حضرت امام صادق(ع) در ضمن وصاياى خود به عبدالله بن جندب، به يكي ازتوصيه هاى اخلاقى حضرت عيسى(ع)اشاره دارد،ومي فرمايد: «بحق أقول لكم انكم لاتصيبون ما تريدون الا بترك ما تشتهون و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تكرهون اياكم و النظرة فانها تزرع فى القلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنة.»(1)
مبارزه با خواهش هاى نفسانى
انسان براى دست يابى به اهداف مادى و معنوى خود، به اسباب و وسايلى نياز دارد. اين اسباب و وسايل دو گونه اند: يا ايجابى و ثبوتى مى باشند و يا سلبى و عدمى. بديهى است در بيش تر اوقات براى نيل به مقصود، انجام برخى از كارها ضرورى است. براى مثال، انسان گرسنه اى كه مى خواهد خود را سير كند، بايد اسباب و وسايل غذاخوردن را مهيا سازد و يا شخص جاهلى كه مى خواهد عالم شود، بايد مقدمات درس خواندن را فراهم آورد. اما به ندرت اتفاق مى افتد كه ما انسان ها براى رسيدن به هدفى، خود را مجبور به ترك فعلى نماييم. به عبارت ديگر، اسباب سلبى و شرايط عدمى در مقايسه با امور ايجابى و ثبوتى، در نزد ما از اهميت كم ترى براى رسيدن به هدف برخوردارند. مثلاً، براى دست يابى به كمالات معنوى، بيش تر به واجبات و مستحبات مبادرت مى كنيم تا تركِ مكروهات و محرمات.
در بين اديان و مذاهب و گرايش هاى مختلفى هم كه در دنيا وجود دارد، نحله هايى كه اهداف غير مادى ارائه مى دهند، برنامه هايى را براى رسيدن به كمالات معنوى پيشنهاد مى كنند. مثلاً برخى از بودايى ها و جوكى ها كه عنوان عارف يا صوفى را بر خود اطلاق مى كنند، براى رسيدن به كمالات معنوى، رياضت هاى سختى را متحمل مى شوند، اما از اسباب سلبى غافل اند. براى دست يابى به اهداف، فقط انجام دادن برخى از كارها كافى نيست، بلكه بايد بسيارى از كارها را نيز ترك كرد. براى مثال، معالجه بسيارى از بيمارى ها با پرهيز كردن و خوددارى از خوردن بعضى خوراكى ها تحقق مى يابد ـ شيوه اى كه بيش تر اطباى قديمى روى آن تأكيد مىورزيدند ـ و در برخى از موارد نيز لازم است كه داروهاى خاصى مصرف شود، همچون توصيه اى كه معمولاً پزشكان امروزى به بيماران خود مى نمايند. در امور معنوى هم اين مطلب صدق مى كند. مثلاً در همين جامعه اسلامى ما، افراد متدين بيش تر به اسباب ايجابى، مانند خواندن چندين ركعت نماز در روز، ختم قرآن، ادعيه گوناگون و ... توجه مى كنند و از برنامه هاى سلبى براى رسيدن به اهداف معنوى غافل اند.
اگر انسان روز و شب هم عبادت كند، اما در كنارش مرتكب معصيت شود، مثل اين مى ماند كه داخل كيسه سوراخى پول بريزد; يعنى زحمت مى كشد و پول به دست مى آورد، اما هنگامى كه به آن ها نياز دارد، متوجه مى شود كه پولى داخل كيسه نيست. كارهايى كه در شرع به عنوان واجب تعيين شده، بايد انجام داد و كارهاى حرام را بايد ترك كرد. البته كسانى كه همتشان بلند است و مى خواهند به مقامات عالى ترى برسند، نبايد به اين حد واجب و حرام اكتفا كنند; در كنار واجبات بايد مستحبات را انجام دهند و در كنار ترك حرام، از مكروهات هم اجتناب ورزند. انسان اگر مى خواهد به كمالات معنوى و مقامات عالى برسد، بايد با خواهش هاى نفسانى خود مبارزه كند; يعنى به دنبال هوس ها و تمايلات حيوانى و شيطانى نرود. البته افراط در اين زمينه نيز درست نيست. برخى تصور مى كنند راه رسيدن به خدا، فقط مخالفت با نفس است; يعنى به عوامل ايجابى خيلى توجه نمى كنند، همواره به اين فكر هستند كه ببينند دلشان چه چيزى مى خواهد، تا آن را سركوب نمايند. تمام توجه آن ها به اين است كه با خودشان بجنگند. البته اين حالت فى الجمله صحيح است و كلام عيسى بن مريم() نيز ناظر به اين مطلب است، اما بايد توجه داشت كه همه اين ها در حد اعتدال خوب است; انسان نبايد با فشار زياد بر نفس و رياضت شديد، موجبات امراض بدنى و ناراحتى هاى عصبى و روانى خود را فراهم آورد و از آن طرف، از تكاليف واجب خود نيز باز بماند.
حضرت عيسى() به شاگردان و پيروان خود كه براى كسب مقامات معنوى و كمالات روحى نزد ايشان آمده بودند مى فرمايد: بسيار جدى به شما مى گويم! به اين خواسته نمى رسيد مگر با رها كردن چيزهايى كه ميل و شهوتتان به دنبال آن هاست: «بحق اقول لكم انكم لاتصيبون ما تريدون الابترك ما تشتهون.»
صبر در برابر مشكلات
انسان به هر حال در زندگى با مسائلى مواجه مى شود كه مطابق ميل او نيست و سعى مى كند آن ها را برطرف كند. حتى گاهى انسان بر اساس وظيفه شرعى خود موظف است با برخى از امور ناخوشايند زندگى مبارزه نمايد; مثلاً بايد مرض و بيمارى را از خود دور كند و در صدد معالجه آن برآيد. نكته مهم در اين است كه انسان بايد با سعه صدر مشكلات و گرفتارى هاى زندگى را پشت سر بگذارد و به دور از جزع و فزع و بى تابى با آن ها برخورد كند. حضرت عيسى(ع) در ادامه توصيه خود مى فرمايد: اگر مى خواهيد به مقامات عالى برسيد بايد نسبت به امور مكروه و ناخوشايند كه برايتان پيش مى آيد بردبار و صبور باشيد: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تكرهون.»
انسان ممكن است در زندگى با مشكلات و سختى هاى كوچك و بزرگى روبه رو شود; از يك سرماخوردگى جزيى گرفته تا يك بيمارى صعب العلاج، از زندگى با همسرى بداخلاق و تندخو گرفته تا داشتن فرزندى معلول و ... همه و همه ناراحتى ها و رنج هايى است كه خواه ناخواه برخى از آن ها در زندگى انسان رخ مى نماياند. حالات اشخاص در مقابل اين مشكلات متفاوت است. كسانى كه جز رضاى خدا چيز ديگرى نمى خواهند، به وظيفه خود عمل مى كنند و با صبر و شكيبايى سختى ها را تحمل مى نمايند. داستان معروفى در اين زمينه وجود دارد كه در اين جا بدون توجه به صحت و سقم جزئيات آن و صرفاً به دليل نكته آموزنده اى كه دارد، آن را نقل مى كنيم.
مى گويند در منطقه خرقان، عارف زنده دلى به نام شيخ ابوالحسن خرقانى مى زيسته كه آوازه شهرتش تا دوردست ها پيچيده بود. يك روز، شخصى طالب حقيقت از شهرى دور به قصد ملاقات شيخ عازم خرقان مى شود تا پندى بگيرد و از كرامات او بهره اى ببرد. وى با زحمت فراوان خود را به محل سكونت شيخ مى رساند و منزل او را پيدا مى كند. هنگامى كه در خانه را مى زند، همسر شيخ ابوالحسن بيرون مى آيد و خواسته مرد ناشناس را مى پرسد. مرد با احترام پاسخ مى دهد: مى خواهم شيخ را زيارت كنم. زن با شنيدن اين سخن شروع به فحاشى كردن مى كند و نسبت به آن شخص و شوهر خود كلمات زشتى را بر زبان جارى مى سازد. پس از پافشارى فراوان مرد مبنى بر لزوم ملاقات با شيخ، زن مى گويد كه همسرش براى جمع آورى هيزم به بيابان رفته است. مرد از همان مسيرى كه همسر شيخ گفته بود راهى بيابان مى شود. از دور فردى را مى بيند كه سوار بر حيوانى است و بار هيزمى را نيز با خود دارد. مطمئن مى شود كه آن شخص شيخ ابوالحسن خرقانى است. از اين كه مطلوبش را يافته بود، شادمان مى گردد. كمى كه جلوتر مى رود متوجه مى شود شيخ سوار بر شير درنده اى است. وحشت زده خود را به شيخ مى رساند و از او مى پرسد: آيا تو شيخ ابوالحسن خرقانى هستى؟ او در پاسخ مى گويد: آرى. آن شخص پيش از مطرح كردن خواسته خود، از رفتار ناشايستى كه همسر او با وى داشته است سخن به ميان مى آورد و خطاب به شيخ مى گويد: تو چگونه با اين زن زندگى مى كنى و چرا تاكنون او را طلاق نداده اى؟ شيخ در پاسخ مى گويد: اين مقام و كراماتى كه خداوند به من عطا فرموده به دليل صبرى است كه نسبت به اخلاق بد همسر خود داشته ام.
نكته آموزنده اى كه در اين داستان وجود دارد اين است كه اگر انسان براى رضاى خداوند بر امور ناخوشايند زندگى صبر كند، به مقامات عالى معنوى نايل خواهد گرديد: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تكرهون.»
از ديگر مصاديق مخالفت با نفس، خوددارى از نگاه حرام است. يكى از لذت هايى كه بسيار راحت و بدون هيچ زحمتى به دست مى آيد، لذتى است كه از راه چشم عايد انسان مى گردد. به طور كلى، تماشاى طبيعت و يا رفت و آمد افراد در خيابان، به انسان آرامش مى بخشد. اگر انسان در اتاقى محبوس باشد و به هيچ چيز نگاه نكند، بر او بسيار سخت خواهد گذشت. اما از آن طرف، اگر انسان مواظب چشمش نباشد، ممكن است به دام شيطان بيفتد. اگر انسان به چيزهايى نگاه كند كه خيره شدن به آن ها جايز نيست، در واقع با دست خودش در زمين دلش بذر شهوت كاشته است. نتيجه آن اين مى شود كه انسان از اهداف عقلايى، حتى اهداف صحيح دنيوى خود، باز مى ماند و در تصميم گيرى نيز دچار مشكل مى شود.
اگر انسان از همان ابتدا عنان چشمش را در اختيار بگيرد و نگاهش را آزاد نگذارد، مى تواند خود را از آثار سوء شهوت مصون بدارد، وگرنه اگر چشم چران شد و از نگاه هاى نامطلوب خوددارى نكرد، نه تنها به كمالات معنوى نخواهد رسيد، بلكه حالاتى برايش به وجود مى آيد كه شبيه به حيوانات است. چنين حالتى كافى است كه انسان را دچار فتنه و گرفتارى كند و از مسير صحيح باز دارد: «اياكم و النظرة فانها تزرع فى القلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنة.»