قیام برای خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قیام برای خدا - نسخه متنی

محمدمهدی رکنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قيام براى خدا

محمد مهدى ركنى

چون «صحيفه نور» را بگشاييم در نخستين برگهاى آن پيامى آسمانى و آيه اى قرآنى تلالؤ دارد، كه چشم بينندگان را به خود مى كشد: «قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى وفرادى » (1) .

بى گمان بسيارى از خوانندگان اين آيه را ضمن سخنرانيهاى امام خمينى قدس سره مكرر از زبان مباركش شنيده اند، و از تكيه و تاكيدى كه بر «قيام لله » داشتند آگاهند. اما آنچه بنده مى خواهم بيان كنم توجه دادن به انديشه و عقيده آن بزرگمرد است كه مفهوم آيه و فرمان آن را از دوران جوانى در نظر گرفته و در دل پرورانده و خود را آماده قيام براى خدا و اصلاح امت اسلامى مى كرده، و از صميم قلب نيوشنده پيام الهى و عمل كننده به فرمان قرآن بوده است، و در اين اقدام پيرو اباعبدالله الحسين عليه السلام مى باشد.

شايد بعضى ندانند كه آيه شريفه عنوان نوشتارى است كه به دستخط امام راحل در دفتر يادبود كتابخانه وزيرى يزد در يازده جمادى الاولى 1363 قمرى با امضاى «سيد روح الله خمينى » تحرير شده، و حقير چند سال قبل آن را زيارت كرد.

در اين نامه تاريخى به جاى آنچه رسم است در چنين مواردى نوشته شود، مثلا اهميت كتاب و كتابخانه يا قدردانى از خدمات مؤسس آن: «حجت الاسلام وزيرى يزدى » آن عالم مجاهد دلسوز به بيان موضوعى بس اساسى و مهم كه كيان مسلمين بدان وابسته است پرداخته، يعنى قيام براى خدا و نجات مسلمانان از حكومت طاغوتيان و سلطه غربيان.

اين دستخط كه اينك حدود53 سال قمرى از آن مى گذرد، قديمترين سند و استوارترين مدرك براساس عقيده و نظريه امام خمينى قدس سره است و روشنگر وظيفه اى شرعى كه براى روحانيان قائل بوده، و خود - پيش از همه - بدان وظيفه عمل كرده است، و ما پس از نيم قرن مى توانيم صدق گفتار و عظمت كردارش را شاهد باشيم يعنى: قيام براى خدا و استقرار حكومت جمهورى اسلامى.

اينك بايد رشته سخن را به بيان تواناى آن مصلح كبير بدهيم و سرآغاز نامه را نقل كنيم: «قال الله تعالى قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى وفرادى. خداى تعالى در اين كلام شريف از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده، و بهترين موعظه هايى است كه خداى عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده، و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است ». (2) سپس نمونه هايى از قيام براى خدا كه توسط انبياى بزرگى چون حضرت ابراهيم و موسى و خاتم النبيين - صلوات الله عليهم - انجام گرفته نام مى برند، كه موجب پيروزيشان بر طاغوتيان و بت پرستان شده، و قومشان را از كفر و فساد و زبونى نجات داده. بعد متذكر مى شوند: «خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده، و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده...» (3) ايشان به همين ترتيب ساير گرفتاريهاى امت مسلمان و مفاسدى را كه در حكومت پهلوى مردم بدان مبتلا بودند برمى شمرند، و همه را نتيجه قيام براى منافع شخصى و خودخواهى و سكوت در برابر مظالم مى دانند، و اين چنين، بزرگان را به آيه مذكور توجه داده به قيام لله دعوت مى كنند:

«هان! اى روحانيين اسلامى، اى علماى ربانى، اى دانشمندان ديندار، اى گويندگان آيين دوست، اى دينداران خداخواه، اى خداخواهان حق پرست... موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد، و ترك نفعهاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نايل شويد... امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است. اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چيره شوند، و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟...» (4) سوز دل و سخنان آتشين آن عالم مجاهد همچنان ادامه دارد، و اندك روحانيان برجا مانده پس از عزل رضاخان را مخاطب قرار داده از فكر جمعى نداشتن و تفرقه، يا سكوت در برابر حكام جائر و هتك نواميس مسلمين تحذير مى فرمايند، و ماههاى نخستين به حكومت رسيدن محمدرضا پهلوى را - شهريور 1320 به بعد - بهترين فرصت براى قيام اصلاحى مى شمرند.

آنچه در اين هشدار مهم است دلسوزى براى اسلام و عزت مسلمانان، و انديشه مجد دين و عظمت مسلمين است كه از آن قلم تراويده، و در ضمن كرامت نفس و دليرى و سلحشورى نويسنده را هم نشان مى دهد، كه جز حق و حقيقت را در نظر ندارد، و بيباكانه جامعه روحانيت را انذار مى كند و به قيام اصلاحى و اقدام خدايى فرامى خواند. ولى به خواندن و دعوت كردن بسنده نمى كند، بلكه خود پيشرو در اقدام است، همچون جدش سيدالشهدا عليه السلام.

آن فقيه مجاهد اوضاع سياسى و دينى زمان خود را همانند عصر امام حسين عليه السلام مى ديد كه از اسلام جز نامى و از قرآن جز نشانى برجا نمانده. شاه بظاهر ادعاى مسلمانى مى كرد ولى برنامه هاى آموزشى و تربيتى و تفريحى حكومت ريشه اعتقادات اسلامى را در دلها مى خشكاند و فساد را رواج مى داد. پس اين سخن جدش را به كار بست سخنى كه در يكى از منازل بين حجاز و عراق بيان فرمود:

ايها الناس! ان رسول الله - صلى الله عليه وآله - قال: من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهدالله، مخالفا لسنة رسول الله صلى الله عليه وآله، يعمل فى عبادالله بالاثم والعدوان، فلم يغير عليه بفعل ولاقول، كان حقا على الله ان يدخله مدخله. الا وان هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن، واظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفى ء، واحلوا حرام الله و حرموا حلاله، و انا احق من غير. (5)

آن عالم با فراست نيك دريافته بود كه شاه و ياورانش از راه نصح و ارشاد قابل هدايت نيستند، و ستمى كه بر دين و دنياى مردم روا مى دارند جز با قيام مصلحانه و انقلاب توفنده برطرف نخواهد شد. سخنرانيها، نامه ها، و تلگرافهايى كه آن مجاهد كبير در سال 41 كرده اند و در فصل اول صحيفه نور با عنوان گوياى «اتمام حجت » نقل شده، همه آنها مطلبى را كه ذكر شد مى رساند، و الهام گيرى و تبعيت آن بزرگ را از سيره جدش حسين بن على عليه السلام نشان مى دهد، و اينك نمونه اى چند:

در پيامى كه به وعاظ و گويندگان دينى دادند آمده: «آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال و مضله) (6) همراهى مى كند. دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است... خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد...». (7)

و در پيامى به ملت ايران در بهمن 1341، آواى سيدالشهدا صلوات الله عليه را آشكارا مى شنويم: «مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماى اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوك هستند... آقايان; طلاب و مبلغين را مانع مى شوند كه براى تبليغ اسلام در نواحى ايران بروند و تبليغ احكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مى كنند، به خداى متعال من اين زندگى را نمى خواهم. انى لا ارى الموت الا سعادة، ولاالحيوه مع الظالمين الا برما. كاش مامورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم...» (8) .

نه تنها قيام بنيانگذار جمهورى اسلامى با نهضت عاشوراى حسينى، در خلوص نيت و انگيزه خدايى و اوضاع دينى جامعه اسلامى در هر دو زمان تشابه دارد، بلكه از سخنانى كه ايشان بعد از پيروزى انقلاب اسلامى درباره عاشورا و شهادت سيدالشهدا - عليه السلام - فرموده اند، توجه خاصشان را به حضرت اباعبدالله عليه السلام و ديگر حادثه آفرينان صحنه كربلا مى بينيم. از شواهدى كه ذيلا نقل مى شود اين حقيقت نمايان مى گردد: «سلام بر حسين بن على كه با ياران معدود خويش براى برچيدن بساط ظلم غاصبان خلافت به پاخاست، و از ناچيز بودن عده و عده به خود خيال سازش با ستمگر را راه نداد; و كربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد، و فرياد هيهات منا الذلة اش را به گوش حق طلبان رساند». (9)

به هدف حضرت سيدالشهداء - عليه السلام - كه اقامه عدل و اماته باطل و منكر بود تصريح مى كنند:

«سيدالشهدا - سلام الله عليه - از همان روز اول كه قيام كردند براى اين امر، انگيزه شان اقامه عدل بود. فرمودند كه: مى بينيد كه معروف عمل بهش نمى شود و منكر بهش عمل مى شود. (10) انگيزه اين است كه معروف را اقامه و منكر را از بين ببرد. انحرافات همه از منكرات است... و ما كه تابع حضرت سيدالش هدا هستيم بايد ببينيم كه ايشان چه وضعى در زندگى داشت. قيامش، انگيزه اش نهى از منكر بود، كه هر منكرى بايد از بين برود. من جمله قضيه حكومت جور، حكومت جور بايد از بين برود». (11)

«حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، به همه آموخت كه در مقابل ظلم; در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد. با اينكه از اول مى دانست كه در اين راه كه مى رود راهى است كه بايد همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا كند... علاوه براين در طول تاريخ آموخت به همه كه راه همين است. از قلت عدد نترسيد...». (12)

شعار «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را چنين تفسير مى كنند: «عمل امام حسين سلام الله عليه دستور است براى همه: «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد. همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد». (13) گاه فوايد پيروى از نهضت امام حسين عليه السلام را يادآور مى شوند:

«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند... و حوزه هاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس درآورد». (14)

اصولا نگرش امام امت به شهادت اباعبدالله الحسين - عليه السلام - و موضوعات وابسته به اين واقعه مهم تاريخى - دينى، فراتر از نظر ديگران بود. ايشان به ابعاد سياسى، انقلابى، اجتماعى، ظلم ستيزى آن نيز نظر داشتند، و فضايل اخلاقى و كمالات انسانى را كه بايد از قهرمانان كربلا آموخت يادآور مى شدند، و اينك نمونه اى چند:

«محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست، كه با قيام خود در مقابل طاغوت تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد، و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست، و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براى ملت ما تا آخر وهله ». (15)

«حق پيروز است، حق پيروز است، منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است، و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمؤمنين سلام الله عليه تا حالا، در زمانهايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است... يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهداست... بايد اين رمز را حفظ بكنيم. اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است، و با دستور ائمه عليهم السلام اين مجالس بوده است...». (16)

«حالا يك دسته اى آمده اند مى گويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمى فهمند اينها كه روضه يعنى چه. اينها ماهيت اين عزادارى را نمى دانند چيست. نمى دانند كه اين نهضت (17) امام حسين عليه السلام آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت. نمى دانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين زنده نگهداشتن نهضت، و زنده نگهداشتن همين معنا [است] كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و «نه » گفت. هر روز بايد در هر جا اين «نه » محفوظ بماند. و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين «نه » را محفوظ بدارد. بچه ها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مساله مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوييد «ملت گريه ». آنها از همين گريه ها مى ترسند، براى اينكه گريه اى است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است، دسته هايى كه بيرون مى آيند مقابل ظلم هستند، قيام كرده اند». (18)

«و اگر چنانچه واقعا بفهمند و بفهمانند كه مساله چه هست، و اين عزادارى براى چه هست، و اين گريه براى چه اينقدر ارج پيدا كرده و اجر پيش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گريه » نمى گويند، ما را «ملت حماسه » مى خوانند.... اگر روشنفكران ما فهميده باشند كه اين مجالس و اين دعاها و اين ذكرها و اين مجالس مصيبت جنبه سياسى و اجتماعى اش چيست نمى گويند كه براى چه اين كار را بكنيم ». (19)

«بدانند آنچه دستور ائمه عليهم السلام براى بزرگداشت اين حماسه تاريخ اسلام است، و آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل بيت است تمام فرياد قهرمانانه ملتهاست بر سردمداران ستم پيشه درطول تاريخ الى الابد. و مى دانيد كه لعن ونفرين و فرياد از بيداد بنى اميه - لعنت الله عليهم - با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن اين فرياد ستم شكن است ». (20)

چنانكه ملاحظه مى شود امام امت و منجى ملت واقعه اى را كه در سال 61 هجرى روى داده به زمان حاضر آورده، به گونه اى نو، سازنده و آموزنده تعبير و تفسير مى فرمايند، و حق همين است و نظر صحيح اين چنين، و گرنه - خداى ناكرده - بايد معتقد شويم آن قيام الهى و حماسه تاريخى در پرده قرون ماضى دفن شده، و چون هزاران حادثه گذشته پايان يافته و ختم شده. آرى چنين استنباطى از چنان عالم ربانى مى سزد، كه پروردگار متعال فضايلى مانند تفقه در دين و ژرف انديشى و واقع بينى و خلوص نيت به وى عطا كرده، و براى احياى اسلام راستين و نجات مستضعفين او را برانگيخته.

برماست كه دنبال رو راهش و پذيراى رهنمودهايش باشيم، تا انقلابمان و خودمان را از دشمنان درونى و بيرونى حفظ كنيم. اما از اين دو دشمن، مقابله با دشمن بيرونى - آمريكا و اسرائيل - آسانتر است، كه مرئى است و حيله هايش آشكار. آنچه دشوارتر است مخالفت و مبارزه با خصم درون است، كه نفس اماره و هواهاى سركش باشد، و در اين دوران نعره «هل من مزيد» مى زند، زيرا به تعبير واقع بينانه رهبر فرزانه انقلاب آيت الله العظمى خامنه اى - مد ظله - «انقلاب اكنون در مرحله اى است كه مى توان آن را دوران جهاد اكبر ناميد كه دورانى است بسيار سخت، بسيار خطرناك، و همه انقلابها اين دوران را قاعدتا تجربه مى كنند، و شايد بشود گفت كه اكثر انقلابها در اين دوران دچار لغزش و انحطاط مى شوند، و شايد تعجب كنيد اگر عرض كنم كه انقلاب عظيم تاريخى نخستين اسلام در چنين دورانى بود كه بيشترين نيروى خود را ازد ست داد. بلى دوران جهاد اكبر يعنى دورانى كه شور و هيجان اوليه انقلاب تا حدود زيادى فرو نشسته، ضمنا موفقيتهايى هم به دست آمده و چهره راحت زندگى خود را به بسيارى نشان داده، و چرب و شيرين زندگى در دهانهايى مزه كرده است. اين آن دوران خطرناك است...» (21) . براى گذر از اين عقبه سخت سهمگين چاره اى جز ابتهال و تفرع به پيشگاه بارى تعالى با توسل و شفاعت ائمه هدى نيست، چنان كه رهبر معظم انقلاب هم در خاتمه پيامشان مى فرمايند:

«حضور انقلابى، فعاليت انقلابى، پارسائى انقلابى، طهارت و معصوميت انقلابى، آگاهى و هوشيارى انقلابى، وحدت و يكپارچگى حقيقى، بى اعتنايى به انگيزه هاى گروهى و خطى و امثال آن، و در نهايت توكل و تفرع و توسل شما به خداى قادر متعال خواهد توانست خطر اين دوران را كم كند و سدى عظيم در مقابل تهاجم دشمنان نيز پديد بياورد». (22)

1 - سبا /46.

2- صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمينى (مد ظله العالى)، مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، شركت افست، بهمن 61، جلد اول، ص 5.

3- همان.

4- همان، ص 6.

5- محمدبن جرير طبرى، تاريخ الرسل والملوك، 4/304. نيز رجوع شود به قيام عاشورا در كلام و پيام امام خمينى، ص 34.

6- مقصود فرقه بهايى است.

7- صحيفه نور، ص 52، پيام مورخ 28/2/42.

8- همان، ص 25.

9- قيام عاشورا در كلام و پيام امام خمينى قدس سره، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم، صفحه قبل از فهرست.

10- الا ترون ان الحق لايعمعل به و ان الباطل لايتناهى عنه... (تحف العقول، ص 249) جمله بالا قسمتى از خطبه آن حضرت در يكى از منازل راه، آنگاه كه طليعه دشمن را ملاحظه كرد و در خطر محاصره قرار گرفت. طبرى در تاريخ الرسل و الملوك خطبه را نقل كرده.

11- قيام عاشورا، صص 38-39.

12- همان، ص 55.

13- همان، ص 58.

14- همان، صص 59-60. در اين باره صفحات 60 و 61 نيز ملاحظه شود.

15- همان، صص 95-96.

16- همان، صص 74-75.

17- مقصود انقلاب اسلامى است و به تصريح جمله بعد شعاعى از نهضت پر فروغ حسينى عليه السلام.

18- قيام عاشورا، صص 78-79.

19- همان، صص 70-71. در همين باب صفحه 67 ملاحظه شود.

20- همان، ص 65.

21- پيام مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله عظمى خامنه اى به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان كشور، مورخ 6/2/74. كه توسط حجت الاسلام صدر خوانده شد.

22- همان پيام.

/ 1