اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی - غ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی - غ - نسخه متنی

مصطفی آخوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصطلاحات نظامي در فقه اسلامي - غ

غايب مفقود الاثر

غايب مفقود الاثر كسى است كه از غيبت او مدت بالنسبه مديدى گذشته و از او به هيچ وجه خبرى نباشد. (357) (مانند مفقودين جنگها)

غَدْر

غَدْر مصدر غَدَرَ در لغت به معنى نقض پيمان و وفانكردن به عهد است . (358)

در اصـطلاح فقهى از نظر نظامى نقض امانى است كه به كافر جنگى داده شده و از نظر شرع حرام است . (359)

پيامبر گرامى اسلام (ص ) فرمود:

((اِيّاكَ وَ الْغَدْرِ، فَاِنَّهُ اَقْبَحُ الْخِيانَةَ ... )) (360)

بپرهيز از غدر و نقض عهد، زيرا آن بدترين خيانت است .

اميرمؤ منان (ع ) فرمود:

((اَلْوَفاءُ لاَِهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْداللّهِ، وَالْغَدْرُ بِاَهْلِالْغَدْرِ وَفاءٌ عِنْدَاللّهِ)) (361)

وفا به خيانتكاران ، نزد خدا دغلى است ،وبيوفائى بدانان ،از نظر خدا عين وفادارى است .

غَزْوِه

غـَزْوَه بـه فـتـح اول و سكون دوم (جمع آن غَزْوات ) در لغت به معناى جنگيدن مى باشد و از كلمه ((الغـزو)) گـرفـتـه شـده اسـت . (362) اسـم فاعل آن ((غازى )) و جمع آن ((غُزاة )) و ((غُزّى )) آمده است ، مانند قاضى ، قضاة ـ سابق ، سُبّق . (363) و از اين نمونه است كلمه ((غُزّى )) در آيه زير:

((يـا اَيُّهـاَ الَّذيـنَ امـَنـُوا لا تـَكـُونـُوا كـَالَّذينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لاِِخْوانِهِمْ اِذا ضَرَبُوا فىِالاَْرْضِ اَوْ كانُوا غُزّىً ... لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا)) (364)

اى گـرويـدگان به دين اسلام ، شما مانند آنان كه راه كفر و نفاق پيمودند، نباشيد كه گفتند: اگـر بـرادران و خويشاوندان ما به سفر نرفته و يا به جنگ حاضر نمى شدند، به چنگ مرگ نمى افتادند و كشته نمى شدند.

پيامبر اكرم (ص ) فرمود:

((دَعـا مـُوسـى وَاَمَّنَ هـاروُنُ(ع ) وَاَمـَنَّتِ الْمـَلائِكـَةُ(ع ) فـَقـالَ اللّهُ تـَبـارَكَ وَتَعالى قَدْ اُجِيْبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقيما وَ مَنْ غَزا فى سَبيلِ اللّهِ اسْتُجيبُ لَهُ كَمَا اسْتُجيبُ لَكُما اِلى يَوْمِالْقِيامَةِ))

حـضـرت مـوسـى دعـايـى كـرد و هـارون آمين گفت و فرشتگان نيز آمين گفتند. پس خداى تبارك و تعالى فرمود: هر آينه دعاى شما مستجاب شد پس استقامت و پايدارى ورزيد و هر كه در راه خدا جهاد كند، دعايش ‍ مستجاب شود، چنانچه دعاى شما به اجابت رسيد تا روز قيامت .

در اصـطـلاح اغـلب تاريخ نويسان غزوه به جنگهايى گفته مى شود كه به فرماندهى شخص پـيـامـبـر اكـرم (ص ) بـوده اسـت ، ليـكـن بـقـيـه جـنـگـهـاى زمـان رسول خدا(ص ) كه آن حضرت در آن حضور نداشته ((سريّه )) يا ((بعث )) ناميده شده است .

در مـورد تـعداد غزوه هاى پيامبراسلام (ص ) بين سيره نويسان اختلاف است . (365) آنها از نوزده تا بيست ونه گفته اند، لكن در تعداد غزوه هاى آن حضرت كه جنگ و درگيرى صورت گـرفـتـه اسـت ، هـمـگـى عـدد ((نـه )) را ثـبـت كـرده انـد (366) و تـعـداد سـرّيـه هـا را چهل و هفت نوشته اند.

امام على (ع ) مى فرمايد:

(( ... اُغْزُوهُمْ قَبْلَاَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللّهِ ماغُزِىَ قَوْمٌ قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا...)) (367)

پـيـش از آنـكـه بـه شـمـا حـمـله كـنـند، بر آنان حمله بريد. به خدا سوگند هيچ قوم و ملّتى در داخـل شـهـرهـا و خـانـه هـاشـان مـورد تـهـاجـم دشـمـن قـرار نـگـرفـتـنـد، مـگـر ايـنـكـه ذليل شدند.

در روايت ديگرى از پيامبر اسلام (ص ) چنين آمده است :

((غَزْوَةٌ فى الْبَحْرِ مِثْلَ عَشَرَ غَزَواتٍ فِى الْبَرِّ)) (368)

يك جنگ دريايى برابر با ده جنگ زمينى است .

و نيز فرمود:

((اَفْضَلُ الْغُزاةِ فى سَبيلِاللّهِ خادِمُهُمْ)) (369)

بهترين جنگجويان در راه خدا كسانى هستند كه به مجاهدان خدمت مى كنند.

همچنين فرمود:

((مَنِ اغْتابَ غازِياً فَكَانَّما قَتَلَ مُؤْمِناً)) (370)

كسى كه از يك رزمنده غيبت نمايد، مانند آن است كه مؤ منى را كشته باشد.

غَلُول

غَلُول در لغت به معنى خيانت است . (371)

در اصطلاح فقه ، ربودن مالى از غنايم جنگى يا از كافرى كه مورد امان و پناه حكومت اسلامى قرار گرفته است ، مى باشد. (372)

قرآن كريم مى فرمايد:

((وَ مَنْ يَغْلُلْ يَاءْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَة )) (373)

هر كس خيانت كند، روز رستاخيز سند خيانت خود را همراه دارد.

پيامبراسلام (ص ) فرمود:

((اَفْضَلُ الاَْعْمالِ عِنْدَاللّهِ ايمانٌ لا شَكَّ فيهِ، وَ غَزْوٌ لا غَلُولَ فيهِ، وَ حَجُّ مَبْرُور)) (374)

بـهـتـريـن اعـمـال در نزد خدا سه چيز است : ايمانى كه در آن هيچ شكى نباشد و جنگى كه در آن خيانت و اختلاس نباشد وحجّى كه مقبول در گاه الهى باشد.

همچنين فرمود:

(( ... لا يَقْبَلُ اللّهُ صَلاةً بِغَيْرِ طَهُورٍ، وَ لا صَدَقَةٍ مِنْ غَلُولٍ)) (375)

خـداونـد نـمـازى كـه بـدون طـهـارت بـاشـد و صـدقـه اى كـه از مال غلول داده شود قبول ندارد.

غَنيمَتْ

غنيمت به معنى فيى ء و مالى است كه عايد شخص مى شود. (376)

در اصـطـلاح غـنيمت عبارت است از چيزى كه مسلمانان در ميدان كارزار با جنگ و پيروزى به دست آورده انـد. ليـكـن بـه امـوالى كـه از راه اخـتـلاس و غـارت بـه چـنـگ آمـده غـنـيـمـت گـفـتـه نـمـى شود. (377)

در بـاب خمس ، غنيمت به شرح زير تعريف شده است : فايده اى كه به دست آيد، خواه بر اثر بـه كـار بـردن مـالى بـاشـد، مانند آنكه آن را در تجارت به كار مى رود و سودى عايدش ‍ مى گـردد، و يـا ايـنـكـه بـه علت داشتن حرفه و صنعتى باشد و مانند اينها (378) پس از جـداكـردن مـخـارج اوليـّه از قـبـيـل رضـخ ، جـعـايـل ، فـضـايـل ، نـفـل و مـخـارج تـقـسـيـم و نـگـهـدارى ، خـمـس آن جـدا شـده و بـقـيـه اگـر امـوال مـنـقـول بـاشـد، بـيـن رزمـنـدگـان تـقـسـيـم مـى شـود. و اگـر اموال غير منقول باشد مانند زمين و ... ، تحت نظارت امام قرار گرفته و در مصالح عموم مسلمانان مصرف مى شود. (379)


357 ـ مجموعه كامل قوانين حقوقى جمهورى اسلامى (1363)، ص 433.

358 ـ مجمع البحرين ، ماده غَدْر .

359 ـ جواهرالكلام ، ج 21، ص 78 .

360 ـ ميزان الحكمه ، ج 7، ص 174.

361 ـ نهج البلاغه ، حكمت شماره 251 .

362 ـ لسـان العـرب ، ابـوالفـضـل جمال الدين محمد بن مكرم ، ج 15 ، ص 123 ، نشر دار صادر ، المنجد .

363 ـ به معناى رفتن به پيكار دشمن و غارت او . ( همان )

364 ـ آل عمران ( 3 ) ، آيه 156 .

365 ـ زاقدى در مغازى ، ص 128 ، چ آل البيت .

366 ـ بـه تـرتـيـب عـبـارتند از : جنگ بدر ، احد ، المريسيع ( بنى مصطلق ) ، خندق ، بنى قريظه ، خيبر ، فتح مكه ، طائف ، حنين .

367 ـ نهج البلاغه ، خطبه 27 .

368 ـ كنزالعمال ، ج 4 ، ص 179 .

369 ـ همان ، ص 169.

370 ـ همان ، ص 184 .

371 ـ لسان العرب ، ج 11، ص 449.

372 ـ جواهرالكلام ، ج 21، ص 8.

373 ـ آل عمران (3)، آيه 161 .

374 ـ مستدرك الوسائل ، ج 11، ص 20 .

375 ـ وسائل الشيعه ، ج 11 ص 279 .

376 ـ لسان العرب ، مادّه غنم .

377 ـ الاقناع ، ج 20، ص 22 .

378 ـ شرايع الاسلام ، ج 1 ، ص 179 ـ 180 ؛ تذكرة الفقها ، ج 1 ، ص 419 .

379 ـ يـنابيع الفقيه ، كتاب الجهاد ، ص 210 ، 159 و 194 ( شرايع الاسلام ـ الغنيه ـ الوسيله ) .

/ 1