اسراف - اسراف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسراف - نسخه متنی

مهری زینهاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسراف

مهري زينهاري

در شماره قبل درباره عارضه «تجمل گرايي» و عوامل و آثار آن سخن گفتيم و روشن شد كه استفاده افراطي از ظواهر مادي، موجب اعتياد به آنها و در نهايت خروج از حد اعتدال مي‏شود. انساني كه به رفاه و بهره‏برداري از لذتّهاي مادي معتاد شد، نمي‏تواند سختيها را تحمل كند، نمي‏تواند همنشيني و معاشرت با مردم فقير و مستمند را شيوه اجتماعي خود قرار دهد. در اينجا ضمن پوزش بخاطر يك اشتباه در قسمت قبل در ادامه‏موضوع گذشته به مسأله «اسراف» مي‏پردازيم. پوزش به خاطر جابجايي صفحات 46 و 47 مي‏باشد! «اسراف» علاوه بر اينكه از گناهان كبيره محسوب مي‏شود، يكي از آفات بزرگ اجتماعي جامعه ما نيز به حساب مي‏آيد. در كشور ما كه رشد سريع جمعيت و مشكلات حادّ اقتصادي تلاقي كرده‏اند، «صرفه جويي» و جلوگيري از اسراف در بسياري از وسايل و ابزار زندگي، نقش مهمي در ايجاد توازن و عدالت اجتماعي دارد.

از اين رو بحث اسراف كه مبدأ و ريشه قرآني دارد مي‏تواند به خوبي ناظر به واقعيات و نيازهاي فرهنگي روز جامعه باشد.

معناي اسراف

در توضيح معناي اسراف گفته‏اند:

اسراف تجاوز از حدّ است در هر عملي اگر چه حلال كه انسان آن را انجام مي‏دهد. گرچه كاربرد و مصداق آن در انفاق و مصرف كردن بيشتر است.

از اين رو به كارگيري هر چيز در غير مسير و حدّ خودش، چه از نظر كميّت و چه كيفيّت، «اسراف» ناميده مي‏شود.

موارد اسراف

1 ـ ضايع كردن مال و بيهوده تلف كردن آن، هر چه كم باشد، مثل بيرون ريختن آب باقيمانده در ليوان، پوشيدن لباس قيمتي مخصوص مهماني در محيط كار

2 ـ صرف مال در آنچه به بدن ضرر مي‏رساند. مثل خوردن پس از سيري در صورتي كه مضّر باشد.

امام صادق (ع) مي‏فرمايد:

اِنّما الاسراف فيما اتلف المال و اَضَرَّ بِالبَدن (1)

اسراف در چيزي است كه موجب اتلاف مال و اضرار به بدن شود.

اما اگر درمان بيماري و سلامتي آدمي به هزينه زياد نياز دارد، بايد هزينه كرد و به يقين اسراف نخواهد بود.

3 ـ صرف مال در مصارفي كه شرعا حرام است. مانند خريد شراب و ابزار و ادوات حرام.

تذكّر اين مطلب لازم است كه در انفاق در راه خدا نيز بايد اندازه را نگه داشت و از حد تجاوز نكرد، زيرا تأمين نفقه همسر و فرزندان و تهيه مسائل رفاهي اوّليه آنها از واجبات است.

مردي از دنيا رفت و پيامبر (ص) بر او نماز

صرفه‏جويي نقش مهمي در ايجاد توازن و عدالت اجتماعي دارد.

تجاوز از «حدّ» در هر عملي را «اسراف» مي‏گويند.

پيامبر اكرم (ص) در مورد مردي كه قبل از مردن همه اموالش را در راه خدا داده بود:

اگر قبلاً به من گفته بوديد، بر اين آدم نماز نمي‏خواندم، زيرا بچه‏هاي گرسنه را در اجتماع رها كرده است.

خواند. سپس پرسيد: چند تا بچه دارد و چه چيزي براي آنها گذاشته است؟

ـ يا رسول‏اللّه‏! مقداري ثروت داشت اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد.

ـ اگر اين را قبلاً به من گفته بوديد، بر اين آدم نماز نمي‏خواندم. بچه‏هاي گرسنه را در اجتماع رها كرده است؟!(2)

يكي از ويژگي‏هاي عالي فرهنگ اسلام اين است كه در مصرف و استفاده از بعضي امكانات «شأن و موقعيت» افراد را مدّنظر قرار مي‏دهد و ملاك اسراف و عدم اسراف در بعضي از زمينه‏ها و موارد را با اوضاع اقتصادي هر زمان و موقعيت اقتصادي و اجتماعي هر فرد گره مي‏زند. به عنوان مثال خانه بزرگ داشتن و لباس فلان قيمت پوشيدن و ميزان طلا و جواهرات و اندازه نفقه همسر را مي‏توان به اين مسأله نيز منوط كرد. (3) ولي بايد توجه داشت كه وسعت و سادگي چيزي است و تجمل پرستي و زرق و برق پرستي چيز ديگر. از ديدگاه اسلام اوّلي ممدوح و دوّمي مذموم است. مسأله‏اي كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه بهره‏برداري از نعمتهاي الهي چنانچه از حد طبيعي هر فرد بگذرد، اسراف است ولي در حد اعتدال مانعي ندارد و چه بسا كمتر از آن حد براي بعضي افراد، مصداق «بخل» باشد.

علي عليه‏السلام درباره نشانه مسرف مي‏فرمايد:

«لِلْمُسْرِفِ ثلاث علامات: يأكل ماليس له و

يلبسُ ماليس له و يشتري ماليس له». (4)

اسرافكار سه ويژگي دارد: مافوق شأن خود مي‏خورد، مي‏پوشد و خريد مي‏كند.

در تعابير اسلامي حدي را كه براي مسكن معين كرده‏اند اين است كه به اندازه «كفايت» و «كفاف» آدمي باشد و اين مقدار نسبت به افراد، خانواده‏ها، زمانها و مناطق فرق مي‏كند، ولي در عين حال بايد بگونه‏اي باشد كه از حد اعتدال آن زمان و منطقه تجاوز نكند.

علي عليه‏السلام در بيان حدّ لباس انسانهاي باتقوا مي‏فرمايد:

«ملبسهم الاقتصاد»

لباس پوشيدنشان در حد اعتدال و ميانه‏روي است.

نه لباسهاي قيمتي مي‏پوشند و نه لباسهاي ژوليده و پَست. بلكه در پرتو لباس معمولي، ظاهري آراسته، پاكيزه و متين دارند.

عوامل اسراف

اسراف نيز مانند بسياري از اعمال، برخاسته از ريشه‏ها و عواملي است كه بدون پرداختن و مبارزه با آنها، حذف آن از زندگي فردي و اجتماعي ما ممكن نخواهد بود. در اين قسمت به بيان و بررسي بعضي از اين عوامل خواهيم پرداخت:

1 ـ خودنمايي

شخصي كه در دوران زندگي همواره در نيل به خواسته‏ها و آرزوهاي خويش ناكام مانده و با تنگدستي و محروميت دست به گريبان بوده است، اين سرخوردگيهاي انباشته شده، به تدريج تبديل به عقده‏هاي رواني شده و در شخصيت او ايجاد اختلال مي‏نمايد. در اين صورت، فردِ دچارِ اختلال، براي سرپوش گذاردن بر ناكاميها و عقده‏هاي متراكم خود، دست به عملي مي‏زند تا او را در اجتماع مطرح كرده و شخصيت دهد. به عنوان مثال براي باز يافتن شخصيت سركوب شده خويش به اسراف و ريخت و پاشهاي غير معقول متوسّل مي‏شود و فكر مي‏كند كه با اين رويه در اجتماع به عنوان انساني دست‏ودل‏باز و بي‏اعتنا به ثروت مطرح مي‏گردد.

2 ـ تربيت خانوادگي

خانواده يكي از اركان تربيت و محل شكل‏گيري شخصيت رفتاري انسان است. شيوه‏هاي رفتاري فرزندان، انعكاسي از نوع تربيت خانوادگي آنهاست، از اين رو بسياري از دختران و پسران رفتارهاي فردي و اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي را از والدين خود مي‏آموزند و در موقع لزوم آن را به كار مي‏گيرند.

يك مادر خوب و فهميده كه در خانه الگوي صحيحي براي مصرف داشته باشد و از مصارف غير ضروري و مسرفانه پرهيز كند، قهرا دختري خواهد داشت كه در زندگي فردي و اجتماعي آينده خود، دچار ضعف شخصيت و تقليد از ديگران نخواهد شد.

اميرالمؤمنين (ع):

نوع لباس پرهيزگاران در حدّ اعتدال است.

از اموري چون خودنمايي، تربيت خانوادگي، فساد اخلاقي، تقليد و الگوهاي اجتماعي بايد به عنوان عوامل گسترش اسراف نام برد.

اما در نقطه مقابل، مادري كه بدون داشتن الگوي صحيح مصرف، به زياده‏روي و ولخرجي خو گرفته است، اين روش او در ساختار روحي فرزندش اثر گذاشته و قهرا او در زندگي آينده‏اش آن را به كار خواهد گرفت.

3 ـ فساد اخلاقي

ترك اسراف، يك نوع پايبندي و تعهد به مقررات ديني است كه در اثر تربيت و تهذيب به دست مي‏آيد.

در بعضي مردم، زمينه اسراف را بايد در شخصيت اخلاقي و روحي آنها جستجو كرد؛ زيرا شخصي كه خود را به تجاوز و قانون شكني عادت داده و به گناه خو گرفته است، نمي‏تواند در امور مالي‏اش فردي معتدل باشد و همواره به دنبال تأمين خواسته‏هاي افسار گسيخته خود مي‏باشد. او از اين طريق سرمايه‏اش را به هدر مي‏دهد.

4 ـ تقليد

تقليد از ابزار مهم تربيت بشر است. انسان هميشه مي‏خواهد زندگي‏اش را با كساني كه در نظر او داراي شرافت و موفّقيت‏اند، هماهنگ سازد. اين احساس اگر همراه با هدايت عقل و انتخاب الگوهاي مناسب و صحيح باشد، بسيار ارزنده است. و چنانچه با جهل و هواهاي نفساني همراه باشد، موجب گمراهي و سقوط ارزشهاي ديني و انساني مي‏شود.

بسياري از مردم در توجيه و درست جلوه دادن خلافكاريهاي خود ـ از جمله اسراف عمل ديگران را پيش كشيده و مي‏گويند ديگران هم، چنين مي‏كنند، غافل از اينكه عمل ديگران نمي‏تواند مجوزي براي فساد و ولخرجي آنها باشد.

لباس پوشيدنها، غذا پختنها، طلا و جواهرات،

دكورها و ديگر مصارفي كه بر اساس «چشم و همچشمي» آميخته با اسراف هستند، كم نيستند و همين روحيه «چشم و همچشمي» عاملي براي اختلافات خانوادگي و نگرانيهاي روحي ـ رواني مي‏شود و خانواده‏اي را در كام بلاي اسراف و تن به ذلت دادن مي‏كشد و آرامش روحي زن و شوهر را سلب مي‏كند.

امام باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد:

ايّاك ان تُطمِعَ بصرك الي من هو فوقك (5)

تو را از اينكه چشم طمع خود را به زندگي فرد بالاتر از خويش بدوزي، بر حذر مي‏دارم.

5 ـ الگوهاي اجتماعي

آنان كه گفتار و عملكردشان در جامعه به عنوان الگوي عملي مردم بشمار مي‏رود تأثير عمده‏اي در چگونگي بهره‏برداري مردم از امكانات دارند. نقش بسيار مهم رسانه‏ها در الگودهي در همين راستا است. زندگي شخصي و نيز اداري مديران جامعه از همين مقوله است. سياستگذاريها و برنامه‏ريزيهاي خرد و كلان در جامعه را نيز نبايد فراموش كرد.

رابطه اسراف و فقر

همان گونه كه گناهان ديگر اثرات مادي و معنوي براي فرد و جامعه به دنبال دارند، اسراف نيز آثار وضعي و تكليفي خاص به خود را در پي دارد. شعاع آثار اسراف نه تنها متوجه شخص مسرف مي‏شود بلكه ديگران را هم كه در مقابل اين پديده شوم رواني سكوت كرده و نهي از منكر نمي‏كنند، فرا مي‏گيرد.

«فقر» و تنگدستي از عواقب نامطلوب

اسراف است كه گاه دامنگير شخص و گاهي دامنگير جامعه مي‏شود. امام كاظم عليه‏السلام مي‏فرمايد:

«مَن اقْتَصَدَ وَ قَنَعَ بقيتْ عليه النعمة و من بَذَّر و اسرف زالتْ عنه النعمة»

«هركس كه در زندگي اعتدال و قناعت را پيشه كند، نعمت بر او باقي مي‏ماند و هر كس كه تبذير و

اسراف كند، نعمت از او گرفته مي‏شود (و فقير مي‏گردد)»

آنگاه كه نعمتها كاهش يابند و روحيه خودكفايي و قناعت و صرفه‏جويي از جامعه رخت بر بندد و فقر به آدمي روي آورد، بناچار براي رفع نيازمني‏هاي خود به ديگران وابسته خواهد شد و استقلال و شخصيتش را از دست خواهد داد.

امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:

انّ مع الاسراف قلّة البركة (6)

همانا اسراف موجب كاهش و كمبود بركت است.

در يك بررسي كوتاه مي‏توان به اسرافكاريهاي بسياري از مردم جامعه پي برد. ميلياردها تومان اسراف سالانه مواد غذايي، خارج شدن هزاران كيلو نان خشك و ضايع شدن

خروارها ميوه و سبزي و بلااستفاده ماندن مقادير زيادي لباس قابل استفاده كه چشم هزاران فقير و محروم در انتظار يك دست آنهاست، نمايانگر ناسپاسي و كفران نعمت مردم ماست. نگاه كنيد:

«گفته مي‏شود از هر ده ميليون قرص نان توليد شده روزانه در تهران چيزي حول و حوش 3 ميليون آن «دور ريز» مي‏شود كه اين ميزان نان در واقع نابود مي‏شود. اگر وزن متوسط انواع نانهاي سنگين و سبك متفاوت را 150 گرم فرض كنيم در اين صورت در تهران با فرض ده ميليون نان توليد شده در روز، در حدود چهارصدوپنجاه تن نان خواهيم داشت كه از كانال مصرف خانوار خارج مي‏گردد و به عنوان ضايعات، صرف مصارف دست دوم و سوم مثل خوراك دام و طيور مي‏رسد كه آن هم براي دام بدون اشكال بهداشتي نيست» (7) با اين مبالغ هنگفت مي‏توان سالانه هزاران مدرسه ساخت، هزاران درمانگاه تجهيز نمود و بيماران بسياري را درمان كرد.

نقل شده است كه امام صادق (ع) روزي نگاهش به ميوه‏اي كه بطور كامل خورده نشده و از خانه آن حضرت به بيرون پرتاب شده بود، افتاد.

آنگاه خشمگين شد و (با عتاب) فرمود: اين چيست؟ اگر شما سير شده‏ايد، بسياري از مردم سير نشده‏اند (و گرسنه هستند) آن را به كسي بدهيد كه نيازمند آن است. (8)

چرا غذا را بيش از نياز پخت مي‏كنيم؟ چرا در مصرف آب و برق صرفه‏جويي نمي‏كنيم؟ چرا در استفاده از كاغذ، لوازم التحرير، دستمال كاغذي زياده‏روي مي‏كنيم؟ چرا از ميوه‏ها درست استفاده نمي‏كنيم؟ چرا در پخت نان و شيوه نگهداري آن اصول لازم را به كار نمي‏بنديم؟ چرا عدّه‏اي مرّفه و بي‏درد ثروت عمومي جامعه را ـ ولو با درآمدهاي خود ـ با استفاده از ابزار و لوازم لوكس ضايع مي‏كنند؟ چرا الگوهايي كه در برخي رسانه‏هاي جمعي و نيز عملكرد بعضي مديران مشهود است جامعه را به سوي يك زندگي تجمّلي و اسرافگرايانه مي‏كشد؟ و دهها چراي ديگر كه شما هم حتما روزانه با آن برخورد داريد.

امام صادق (ع) مي‏فرمايد:

«ميانه‏روي در زندگي چيزي است كه خداوند آن را دوست دارد و اسراف را دشمن دارد حتي اگر اين اسراف با بيرون انداختن هسته خرمايي باشد، چون آن هسته به كار مي‏آيد (9). يا با بيرون ريختن آب باقيمانده (در ليوان) باشد.» (10)

اسراف و عدم استجابت دعا

مُسرِف چون با سوء اختيار خود گرفتار اين بيماري شده و به تنگدستي افتاده است، اگر از خدا بخواهد تا از مخمصه فقر نجاتش دهد، دعايش مستجاب نخواهد شد. امام صادق عليه‏السلام يكي از چهار نفري را كه دعايشان مستجاب نمي‏شود، اسراف آثار نامطلوبي را بر زندگي شخص و اجتماع باقي مي‏گذارد.

حضرت امام صادق (ع):

اسراف موجب كاهش بركت است.

زياده‏روي در صرف بيت‏المال و هزينه‏هاي تشريفاتي از مصاديق بارز اسراف است و الگودهي منفي اجتماعي را در پي دارد.»

فردي مي‏داند كه ثروتش را ضايع كرده، آنگاه از خدا مي‏خواهد تا به او روزي دهد. خداوند درجواب مي‏فرمايد: آيا تو را به ميانه‏روي و اصلاح در امور زندگي امر نكردم؟! (11)

رابطه اسراف و دوري از خدا

از آنجا كه هر بُعد روحي انسان در بُعد ديگر مؤثر است، بالطبع انحراف و كژي در يك بُعد به انحراف در ساير ابعاد منجر مي‏شود.

اسراف و تجاوز از حد در امور مادي و معنوي ـ همچون معصيت با چشم، گوش، زبان و ... ـ موجب كمرنگ شدن احكام الهي در مقابل آدمي و در نتيجه تكذيب حق مي‏شود، اينجاست كه آدمي بتدريج از خداوند دور شده و از نعمت هدايت الهي محروم مي‏شود و اين، يك سنت قطعي و لايتغيّر الهي است كه هدايت معنوي در پرتو عمل به دستورات خدا و پرهيز از گناه و محرمات به دست مي‏آيد.

در غير اين صورت، فراموشي ياد خداوند توسعه مي‏يابد و بتدريج زندگي فردي و اجتماعي مردم دچار سر در گمي و بي‏هدفي مي‏شود؛ اعتمادها به يكديگر كم مي‏شود؛ روحيه ايثار و فداكاري و كارگشايي، از جامعه رخت بر مي‏بندد؛ عاطفه و ترحم كاهش مي‏يابد؛ مردم در كارهاي خلاف شرع بر يكديگر سبقت گرفته و از انجام اعـمـال و افـعـال خـيـر و پسنديده دريغ مي‏ورزند.

اسراف نيز عاملي براي دور شدن دلها، زياد شدن فاصله‏طبقاتي، بي‏تفاوت شدن و دهها عارضه ديگر روحي ـ اجتماعي است كه جامعه را از درون مي‏پوساند.

برخي مردم هم‏چشمي با ديگران را عذري براي اسراف‏كاري خويش مي‏دانند!

اسراف در بيت‏المال

حفظ بيت‏المال و نظارت دقيق بر هزينه‏هاي عمومي و مقدم داشتن الويتها از مهمترين وظايف حكومت اسلامي است.

از آنجا كه همه اقشار جامعه ـ روستايي و شهري ـ در بيت‏المال شريك مي‏باشند چگونه مي‏توان از بودجه‏عمومي كشور در زيباسازي بيش از حد و تغييرسالانه‏دكوراسيون‏ادارات، شركتها و بانكها و تجهيز دفتر كار مسؤولان و خريدگل‏وگلدان‏هاي‏متنوع‏قيمتي‏براي‏دفتر مديران كشور و برپايي ضيافتهاي غيرضروري براي مسؤولان و يا برپايي بعضي سمينارها استفاده كرد؟!

بطور قطع اينها مصداق «مُنكَر» هستند و تا با آنها مبارزه نشود ايجاد عدالت اجتماعي مشكل به نظر مرسد.

عدالت اجتماعي زماني عينيت پيدا مي‏كند كه همه ثروتهاي كشور بطور مساوي بين همه اقشار تقسيم و توزيع شود. وجود دارند مديراني كه طبق دلخواه و خواسته خويش دكور اطاقشان را به هم ريخته و به سبك مورد پسند خود بازسازي مي‏كنند؛ گلدانهاي گرانقيمت را خريداري كرده و اطاق را زينت مي‏دهند و حال آنكه اين بودجه‏ها و هزينه مصارفي لازمتر و ضروري‏تر دارند. طبيعي است كه‏اين روش چنانكه اشاره شد علاوه بر رشد تجمل‏گرايي عمومي، موجب بي‏اعتماد شدن توده‏هاي مردمي به دست‏اندركاران كشور مي‏شود. اين سيره عملي نادرست نظارتي جدي از سوي دولت اسلامي را نياز دارد تا بيت‏المال را از شرّ جاهلان و عاملان حفظ

كند.

علي عليه‏السلام در نامه‏اي به زيادبن‏ابيه كه جانشين حاكم بصره بود، مي‏نويسد:

«به خدا سوگند ياد مي‏كنم، سوگندي از روي راستي و درستي، كه اگر به من خبر رسد كه تو در بيت‏المال مسلمانان به چيزي اندك يا بزرگ خيانت كرده و بر خلاف دستور، صرف و هزينه نموده‏اي، بر تو آنچنان سخت خواهم گرفت كه تو را فقير و ناتوان از تأمين مخارج خانواده و خوار و پست گرداند.»(13)


1 ـ كافي،ج 4 ، ص 54 .

2 ـ گفتارهاي معنوي، شهيد مطهري، ص 163 .

3 ـ براي توضيح بيشتر پيرامون ميزان نفقه همسر، مي‏توانيد به تحريرالوسيله امام خميني (ره)، ج 2 ، كتاب النكاح، فصل نفقات، مسأله 8 مراجعه كنيد.

4 ـ سفينة‏البحار، ج 1 ، ص 615 .

5 ـ اصول كافي، ج 2 ، ص 137 .

6 ـ وسايل، ج 15 ، ص 261 .

7 ـ روزنامه كيهان، 25 خرداد 1372 .

8 ـ مستدرك الوسايل، كتاب الاطعمة و الاشربة، باب 61 .

9 ـ توضيح اين مطلب لازم است كه در آن زمان، هسته خرما در بعضي زمينه‏ها كاربردي داشته باشد.

10 ـ وسايل، ج 15 ، ص 257 .

11 ـ اصول كافي، ج 2 ، ص 511 .

12 ـ نهج‏البلاغه، نامه 20 .

13 ـ بحارالانوار، ج 41 ، ص 105 .

/ 1