هنر دينى حجت كشفى نام تو مىرفت و عارفان بشنيدند نام شريف اميرمؤمنان على - عليه السلام - در هنر اسلامى به شيوههاى دلپذيرى نگاشته شده است. در معمارى اسلامى نام و فضايل على در قالب كتيبهها و خطنگارها زينتبخش مساجد، مشاهد، مدارس و خانههاست. ما در اين نوشته با استفاده از آثار بزرگان هنر به شناساندن كتيبه، خطوط بنايى و معقلى، كه در معمارى اسلامى معمولا وسيله نگارش آيات و احاديث و اسماء الهى و معصومين - عليهم السلام - شده، مىپردازيم و بر آنچه از تجليات نام مولا اميرمؤمنان زيور گرفته تاكيد خواهيم كرد.
1. كتيبه
اگر عنوان كتيبه را شامل سنگ نبشتههاى كهن تاريخى بدانيم، عمرى به درازاى خط خواهد يافت. در اين قلمرو گسترده كتيبه پيش از اختراع كاغذ پديد آمد، سرنوشتى طولانىتر از كتاب پيدا خواهد كرد; اما چون وظيفه اين گفتار بررسى بخش ويژهاى از كتيبه است ناگزير جنبههاى تاريخى و فرهنگى آن به فرصتى ديگر واگذار مىشود. كتيبه با مفهومى كه اكنون خوشنويسان و هنرمندان در ذهن دارند و نام آن را با تصاويرى از بناهاى هنرى، مذهبى و تاريخى به ياد مىآورند، هنرى است داراى چهار ويژگى عمده; ويژگيهايى كه مطالعه آنها آفاق تازهاى را به ياد ما مىآورد: الف) ويژگى نخست محتواى كتيبه است. مضمونى كه بر اساس آن كار خطاط و بنا، كاشىساز و طراح شكل مىگيرد. در اينجا آيين و انديشهها و ايدههاى دينى و فرهنگى فرمانرواست. با جستجوى آگاهانه كتيبههاى زيبا و تاريخى بسيارى خواهيم يافت كه با آيات الهى، سخنان معصومين و ابيات و عبارات دينى تكوين يافته است و هر گونه پژوهش و داورى در باره آنها، بدون توجه با محتواى آن، بىمعنا خواهد ماند. يكى از مضامين پر ارج كه در حقيقت ماهيت هنر شيعى را در معمارى اسلامى و كتيبهنگارى شكل مىدهد نام و ياد مولا اميرمؤمنان است. هر اندازه دشمنان امامت و ولايت در پوشاندن فضايل على كوشيدند و در محو نام او تلاش كردند، ادبا و هنرمندان در قلمرو جاويد و دلپذير كار خود در پايدار كردن نام و ياد على پا فشارى كرده، اوج هنر را در اين جهاد بزرگ به كار گرفتهاند. اگر سراغ آثار تاريخى و هنرى برويد و همراه با زيارت و عبادت سيرى هنرى و فرهنگى داشته باشيد، به زودى دل و ديده خود را با ديدار اين آثار نوازش خواهيد داد. ب) كتيبه هنرى است گروهى، كه خطاط محور اوليه آن را پديد مىآورد. آنگاه نوبتبه طراح مىرسد كه خط يا نگاره را با اسليمىها و ختايىهاى مناسب تزيين كند; طرحى كه به وسيله دو هنرمند خطاط و نقاش براى اجرا به كاشىساز يا حجار و احيانا منبتكار و فلزكار سپرده مىشود. درك هنر خط و زيورهاى پيرامون آن و حفظ امانت در انتقال زيبايهاى آن دو شرط اساسى كار مجرى است. اگر ميان اين دو گروه هماهنگى لازم وجود نداشته باشد، كار هر دو تباه خواهد شد و كتيبه چهره هنرى نخواهد يافت. كسى كه در كار كتيبه استبه خوبى مىداند كه مجرى دانا و هماهنگ با مجرى ناهماهنگ چه تفاوتى دارد. خطاط نيكبختى كه خطش به دست استادى هنرشناس، بصير و دلسوز مىرسد، چه پايه شاد و خوشبختخواهد شد آنگاه كه نتيجه كارش بر تارك بنايى بدرخشد; و چه ناگوار استسرنوشتخطى كه به دست اجراكنندهاى ناسزاوار افتد. اين نكته بدين جهتيادآورى شد تا عظمت كار گروه هنرمندان را در ابنيه تاريخى به ياد آوريم و بدانيم فرهنگى كه توانسته است جمعى را بدان حد از دانش و روحيات انسانى و هنرى برساند كه پاس مراحل هنر را نگاه دارند، چه اندازه متعالى و بزرگوارانه بوده است. امروز نام خطاط را، كه به دست كاشىساز و معمار و گروه همراه آنها در تاريخ به ثبت رسيده، به راحتى مىخوانيد; در حالى كه كمتر و بسيار كمتر از معمار كاشىتراش و ايمان، اخلاق و سنن و آداب الهى در تمام كتيبهها متجلى است; مخصوصا اثبات نام شريف و فضايل مولا اميرمؤمنان در نقاط حساس بنا، نشاندهنده احساس پاك و تابناك مؤمنانى است كه از مظلوميت امامت و ولايت در طول قرون آتشى جانكاه بر دل داشتند. رنگساز ياد مىشود و شايد بكلى نام آنها ثبت نشده، يا متواضعانه از ذكر نام خود صرفنظر كردهاند. بنابراين كتيبه خوب بيانگر فرهنگ انسانى و دانش درست و خوى بزرگوارانه عصر و زمان تولد آن اثر است. باز به خاطر بياوريم زمانهاى پر اضطرابى را كه خطى، قطعهاى يا مطلبى به چاپ سپردهايم; با آنكه توان حفط امانت در ابزار جديد و ماشينهاى چاپ دهها برابر كارگاههاى دستى و نوك شيشهها و قلمهاى فولادى است. براى خطاط چه روزگار فرخندهاى بوده است كه انگارههاى خطش به دستحجاران و معماران و كاشىسازان هنرمند، نستوه، رنگشناس و بصير مىافتاد. ج) هماهنگى موضوع كتيبه با هدف بنا، كسى كه با فرهنگ اسلامى اندكى آشنا باشد با مطالعه كتيبه يك بنا، حتى با نگاه گذرا به سردر و ايوان اصلى ساختمان بزودى پى مىبرد، اينجا مدرسه، مسجد، آرامگاه يا آبانبار است. بنيانگذاران اين تاسيسات آنقدر در كار خود خبره بودند كه توفيق يافتند پديد آوردن بنايى زيبا با استفاده از كتيبهها از هدف و آيين مقدس خود نيز پاسدارى كنند. انتخاب آيه مناسب، حديث هماهنگ و سپردن آنها به خطاط و نقاش و كاشىساز هنرمند بدين منظور صورت مىگرفت كه ايدههاى مقدس بانى ماندگار شود و دست تطاول روزگار بيننده گاهى از ديدن نقش آرامش روحى پيدا مىكند و گاهى به عكس به هيجان در مىآيد. كمتر بتواند در مسير خير «باقيات الصالحات» تحريف و ويرانى پديد آورد. ايمان، اخلاق و سنن و آداب الهى در تمام كتيبهها متجلى است; مخصوصا اثبات نام شريف و فضايل مولا اميرمؤمنان در نقاط حساس بنا، نشاندهنده احساس پاك و تابناك مؤمنانى است كه از مظلوميت امامت و ولايت در طول قرون آتشى جانكاه بر دل داشتند و وظيفه خود مىدانستند كه براى دفاع از حق شور و شوق فراوان خويش را در نگارستان دلانگيز هنر به نمايش درآورند و نگذارند هيچ احساس ديگرى بر آن چيره شود. بىآنكه از حدود ادب و وظيفه دينى پافرا تر نهند و در اداى وظايف خود راه افراط و تفريط بپيمايند. د) چهارمين ويژگى كتيبه رسالت هنرى است; كتيبه چنانكه پيام خود را منتقل مىكند تماشاگر را از لذت روحى بهرهمند مىسازد. در سالهاى اخير«محمود ماهرالنقش» اثر تحقيقى گرانبهايى به نام «طرح و اجراى نقش در كاشيكارى ايران» در پنج جلد منتشر كرد. ماهرالنقش در اين كتاب با دقت و بلندنظرى بخش مهمى از دانش و رموز كاشيكارى و نقوش فنى و هندسى را به روشى كه براى همگان قابل درك و براى هنرمندان قابل آموزش و اقتباس باشد بيان كرده است. وى در مقدمه جلد چهارم كتاب خود مىنويسد: خطوط به طور ساده بىاهميت مىنمايند، در حالى كه مجتمع آنها داراى جنبش و تحرك استيا نمودار انديشههايى است. حركاتى كه به آنها داده مىشود در يك صفحه جمع مىگردند تا نظر بيننده را به طرف خود جلب كنند. اين جنبش از انديشهى جابهجاكنندهى خط حاصل مىشود. يعنى يك هنرمند با انديشههايى كه در مغز خود پرورده است مىتواند خطها را جابجا كند و نقش مورد علاقه خود را عرضه بدارد، خاصيتخط هر چه باشد هدف آن جنبش و ركتبه سوى مقصدى است. اما ناگفته نماند كه همچنين ابزار و وسايل كار (مانند قلم موئى، مداد، گچ، رنگهاى روغنى، آبرنگ) در به وجود آمدن اين خطوط نقش مهمى دارند. مهارت و استادى خالق نقش هم در كار بسيار مهم است، هر كسى با اين وسايل و ابزارها نمىتواند نقش مورد علاقهى عامه را بوجود آورد، چون اگر مقدارى از اين رنگها را روى بوم نقاشى به طور درهم پهلوى يكديگر بريزيم، هيچ مفهومى از نتيجه كار به ذهن بيننده متبادر نمىشود. اما يك نقاش با همين رنگهاى درهم ريخته به اتكاى مهارت و علاقهى مخصوص بخود مىتواند يك نقش زيبا خلق كند. خطوط از نظر برداشت تماشاگر يكسان نيستند بلكه نزد افراد به طور متفاوت تعبير مىشوند. نازكى و كلفتى خط در زيبايى آن اثر دارد. خطوط گاهى خشن به نظر مىرسند و گاهى ظريف گاهى قوى مىنمايند و زمانى ضعيف، در اينجاست كه بايد گفت هنرمند مىتواند درك كند در كدام قسمت از چه خطى استفاده كند. چون يك نقاش درك آن را دارد كه خطوط را به طور افقى، عمودى، مايل، منحنى، نازك، كلفت، قوى يا ضعيف رسم كند تا نقش دلخواه حاصل شود. هر يك از آن خطوط احساس ويژهاى در بيننده ايجاد مىكند، مىتوان گفت كه خطهاى عمودى توجه بيننده را به سوى بالا مىبرند و خطوط افقى آرامبخش چشم هستند، خطوط مايل تحرك ايجاد مىكنند و خطوط منحنى نوعى تحسين در بيننده بر مىانگيزند. در خط همهگونه تنوع مىتوان ايجاد كرد. آن تنوع در ديد افراد به طور متفاوت و مختلف نمايان مىشود. هر نقش مىتواند به خودى خود هر بينندهاى را جذب كند و در روح و مغز او اثر بگذارد. اين بيننده گاهى از ديدن نقش آرامش روحى پيدا مىكند و گاهى به عكس به هيجان در مىآيد; زمانى در نظر او خطوط هماهنگ هستند و گاهى به هيچ وجه هماهنگى ندارند، بعضى اوقات رنگها با هم تناسب دارند و گاهى ندارند و جمع تمام اينهاست كه روحيهى بيننده را تغيير مىدهد. در اماكن متبركه، براى يادآورى وظايف دينى و اخلاقى يا تبليغهاى مذهبى و غيره، خطوطى به عربى و فارسى (با توجه به همشكل بودن حروف عربى و فارسى) به طريقهى تزيينى نوشتهاند، و اين نوشتهها در كنار گل و بته يا درهم يا با اتصال به يكديگر براى زيبايى بنا به دست هنرمندان ساخته و پرداخته شدهاند. در اين نوشتهها به طور كلى مفهوم خط در نظر است نه گل و بته. اين تزئينات از خطهاى مختلفى مانند ثلث، كوفى و ديگر خطهاى بنايى تشكيل شدهاند كلماتى كه در اماكن متبركه نوشته شدهاند معمولا از كلمات مقدس مانند الله، محمد(ص)، رسول و آياتى از قرآن مجيد و اشعارى از فارسى كه جنبهى اخلاقى و مذهبى دارند تشكيل شدهاند. اين كلمات را به طرق متفاوت و متنوع در جاهاى مختلف به كار بردهاند. اين كلمات را، با اينكه از نظر اسمى و معنايى يكسان هستند. هنرمندان به طور جداگانه نسبتبه موقعيت زمينهى نقش به طريقى نوشتهاند كه نظر هر بينندهاى را به طرف خود جلب مىكند. اين خطوط با اينكه به صورت ساده به كار رفتهاند، جلوههاى هنرى هستند كه در زمان خود با فكر و علاقهى خاص يك هنرمند خلق شدهاند. در هنر خطنويسى، مخصوصا خط بنايى كلمات به طور ساده، عمودى، افقى، مايل و غيره به كار رفتهاند. همانطور كه گفته شد خلاقيتيك هنرمند مىتوانسته اين كار را بكند و خط را در زمينهى مخصوص به خود جاى دهد، كه امروزه پس از گذشت قرنها مىتواند نظر هنرمندان را به خود اقتباس در خط نستعليق به اين صورت است كه كلمه «العلم» به صورت كشيده نوشته شده، نام شريف على با ياى معكوس بر بالاى آن قرار مىگيرد. جلب كند و آرامشى در روح هر بيينده پديد آورد.» نقل مطالب اين استاد براى تفهيم ارزش هنرى و فرهنگى خطوط لازم بود. اينك بايد نمونههاى كار را مورد بررسى قرار دهيم، در شهرهاى ايران، مخصوصا در سردر مدارس علوم دينى، حديث معروف و متواتر نبوى «انا مدينة العلم و على بابها» در كاشيكارى و خطوط كتيبه بسيار به كار رفته است. اين گفتار رسول خدا - صلى الله عليه و آله - كه حكيم توس نيز در آغاز شاهنامه آن را در قالب شعر حماسى آورده، با تركيبى كه خطاطان زبردست از قرنها قبل در آن پديد آوردهاند، هميشه مورد اقتباس قرار گرفته و با آنكه مكررا به وسيله هنرمندان در هر عصر نوشته شده تازگى و زيبايى خود را در مضمون و شكل از دست نداده است. فرم مورد اقتباس در خط نستعليق به اين صورت است كه كلمه «العلم» به صورت كشيده نوشته شده، نام شريف على با ياى معكوس بر بالاى آن قرار مىگيرد: «انا مدينة العلم و على بابها». اين تركيب اكنون بر فراز درى كه مدرسه دارالشفاى قم را به فيضيه پيوند مىدهد موجود است، گرچه خط اين سردر از نظر استوارى و ملاحت چندان بالا نيست، اما از همان تركيب بهره مىگيرد. در سالهاى اخير استاد اميرخانى اين جمله را با اقتباس از استادان سلف مكررا خطاطى كرده است. يكى از نمونههاى عالى آن براى موزه شهدا خطاطى شده، كه در برشور آن موزه به چاپ رسيده و تصويرى از آن نيز به نقل از مجلات مصرى در مجله «العالم» منعكس شده است. يكى ديگر از استادان معاصر طرح بسيار زيبايى از همين تركيب را در سردر مدرسه امام حسين - عليه السلام - واقع در كوچه آمار خيابان صفائيه قم ثبت كرده است. ارائه فهرستى از تكرار اين حديثبا همين نقش و تركيب بسيار طولانى خواهد شد. ءتصوير قطعات «انا مدينة العلم على و بابها» 1- برشور موزه شهدا: خط استاد اميرخانى. [اسلايد ضميمه است]2- ترجمه صلاة فيض: خط مرحوم زرين خط3- عكس سردر مدرسه امام حسين(ع) در كوچه آمار صفائيه قم.
خط بنايى
«خط بنايى در تركيب با رويههاى رنگارنگ كاشيكارى خودنمايى مىكند و به يكجا از ذوق هنرمندان و انديشهى بزرگان مذهب و ادب حكايت دارد. شكوه اين شيوه خطاطى را مىتوان در محراب مسجدها، در ايوانها (درون سوسنهاى زير مقرنسها، به شكل مربع، لوزى، موج و ديگر شكلهاى هندسى) بر نماها، بر ساقهى گنبدها، بر روى گنبدها و بر ديگر ديوارها و سقفهاى ابنيهى متبركه مشاهده كرد» همانطور كه از نام اين خط بر مىآيد، كاربرد آن منحصرا در معمارى است. چنين به نظر مىرسد كه هنرمندان معمار با استفاده از اصول خط كوفى و با استفاده از مصالح منظم هندسى آن را پديد آوردهاند و با آنكه به نظر ساده مىآيد، پديد آوردن آن كار استادان تواناست: «خط بنايى بسيار مشكل است و حتى استادان قديمى كمتر پيدا مىشوند كه از اين هنر بهره داشته باشند و بتوانند به پشتوانهى تجربه و تبحرى كه در طى عمرى كاشىتراشى اندوختهاند، خط بنايى نفيسى ارائه كنند.» نمونههاى بسيار زيبايى از اين هنر در مجموعه صحن و سراى حضرت معصومه - عليها سلام - ديده مىشود: 1. در صحن اتابكى ضلع شرقى در دو ساقه گلدسته كلمه يا على در دو صورت «ستاره شش پر» و مربع نقش شده است. (تصوير ص 34، ج 4، كاشيكارى ايران). در همين جلد نمونههاى زيبايى از نگارش نام شريف مولا على - عليه السلام - در شهرهاى مختلف ايران به چاپ رسيد است. 2. صحن اتابكى، داخل سقف ايوان روبهروى ايوان آيينه كلمات محمد و على در فرمهاى چهار پر مربع و طرحهاى هندسى ديگر. 3. صحن عتيق، روبهروى ايوان طلا، دو طرف در ورودى به طرف مدرسه فيضيه كلمات الله محمد على، پنج تن، السلطان على بنموسى الرضا. 4. صحن عتيق ازاره جنب مقبره فتحعلىشاه اسامى شريف پنج تن.