کربلا مهم ترین زیارتگاه شیعی (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کربلا مهم ترین زیارتگاه شیعی (2) - نسخه متنی

دوایت. م. دونالدسن؛ مترجم: عباس احمدوند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كربلا مهم ترين زيارتگاه شيعى(قسمت دوم)

دوايت. م. دونالدسن / ترجمه: عباس احمدوند

بيش از هزار سال از زمانى كه اين فاجعه در كربلا رخ داده، گذشته و هنوز ده ها هزار زاير هر ساله به كربلا مى آيند. زوار عمدتاً ايرانى اند، اما تعداد زيادى نيز تقريباً از تمام نواحى جهان اسلام براى زيارت اين مزار متبرك [به كربلا] مى آيند. آنان اغلب اجساد خويشانشان را كه در وصيت نامه هاى خود شرط نموده اند تا در كربلا به خاك سپرده شوند، همراه دارند. در سمت راست مدخل مرقد امام حسين عليه السلام پلكانى وجود دارد كه به سرداب وسيعى شايد به طول 200 يارد منتهى مى گردد. اجساد زوار خارجى را در تابوت حمل مى كنند و جسدهاى پذيرفته شده براى دفن را در قبرهايى واقع در اين سرداب وسيع قرار مى دهند در مرقد حضرت عباس نيز ترتيب مشابهى در دفن اجساد وجود دارد و به من گفتند كه اجساد را به مبلغى كمتر از 500 روپيه در اين دو سرداب بزرگ دفن نمى كنند؛ راهنمايم به من گفت كه مدفن شهدا، فرزندان امام حسين عليه السلام و ديگر اهل بيتش در مرقد عباس عليه السلام و نزديك مزار آن حضرت قرار دارد.

در مدخل حرم عباس عليه السلام، توجه زاير به اين عبارت كه با حروف بزرگ نوشته شده جلب مى گردد «گستاخانه پا بر اين آستان ننهيد چه اين مكان سجده گاه فرشتگان و شاهان است». گنبد حرم حضرت عباس عليه السلام زرين نيست، چه مى گويند حضرت در خواب به بانى آن - نادرشاه (45) - هشدار داد كه چنين نكند؛ نادرشاه مى پنداشت عباس عليه السلام را كه معمولاً ابوالفضلش مى خوانند، در خواب ديده كه خطاب بدو فرموده است: چون من از حسين عليه السلام كوچك تر بوده و خاك پاى آقايم مى باشم، بايد در بنايت تفاوت ميان آقا و مولا را لحاظ كنى. ولى درون مرقد فرش هاى عالى و ايرانى بسيارى است كه تجارى كه نامشان درگوشه اين فرش ها نقش بسته، آنها را [به آستان حضرت ] هديه كرده اند. چلچراغ هايى سيمين و زرين در زير گنبد آويزان بوده و نرده نقره اى ساده اى خود مزار را در برگرفته است؛ درون اين نرده، بر خود مزار عمامه و شمشيرى قرار دارد كه به تصريح روايتى، عباس عليه السلام در آخرين نبرد قهرمانه اش از آنها استفاده كرده است. اما شايد مهم ترين چيزى كه در حرم به چشم مى خورد سياهى مدور و چسبيده به سقف گنبد باشد، زيرا نقل است كه اين سياهى سر مردى است كه در حرم قسم دروغ خورد و فوراً سر از تنش جدا شده و به سقف چسبيد، اين روايت حداقل بر اين نكته تأكيد مى ورزد كه اكثريت بسيارى از شيعيان در قسم خوردن به نام ابوالفضل ترديد دارند. زايران مزار او سه بار دور قبر چرخيده و چون به زير آن نقطه سياه مى رسند به گناهان خود اعتراف كرده و از خداوند طلب آمرزش مى كنند.

ولى دور ضريح امام حسين عليه السلام، يعنى مرقدى كه گنبدش زرين است،46 2 نرده وجود دارد؛ نرده درونى از طلا و نرده بيرونى نقره است كه آن را به نحو استادانه اى ساخته اند. اين نرده نقره اى را ناصرالدين شاه [قاجار] هديه نموده و نامش بر آن منقوش است. زوار هدايايى [اعم ]از پول و جواهرات [با خود] آورده و درون اين نرده ها مى ريزند [آنان ] به ويژه در اوقاتى كه نذرى دارند، مشروط به برآورده شدن حاجاتشان از سوى امام، هداياى [موعودشان ] را درون نرده طلايى مى اندازند. [خدّام ] گاه گاه اين نرده ها را باز كرده و اموال را بر مى دارند و قبل از اين كه [آنها را] به عنوان بخشى از دارايى مرقد به فروش برسانند، رسماً قيمتشان را برآورد مى كنند؛ اين گشودن [نرده هاى ] آرامگاه، خود طى مراسمى صورت مى گيرد و نمايندگان حكومت [نيز] در اين مراسم شركت مى كنند.

يك شاهد عينى خوش شانس اين جمع آورى رسمى اموال و غبارروبى حرم، ديده هاى خود را براى من تعريف كرد، او گفت در آغاز دو خادم به قيد قرعه انتخاب مى شوند؛ ابتدا براى تطهير در حوض آب سرد حياط، غسل مى كنند آن گاه بدن هاى خويش را با پارچه هاى سفيد شبيه كفن مى پوشانند كه هر يك شكاف گردن و مچ هاى دست و پاى جامه اش را محكم با نخ مى بندد. اين كار تنها براى آن نيست كه لباسشان بايد براى مراسم تميز باشد، بلكه به خاطر اين است كه آنان را متهم به نهان كردن اشياء گران بهاى جمع آورى شده، نكنند. بعد به طور منظم جلوى قبر سجده مى كنند (47) و به هر 4 سمت داخل نرده مى روند؛ اول غبار را از اموال متعددى كه مى يابند در حالى كه مواظبند آن را پخش نكنند، بر مى گيرند چه اين غبار خود، ارزشمند است. همچنين در آن جا نان به خصوصى را مى يابند كه گاهى اوقات افراد كاملاً بى چيز درون نرده گذارده و از امام درخواست شفاعت نموده اند. پس از گذشت حدود 3 ساعت از اين غبارروبى و پاكيزه نمودن دقيق ضريح همراه با جمع آورى و دسته بندى آن اشياء قيمتى، جواهرات و قدرى از غبار متبركى را كه آن دو جمع آورى كرده اند، بيرون مى آورند؛ زيور آلات فراوان، گردن بندها، گوشواره ها و... به عنوان بخشى از درآمد منظم، عايدى خزانه حرم را تشكيل مى دهد و خدام غبار متبركى را در تكه هاى كوچك پارچه مى پيچند؛ مقدار كمى از آن را در پارچه اى موسوم به صُرّه (48) [اه ]ريخته و فى الحال به زوار مى فروشند، چه تصور مى رود كه اگر اندكى از اين غبار را همراه فردى دفن كنند، بخشش گناهانش حتمى است.

[مردم ] در پايان اين مراسم به شكرانه آن چه را كه روضه خوانى يا مراسم يادبود مى خوانند (49) برگزار مى كنند؛ در هر حال هيچ سخن يا احساس شادمانى در ميان نيست و فقط شبيه خوانى وقايع مصيبت بار كربلا در ساليان پيش به اجرا درمى آيد. خدّام مرقد گرد مزار مى چرخند و با زنجيرهاى آهنى كه ميخ و چاقوهاى كوچكى بدان ها آويخته اند، بر شانه هاى برهنه خويش مى زنند. آنان تا كمر برهنه شده و عرق ريزان مى چرخند و مى چرخند و به احترام سيدالشهداءعليه السلام و واسطه يا شفيع امينشان در روز حساب، فرياد حسين! حسين! سر مى دهند.

منابع و مآخذ مؤلف:

1. حمداللَّه مستوفى قزوينى، نزهة القلوب، طبع و ترجمه لسترينج (الاقسام 1 و 2)، 1915 و 1919.

2. الدينورى، ابوحنيفه، الاخبار الطوال، طبعه Kratchkovsky and guirgass(1912 ).

3. الملا محمد باقر المجلسى، تحفة الزائرين (طهران، 1857).

4. اليعقوبى، ابن واضح، التاريخ، (ليدن، طبعة هوتسما، 1883).

- Browne,E. G,litrary of Persia, 4 Vols,london, 1908 _ 1924.

- Garcin DE Tassy, L, islamisme, Paris, 1874.

- LE strange,G, The lands of The eastern caliphate, cambridge.

- Noldeke. A. Das Heiligtum alhusains zu Kerbala, Berlin 1909.

- Roosevelt, Kermit, war in Thc Garden of Eden.

- The EncycloPedia of islam, )1Th editen( leyden, 1913.

منابع مترجم:

- ابن كثير دمشقى، البداية و النهاية، دقّق اصوله و حقّقه الدكتور احمد ابو ملحم، الدكتور على نجيب عطوى، الاستاذ فؤاد السيد، الاستاذ مهدى ناصرالدين و الاستاذ على عبدالساتر، الطبعة الثانية، (بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق/1987م).

- اشپولر، برتولد، ايران در قرون نخستين اسلامى، ترجمه عبدالجواد فلاطورى، چاپ سوم، (تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1369).

- امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، حقّقه و اخرجه حسن الامين (دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1403ق/1983م).

- بوركهارت، تيتوس، هنر اسلامى، زبان و بيان، ترجمه مسعود رجب نيا (تهران، انتشارات سروش، 1365).

- جعفرى، حسين محمد، تشيّع در مسير تاريخ، ترجمه دكتر سيدمحمدتقى آيت اللّهى، چاپ هشتم، (تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، 1374).

- خليلى، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، الطبعة الثانية، (بيروت، 1407ق/1987م).

- دهخدا، على اكبر، لغت نامه، زير نظر دكتر محمد معين و دكتر سيد جعفر شهيدى (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1339).

- - ، امثال و حكم، چاپ سوم (تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1352).

- شريعتى، على، جامعه شناسى اديان (بى جا، بى نا، 1365).

- شريف القرشى، باقر، العباس بن على، دارالاضواء، الطبعة الاولى (بيروت، 1409ق/1989م).

- شيخ مفيد، محمد بن محمد بن النعمان، كتاب المزار، الطبعةالاولى، (قم، التحقيق و النشر مدرسة الامام المهدى، 1409ق).

- طباطبايى، سيد محمد حسين (علامه)، شيعه در اسلام، با مقدمه دكتر سيد حسين نصر، (بى جا، قائم، 1348).

- الطبرى، ابن جعفر محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (دار سويدان، بى تا).

- عميد، حسن، فرهنگ فارسى (تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1369).

- كليددار، سيد عبدالجواد، تاريخ كربلا و حائر حسين، ترجمه محمد صدر هاشمى، حبل المتين (اصفهان، بى تا).

- لسترنج، گاى، جغرافياى تاريخى سرزمين هاى خلافت شرقى، ترجمه محمود عرفان، چاپ سوم (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1367).

- معروف الحسنى، هاشم، اصول التشيع، عرض و دراسة (بيروت، دارالقلم، بى تا).

- متز، آدام، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ترجمه عليرضا ذكاوتى قراگوزلو (تهران، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1364).

- موسوى مقرّم عبدالرزاق، قمر بنى هاشم (المطبعةالحيدرية فى النجف، 1369ق/1949م).

- مير احمدى، مريم، دين و مذهب در عصر صفوى، (تهران، انتشارات اميركبير، 1363).

- ياقوت الحموى، شهاب الدين ابى عبداللَّه، معجم البلدان (بيروت، دار صادر للطباعة و النشر، 1376ق/1957م).

منبع :

فصلنامه تاريخ اسلام شماره 19

1. اين نوشتار فصلى از پايان نامه كارشناسى ارشد مترجم (ترجمه و تحقيق نيمه نخست كتاب The shi,ite religionاست كه به راهنمايى جناب آقاى دكتر هادى عالم زاده در سال 1377ش در دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران به انجام رسيده است.

2. دانشجوى دكترى تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامى دانشگاه تهران.

3. ر.ك: عباس احمدوند، گذرى بر مطالعات شيعى در غرب، مجله مقالات و بررسى ها، دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، دفتر 63، 1377.

4. براى وصف دقيق كربلا، موسوعة العتبات المقدسة (8، قسم كربلا) اهميت تام دارد كه در بردارنده مباحثى نظير كربلا در قديم الايام، گزارش مختصرى از تاريخ كربلا، كربلا در مراجع اسلامى اعم از كتب حديثى، تاريخى، جغرافيايى و دائرةالمعارف هايى مانند فرهنگ اسلام (Dictionary of Islam)، لاروس، خرده دائرةالمعارف اسلام

(Shorter Encyclopedia of a Islam)و...، كربلا در ادبيات و شعر و كربلا در مراجع غربى مى باشد. حائر، حيره و حيرا نيز زمينى است كه وسط آن صاف و اطرافش مرتفع باشد و يا محل پست و صافى كه اطراف آن گودال هاى عميقى قرار دارد، لذا قبلاً كسى را كه به كربلا مى رفت، به جاى كربلا، حائرى مى گفتند؛ البته حائرهاى ديگرى نيز غير از كربلا داريم و بايد بدانيم كه در گذشته به كربلا حيره مى گفتند. كليددار، تاريخ كربلا و حائر حسين، 8 و 15؛ و درباره محل حائر. ر.ك: همو، فصل 5 به بعد؛ قس: ياقوت، ج 4، ذيل واژه كربلا .(مترجم)

5. خبزالعجم كه در عراق بسيار مشهور است(مترجم).

6. علت تعجب مؤلف در اثر لفظ قهوه خانه است، اما در اصطلاح قهوه خانه را به جايى گويند كه در آن قهوه مى پزند و چاى دم مى كنند، يا جايى كه در آن قهوه و چاى درست مى كنند و فروشند و قهوه چى كسى است كه قهوه مشروب مى سازد... و اينك به كسى گويند كه چايخانه دارد و چاى دم كرده به مردم مى فروشد و شايد دليل تحول مدلول اين لفظ، به جهت معناى اصلى قهوه كه همان خمر و شراب است، باشد. دهخدا، ذيل واژه قهوه خانه؛ عميد، فرهنگ فارسى، ذيل واژه قهوه (مترجم).

7. در باب عدم جواز ورود غير مسلمين به اماكن متبركه در جاى ديگرى به تفصيل سخن گفته ايم. ن ك: دوايت. م. دونالدسن، مذهب شيعه، ترجمه و تحقيق عباس احمدوند (تعليقه شماره ى 1)، پايان نامه كارشناسى ارشد در دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، 1377، ش، چاپ نشده (مترجم).

8. اعمال اصلى نماز عبارت است از: قيام و رو كردن به سوى قبله، تكبير، اذان، اقامه...، ركوع و سجود؛ سجود [سر به خاك نهادن ] رها ساختن وجود خويش است به خواست خداى قادر متعال و تسليم شدن بدو. بوركهارت، هنر اسلامى، 96؛ و قس: شهيد اول، اللمعة الدمشقية فى فقه الامامية، 12 - 14 در مورد مهر نيز بايد اذعان كرد كه سجده بر مهر بت پرستى نيست، بلكه مهر برداشتن اصلى است بسيارى مترقى كه بعدها مقدس هم شده است و چنان كه گفتيم سجده به خاك افتادن بنده است جهت خوار كردن خويش در نزد خداوند، چه نماز بايد بر خاك باشد. حال براى اين كه يكى روى فرش چند هزار تومانى و ديگرى روى طلا و... سجده نكند، عدالتى برقرار كرده اند و مهر را براى همگان وضع نموده اند. شريعتى، جامعه شناسى اديان - 77 - 79. كه البته خريد و فروش آن قابل تأمل است. در باب تسبيح نيز شايد بتوان گفت كه برخى تشابهات ميان اين مسأله در اسلام و شيعه با ديگر اديان به ويژه اديان شرقى وجود دارد (مترجم).

9. هر سنت معادل يك صدم دلار يا پوند است (مترجم).

10. (در هند، پاكستان و سيلان) هر روپيه معادل 21/0 دلار است (مترجم).

11. منظور اداى تسبيحات حضرت فاطمه عليها السلام است (مترجم).

12. در متن انگليسى... Tafatuz؛ البته اين سخن مؤلف مربوط به چند دهه قبل است (مترجم).

13. مجلسى، تحفةالزائرين، 146.

14. مؤلف به اشتباه تعبير خوردن خاك را آورده كه نادرست است (مترجم).

15. اين عبارت نادرست است، زيرا مبناى ساعت عربى غروب خورشيد است و نه طلوع آن (مترجم).

16. Roosevelt, war in The Garden of Eden. 76. ؛)م جرتم( 581 ص ،9 ج ،ى ربط :س ق

17. Brown, Literary of Persia, 1.240.

18. Le Strange, The Lands of The Eastern Caliphte,78.

19. چون آل بويه متمايل به شيعه بودند به طبع تشيّع نيز در آن عصر بسيار رشد كرد و اصول علمى و امروزين آن - چنان كه هست - بيشتر در آن ايام مدون شد و افرادى نظير شيخ مفيد و... در همين ايام شكوفا گرديدند. نك: مثلاً: متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم قمرى، فصل مربوط به شيعه؛ و قس: اشپولر، ايران در قرون...، ج 1، ص 159 - 189 (مترجم).

20. قس: امين، اعيان، 1، 626 به بعد (مترجم).

21. مستوفى، نزهة القلوب، ترجمه Gibb memorial,Le Strange، ص 23، 39؛ براى آگاهى از سخنان ديگر جغرافى دانان مسلمان در باب كربلا. ر.ك: لسترنج، ص 85 و 86، (مترجم).

22. در متن انگليسى قبر حقيقى.

23. قس: ابن بطوطه، 1، 240 (مترجم).

24. تمام ملل و امم، بزرگان و سران صالحشان را گرامى مى دارند و آن چه كه در هند و يا چين روى داده، خود شاهد اين سخن است. شيعه نيز در اين كار بر ساير ملل پيشى نگرفته است، چه بزرگان دينى خود را از حد مخلوق بالاتر نمى برد و ليكن آنان را در زمان حياتشان بزرگ مى شمارد و پس از مرگ تقديس مى كند و در اين كار روش پيامبرصلى الله عليه وآله را پى مى گيرد؛ عبارات زيارتنامه هاى شيعى نيز در بردارنده سخنانى مؤيد توضيح ماست، از جمله: گواهى مى دهم نماز را به پا داشتيد و امر به معروف و نهى از منكر كرديد و... من با كسى كه با شما صلح است در صلحم و اگر با شما نبرد كند، با او مى جنگم و...، معروف الحسنى، اصول التشيّع، 296 و 300؛ قس: زيارتنامه هاى امين اللَّه، جامعه كبيره، زيارت اميرالمؤمنين، امام حسين و وارث در مفاتيح الجنان، اما وراى اين، شور و احساس مردمى است كه نمى توان آن را تخطئه كرد، زيرا مردم عادى همين آداب و حرمت ها را از دين مى شناسند.(مترجم).

25. L, Islamisme,Garcin De Tassy, 266.

26. از استاد ارجمند جناب آقاى دكتر آذرنوش كه چون هميشه مرا باروى باز پذيرا شده و بزرگوارانه اين سطور را از فرانسوى براى من ترجمه كردند، سپاسگزارم (مترجم).

27. به نظر مى رسد كه در مراسم عروسى روضه خوانى نمى شود و مؤلف در اين باره اشتباه كرده است. (مترجم).

28. در وجوب زيارت كربلا، امام باقرعليه السلام فرموده اند كه شيعيان ما بايد به زيارت قبر حسين بن على عليه السلام بروند و رفتن بدان جا بر هر مؤمنى كه به امامت حسين عليه السلام از سوى خداوند معترف است، واجب است. شيخ مفيد، كتاب المزار، 37. درباره ثواب زيارت امام حسين عليه السلام نيز حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: هر كس كه پياده به زيارت [كربلا] برود، خداوند براى هر گام او حسنه اى ثبت مى كند و گناهى از گناهان او را مى بخشد و اگر سواره برود نيز همين طور است، تا اين كه به حائر برسد، در اين حال خداوند او را جزو رستگاران و نجات يافتگان مى آورد و چون مناسك را به جا آورد از فائزين محسوب مى شود. موقعى كه مى خواهد باز گردد فرشته اى مى گويد: رسول اللَّه به تو سلام مى رساند، اين كار را دوباره تكرار كن، خداوند تو را بخشيده است. همان، ص 41.

29. اين قياس تنها براى تقريب ذهن خوب است و الّا دعا و حاجت نزد خدا بردن، كاسبكارانه و يك طرفه نيست، دو طرفه (ديالوگ) است (مترجم).

30. شايد منظور، 10 هزار درجه و مرتبه باشد (مترجم).

31. به موجب نص انجيل متّى و انجيل لوقا، تولد عيسى عليه السلام را در بيت لحم در جنوب اورشليم گفته اند، جان ناس، تاريخ جامع اديان، 528. (مترجم).

32. مجلسى، همان مذكور در قبل، 164.

33. طبرى، وقايع تاريخ خويش را در سال 302 قمرى به پايان برده است و بنده نتوانستم ذيل وقايع اين سال يا وقايع سال 303 قمرى كه عريب به سعد افزوده، تأييدى بر اين سخن مؤلف بيابم؛ ضمن اين كه مادر مهدى عباسى، أروى خواهر يزيد بن منصور حميرى و مكنى به ام موسى بوده است، طبرى، 8، 102 (مترجم).

34. حائر يعنى زمين پست، المنجد (مترجم).

35. EI1, Art Hair by Herzfeld,also Art Meshhed Husain .

36. مجلسى، همان مذكور در قبلّ و مفاتيح الجنان، 366.

37. مادر حضرت عباس، ام البنين فاطمه بنتِ حزام است؛ عباس عليه السلام جامع فضل و مَثَل والاى شجاعت بوده و كنيه اش ابوالفضل و ملقب به باب الحوائج و به گفته ى امام صادق عليه السلام عبد صالح مى باشد. برخلاف نظر ابوالفرج در مقاتل و طبرى در تاريخش، وى برادران خويش را در نبرد پيش نينداخت، بلكه آنان همگى در دفاع از امام آن قدر كوشيدند تا به شهادت رسيدند؛ اكثر اصحاب معاجم و مورخان نيز اين سخن صحيح را در زيارت ايشان فراموش كرده اند كه «وى مدفون در كنار شط فرات علقمى است. مقرم، قمر بنى هاشم، 9، 10، 24، 25، 26، 50 و 119. زيرا حضرت قصد داشت اندكى آب براى كودكان ببرد كه در كنار آب به شهادت رسيد. شريف القرشى، العباس بن على، 204 - 210؛ ديگر اين كه شمر بن ذى الجوشن كه با عباس عليه السلام بستگى داشت براى حضرت و برادرانش امان گرفت تا آنان را از امام حسين عليه السلام جدا كند و ليكن حضرت نپذيرفت و در پاسخ به اذن امام در ترك ايشان فرمود: هرگز تو را ترك نمى كنيم و بعد از تو زندگى معنايى ندارد. هم او، 166 - 167 و 173 (مترجم).

38. دينورى، كتاب الأخبار الطوال، 268؛ و يعقوبى، تاريخ، طبع Houstama 2، 253 و 289؛ و Husains Zu Kerbala,Berlin,9091A.Noldeke, Das Heiliqtum at(البته اگر منظور مؤلف نولد كه مشهور باشد نام او تئودور است.) (مترجم).

39. در اين باره يعقوبى مى گويد: ياران امام يك نفر يك نفر جنگيدند و دشمن آنان و حتى نوزاد امام را نيز به شهادت رساند...، سرانجام حضرت به آنان حمله برد و جمع بسيارى از ايشان را به هلاكت رساند... و تيرى به او رسيد كه در گلويش فرو رفته و از پشت سرش بيرون آمد، پس افتاد و برخى افراد دشمن يورش برده و سر از تن امام جدا كردند كه عمر بن سعد آن را نزد ابن زياد فرستاد. آن گاه خيمه هاى امام را غارت نموده و زنان و كودكانش را اسير به كوفه بردند. يعقوبى، 2، 181، 182 (مترجم).

40. خز (مترجم).

41. شب كلاه يا قلنسوه (مترجم).

42. اين كودك عبداللَّه اصغر بوده است. امين، اعيان، 1، 610 (مترجم).

43. زرعة بن شريك التميمى (مترجم).

44. توصيفات فوق مربوط به لحظات آخر زندگى امام عليه السلام است و الّا ايشان بسيار شجاعانه جنگيد تا به درجه رفيع شهادت نايل شد. قس: طباطبايى، شيعه در اسلام، 134 - 137 (مترجم).

45. قس: جعفريان، تاريخ تشيّع در ايران، 2، 828 (مترجم).

46. اين توصيف مربوط به حدود شصت و چند سال قبل است (مترجم).

47. اين سجده، سجده احترام است و براى عبادت نيست (مترجم).

48. هميان (مترجم).

49. در جريان قيام توابين، ايشان ابتدا از نخيله به كربلا رفته و بر سر قبر مطهر امام حسين عليه السلام گرد آمدند. در آن جا از خود بى خود شده و گريه و زارى سر دادند و عزادارى و سوگوارى بى نظيرى برپا داشتند. به گفته ولهاوزن: اين رخداد كه اولين بزرگداشت قبر امام حسين عليه السلام بود، ماهيتى عربى دارد. منقول در جعفرى، 271. اما به گمان ما نخستين عزادارى در همان روز عاشورا انجام شد و بعداً نيز ائمه به ويژه امام سجادعليه السلام بدين كار مبادرت ورزيدند. البته اين اقدام توابين نيز از نخستين عزادارى هاى مردم تواند بود كه نقطه اوجش اين است كه معزالدوله ديلمى - پس از غلبه بر بغداد - دستور داد (352) مردم بازارها را بسته و زنان با سر و روى برهنه بر امام حسين عليه السلام بگريند و اهل سنت به دليل كثرت شيعه و همراهى سلطان با آنان نتوانستند مانع اين كار شوند. ابن كثير، البداية و النهاية، 6، جزء 11، 259.

در عصر صفويه تا قاجار هم اين نوع عزادارى ها ادامه يافته و تكميل شد، (مترجم).

/ 1