زنان، تحصیلات و برداشت های دینی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زنان، تحصیلات و برداشت های دینی (1) - نسخه متنی

سید محسن سعیدزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زنان، تحصيلات و برداشتهاي ديني

اقشار اجتماعي

سعيد زاده، سيد محسن

بحث آموزش زنان از ابعاد تاريخي و سيرتحول، سياسي، اجتماعي، عقيدتي، علمي، ارزشيابي و سنجش استعدادها و... داراي اهميت خاصي است. در اين نوشته سعي شده است ديدگاههاي عقيدتي و علمي متفاوتي كه در باره تعليم وتعلّم زنان ارائه شده، ترسيم گردد، بدون آنكه از مخالف و موافق نامي به ميان آورده شود يا شخصيت كسي مورد نقد و بررسي قرار گيرد. نقدها تنها متوجه ديدگاههاست نه اشخاص؛ به عبارت ديگر، اين مقاله بر آن است تا انديشه ها را به سنجش بگذارد.

بطور كلي، در اين باره دو نظر متضاد ميان انديشمندان مسلمان وجود دارد، يكي ديدگاه منع آموزش زنان بطور مطلق و ديگري ديدگاه آزادي تعليم و تعلم. هر يك از ديدگاهها خود به چند دسته كوچكتري تقسيم شده اند.

برخي معتقدان به منع؛ تعليم و آموزش زن را حرام و برخي ديگر آن را مكروه مي دانند. موافقان تعليم نيز برخي آن را واجب و برخي آن را مستحب دانسته اند. عده اي هم ممكن است در نظر دادن جهت رجحاني، اعلان نكرده باشند. پس عده اي دايره معلومات زنان را گسترده و برخي تنگ و برخي تنگتر كرده اند. اين نوشته به خاطر اجتناب از طولاني شدن، از اين گونه مباحث بركنار است و تنها به دو ديدگاه عمده اين موضوع توجه دارد.

مقدمه

1ـ اسلام دين ساده و راحتي است كه در هيچ زمينه اي براي مردم سخت نگرفته و تنگنايي قرار نداده است. گرچه اين معني نياز به استدلال ندارد، اما براي برخي كه همواره طالب دليل و مدركند، به دو آيه و چند روايت اشاره مي كنيم:(1)

«...يريداللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر...»(2)

خداوند براي شما آساني را اراده مي كند و سختي را براي شما اراده نمي كند.

«...و ما جعل عليكم في الدين من حرج(3)...»

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «خير دينكم اليسرة(4)»

دين آسان، بهترين دين شماست.

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ان دين اللّه في يُسر(5)»

همانا دين خدا در سادگي است.

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الإسلام ذلول لاتركب الا ذلولاً(6)»

اسلام دين مداراست، بهره نمي دهد مگر با رأفت و آساني.

2ـ اسلام دين عدالت و مساوات است و ذره اي تبعيض در آن راه ندارد. هيچ عاملي جز تقوا ملاك برتري و سنجش نيست و جنسيت، رنگ، وطن و غيره نمي تواند موجب برتري فردي و فرو نهادن فرد ديگري باشد. آنچه انسان را بالا مي برد تقوا و قرب به خداست و آنچه او را تنزل مي دهد، بي تقوايي و دوري از خداست.

اسلام و شارع مقدس آن به باطن افراد نظر دارد، به صورتها نمي نگرد كه به سيرتها كمالِ دانش و آگاهي را دارد. پيامبر اكرم(ص) در اين مورد جمله بس زيبايي دارد:

«انّ اللّه لاينظر الي صوركم(7)»

خدا به صورتهاي شما نمي نگرد.

3ـ در موقعيت كنوني و در عصر صنعت و تكنولوژي، جاي بسي تأسف است كه عده اي، از منع آموزش زنان سخن بگويند. جمعي از علماي گذشته و معاصر در اين زمينه فتوانامه، مقاله و كتاب نوشته و به رد و اثبات آن پرداخته اند. تنها در يك دوره كوتاه دو تن از علماي هند هر يك كتابي مستقل در مورد جواز و حرمت تعليم كتابت زن نوشته اند.

آثار تحقيقي ديگري در ابعاد مختلف اين موضوع به رشته تحرير در آمده است كه خود نشان از اهميت آن دارد و دليل روشني است بر اينكه دانشمندان دين بر منع كتابت يا آموزش زنان (بجز واجبات دين) اتفاق نظر نداشته اند. بنابراين، همين اندازه براي موافقان آموزشِ زنان كافي است تا حرمت يا كراهتِ تعليم را جزو مسلمات فقه اسلامي ندانند.

4ـ در فهم روايات بايد شرايط زمان و مكان، موقعيت سخن و مخاطبان در نظر گرفته شود. علاوه بر اين، بررسي ابتدا و انتهاي روايت، موقعيت متكلم، تحقيق در باره سند و چندين نكته ديگر در شمار وظايف محقق قرار مي گيرد. رواياتي در خصوص توجه به اين نكات، وارد شده كه نقل آن در اينجا مناسب نيست، اما اين يك نكته را نمي توان ناديده گرفت كه درك مردم و سطح فكر و فرهنگ و دانش مخاطبان آن روزِ روايات، با امروز تفاوت فاحشي دارد. در برخي از روايات چنين آمده است:

«... ان النبي(ص) كان اذا تكلم تكلم ثلاثا لكي يفهم عنه»(8)

پيامبر(ص) هرگاه براي مردم سخن مي گفت آن را سه بار تكرار مي كرد تا بفهمند.

رواياتي مشابه اين حديث نظير جمله معروف: «كلّم الناس علي قدر عقولهم» (با مردم به انداه عقلشان سخن بگو) از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده كه همه بر حقيقت ياد شده بالا تأكيد دارد.

بنابراين، عامل سياست، زمان و مكان آموزش، نوع آن و آموزگار نيز در حكم حرمت يا كراهت مؤثر بوده است.

5ـ نگارنده مدعي نيست كه تمام ادله موافقان و مخالفان را بيان كرده و بحث جامع و مانعي انجام داده است، ليكن دلايل اصلي و عمده مخالفان همان است كه در اين نوشته آمده و مورد نقد و بررسي قرار گرفته است.

6ـ اسلام ديني است كه خواهان توسعه فرهنگ و تمدن در كشورها و ملتهاست نخستين برنامه اي كه به هنگام اعلان موجوديت دين آسماني اسلام، از سوي حضرت محمد(ص) در 1427 سال پيش مطرح شد، موضوع آموزش و توسعه فرهنگي بود. موضوعي كه امروز شعار سازمانهاي بين المللي شده و بدين وسيله مسلمانان را به توسعه دعوت مي كند، چهارده قرن قبل شعار اسلام بوده و بدان عمل شده است! و حالا سازمان يونسكو دهه 1988ـ1997ميلادي را دهه جهاني توسعه فرهنگي ناميده است. اين سازمان سال 1993ميلادي (1414قمري) را سال فرهنگ، آموزش و پرورش و كار دانسته است!

قبل از ورود به اصل موضوع، ابتدا بايد عنوان تعليم و تعلّم زن توضيح داده شود و سخن موافقان و مخالفان تعليم زن بيان شود و مشخص گردد كه همه موافقان يك انديشه دارند يا در بين آنان نيز اختلاف سليقه وجود دارد.

به هر حال، بحث در اين باره بر دو محور استوار است، يكي جواز كتابت و آموزش و ديگري منع آن. جواز، خود به اباحه، استحباب و وجوب تقسيم مي شود. آنهايي كه نظريه منع تعليم زن را برگزيده اند، برخي به كراهت(9) و برخي به حرمت(10) فتوا داده اند و عده اي ديگر نيز بحث را مطلق گذاشته و تنها از جواز يا عدم جواز سخن گفته اند.

در اين قسمت از اصطلاح موافق و مخالف استفاده شده كه با هر يك از نظرات بالا سازگار است و تنها در توضيحات بعدي است كه ساير اقوال و وجوه مشخص مي شود.

علاوه بر اين، بايد به تفاوت آموزش خط (خواندن و نوشتن) با آموزش علم بدون در نظر گرفتن كتابت در سخن آنان توجه داشت.

دليل مخالفان




  • دختر چو به كف گرفت خامه
    آن نامه نشان روسيـاهـي است
    نامش چونوشته شدگواهي است



  • ارسـال كـنـد جـواب نـامـه
    نامش چونوشته شدگواهي است
    نامش چونوشته شدگواهي است



«نظامي گنجوي»

بطور كلي، مخالفان آموزش زن به روايات و گاه قراين و امارات استحساني متوسل شده اند. عمدتا مستند سخن آنان (چه اهل سنت و چه شيعه) رواياتي است كه از نظر شما مي گذرد:

1ـ حاكم نيشابوري از ابوعلي حافظ از محمدبن سليمان از عبدالوهاب بن الضحاك از شعيب بن اسحاق دمشقي از هشام بن عروة و او از پدرش از عايشه روايت كرده كه پيامبر(ص) فرمود:

«لاتُنْزِلُوهُنَّ الغُرَفَ و لاتُعَلِّموهُنَّ الكتابة «يعني النساء» و علّموهنّ المغزل و سورة النور(11)»

«زنان را در بالا خانه ننشانيد و كتابت نياموزيد و به آنان ريسندگي و سوره نور آموزش دهيد.»

اين روايت از طريق جمع ديگري از ائمه و محدثان اهل سنت مانند ابن حجر عسقلاني، سيوطي، بيهقي و طبراني نقل شده است. برخي از علماي اهل سنت اين حديث را بدين صورت نوشته اند:

«لاتسكنوالنساء الغرف فيشرفن(12)»

در اين حديث تا اندازه اي به نكته سكونت زن در بالاخانه اشاره شده است. در گذشته اگر زن در بالاخانه مي نشست، از فرط بيكاري به كوچه ها يا خانه هاي مردم نظر مي دوخت. مؤيد اين سخن، گزارش زير است كه همان موضوع را به شكل ديگري بيان كرده است:

«و كانت الصحابة رضي الله عنهم يسدّون المنافذ و الثقوب في الجدران لئلا يطلع منهاالنساء علي الرجال(13)»

«صحابه شكافها و منافذ ديوارها را مسدود مي نمودند تا زنان از آنها براي ديدن مردان، سر نكشند.»

2ـ ابن عدي از جعفربن سهل از جعفر بن نصر از حفص بن غياث از ليث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه پيامبر(ص) فرمود:

«لاتعلّموا نسائكم الكتابه و لاتسكنوهن العوالي و خير لهوالمؤمن السباحة و خير لهوالمرأة المؤمنة الغزل(14)»

سيوطي نيراين روايت رانقل كرده است.وي مي نويسد،پيامبر(ص) فرمود:

در خصوص مسأله آموزش زنان دو ديدگاه كلي وجود دارد. يكي ديدگاه منع آموزش بطور مطلق، ديگري ديدگاه آزادي تعليم و تعلّم.

اسلام دين راحتي است كه در هيچ زمينه اي براي مردم سخت نگرفته و تنگنايي قرار نداده است.

از نقطه نظر اسلامي، اموري چون جنسيت يا رنگ يا وطن هيچ كدام ملاك برتري و سنجش نيست.

آثاري كه در زمينه تعليم زنان به رشته تحرير در آمده نشان مي دهد كه علماي دين هرگز بر منع آموزش زنان، اتفاق نداشته اند.

بناي اسلام بر توسعه فرهنگ و تمدن در ملتها است.

به زنان خود نوشتن آموزش ندهيد، آنها را در مكانهاي بلند ساكن نكنيد. بهترين بازي مردان شناست و بهترين بازي زنان با ايمان، ريسيدن.

3ـ مرفوعه حكيم ترمذي از ابن مسعود، پيامبر(ص) فرمود:

«لاتسكنوا نسائكم الغرف و لاتعلّمونهنَّ الكتابه(15)»

زنانتان را به غرفه ها (بالاخانه) ننشانيد و به آنان كتابت آموزش ندهيد.

4ـ مرفوعه ديگر حكيم ترمذي از ابن مسعود پيامبر(ص) فرمود:

«مرّ لقمان علي جارية في الكتاب(16) فقال لمن يُصَقَّل هذاالسيف؟!» [يعني ان تعليم الكتابة لهنّ بمنزلة تصقيل السيف للذبح(17)]

لقمان(حكيم) بر دوشيزه اي كه مشغول آموزش كتابت بود گذشت و گفت: اين شمشير براي چه كسي تيز مي شود؟ [يعني تعليم كتابت براي زنان به منزله تيز كردن شمشير براي سر بريدن است.]

اين چهار روايت(18) مورد استناد علماي اهل سنت قرار گرفته و بر اساس آن، نظريه منع تعليم كتابت به زنان را انتخاب كرده اند. در منابع شيعي نيز رواياتي آمده است. آنها عبارتند از:

5ـ محمدبن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلي عن السكوني عن ابي عبداللّه(ع) قال: قالَ رسول اللّه(ص):

«لاتُنْزِلواالنساء الغزف و لاتعلِّموهنَّ الكتابةَ و علِّموهنَّ المغزل و سورة النور(19)»

«زنانتان را در بالاخانه ها سكونت ندهيد و كتابت نياموزيد و (به جاي آن) ريسندگي و سوره نور ياد دهيد.»

موحوم صدوق نيز اين روايت را به همين صورت و به سند خود از سكوني نقل كرده است.

6ـ محمدبن علي بن الحسين [ابوجعفر قمي] عن احمدبن الحسن القطّان عن الحسن علي العسكري عن محمدبن زكرياالبصري عن جعفربن محمدبن عمار عن ابيه عن جابربن يزيدالجعفي قال سمعت اباجعفر محمدبن علي الباقر(ع) يقول: «...ولايجوز لهنّ نزول الغرف و لاتعلّم الكتابة و يستحب لهنّ تعلم المغزل و سورة النور و يكره لهن سورة يوسف(20)»

صدوق از امام باقر(ع) روايتي طولاني نقل كرده كه فرازي از آن چنين است:

«...براي زنان نشستن در غرفه ها و تعليم كتابت جايز نيست. مستحب است ريسندگي و سوره نور ياد بگيرند. آموزش سوره يوسف براي آنان كراهت دارد.(21)»

7ـ و عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد عن علي بن اسباط عن عمه يعقوب بن سالم رفعه قال: قال اميرالمؤمنين(ع): «لاتعلّموا نسائكم سورة يوسف و لاتقرؤوهن اياها فان فيها الفتن و علّموهن سورة النور فان فيها المواعظ(22)»

«به زنان سوره يوسف نياموزيد و آن را براي آنان نخوانيد زيرا در آن (سخن از) فتنه هاست و سوره نور را به آنها آموزش دهيد كه داراي پند و موعظه است.»

8ـ صدوق ـ محمدبن علي بن الحسين باسناده عن عبدالله بن سنان عن ابي عبداللّه قال: «ألْهِمُوهُنَّ حبَّ عليٍّ و ذروهنَّ بلها(23)»

عشق و محبت علي(ع) را در قلب آنان (زنان) جا دهيد و بگذاريد ساده باشند.

9ـ روايات ديگري نيز وجود دارد كه در آنها بصراحت سخن از منع آموزش نيامده است، اما اين پيام را از مفهوم آنها استنباط مي كنند. ابن حجر عسقلاني از طريق ديلمي و ابن نجّار از حضرت علي(ع) نقل كرده كه پيامبر(ص) فرمود:

«اَدَّبو اولادكم علي ثلاث خصال: حبّ نبيكم و حب اهل بيته و قرائة القرآن...(24)»

فرزندان خود را بر سه خصلت تربيت كنيد، دوستي پيامبر(ص) و دوستي خاندان پيامبر(ص)، خواندن قرآن....

شايد اين روايت بدين جه ت در رديف ادله مخالفان قرار گرفته كه در آن سخن از اولاد به ميان آمده و اين كلمه براي فرزندان ذكور به كار مي رود.

پاسخ به مخالفين

براي آنكه خوانندگان گرامي با برداشتهاي نادرست جمعي از فضلاي مسلمين و علماي مؤمنين آشنا شوند، پاسخ آنان در چند فراز كوتاه آورده مي شود.ابتدايادآورمي شويم كه روايات يادشده،پنج مضمون وپيام دربر داشت.

اول

روايات 1، 2، 3، 5 و 6 كه سكونت در بالاخانه و تعليم كتابت را منع مي كرد.

دوم

روايات 4، 8 و 9 كه از نظر مفهوم با تعليم زن مخالف بود.

سوم

ظاهر روايات 8 و 9 كه فقط محبت پيامبر(ص) و خاندان آن حضرت و خواندن قرآن را خواسته بود.

چهارم

روايت7 و پايان روايت6 كه بر استحباب تعليم سوره نور و كراهت سوره يوسف دلالت داشت.

پنجم

فرازي از روايات 1، 2، 5 و 6 كه ريسندگي را براي زنان، شايسته مي دانست.

چنان كه گفته شد، در روايات دو بحث عمده مطرح شده است، يكي تعليم كتابت و آموزش خط و ديگري آموزش مسائل ديني، بي آنكه به كتابت توجهي باشد كه نگارنده، اين دو را به خاطر اشتراكشان در يك بحث مطرح كرده است.

بدين ترتيب، در پاسخ مخالفان بايد گفت:

1ـ منظور روايات 1، 2، 3، 5 و 6 از منع كتابت و نشستن در بالاخانه، نهي از روش خاصي بوده كه در همان زمان رواج داشته است. در تمام رواياتي كه از نظر گذشت و سخن از منع كتابت بطور صريح مطرح بود، جمله قبل يا بعد آن به نهي از سكونت در غرفه ها اختصاص داشت كه اين خود محل تأمل و دقت است. هرچه هست بايد اين دو به هم پيوسته باشند؛ محل سكونت شامل هر محلي نمي شود.

به نظر مي رسد كه در گذشته هاي بسيار دور، از جمله در نخستين سالهاي ظهور اسلام براي تعليم و آموزش، مكانهاي ويژه اي داشته اند و روش تعليم امكان آن مورد قبول اسلام نبوده است. اينكه آموزگاران به چه شيوه و با چه

در فهم روايات بايد شرايط زمان و مكان، موقعيت متكلم و مخاطبين، ابتدا و انتهاي روايت در نظر گرفته شود.

اساس استدلال برخي از اهل سنت بر منع تعليم زنان، چهار روايتي است كه از پيامبر(ص) نقل كرده اند.

روايات دال بر منع از كتابت و نشستن در بالاخانه، نهي از روش خاصي بوده كه در همان زمان رواج داشته است.

سيستمي تدريس مي كرده اند يا چه رشته و گرايشي از دانشها را آموزش مي داده اند، معلوم نيست و هرچه هست در همين جاست.

بدون ترديد اسلام با كتابت و دانش اندوختن زنان مخالف نيست. اگر مخالفتي در اين گونه روايات ديده مي شود، بطور قطع علتي داشته است. توجيه ياد شده مي تواند تا اندازه اي موضوع را روشن كرده و پرده از رازهاي پشت صحنه بردارد، بخصوص كه در همه اين روايات، واژه هاي «الغرف، العوالي، الكتابة» با الف و لام ذكر شده و الف و لام در ادبيات عرب مورد استعمال گوناگوني دارد. بعضي جاها براي عموميت و پاره اي موارد براي عهد (ذِكْري، ذهني، لفظي) بكار مي رود.

الف و لام در الفاظ ياد شده نمي تواند براي عموميت به كار رود، زيرا در اين صورت تعليم سوره نور را هم شامل مي شود. در صورتي كه روايات، تعليم آن را پيشنهاد كرده بود.

تأييد كننده اين برداشت آن است كه دو روايت 6و7 بر كراهت تعليم سوره يوسف اصرار دارند و حال آنكه تعليم قرآن كراهتي نمي تواند داشته باشد. آموزش قرآن، مطلوب است و چنان كه در روايت9 آمده بود، يكي از حقوق فرزندان بر پدر و مادر شمرده شده است. پس بايد علت را در جاي ديگري جستجو كرد. شايد بتوان گفت: محتواي آموزشهاي گذشته مورد انتقاد و كراهت واقع شده است، نه اصل آموزش، تا چه رسد به آموزش ِ كتابت براي فرا گرفتن احكام ضروري دين!

2ـ راه ديگر توجيه اين روايات آن است كه مورد نهي و موضوع آن را فقط مختص زنان همان عصر بدانيم يا آنكه بگوييم: منظور همه زنان نبوده اند، بلكه آن دسته از زناني بوده اند كه از كتابت سوء استفاده مي كرده اند. شايد هم اين نهي به دنبال شكايت شاكياني چند از تعليم زنان صورت گرفته باشد كه در اين صورت، نهي مختص همانها خواهد بود، نه همه زنان، زيرا پيامبر(ص) مهريه زينب بنت جحش را تعليم قرآن قرار داد و به زني دستور داد كه به حفصه نوشتن بياموزد و همه مي دانيم كه اين دو از زنان پيامبر بوده اند. سيره ائمه معصومين(ع) وعلماي دين نيز تأييد كننده همين معناست و همچنين وجود زنان برجسته و نويسنده در تاريخ ديني ما.

3ـ توجيه ديگر آنكه، نهي تنزيهي باشد و گاه ارشادي و در اين صورت شامل همه زنان نخواهد بود و اگر هم تعلق گيرد، در تمام احوال شامل آنان نمي شود، زيرا تنزيه در صورتي است كه پيامدهاي ناگواري به دنبال داشته باشد و هرگاه آن پيامد مكروه در ميان نباشد، نهي نيز كاربردي نخواهد داشت.

برخي پيامد آن را افساد زنان دانسته و گفته اند: در صورت يادگيري خواندن و نوشتن خواهند توانست به اين و آن نامه نگاري كنند! اينان معتقد

بدون ترديد اسلام با كتابت و دانش اندوختن زنان مخالف نيست و اگر مخالفتي در بعضي روايات ديده مي شود. بايد براي آن علّتي ديگر جست.

پيامبر(ص) مهريه زينب «بنت حجش» را تعليم قرآن قرار داد و به زني دستور داد كه به «حفصه» نوشتن بياموزد.

به حبس زن در خانه اند، بطوري كه نه او مردي را ببيند و نه مردي او را. به اعتقاد اينها، زن در صورت توانايي خواندن و نوشتن، مي تواند خود را به مردان عرضه كند!

اين سخن را به فرض آنكه بتوان پذيرفت، نمي توان به همه زنان تعميم داد كه گفته اند: به خاطر چند بي نماز درب مسجد را نمي بندند! وانگهي فساد چنين زناني را بايد در كوتاهي و تقصير شوهران يا اولياي آنان جستجو كرد. مردي كه نتواند زنش را حفظ كند و به او احصان ببخشد، بدون شك نمي تواند از طريق منع كتابت، او را حفظ كند. اين راه چاره نيست. احتمال وقوع جرم در مورد زنان از طريق آموزش، بسيار اندك است، زيرا كتابت و آموزش مي تواند ابزاري براي ابراز احساسات و شهوت و نيّات فسادآلود هر قشر ـ هم زن و هم مرد ـ باشد نه آنكه كتابت به خودي خود فساد آفرين
باشد.

4ـ نهي درروايات ياد شده نهي اعلامي و إخباري است، نه نهي الزامي و كاربردي؛ بدين معني كه فقط نهي و تخدير مطلوب است نه متعلق آن(25) و هيچ الزامي بر ترك آن نيست، بخلاف نهي الزامي و كاربردي كه تخدير طريق به «محذورعنه» است و مطلوب شارع، ترك فعل يا قولي است كه نهي به آن تعلق گرفته است.

روايت امام صادق عليه السلام(26) اين برداشت را تفسير و توجيه مي كند، آنجا كه از ايشان پرسيدند: معني آيه شريفه «قوا انفسكم و اهليكم نارا» در سوره تحريم چيست و چگونه آنها را نگهداري كنيم؟ فرمود: شما به آنها (زنان) امر و نهي كنيد. به آن حضرت عرض كردند: ما امر و نهي مي كنيم، ولي آنان نمي پذيرند. فرمود: هنگامي كه شما امر و نهي كرديد، وظيفه خود را ادا نموده ايد.

زيرا زنان، مخاطب امر و نهي شوهران و اوليا هستند و در اين صورت، شوهران و اوليا با حكّام و سلاطين تفاوت بسيار دارند. نكته خوبي كه بايد در همه جا بدان توجه داشت همين است كه تمامي امر و نهي ها در مورد زنان بطور معمول متوجه شوهران است و گاهي متوجه پدر يا جد كه وليّ شرعي دختران جوان هستند و يا اين وصف، سنخ امر و نهي با ساير اوامر و نواهي، تفاوت بسيار خواهد داشت.

متأسفانه، بعضي به اين مفهوم توجه ندارند. در نوشته يكي از تحصيلكرده ها آمده است كه وي معتقد است مخاطب آيه 34 سوره نساء(27) حكام محاكم هستند نه شوهران!

منابع

ميزان الحكمه, jeld=8,safhe=426-425

مجمع الزوائد, jeld=1,safhe=62-61

تذكرة الاولياء,چكامه, mahal =تهران, tarikh=1369,safhe=42

مجمع الزوائد, jeld=1,safhe=129

تحقيق البيان في تعليم النسوان, safhe=53-52

احكام النساء, safhe=56

مرآة النساء, safhe=120-118

مرآة النساء, safhe=118

مكارم الاخلاق, safhe=232-231

فروع كافي, jeld=2,safhe=63

من لايحضره الفقيه, jeld=2,safhe=142

وسائل الشيعه, jeld=14,safhe=163

وسائل الشيعه, jeld=14,safhe=127

من لايحضره الفقيه, jeld=2,safhe=142

1ـ چنانچه اشاره در خصوص اين موضوع آيات و روايات فراواني وجود دارد. ذكر سه روايت نبوي(ص) تنها براي نمونه بود. در كتب حديث شيعه مضامين فراتري آمده است، از جمله ميزان الحكمه، ج8، ص425ـ426.

2ـ بقره، آيه 185.

3ـ حج، آيه 78.

4ـ مجمع الزوائد، ج1، ص61ـ62، به نقل از احمدبن حنبل به سند صحيح.

5ـ همان مدرك.

6ـ همان مدرك.

7ـ تذكرة الاولياء، ص42، چكامه، تهران، 1369.

8ـ مجمع الزوائد، ج1، ص129.

9ـ آقاي سيد مجتبي نوگانوي هندي اثبات كرده كه تعليم زن حرام است و عمومات و اطلاقات، مقيد مخصص به آن چيزي است كه بر او واجب است، زيرا جز تعليم واجبات، بقيه فضل است و در حديث آمده است: «لاتعلموا...» سپس استفتاآتي از علماي هند مبني بر تحريم مدارس جديد ـ هرچند با حجاب همراه باشد ـ آورده است.(تحقيق البيان في تعليم النسوان، ص52ـ53)

10ـ مرحوم شيخ مفيد: «و يكره للنساء الحرائرالشباب ان يكون سكناهن في الغرف الشارعات و يكره لهن تعليم الكتابه و قرائة الكتب و لاينبغي لهن ان يتعلمن من القرآن سورة يوسف خاصة دون غيرها و يتعلمن سورة النور» (احكام النساء، ص56) براي زنان آزاده جوان كراهت دارد كه در غرفه هاي بازار سكونت كنند و كراهت دارد خط و نوشتن بياموزند و كتاب بخوانند و سزاوار نيست زنان از قرآن ـ تنهاـ سوره يوسف را ياد بگيرند (بجز سوره يوسف اشكال ندارد) و سوره نور را فرا گيرند. به نظر مي رسد اين فتوا براي جمع ميان اخبار متعارض است كه شيخ آن را برگزيده است.

11ـ تحقيق البيان في تعليم النسوان ـ المستدرك للحاكم ابوعبداللّه النيشابوري ـ مرآة النساء، ص118ـ120.

12ـ مرآة النساء، ص118.

13ـ همان مدرك.

14ـ همان مدرك.

15ـ مكارم الاخلاق، ص231ـ232، با اندكي اختلاف.

16ـ در مجمع التواريخ السلطانيه جمله هايي نقل شده كه توضيح خوبي براي اين سخن مي تواند باشد. آنجا وقتي كه سخن از مكتب خانه و دوران تحصيل ابتدايي حكيم عمرخيام، خواجه نظام الملك و حسن صباح به ميان آمده، مي نويسد: «هر سه در نيشابور به كتابي بودند، چنان كه عادت ايام صبي و رسم كودكان باشد.»

17ـ سيدمجتبي نوگانوي در تحقيق البيان في تعليم النسوان.

18ـ روايات ديگري با مضمونهايي جز اين وجود دارد كه مي تواند با مدعاي مخالفان سازگار باشد؛ مانند روايتي كه ترمذي از حميدبن عبدالرحمان نقل كرده و مي گويد: شنيدم كه معاويه در سخنراني خود براي مردم مدينه مي گفت: اي اهل مدينه! دانشمندانتان كجا رفتند؟ من شنيدم كه پيامبر(ص) از اين قصه گويي نهي كرد و فرمود: بني اسرائيل هنگامي هلاك شدند كه زنانشان قصه گويي را حرفه خود ساخته بودند.

19ـ فروع كافي، ج2، ص63 ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص142.

20ـ وسائل الشيعه، ج14، ص163.

21ـ همان مدرك.

22ـ وسائل الشيعه، ج14، ص127.

23ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص142.

24ـ سيدمجتبي نوگانوي در تحقيق البيان في تعليم النسوان.

25ـ شبيه مطلبي كه در امر به معروف و نهي از منكر گفته اند. در آنجا آمده است كه امر و نهي سه مرحله دارد: 1ـ مرحله انكار يا اعتراف به دل 2ـ مرحله ابراز به زبان 3ـ مرحله عمل و اجرا. سپس گويد: در نهي اعلامي، تنها اخبار به زجر مطلوب است و مصلحت فقط در اخبار آن است.

26ـ متن روايت چنين است: شيخ حرّعاملي از صدوق اين گونه نقل كرده است: «قال و سئل الصادق(ع) عن قول اللّه عزوجل قوا انفسكم و اهليكم نارا كيف نقيهنَّ؟ قال: تأمروهن و تنهونهنَّ قيل له: انا نأمرهن و نهاهنَّ فلايقبلنّ! فقال: اذا امر تموهن و نهيتموهنّ فقد قضيتُم ما عليكم»

27ـ «واللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن في المضاجع واضربوهن...» و آن زنان كه از سرپيچي آنان خوف داريد (تمكين نمي كنند) پس (در مرحله اول) پندشان دهيد و (در مرحله بعد) در بسترها از آنان رو بگردانيد و آن گاه (در مرحله آخر) آنها را كتك بزنيد. باور كردني نيست اگر گفته شود: خطابِ «وعظ، هجر و ضرب» متوجه شوهر نيست و متوجه حكام است!


/ 1