فضایل علی (ع) در کلام عایشه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فضایل علی (ع) در کلام عایشه - نسخه متنی

محمد ابراهیم سراج

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


فضايل على عليه السلام در كلام عايشه

محمد ابراهيم سراج

عايشه دختر ابى بكر بن ابى قحافه،يكى از زنان پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم است بر اساس تواريخ معتبر،عايشه ميانه خوبى با على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و فرزندان ارجمند آنان نداشت.و اين بغض و خصومت او در جنگ جمل كاملا ظاهر شد .يعنى همان زمان كه او به خود اجازه مى‏دهد،همه سفارشهايى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مورد لزوم پيروى و اطاعت از على عليه السلام بيان فرموده است،ناديده بگيرد،و آشكارا در مقابل آن حضرت اقدام به مبارزه كند.

اما مطلب مهم اين است كه حقيقتا فضيلت و كمال بى منتهاى على عليه السلام و خاندان پاك آن حضرت به اندازه‏اى درخشندگى و نور افشانى دارد،كه بسان خورشيد تابان،هيچ كس و هيچ چيز قادر به جلوگيرى از پرتو افكنى آن نيست.به طورى كه عايشه نيز با چنين طرز تفكرى هرگز نتوانست فضائل و كمالات آنها را كتمان كند.اكنون به‏مواردى از سخنان و مرويات او توجه مى‏كنيم:

الف:عن هشام بن عروة،عن ابيه،عن عائشة قالت:قال رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم :ذكر على عبادة. (1)

هشام بن عروه از پدرش،از عايشه روايت مى‏كند كه گفت:رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:ياد كردن على عبادت است.

ب:عن عائشة،ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم خرج و عليه مرط مرجل من شعر أسود،فجاء الحسن فأدخله،ثم جاء الحسين فأدخله،ثم فاطمة،ثم على،ثم قال:«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت». (2)

از عايشه روايت شد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيرون آمد در حالى كه عباى منقوش را كه از موى سياه بود،بر تن خود داشت.پس حسن عليه السلام آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را داخل آن‏كساء كرد.سپس حسين عليه السلام آمد و آن حضرت حسين عليه السلام را نيز داخل كساء نمود،آنگاه فاطمه عليها السلام و بعد على عليه السلام آمدند و داخل كساء شدند.سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (اين جملات قرآن كريم را بيان) فرمود:انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت.

ج:عن عائشة...قالت:رحم الله عليا لقد كان على الحق... (3) ،«عايشه گفت:خدا على را رحمت كند كه حقيقتا بر حق بود...»

د:عن جميع بن عمير قال دخلت على عائشة،فقلت لها:من كان احب الناس الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم،قالت:أما من الرجال فعلى،و أما من النساء ففاطمة. (4)

جميع بن عمير گويد كه بر عايشه وارد شدم،پس به او گفتم:محبوبترين مردم نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم چه كسى است؟گفت:اما از مردان پس على و اما از زنان پس فاطمه . (نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم محبوبترند) .ه:عن شريح بن هانى،عن ابيه،عن عائشة،قالت :ما خلق الله خلقا كان احب الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من على. (5)

شريح بن هانى از پدرش روايت مى‏كند كه عايشه گفت:خلق نكرد خداوند آفريده‏اى را كه نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم محبوبتر از على عليه السلام باشد.

و:عن عطاء قال:سألت عائشة عن على عليه السلام،فقالت:ذاك خير البشر لا يشك فيه الا كافر . (6)

عطا گفت از عايشه در مورد على عليه السلام سؤال كردم،عايشه گفت:او بهترين انسان است،و در اين مطلب شك و ترديد نمى‏كند مگر كافر.

ز:...حدثنا جعفر بن برقان قال:بلغنى ان عائشة كانت تقول:زينوا مجالسكم بذكر على عليه السلام.

جعفر بن برقان روايت كرد كه با خبر شدم كه عايشه مى‏گفت:مجالس و محافل خود را با ياد على عليه السلام زيبايى ببخشيد.

ح:عائشة رفعته:ان الله قد عهد إلى من خرج على على فهوكافر فى النار،قيل:لم خرجت عليه؟ !قالت:أنا نسيت هذا الحديث يوم الجمل حتى ذكرته بالبصرة و أنا استغفر الله. (7)

عايشه به حديث مرفوع (از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرد كه:همانا خداوند مقرر نمود كه هر كس بر على،خروج كند،كافر و در آتش دوزخ است. (وقتى عايشه اين حديث را بيان كرد به او) گفته شد:چرا تو بر على خروج كردى؟عايشه گفت:من اين حديث را در جمل فراموش كرده بودم تا آنكه در بصره به يادم آمد و توبه كردم.

ط:عن عطاء بن ابى رباح،عن عائشة،قالت:على بن ابى طالب اعلمكم بالسنة. (8)

عطا پسر ابى رباح،از عايشه روايت كرد كه گفت:عالمترين شما به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم،على بن ابى طالب است.

ى:عن عطاء عن عائشة قالت:على اعلم اصحاب محمدصلى الله عليه (و آله) و سلم. (9)

از عطا روايت شد كه عايشه گفت:داناترين اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم،على عليه السلام است.

ك:عن عائشة،قالت:قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم،و هو فى بيتها لما حضره الموت :ادعوا لى حبيبى‏[قالت‏]فدعوت له ابو بكر فنظر اليه ثم وضع رأسه ثم قال:ادعوا لى حبيبى .فدعوا له عمر،فلما نظر اليه وضع رأسه،ثم قال:ادعوا لى حبيبى،فقلت:ويلكم ادعوا له على بن ابى طالب،فوالله ما يريد غيره‏[فدعوا عليا فأتاه‏]فلما أتاه أفرد الثوب الذى كان عليه ثم أدخله فيه فلم يزل يحتضنه حتى قبض و يده عليه. (10)

از عايشه روايت است كه گفت،رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام رحلت و احتضار در خانه او بود و فرمود:حبيب مرا نزدمن فرا خوانيد پس ابو بكر را فرا خوانديم،حضرت نگاهى به او كرد و سپس سر خود را برگرداند و فرمود:حبيب مرا نزد من فراخوانيد،پس عمر را فراخوانديم،وقتى حضرت به او نگاه كرد سر خود را برگرداند و فرمود:حبيب مرا نزد من فراخوانيد،پس من گفتم :واى بر شما،على بن ابى طالب را براى او فراخوانيد،به خدا سوگند غير از على را اراده نفرموده است،پس على را فراخواندند وقتى آن حضرت آمد،رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پارچه‏اى را كه روى خود داشت،كنار زد،پس على عليه السلام را داخل آن پارچه نمود،و او را از خود جدا نكرد تا رحلت نمود،در حالى كه دست پيامبر بر بدن على عليه السلام بود .

ل:عن عائشة قالت:رأيت النبى صلى الله عليه و آله و سلم التزم عليا و قبله و[هو]يقول :بابى الوحيد الشهيد،بأبى الوحيد الشهيد. (11)

عايشه گويد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم ملتزم و همراه على بود و او را بوسيد و مى‏فرمود:پدرم فداى شهيد تنها،پدرم فداى شهيد تنها.


1ـابن مغازلى در حديث 243 از مناقب،ص 206،ط .1

ـابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 2،ص 408،حديث 914 شرح محمودى .

ـابن كثير در البداية و النهاية،ج 7،ص 358،و متقى هندى در كنز العمال،ج 11،ص .601

ـسيوطى در تاريخ الخلفاء،ص .172

ـشيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة،باب مناقب السبعون،ص 281،حديث 46 و نيز ص .312

2ـزمخشرى در تفسير كشاف،ج 1،ص 369،ذيل آيه 61 از سوره آل عمران،فمن حاجك...،

3ـابن كثير در البداية و النهاية،ج 7،ص 305،حديث .14

4ـحاكم در المستدرك،ج 3،ص 154 و .157

ـشيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب 55،ص 202 و .241

ـابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 2،ص 167،شرح محمودى.

ـابن كثير در البداية و النهاية،ج 7،ص 355 و ديگران.

5ـابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 2،ص 162،حديث 648،شرح محمودى.

6ـهمان مأخذ،ج 2،ص 448،حديث .972

ـشيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة باب مودة،الثالثة،ص .293

7ـشيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة،باب مودة الثالثة،ص .294

8ـسيوطى در تاريخ الخلفاء،ص 171،و شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة،فصل سوم ص 343،و ابن عبد البر در استيعاب،اواسط شرح حال على عليه السلام ج 3،ص‏1104،روايت 1855 (به همين مضمون) و ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 3،حديث 1079،ص 48 (شرح محمودى) و بلاذرى در حديث 86 از شرح حال على عليه السلام از انساب الاشراف،ج 2،ص 124 ط 1 بيروت و ديگران.

9ـ«بوستان معرفت»ص 658،به نقل از حسكانى در شواهد التنزيل جزء اول،ص 35،حديث .40

10ـ ابن كثير در البداية و النهاية،ج 7،ص 360 (عن عبد الله بن عمر) .

ـ نيز ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 3،ص 14،حديث 1027 (شرح محمودى) عين روايت.

ـحاكم در المستدرك،ج 3،ص 138 و 139 (اشارتى به اين موضوع) .

ـذهبى در ميزان الاعتدال،ج 2،ص 482،در شماره .4530

ـ سيوطى در اللئالى المصنوعه،ج 1،ص 193،ط 1،و مناقب خوارزمى،ج 1،ص 38،فصل .4

11ـ هيثمى در مجمع الزوائد،ج 9،ص 138،و ابن عساكر در شرح حال امام على عليه السلام از تاريخ دمشق،ج 3،ص 285،حديث 1376 (شرح محمودى) .

ـ و نيز قندوزى در ينابيع المودة،باب 59،ص 339 (...يقول:يا ابا الوحيد الشهيد،...) .

ـ متقى هندى در كنز العمال،ج 11،ص 617 (بيروت،چاپ پنجم) «يأتى الوحيد الشهيد».

امام على(ع) خورشيد بى‏غروب ص 255،

/ 1