اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی - ص نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی - ص - نسخه متنی

مصطفی آخوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصطلاحات نظامي در فقه اسلامي - ص

صَفّ

صـَفّ مـصـدر فـعـل صـَفَّ يـَصـُفُّ در لغـت بـه مـعناى در يك رديف و خط صاف قراردادن و قرار گـرفـتـن هـر چـيـز، مـرتـب كـردن ، نـزديـك هـم چـيـدن ، قـومِ در صـف ايـسـتـاده ، در مـقـابـل دشـمـن قـرار گـرفـتـن لشـكـر و بـال بـاز كـردن پرنده آمده است . جمع آن صفوف است . (304)

اين لغت در اصطلاح فقه عبارت است از: رديف كردن و نزديك هم چيدن و يا كنار هم قرار گرفتن نفرات يك گروه يا واحد نظامى . (305)

اين واژه در قرآن كريم هفت بار به كار رفته است كه به يك مورد آن كه با مفهوم نظامى مناسب است . اشاره مى شود:

((اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلوُنَ فى سَبيلِهِ صَفاًّ كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ)) (306)

خـدا كـسـانـى را كـه در راه وى ، بـه صف ، كارزار مى كنند كه گويى بنايى استوارند، دوست دارد.

در روايـات بسيارى (307) واژه ((صفّ)) به كار رفته است ؛ از آن جمله روايت مالك ابن اعين است كه مى گويد:

... حـَرَّضَ اَمـيـرُالْمـُؤْمـِنـيـنَ عَلَيْهِالسَّلامُ النّاسَ بِصِفَّيْنِ فَقالَ: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ دَلَّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ اءَليمٍ، وَ يُشْفى بِكُمْ عَلَى الْخَيْرِ الاِْيْمانُ بِاللّهِ، وَالْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ ... فـَسـَوُّوا صـُفُوفَكُمْ كَالْبُنْيانِ الْمَرْصُوصِ فَقَدِّمُوا الدّارِعَ وَاءَخِّرُوا الْحاِسرَ وَ عَضُّوا عَلىَ النَّواجِدَ ... )) (308)

امـير مومنان عليه السلام در صفّين مردم را به جنگ تشويق مى كرد و مى فرمود خداوند تبارك و تـعـالى شـمـا را بـه تـجارتى كه از عذاب دردناك نجات مى دهد، راهنمايى كرده است و شما را برخير( ايمان به خدا و جهاد در راه او) هدايت نموده است ... پس صف هايتان را مانند بنيانى محكم (سـد آهـنـيـن ) مـرتب كنيد و زره پوشان را در جلو و افراد بدون زره و سپر را در پشت سر قرار دهيد و دندانهاى خود را برهم بفشاريد و ... .

فـقـهـاء مى گويند: در جنگ واجب است جنگجويان خودشان را در ميدان جنگ به صف ثابت و استوار مانند سدّ آهنين مرتب كنند. (309)

يكى از احكام جنگ اين است كه فرمانده لشكر وقتى تصميم بر جنگ گرفت ، از خداوند طلب خير و درخـواسـت پـيـروزى كـنـد و اصـحـاب و يـاران خـود را بـه مـرتـّب كـردن صـفـهـا تـشـويـق نمايد. (310)

صَفايا

صفايا در لغت يعنى برگزيده ها.

در اصـطـلاح بـهـتـريـن غـنـيـمـتـهـا اسـت كـه رئيـس و فـرمـانـده قبل از تقسيم غنيمت براى خود انتخاب مى كند. (311)

در روايات از قول امام على (ع ) چنين آمده است :

((نـَحـْنُ قـَوْمٌ فـَرَضَ اللّهُ طاعَتَنا، لَنَا الاَْنْفالُ وَ لَنا صُفُّوالْمالِ اَىْ جَيَّدَهُ وَ اَحْسَنَةُ كَالْجارِيَةَ الْفارَهَ وَ السَّيْفُ الْقاطِعُ وَالدَّرع قَبْلَ اَنْ تُقْسِمَالْغَنيمَةُ)) (312)

مـا مـردمـى هـسـتـيـم كـه خـداونـد مـتـعـال ، اطـاعـت از مـارا واجـب گـردانـيـده اسـت . انـفـال از آن مـاسـت . صـفـايـاى امـوال ، يعنى بهترين و زيباترين آنها مانند كنيز زيبا و شمشير برنده و زره هاى (بى نظير) قبل از اينكه تقسيم شوند، از آن ماست .

صَلَب

صَلَب در لغت يعنى دارزدن . (313) صليب هم گفته مى شود.

در اصـطـلاح يـك نوع معروف از دار زدن است كه در آن فرد را به شاخه يا تنه درختى آويزان مـى كـنـنـد و دسـت و پـايـش را بـه آن مـيـخـكـوب كـرده ، او را بـه هـمـيـن حـال رهـا مـى كـنـنـد تـا بـمـيـرد. (314) (او را بـه چـوبـى بـه شكل صليب دار مى زنند.)

خداوند متعال در باره حضرت مسيح (ع ) مى فرمايد:

(( ... وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ... )) (315)

او را نكشتند و (حتى ) او را به دار نكشيدند، بلكه امر بر آنها مشتبه شد.

صـلب از مـجـازاتـهـايـى اسـت كـه در بـاره مـحـارب و راهـزن اعمال مى شود. (316)

صلاة خَوْف

نماز خوف همان ((نماز يوميه )) است ، ولى به صورت شكسته (مانند نماز مسافر) است خواه در سفر باشد و خواه در حضر، با جماعت خوانده شود، يا فرادى . (317)

شرايط نماز خوف چهار چيز است :

1 ـ دشمن در جهت مخالف قبله مستقر باشد.

2 ـ بـراى مـسلمانان بيم آن باشد كه اگر تمام لشگريان با هم براى خواندن نماز بايستند، دشمن به آنان حمله كند.

3 ـ تـعـداد نـفرات مسلمانان بحدّى باشد كه اگر دو فرقه شوند، يكى از آن دو فرقه ياراى مقاومت با دشمن را داشته باشند.

4 ـ احتياج به بيشتر از دو دسته كردن نمازگزاران نباشد. (318)

قرآن كريم مى فرمايد:

فـيـهـِمْ فـَاَقـَمـْتَ لَهـُمُ الصَّلاةَ فـَلْتـَقـُمْ طـائِفـَةٌ مـِنـْهـُمْ مَعَكَ وَلْيَاءْخُذُوا اَسْلِحَتَهُمْ فَاِذا سَجَدُوا فـَلْيـَكـُونـُوا مـِنْ وَرائِكُمْ وَلْتَاءْتِ طائِفَةٌ اُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَاءْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَاَسْلِحَتَهُمْ ... )) (319)

و چـون (اى پيامبر) ميان مؤ منان ( رزمندگان ) هستى و براى آنها نماز به پا مى كنى ، گروهى از آنها با تو بايستند و سلاحهاى خويش را برگيرند، و چون سجده كردند، عقبدار شما شوند گـروهـى ديـگـر كـه نـمـاز نـخـوانـده انـد، بـيـايـنـد و بـا تـو نـمـاز گـزارنـد.آنـهـا بـايـد وسـايـل دفـاعـى و سـلاحـهـايـشـان را ( در حـال نـمـاز) بـا خـود حمل كنند.

بـديـن تـرتـيـب ، امـام جـمـاعـت ، لشـكـريـان را دو دسـتـه كـرده ، يـك گـروه را در مقابل دشمن قرار مى دهد دسته دوّم را براى اقتدا كردن به نماز فرا مى خواند و يك ركعت را با ايـن نـمـازگـزاران خـوانـده ، پـس از بـرخـاسـتـن ، ركـعـت دوم را تـا آن حـدّ طـول مـى دهـد كه گروه ديگرى كه قبلاً در مقابل لشگريان دشمن قرار داشتند، جهت اقتدا به او مى آيند، پس از رسيدن ، آن دسته تكبير گفته و با امام به ركوع مى روند و پس از سجود، امام براى تشهد مى نشيند و نماز گزاران جهت انجام دادن ركعت دوم بر خاسته ، ركعت دوم را تمام مى كـنـنـد و پـس از تـشـهـد بـه امـام كـه تـشـهـد را بـراى رسـيـدن دسـتـه دوم طول داده ، مى پيوندند و با امام جماعت نماز را تمام مى كنند. (320) در نماز سه ركعتى امام مخير است كه با گروه اول يك ركعت و با گروه دوم دو ركعت نماز را جماعت بخواند و يا به عكس با گروه اول دو ركعت و با گروه دوم يك ركعت .

شـهـيـد ثـانـى (ره ) درشرح لمعه چنين اضافه مى كند: در اين نماز اگر امكان قرائت و ايماء در ركـوع و سـجـود، در هـر ركـعت نباشد، به جاى همه اعمال بعداز نيت و تكبير فقط ذكر تسبيحات اربـعه ((سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر)) را بگويد و سپس تشهد گفته ، نماز را سلام دهد. (321)

صلاة شدة الخوف

ايـن نـمـاز يـكـى از نـمـازهاى خوف به شمار مى رود و در صورتى واجب مى گردد كه مسلمانان درحـال جـنـگ بـوده و جـنـگ بـه نـهـايـت شـدت خـود رسـيـده بـاشـد، در ايـن حـال ، بـايـد هـمـه لشـگـريـان نـمـاز را فـرادى بـخـوانـنـد و از جـهـت اسـتـقـبـال و ركوع و سجود و قيام و ساير اركان و واجبات نماز بايستى سعى شود تا حد امكان خـصـوصـيـات مـذكور رعايت شود، و نماز به شكل صحيح خوانده شود، ولى اگر امكان نداشت ، وجـوب آن سـاقـط مـى گـردد و حـداكـثـر طـريـقـه مـمـكـن مـجـزى خـواهـد بـود؛ هـر چـنـد در حال سوارى ، پشت به قبله ، بدون ركوع و سجود انجام شود.

همچنان كه قرآن مى فرمايد:

(( ... حـافـِظُوا عَلَى الصَّلواتِ وَ الصَّلوةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتينَ ـ فَاِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً اَوْ رُكْباناً فَاِذا اَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون )) (322)

همه نمازها و نماز ميانه را مواظبت كنيد، و براى خدا مطيعانه به پاخيزيد، و اگر از دشمن ترس داشـتـيـد در حـال پـيـاده روى يـا سـواره [ نماز كنيد ] و چون ايمن شديد خدا را ياد كنيد؛ چنان كه خداوند به شما آموخته است ، آنچه را نمى دانستيد.

فقها نماز شدت خوف را نماز مُطارده مُسايفه ناميده اند. نمازهاى ديگرى از انواع نماز خوف به نام نماز عسفان ـ نماز بطن النخل ـ مغاير با آنچه ذكر شده ، بيان كرده اند. (323)

صُلْح

صلح در لغت ؛ يعنى ، آشتى و سازش . (324)

صلح دراصطلاح فقه ، مقابل جنگ است ، كه از آن به سِلم يا سَلم (به كسر و فتح سين ) نيز تعبير مى شود.

در قرآن چنين آمده است :

((وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها)) (325)

و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح در آى .

((يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فىِالسِّلْمِ كافَّةً)) (326)

و اگر دشمنان تن به صلح [ آتش بس ] دادند، پس بپذير.

و نيز مى فرمايد:

((وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ)) (327)

صلح خوب است .

امير مؤ منان (ع ) مى فرمايد:

((وَ لا تـَدْفـَعـَنَّ صـُلْحـاً دَعاكَ اِلَيْهِ عَدُوَّكَ وَ لِلّهِ فيهِ رِضَى ، فَاِنَّ فىِالصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ ، وَ راحَةً مِنْ هُمُومِكَ، وَاَمْناً لِبِلادِكَ)) (328)

صـلحـى كـه دشـمـن تو را به آن مى خواند، و رضاى الهى در آن است ، رد مكن ، چون برقرارى صلح موجب استراحت سربازان و رزمندگان ، و بر طرف شدن غمها، وامنيت شهرهاى شماست .

در روايت ديگرى چنين آمده است :

((اَلصُّلْحُ جائِزٌ بَيْنَ الْمُسْلِمينَ اِلاّ صُلْحاً اَحَلَّ حَر اماً، اَوْ حَرَّمَ حَلا لاً)) (329)

هـر نـوع صـلحـى در مـيـان جـامـعـه هـاى اسـلامـى جـايـز اسـت ، بـجـز صـلحـى كـه حـرامـى را حلال كند يا حلالى را حرام كند.

البته ((صلح )) با ((سازش با دشمن )) كه در قرآن با واژه ((مداهنه )) آمده است ، تفاوت دارد.


304 ـ ر. ك . لسان العرب ، محمد بن مكرم ، ج 9، ص 194.

305 ـ فـقـه امـام جـعـفرصادق ، ج 2 ، ص 270 ؛ تاج العروس ، زبيدى ، ج 6 ، ص 166 ؛ لغـتـنـامـه دهخدا ، ج 31 ، ص 215 ، انتشارات وزارت ارشاد؛ مجمع البحرين الطّريحى ، ج 5 ، ص 81 ؛انـتـشـارات مـكـتـبـة المـرتـضـويـه ؛ و دايرة المعارف ، فريد وجدى ، ج 5 ، ص 522 ، نشردارالمعرفه .

306 ـ صف ( 61 ) ، آيه 4 .

307 ـ ر . ك . اصـول كـافـى ، ج 2 ، ص 318 ؛ نـشـر فـرهـنـگ اهـل بـيـت ، ج 4 ، ص 34 ، 247 ، 394 ، 290 ، 226 ؛ نـشـرنـور ، ج 3 ، ص 384 ؛ وسائل الشيعه ، ج 4 ، ص 1122 ؛ نشر داراحياء التراث ، ج 11 ، ص 71 و ج 5 ، ص 381 ، 412 ، 472 ، 473 و ج 2 ، ص ‍ 806 ؛ نهج البلاغه ، خطبه 107 و 122 .

308 ـ فـروع كـافى ، ج 5 ، ص 39 ؛ و وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 72 ، نشر دار الحياء التراث .

309 ـ فقه امام جعفر صادق ، محمد جواد مغنيه ، ج 2 ، ص 270 ، نشر دار العلم .

310 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد ، ص 71 ( اصباح الشيعه لمصباح الشريعه ) .

311 ـ فرهنگ جديد عربى ـ فارسى .

312 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد، ص 304.

313 ـ فرهنگ جديد عربى ـ فارسى .

314 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد، ص 305.

315 ـ نساء ( 4 ) ، آيه 157 .

316 ـ ينابيع الفقيه ، كتاب الجهاد ، ص 144 ( فقه القرآن ) .

317 ـ شرايع الاسلام ، ج 1، ص 129.

318 ـ همان .

319 ـ نساء(4)، آيه 102.

320 ـ شرايع الاسلام ، ج 1 ، ص 129 ـ 130 ؛ تذكرة الفقها ، ج 1 ، ص 194 ؛ و رساله ، احكام رزمندگان ، آيت الله العظمى گلپايگانى ، ص 4 .

321 ـ شرح لمعه ، ج 1، ص 113.

322 ـ بقره ، آيات 237 ـ 238 .

323 ـ مبسوط ، ج 1 ، ص 143 ؛ خلاف ، ج 1 ، ص 134 ؛ شرايع الاسلام ، ج 1 ، ص 131 ؛ تذكرة الفقها ، ج 1 ، ص 197 ؛ و حدايق الناظرة ، ج 1 ، ص 387 .

324 ـ فرهنگ عميد ، ص 702 ، امير كبير .

325 ـ انفال (8) ، آيه 61 .

326 ـ بقره (2) ، آيه 208.

327 ـ نساء (4)، آيه 128.

328 ـ نهج البلاغه ، عهدنامه مالك اشتر، نامه 53.

329 ـ كنزالعمال ، ج 4 ، ص 365 .

/ 1