شیخ محمدرضا مظفر اصلاح گر حوزه ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیخ محمدرضا مظفر اصلاح گر حوزه ها - نسخه متنی

رحیم ابوالحسنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شيخ محمدرضا مظفر اصلاح‏گر حوزه‏ها

(1322- 1383ق / 1280- 1342ش )

رحيم ابوالحسنى

مقدمه

شناساندن عالمان و انديشه‏وران اصلاح‏گرا و آنان‏كه در انديشه تقريب مذاهب اسلامى بوده‏اند، يكى از مهم‏ترين هدف‏هاى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى است. در اين مقاله، شرح حال انديشه‏ور اصلاح‏گرا و پيشگام نوآورى در علوم سنتى حوزه‏هاى علميه، يعنى آيت‏الله شيخ محمدرضا مظفر از نظر مى‏گذرد. آيت‏الله مظفر اگرچه يكى از صاحبان رأى و انديشه در نزديك كردن شيعه و سنى بوده است و در اين راه گام‏هايى نيز برداشته، آنچه شخصيت او را از جهات ديگر ممتاز مى‏سازد، شيوه‏هاى نو او در بازسازى فضاى علمى جامعه است. در واقع راهى كه او براى نزديك كردن دل‏هاى ملل مسلمان اعم از شيعه و سنى پيش گرفته، برگرفته از همين شيوه‏هاى علمى و تأليف كتاب‏هايى روان و محكم در اين زمينه است. وى كه فرصت چندانى براى تحقق اين آرمان بزرگ نداشته، بخشى از اين راه بلند را پيموده و نخستين كارش را با سامان دادن به حوزه‏هاى علميه و بالا بردن سطح آگاهى دانشجويان علوم دينى آغاز كرده است. وى در اين راه گام‏هاى مؤثرى برداشته كه اميد است آشنايى با شخصيت اين مرد بزرگ، راه را براى برنامه‏هاى اصلاحى حوزه‏ها و ديگر مؤسسات علمى هموارتر سازد.

تولد و زادگاه

شيخ محمدرضا مظفر در پنجم شعبان سال 1322 قمرى در يكى از محله‏هاى نجف اشرف به نام «براق» چشم به جهان گشود و پنج ماه پيش از آن‏كه از مادر متولد شود، پدرش را از دست داد و نام «محمدرضا» كه پيش از اين به پدرش تعلق داشت، بر وى نهاده شد(آقابزرگ طهرانى، ج2، ص772؛ محمدمهدى آصفى، ص60). آرى، تقدير اين بود كه وى به ديدار پدر موفق نشود؛ اما روح بزرگ و همت بلند پدر همواره با وى بود، و از آن پس تحت سرپرستى برادر بزرگ‏ترش شيخ عبدالنبى كه جاى خالى پدر را براى او پر كرده بود توانست حيات علمى سودمندى را براى‏خود رقم بزند.

پدر و مادر

«آل مظفر» در نجف، افرادى خوشنام بودند و در دانش، مرتبه بلندى داشتند. از سده دوازدهم هجرى قمرى در حوزه علميه نجف، شخصيت‏هاى برجسته‏اى از اين خاندان در عرصه‏هاى متعدد و رشته‏هاى متنوع علوم اسلامى درخشيدند(ماضى النجف و حاضرها، ج3، ص360؛ محمدمهدى آصفى، ص59). پدرش آيت‏الله محمد بن عبدالله مظفر از سلسله «آل مظفر» و در زمره فقيهان و مجتهدان نجف بود. مادرش دختر علامه، شيخ عبدالحسين طريحى (م1293ق) است و او در دامان آن زن با فضيلت و با سرپرستى برادر بزرگش شيخ عبدالنبى مظفر (م1337ق) پرورش يافت. پس از درگذشت شيخ عبدالنبى، برادر ديگرش، شيخ محمدحسن مظفر (م1375ق) سرپرستى او را به عهده گرفت و راهنماى زندگى‏اش شد(على الخاقانى، ج8، ص451). وى در ايام تحصيل به همراه برادر ديگرش، شيخ محمدحسين مظفر در درس برادر بزرگشان، شيخ محمدحسن مظفر شركت مى‏كردند و فضاى خانواده آن‏ها از مباحثات علمى و مذهبى آكنده بود.

دوران تحصيل

محمدرضا پس از فراگيرى خواندن و نوشتن، در سيزده سالگى راهى مكتبخانه علوم دينى شد و به آموختن مبانى و اصول ادبيات عرب پرداخت و در اين مقطع از استاد، شيخ محمد طه حويزى بسيار بهره برد(همان، ص452). او سپس با عزمى راسخ دوره سطح فقه و اصول را سپرى كرد و آن‏گاه دروس عالى اين دو علم را در محضر استادانى چون شيخ محمدحسن مظفر (م1375ق)، ميرزا محمد نائينى (1355ق)، شيخ آقا ضياء عراقى (1361ق)، ميرزا عبدالهادى شيرازى (1382ق)، سيدعلى قاضى‏طباطبايى (م1366ق) و شيخ محمدحسين اصفهانى (م1361ق) فرا گرفت. وى همچنين دوره فلسفه و عرفان را در محضر برخى از همين استادان به انجام رساند و به تدريج به حد كمال رسيد(محمدمهدى آصفى، ص63؛ نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، ج2، ص772).

وى ميان استادان خود بيشترين بهره را از شيخ محمدحسين اصفهانى برد. اين استاد را مى‏توان از معماران بزرگ علمى شيخ محمدرضا دانست كه در شكل‏دهى شخصيت او تأثير بسزايى داشت؛ به‏طورى كه خط مشى اصولى، فقهى و فلسفى او بيشتر متأثر از ديدگاه‏هاى اين استاد بوده است. احترام و تجليل فراوان مظفر از مقام شيخ محمدحسين اصفهانى، گواه ارتباط تنگاتنگ و علاقه او به اين استاد است(حاشيه مكاسب، شيخ محمدحسين اصفهانى، مقدمه به قلم محمدرضا مظفر). مظفر در سير كسب دانش، افزون بر علوم دينى به فراگيرى‏دانش‏هايى‏چون حساب، هندسه، جبر، هيأت و عروض روى آورد و در 21سالگى كتابى در علم عروض نوشت(گلشن ابرار، زير نظر پژوهشكده باقر العلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامى، قم، نشر معروف، ج2، ص681).

شيخ محمدرضا، كنار تحصيل و تحقيق، به تدريس معارف حوزه نيز اشتغال داشت و نخست به تدريس رسائل(1) و مكاسب(2) پرداخت؛ آن‏گاه به تدريس دوره خارج فقه و اصول اهتمام ورزيد. وى‏همچنين فلسفه اسلامى را به علاقه‏مندان اين فن آموخت و از آن جمله كتاب اسفار ملاصدرا را در منزل خود تدريس مى‏كرد(محمدمهدى آصفى، ص64؛ خليلى، ج2، ص19). با اين همه، روح تشنه و افكار نوگراى او با شيوه‏هاى سنتى آموزش در حوزه‏هاى علميه سيراب نشد و انديشه طرح جديدى در نظام آموزشى مدارس علميه را در سر داشت.

ضرورت دگرگونى در شيوه‏هاى آموزشى مدارس علميه

استاد مظفر كه اكنون داراى موقعيت ممتازى در حوزه علميه نجف شده بود و مى‏توانست مانند مجتهدان ديگر با برپايى بحث‏ها و درس‏هاى گوناگون و گام نهادن در مسير اجتهاد و مرجعيت، شهرت بالايى كسب كند، از اين كار دست كشيد و با فدا كردن موقعيت سنتى حوزوى، در پى اصلاح حوزه با استفاده از شيوه‏هاى بهينه آموزشى برآمد. به اعتراف بسيارى از شخصيت‏هاى علمى و دينى، اگر آيت الله مظفر سرمايه عمر خود را در پى اصلاح حوزه نمى‏گذاشت، بى‏شك جزو مراجع تقليد مى‏بود. به هر حال، وى اوضاع حوزه نجف را از همه جوانب مطالعه، و نواقص آن را تجزيه و تحليل كرد؛ ولى با اين حال مى‏دانست كه فقط بررسى مشكل، آشفتگى حوزه را سامان نمى‏دهد و بايد در عمل، كوشش‏هاى صادقانه و مخلصانه‏اى در راه جبران اين نواقص و حل نارسايى‏هاى موجود انجام دهد. به همين منظور، در سال 1349 قمرى هنگام هجوم فرهنگى كتاب‏هاى دشمنان، به همراه چند تن از شخصيت‏هاى بزرگ مانند شيخ محمدجواد حجامى، شيخ محمدحسين مظفر، سيدعلى بحر العلوم و شيخ على ثامر، هيأتى تشكيل داد و به تأسيس جمعيتى دست زد كه در آغاز كار، نشر و تأليف كتاب‏هاى درسى و اسلامى را جزو اهداف اين جمعيت قرار داد و تأليف كتاب تفسير آلاء الرحمن به وسيله شيخ محمدجواد بلاغى، از ابتكارات همين جمع بوده است.

تأسيس جمعيت «منتدى النشر »

منتدى از ريشه «نداء» به معناى فرياد است و زمانى كه در قالب باب افتعال در آيد، به معناى فراخوانى همديگر است(اسماعيل بن حماد جوهرى، ج6، ص2505، ذيل ماده ندا)؛ بنابراين، «منتدى النشر» به معناى فراخوانى يك‏ديگر در گسترش فرهنگ و علوم اسلامى است. مرحوم مظفر با تشكيل جمعيت «منتدى النشر» كم كم به اهداف اصلاحى خود نزديك‏تر شد. اين نهاد كاملاً علمى و مذهبى در سال 1353 قمرى، مجوز تأسيس را از دولت عراق گرفت و بهترين حركت اصلاحى در حوزه‏هاى علميه بود. آيت الله مظفر و همفكران او، خطر تهاجم فرهنگى غرب را دريافته بودند و براى سالم نگهداشتن جوانان و پيشگيرى از شبيخون دشمن، آنان را زير چتر انديشه‏هاى ناب اسلام جاى‏دادند و مراكز عالى آموزشى را تأسيس كردند. در ماده 4اساسنامه جمعيت چنين آمده است:

اهداف منتدى النشر عبارت است از عموميت دادن فرهنگ اسلامى و علمى، و اصلاح اجتماعى به وسيله نشر، تأليف، و آموزش، با استفاده از شيوه‏هاى مشروع.

استاد محمدرضا مظفر رياست اين جمعيت را به عهده داشت و حمايت آيت الله العظمى سيدابوالحسن اصفهانى از اين نهاد نوپا، بسيار راهگشا بود. برنامه‏ها و فعاليت‏هاى‏اصلاحى استاد مظفر در اين جمعيت، نام او را در زمره يكى از احياگران عصر حاضر در تاريخ كهن حوزه علميه نجف در آورد. وى با گردآوردن مشاوران و متخصصان توانست شاخه‏هاى متعددى براى اين مركز علمى تشكيل دهد و با تأسيس دانشكده‏هاى فقه و تبليغ، و ساخت مدارس علميه و تدوين كتاب‏هاى درسى براى آن‏ها، دگرگونى بزرگى را در نظام حوزه نجف پديد آورد.

دانشكده منتدى

آيت‏الله مظفر در سال 1355 قمرى به دنبال تحقق اهداف جمعيت منتدى النشر، مدرسه علوم دينى را تأسيس كرد كه در آن، دروس فقه استدلالى، تفسير، اصول فقه و فلسفه تدريس مى‏شد. علامه شيخ محمدجواد بلاغى، شيخ عبدالحسين دشتى و شيخ عبدالحسين حلى از استادان اين دانشكده بودند(گلشن ابرار، ج2، ص682).

مدارس منتدى

تأسيس مدارس منتدى النشر گام بعدى استاد مظفر بود كه با استقبال بزرگان حوزه نجف و خاندان‏هاى مشهور اين شهر مواجه شد و اين اقبال عمومى در توسعه اين مدارس كارگشا بود. در اين مدارس، در طول چند دهه، مقاطع تحصيلى ابتدايى، متوسطه(ثانويه) و پيش‏دانشگاهى(اعداديه) داير بود و در مجموع، دروس جديد با گرايش ترويج فرهنگ دينى آموزش داده مى‏شد(نظام منتدى النشر، ص23، به نقل از گلشن ابرار، ج2، ص682).

دانشكده فقه

آيت الله مظفر در سال 1376 قمرى دانشكده فقه را در نجف اشرف تأسيس كرد و وزارت فرهنگ عراق در سال 1377، آن را به رسميت شناخت. مواد درسى اين دانشكده عبارت از فقه اماميه، فقه تطبيقى، اصول فقه، تفسير، حديث، درايه، علوم تربيتى، روان‏شناسى، ادبيات، تاريخ ادبيات، جامعه شناسى، تاريخ اسلام، فلسفه اسلامى، فلسفه جديد، منطق، تاريخ جديد، اصول تدريس، نحو و صرف و يك زبان بيگانه بود.

شيخ محمدرضا، خود در دانشكده فلسفه اسلامى را تدريس، و همزمان با آن، مجلات كتاب اصول الفقه را آماده مى‏كرد تا در دانشكده فقه تدريس شود. او همچنين سرپرستى دانشكده و نظارت بر كارهاى تأليفى آن را بر عهده داشت. مظفر، زندگى خود را به طور كامل در اختيار اين مركز علمى نهاده بود و همه توانايى‏ها و امكاناتش را در اين دانشكده بذل كرد (محمدمهدى آصفى، ص129و130).

تدوين كتاب‏هاى درسى

در قرن اخير، گروهى از انديشه‏وران حوزه، تغيير برخى متون درسى و كوتاه كردن طول مدت آموزش را به منظور دستيابى سريع به اهداف متعالى پيشنهاد كرده، و برخى از مصلحان نيز تحديد بناى علمى و تدوين كتاب‏هاى روزآمد را (با حفظ اصالت مطالب آن‏ها) وجهه نظر خود قرار داده‏اند كه اين تغيير و جايگزينى، همواره با مقاومت برخى‏ديگر مواجه بوده است.

آيت‏الله مظفر، ميان دو دوره سطح و خارج، دوره نخست را به دليل نقص در مواد درسى و سبك تحصيل و تدريس، نيازمند اصلاح مى‏دانست؛ از اين‏رو در پى تأسيس منتدى النشر و دانشكده فقه، تنظيم وضعيت آموزشى و افزودن متون آموزشى جديد را هدف كار خويش قرار داد. تدوين كتاب‏هاى المنطق، اصول الفقه و عقايد الاماميه گونه‏اى نوسازى در نگارش كتاب‏هاى درسى است كه هم اكنون اين كتاب‏ها از متون درسى حوزه‏هاى علميه به ويژه حوزه مقدسه قم به‏شمار مى‏آيد(همان،ص119و120).

ترميم امر تبليغ

استاد مظفر، خطابه و تبليغ متداول در نجف را در شأن آن حوزه كهن نمى‏دانست؛ زيرا امروزه هيچ خطيبى بدون آگاهى از افكار زمان و موضوعات علوم جديد از يك طرف، و احاطه كامل به آموزه‏ها و معارف اسلامى از فقه و تفسير و تاريخ از سوى ديگر نمى‏تواند رسالت اسلامى خود را در سطح عالى و گسترده انجام دهد. او خطابه حسينى را يكى از مهم‏ترين وسائل تبليغ مى‏شناخت و وضع موجود حوزه را رسا نمى‏دانست و افتتاح مؤسسه و مدرسه‏اى براى تربيت خطيب را يگانه راه نجات از آن نارسايى تلقى مى‏كرد.

گشودن دانشكده وعظ و ارشاد از آرزوهاى شيخ محمدرضا بود. در سال 1363 قمرى مجموعه‏اى به رياست خطيب برجسته عراق، شيخ محمدعلى قسام و با نظارت آيت الله مظفر تشكيل شد و كار آزمايشى خويش را (پيش از افتتاح رسمى دانشكده) با برپايى يك كلاس آغاز كرد و درس‏هايى چون فقه، علوم عربى، اصول دين و اصول حديث(علم درايه) در آن تدريس مى‏شد. مدت كوتاهى از عمر آن نگذشته بود كه حمله‏هاى پياپى بر آن وارد آمد و اتهام‏هاى ناروايى بر آن زده شد؛ در حالى كه اين مؤسسه با اهدافى عالى و انگيزه‏اى مخلصانه تأسيس شده بود و هدفى جز زدودن پيرايه‏ها نداشت(گلشن ابرار، ج2، ص683؛ خليلى، ص24)؛ اما افسوس كه مصلحان هميشه در معرض اتهام، و ناآگاهان سدى در مقابل انديشه‏هاى والاى ايشانند.

استادان و شاگردان او

علامه مظفر در مدت حيات علمى خود، استادان بسيارى را ديده و در حلقه درس آن‏ها حاضر شده؛ اما نزد برخى از آنان بيشتر درنگ داشته است. وى چنان‏كه پيش از اين گفته شد، دروس مقدماتى و ادبيات عرب را نزد استاد، شيخ محمد طه حويزى فراگرفت؛ سپس به اتفاق برادرش شيخ محمدحسين مظفر و هم‏بحثان ديگرش، نزد برادر بزرگ‏ترش، شيخ محمدحسن مظفر دروس سطح فقه و اصول را پشت سر گذاشت و پس از آن در درس خارج فقه و اصول شركت كرد و در حلقه درس بزرگانى چون ميرزا محمد نائينى (1355ق)، شيخ آقا ضياءالدين عراقى (1361ق)، ميرزا عبدالهادى شيرازى (1382ق)، سيدعلى قاضى طباطبايى (م1366ق) و شيخ محمدحسين اصفهانى (م1361ق) حضور يافت. وى همچنين افزون بر فقه و اصول، رياضيات و علوم غريبه را از شيخ محمدحسين اصفهانى فرا گرفت و جزو شاگردان موفق وى به شمار مى‏آمد.

علامه مظفر كه اكنون به مقام استادى رسيده بود و بيان شيوايى نيز داشت، كرسى تدريس راه انداخت و شاگردان متعددى دور او حلقه زدند كه ذكر نام همه آن‏ها با هدف اين مقاله سازگار نيست. از شاگردان متعددى كه او تربيت كرده مى‏توان كسانى چون شيخ احمد قبيسى، شيخ احمد وائلى، سيدجواد شبر، شيخ جواد قسام، سيدحسين خرسان، شيخ عبدالهادى فضلى، شيخ غلامرضا عرفانيان، دكتر سيدمحمد بحرالعلوم، شيخ محمدحسن طريحى، سيدمحمد صدر، شيخ محمدعلى تسخيرى ، شيخ محمدمهدى آصفى، دكتر محمود مظفر و دكتر محمود بستانى را نام برد.

شعر سرايى استاد مظفر

استاد مظفر از جوانى به شعر روى آورد و جرقه‏هاى آغازين آن نزد شيخ محمد طه حويزى زده شد. او در پرتو راهنمايى‏هاى استادش به سرودن شعر پرداخت و به خوبى از عهده ظرافت‏ها و نكات دقيق آن بر آمد. هر كس به سروده‏هاى مظفر نظرى كند، در آن فنون شعرى لطيف و ظريفى مى‏يابد و به افق‏هاى ادبى روشنى بر مى‏خورد. در «ديوان شعر» وى حدود پنج هزار بيت وجود دارد(3) كه برخى از آن‏ها در كتاب‏هاى شعراء الغرى، مدرسة النجف و أدب الطف آمده است(شعراء الغرى، ج8، ص461ـ484؛ محمدمهدى آصفى، ص70ـ73؛ سيدجواد شبر، ج170 10).

افكار استاد مظفر در برابر اختلاف‏هاى فرقه‏اى

بى ترديد، اختلاف‏هاى قومى و مذهبى از ريشه‏دارترين مشكلات حيات اسلامى است كه از زمان رحلت پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تا كنون بر جوامع اسلامى سايه افكنده. بديهى است كه متفكران و روشنفكران مسلمان هيچ‏گاه در برابر اين مشكل، بى‏تفاوت نبوده و در پى راه حل اساسى براى آن بوده‏اند.

اين نكته نيز نبايد فراموش شود كه ريشه جدايى بين صفوف مسلمانان صرفا به سبب رويايى و برخورد افكار در داخل مجتمع اسلامى نيست؛ بلكه از روزگاران پيشين، استعمار و استكبار جهانى در صدد تفرقه بين مذاهب اسلامى بوده و در اين راه كاميابى‏هايى هم كسب كرده است. جامعه اسلامى نيز در اين مدت نتوانسته مردان مصلحى براى درمان درست اين معضل تربيت، و راه حل درستى ارائه كند. با نگاهى گذرا به تاريخ تفكر اسلامى درمى‏يابيم كه متفكران اسلامى در برابر مشكلات فرقه‏اى و اختلاف‏هاى مذهبى، دو راه را پيش گرفتند يا دست‏كم دو نوع عقيده در اين باره ابراز كرده‏اند:

برخى معتقدند كه در برابر مذاهب منحرف اسلامى بايد مقاومت كرد و كوتاهى يا هر نوع مدارا هيچ نتيجه‏اى نخواهد بخشيد. اينان اعتقاد دارند كه بايد به حقيقت اسلام چنان‏كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و قرآن كريم عرضه كرده، به صورت تعصب‏آميز ايمان داشت و مخالفان را در برابر نقدهاى شديد و كوبنده قرار داد.

در برابر اين دسته، گروهى ديگر راه تفريط و سهل‏انگارى را پيش گرفتند و معتقدند كه معالجه اصلى اختلاف‏هاى مذهبى، از طريق اغفال و ناديده گرفتن برخى مسائل اعتقادى است. اگر ملل مسلمان، اختلاف‏هاى رايج بين خود را فراموش كنند و براى وحدت كلمه از اعتقاداتشان كوتاه بيايند، تنش‏هاى موجود از بين خواهد رفت و جوامع اسلامى، يكپارچه با آرامش و مسالمت زندگى خواهند كرد.

بديهى است كه هيچ يك از راه حل‏هاى ارائه شده عملى نيست؛ چرا كه در راه حل اول، تجربه نشان داده هر گونه كوشش ستيزجويانه و تعصب‏آميز، جز افتراق و به بار آوردن مشكلات جديد، ثمره‏اى ديگر نداشته است؛ زيرا بسيارى از فتنه‏هايى كه اكنون در كشورهاى اسلامى مانند هند، پاكستان، ايران و عراق مشاهده مى‏كنيم، از تعصب و جمود فكرى فرقه‏هاى مسلمان در اين كشورها سرچشمه مى‏گيرد. همچنين در راه حل دوم نيز هيچ‏گاه نبايد از كسى كه به چيزى ايمان دارد، انتظار داشته باشيم به آسانى از آن دست بردارد و آن را به ورطه فراموشى بسپارد؛ زيرا عقيده و تفكر چيزى نيست كه انسان در برابر آن، به راحتى كوتاه بيايد و كيان فكرى خود را با اعتقادات منحرف ديگران درهم آميزد. تحقق اين موضوع، ممكن است در كوتاه مدت ميسر باشد؛ اما تجربه نشان داده كه هيچ‏گاه مستدام نخواهد ماند.

مرحوم مظفر كه از شيوه‏هاى افراطى و تفريطى يادشده، به طور كامل آگاهى داشت، كوشيد راه معتدلى را در حل اختلاف‏هاى مذهبى و وحدت بين شيعه و سنى پيش گيرد و خود در مناظره‏اى با دكتر احمد امين كه در مجله الرساله نيز چاپ شد، تصريح كرد كه ناديده گرفتن اعتقادات و كوتاه‏آمدن از شؤون مذهبى چيزى‏است كه نمى‏توان با آن موافقت كرد. در اين ديدار، مرحوم مظفر يادآور شد كه حتى اگر بپذيريم اين سهل‏انگارى و تنازل، بين انديشه‏وران شيعه و سنى ممكن است، چه كسى اين موضوع را بين توده مردم و آراى عمومى تضمين مى‏كند؟ (محمدمهدى آصفى، ص142)

شيوه‏اى كه مرحوم مظفر در نظر داشت و به آن نيز عمل كرد، بالابردن سطح آگاهى توده مردم به وسيله اهل قلم و انديشه‏وران با انصاف شيعه و سنى بود. وى معتقد بود كه در اين راه مى‏بايست مباحثه‏ها و مناظره‏هاى سودبخش در فضايى آزاد به راه انداخت، و نويسندگان منصف اعم از شيعه و سنى، حقايق اسلامى را آن‏طور كه هست، بنگارند تا بدين‏وسيله گرايش‏هاى تعصب‏آميز از بين برود و مردم از تقليد بى‏اساس رهايى يابند.

كارى كه علامه مظفر در اين جهت انجام داد، تأليف كتاب السقيفه بود كه به دور از تعصب و در فضايى كاملاً دوستانه، رويداد شوراى سقيفه را تحليل و ارزيابى كرد. وى در ابتداى كتاب، ضمن اين‏كه «هواى نفس» و «ابهام وقايع تاريخى» را دو عامل مهم اشتباه مورخان در تحليل و ارزيابى وقايع تاريخى معرفى كرد، بارها به خواننده كتاب السقيفه هشدار داد كه اين دو عامل را هميشه مد نظر داشته باشد و به دور از هر گونه تعصب و پيش‏فرض‏ها، كتاب يادشده را مطالعه كند(اسرار سقيفه، ص22).

آثار و تأليفات

آيت الله شيخ محمدرضا مظفر، يكى از نويسندگان چيره دست و نامدار معاصر است كه زيبايى تعبير، رسايى متن، حسن انسجام و بيان جذاب همراه با استحكام مطالب و دقت نظر در نوشته‏هايش آشكار است. اين امتياز مرهون كوشش‏هاى دوران جوانى او در آشنا شدن با متون ادبى و ادبيات معاصر و ممارست بر روزآمد كردن تأليفات خود است. ساده‏نويسى در مطالب علمى از هنرهاى ادبى او است و آن بر بال قلم نشسته، شيفتگان علم را به آسمان فلسفه و منطق و اصول و كلام پرواز مى‏داد و دانش‏هاى دقيق را به شيوه‏اى روان به ايشان عرضه مى‏كرد و بر خلاف ديگران كه با شيوه سنتى انس داشتند، مرحله جديد تدوين آثار اسلامى را با بهره‏گيرى از اسلوب نثر فنى جديد، به حوزه ارائه داد. از ميان نوشته‏هاى ارزنده او سه اثر مهم، نظر بزرگان حوزه را به خود جلب كرده و هم اكنون جزو كتاب‏هاى درسى حوزه است. اين كتاب‏ها عبارتند از:

1. اصول الفقه: اين اثر زيبا كه سال‏ها جزو متون درسى حوزه‏هاى علميه است،(4) به حقيقت نوعى نوسازى در نگارش كتاب‏هاى درسى دوره سطح شمرده مى‏شود و مؤلف فرزانه، آن را به منظور تدريس در دانشكده فقه نجف نوشته است. نوآورى علمى، اتقان و عمق مطالب، اصول فقه را اثرى جاودان ساخته و استاد به منظور رفع خلأ موجود بين دو كتاب معالم(5) و كفايه(6) و با تأسى از ابتكار استاد خويش، شيخ محمدحسين اصفهانى در دسته‏بندى مطالب، آن را تنظيم كرده است. تاكنون شرح‏هاى بسيارى به ويژه به زبان فارسى بر اين كتاب نوشته شده است.

2. المنطق: اين اثر، مجموعه درس‏هاى ارائه شده استاد از سال 1357 قمرى در دانشكده منتدى النشر است و در جايگاه متن مهم درسى، مقامى ويژه را به خود اختصاص داده. اين كتاب هم اكنون براى طلاب سال دوم و سوم حوزه تدريس مى‏شود.

3. عقايد الاماميه: اين كتاب مجموعه‏اى از عقايد اسلامى است كه بر پايه تفكر شيعى نوشته، و به صورتى فشرده و رسا تنظيم شده است. اين اثر بر خلاف كتاب‏هاى كلامى پيشينيان، از هرگونه پيچيدگى عارى، و براى همگان قابل فهم است. استاد مظفر پيش‏تر، اين مطالب را در سال 1363 قمرى در دانشكده منتدى النشر ارائه كرده بود؛ سپس آن را با اين نام و همچنين با نام عقايد الشيعه چاپ كرد و هدف عالى او از نگارش آن، تقريب بين مذاهب اسلامى بود(گلشن ابرار، ج2، ص684). كتاب حاضر را ناشران گوناگونى در كشورهاى مختلف اسلامى چاپ كرده‏اند؛ اما در بعضى از اين چاپ‏ها كه در قاهره به وسيله انتشارات مطبوعات النجاح در 1381 قمرى و همچنين در ايران به وسيله انتشارات انصاريان و انتشارات رضى در قم و انتشارات مكتبة النينوى در تهران صورت گرفته، مقدمه حامد حفنى داوود در آن درج شده كه بسيار سودمند است. مقدمه‏اى كه محمدجواد طريحى بر آن نگاشته و انتشارات مؤسسه امام على عليه‏السلام در قم آن را چاپ كرده نيز بسيار مفيد است. گفتنى است كتاب حاضر با مقدمه حامد حفنى داوود را كاظم خلخالى به زبان فارسى ترجمه، و انتشارات حضور آن را در قم چاپ كرده است.

از آثار ديگر او كه به صورت كتاب و مقاله چاپ شده‏اند، عبارتند از:

4. احلام اليقظه؛

5. تاريخ الاسلام؛

6. تتمة احلام اليقظه؛

7. حاشية المكاسب؛

8. حرية الانسان و ارتباطها بقضاء الله؛

9. ديوان شعر: ديوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظيم شده؛ ولى هنوز چاپ نشده است؛

10. رساله عملية فى ضوء المنهج الجديد؛

11. الزعيم الموهوب السيد ابوالحسن اصفهانى؛

12. السقيفه: اين كتاب كه ترجمه فارسى و اردو نيز دارد، بارها چاپ شده و در انتهاى آن، پاسخ رديه‏هاى عبدالله ملاح موصلى نيز آمده كه با نام على هامش السقيفه، به كتاب ملحق شده است. كتاب يادشده به كوشش دكتر محمود مظفر(استاد دانشگاه نجف و برادرزاده علامه محمدرضا مظفر) به وسيله مؤسسه انتشارات انصاريان و همچنين انتشارات دليل ما در قم چاپ شده است؛

13. شيخ الطوسى موسس جامعة النجف؛

14. فلسفه ابن سينا؛

15. الفلسفه الاسلاميه: كتاب حاضر را محمد محمدرضايى و ابوالفضل محمودى به زبان فارسى ترجمه كرده‏اند و دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، آن را در سال 1375 در 215 صفحه چاپ كرده است؛

16. فلسفه الامام على عليه‏السلام ؛

17. النجف بعد نصف قرن(براى اطلاع از بقيه آثار او، ر.ك: نقباء البشر، ج2، ص773).

تأليف اين كتاب‏ها و مقالات با موضوعاتى متنوع، حاكى از وسعت بينش و نشان از درك او درباره نيازمندى‏هاى جامعه علمى معاصر است.

در حاشيه كوشش‏هاى علمى

آيت الله مظفر زندگى‏اش را فقط به فعاليت‏هاى فرهنگى و علمى حوزه محدود نساخت؛ بلكه انديشه نافذش، مسائل و موضوعات اجتماعى و سياسى جامعه و امت اسلامى را درنورديد و هر پديده مهم را به دقت دنبال مى‏كرد. بحران‏ها و مشكلات تحميل شده بر مسلمانان، او را بيشتر تحت تأثير قرار مى‏داد و استاد را به كوشش وامى‏داشت. آيت‏الله مظفر، عضو اصلى جامعه روحانيان نجف اشرف(جماعه العلما فى النجف الاشرف) بود و اعضاى اين جامعه، عالمان بزرگى چون شيخ مرتضى آل ياسين، شيخ محمدرضا آل ياسين و شهيد سيدمهدى حكيم (فرزند آيت الله سيد محسن حكيم) بودند. شهيد سيدمحمدباقر صدر(م1401ق) كه در ساماندهى جماعه العلما نقش بسزايى داشت، به سبب سن كم،(7) از عضويت آن محروم بود؛ ولى بيشتر جلسات و بيانيه‏هاى آن‏ها را او تنظيم مى‏كرد (گلشن ابرار، ج2، ص833). تأسيس و پايه‏گذارى جامعه روحانيت نجف از سوى آيت الله مظفر، گواه آن است كه دغدغه‏هاى علمى و پژوهشى، هرگز او را از مشكلات اجتماعى و سياسى مردم دور نساخت. وى با همكارى گروهى از انديشه‏وران مسؤوليت‏شناس، براى مقابله با افكار الحادى شرق و غرب، «جماعه العلماء» را در نجف اشرف پى‏نهاد تا اين نهاد برخاسته از حوزه، مبارزه با بى‏دينى و تهاجم فرهنگى دشمنان را دنبال كند و جلو گسترش افكار كمونيسم را بگيرد. بيانيه‏هاى منتشر شده اين گروه، شاهد بينش و بلندنظرى‏مؤسسان آن است (محمدمهدى نجف، ص90).

افكار بلند علامه مظفر فقط به ساماندهى فرهنگ مردم عراق محدود نبود؛ بلكه فشارهاى روزافزون فرانسويان بر مردم الجزاير و زورگويى‏هاى صهيونيست‏ها به مردم فلسطين، حوادث ناگوارى است كه از ديد نافذ او پنهان نمى‏ماند و رنج مى‏برد و گاهى در برخى از نشريات، مقالات مفيدى مى‏نگاشت(گلشن ابرار، ج2، ص686). وى همچنين در جنگ بين مصر و اسرائيل در سال 1956ميلادى، تلگرافى خطاب به شيخ الازهر فرستاد و همدردى خود را با ملت مصر اعلام داشت. (محمدمهدى نجف، ص87) وى صهيونيسم را خطر بزرگى‏براى جامعه اسلامى(اعم از شيعه و سنى) مى‏دانست و اصولاً انحراف سردمداران كشورهاى اسلامى را عامل بدبختى مسلمانان و ريشه رشد صهيونيست‏ها بر مى‏شمرد.

علامه مظفر همچنين در پى مخالفت امام خمينى رحمه‏الله و ديگر مراجع بزرگ ايران با فعاليت‏هاى ضد اسلامى شاه ايران، با ايشان هم‏صدا شده، از حركت انقلابى روحانيان حوزه علميه قم حمايت و پشتيبانى كرد و به همراه عالمان ديگر نجف، ضمن صدور اطلاعيه، مخالفت خود را با تصويب لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى اظهار داشته، انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژيم پهلوى در فاجعه خونبار مدرسه فيضيه اعلام كرد (اسناد انقلاب اسلامى، ج3، ص41، 66 و65 و77).

غروب زندگى

سرانجام، آيت‏الله شيخ محمدرضا مظفر پس از عمرى خدمت خالصانه در شانزدهم ماه مبارك رمضان سال 1383 قمرى در 62سالگى مرگ را در آغوش كشيد و پرستوى آسمان شد و به سوى حق پرواز كرد. پيكر مطهر او با حضور مراجع بزرگ، عالمان و مردم نجف تشييع شد و در مقبره خانوادگى واقع در جاده كوفه كنار مرقد برادرش، شيخ محمدحسن مظفر به خاك سپرده شد (نقباء البشر، ج2، ص773).

اميد است حركت اسلامى استاد را انديشه‏وران مصلح و پرتوان حوزه‏ها ادامه دهند.

منابع و مآخذ

1. سيدجواد شبر، ادب الطف.

2. آقابزرگ طهرانى، نقباء البشر فى القرن الرابع عشر.

3. اسماعيل بن حماد جوهرى، صحاح اللغه، ج6ص2505، ذيل ماده ندا.

4. اسناد انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1374 ش.

5. جعفر الخليلى، هكذا عرفتهم.

6. جعفر خليلى، هكذا عرفتهم: خواطر عن اناس افذاذ عاشوا بعض الاحيان لغيره اكثر مما عاشوا لانفسهم، قم، منشورات الشريف الرضى، 1412 ق.

7. سيد جواد شبّر، أدب الطف او شعراء الحسين عليه‏السلام ، بيروت، دار المرتضى، 1409 ق.

8. شيخ على الخاقانى، شعراء الغربى او النجفيات، قم، مكتبة آيت الله العظمى مرعشى نجفى، 1408ق.

9. شيخ على خاقانى، شعراء الغرى.

10. شيخ محمدحسين اصفهانى، حاشيه مكاسب، مقدمه به قلم محمدرضا مظفر.

11. گلشن ابرار، زير نظر پژوهشكده باقر العلوم وابسته به سازمان تبليغات اسلامى، قم، نشر معروف، 1378 ش.

12. ماضى النجف و حاضرها.

13. محمدرضا مظفر، اسرار سقيفه يك بحث جالب تاريخى، ترجمه محمد جواد حجتى كرمانى، قم، انصاريان، دوم، 1376 ش.

14. محمدمهدى آصفى، مدرسه النجف، نجف اشرف، مطبعه النعمان، 1385ق.


1. كتاب رسائل از تأليفات محقق بى‏نظير شيخ مرتضى انصارى است كه در موضوع اصول فقه بحث مى‏كند و طلاب علوم دينى پس از شش سال تحصيل، هنگامى كه به مرحله سطح متوسط رسيده‏اند، آن را مى‏خوانند.

2. كتاب مكاسب نيز از جمله تأليفات محقق نام‏آشناى حوزه‏ها شيخ مرتضى انصارى است كه در باره فقه شيعه بحث مى‏كند و طلاب حوزه‏ها در مرحله سطح متوسط و عالى، آن را مى‏خوانند.

3. ديوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظيم شده؛ ولى هنوز به چاپ نرسيده است.

4. و هم اكنون اين كتاب براى طلاب سال پنجم و ششم حوزه تدريس مى‏شود.

5. كتاب معالم الدين در زمان علامه مظفر جزو كتاب‏هاى دوره مقدماتى حوزه بود كه براى طلاب سال سوم تدريس مى‏شد؛ ولى اكنون از متون درسى حوزه حذف شده و به جاى آن كتاب الموجز قرار گرفته است.

6. كتاب كفايه الاصول، جزو متون سطح عالى حوزه است كه براى طلاب و فضلاى سال نهم و دهم حوزه تدريس مى‏شود و نويسنده آن از شاگردان ممتاز شيخ انصارى‏بوده است.

7. شهيد صدر در آن زمان تقريبا 30 ساله بود.

/ 1