آزيتا لقائي ميرزاعلياصغرخان امينالسلطان (اتابك اعظم) از رجال قدرتمند و مؤثر دوره قاجار است. پدرش آقا ابراهيم امينالسلطان در سال 1300ق درگذشت. ناصرالدين شاه به دليل تعلق خاطر و اعتماد وافر به آقا ابراهيم طي حكمي لقب امينالسلطان و تمام مناصب وي را به پسرش ميرزا علياصغرخان اعطا كرد. از آن پس ميرزا علياصغرخان امينالسلطان از بازيگران اصلي تاريخ ايران شد. او تا زمان ترورش در 1325ق به طور متناوب كرسي صدارت را در سلطنت ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه و محمدعلي شاه در اختيار داشت و در اين دوره طولاني توانست جناحي قدرتمند تشكيل دهد كه زنان حرم، شاهزادگان، رجال سياسي و فرهنگي و روحانيون را دربرميگرفت. اين گروه براي حفظ موقعيت و منافعشان پايههاي اقتدار امينالسلطان را تحكيم ميكردند. هرگاه او از صدارت عزل ميشد هوادارانش با بذل وجوهات، توطئهچيني، شايعهپراكني و مساعي ديگر او را به صدارت باز ميگرداندند. اين جناح در جريان حوادث مشروطه و عزل عينالدوله به منظور بازگرداندن امينالسلطان به صدارت با تمام قوا شركت كرد و در نتيجه همين فعاليتها بود كه محمدعلي شاه براي حل مشكلات مملكت و ايجاد وفاق ملي او را كه در سويس اقامت داشت براي صدارت به ايران فراخواند. امينالسلطان در فروردين 1285ش/ صفر1325ق اروپا را به قصد ايران ترك كرد. در مجلس تا زمان حركت وي از اروپا مذاكرهاي درباره دعوت از او صورت نگرفت ولي پس از آن گروهي از نمايندگان بر ضد او در مجلس سخنراني كردند ولي جناح امينالسلطان كه در مجلس صاحب نفوذ و قدرت بود توانست از ادامه مذاكرات مجلس در اين مورد جلوگيري كند اما مخالفت با ورود امينالسلطان به ايران در حد مذاكرات مجلس باقي نماند و به ميان مردم كشيده شد. در اواخر صفر 1325ق/ اواخر فروردين 1285ش مكتوبي به امضاي عده زيادي از مردم تهران به مجلس رسيد بدين مضمون كه به دليل خيانتهاي امينالسلطان او نبايد به ايران بازگردد. ولي به رغم اين مخالفتها جناح امينالسلطان در مجلس و در ميان مردم بر فعاليتش افزود. مخالفين نيز درصدد بودند كه به هر نحو شده از ورود او به ايران جلوگيري كنند. مجاهدين بادكوبه در 2 ربيعالثاني 1325ق/ 26 فروردين 1285ش ميرزا عباس خان مهندس را كه از اروپا عازم ايران بود و شباهت زيادي به امينالسلطان داشت ترور كردند. اقدام مجاهدين در ترور نافرجامشان امينالسلطان را هوشيارتر ساخت و وي با كشتي شركت مركوري روسيه و تحت حمايت روسها از بندر پطروسكه در 6 ربيعالثاني 1325ق/ 30 فروردين 1285ش وارد انزلي شد. قزاقها و سواره نظام دولتي از او استقبال كردند. در كنار پل غازيان نيروهاي مجاهدين به قزاقهاي محافظ امينالسلطان حمله كردند، وي ناچار شد به كشتي بازگردد. از انزلي تلگرافي به مجلس خبر دادند كه مردم مانع ورود امينالسلطان شدهاند. از رشت هم تلگرافي ديگر با همين مضمون مخابره شد و با اين تلگرافها از مجلس كسب تكليف كردند. مخالفين و موافقين امينالسلطان درباره ورود او در مجلس مذاكره كردند. سرانجام مجلس با ورود امينالسلطان به ايران موافقت كرد و تلگرافي از مردم انزلي و رشت خواستند كه از اغتشاش و آشوب بپرهيزند. به حكم مجلس سيد رفيع خلخالي و شيخ ابراهيم، دو روحاني انزلي به كشتي رفتند و با ايراد خطابهاي ورود امينالسلطان را به ايران بلامانع اعلام كردند. ميرزا علياصغرخان امينالسلطان هم در نامهاي ضمن تشكر از اهالي انزلي همراهي خود با مجلس شورا و مشروطه را اعلام كرد. امينالسلطان از انزلي راهي تهران شد و براي چندمين بار بر كرسي صدارت تكيه زد اما وضعيت به گونهاي ديگر بود. تلاش امينالسطان براي كنترل اوضاع در دوره كوتاه صدارتش كه پايان زندگي اوست نيازمند مقالهاي ديگر است.