داوطلبان كنكور؛
دختران 70 درصد، پسران 30 درصد!
چرا؟
منبع:
خراسان،چهارشنبه، 3/4/83، ص 9
چكيده:
نوشته حاضر ضمن بررسي مسأله افزايش 70درصدي حضور دختران در آزمون سراسري سال
جاري با دو تن از كارشناسان گفتوگو
كرده و نظرات آنان را در اين زمينه مطرح
ساخته است حاصل نظر يكي از كارشناسان
ناصواب بودن سهميهبندي جنسيتي
دانشگاههاست و ديگري با احتياط به
لوازم نامطلوبِ عدم تعادل جنسيتي
دانشگاهها اشاره دارد.طبق
آمار اعلام شده 70 درصد داوطلبان آزمون
سراسري سال جاري را زنان تشكيل
ميدهند. اما به راستي چه شده است كه
زنان در تحصيل از مردان پيشي گرفتهاند
و باز چه اتفاقي افتاده است كه مردان
براي ورود به دانشگاه به مانند گذشته
شايق نيستند. پاسخ به اين سؤالات و اين
كه پيامدهاي ادامه چنين وضعيتي در
آينده چگونه خواهد بود در گفتوگو با
دو تن از صاحبنظران مطرح شده است. دكتر
محمدعلي شيخ، عضو كميسيون آموزش و
تحقيقات مجلس هفتم با اشاره به اين مطلب
كه افزايش حضور زنان در دانشگاه
نميتواند موضوع نگران كنندهاي باشد
اظهار ميدارد:مطرح كردن بحث توازن در
اين باب بحث ناصوابي است و ايجاد موازنه
در اين زمينه منطقي به نظر نميرسد و
لذا نبايد محدوديتي از اين لحاظ براي
حضور زنان وجود داشته باشد بلكه تحصيل
علم براي هر دو جنس (زن و مرد) يك حق
مسلمي است و هر دو بايد آزادانه در اين
راه قدم بردارند. وي تاكيد ميكند: در
حال حاضر ما در زمينه پزشكي، مهندسي و...
جوانان زيادي داريم كه به خدمت هستند و
زن يا مرد بودن آنها چندان اهميت
ندارد. بنابراين اصلا معتقد به ايجاد
تعديل يا محدوديت حضور زنان در دانشگاه
نيستم.وي درخصوص پيامدهاي
افزايش حضور زنان در دانشگاهها اظهار
ميدارد: اين موضوع قطعاً پيامدهاي
مثبتي در پي خواهد داشت و حضور خانمها
در صحنه تحصيل علم مطمئناً بسياري از
مشكلات اجتماعي را در آينده كاهش
ميدهد و كساني كه فرضيه بروز مشكلات
خانوادگي و اجتماعي را مطرح ميكنند
اين صحبت را براساس يك منطق اصولي ارائه
نميكنند و در چنين شرايطي بهترين راه
اين است كه ما در پي حل معضلاتي باشيم كه
باعث كاهش حضور مردان در دانشگاهها
گرديده است و قطعاً يكي از مهمترين اين
مشكلات وضعيت نابسامان اقتصادي جامعه
است. دكتر غلام عباس توسلي، جامعهشناس
و عضو هيئت علمي دانشگاه نيز درخصوص
پيامدهاي افزايش 70 درصدي زنان در آزمون
ورودي دانشگاهها اظهار ميدارد:
پيامد افزايش تعداد دانشجويان دختر
عملا راهيابي بيشتر دختران به
دانشگاههاست كه به طور قطع اين موضوع
باعث ايجاد تخصصهاي بيشتر و اشتغال در
حوزههاي گوناگون از سوي زنان خواهد
شد.وي ميافزايد: از طرفي اين
موضوع ميتواند هشداري باشد براي ما كه
بدانيم چه چيز باعث شده است كه پسران
كمتر از دختران به ادامه تحصيل فكر كنند
و بيشتر به دنبال كسب درآمد باشند.وي ميگويد: در سالهاي قبل به طور
مطلق گفته ميشد كه مردان نانآور
خانه هستند و شرايط اجتماعي نيز ايجاب
ميكرد كه مردان حضور بيشتري در جامعه
داشته باشند در حالي كه امروزه مردان به
تدريج خود را از زير بار زندگي بيرون
ميكشند و طبيعتاً زنان در اين شرايط
ميدان بيشتري به دست ميآورند.وي خاطر نشان ميكند: بديهي است كه
حضور بيشتر زنان در دانشگاهها و به
تبع آن افزايش حضور آنان در بازار كار
موجب اختلال در تعادل علمي، شغلي و
اجتماعي ميشود. ولي بررسيها نشان
ميدهد كه اين وضعيت در آينده نه چندان
دور متعادل خواهد شد و نسبت پسر و دختر و
يا نسبت جنسي افراد در كل جميعت از يك
توازن منطقي برخوردار شود.دكتر توسلي تصريح ميكند: به هر حال
عدم تعادل، نتايج و پيامدهاي منفي در كل
زندگي افراد از جهات مختلف وارد ميكند
به طوري كه معلوم نيست كه آيا دختران با
همين نسبتي كه در دانشگاهها حضور پيدا
ميكنند در بازار كار نيز ميتوانند
حضور داشته باشند يا خير؟
وي
ادامه داد: طي دو دهه اخير، تعداد
دختراني كه وارد بازار كار شدهاند
ثابت بوده است و تقريباً بين 10 تا 15 درصد
جمعيت فعال را زنان تشكيل ميدهند، در
حالي كه اگر توليد علم و افزايش تعداد
دختران در دانشگاهها حضور موثر آنان
در صحنه اجتماعي و اشتغال را نيز به
دنبال داشته باشد اين حضور را بايد به
فال نيك گرفت ولي اگر قرار باشد ما
تعادل نسبي در بازار كار نداشته باشيم و
در بخش اشتغال عمده نيروي انساني در بين
مردان انتخاب شوند اين موضوع تبعات
منفي را در جامعه به وجود ميآورد.وي در خصوص راهكارهاي جلوگيري از
پيامدهاي منفي كاهش حضور مردان در
دانشگاهها و عرصه علم ميگويد:
برنامهريزان و تصميمگيران كشور در
بخش امور اقتصادي و دانشگاهي راهكارهاي
متعددي را ميتوانند براي تعديل اين
وضعيت پيدا كنند. ولي بايد توجه داشت كه
همه اين راهكارها بايد كارشناسي شده و
اصولي باشد. به عنوان مثال بحث
سهميهبندي كه از چندي پيش مطرح شد،
بحثي است كه نياز به بررسيهاي بيشتري
دارد و به راحتي نميتوان آن را به
مرحله اجرا درآورد و به نظر ميرسد كه
در دهه موجود و تا چند سال آينده
نميتوان چنين طرحي را عملي و اجرا كرد
چرا كه طرح محدوديت حضور زنان در
دانشگاهها نه تنها فايدهاي در پي
نخواهد داشت بلكه قطعا تبعات منفي را
نيز به دنبال ميآورد.
در
حاشيه:
در نوشتار حاضر يكي ازكارشناسان در توضيح اينكه متوازن
ساختن حضور زنان و مردان در دانشگاهها
غير منطقي و ناصواب است ميگويد:
«تحصيل
علم براي هر دو جنس (زن و مرد) يك حق
مسلمي
است». اما اين دليل كافي نيست زيرا درست
است كه تحصيل علم حق همه افراد جامعه
اعم از زن و مرد است، اما اين يك حقِ
فردي است و چنانچه در كنار حق اجتماع و
مردم مورد ملاحظه قرار گيرد ممكن است
وضعيت ديگري پيدا كند. اگر حقوق اجتماعي
و حق عامه مردم اقتضا كند كه ورود به
دانشگاهها و مراكز آموزش عالي بر اساس
توازن جنسيتي زنان و مردان انجام گيرد،
آنگاه اين حق اجتماعي بر حقوق فردي
افراد مقدم خواهد بود و آنگاه
بررسيهاي كارشناسي تعيين كننده درصد
توازن ورود به دانشگاهها بر اساس
فاكتورهاي مختلف ميباشد. به عبارت
ديگر اگر در يك جامعه، دولت نتواند
امكان تحصيلات عاليه را براي همگان
فراهم كند و طبعاً افراد محدودي امكان
تحصيلات عاليه پيدا كنند، اين مسأله
اولاً به معني نفيِ حق تحصيلِ علم نيست
ثانياً دولت ناچار است بر اساس نياز
جامعه امكان تحصيل را به افراد خاصّي
اختصاص دهد.گفته شده كه در
گذشته مردان به طور مطلق نانآور
خانواده بودند اما امروزه در حالي كه
مردان به تدريج خود را از زير بار زندگي
بيرون ميكشند زنان ميدان بيشتري
بهدست ميآورند.ميتوان
پذيرفت كه امروزه برخي از زنان در تأمين
معاش خانواده مشاركت دارند، اما نبايد
فراموش كرد كه قانون، شرع و حتي عرف
همچنان مرد را ملزم به تأمين معاش
خانواده ميداند. به نظر ميرسد غفلت
از الزامات قانوني مرد نسبت به تأمين
نفقه باعث آسيبهاي جدي در تحليل تقسيم
نقشهاي جنسيتي در ايران شده است.يكي از كارشناسان به درستي اعلام
كرده است كه بديهي است حضور بيشتر زنان
در دانشگاهها و به تبع، افزايشِ حضور
زنان در بازار كار موجب اختلال در تعادل
علمي، شغلي و اجتماعي ميشود. امّا با
اين همه مدعي است كه اين وضعيت در آينده
نهچندان دور متعادل خواهد شد. پرسش
اساسي اين است كه به چه دليل در آينده نه
چندان دور اين عدم تعادل به اعتدال و
توازن تبديل خواهد شد؟ اين پيشبيني بر
اساس چه منطق و ميزاني صورت گرفته
است؟
به هر شكل مسأله افزايش
درصد حضور دختران در دانشگاهها و حتي
تساوي حضور آنان در مقايسه با پسران با
پرسشها و ملاحظات جدي روبروست كه به
برخي از آنها اشاره ميشود:ـ با وجود آن كه درصد زنان در
دانشگاهها بيشتر شده است امّا حضور
زنان در بازار كار همواره از درصد كمتري
در جامعه برخوردار بوده است چرا كه برخي
از دختران تحصيلات را براي دستيابي به
مدارج علمي و كسب مدرك و وجهه اجتماعي
دنبال ميكنند و پس از پايان تحصيلات
چنانچه نياز مالي نداشته باشند انگيزه
چنداني به اشتغال ندارند. امروزه كم
نيستند دختران فارغ التحصيلي كه پس از
ازدواج، خانهداري و زندگي در كنار
فرزندان و همسر را به اشتغال ترجيح
ميدهند.ـ كارفرمايان و
مراكز جذب فارغ التحصيلان دانشگاهها،
در بسياري از رشتهها ترجيح ميدهند
از
عناصر و نيروهاي مرد استفاده كنند و به
علاوه برخي مشاغل به دليل ويژگيهاي
خاص خود از جمله سختي كار و شرايط مكاني
و آب و هوايي و ديگر ملاحظات، اصولاً با
زنان تناسب كمتري دارند و همين امر سبب
شده است زنان رغبت كمتري به حضور در آن
مشاغل نشان دهند.ـ فرهنگ ملي و
اسلامي كشور ما به درستي اقتضا دارد كه
زنان هر چند در عرصه اشتغال وارد شوند
امّا قبل از هر چيز مادري و تربيت فرزند
را وظيفه اصلي خويش ميدانند طبيعت و
فطرت زن نيز با اين فرهنگ هماهنگ است. كم
نيستند زناني كه از پس از سالها كسب
مشاغل و مدارج علمي گوناگون، خلأ و
گمشده خويش را در خانه و خانواده و مهر
مادري و نوازش و تربيت فرزندان
يافتهاند. به هر حال مسأله دوران حمل و
نيز زايمان و مراحل پس از آن و شيردهي
فرزند و نگهداري از او لااقل تا دو
سالگي از وظايف اختصاصي زنان است و زنان
شاغل ميكوشند ميان اين مسأله و اشتغال
هماهنگي ايجاد كنند كه اين مسأله
معمولاً با مرخصيهاي طولاني مدت
همراه ميشود.به علاوه
بسياري از زنان چنانچه از حيث مالي
ناچار نباشند مايلند به صورت نيمه وقت
شاغل باشند كه تمايل به حق و صحيحي
است