کلمات عليّه غرّا
آينه پژوهش ـ شماره85 ، سال 1383 مکتبي شيرازي معرفي کتاب
کلمات عليه غرّا (شرح منظوم کلمات اميرالمومنين علي (ع). تاليف مکتبي شيرازي. مقدمه، تصحيح و تعليقات: دکتر محمود عابدي؛ تهران، مرکز نشر ميراث مکتوب، 1378. فصل الخطاب يا آخرين سخن در رابطه با کتاب کلمات عليه غرا
تا آن جا که نگارنده اين مقاله اطلاع دارد تا کنون دو مقاله با عناوين «گل صد برگ باغ مرتضوي، نگاهي به کلمات عليه غرا» و نيز «نگاهي دوباره به نقد کلمات عليه غرا» در شماره هاي 66 و 68 مجله وزين آينه پژوهش منتشر گرديد. مقاله اول عمدتا نقدي بر ابيات کتاب کلمات عليه غرا و ايراد اشکال به ضبط برخي کلمات آن و مقاله دوم پاسخي به انتقادات مطرح شده در مقاله اول بوده است کلمات عليه غرا (شرح منظوم کلمات اميرمومنان علي (ع)) به سال 1313 ه. ش بر اساس نسخه خطي متعلق به کتابخانه مرحوم ملک الشعراي بهار [ با تاريخ کتابت 1036] به همت کوهي کرماني و با مقدمه مرحوم بهار و البته با اغلاط و ايرادات به چاپ رسيده بود اثر مذکور مجددا با مقدمه، تصحيح و تعليقات سودمند آقا دکتر محمود عابدي و به همت مرکز نشر ميراث مکتوب در سال 1378 منتشر شد . آقا عابدي چنان که در مقدمه ص 36 اظهار داشته. علي رغم جست وجو چند ساله به علت عدم دستيابي به نسخه اي از اين اثر، همان چاپ کوهي کرماني را ملاک کار قرار داده و تلاش نموده با ويرايش و بازخواني دوباره، اغلاط متن را که گاهي هم چاپي بوده در جاي خود نشان دهد و صورت صحيح را در متن ثبت کند. ايشان حتي به تصحيح قياسي نيز اقدام کرده و ضبط هايي را بنابر حدس و با تکيه بر شعر شناسي خويش در متن وارد کرده است. به هر روي به علت در دسترس نبودن اصل نسخه و با توجه به وجود اشتباهات و اغلاط در چاپ کوهي کرماني، در چاپ منقح اين اثر نيز، علي رغم تلاش مصحح در جهت رفع اشکالات آن ـ همچنان اين اشکالات و ايرادات باقي مانده است . در اينجا به مصحح و ناشر محترم اثر مذکور و خوانندگان گرامي اين مژده را مي دهيم که اصل نسخه کلمات عليه يعني نسخه متعلق به مرحوم بهار در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي ضمن مجموعه شماره 13674 قرار دارد که در فهرست نسخه هاي خطي اين کتابخانه غني، مجلد 37، ص 197 معرفي شده است نگارنده اين سطور ضمن مقابله متن چاپ شده به تصحيح آقا ي عابدي با نسخه موجود از اثر در کتابخانه مجلس، در اينجا به برخي از اختلافات و تفاوت هاي ميان آنها اشاره کرده به اميد آن که در چاپ هاي بعدي اين اثر ارزشمند، نواقص و اشکالات موجود مرتفع گردد. بيت 12 :
گر چو نوح است ترس يزدانت
موج طوفانت جو شن جانت
موج طوفانت جو شن جانت
موج طوفانت جو شن جانت
نسخه :
گرچه نوح است ترس يزدانت
موج طوفانست جو شن جانت
موج طوفانست جو شن جانت
موج طوفانست جو شن جانت
ره دو شد در ميان دشت سياه
همچو در نيمه شب سپيده و ماه
همچو در نيمه شب سپيده و ماه
همچو در نيمه شب سپيده و ماه
نسخه :
ره دو شد در ميان دشت سياه
همچو در نيم شب سفيده ماه
همچو در نيم شب سفيده ماه
همچو در نيم شب سفيده ماه
خيز بگشا دل از گل و بستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
نسخه :
خيز و بگشا دل از گل بستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
چه گشايد ز سنگ گورستان
تو و طرف بهار در بستان
من و فصل خزان گورستان
من و فصل خزان گورستان
من و فصل خزان گورستان
نسخه :
تو و طوف بهار در بستان
من و فصل خزان و گورستان
من و فصل خزان و گورستان
من و فصل خزان و گورستان
گفت دزدان که حمله آوردند
کاشکي با ... ت همي بردند
کاشکي با ... ت همي بردند
کاشکي با ... ت همي بردند
نسخه :
گفت دزدان که حمله آوردند
کاشکي با خودت همي بردند
کاشکي با خودت همي بردند
کاشکي با خودت همي بردند
دست برهم نهاد و کرد سلام
جست آنجا به عزت و اکرام
جست آنجا به عزت و اکرام
جست آنجا به عزت و اکرام
نسخه :
دست برهم نهاد و کرد سلام
جست آبي به عزت و اکرام
جست آبي به عزت و اکرام
جست آبي به عزت و اکرام
مرد را جست و بر زمين انداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
نسخه:
مرد را چست بر زمين انداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
اين به خويش او به اژدها پرداخت
پيک سرگشته شد چنان ز هوس
که ندانست پيش را از پس
که ندانست پيش را از پس
که ندانست پيش را از پس
نسخه :
پيک سرگشته شد چنان ز هوس
که نداست راه را پيش از پس
که نداست راه را پيش از پس
که نداست راه را پيش از پس
مگو اين عيش پادشاهانه
کين بود دام مرگ را دانه
کين بود دام مرگ را دانه
کين بود دام مرگ را دانه
نسخه :
منگر اين عيش پادشاهانه
کين بود دام مرگ را دانه
کين بود دام مرگ را دانه
کين بود دام مرگ را دانه
بود شخصي ميانشان ذي شان
که به بالا ز اوج داشت نشان
که به بالا ز اوج داشت نشان
که به بالا ز اوج داشت نشان
نسخه :
بود شخصي ميانشان ذي شان
که به بالا ز عوج داشت نشان
که به بالا ز عوج داشت نشان
که به بالا ز عوج داشت نشان
خواجه را با اصالت بسيار
برد بهر فروش در بازار
برد بهر فروش در بازار
برد بهر فروش در بازار
نسخه :
خواجه را با اصالت بسيار
برد بهر فلوس در بازار
برد بهر فلوس در بازار
برد بهر فلوس در بازار
مرغي از پيش شيخ فرزانه
بربود و بخورد آن دانه
بربود و بخورد آن دانه
بربود و بخورد آن دانه
خشت من گشته مهر اين همه خشت
تا من اين را ز کف نخواهم هشت
تا من اين را ز کف نخواهم هشت
تا من اين را ز کف نخواهم هشت
چون که اين خشت دارد هم از دست
داد بستد عيان شود پيوست
داد بستد عيان شود پيوست
داد بستد عيان شود پيوست
نسخه :
چون من اين خشت را دهم از دست
داد و بستد عيان شود پيوست
داد و بستد عيان شود پيوست
داد و بستد عيان شود پيوست
خانه بسيار در ميان طعام
برکت آورد به خوان طعام
برکت آورد به خوان طعام
برکت آورد به خوان طعام
نسخه :
دست بسيار در ميان طعام
برکت آورد به خوان طعام
برکت آورد به خوان طعام
برکت آورد به خوان طعام
از تواضع رسي به چرخ برين
به تکبر فرو روي به زمين
به تکبر فرو روي به زمين
به تکبر فرو روي به زمين
نسخه : تواضع
از تواضع رسي به چرخ برين
به تکبر مرو به روي زمين
به تکبر مرو به روي زمين
به تکبر مرو به روي زمين
گفت با خود مرانه خانه نه چيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
نسخه :
گفت با خود مرانه خانه نه چيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
چه کشم پيش ميهمان عزيز
از کريميت کو چو ابر بهار
چون بريزد بخندد آخر کار
چون بريزد بخندد آخر کار
چون بريزد بخندد آخر کار
نسخه :
آن کريمست کو چو ابر بهار
چون بريزد بخندد آخر کار
چون بريزد بخندد آخر کار
چون بريزد بخندد آخر کار
چون گذارم که در عذاب بود
گر برون آرمش صواب بود
گر برون آرمش صواب بود
گر برون آرمش صواب بود
نسخه :
چون گذارم که در عذاب بود
گر برون آرمش ثواب بود
گر برون آرمش ثواب بود
گر برون آرمش ثواب بود
عاقبت گشت شاهيش روزي
يافت آن دولت شباروزي
يافت آن دولت شباروزي
يافت آن دولت شباروزي
نسخه :
عاقبت گشت شاهيش روزي
يافت آن دولت شبانروزي
يافت آن دولت شبانروزي
يافت آن دولت شبانروزي
هر که او را شکستگي کمتر
در بقاي وجود محکم تر
در بقاي وجود محکم تر
در بقاي وجود محکم تر
نسخه :
هر که را دلشکستگي کمتر
در بقاي وجود محکم تر
در بقاي وجود محکم تر
در بقاي وجود محکم تر
که به رنج و طلب نمي ارزد
اين حيات اين تعب نمي ارزد
اين حيات اين تعب نمي ارزد
اين حيات اين تعب نمي ارزد
نسخه :
که به رنج طلب نمي ارزد
اين حيات آن تعب نمي ارزد
اين حيات آن تعب نمي ارزد
اين حيات آن تعب نمي ارزد
از دم گرم آدمي هر دم
چون نگردد شهي ز عالم کم
چون نگردد شهي ز عالم کم
چون نگردد شهي ز عالم کم
نسخه :
از دم گرم عالمي هر دم
چون نگردد شهي ز عالم کم
چون نگردد شهي ز عالم کم
چون نگردد شهي ز عالم کم