انگيزههاي قيام امام حسين (ع)
«عن الحسين بن علي بن ابي طالب: و أنا ادعوكم الي كتاب الله و سنة نبيّه، فانّالسنّة قد أميتت و البدعة قد أحييت». بيشك امام حسين (ع) از فرجام حركت الهي ـ سياسي خودش آگاه بود او نيكميدانست كه اين قيام به شهادت او و يارانش ميانجامد و زنان و دخترانش به اسارتدشمن درميآيند. اكنون بايد به اين پرسش پاسخ داد كه آيا حفظ جان واجب نيست؟قهراً پاسخ مثبت است پس بايد پرسيد: چرا امام اين حركت خونبار را آغاز كرد؟ انگيزههاو اهداف آن حضرت چه بوده است؟ با سيري اجمالي در سيره و سخنان سيد الشهدا (ع) اهداف كلان و خرد او راميتوان اين گونه بيان كرد:هدف كلان و استراتژيك
احياي اسلام ناب محمدي (ع) و ارزشهاي ديني؛ آزاد سازي دين و حكومتديني از چنگال نا اهلان و اشرار .اهداف جزئي
اهداف و مقاصد جزئي امام حسين (ع) عبارت بودند از: 1. انجام دادن تكليف و تحصيل رضايت خدا. 2. ترسيم زندگي سعادتمندانه و مسوؤليت 3. مبارزه با زمامداران فاسد و مفسد. 4. تشكيل حكومت ديني. 5. اجراي احكام و حدود ديني و جلوگيري از تعطيلي آنها. 6. اصلاحطلبي و ارائة الگوي عيني رهبر عادل با رويكرد به سنّت نبوي و علوي. (ع). احياي فريضة گرانسنگ امر به معروف و نهي از منكر. 8. اتمام حجت و آگاهي بخشي به امت و تقويت هوشمنديهاي سياسي ـ دينيمردم. اينك هر يك از اهداف جزئي را توضيح ميدهيم:1ـ انجام دادن تكليف الهي و تحصيل رضايت خداوند
فردي كه به مقام عبوديت بار يافته است و افتخار خود را بندگي خدا ميداند، جزانجام دادن تكليف و دستيابي به رضايت خداوند، به چيز ديگري نميانديشد و همةبرنامههاي زندگي اش را بر اين اساس سامان ميبخشد. اين موضوع مهم را براي نمونهاز اين سخنان حضرت ميتوان به دست آورد: الف ـ آنگاه كه مادر بزرگ ايشان «ام سلمه» به حضرت گفت: با حركت خودت بهسوي عراق، مرا اندوهگين مساز؛ زيرا از جدت رسول خدا شنيدهام كه فرمود: «فرزندمحسين در خاك عراق و در محلي به نام كربلا كشته خواهد شد». امام در پاسخ وي فرمود: «يا أمّاه و أنا أعلم انّي مقتول مذبوحٌ ظلماً و عدوناً و قد شاء عزّوجلّ أن يري حرمي ورهطي مشرّدين و اطفالي مذبوحين مأسويّ مقيّدين و هم يستغيثون فلا يجدون ناصراً؛ اي مادر! به خوبي ميدانم كه براساس ستم و كينه توزي مردم، كشته ميشوم و سرم ازبدنم جدا ميگردد آري، خداوند بزرگ چنين خواسته است كه كودكانم كشته شوند و زنان وفرزندانم به اسارات دشمن درآيند و فرياد نالههاي آنان طنين انداز شود، ولي كسي بهفرياد آنان نرسد». ب. وقتي محمد بن حنفيه از حركت برادرش به سوي كوفه آگاه شد، سراسيمه بهمكه شتافت و از بيمهري و بيوفايي مردم كوفه نسبت به امام علي (ع) و امام حسن (ع) سخن گفت. او امام حسين (ع) را از سفر به كوفه بازداشت و حركت به طرف يمن راپيشنهاد كرد. امام به او فرمود: «دربارة پيشنهاد تو فكر ميكنم»، ليكن ايشان صبحگاهان بارسفر بست و حركت خونين خودش را آغاز كرد. محمد شتابان پيش برادر آمد و گفت: مگروعده ندادي كه سخن مرا بررسي كني؟ حضرت در پاسخ وي فرمود: «بلي ولكن بعد ما فارقتك، رأيت رسول الله (ص) فيالمنام و قال: يا حسين، اخرج، فان الله تعالي شاء ان يراك قتيلاً». محمد با شنيدن رؤياي برادرش گفت: ( انا لله و انا اليه راجعون ) . سپس پرسيد:پس چرا زنان و كودكانت را ميبري؟ حضرت در پاسخ فرمود: «و قد شاء الله ان يراهنّسبايا». ج. هنگامي كه عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زينب) از حركت به سوي كوفهآگاه شد، نامهاي به ايشان نوشت و توسط دو فرزندش عون و محمد، براي امام فرستاد اوامام را از اين سفر خونين بازداشت و همزمان به ديدار، عمرو ابن سعد فرماندار مدينه وامير الحاج يزيد رفت تا امان نامهاي از وي بگيرد او نيز پذيرفت و برادرش يحيي را همراهامان نامه و عبدالله به سوي امام روانه ساخت. وقتي پيش حضرت آمدند، عبدالله با تقديم نامة عمرو، دوباره بازگشت او راخواستار شد آنگاه امام در پاسخ وي فرمودند: «انّي رأيت رؤياً فيها رسول الله و أرمت فيهابأمر أنا ماضٍ له، عليّ كان أولي؛ در خواب پيامبر را ديدم و در آن دستوري به من داده شدكه بايد آن را دنبال كنم، چه به سودم باشد يا ضررم». سپس عبدالله توضيح بيشتري دربارة خواب حضرت طلبيد. امام فرمود: «ماحدّثت أحداً بها و ما أنا مُحدّثٌ بها حتي ألقي ربّي». د. هنگامي كه كاروان عشق و ايثار در منزلي (بطن عقبه) به استراحت پرداخت،امام خطاب به يارانش فرمود: «ما أراني الا مقتولاً فانّي رأيت في المنام كلاب تنهشني واشدّها علي كلّب ابقع»؛ بيترديد من كشته خواهم شد؛ زيرا در خواب ديدم كه چندينسگ به من حمله ور شدند و سرسختترين آنها سگي بود سياه و سفيد». ه. هنگامي كه كاروان حماسه و شور، به نزديكي كربلا و منزل «قصر بني مقاتل»رسيد، پس از استراحت كوتاهي، امام دستور حركت داد و با ذكر «انا لله و انا اليه راجعون،الحمد لله رب العالمين» راه افتاد. جناب علي اكبر پيش آمد و سبب استرجاع پدرش راجويا شد، امام در پاسخ وي فرمود: «انّي خفقت برأسي، فعنّ لي فارس و هو يقول: القوم يسرون و المنايا تشرياليهم؛ فعلمت اءنّها انفسنا نعيت الينا؛ خواب سبكي بر چشمانم غلبه كرد و ناگهان اين صدارا شنيدم: اين گروه شبانه حركت ميكنند و مرگ نيز به دنبال آنهاست، بدينسان فهميدمكه خبر مرگ را برايم ميدهند» آنگاه علي اكبر عرض كرد: «لا أراك ان شاء الله بسوء؛ ألسنا علي الحقّ؟؛ خداوندبر تو بد نخواهد، مگر ما در مسير حق نيستيم؟». امام فرمود: «آري، به خدا سوگند كه جز در راه حق گام برنميداريم». «علي اكبر گفت: «پس در اين صورت چرا بايد از مرگ بترسيم؟ هرگز هراسي بهدل راه نميدهيم». و هنگامي كه طليعة سپاه ظلمت با كاروان نور، رو به رو گرديد و آنان را ناگزير درسرزمين كربلا فرود آوردند، امام فرمود: «اللهم اني أعوذ بك من الكرب و البلاء هيهنامحطُّ رحالنا و هيهنا و الله محلّ قبورنا، و هيهنا و الله محشرنا و منشرنا، و بهذا وعدنيجدّي رسول الله و لا خلاف لوعده»؛ بار پروردگارا! از اندوه و بلا به تو پناه ميبرم. اين جاست محل فرود آمدن ما، بهخدا سوگند! اينجاست مكان قبرهاي ما، به خدا سوگند! اين جا محل حشر و نشر ما درقيامت است، اين وعدهاي است كه جدم پيامبر به من داده است و به يقين در وعدة اوخلافي نيست». ز. عصر تاسوعا سپاهيان نفاق، آهنگ يورش به خيمههاي حسين (ع) كردند.حضرت در آستانة خيمه، به شمشيرش تكيه زده بودكه خواب سبكي بر چشمانش چيرهشد. حضرت زينب صداي همهمة سپاه را شنيد و سراسيمه پيش برادرش شتافت و با اوسخن گفت. حضرت در پاسخ وي فرمود: «انّي رأيت رسول الله في المنام فقال لي: انّكصائر الينا عن قريب؛ پيامبر خدا را در خواب ديدم كه به من گفت؛ به زودي نزد ماميآيي.» ح. در واپسين ساعتهاي شب عاشورا، خواب سبكي چشم امام (ع) را فرا گرفت.وقتي از خواب بيدار شد، به يارانش فرمود: «انّي رأيت في منامي كأنّ كِلاباً قد شتّت عليّتَنْهَشُني و فيها كلب أبقعُ رأيتُهُ أشدَّها و أظنُ أنّ الَّذي يتولّي قتلي، رجلٌ أبرصُ من هؤلاءالقوم». در خواب ديدم كه چندين سگ شديداً بر من حمله ور شدند و سر سختترين آنهاسگي بود به رنگ سياه و سفيد و فكر ميكنم از ميان اين مردم، فردي كه بيماري برصدارد، مرا خواهد كشت». سپس افزودند: « و اني رأيت رسول الله بعد ذلك و معه جماعة من أصحابه و هويقول: أنت شهيد هذه الامة و قد استبشر بك أهل السموات و أهل لصفيح الاعلي وليكنافطارك عندي الليلة، عَجِّلْ و لاتُؤخّرْ، فهذا ملك قد نزل من السماء ليأخُذَ دَمَك فيقارورة خضراء؛ همچنين رسول خدا (ص) را با جمعي از يارانش ديدم كه به من فرمود: توشهيد اين امتي و ساكنان آسمانها و اهالي ملكوت اعلي و عرش برين، آمدن تو را بهيكديگر مژده ميدهند. تو امشب افطار را پيش ما خواهي بود. بشتاب و تأخير را روا مدار.اكنون فرشتهاي از آسمان فرود آمده است تا خون تو را بگيرد و در شيشهي سبز رنگينگهداري كند؛ در پايان فرمود: فهذا ما رأيتُ و قد أَنِفَ الامر و اقترب الرحيل من هذه الدنيا لا شكفيه؛ اي ياران! اين بود خوابي كه ديدم. مرگ ما فرا رسيده، بيترديد هنگام كوچيدن ازاين دنيا نزديك شده است.» آري، شهادت آن بزرگوار، ويژگيهاي قاتل ـ ابتلا به بيماري برص كه به صورتسگ سياه و سفيد نشان داده شد ـ روزة امساك از توجه به غير خدا وبه مهماني افطارپيامبر (ص) رفتن، استقبال فرشتگان از روح اين شهيد والامقام، ذخيره كردن خون او كهبايد براي زنده نگهداشتن دين، در همارة تاريخ در جريان باشد ،همة اين حقايق ملكوتيدر عالم رويا به آن حضرت بيان شد و او نيز عاشقانه آنها را پذيرفت و در راه انجام وظيفههمة آنها را به جان خريد.نتيجه
در تمامي سخنان پيش گفته، تنها چيزي كه نمود برجستهاي دارد ،تشخيصتكليف الهي و وظيفة ديني و عمل به آن براي دستيابي به رضايت خداوند سبحان استكه امام حسين (ع) نمادهاي اختيار از اين مهم را به صورت الهامهايي در عالم رؤيا بيانكرده است. شايان تأمل است كه خواب معصوم حجت است و هيچ تفاوتي ميان خواب وبيداري او نيست. قرآن مجيد، چگونگي آگاهي حضرت ابراهيم (ع) از يك تكليف مهم آسماني رادر عالم رؤيا ذكر ميكند. همچنين در روايات آمده است كه امام رضا (ع) فرمود«... ياحسن! اءنَّ منامنا و يقظتنا واحدة».يادسپاري مهم
در بيانات امام (ع) سخن از «مشيت الهي» به ميان آمده است. شايد اين پرسشبه ذهن برخي خطور كند كه اگر خواست خدا چنين بود، پس امام حسين (ع) چارهاي جزحركت نداشت و او در پيمودن اين راه مجبور بود! پس شهادت او و يارانش چندان ارزشيندارد؛ زيرا عمل غير اختياري نيكو شمرده نميشود. از سوي ديگر، رفتار ددمنشانةسپاهيان كوفه نيز چندان زشت نمينمايد؛ چون هر مقتولي، قاتلي ميطلبد و آنان نيزطبق خواست خدا عمل كردهاند! پس اين همه لعن و نفرين براي چيست؟ در پاسخ بايد گفت: مشيت و اراده دو نوع است: تكويني و تشريعي؛ آنچه بهپيدايش چيزي در جهان، پيوند دارد، ارادة تكويني ناميده ميشود كه يكي از ويژگيهايآن محال بودن تخلف از اراده است؛ يعني محال است كه خواستة خدا تحقق نيابد؛ ( انماامره اذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون ) و آنچه به امور قانوني ربط دارد، ارادة تشريعينام دارد. از ويژگيهاي آن امكان تخلف مراد از اراده است؛ يعني ممكن است كه خواستةخدا تحقق نيابد: ( ان الله يأمر بالعدل والاحسان و ايتاء ذي القربي و ينهي عن الفحشاءوالمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون ) خداوند به برپايي عدالت و نيكي به مردم ورسيدگي به امور خويشان، فرمان داده، آنها را از مردم خواسته و نيز از پيدايش زشتيها ومنكرات و ستم باز داشته است، خداوند شما را موعظه ميكند، شايد متذكر شويد». ليكنهمگي با چشم خود ميبينيم كه چنين نيست و خواستة خدا عملي نشده چه بسيار استنيكيها كه بر زمين مانده و چه بسيار آلودگيهايي است كه درجوامع پخش شده است! بنابراين، روشن شد كه در تحقق عملي از انسان، تنها ارادة خداوند كافي نيست،بلكه خود انسان نيز بايد اراده داشته باشد و حسن وقبح و صلاح و فساد كار را دريابد و بهآن روي آورد، يا از آن رخ برتابد. وقتي امام حسين (ع) غصب خلافت نبوي و تكيه زدنفرد پليدي چون يزيد به مسند قدرت را نگريست، ديگر لحظهاي درنگ را روا نشمرد وجهاد با غاصبان خلافت و دشمنان رسالت را بر خود واجب ديد تا بدينسان خودوفرزندانش را قرباني كند و اسلام در حال نابودي را جاني دوباره بخشد وقرآن و آيينفراموش شدة نبوي را حياتي نو عطا كند. اين مأموريت آسماني در قالب خواب به سيدالشهداء (ع) عرضه شد و او نيز پيش ازهر حركتي اين انگيزه و هدف مهم خويش را با يارانش بيان كرد تا آنان كه در طول تاريخ،اوراق زرين اين حماسة شورانگيز را ورق ميزنند، به خوبي بدانند كه او بر پاية علم وآگاهي واراده و اختيار، اين مسير را پيمود و با نيروي بسيار اندك؛ ولي با ايمان و فداكار، دربرابر سپاهيان پرشمار دشمن پا به عرصة جهاد گذاشت. نتيجةي طبيعي اين نبرد،شكست ظاهري او ويارانش بود؛ ليكن همان گونه كه او از طريق احاديث فراوان، بهشهادتش آگاه شده بود، اين موضوع مهم را هم ميدانست كه اين رفتار وي، الگويي برايمبارزان مسلمان خواهد شد واين حماسه آفريني او و يارانش، همچنان بر تارك تاريخخواهد درخشيد.2. ترسيم زندگي سعادتمندانه و مسؤوليتشناسي دربرابر سرنوشتامت اسلامي
يكي از وظايف هر مسلمان اين است كه دربرابر دين الهي و سرنوشت امتاسلامي، احساس مسؤوليت داشته باشد .فقط به زندگي فردي و وظايف انفرادينينديشد؛ بلكه در مقابل هر حركتي كه سعادت امت را به خطر ميافكند، واكنش مناسبياز خود نشان دهد تا نااهلان زمينة نفوذ و به سقوط كشاندن حكومت ديني را در سرنپرورانند. اين مهم بر پيشوايي چون حسين بن علي (ع) واجبتر از ديگران است. آنحضرت بااقدام شجاعانة خويش، اين درس را به همگان آموخت و ويژگيهاي زندگيسعادتمندانه را برشمرد، زيرا زندگي به فرو رفتن و فراآمدن نفس نيست. بسياري ازانسانها مردههاي متحركي هستند كه فقط خواص حيات حيواني دارند. براي آشنايي بااين هدف مهم امام (ع) ، نمونه هايي از سخنانش را با هم بررسي ميكنيم:الف، نامه به مردم بصره
سيد الشهدا (ع) پس از ورود به مكة مكرمه، نامهاي بدين مضمون برايسرشناسان مردم بصره؛ مانند مالك بن مسمع بكري، منذرين بن جارود و مسعود بنعمر فرستاد و درآن نوشت: «أما بعد، فانّ الله اصطفي محمداً من خلقه و أكرمهُ بِنُبُّوته واختاره لرسالته ثم قَبَضهُ اليه و قد نصح لعباده و بلّغ ما أرسل به، و كُنّا أهله و اوليائه وأوصيائه و ورثته و أحق الناس بمقاسه في الناس. فاستأثر علينا قومُنا بذلك، فَرضينا وكَِرهنا الفرقة و أحببنا العافية و نحن نعلم انّا احقُّ بذلك الحّق المستحّق علينا مِمّن تولاّه؛وقد بعثت رسولي اليكم بهذا الكتاب وأنا أدعوكم الي كتابالله وسنته نبيّه. فانّ السنة قدأمتيتْ والبدعةَ قدأحييت. فان تسمعوا قولي أهدكم الي سبيل الرشاد. و السلام عليكم ورحمة الله و بركاته پس از حمد و ثناي الهي، بيترديد خداوند، حضرت محمد (ع) را ازميان آفريدگانش برگزيد و او را به نبوت و رسالت كرامت بخشيد. سپس در حالي كه اووظيفة الهي و ابلاغ رسالتش را ناصحانه و خالصانه انجام داده بود، او را به ملكوت اعلا بردو جانش را گرفت. ما اهل بيت، وصي و وارث او و سزاوارترين مردم براي جانشيني اوبوديم؛ ولي گروهي بر ما پيشي جستند و حق ما را ربودند. ما با آگاهي از شايستگي خويشبر آنان، براي سلامتي جامعه و پيشگيري از هر گونه فتنه و آشوبي، بدان تن داديم وآرامش جامعة اسلامي و احياي دين خدا را بر دستيابي به حق خويش، پيش انداختيم.اكنون پيك خود را با نامهاي به سوي شما گسيل ميدارم و شما را به سوي قرآن و سنتپيامبر (ص) فرا ميخوانم؛ زيرا در شرايطي هستم كه سنت نبوي، مرده و نابود شده و جايآن را بدعتها فرا گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد، راه رشد و سعادت را به شمامينمايانم، درود و رحمت و بركت خدا بر شما باد».ب. برخي از اشعار حماسي امام حسين (ع) در ميدان نبرد
الموت أولي من ركوب العار
والعار أولي من دخول النار
والعار أولي من دخول النار
والعار أولي من دخول النار
أنا الحسين بن علي
أحمي عيالات أبي
أمُضي علي دين النبي
آليُت أن لا أنْثَني
أمُضي علي دين النبي