فروغ ايمان در قلب ابو طالب
شمس الله صفرلكى در برخى از كتب اهل تسنن جملاتى درمورد ابوطالب ديده مىشود كه حكايت از كملطفى يا بىلطفى يا كينه نويسندگان آنكتابها نسبتبه شخصيتحضرت علىبنابىطالبعليه السلام دارد. جاى شك نيست كه اگريك دهم گواههايى كه بر ايمان و اسلامابوطالب آمده است، درباره يك فرد ديگرآمده بود، همگى از سنى و شيعه، بالاتفاقاسلام و ايمان او را تصديق مىكردند; ولىچگونه است كه با وجود دهها شاهد محكم برايمان او، باز گروهى وى را تكفير كردهاند وحكم به كفر و عذاب او نمودهاند و گفتهاند كهبرخى از آيات كه مشعر بر عذاب است، درحق ابوطالب نازل گرديده است؟! به راحتى مىتوان فهميد كه هدف از طرحاين مساله، جز طعن فرزندان ابوطالب، بهويژه اميرمؤمنانعليه السلام چيز ديگرى نيست.برخى از نويسندگان اهل تسنن براى اين كهبهتر بتوانند ابوطالب را تكفير كنند، دامنهبحث را به پدران پيامبرصلى الله عليه وآله كشانيدهاند وپدر و مادر آن حضرت را نيز غير مؤمنقلمداد نمودهاند. (1) مسلم است كه در موضوع نسب و نژاد، بعداز شخص خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله كسى به شرافتعلىعليه السلام نمىرسد. به قدرى نسبت و نژاد آنحضرت پاك و درخشان است كه برخى ازمتعصبين، مانند: علاءالدين قوشچى، جاحظو سعدالدين تفتازانى گفتهاند: ما از كلماتعلىعليه السلام كه فرموده است: «نحن اهلالبيتلايقاس بنا احد»; ما اهلبيت رسول اللههستيم كه احدى را نتوان به ما قياس كرد،حيرانيم. احمدبن محمدكرزى بغدادى مىگويد: ازعبدالله بناحمد بنحنبل شنيدم كهگفت:«وقتى در مورد فضيلت صحابه از پدرم،احمدبن حنبل سؤال كردم، گفت: ابوبكر، عمرو عثمان. گفتم: پس جايگاه علىابنابىطالبعليه السلامكجاست؟ پدرم گفت: «هو من اهلالبيت لايقاسبه هؤلاء»; علىعليه السلام از اهلبيت پيامبر استو صحابه را نبايد با او قياس كرد. امام احمدبن حنبل در كتاب مسند خود،ميرسيدعلىهمدانى شافعى در كتابمودةالقربى ابن مغازلى شافعى در مناقب ومحمدبن طلحه شافعى در كتاب مطالبالسؤل نقل كردهاند كه پيامبراكرمصلى الله عليه وآلهفرمود: «من و على نورى بوديم در اختيارقدرت خداى تعالى، چهارده هزار سال قبل ازخلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلقنمود، ما را كه نور بوديم، در صلب آدم قرارداد و ما در صلب آدم پيوسته باهم بوديم، تادر صلب عبدالمطلب از هم جدا شديم. پسدر من، نبوت و در على، خلافت را ظاهرساخت.» (2) اين حديث را بسيارى از علماى اهلتسنننقل كردهاند كه مىتوان به افراد ذيل اشارهكرد: 1 - خوارزمى در فصل چهارم مناقب. 2 - ابنجوزى در تذكره. 3 - ابن صباغ مالكى در فصول المهمة. 4 - گنجى شافعى در كفايةالطالب. 5 - ابن ابىالحديد در جلد دوم شرح نهجالبلاغه. 6 - شيخ سليمان بلخى حنفى در ينابيعالمودة. 7 - حموينى دركتاب فرائدالسمطين. از طرف ديگر، طبق آنچه كه از كتبتاريخى و انساب استخراج مىشود، نياكانحضرت علىعليه السلام برخلاف ديگران، همگى تاآدم ابوالبشرعليه السلام موحد و خدا پرستبودند ودر صلب و رحم ناپاكى قرار نگرفتند. دليلهايى بر ايمان ابوطالب
طرز تفكر و عقيده هرشخصى راازچند راهمىتوان به دست آورد: 1 - بررسى آثار علمى و ادبى كه از او ماندهاست. 2 - طرز رفتار و كردار او در ميان جامعه. 3 - عقيده دوستان و نزديكان او. (3) عقيده و ايمان ابوطالب را از سه راه يادشده مىتوان اثبات كرد. راه اول; بررسى آثار علمى
اشعار و سرودههاى ابوطالب كاملا بر ايمانو اخلاص او گواهى مىدهد. اشعار ابوطالبگنجينهاى علمى و ادبى است كه داراىمضامين عالى توحيدى مىباشد. براى نمونهبه چند بيت آن اشاره مىشود: ليعلم خيارالناس ان محمدا نبى كموسى والمسيح بن مريم اتانابهدى مثل ما اتيابه فكل بامرالله يهدى و يعصم. (4) اشخاص شريف و فهميده بدانند كهمحمدصلى الله عليه وآله بسان موسى و مسيح، پيامبراست. او هدايت را براى ما به ارمغان آورد،همان گونه كه مسيح و موسى و تمام پيامبرانبه فرمان خدا مردم را راهنمايى و از گناه بازمىدارند. تمنيتم ان تقتلوه و انما امانيكم هذى كاحلام نائم نبى اتاه الوحى من عند ربهو من قال لايقرع بها من نادم اى سران قريش! تصور كردهايد كه مىتوانيدبر او دستيابيد، در صورتى كه آرزويى را كهدر سر مىپرورانيد، كمتر از خوابهاى آشفتهنيست. او پيامبر است و از ناحيه خداوند بر اووحى نازل مىشود و كسى كه جواب منفىبدهد، انگشت پشيمانى به دندان خواهدگرفت. ا لم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا كموسى خط فى اول الكتب و ان عليه فىالعباد محبة و لاحيف فيمن خصه الله بالحب اى قريش! آيا نمىدانيد كه ما او را مانندموسى، پيامبر مىدانيم و نام و نشان او دركتابهاى آسمانى قيد گرديده است. وبندگان خدا محبت مخصوص به وى دارند ونبايد درباره كسى كه خدا محبت او را دردلها به وديعت گذارده است، تاسف خورد. والله لن يضلوا اليك بجمعهم حتى اوسد فى التراب دفينا فاصدع بامرك ماعليك غضاضة وابشربذاك وقر منك عيونا ودعوتنى و علمت انك ناصحى ولقد دعوت و كنت ثم امينا و لقد علمت ان دين محمد (ص) من خير اديان البرية دينا اى برادر زادهام (پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله)! هرگزقريش به تو دست نخواهند يافت و تا آنروزى كه لحد را بستر كنم و در ميان خاكبخوابم، دست از يارى تو برنخواهم داشت.آنچه را مامورى، آشكار كن و از هيچ چيزمترس و بشارت ده و چشمانى را روشن ساز.مرا به آئين خود خواندى و مىدانم تو پنددهنده من هستى و در دعوت خود امين ودرستكارى. حقا كه كيش محمدصلى الله عليه وآله ازبهترين آيين هاست! (5) از اشعار معروف ابوطالب كه دلالتبرايمان او دارد، قصيدههاى «لاميه» و «ميمنه»او مىباشد: لعمرى لقد كلفت وجدا باحمد واحببته حب الحبيب المواصل وجدت بنفسى دونه فحميته ودافعت عنه بالذرى والكواهل وايده رب العباد بنصره واظهر دينا حقا غير باطل (6) به جان خودم! به قدرى به واسطه وجوداحمدصلى الله عليه وآله در وجد و سرور غوطه ورم كه وجدرا به زحمت آوردهام; زيرا او را به قدرىدوست مىدارم مانند كسى كه دوستخود رابه سينه گرفته باشد. جان خود را نثار او كنم وحمايت از او نمايم به اعضاى رئيسه و غيررئيسه خود. خداوند او را پاينده بدارد كهجمال اهل دنيا است و نقمت دشمنان وزينت هر كوى و محفل است. پروردگاربندگان او را با توفيقات خود تاييد و يارىنمود و ظاهر و محقق كرد دين حقى را كهباطل در او راه نداشت. از ديگر اشعار او كه صراحتبر ايمانابوطالب دارد، شعرى است كه ابن ابىالحديددر جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است: يا شاهد الله على فاشهد انى على دين النبى احمد من ضل فىالدين فانى مهتد «اى گواهان! شاهد باشيد كه من بر دينپيغمبر خدا احمدصلى الله عليه وآله استوارم. هركس از آنخارج است، باشد. من به او هدايتشدم.» هريك از اين قطعات، قسمت كوچكى ازعقائد مفصل و نغز ابوطالب است كه هريك بهتنهايى در اثبات ايمان و اخلاص گوينده آنكافى است. راه دوم; طرز رفتار و كردار او در ميانجامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پيامبرصلى الله عليه وآله ونحوه فداكارى ودفاع او از ساحت اقدسرسول خداست. هر كدام از آن خدماتمىتواند آيينه فكر و روشنگر روحيات اوباشد، زيرا ابوطالب شخصيتى است كه راضىنشد برادر زاده او دل شكسته شود و علىرغمتمام موانع و نبود امكانات، زحمتبردن او رابه شام پذيرفت. پايه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حداست كه او را همراه خود به مصلى برد و خدارا به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبيد.وى در راه حفظ رسول خداصلى الله عليه وآله از پاىننشست و سه سال زندگى در شكاف كوه واعماق دره را بر رياست و سيادت مكه ترجيحداد، تا آن جا كه اين وضعيت او را فرسودهساخت و باعث رحلت او گرديد. ايمان او به رسول خداصلى الله عليه وآله به قدرىمحكم بود كه راضى شد تمام فرزندانشكشته شوند، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله زنده بماند.ابوطالب شبها على را در رختخوابپيامبرصلى الله عليه وآله مىخوابانيد تا اگر سوء قصيدىدركار باشد، به پيامبرصلى الله عليه وآله اصابت نكند. اوحاضر شد تمام سران قريش به عنوان انتقامكشته شوند و طبعا تمام قبيله بنىهاشم نيزكشته مىشد. وصيت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنينگفت: من محمد را به شما توصيه مىكنم; زيرا اوامين قريش و راستگوى عرب و حائز تمامكمالات است. آيينى آورده است كه دلهابدان ايمان دارند، اما زبانها از ترس شماتتبه انكار آن برخاسته است. من مىبينم كهافتادگان و ضعيفان عرب به حمايت اوبرخاسته، به او ايمان آوردهاند و محمد بهكمك آنها برشكستن صفوف قريش قيامنموده است. اى خويشاوندان من! از دوستان و حاميانحزب او (اسلام) باشيد. هركس او را پيروىكند، سعادتمند مىگردد و اگر اجل مرا مهلتمىداد، من حوادث و مكاره روزگار را از او دفعمىنمودم. (7) موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله تمام خويشاوندانخود را جمع كرد و آيين اسلام را بر آنانعرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام!قيام كن! تو والامقامى! حزب تو گرامىترينحزب هاست! تو فرزند مرد بزرگى هستى!هرگاه زبانى تو را آزار دهد، زبانهاى تيزى بهدفاع تو برمىخيزد. به خدا سوگند! اعرابمانند خضوع بچه حيوان نسبتبه مادرش درپيشگاه تو خاضع خواهند شد.» (8) راه سوم; عقيده دوستان و نزديكان
از آن جا كه اهل خانه بهتر مىدانند كهدرخانه چيست و چه مىگذرد، ايمانابوطالب را بايد از زبان اهلبيتعليهم السلام شنيد: 1 - وقتى علىعليه السلام خبرمرگ ابوطالب را بهپيامبرصلى الله عليه وآله داد، وىسخت گريست و بهعلىعليه السلام دستور غسل وكفن و دفن داد و ازخداوند براى او طلبمغفرت نمود. 2 - در محضر امامسجادعليه السلام از ايمانابوطالب سخن به ميانآمد. آن حضرت فرمود:«در شگفتم كه چرا مردمدر اخلاص او ترديددارند، در صورتى كه هيچزن مسلمانى نبايستبعداز اسلام آوردن در حباله شوهر كافر خودبماند و فاطمه بنت اسد كه از سابقين دراسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نكاحاو بود.» 3 - امام باقرعليه السلام فرمود: «ايمان ابوطالب برايمان بسيارى از مردم ترجيح دارد واميرمؤمنان دستور مىداد از طرف وى حجبهجا آورند.» (9) 4 - امام صادقعليه السلام فرمود: «حضرتابوطالب بسان اصحاب كهف است كه در دلايمان داشتند و تظاهر به شرك مىنمودند. ازاين جهت دوبار ماجور خواهند بود.» 5 - حضرت عبدالعظيم حسنى در نامهاىاز محضر امام رضاعليه السلام در مورد ايمانابوطالب سؤال نمود. امام رضاعليه السلام در جوابفرمود: «بسم الله الرحمن الرحيم. اگر در ايمانابوطالب شك كنى، سرنوشت تو آتش جهنماست.» (10) 6 - عن ابىعبداللهالصادقعليه السلام قال:«نزل جبرئيلعليه السلام علىالنبىصلى الله عليه وآله فقال:يا محمد! ان ربك يقرئك السلام ويقول: انى قد حرمت النار على صلبانزلك و بطن حملك و حجركفلكفالصلب صلب ابيك ابيه عبدالله بنعبدالمطلب و البطن الذى حملك آمنةبنت وهب و اما حجر كفلك فحجرابىطالب.»; امام صادقعليه السلام فرمود:جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: اى محمد!خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرمايد:«من حرام كردم آتش را بر صلبى كه تو راحمل كرد و شكمى كه تورا پروراند و دامنىكه تو را متكفل شد; پس صلب يعنى پدرتعبدالله و شكم يعنى مادرت آمنه و دامنيعنى عمويت ابوطالب.» (11) 1 - الغدير، ج 7، ص 330. 2 - مودةالقربى، (المودةالثانيه.) 3 - الغدير، ج 7، ص 331. 4 و 5 - فروغ ابديت، ج 1، ص 300. 6 - شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ص 316. 7 - سيره حلبى، ج 1، ص 389. 8 - فروغ ابديت، ج 1، ص 303. 9 - الغدير، ج 7، ص 390. 10 - همان، ص 395. 11 - همان، ص 392.