خودي و غير خودي از منظر نهج البلاغه (4)
محمدمحمديان تبريزي شيوه برخورد باغير خوديها
با ملاحظه سخنان اميرالمؤمنين عليهالسلام ترديدي باقي نميماند كه از ديدگاه آن حضرت، وجود غير خوديها در جمع امت اسلامي قابل انكار نيست. افشاگريهاي مدام آن حضرت براي روشن شدن چهره واقعي غير خوديها و بسيج نيروهاي مؤمن براي مقابله با آن طيف، براهين روشن و دلايل قاطعي براي اثبات غير خوديها به شمار ميرود.نكته مهم و در خور تأمّل و دقّت، شيوه برخورد حضرت علي عليهالسلام با غير خوديها است كه براي شيعيان و رهروان آن حضرت بهترين دستورالعمل و راهكار به حساب ميآيد.از مجموعه خطبهها و نامههاي علي عليهالسلام در زمينه برخورد با غير خوديها، به چند نكته روشن ميرسيم:1 ـ سعي وافر و تلاش بيوقفه حضرت علي عليهالسلام براي هدايت و به راه آوردن غير خوديها، نشانگر روح فوق العاده بزرگ و ملكوتي آن حضرت ميباشد كه ازهيچ كوششي براي راهنمايي ونجات آنان دريغ نميكند و نهايتِ حسن نيّت خير و صلاح خود را به منصه ظهور ميرساند، حتي هنگامي كه لشكريان مقابل هم صف آرايي مينمايند و طبل جنگ نواخته ميشود و خونها به جوش ميآيد، آن حضرت اجازه شروع جنگ را به ياران خود نميدهد تا آخرين اتمام حجتها را نيز بنمايد و باز اذن جنگ نميدهد، مگر اين كه دشمن جنگ را آغاز كرده باشد.حضرت علي عليهالسلام با خطابهها و نامهها و اعزام سفيران، تا آخرين لحظه تلاش ميكرد كار به جنگ نيانجامد و خوني ريخته نشود، و حد اكثر حلم و سعه صدر را از خود بروز ميداد تا شايد افراد بيشتري را از غرقاب هلاكت نجات دهد.2 ـ اميرالمؤمنين عليهالسلام سعي فراواني براي روشن نمودن اذهان نيروهاي مؤمن و وفادار داشت تا گول ظاهر غيرخوديها را نخورند و در دام شعارهاي زيبا اما تهي از حقيقت آنان گرفتار نشوند. روشنگريهاي آن حضرت درباره منافقين و خوديهاي تغيير موضع داده ـ كه به فرازهايي از آنها اشاره شد. و دهها مورد ديگر در لابلاي سخنان حضرت وجود دارد.ـ درهمينراستا بود، تا مؤمنين دچار شبهه وخطا نشوند و تحت تأثير تبليغات و تحليلهاي نادرست غير خوديها، درمواضع بحق خود ترديد پيدا نكنند، و در نتيجه در مقابل اغواگريها و وسوسهها؛ مقاومت خود را از دست ندهند.3 ـ تأكيد حضرت علي عليهالسلام بر بغض و دشمني با غيرخوديها نيز بسيارحائز اهميّت و محل تأمل و دقت است.اميرالمؤمنين عليهالسلام كه بزرگترين منادي وحدت و الفت بين امت اسلامي بود و بيشترين بها را نيز براي اين امر پرداخت و تلخترين زحمات را متحمل شد، دربرابر غير خوديهايي كه قابل هدايت نبودند و فسق وفجورشان علني شده بود، نيروهاي مؤمن را موظف به داشتن بغض و كينه ميكرد، و يكي از شعبههاي جهاد را بغض و دشمني با آنان معرفي ميكرد.4 ـ برخورد قاطع و كوبنده با غير خوديها و مقابله جدي با آنان بدون هيچ نرمش و سازشي و در نهايت، جنگ و خون ريزي تا كوري چشم فتنه، جزو سنتهاي ثابت علوي در برخورد نهايي با غيرخوديها ميباشد، تا جايي كه آن حضرت جنگ نكردن با آنان را مساوي با كفر قلمداد نمودو غفلت ويا تغافل از آنان را به شدت مورد نكوهش و سرزنش قرار داد.سختترين فراز از زندگي سياسي اميرالمؤمنين عليهالسلام جنگ با اهل قبله و مسلماناني بود كه همگي شهادتين را بر زبان جاري كرده بودند، اما در طيف غيرخوديها قرار گرفته و در برابر حق قد برافراشته بودند. همان طوري كه جنگ با آنها براي بيشتر خوديها ـ كه چنين امري را تجربه نكرده بودند.ـ كاري سخت شبهه ناك بود، و اگر صلابت و قاطعيت علي عليهالسلام نبود، و روشنگريها و هدايتهاي مستمر آن حضرت وجود نداشت، چشم فتنه كور نميشد، بلكه چشمان خوديها درگردوغبار فتنهها از مشاهده حق ناتوان ميشد. لذا حضرت علي عليهالسلام در بيان افتخارات خود، به كوركردن چشم فتنه اشاره و آن را جزو ويژگيهاي خاص خود معرفي مينمايد.5 ـ به دليل حساسيّت و ظرافت برخورد با غيرخوديها، حضرت علي عليهالسلام تأكيد مينمايد كه فقط اهل بصيرت و اهل صبر و استقامت ميتوانند وارد ميدان مبارزه با غيرخوديها شوندو پرچم اين نبرد را بر دوش كشند؛ كساني كه آگاهي كامل از حق دارند و اهل شك و ترديد و شبهه نيستند و تاب و توان مقابله جدّي و استقامت در برابر دوستان ديروز و دشمنان امروز را دارند. اما كساني كه به دليل دوستي ديروز، نميتوانند دشمني امروز را تحليل كنند و يا به دليل اين كه اختلافات را داخلي و در جمع امت ميدانند و جمع بندي صحيح و جامعي از اوضاع ندارند، به يقين مرد اين ميدان نيستند و در صورت وارد شدن، جز ضربه زدن و در نهايت، پيوستن جمعي از آنان به طيف غير خوديها ثمري نخواهند داشت كه «خوارج» شاهد گويايي براين ادعاست. اينك چند فراز از سخنان حضرت را مرور مينماييم:اميرالمؤمنين عليهالسلام در تشريح اركان جهاد ميفرمايد:«والجهاد منها علي أربع شعب: علي الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر و الصّدق في المواطن و شنآن الفاسقين، فمن أمربالمعروف شدّ ظهور المؤمنين، و من نهي عن المنكر أرغم أنوف الكافرين، و من صدق في المواطن قضي ما عليه، ومن شنيء الفاسقين و غضب للّه، غضب اللّه له و أرضاه يوم القيامة.»(1) «جهاد» 4 پايه دارد: امر به معروف، و نهي از منكر، صداقت در هرجايگاهي (هم چون جنگ خالصانه در راه دين) و دشمني و بغض فاسقان (غير خوديهاي گمراه و فاسد). هركسي امر به معروف كند، پشتوانه محكمي براي مؤمنان است و هركسي نهي از منكر نمايد، بيني منافقان را برخاك ميمالد و كسي كه درهمه صحنهها با صداقت حاضر شود، مسؤوليت خود را انجام داده است وكسي كه با فاسقان دشمني كند و براي خدا غضبناك شود، خداوند در حمايت از به خشم ميآيد و در روز قيامت خشنودش كند.حضرت علي عليهالسلام در توصيف موضع خود درباره برخورد با غير خوديها و تأمل و تدبر فوق العاده دقيق خود در اين زمينه، چنين ميفرمايد:«و قد قلّبت هذا الامر بطنه و ظهره حتي منعني النّوم، فما وجدتني يسعني الاّ قتالهم أوالجحود بما جاء به محمد صلياللهعليهوآله فكانت معالجة القتال أهون عليّ من معالجة العقاب و موتات الدنّيا أهون عليّ من موتات الاخرة.»(2)
برنامه و كار خود را زير و رو كردم و همه جهاتش را سنجيدم تا آن جا كه دقت در اين كار، خواب را از چشمان من گرفت. ديدم چارهاي نيست جز اين كه يكي از دو راه را انتخاب نمايم: يا جنگ با آنان را پيش گيرم و به مبارزه برخيزم و يا آنچه را محمد صلياللهعليهوآله آورده است، انكار كنم؛ اما ديدم تن به جنگ دادن و پيكار آسانتر ازتحمّل مجازات پروردگار است واز دست رفتن دنيا برايم سهلتر است تا از دست رفتن آخرت. لذا رنج اين جهان را بر كيفر آن جهان برگزيدم.در همين زمينه كلام ديگري از آن حضرت نقل شده است:«ولقد ضربت أنف هذاالأمر و عينه، و قلّبت ظهره و بطنه، فلم أرلي فيه الاّ القتال، أو الكفر بما جاء محمد صلياللهعليهوآله »(3)
من همه جوانب اين كار را بررسي كردم، و درون و برون آن را جستجو نمودم و سرانجام خود را بر سر دوراهي يافتم: يا جنگ و يا كفر به آنچه پيامبراكرم محمد صلياللهعليهوآله آورده است.هنگامي كه به علي عليهالسلام پيشنهاد شد، طلحه و زبير را تعقيب ننمايد و به جنگ با آنان مبادرت نكند، چنين فرمود:«واللّه لا أكون كالضّبع: تنام علي طول اللّدم، حتي يصل اليها طالبها، و يختلها راصدها، و لكنّي اضرب بالمقبل الي الحقّ المدبر عنه، و بالسّامع المطيع العاصي المريب أبداً، حتي يأتي عليّ يومي.»(4)
به خدا سوگند! من همچون كفتار نيستم كه با آهنگ ضربات آرام وملايم و پياپي صيّاد كه بر دل لانهاش ميزند، به خواب رود و صيّادانش به فريب شكارش نمايند، بلكه اين منم كه با ياراني كه روي به حق دارند، فراريان ازحق را سركوب ميكنم و به مدد كساني كه گوش به فرمان من نهادهاند، شورشگراني را كه همواره در حق من ترديد ورزيدهاند، درهم ميكوبم، و اين راه و رسم من است كه تا واپسين روز عمرم ادامه خواهم داد تا مرگم فرا رسد.اميرالمؤمنين عليهالسلام قاطعيت و صلابت و عزم جدّي خود را در برخورد با غيرخوديها، اين گونه بيان ميكند:«و لعمري ما عليّ من قتال من خالف الحقّ و خابط الغيّ، من إدهان ولاايهان، فاتقوااللّه عباداللّه و فرّوا الي اللّه من اللّه و امضوا في الّذي نهجه لكم، و قوموا بما عصبه بكم، فعليّ ضامن لفلجكم عاجلاً ان لم تمنحوه عاجلاً»(5)
به جان خودم سوگند! در نبرد با كسي كه با حق ستيزه كند و در گمراهي پافشاري نمايد، كمترين نرمش و سازش نخواهم داشت و لحظهاي مدارا و سستي نميكنم.پس اي بندگان خدا! تقوا پيشه كنيد و ازخشم خدا در پناه رحمت خدا بگريزيد و در راه روشني كه خداوند در پيش پاي شما گشوده است، پيش رويد و زندگي خود را براساس قوانين الهي كه براي شما مقرر شده است، برپا داريد كه علي ضامن پيروزي شما درآن جهان است؛ هرچند در اين جهان پيروزي به دست نياوريد.در خطبهاي كه اميرالمؤمنين عليهالسلام قبل از جنگ جمل ايراد فرمود، از شروع مرحلهاي جديد در مبارزه و جهاد خبر داد كه طرفين آن اهل قبله ميباشند، و از مرداني كه ميتوانستند پرچم اين پيكار سخت را بر دوش كشند، سخن به ميان آورده است:«... و قد فتح باب الحرب بينكم و بين أهل القبلة، و لايحمل هذا العَلَم الاّ أهل البصر و الصبر والعلم بمواضع الحقّ، فامضوا لما تؤمرون وقفوا عند ماتنهون عنه و لا تعجلوا في أمرحتي تبيّنوا فانّ لنا مع كلّ أمر تنكرونه غيراً»(6)
اكنون دروازه جنگ ميان شما و اهل قبله گشوده شده است و پرچم اين نبرد را فقط كساني ميتوانند بردوش كشند كه صبر و بصيرت را درآميزند و از مواضع حق، آگاهي كامل داشته باشند.پس به هرآنچه فرمان دادهاند، عمل كنيد و از هرچه شما را نهي كردهاند، باز ايستيد. درهيچ كاري شتاب نكنيد، مگر آن گاه كه به حقيقت آن آگاه گرديد؛ زيرا چه بسا موردي كه شما انكار نماييد و ما نظر ديگري داشته باشيم.والحمدللّه ربّ العالمين.
1 ـ نهج البلاغه، حكمت، 31؛ معجم، فراز 7.2 ـ همان، معجم، خطبه 54.3 ـ همان، خطبه 43؛ معجم فراز 3.4 ـ همان، خطبه 6، معجم.5 ـ همان، خطبه 24، معجم.6 ـ همان، خطبه 173؛ معجم، فراز 4.