ازدواج، خانواده و زندگي قسمت نهم
مهري زينهاري پيش از ادامه بحث:نوشتيم آنچه كه در انتخاب همسر مورد اهتمام پيشوايان ديني قرار گرفته دو شرط اساسي ميباشد: «دينداري» و «حُسن خُلق». موضوع دينداري را در قسمت قبل شرح داديم. اينك ضمن بيان نكاتي درباره «حسنخلق» به موضوع اجازه پدر در ازدواج خواهيم پرداخت و آنگاه كمي نيز درباره تحقيق و استخاره خواهيم نوشت.حُسنخُلق
آنچه كه موجب ارزش و كمال است و در روابط اجتماعي و خانوادگي مايه بهبودي و امتياز ميگردد، خوي پسنديده و تربيت شده است كه از آن به «حسن خلق»تعبير ميشود.حسنخلق دو معنا دارد:1 - خوش رو بودن و نيك برخورد كردن با مردم2 - صفات خوب داشتنصفات و روحيات پسنديده كه در پرتو تربيت صحيح خانوادگي و اراده جدي خود انسان به دست ميآيند و سبب استحكام پايههاي خانواده و اجتماع ميشوند، عبارتند از: ايمان مذهبي، راستگويي، امانتداري،رعايت حق و عدالت، وفاي به عهد، جوانمردي، همكاري و تعاون، گذشت واغماض، احترام به حقوق ديگران، خوشزباني، عفت، رعايت اعتدال در زندگي و ...در ازدواج آنچه كه مورد نظر است و بر آن تأكيد و پافشاري ميشود، حسنخلق به هردو معناست. زن يا مردي كه در برخورد با همسرش خوشرو و مؤدب نباشد، دلانگيزي و جاذبه نخواهد داشت و اگر در باطن و درون، عاري از ارزشهاي اخلاقي و انساني و نسبت به مقررات ديني و اجتماعي بيتفاوت باشد، نميتواند نقش همسر فهميده، عاقل و باتدبير را داشته باشد و درنتيجه زندگي آينده او دچار مشكل و تنش خواهد شد.مردي به امام رضا عليهالسلام نوشت: يكي از بستگانم از دخترم خواستگاري كرده است ولي او اخلاق بدي دارد. حضرت فرمود: «اگر بدخُلق است دخترت را به ازدواج او درنياور.»(1)اخلاق همسرداري و آشنايي با اصول و شيوههاي آن از بينيازهاي شخصيتي و باطني هر جوان است كه مشروح آن را در بخش «شيوه همسرداري» بيان خواهيم كرد.عفت و پاكدامني
پاكدامني، نشان اصالت و تربيت ديني هر انسان و بيانگر روح مذهبي و متانت اوست. مردان و زنان عفيف به خانواده خود بيشتر بها ميدهند و اموري را كه عامل خدشهدار شدن كيان خانواده شود از بين ميبرند.استحكام خانواده يكي از عوامل تشديد حيا و پاكدامني زن است؛ چرا كه اگر زن، خود را متعلق به شوهر و فرزندش بداند و نيازهاي روحي، رواني خود را در كنار همسر تأمين شده بيابد، دليلي ندارد كه زينتهاي خود را در معرض ديد مردان بيگانه قرار دهد و در مقابل مردان اجنبي و نامحرم تحفظآنچه كه موجب ارزش و كمال است و در روابط اجتماعي و خانوادگي مايه بهبودي و امتياز ميگردد، خوي پسنديده و تربيت شده است كه از آن به «حسن خلق»تعبير ميشود.نداشتهباشد و به خودنمايي و خودآرايي بپردازد و همچنين شوهر اگر خود را به خدمت زن و بچهاش درآورد و به آنها عشق بورزد، روز به روز وابستگي و دلبستگيش به آنها بيشتر ميشود.«عفت، زن را توانا ميسازد كه با جستجوي بيشتري عاشق خود را، يعني كسي كه افتخار پدري فرزندان او را خواهد داشت، برگزيند.»(2)شرم و عفت براي دختر همچون وسيله دفاعي است كه به او اجازه ميدهد از ميان خواستگاران خود، شايستهترين آنان را برگزيند، يا خواستگاران خود را ناچار سازد كه پيش از دست يافتن به او به تهذيب خود بپردازند. موانعي كه عفت و پردهداري (حجاب) زنان در برابر شهوت مردان ايجاد كرده، خود عاملي است كه عاطفه عشق را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.(3)عفت از ناحيه مرد هم، ضامن پاكي محيط خانواده و تربيت روحي فرزندان و عدم عفت او باعث از هم پاشيدگي خانواده و چه بسا بلوغ زودرس فرزندان شود. از اين رو توصيه ميشود فردي را به همسري برگزينيد كه از هر نوع فساد اخلاقي و بيبندوباري جنسي و غريزي پاكيزه باشد.دختر يا پسري كه قبل از ازدواج، داراي ارتباطات ناسالمي با ديگران بوده است اكنون كه تن به ازدواج داده نگران افشا شدن گذشته خويش است. حال اگر با چنين همسري ازدواج كردهايد، چه خواهيد كرد؟ اگر از گذشته وي باخبر شديد و بعضي عوامل اختلافافكن و شيطانصفت آن را به گوش شما رساندند، چه برخورد و واكنشي خواهيد داشت؟به نظر ميرسد اين مورد از مواردي نيست كه بتوان جدايي از يكديگر را مطرح كرد و بنا را بر ناسازگاري گذاشت، بلكه، مراقبت عاقلانه و سنجيده از چنين همسري و تغافل نسبت به گذشته او (به روي خود نياوردن و خود را بيخبر وانمود كردن)، بهترين راه مقابله با اوست. سعي كنيد آنچنان نيازهاي غريزي و روحي او را تأمين كنيد كه از گذشته خود پشيمان شود و به شما وفادار و علاقهمند بماند. كنترلهاي بيحساب و آشكار، اظهار بدبيني و سرزنش و ملامت او نه تنها نميتواند طريق اصلاحي باشد، بلكه فضاي زندگي را تيرهتر و پردهدري طرف مقابل را بيشتر ميكند.محدوده اجازه پدر در ازدواج
بيشك هرگاه عملي براي انسان ارزشمند باشد، آن كار با كيفيت و دقت بيشتري انجام خواهد گرفت و هرگاه فردي مقبول و محبوب آدمي باشد، دلبستگي و وابستگي به او بيشتر خواهد بود و كاري را كه به خاطر او انجام ميدهد از صداقت و انگيزه صحيحتري برخوردار ميباشد.ازدواج هم كه ايجاد و تأسيس بنايي آميخته با محبت و مودت است، نبايد عاري از اين دو مسأله باشد. يعني بايد نياز به «مقبوليت و محبوبيت» طرفين و دقت در كاربري رموز همسرداري از همان ابتدا مورد توجه قرار گيرد.دختر و پسر تا شناخت از همسر آينده خود نداشته باشند و با وضعيت اخلاقي و رفتاري او اجمالاً آشنا نشده و او را قبول نكرده باشند، چه بسا در آينده در انجام وظيفه همسرداري خود دچار مشكل شوند، زيرا نبود حالت «مقبوليت» نسبت به همسر، مانع بروز بسياري از انگيزههاي صحيح ميشود. گاهي والدين بدون اطلاع و جلب نظر دختر، همسري را براي او برميگزينند كه دختر بدون اطلاع از روحيات و اخلاق وي مجبور به سازش است، غافل از اينكه اين زندگي، كانوني گرم، با صفا، صميمي و آرام نخواهد بود و يا والدين، پسر خود را براي انتخاب همسر مورد دلخواه آنها تحت فشار قرار ميدهند كه اين نوع برخوردها و اعمال سليقهها نتايج مثبتي به دنبال ندارد.اسلام كه پايهگذار كانون صحيح خانواده است و با دستورات و برنامههايش راه زندگي درست را نشان داده است، در اين مسأله به شكلي ظريف و اساسي وارد شده است. از آنجا كه آگاهي از يك عمل و نتايج آن، سبب ايجاد انگيزه قوي و پيگيري براي علم به شيوههاي بهتر بهرهبرداري از آن عمل ميشود، در مسأله ازدواج نيز نبايد از اين اصل كلي و اساسي غافل بود. يعني بايد تلاش كرد تا جوانان با انگيزه بيشتري اصول همسرداري را به كار برند و داشتهها و تواناييهاي خود را در راه تحكيم كيان خانواده مورد استفاده قرار دهند.اسلام كه دين فطرت است به اين مسأله كاملاً توجه كرده و شرط اصلي صحت ازدواج را رضايت دختر و پسر قرار داده است زيرا كه رضايت اولين جرقه براي ايجاد مسؤوليت همسرداري است.چنان كه در امر ازدواج دختر، فقط رضايت دختر براي ازدواج كافي نيست زيرا آن هيجانات و احساسات ناپايدار و زودگذر مانع از تشخيص صحيح در انتخاب همسر ميباشد. پدري كه در زندگي خود تجربياتي را كسب كرده و افق ديد و شناختش نسبت به افراد و جوانان چه بسا بيشتر از دختر كمسن و سالش باشد، كمتر دچار اشتباه و لغزش ميشود.بايد نياز به «مقبوليت و محبوبيت» طرفين و دقت در كاربري رموز همسرداري از همان ابتدا مورد توجه قرار گيرد.در ازدواج دختر، اجازه و رضايت دو نفر لازم است، يكي خودش كهركن اصلي عقد است و ديگري پدرش كه رضايت او شرط صحت عقد است. از اين رو اگر پدر و مادري بدون رضايت دختر، فردي را بر او تحميل كنند اين ازدواج نافذ نخواهد بود مگر اينكه پس از عقد، دختر به آن رضايت دهد.امام صادق(ع) ميفرمايند: «در ازدواج دختر، اجازه او شرط است، چه باكره و چه غير باكره و بدون امر او نكاح واقع نميشود.»(4)در احايث معصومين(ع) و فتاواي فقهاي بزرگوار شيعه بين اشتراط اجازه پدر در دختر باكره و غير باكره فرق گذاشته شده است. دختري كه يكبار ازدواج كرده و به شكلي شوهرش را از دست داده است در ازدواج مجدد خود نياز حتمي به اجازه پدر خود ندارد. او خودش ميتواند به تنهايي انتخاب كند و تصميم بگيرد. اما به خاطر حفظ حرمت پدر و به سپاس و قدرداني از زحمات و سرپرستيهاي او مستحب است كه دختران غير باكره نيز براي ازدواج خود از پدران يا جدشان اجازه بگيرند و اگر آنها نبودند از برادر بزرگترشان.(5) و پرواضح است اين امر در بسياري موارد كاملاً به مصلحت خود زن است.اما در مورد نحوه اجازه پدر در ازدواج دختر باكره اختلافنظر وجود دارد. بسياري از فقها گذشته و حال اجازه پدر را در كنار اجازه دختر براي ازدواج شرط دانستهاند. قانون مدني جمهوري اسلامي ايران هم از چنين نظريهاي پيروي كرده است و ازدواجي را كه بدون اجازه ولّي انجام گيرد، غير نافذ دانسته و اجازه بعد از عقد را موجب تنفيذ و صحت عقد ميداند.تمام فقهايي كه اجازه ولّي را در ازدواج دختر شرط دانستهاند، ميگويند كه اجازه ولّي تنها در صورتي شرط است كه وي بدون علت موجّه از دادن اجازه مضايقه ننمايد. اما چنانچه ولّي با وجود خواستگار شايسته و تمايل متقابل دختر بدون عذر موجّه، از دادن اجازه خودداري كند، اعتبار اجازه او ساقط است. بلكه براساس ماده 1043 قانون مدني، خود دختر ميتواند با مراجعه به دادگاه (مدني خاص) اجازه ازدواج تحصيل كند. لازم به ذكر است اينها ارزيابي بحث در محدوده و چارچوب احكام و قوانين است والاّ بسياري مصالح و عوامل شخصي و اجتماعي، اخلاقي و خانوادگي است كه دختر رعايت آنها را بر خود لازم ميداند و از يكسونگري به عدم اجازه پدر پرهيز ميكند و اين نيز امري كاملاً بجا و شايسته است.وليّ كيست؟آنچه كه در امر ازدواج دختر مورد قبول اكثر فقها قرار گرفته و در قوانين مدوّن ايران هم مورد توجه واقع شده، اين است كه پدر و جدّ پدري بر دختر باكره ولايت دارند و اجازه آنها در كنار رضايت دختر، شرط نفوذ عقد ازدواج است، اما در مورد ساير بستگان مانند مادر و جدّ مادري اكثر بر اين عقيدهاند كه اجازه آنها شرط نميباشد و در مورد اينكه برادر، عمو، خواهر و ساير فاميل هيچ ولايتي بر دختر باكره ندارند، همه اتفاقنظر دارند.هماهنگي والدين و دختر در امر ازدواجچه زيبا و دلنشين است كه والدين بعد از مراجعه خواستگاران و تحقيق از وضعيت اخلاقي، فرهنگي و مذهبي آنان، اطلاعات جمعآوري شده خود را در اختيار دخترشان قرار دهند تا خودش انتخاب كند و تصميم بگيرد.بعضي دختران كمرو و خجالتي هستند و يا والدين نميخواهند مستقيما نظر آنها را در مورد ملاكهاي همسر بدانند. لذا مناسب است غير مستقيم نظر آنها را به دست آورند. به عنوان مثال اگر يكي از دختران همسايه يا فاميل در ازدواج شكست خورده و يا خواستگاري برايش آمده جواب رد داده است، مادر از او بپرسد كه مگر يك شوهر خوب چه شرايطي بايد داشته باشد، چرا و به چه علت؟ما توصيه به وسواس و مشكلپسندي نميكنيم زيرا همه ميدانيم كه وسواس و سختپسندي، طراوت جواني را ميكاهد و انسان را در نگراني نسبت به آيندهاش غوطهور ميسازد و نيز نبايد غافل بود كه پذيرش يكي از خواستگاران به معناي تن دادن به تقدير و سرنوشت و شانس نيست بلكه اقدام و تن دادن به تأمين يك نياز ضروري است كه بايد اين اقدام به همراه آموزشهاي صحيح همسرداري و روشها و منشهاي هر يك از دو همسر در تأمين نيازهاي طرف ديگر باشد. از اين لحظه به بعد والدين بويژه مادران نقش مهم و حساسي را در شكلدهي به زندگي و كيان خانواده فرزند خود دارند. آنها بايد از القا تبليغات و شيوههاي غلط همسرداري به دخترشان اجتناب كنند، به او رموز شوهرداري بياموزند، او را با مشكلات زندگي و راهحلهاي آن آشنا كنند، درس صبر و بردباري به او بياموزند، بذر گذشت و اغماض و تواضع در برابر همسر را در وجودش بكارند و به پسران بياموزند كه حوصله و تدبير رمز موفقيت در همسرداري است، او را تشويق كنند كه به همسرش محبت كند و نيازهايش را تأمين نمايد. به پسر بياموزند كه احترام پدر و مادر همسر، شرط صفا و صميمت در زندگي است كه اگر پدر و مادر همسر را اكرام كند آنان نيز دخترشان را به اطاعت و فرمانبري از شوهرش ترغيب ميكنند.اجازه پدر در ازدواج پسر
در ازدواج پسر، اجازه والدين شرط نيست حتي در صورت مخالفت آنان باز هم پسر حق دارد با هر كس كه خواست ازدواج كند. يكي از اصحاب امام صادق(ع) به ايشان عرض كرد: «من ميخواهم با زني ازدواج كنم، ولي پدر و مادرم ميخواهند زن ديگري را به عقد من درآورند. چه كنم؟ با كدام يك ازدواج كنم؟» امام فرمود: «با همان زني كه خودت ميخواهي ازدواج كن و آن را كه پدر و مادرت ميخواهند، رها كن.»(6) در اينجا نيز هرچند از نظر قانوني پسري كه رشد شرعي يافته ازدواج او مشروط به اجازه پدر نيست ولي بسياري عوامل باعث ميشود رعايت نظر والدين خود را لازم بشمارد. جوان معمولاً احساس ميكند كه نميتواند از پشتيباني فكري و عملي آنان بينياز باشد لذا همواره مصلحت زندگي او اقتضا ميكند همه جوانب را مورد توجه قرار دهد.تحقيق و استخاره
در ازدواج، تحقيق از وضعيت اخلاقي، اجتماعي و مكتبي طرف از مهمترين كارهاست. سعي كنيد به صرف ادعاي او و يا دوستان و اطرافيانش اعتماد نكنيد. بلكه با كساني كه با او معاشر بوده و او را در زمانها و مكانهاي مختلف آزمودهاند، مشورت كنيد. حضرت علي(ع) ميفرمايد: «هرگز به كسي اطمينان و اعتماد نكن تا اينكه او را بيازمايي.»بديهي است كه براي شناختن هر كس بايد گذشته او را مورد بررسي قرار داد. بايد ديد كه با چه نوع افرادي دوست صميمي و معاشر بوده است زيرا دوستان صميمي، آينه اخلاق و رفتار انسان هستند.به هنگام آشنايي و مراجعه بستگان دختر يا پسر، هيچگاه حرفهاي اقوام عروس يا داماد را بطور قطع و يقين نبايد ملاك داوري قرار داد. به تعارفات و سخن از صداقت و امانت و ديانت و اخلاق گفتن آنها اكتفا نكنيد بلكه با تحقيق و بررسي قدم برداريد.جواز غيبت در امر تحقيقاز مواردي كه بنا به فتواي همه فقها، غيبت جايز است در خصوص امر ازدواج است. يعني اگر شما براي تحقيق در مورد جواني، به فردي مراجعه كرده و از او درباره خصوصيات و ويژگيهاي روحي و اخلاقيش سؤال و مشورت كرديد، او ميتواند در حدي كه مربوط به سؤال شما و مرتبط با ازدواج است، چنانچه نواقص و ايراداتي از او سراغ دارد به عنوان «مشاور دلسوز» با شما در ميان گذارد.استخاره
استخاره، خود نوعي مشورت با خدا و خيرخواهي از محضر حقتعالي است. بسياري از خانوادههاي متدين براي استخاره اعتبار ويژهاي قايلند. از اينرو اين پايبندي گاهي به وسواس و يا بيتوجهي به تحقيق و مشاوره ميانجامد.اسلام كه دين فطرت است شرط اصلي صحت ازدواج را رضايت دختر و پسر قرار داده است زيرا كه رضايت اولين جرقه براي ايجاد مسؤوليت همسرداري است.دختري در نامهاش مينويسد: «تاچندي پيش خواستگارهاي خوب و فراواني داشتم ولي هر كس كه ميآمد و كار به جايي ميرسيد و مورد موافقت من بود و تحقيق هم مثبت بود، پدرم به سراغ استخاره ميرفتند و آن قدر استخاره ميكردند كه بالاخره يكي بد ميآمد!»صحبت كردن دختر و پسريكي از راههاي آشنايي با روحيات و افكار افراد، صحبت كردن است. جواني كه داراي رشد فكري شده و قدرت شناخت خوب و بد را پيدا كرده و براي خودش ايده و روش انتخاب كرده است، به هنگام ازدواج و انتخاب همسر ميتواند با فرد مورد نظر خود در چارچوبه شرع و مقررات صحبت كرده تا نظرات خود را درباره شكل و قالب زندگي آينده و اهدافي ر ا كه بايد دنبال كنند، مبادله نمايند.جمعبندي
با وجود همه تحقيقات و صحبتها و مشورتهايي كه از ناحيه خانواده هر يك از دختر و پسر صورت گرفته است، آنان نبايد فكر كنند كه پس از گذر از همه اين مراحل، همسر كاملاً موافق و موردنظر خود را يافتهاند زيرا چنين امري ناشدني است چون بسياري از نواقص و عيوب طرفين در بحرانها و فراز و نشيبهاي زندگي بروز ميكند. در آنجا معلوم ميشود كه يكي خودخواه است و ديگري ديگرخواه؛ يكي بيخيال و بيهنر است و ديگري صاحب سليقه؛ يكي دلسوز و آبرودار است و ديگري بيمنطق و بيقانون و يكي ... در اين وضعيت تنها چيزي كه به زندگي بها ميدهد و سختيها را آسان ميكند و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبديل ميكند، گذشت و اغماض يكي از دو طرف و يا قبول نصيحت و اندرز از طرف ديگر است بنابراين علاوه بر همه مشورتها و استخارهها و تحقيقاتي كه انجام شده، دختر و پسر بايد خود را آماده كنند تا بعضي از مشكلاتي را كه بدون انتظار آنها پيش آمد كرده است، با سياست و درايت حل نمايند. در غير اين صورت زندگي شيرين، آرامبخش و باصفا نخواهد شد.1 ـ مكارمالاخلاق، ص103.
2 ـ لذات فلسفه، ويلدورانت، ص134.
3 ـ تاريخ تمدن، ويلدورانت، ج1، ص74.
4ـ وسايلالشيعه، ج14، ص303.
5ـ تحريرالوسيله - امام خميني(ره)، ج2، ص256.
6ـ وسايلالشيعه، ج14، ص220.