پارسایی و ساده زیستی امامان علیهم السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پارسایی و ساده زیستی امامان علیهم السلام - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پارسايى و ساده زيستى، امامان (ع)

معلى بن خنيس ،از شاگردان برجسته امام صادق (ع) بود، روزى به امام صادق(ع) عرض كرد: «ثروتها و املاك و نعمتهايى كه در اختيار بنى عباس و طاغوتيان است، است، اگر در اختيار شما بود، ما هم از آن بهره‏مند مى‏شديم وزندگى مرفه وخوشى براى خود فراهم مى‏نموديم، و شما نيز در رفاه بوديد».

امام صادق (ع) فرمود: هيهات! اى معلى! چنين نيست كه تو فكر مى‏كنى، بدان كه سوگند به خدا اگر همه اين اموال در اختيار ما بود و زمام امور در دست ما قرار مى‏گرفت .

ما كان الاّ سياسة الليل و سياحةُ النهار و لُبْسُ الخَشِن وأكل الجَشِب...

: براى ما جز نگهبانى شب (و شب زنده‏دارى) و تلاش روزانه، و لباس زبر و خشن، و خوراك سخت و بى خورش، چيزى نبود و اكنون كه حكومت در دست ما نيست، از جهت زندگى شخصى، ما در نعمت هستيم...» (يعنى اگر حكومت در دست ما قرار گيرد، مسئوليت سنگينترى داريم كه ساده زيستى را رعايت كنيم تا به زير دستان فشار وارد نشود) 1.

لزم ساده زيستى براى پيشوايان مذهبى‏

(علاء بن زياد و عاصم بن زياد، دو برادر بودند و در بصره زندگى مى‏كردند، و از اصحاب و ياران امام على (ع) به شمار مى‏آمدند، علاء بيمار شد و بسترى گرديد، حضرت على (ع) براى عيادت او به خانه او رفت، چشمش به خانه وسيع علاء افتاد، به او فرمود: «اين خانه با اين وسعت را در اين دنيا براى چه مى‏خواهى؟ بااينكه در آخرت به آن نيازمندتر مى‏باشى؟»

سپس فرمود: «مگر اينكه بخواهى با اين وسيله، به آخرت برسى، در اين خانه افرادى را مهمان كنى، و صله رحم نمايى، و حقوق لازم خود را ادا كنى، كه در اين صورت به آخرت، نائل شده‏اى».

علاء عرض كرد: از برادرم عاصم، پيش تو شكايت مى‏كنم.

امام على : مگر او چه كرده است؟

علاء: عبائى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است...)2

(و در اصول كافى آمده: ربيع بن زياد در مورد برادرش عاصم، نزد على (ع) چنين شكايت كرد:)

او بر اثر كناره‏گيرى از دنيا، همسرش را غمگين نموده و فرزندانش را اندوهناك ساخته است .

امام على : عاصم را نزد من بياوريد.

عاصم را به حضور حضرت على (ع) آوردند، حضرت تا او را ديد چهره‏درهم كشيد و فرمود: «از همسرت خجالت نكشيدى، و به فرزندانت رحم ننمودى؟ گمان مى‏كنى كه خداوند چيزهاى خوب و پاكيزه را براى تو حلال كرده ولى نمى‏خواهد تو از آنها بهره‏مند گردى، تو در نزد خدا پست‏تر از آن هستى كه چنين نسبتى به او بدهى، مگر خداوند نمى‏فرمايد:

و الارض وضعها للانام - فيها فاكهة والنخل ذات الاكمام‏

: «خداوند زمين را براى خلائق آفريد - كه در آن ميوه‏ها و نخلهاى پرشكوفه است» (رحمان - 10 و 11).

و مگر خداوند نمى‏فرمايد:

مرج البحرين يلتقيان - بينهما برزخ لايبغيان... يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.

: «دو درياى مختلف را در كنار هم قرارداد - در حالى كه با هم تماس دارند... ازآن دو، لؤلؤ و مرجان خارج مى‏شود» (رحمان - 19 تا 22).

سوگند به خدا كه بهره‏گيرى از نعمتهاى خدا با عمل (شكر عملى) بهتر از يادآورى نعمتهاى خدا با زبان (شكر زبانى) است، همانا خداوند مى‏فرمايد:

و اما بنعمة ربك فحدث:

«و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن» (ضحى - 11).

عاصم عرض كرد: اى اميرمؤمنان! پس چرا خود شما به خوراك ناگوار و لباس خشن اكتفا كرده‏اى؟

امام على (ع) در پاسخ او فرمود:

وَ يحك ان الله عزوجل فرض على ائمة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره.

: «واى بر تو! همانا خداوند بر پيشوايان عدالت واجب كرده كه خود را در لباس و خوراك با افراد ضعيف و فقير، هماهنگ كنند، تا فقر و تنگدستى، فقير را به هيجان نياورد كه سر از فرمان خدا برتابد».

عاصم سخن مولايش على (ع) را پذيرفت، عباى خشن را كنار گذاشت و لباس نرم بر تن كرد و بر سر زندگى خود آمد. 3

غذاى ساده پيامبر (ص)

آن روز، پيامبر (ص) روزه بود، شب پنجشنبه به مسجد قبا رفت و خواست در آنجا بعد از نماز، افطار كند، به حاضران فرمود: «آيا نوشيدنى هست؟».

اوس بن خولى كه ازمسلمانان مدينه بود، رفت و ظرفى كه در آن مقدارى دوغ آميخته به عسل بود آورد ونزد رسول خدا (ص) نهاد، آن حضرت اندكى از آن چشيد و سپس آن ظرف را كنار گذاشت، و از آن غذا نخورد و فرمود: اين غذا ازدو نوشيدنى است، كه يكى از آن، كافى است و نيازى به ديگرى نيست، من اين غذا را نمى‏خورم، و آن را حرام هم نمى‏كنم، ولى براى خدا تواضع مى‏كنم، زيرا هر كس براى خدا تواضع كند، خداوند مقام او را ارجمند مى‏نمايد، و هر كس تكبر كند، خداوند مقام او را پست مى‏گرداند، و هر كس در زندگى، حد عادلانه معاش را رعايت كند، خدا به او روزى بخشد، و كسى كه اسراف كند، خدا او را از روزى، محروم نمايد، و هر كس بسيار در ياد مرگ باشد، خدا او را دوست مى‏دارد. 4

فرشته‏اى از جانب خداوند، نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: «خداوند تو را مخير كرده كه بنده و رسول و متواضع باشى، و يا اينكه پادشاه و رسول باشى؟».

پيامبر (ص) به جبرئيل نگاه كرد، جبرئيل با دست اشاره نمود كه تواضع را انتخاب كن، پيامبر (ص) به آن فرشته گفت: «انتخاب كردم كه بنده و رسول متواضع باشم».

فرشته گفت: «با اين انتخاب، آن مقامى كه در پيشگاه پروردگارت دارى، چيزى كاسته نخواهد شد.5



1- الكافى باب سيرة الامام فى نفسه... ج 1، ص 410 - ح 2.

2- نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه 209 - در اصول كافى، بجاى علاء، «ربيع بن زياد»آمده است.

3- الكافى باب سيرة الامام فى نفسه...، ج 1، ص 410 و 411، ح 3.

4- الكافى باب التواضع، ج 2، ص 122، ح 3.

5- الكافى، همان، ج 1، ص 122، ح 5.


/ 1