شب مبعث است و قسمت دوم بحث عمل به فرهنگ شهادت رو خواهيم داشت و اگر كه خاطرتون باشه جلسه قبل راجع به عمل و درك و ضعيت اين زمانه و موانع عمل به فرهنگ شهادت صحبت كرديم . سرمايه گذاران ، آقا زاده ها ، ظاهرسازي ها ، جشنواره ها ، همايش ها ، عمل نكردن ها رو گفتيم و هنر رو اشاره كرديم . و حالا ادامه بحث و اينكه چه موانعي بر سر راه عمل به فرهنگ شهادت هست . و مبحث هنر . همان طوري كه عرض كردم خدمتتون هنر ، هم استفاده خوب دارد و هم مي تواند يك فرهنگ رو به سمت ابتذال ببرد ، براي اينكه دقيقتر وارد مسائل هنر شويم ، مسائلي رو كه در حوزه هنر قرار مي گيره رو يه نگاهي مي كنيم . من جمله ادبيات ، اگرچه ما ادبيات رو علم مي ناميم ، اما علمي كه فقط علم باشد نيست بلكه حتماً هنر لازم داره ، يك انسان اديب ، يك انسان شاعر ، يك انسان نويسنده ، يك داستان نويس ، يك رمان نويس ، قبل از اينكه علم اين كارها رو داشته باشه ، هنرش رو داره ، يعني ذوق و سليقه أي كه باعث مي شه اين كار رو خوب انجام بده ، ممكن هست يك فيزيكدان هنري به خرج نده ، ممكن هست يك شيميست هنري به خرج نده ، ممكن هست يك زيست شناس يا جانور شناس ، با علم تنها بتواند مسائل رو به خورد مردم بده ، اما به ادبيات كه مي رسيم بحث هنره ، يعني هنر تاثير داره ، هنر يه چيز ذاتي هست ، خيلي ها هم ندارند ، خيلي ها هم دارند . بعضي ها هم دارند اما خودشون خبر ندارند ! بايد پرورش پيدا كنه ، خيلي ها خبر دارند اما نمي دانند اين هنري كه در وجودشون هست چقدر قشنگ مي شود پرورشش داد , آموزش ديد و كار كرد ، همه هنرها فن لازم دارد ، لذا اين رو دقت كنيد . در بحث ادبيات اين هنرمندي كه مانع مي شه براي فرهنگ شهادت كسي است كه با استفاده از جاذبه هاي مختلفي مردم ما رو از ميل به شهادت ، از زندگي كه عقيده و جهاد هست سوق ميده به حب دنيا ، زندگي مصرف گرا . تبليغاتهايي كه در تلويزيون ها ، و ماهواره ها انجام مي شه درش هنر به كار رفته ، الان اگر شما دقت كنيد ، خيلي از جنسهايي كه واقعاً بنجل هست ، داره در بازار فروش مي ره چون ، تبليغاتش خوبه ، خيلي هم بيشترو بهتر از جنسهاي مرغوب فروش مي ره ، دقيقاً همين كار در فرهنگ انجام مي شه ، با هنر مبتذل ، اين كه مي گم مبتذل سريع فكرتون نره به سمت فساد ، مبتذل يعني هنري كه اخلاقي و ديني و شرعي نيست ، نه فساد الزاماً ! هنر مبتذل هنري هست كه دنيا رو در نظر و فكرها وارونه جلوه مي ده . دنيايي كه مي فرمايند : قنطره هست ، معبر هست ، پُله . در نظر ما يك دنياي جاويد را نشان مي دهد كه در اين دنياي جاويد ، شخص فقط و فقط به ظاهرش توجه و بسنده مي كنه ، هنري كه در اون هنر با تبليغات هاي مختلف ، به جاي اين كه و اون وجود نهايي شما رو بيدار كنه و به قيام وا داره ، تمام حواس شما رو معطوف مي كنه به ظاهر شما ، به موي شما ، به صورت شما ، به اندام شما ، اين هنر ، اگرچه مي خواد جنسش فروش بره اما در حقيقت داره يه فرهنگي رو مي سازه . اين فرهنگ با فرهنگ شهادت همراه و مبتني نيست . هنري كه در داستانها و رمانهاي مختلف آرام آرام يك مسائلي رو به خورد عقل شما مي ده مثل داستانهايي كه شما رو به سمت پوچ گرايي مي بره . ممكنه بنشيني گريه كني پاي داستان ، اما اين اشك هيچ ارزشي از نظر اخلاقي و ديني نداره . داستان تو رو به پوچ گرايي رسونده ، هنري كه در نزد تو ، دنيا رو اينقدر پائين بياره كه در اين دنيا غير از مسائل دنيايي هيچي ارزش نداره ، اين هنر ، هنر مبتذل هست . هنري كه در داستانهاي مختلف كودكان ما رو با داستانهاي بسيار دقيق استعمار زده كنه ، مثلاً با داستانهايي كه سرشار از دروغهاي شاخداره و تمام تمدن ، علم و ترقي رو از جامعه اسلامي به جامعه غربي منتقل مي كنه ، و در روياي عقل شخص جامعه غربي رو يك جامعه سراسر خوبي و ارزش و تمدنها و پيشرفت و پاكي نشون بده ، اين هنر در حقيقت داره هنر مبتذل رو ارائه مي ده . ما خيلي داستانها داريم ، داستانهاي مصور داريم براي كودكان ما از چهار ، پنج سالگي داستان نوشتند ، تا بزرگترها كه در شصت ، هفتاد سالگي براي اوقات بيكاري كتاب مي خونن داستان نوشتن ، داستاني كه سراسر اين داستان عبارت است از انسانهايي كه سراسر ديانت ـ در حقيقت همون دين ماست كه در غرب وجود دارد كه اين انسانها رو ما در جامعه خودمون نمي بينيم ـ گذشت و ايثار و تواضع و اخلاص و مردم داري و همه صفات خوب ، با اين داستان تو ديگه دنبال فرهنگ شهادت نمي ري ، مي ري ببيني كه كدوم فرهنگ اين قهرمان رو اين طوري بار آورده و اين فرهنگ در فرهنگ شهادت نيست بلكه در فرهنگ غربه . در فرهنگ اسلام نيست ، ببينيد شما با داستانها و رمانها چه بلايي بر سر فلسطينيان دارن در مي يارن ، چه كساني ؟ كساني كه 60 _ 70 سال پيش عقلشون كار كرد ولي ما عقلمون كار نكرد ، هفتاد سال پيش عقلشئون كار كرد كه بابا الان يه هيتلري اومده ، الان ما از اين ظالم بايد 2 نوع استفاده كنيم ، يك استفاده براي الان و يكي براي آينده مون ، بيايم و يهوديان رو مظلوم بذاريم در اين قضيه و بعد رژه گارودي مي ياد كتاب مي نويسه كه بابا اصلاً اين قضايايي كه شما داريد مي گيد نبوده ، اين همه فيلم و داستان ساختيد شما ، بنده هم باور كردم ، همه شما هم باور كرده بوديد ، نبوده بابا ، اصلاً كدوم كوره آدم سوزي ؟ اين هنر ، هنرِ برتر است ، اين هنرمندي است كه با عقلها سر و كار داره ، اين هنري است كه انسانها رو اون جوري كه دوست داره مي سازه ، خُب ما از اين قضيه چقدر غافليم ؟ تمام رمانهاي بعد از انقلاب رو بگيريد ببينيد چند تا رمان داريم كه اين رمان يك انسان سراسر گناه را در اثر فرهنگ شهادت ، فرهنگ ، نه جبهه ، فرهنگ بسيج تبديل به يك آدم پاك كرده ، يك رمان من يادم هست ، نفسها و هوسها ، در سال 61 _ 62 خوندم ، هرچي مي گشتم كه بابا يه رمان اين تيپي ، كه فرهنگ جهاد ، فرهنگ شهادت ، اون فرهنگي كه بچه هاي جنگ اونقدر نسبت به دنيا بي اهميت بودند رو قشنگ باز كرده باشه نبوده . نه خاطرات جبهه ، داستان و رمان جذاب ، كدوم نويسنده حرفه أي اومده يه چنين چيزي بنويسه ؟ مردم ما كتابهاي 6 جلدي ، 7 جلدي رمان دارن مي خونن ، كدوم نويسنده كه اومد اين كار رو بكنه حمايت شد ؟ اينم هست . كدوم سياست گذار فرهنگي ما اين جوري سوق داد ؟ در ديداري كه مقام معظم رهبري با كارگزاران دولت داشتند گفتند : من نمي گم قلمها رو بشكنيد ، درها رو ببنيديد ، فيلمها رو تعطيل كنيد ، مي گم بابا به اين وري ها هم بها بديد ، يه رمان خوب اگه مي شناسيد ، حضرت عباسي معرفي كنيد حداقل صد جلدش رو بخريم بين بچه هاي خودمون پخش كنيم ، براتون تو قضيه شهيد زنده گفتم ، اين كتاب خيلي تأثير داره ، تيراژش 3200 تا هست هرچي زنگ مي زنيم بابا براي ما بزنيد پولش رو بهتون مي ديم بهتون قول داديم يه هفته ديگه مي ياريم ، سه ماهه داريم به كنگره سرداران كرمان زنگ مي زنيم بابا پولش رو مي ديم به ما برسونيد ، چاپ كنيدبراي ما ، اصلاً احساس نمي كنن تأثيرداره مي كنه كه من مثلاً مي خوام كاغذ ديواري كنم ، بابا اين كه ديگه مشتريش نقد پاش خوابيده ، بيار من يه جلسه اينجا 100 تاش رو مي فروشم ، كجا هستين ؟ اينها اين طوريه ، يعني سياستگذاران فرهنگي ما هم از اين امر غافلند ، و اين غفلت نمي دونم از روي تعقله يا از روي جهالت ، نويسندگان ما هم غافلند ، خيلي از شمايي كه دائم مي زنيد رشته پزشكي ، بريد چرا نمي ريد ادبيات ، 4 تا از اين رمانها بنويسيد ؟ بابا پزشك كه ديگه تو مملكت ما كافيه ، 7 سال پيش وزير بهداشت گفت آقا ما ديگه پزشكي اشبائيم ، نمي خوايم ديگه، فقط براي اينكه قيافه بياد بگه من پزشكي مي خونم ، تو بابا وظيفه ات رو انجام بده ، فرهنگ شهادت نمي گه يك شغلي داشته باش كه باهاش قيافه بياي ، مي گه يه شغلي داشته باش كه باهاش فرهنگ شهادت رو راه بندازي ، و بعد كه رفتي دانشگاه ادبيات كدوم استاد داره خط بهت مي ده كه اين جور نويسنده أي باشي ؟ تو كدوم دانشگاه كشور ؟ شايد باشه ، كه من خبر ندارم ! پس داستان ، رمان ، داستان كودكان ، داستانهاي مصور ، و خيلي چيزهاي ديگه ، داستان جذاب ، نوشتن همچين داستاني ، هنر مي خواد . بعد در وادي هنر ، مي رسيم به سينما ، يه مقدار چيزها رو من در سياست عاشورا و تهاجم فرهنگي گفتم . در بحثِ « اعدائكم » ، اينها رو من يه مقداري باز كردم ، اينها كه مي گم اضافه بر اونهاست . در بحث سينما فيلمهايي كه جوانهاي ما رو سوق مي ده به سمت اينكه بعضي از ارزشهاي فرهنگ شهادت ارزش نيست ، برخي از چيزهايي كه ما مي گيم گناه هست ، مي گه گناه نيست . چيزي كه ما مي گيم گناهه اسمش رو مي ذاره عشق ، احساسات جواني ، و اونجا توضيح دادم كه همين شخص براي خانواده خودش حرام مي كنه ديدن اين فيلم رو ، چون مي گه ممكنه كه دخترش گول بخوره با ديدن اين فيلم ، من الكي گفتم اين عشقه ، اين عشق نيست كه و كدوم فيلم سينمايي مي ياد اين كار رو بكنه ؟ روز به روز آمار فيلمهاي خوب ما داره پائين مي ياد ، بعد مي يايم سراغ شعر و سرود . آخر جلسه يه شعر براتون مي خونم براي اينكه عملي گفته باشم ، اتفاقاً شايد من تو اين ششصد تا جلسه أي كه صحبت كردم هفتاد تا هشتاد تا شعر خوندم ، اتفاقاً اون نوارهايي كه شعر خوندم پر فروشترين نوارها بوده . يعني حتي خود ما هم حرف دين رو با شعر بيشتر قبول مي كنيم . حتي خود ما هم اگر حرف دين هنرمندانه گفته بشه بهتر قبول مي كنيم . در وادي شعر ما الان خيلي كمبود داريم . يك انقلاب شعري در سال 64 ، 65 تا 70 در شاعران ما به وقوع پيوست كه بسيار شعرهاي خوبي گفتند ولي بعد از 70 ما نشنيديم كه حتي شاعرهاي خوب يك كتاب چاپ كنند . چند تا كتاب خوب بخوام من اسم ببرم مثلاً كتاب پياده آمده بودم مال شاعر متعهد افغاني كه البته مقيم ايرانه ، محمد كاظم كاظمي كه خيلي اين شعرهاش موثره ، و اصلاً سبك تازه أي در شعر و تاريخ شعر گفتن ماست . و بعد از اون هم هر كه گفته ، از اين تقليد كرده ، كه اين كتاب با اينكه به چاپ 11 _ 12 هم رسيده ، اين شاعر ديگه كتابي چاپ نكرده ، چرا ؟ حدود يازده سال گذشته ، كجائيد ؟ كتابِ از نخلستان تا خيابان از عليرضا غزوه ، كه حالا غزلهاي بعديش اومده كه مايه هاي ديني اش كاملاً افت كرده بود . با اون كتاب قوي ، اون شعر مولا ويلا نداشت چقدر تأثير داشت در جامعه ما ؟ هنره اين . تمام بردهاي دانشكده هاي اون زمان زده بودند ، چرا ما اين طوري شديم ؟ كتابي كه مال محمدي ، شاعر آذري زبانه اومده بيرون ، ما ضعف ديني داريم تو اين كتاب . قدم به قدم كه جلو اومدي كتاب به سمت عشق و عاشقي هاي مجازي بيشتر رفته . از اون چيزي كه اينها داشتند مي گفتند دور مي شه . سمينار شاعران برگزار مي شه ، شاعران جنگ ما مي يان شعر مي گن ، مي بينيم تمام شعرهايي كه گفتن مال دهه 60 _ 70 هست جديد شعري نگفته . چرا ؟ پس تو شاعر شدي براي چي ؟ سرود ، چقدر اين سرودها ، اين نواها ، اين آهنگ ها ، مي خوام بهتون بگم كه سرود مي تونه تا حد اينكه انسان جان بدهد براي خدا جلو ببرد . عمليات كربلاي يك بود ، پشت مهران ، پشت خاكريز ، بچه ها كُپ كرده بودن ، ديگه مهران هم دست منافقان بود ، معذرت مي خوام كربلاي يك نبود ، بعد كربلاي يك كه ، كربلاي يك كه مهران دست منافقين نبود تقريباً اينها هم از داخل محكم گرفته بودند ارتش عراق هم آتش تهيه ريخت بچه ها هم از تشنگي ، از تشنگي لبهاشون به هم چسبيده بود ، باز نمي شد كه ، خاك و شن و خشكي اصلاً دهان باز نمي شد ، و اين ضعف اينقدر شديد بود كه همه ما حتي يقه هاي پيرهن رو باز كرده بوديم ، اسلحه رو يه ور انداخته بوديم ، همين طور دراز كشيده بوديم پشت خاكريز ، سايه هم اونجا نبود كه ، همون جا من يادمه يه ماشين سپاه تبليغات از دور اومد ، ديديم كه يك نواي سرودي داره مي ياد ، سرود حالا الزاماً ترانه نيست ، اينهايي كه ما هم مي خونيم سروده ديگه . هر نوايي كه با آهنگ گفته بشه ، همين جوري كه مي يومد اين شعرِ آقاي آهنگران ( حفظه الله تعالي ) اين مداح بسيار با اخلاص و نواراني كشورمون ، صداي اين بزرگوار بود از دور كه مي يومد همين شعر مشهور اي لشكر حسيني تا كربلا رسيدن يك يا حسين ديگه همين جور كه نزديك شد تا رسيد مفهموم شد ، من يه دفعه ديدم تمام خاكريز بدون هيچ هماهنگي همه با هم حركت كردند و همه با هم گفتند يا حسين (ع) ! و 5/ ساعت بعد مهران فتح شد . اثر سرود خيلي قويه . باز در مسجد فاو ـ خُب فاو باز آسون گرفته شد اما 70 روز پاتك عراق بود و پاتك بيشتر هوايي بود ، نمي دونيد چه بلايي سر آدم در مي ياره پاتك هوايي ؟! يعني وقتي هواپيما حركت مي كرد ، ما اينقدر امكانات نداشتيم كه اين هواپيماي پيشرفته رو بتونيم مزاحمت ايجاد كنيم ، فقط همين ديوار صوتي شكستن و اينها ديگه اعصاب براي رزمنده ها نذاشته بود . يعني اصلاً وقت يك ساعت استراحت نمي دادن . ـ تو اين بساز يكي از همين خواننده هايي كه در تلويزيون مي خونن ، اسمش يادم رفته ، اومد در مسجد فاو و جلوي مسجد سِن گذاشتن اون شعري رو اجرا كرد كه باز حالا اونم يادم رفته دقيقاً چي بود . اما خيلي مهيج بود براي رزمنده ها ، با آهنگ و اينها اما باورتون نمي شه گويا اثر 40 _ 50 روز پاتك عراق و اين فشار صوتي و خمپاره و اينها همه از بين رفت دوباره همه روحيه گرفتند . خود من وبقيه ، اصلاً يه دفعه همه شارژ شدند . جديداً قرآني چاپ شده كه اين قرآن منظوم هست ، بارها ما رو منابر گفتيم : بابا ، تويي كه نامه معشوق مجازيت رو 2000 بار مي خوني ، فاصله بين حروفش هم بلدي ، اگه مي گي عاشق خدام تا حالا خوندي يه بار تو قرآن چي گفته ؟ ترجمه اش رو خوندي ؟ خود شماها هم بارها از من شنيديد و مطمئن هستم درصد بالايي از شماها هم هنوز اين كار رو نكرديد ، اما يه قرآني كه چاپ شده به فارسي به شعر در آورده قرآن رو ، باز يه طرحي به نظرم رسيد كه توي همايش دانش آموزي برادرها يه گروه سرود انتخاب كرديم و ثبت نام كرديم دنبال آهنگ ساز هستيم ، باز طرحي كه به نظرم رسيد كه بيايم آقا كاست كاست تمام اين قرآن رو سرود كنيم ، بديم تو بازار . 40 تا بشه ، 50 تا بشه ، صد تا دويست تا كاست بشه ، تو ماشين داره مي ره ، اين ور اون ور داره بذاره گوش كنه قرآنه ديگه . نخوندن مردم هرچي گفتيم ، هزار و چهار صد ساله معصومين (ع) و علماء و همه دارن مي گن بخونيد ! نخوندن خُب . چقدر كار زيبايي بود اين به شعر در آوردن و چقدر زيبا مي شه اگه ما اين كار رو بكنيم كه انشاءالله خواهيم كرد . و چقدر مردم از اين اثر استقبال خواهند كرد ، اندازه قرآن اين اثر رو خواهند خريد . مطمئن باشيد شما . و چي مي شنوه ؟ كلام خدا رو ، قرآن رو داره مي شنوه ، تاثير مادي و معنوي داره ، چرا غافليم ؟ چرا من بايد اين كار رو بكنم ؟ مگه اين مملكت متولي فرهنگي نداره ؟ چرا من بايد در به در دنبال آهنگ ساز بگردم ، چرا من بايد گروه سرود جمع كنم ، مگه مملكت ما گروه سرود نداره ؟ غير از اينه كه ما غافليم از اثر هنر ؟ ! نكته بعدي اين است كه يكي ديگه از موانع فرهنگ شهادت متوليان فرهنگ شهادت هستند ، اولين متوليان فرهنگ شهادت ، كساني كه با فرهنگ شهادت يك برهه أي خو گرفتند ، يك برهه أي رفتند جنگيدند ، با اين فرهنگ زندگي كردند اما برگشتند و بريدند و الان به عنوان رزمنده و 000 بهشون نگاه مي كنند و مي گن اگه فرهنگ شهادت اينه ما نمي خوايم ! يه عده خشونت گرا شدند ، يه عده تجمل گرا ، يه عده دنيا گرا ، يه عده مقام گرا ، يه عده ريا گرا شدند , حالا مي گن ريا گرا ديگه باز چه مدليه ؟ دهخدا اگه بشنوه تو قبر مي لرزه ، اين ديگه چي بود گفتي تو ؟! ريا گرا يعني اينكه صبح تا شب خاطره تعريف كردن ، بابا چه خبره ديگه ؟ صبح تا شب جوونها رو بشونه ، 2 تا خاطره اشكي تعريف كنه گريه كنن ، بسه ديگه اين ها رو بگذار براي يه زمان ديگه ، يا گريه هم نكنند ، بابا اين خاطره ها هيچ فرقي با روضه نداره ، تو كه تا مستمعت حال نداشته باشه روضه نمي خوني اين هم همونه ديگه . مردم ديگه خسته شدند ، گفتند تا كي بايد بشنويم ؟ فلاني فلان جا افتاده سرش قطع شده ، فلاني دست و پاش قطع شد ، خُب يه چيزي به ما بگو فلاني چه جوري زندگي مي كرد ؟ و نمي گن ! اصلاً از اين چيزها نمي گن ، به ما بگو الان چي كار كنيم ؟ اصلاً اين علم رو دنبالش نرفتن . الان من بايد چي كار كنم ؟ حالا فلاني اونجا افتاد سرش بريده شد يه روز ديگه هم جنگ بشه من مي رم ، الان بايد چه كار كنم ؟ اينها كه روضه داري ميخوني كه مثل مجلسهاست كه مجلس بعضي ها فقط روضه هست . اين نمي مونه . دومين متولي فرهنگ شهادت روحانيت هستند ( ما ) كه اينها هم بعضي هاشون مانع هستند براي فرهنگ شهادت ، چون فرهنگ شهادت با فرهنگ ديني ما گره خورده ، و ما متولي هاي دين هستيم ، لباس ديني پوشيديم ، متولي دين هستيم ، مي گن آقا فرهنگ شهادت اينه ، اينجور زندگي كردن ، واينجور پول گرفتن و اين جور رفتن واينجور خوردنه ؟! فرهنگ شهادت اينجور به غذانگاه كردنه ؟فرهنگ شهادت اين جور ازدواج كردنه ، اگه اينه نمي خوايم . دم از فرهنگ شهادت زدن اصلاً نمي شه ، آدم دين رو حذف كنه . بگه آقا روحانيت چي كار به فرهنگ شهادت دارن مگه جبهه بودن ؟ آقا خُب به هم گره خورده ، هر يك روحاني كه يك جاي ي يه مقدار با اخلاقش و عملش دين رو خراب كنه در حقيقت يك مانع جلو فرهنگ شهادت درست كرده ، چي بگه اون بچه جبهه ديگه ؟ چي مي خواد بگه ؟ سوم متولياني كه در دانشگاهها و مدارس بايد اين كار رو انجام بدن . يه عده شون باز موانع فرهنگ شهادت هستند مثل مربيان پرورشي ، به اين شغل مربي پرورشي به ديد شغل نگاه كردن اين آفت فرهنگ شهادت است . اين بايد عشق باشد ، اين كه تو تربيت معلم بيان يه عده رو به خط كنند بگن از جلو نظام ! خبر دار ! اين ستون بره رياضي ، اين ستون بره فلان ، اون ستون بره فلان ، يا اونهايي كه نمره آوردن براي فلان جا برن رياضي .. و اونهايي هم كه هيچ جا نياوردن برن مربي پرورشي بشن ! فرهنگ شهادت رو ما نمي تونيم با اين قضيه بالا ببريم بايد عاشقان رو براي اين شغل انتخاب كرد ، بذاريد من دفاع هم بكنم ، مربي هاي پرورشي هم جاي دفاع ازشون هست ، اگه خوب كار نمي كنن ، مربي پرورشي كه صبح تا ظهر سر كلاسه ، ظهر تا بعد از ظهر هم سر كلاسه ، شب هم كلاس خصوصي داره كه زندگيش بچرخه اين بدبخت چه عشقي براش مي مونه ، خُب اين هم هست ديگه . من اينقدر شارژ مي يام مي شينم حرف مي زنم روزي فوقش 2 ساعت ، نه كه 15 ساعت ! نمي شه آقا حرف زد مگه الكيه ؟! سيستمي كه الان در آموزش و پرورش ما هست براي مربيان و معلمان اينقدر فشرده هست و اينقدر اين بدبختها براي ساعتي سيصد _ چهار صد _ پونصد تومن و حتي 250 تومن بايد بدوند و اينقدر هشتشون گرو نه شون هست كه اصلاً جايي براي مغز نمي مونه كه به فرهنگ شهادت بپردازه . همون بچه جبهه هم داره مي ياد سر كلاس درس مي ده لاستيك ماشينش مي تركه يادش مي ياد بايد بيست هزار تومن بده لاستيك بخره ، اينه كه فرهنگ شهادت و همه از سرش مي پره . خُب پس اصلاً اين نهاد رو حذف كنيم ، اين نهادعشق مي خواد ، بيايم يه سري داوطلب رو انتخاب كنيم بگيم روزي 2 ساعت بيا تو هر دبيرستاني صحبت كن ، بعد هم برو . عشق مي خواد اين فرهنگ . نمي دونم ، فكر كنم شهيد شده ، خدا رحمتش كنه ، مربي پرورشي مون رو ، سال 59 كه راهنمايي بودم اون زمان مربي پرورشي بود كه خودش جانباز زندانهاي شاه بود ، آقا اين از صبح تا شب ، شب تا صبح فقط با بچه ها حرف مي زد ، راه مي رفت ، و چه نيروهايي ساخت اين ؟ و چقدر از بچه هايي كه اين باهاشون كار كرد شهيد شدن ، و جالب اينه كه خودش كه فكر مي كنم شهيد شد ، خانمش هم شهيد شد . خانمش رو منافقين كشتند . اين بساطي هست كه بايد باشه . بساط عشق ! نه بساط تدريس و تعليم و معلمي ! فرهنگ شهادت عشق مي خواد ، نمي شه بياي وايسي درس بدي بري ، اين سيستمي كه الان جمع شد ، ـ سيستم ترمي واحدي ـ كه اصلاً بلاي كار اين مربي ها شده بود ، دانش آموز در اختيار مربي نبود ، در اختيار مدرسه هم نبود ديگه ، در اختيار پدر و مادرش هم نبود ، كلي فراغت داشت مي رفت تو خيابون و 000 كي مي خواست به اين فرهنگ بده ؟ و ششمين مانع براي فرهنگ شهادت ، اين رو حالا شايد تعجب كنيد كه تو كه آقا اينقدر مي گفتي علم و درس و كنكور و نمي دونم دانشگاه و فلان و فلان اين ديگه چه حرفيه ؟! ششمين مانع براي فرهنگ شهادت درس هست ! چرا ؟ اين چيزي كه الان در جامعه آموزش و پرورشي ما و حتي در دانشگاه ما خيلي داره شعار كليشه مي شه اينه كه هدف در دبيرستان ما فقط كنكور است ، فقط كنكور ! دبيرستاني موفق هست كه بالاترين ورودي رو به دانشگاه داشته باشه . صد تا ورودي داره ، 90 تاش آدمهاي فاسده ! چرا تو داري مي گي موفقه ؟ 90 تا شغل سهميه مملكت داره مي ره دست كسي كه روش كار اخلاقي نشده ، بعد مي گي اين دبيرستان موفقه ؟ مگه امام (ره) نگفت علم بدون تعهد ضررش بيشتر از كسي هست كه جاهله ؟ تو مي گي اين دبيرستان موفقه ؟ بهش لوح تقدير مي دي ؟ مي ياد صدا وسيما هِي برنامه پر مي كنه كه جوان موفق كسي است كه در المپياد اول شده باشه يا كنكور . بابا اين همه جوون داريم ما ، يه عده از اين جوونها دارن براي خدا كار مي كنن ، يه عده دارن قلبها رو منقلب مي كنن ، چرا مي گي اون جوون موفقه ؟ جوانان موفق ما يا تو ورزش الان موفقند يا تو درس ، چيزي كه مطرح نيست فرهنگه ، چيزي كه مطرح نيست خدمته ، بابا كي گفته جوان موفق فقط اونه كه درس خونده ؟ بنده جوان موفق مي خواين بگم تو شيراز كيه ؟ تو همين شيراز ؟ جواني است كه چشمهاش از اينقدر بيشتر رو نمي بينه ( فاصله تقريباً 10 سانتي از چشم ) و كرو لاله ، و يكي از حساسترين نقاط استراتژيك نظامي اين مملكت يعني موشك سازي رو ، با تخصص بالاش يه قسمتش رو داره مي چرخونه ، من خودم از نزديك ديدمش در يه بازديد ، اين جوان موفقه .ببين چه كار داره مي كنه اين ؟ با دست فقط با لمس ، بدون اين كه به گوشش چيزي رسيده باشه كه بتونه ياد بگيره ، يا چشمهاش چيزي ديده باشه كه بتونه مطالعه كنه ، اين چه جوري اينقدر گرفته ؟ اين جوان موفق هست ، كي مي گه كنكور هدفه ؟ اونهايي كه كنكور قبول نشديد چرا غمباد گرفتيد ؟ مخصوصاً برادرها ، چه خبره ؟ كي گفته تو ممملكتمون همه بايد دانشجو بشن ؟ بابا اين دانشجوهاي همين الان ما چه گُلي به سر مملكت زدن ، ليسانس بيكار ، آمار بدم بهتون ؟ فوق ليسانس بيكار ، آمار بدم بهتون ؟ دكتراي بيكار ، آمار بدم ؟ چرا نمي ريد جاي ديگه خدمت كنيد ؟ من مي دونم چرا ؟ براي اينكه براي تو كنكور رو بُت كردن ، چرا فكر مي كني كنكور اگه قبول شدي به همه آرزوهات رسيدي برو با دانشجوها مصاحبه كن و چرا فكر مي كني اگه كنكور قبول نشدي از همه آرزوهات موندي ؟ برو ببين تو جامعه چه خبره ؟ مگه ما دردهاي جامعه مون رو فقط و فقط كنكور درمان مي كنه ؟ و اين بُت رو در دبيرستان و دانشگاه براي تو ساختند . بايد مراقب باشي ، اين خيلي مهمه . ما خيلي چيزهاي ديگه لازم داريم ، كار براي خدا ، كار براي فرهنگ ، خيلي كارها زمين مونده ، كارهاي بدني ، اقتصادي ، اينها رو كي مي خواد انجام بده ؟ قراره همه برن مهندس بشن ، بشينن پشت ميز ؟ پس كي بايد بره تو معادن ما كار كنه ؟ كي بايد تخصص بگيره ؟ چرا بناهاي ما مهندسين راه و ساختمان ما رو قبول ندارن ؟ چرا اينطوري شده ؟ چرا لوله كشهاي ما از متخصصين لوله كشي دانشگاه بهتر بلدند ؟ چرا فوق ليسانس مكانيك ما اندازه يه مكانيك ما بلد نيست ماشين رو پياده كنه ايراد موتورش رو بفهمه ؟ براي اينكه تورفتي دانشگاه فكر كردي همه چيز اونجاست .بابا همه چيز بيرونه بازار كار پس براي كيه ؟ اين همه زمين و موات كه افتاده چرا نمي رن كار كنن ؟ منتظر ميز هستن ديگه اين دومين مانع در اين بحث در فرهنگ شهادتِ . تو دانشگاه هم بهش اينجوري ياد مي دن ، تو دانشگاه كاري بار نمي يارن ، تو دانشگاه كسي براي اين دل نمي سوزونه ، تو دانشگاه دروس معارف ما هيچ دردي رو درمان نمي كنه ، تو دانشگاه فقط و فقط نهادهاي غير رسمي ، اينهايي كه در حاشيه براي خودشون 4 تا جوون جمع شدن براي خودشون كار فرهنگي مي كنن ، كسي اونجا نهادينه فكر نكرده كه آقا اين واحد دانشگاه اسمش آدم سازي هست . مگه نگفت امام (ره) كه كارخانه آدم سازيست دانشگاه ؟ كو ؟ در دانشگاه ما هيچ كدوم از درسهاي ما در مسير آدم سازي جلو مي ره ؟ دانشجوهاي خوبما كه تو دانشگاه ياد نگرفتن ، پس مراقب باشيد ، اين بُت نشه براتون چون همه چيز مي ا ندازدت ، آقا شب قدر بنشين درس بخون صوابش بيشتره ، كي گفته ؟ آقا تومفاتيح نوشته ، برو بابا تو بلد نيستي بخوني ، چي مي گي تو ؟ اوني كه تو مفاتيح نوشته علم معرفتيه ، نه اين علمهايي كه براي پوله ، يارو مي خواد بره خواستگاري بگه مهندسم شب قدر مي نشينه مي گه درس بخونم ، برو بابا ببينم ، علم براي خدا ، معرفت نفس و معرفته الله . اين علم رو گفتن صوابش از عبادت بيشتره ، وگرنه بايد روزت رو تقسيم كني ساعت عبادت بايد بذاري كنار . آقا كجايي چرا نمي ياي جلسه ؟ آقا كنكوري شديم ديگه از اول مهر ، بابا 9 ماه مونده كه ، نه ديگه ، برو بابا توهم ، تو بري دانشگاه هم به درد نمي خوري ، مگه ما كم داريم ، گفتم بهتون در آمار قبولي كنكورها بعضي از بچه هايي هستند كه از فعالترين بچه هاي اين تشكيلاتند و يه عده أي هم كه رفتند توخونه نشستند مثلاً براي خودشون درس بخونند ، هيچي هم نشدند ، فوقش هم قبول شده ، بعدش هيچي نمي شه به چه درد مملكت مي خوره ، به درد خودش فقط مي خوره ، به درد خواستگاري رفتنش و خونه خريدنش و ماشين خريدنش مي خوره ، ما همچين كسي مي خوايم تو جامعه مون بار بياريم ؟. ما همچين دكتري مي خوايم ؟ ما همچين مهندسي مي خوايم . ما مهندس مي خوايم كه بياد اينجا 3400 كيلومتر آسفالت اين مملكت رو بهش بدن و آسفالت كنه و بعد هم پولِ رو بگيره و بره بعد از 3 ماه ببينند كه آسفالت ترك خورده . بفهمن يه موادي رو كم ريخته و در هر متر مربع 3000 تومن سود كرده ! اين رو مي خوايم ؟ مهندس مي خوايم كه سد بسازه آب كه مي ريزن پشتش بعد از چهار روز ، سد وا مي ره ، اينو مي خوايم ما ؟ تازه اينو انتخاب كرده دولت كه مهندسِ متخصص هست . بابا ما دكتر و مهندس متدين مي خوايم . دكتري مي خوايم كه دنبال مريض بدوه ، نه اينكه بنشينه بگه پول رو ريختي به حساب ؟ بابا اين كليه اش داره مي افته ، مي گه اول پول رو بريز به حساب كم داريم از اينها ؟ ما از اون ورش رو مي خوايم و اينها آموزشي داده نمي شه ، مگه اينكه هيچ وقت ارتباطت رو با عبادت كم نكني ، (قطع نكني ) يكي از موانع فرهنگ شهادت همين شده . يه ماه ، دو ماه ، سه ماه كه گذشت اصلاً فرهنگ شهادت از ذهنت بيرون خواهد رفت . و مانع بعدي ، تفكرات غير منطقي كه در اين مسير هست : مثل اين جمله أي كه برادرمون اخيراً فرمودند كه به هر حال برخي جملاتي كه اين بزرگوار مي فرمايند قابل دفاع نيست ، اين كه ديگه اصلاً قابل دفاع نيست . يعني من خيلي كم اشاره مي كنم ولي اين ديگه به قول مشهدي ها خيلي گوشه اش بازه . نمي شه اصلاً رو منبر نگفت ، ربطي به جناح بازي ها هم نداره . اين كه فرمودند : آقا جنگ ما رو بايد روش فكر كنيم ببينيم مقدس بوده ، نبوده يا اين برادر كشي هست يا نيست ؟ اين ديگه خيلي گوشه اش بازه . حالا بعضي حرفها رو مي شه روش صحبت كرد . اين ديگه خود خانمش هم مي گه بابا به من ربطي نداره بريد از خودش سوال كنيد ، من نمي تونم جواب بدم ! اين ديگه بابا يعني چي ؟ خود شماها تو روزنامه ها مقاله مي نوشتيد ما تحريك شديم رفتيم جنگيديم ، مقاله هاتون يادتون رفته ؟ روزنامه اطلاعات و اين ور و اون ور . ما مقاله هاي شما رو خونديم ، رفتيم جنگيديم ، و جالب اينه كه در همون مقاله يِ مال اون زمان يه جمله أي از اين بزرگوار من خوندم كه فهميدم چرا فرهنگ شهادت از وجود برخي خيلي . يه جمله أي بود كه خيلي اظهار تواضع به رزمندگان كرده بود و بعد گفته بود كه حيف كه تكليف نمي گذارد به جبهه بيايم . تموم شد ، من اگه اون زمان اينو خونده بودم مي دونستم كه اين زمان مي گه برادر كشي هست . جبهه نيومدي ديگه همون ، تكليف چي ؟ تكليف همينِ كه به اين جا برسي ، مثل همين درس خوندن ها . تكليف نمي ذاره عبادت كنم ، تكليفِ چي ؟ نيومدي جبهه پس براي همين نمي توني بفهمي چه خبر بوده . شايد 10 سال ديگه بگي هيچي ما برادر كشتيم اونها داشتن خواهر مي كشتن . ما كاري نداشتيم اصلاً مسير اين مسيره . برادر كشيه ، نه داد مي زنم نه فحش مي دم ، فقط خيلي محترمانه به اين بزرگوار مي گم كه آقا من شما رو درك مي كنم ، نيومدي جبهه ، اون زمان كه مقاله هاي شما رو مي خونديم وتهييج مي شديم ، اشك از چشم هامون جاري مي شد مي رفتيم خون مي داديم ، بچه هاي جنگ ، و يكي از دوستان نزديك من سه ماه پيش سكته كرده ، از بچه هاي جنگ ، مرده و ديشب من فهميدم علتش چي بوده ، اين دوست بزرگوارمون در اثر فشار اقتصادي مدت يك سال بوده كه نيمه شبها در شمال شهر از كيسه هاي زباله شمال شهريها پلاستيك ها رو جمع مي كرده مي فروخته و در اثر همين فشارهاي روحي و رواني اين سكته كرد و مرد در سن 35 سالگي . خُب اينها مقاله هاي شما رو خوندن ، رفتن خون دادن ، حالا برادر كش شدن . ديگه بريم زباله جمع كنيم بعد هم بميريم ديگه ؟ من به شما حق مي دم . به شما نگفتند تكليف اينه كه بري جبهه ، گفتن تكليف اينه بشيني بنويسي ! خدا لعنت كنه اوني كه بهت اينو گفت . بايد مي يومدي جبهه ! حق با تو هست درك نمي كني ديگه . چقدر ما زور داريم مي گيم ، معلوم نيست دفاع ما مقدس بوده يا نه ؟ خوبه بابا هنوز عكس امام (ره ) بالا سر ما هست . اين حرفها رو اونهايي كه تودامن جناح مي افتن دفاع مي كنن اينها كين ديگه ؟ به خاطر جناح سيصد هزار شهيد رو كه نمي شه فروخت ! . ما كه تو هيچ جناحي نيستيم به هر دو جناح هم ايرادها رو مي گيم اما اين جناح محترم تو رو خدا يه واكنشي نشون بديد بابا خيلي از شما برادر شهيديد خيلي هاتون جانبازيد خيلي هاتون نمي دونم پدر شهيديد ، خيلي هاتون بچه ها و فرزند ها و اقوام و 000 طفلكي ها با تهيج همين ها رفتن جبهه ، خون دادن ، الان مادرش كمرش خم شده چرا هيچي نمي گيد شما ؟ اينهام مالِ رأي گيريه ببخشيد نمي دونستم ، خُب بگذريم . آخرين مطلب : تطبيق ندادن فرهنگ جبهه با زمانه فعلي . جزء تفكرات غير منطقي هم مي شه اين رو آورد . يه عده فكر كردن هنوز جنگه ، يادم نمي ره كه زندان مشهد شورش كرده بود ، زنگ زدن به پايگاه هاي بسيج ، ما هم بوديم و رفتيم ، او زمان همه بچه هاي جنگ بودن سال 69 _ 70 بود . رفتيم و سريع تجهيز شديم و اومديم جلو زندان وايساديم ، و يكي از اين بچه هايي كه خيلي شير بود تو جبهه ، پشت دوشيكا واستاده بود مي گفت حاجي كجا رو بزنم ؟ گفتيم وايسا ببينم ، چي چي كجا رو بزنم ؟ بابا اينجا مشهده ، تو شهري ، گفت نه بابا از يه كنار بزنم 000 بابا خيلي زا اينها اعدامي نيستند ، نمي شه كه اينها رو كشت كه ، ببينيد جنگ تموم شده بچه بسيجي ها ، جنگ تموم شده ، اسلحه ها غلاف . جنگ تموم شده اسلحه ها و ابزارها فرق كرده . زبون داشته باش ، قلم داشته باش ، هنر داشته باش ، شعر داشته باش ، فيلم داشته باش . اونها با اين حربه دارن مي يان جلو ، نداري ، داد مي زني ، فحش مي دي ، مي گن ديدي ، ديدي گفتيم اينها بي منطقند ؟ ديدي گفتيم خشونت گرا هستند ؟ علم داشته باش ، نمي خواد شلوار چهار جيبه بپوشي ، برو يه كم مُخت رو آماده كن ، نمي خواد بيست تا چفيه از پائين تا بالا ببندي برو يه كم حرف زدن ياد بگير . ابزارها فرق كرده ، عزيز من درك كن ، تطبيق بده فرهنگ رو با زمانه . فرهنگ شهادت ديگه اين نيست كه بياي داد بزني سر مردم كه آهاي مردم به زهرا (س) خيانت نكنيد ! بريد آماده شيد ، فانوسخه ها رو محكم ببنديد بزنيد به خط دشمن . اين خطابه ها مال شب عمليات بود . الان نرم صحبت كن بي زحمت ! نرم و آروم . با پنبه سر ببر . ياد بگير از خيلي از كسان ، حتي از معصومين (ع) ، چي كار مي كردن ؟ الان نرم صحبت كن دعوا كه نداريم اصلاً بحثي نداريم كه ، نشستيم صحبت منطقي مي كنيم خيلي منطقي ، به جاي اينكه فحش بديم . آقا چرا اينو گفتي ؟ مي گيم آقا ببخشيد ، ما تو رو دركت مي كنيم ، فرهنگ جبهه رو درك نكردي ! چون خودت اون موقع گفتي من تكليفم اينه اينجا بنويسم ، اشتباه كردي بابا ! بايد مي رفتي جبهه . و مردم رو درك كن . اينها خيلي ها جبهه رو نديدند . اين اخلاص و ايثاري كه با خون در رگهاي تو تزريق شده ، در رگهاي اونها تزريق نشده ، توقع نداشته باش اين ها هم مثل تو درك كنند . تو ترك گناهت رو توي محيطي انجام دادي كه چله گرفتن برات مثل آب خوردن بود . چهار ساله هم مي تونستي بگيري ، چه برسه چله گرفتن ! تو محيطي كه صبح تا شب ذكر و خون و مرگ و شهادته . كسي كه چهل روز بتونه خودش رو حفظ كنه ، خدا مي گه ضمانت نامه بهش مي ده . تو اونجا گرفتي . اين نمي تونه خودش رو حفظ كنه ، دركش كن . باهاش راه بيا ، حرف جنگ رو به يك زبان ديگه أي بزن . جلسه قبل بهتون گفتم ، قضيه فيلم مجنون ،آقاي ملا قلي پور مي گن : من تعجب مي كنم چرا مي گن اين فيلم ، فيلم بي ارزشيه ؟ اين عين راز شهادتِ .بابا الان داري مي گي ، آقاي ملاقلي پور فيلمي بساز كه توش چهار تا رزمنده باشن ، برن وضو بگيرن نماز شب بخونن ، اسلحه بردارن ، بگن يا زهرا ( س) ، برن بزنن به قلب دشمن ها ، بعد هم برن بيفتن شهيد بشن ، من دارم مي گم بابا فرهنگ جبهه و شهادت ، الان به يك بن بستي خورده تحت عنوان عشق مجازي و عاطفه جوان ها . اينها دام عشق مجازي ، دوستي هاي مختلط ، روابط بين دختر وپسر داره كار رو خراب مي كنه ، اومدم يك فيلمي ساختم كه زيراب عشق مجازي رو زد . طرف بلند شد ، از عشق مجازي شروع كرد ، ارضا نشد ، به عشق حقيقي رسيد . جوان قبول كرد . اين مانع رو از جلو راهش برداشتن . حالا بياد فيلم بعدي رو نگاه كنه ، بياد مهاجر رو نگاه كنه ، بياد پرواز شب رو نگاه كنه ، فرهنگ شهادت رو بايد تطبيق بديم الان ديگه در فرهنگ شهادت شايد نتوني بگي آقا ، مردم نماز بخونين ! اين جوري وضو بگيرين . نه ! از يك راه ديگه بفرستيد سراغ نماز خوندن . ما انسانيم ، مگه عقلمون كم داره ؟! بنشين فكر كن راه بدست بيار . تطبيق دادن با شرايط فعلي جامعه ، گفتم موانع رو برداشتن از همه مهمتر همين هست . خُب اين دو جلسه رو شما همين قدر قبول كنيد ، من هم ديگه بيشتر از اين بازش نمي كنم . چون وقت ديگه داره مي گذره .