پیشینه تاریخی آموزش زنان (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیشینه تاریخی آموزش زنان (1) - نسخه متنی

سید محسن سعیدزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



پيشينه تاريخى آموزش زنان
((قسمت اول))

سيد محسن سعيدزاده

اشاره

در مقدمه مقاله ((زنان, تحصيلات و برداشتهاى دينى)) گفتيم كه پيگيرى تمام ابعاد آموزش و پرورش زنان درخور اين نوشتار نيست و به پيشينه تاريخى آموزش زنان اشاره كرديم. حال, از اين جهت كه ترسيم كوتاه اين موضوع مى تواند براى تاييد محتواى آن مقاله و در اثبات لزوم آموزش و پرورش زن مسلمان موثر باشد, بطور فشرده و زودگذر, نگاهى به گذشته تعليم و تربيت زنان مى اندازيم تا خواننده گرامى شكل و تنوع آموزش زنان در اسلام را با ديگر مكاتب و مذاهب به سنجش گذاشته و محك زند. اين مقاله هدف ديگرى را نيز دنبال مى كند كه در مقدمه بدان پرداخته شده است. ضمنا محورهاى مورد توجه در بحث آموزش گسترده است. و منحصر به سوادآموزى نمى باشد.

كلياتى به جاى مقدمه

طرح نكات كلى زير, پيش از شروع بحث, ضرورى است:

براى آموزش زنان نمى توان دقيقا نقطه اى را به عنوان آغاز كار نشان داد, زيرا آموزش زنان از آموزش مردان جدا نبوده است.

انگيزه تحصيل معلومات تجربى يا ذهنى و مكتوب براى زن و مرد يكسان بوده است. اگر به ديدگاه فعلى خويش به قرنها پيش برگشته و به تاريخ دراز آموزش بنگريم و اين نظريه را قبول كنيم كه مردان همواره پيشتاز آموزش بوده اند, باز هم نمى توانيم منكر تعليم زنان باشيم, چرا كه مردان زيادى بوده اند كه براى جلب نظر فرد مورد نظر يا همسر خود هر كارى را انجام مى داده اند, چنان كه برخى از مردان براى پيشبرد كار خود از زنان سود جسته, به آنان علوم و فنونى آموخته اند.

موانع و قيودى كه فرا راه دانش زن پديد آمده, از سوى حكومتها يا روساى قبايل و بزرگترهاى كنيم كه مردان همواره پيشتاز آموزش بوده اند, باز هم نمى توانيم منكر تعليم زنان باشيم, چرا كه مردان زيادى بوده اند كه براى جلب نظر فرد مورد نظر يا همسر خود هر كارى را انجام مى داده اند, چنان كه برخى از مردان براى پيشبرد كار خود از زنان سود جسته, به آنان علوم و فنونى آموخته اند. خانواده اعمال مى شده است كه بدون شك, در زمانهاى مختلف و همه جا يكسان نبوده و شدت و ضعف داشته است. بجزبرخى برداشتهاى دينى, پديده هاى اجتماعى, قوانين و مقررات كنترل افراد كنيم كه مردان همواره پيشتاز آموزش بوده اند, باز هم نمى توانيم منكر تعليم زنان باشيم, چرا كه مردان زيادى بوده اند كه براى جلب نظر فرد مورد نظر يا همسر خود هر كارى را انجام مى داده اند, چنان كه برخى از مردان براى پيشبرد كار خود از زنان سود جسته, به آنان علوم و فنونى آموخته اند.

يا جوامع, همواره قابل اجرا نبوده است. همچنين پول,توصيه, مناصب اجتماعى, قدرتهاى سياسى ـ اقتصادى, عوامل و جاذبه هاى نفوذى ديگر نيز موثر بوده اند. زن داوطلب تحصيل يا مردى كه چنين مى خواسته, به هر وسيله اى براى كسب آموزش متوسل مى شده.

نكته اى كه نبايد از نظر دور داشت, پاسخ اين سوال است كه: آيا نمونه هاى تاريخى دوره آموزش زنان را ويژه طبقات بالاى جامعه بدانيم؟ و آيا از موارد اندك پيشينه تاريخى آموزش زن (كه به تعبير برخى از نويسندگان ظن تاريخ است) مى توان يك گزارش تاريخى فراگير تهيه كرد؟!

درنگاه ما:

1 ـ موارد ياد شده اندك نبوده است.

2 ـ تاريخ معمولا براساس ظن است چه مساله

گزارش آموزش زن يا عدم آن و چه سكوت تاريخ نگاران مرد.

3 ـ چنين مواردى شبيه كشفيات باستان شناسان مى باشد كه از جنبه هاى مختلفى قابل توجه و دقت است; همان گونه كه كشف يك سكه, درهايى از دانش تاريخ و علوم ديگر را به روى ما مى گشايد, نقل يك مورد از آموزش زنان نيز ما را به حقايقى رهنمون مى سازد. بنابراين, با گزارش طبابت يك زن در طول تاريخ در واقع, مطالب بسيارى براى ما بازگو شده است. بايد دانست كه او اين دانش را بدون معلم فرا نگرفته و معلم نيز خود تابع شيوه درسى خاص خود و مكتب طبى ويژه اى بوده است. اينها مطالبى است كه روشن است; اين گزارش علاوه براين, سوالات ديگرى را پيش روى ما مى نهد كه بايد به دنبال پاسخ آن باشيم. براى مثال, آيا به صورت خصوصى تدريس شده يا عمومى؟ معلم زن بوده يا مرد؟ سيستم آموزشى ملى بوده يا دولتى؟ مجانى بوده يا شهريه مى گرفته اند؟ و...

براين اساس, وقتى كه درباره آموزش زن در سده نخست, سخن مى گوييم و دانش او در علوم و فنون مختلف را نقل مى كنيم, بطور ضمنى از معلم, شيوه تدريس و تحقيق و آموختن, سيستم آموزشى, مدرسه و مكتب, معلم و دانشجو سخن گفته ايم و آن هنگام كه روح اين موضوع را به روح تعاليم انسان ساز اسلام پيوند زنيم, پاسخ بسيارى از سوالها روشن خواهد شد.

به عنوان نمونه, از گزارش تاريخ سده نخست مى فهميم كه زنان توسط زن آموزش مى ديده اند. اين نكته توسط چند مطلب تاريخى تاييد شده است;

نخست آنكه خانم ((شفا)) به همسر

پيامبر(ص) آموزش مى داد, دوم وجود معلمان زن, چه درميان بوميان و چه درميان كنيزكان و اسيران و سوم عبادى بودن فراگيرى دانش كه با هر كار حرامى ـ نظير نگاه شهوتآميز ـ خدشه دار مى گردد و عبادت به معصيت تبديل مى شود و ممنوع خواهد بود از سوى ديگر به استناد گزارشات تاريخى مسلم است كه زنان دانشهايى را فرا گرفته اند. پس با آن معيار فعل آنان برطبق موازين اخلاقى, حمل بر صحت مى شود. در اين صورت, زنان در كنار انجام عبادت تعليم و تعلم, نبايد مرتكب حرامى شده باشند.

واقعيت اين است كه اساسا به مسائل زنان توجه نمى شده است, تا از آموزش آنان سخن بگوييم! حتى خانه دارى و آداب تربيت فرزند و امور مربوط به سياست منزل, تنها در چند مورد مختصر نقل شده است. علت اين امر, روشن است. آنها اين امور عادى و روزمره زندگى را ساده مى پنداشته اند, به همين خاطر از گزارش آن صرف نظر كرده اند. علاوه براين, مورخان همه مرد بوده اند و به كار زن و دانش او چنان كه بايد ارج ننهاده و از بازگويى آن خوددارى كرده اند. ديگر آنكه ازاوضاع واحوال منطقه سكونتى خودكاملاآگاه نبوده و امكانات ثبت و انتقال دانش را مثل امروز در اختيار نداشته اند و... . پس نبايد انتظار داشت كه تاريخ آموزش زنان, روشن و بدون ابهام باشد و نام دانشمندان زن همه در تاريخ ثبت و ضبط شده باشد.

بررسى پيشينه تاريخى آموزش و پرورش زنان, از اين نظر براى ما اهميت دارد كه در بينش اصولى ـ فقهى ما نوعى سيره عقلايى محسوب مى شود و كاربرد اصولى دارد.

تعدادى از فقيهان, سيره عقلا را در چنين موضوعاتى به شرط كاشفيت, حجت و لازم الاتباع مى دانند, البته وقتى كه از سوى شارع, دليلى بر منع اقامه نشده باشد. سيره عقلا كاشف از قبول اين موضوع نزدشارع است وبدون ترديد,اين سيره درمورد موضوع حاضر به لحاظ نصوص فراوان, اجمالا تاييدشده است, بخصوص كه مسلمانان نيز در سيره جاريه دخيلندوسيره عقلاسيره متشرعه نيز مى باشد.

سخن از پيشينه تاريخى آموزش زنان بطور مستقل, شايد موضوع تازه اى نباشد. دانشمندان اسلامى و برخى از متفكران درباره آموزش زنان كتابها و مقاله هاى مستقل نوشته يا حداقل در فصلى از كتاب خود به اين امر پرداخته اند و از اين جهت, موضوع بى سابقه اى نيست. با اين حال, در ديد ما اين بررسى رنگ ديگرى به خود گرفته است, چرا كه اين نوشته از يكسو هشدارى به گردانندگان امور فرهنگى و مردم مسلمان است كه بدانند اسلام دين برتر و والاتر است ((الاسلام يعلو ولا يعلى عليه)). مسلمانان در قرون گذشته حتى در سده نخست, از پيشرفته ترين سيستم آموزش زنان بهره مند بوده اند. از سوى ديگر, روش تحقيق اين پيشينه در تاريخ دوره اسلامى ابتكارى است. اين نوشتار تلاش كرده است از آيات قرآنى و احاديث نبوى(ص) و اهل بيت مطهرش(س)يك تاريخ روشن ارائه دهد.

ما در اين مقاله از ديد تاريخى به آموزش زنان نگريسته و تنها يك گزارش ارائه داده ايم. بنابراين, از مقاله حاضر نبايد انتظار تحليل و تفسير داشت, گرچه درمواردىاندك, دورى از اين شيوه را به خود اجازه نداده ايم. كسانى كه خواهان بحثهاى تحليلى و انتقادى درباره اين سيستم آموزش هستند, به منابعى كه در پايان مقاله آمده, مراجعه كنند.

موضوعات وعناوين مقاله حاضر عبارتند از:

1 ـ پيشينه تاريخى آموزش زنان در ايران تا آغاز دوره اسلامى

2 ـ پيشينه آموزش زنان در يونان, روم و برخى از كشورهاى پيشرفته

3 ـ آموزش زنان عرب قبل از اسلام

4 ـ آموزش زنان در اديان قبل از اسلام

5 ـ تاريخ آموزش زن در قرآن

6 ـ نخستين دانشگاه زنان در تاريخ

7 ـ آموزش زنان در دوره اسلامى

8 ـ سيستم جديد آموزش و پرورش

9 ـ سيستم نوين آموزش زنان ايران

10 ـ سخنى درباره آموزشهاى نوين

پيشينه تاريخى آموزش زنان در ايران تا دوره اسلامى

در قوانين حمورابى كه از 2025 تا 2067 سال پيش از ميلاد مسيح(ع) برجاى مانده, مواردى به چشم مى خورد كه برتحصيل زنان گواهى مى دهد:

همچنين زنان حق داشته اند مانند مردان به ديوان عدالت ادارى شكايت كنند يا اسناد رسمى را به مهر خود امضا نمايند. ديده شده كه زن در امور حسابدارى و صنعت صاحب نقش بوده است.(1)

در تمدن ايلامى كه سابقه آن بيش از 2250 سال قبل از ميلاد است, به نام زنانى برمى خوريم كه تحت عنوان ((كاهنه)) و ((عالمه)) از احترام ويژه اى برخوردار بوده اند.

در حقوق اين ملت كه پيوند مذهبى داشته, زنانى باسواد ديده شده كه داراى مهر و امضا بوده اند. در وصيتنامه هايى كه از آن دوره برجاى مانده, به وصيتنامه مادرى برمى خوريم كه همه ثروت خود را به دخترش بخشيده است.(2)

در آيين زردشت به آموزش زنان توجه خاصى شده, بگونه اى كه ((چستا)) يا ((چيستى)) به عنوان ايزد بانو و ((الهه)) نمودين دانش معرفت و فرزانگى تعيين شده است كه نام او را اغلب با ايزد دين در كنار هم مىآورند.

بنا به نظر برخى از مورخان معاصر, آثار مكتوب آيين زردشت, ميراثى است كه حاصل تلاش زنان و مردان پيرو اين آيين است. آنان فرهنگ زرتشتى را بگونه فراگير, سينه به سينه نقل كردند تا زمانى كه به رشته تحرير درآمد.(3)

در ايران دوره (اوستايى) كيانى, وضع آموزش

زن نسبت به ديگر نقاط و مكاتب, بسيار خوب گزارش شده است.

دختران (گرچه در طبقات ممتاز و متوسط) خواندن و نوشتن مىآموختند و تا سطح تحصيلات عالى و تخصصى پيش مى رفتند, در بعضى از موارد, زنان وظايف دستورى و روحانى عهده دار شده اند. در كتاب ((دينكرد)) به قابليت زن براى تصدى مقام قضا تصريح شده است و زنان فارغ التحصيل رشته حقوق را برمردانى كه تحصيل حقوق ندارند, ترجيح داده و برتر مى داند.

برخى از زنان, مدير تشريفات مذهبى (دين زرتشت) بوده اند. در جلد پانزدهم كتاب دينكرد, به صراحت به اين موضوع اشاره شده است.(4)

در دوره هخامنشيان بهره ورى زنان از فنون رزمى و بافندگى گزارش شده, ولى مانند دوره كيانى روشن نيست. يكى از نويسندگان پژوهشگر تاريخ آموزش ايران مى گويد: علت عدم توجه زنان به مسائلى از قبيل خانه دارى كه مورد توجه كامل مردان بوده, وضع خوب مادى و رفاه كامل مردم آن دوره بوده است.([ (5كه چون زنان از خادم و كنيزبرخورداربوده اند,فنونى چون بافندگى را براى خودنمى پسنديدندوازدانش روى برگردانده بودند].

با اين حساب, تاريك بودن وضع آموزش زن هخامنشى مربوط به افكار دينى و سياسى نبوده است, بلكه عمدتا زنان خود رغبتى نشان نداده اند. در سيستم آموزش دوره هخامنشى, مادر فرزندان را تا پنج سالگى مى پرورانده و از آن به بعد وارد آموزشگاههاى رسمى مى شده اند.(6)

در آثار دوره ساسانى وضع بهترى براى زنان مشاهده مى شود. زن عصر ساسانى از تحصيلات عاليه در حد بالايى برخوردار بوده و به مطالعه و تحقيق مى پرداخته است. در كتابى به نام ((ماتيكان هرار داتستان)) كه هزار حكم قضايى را گردآورى كرده و يكى از مجموعه هاى حقوقى اين دوره محسوب مى شود,درباره آموزش چنين آمده است:

((اگر تو را فرزندى است, خواه پسر و خواه دختر او را به دبستان فرست... و زن و فرزند را از تحصيل هنر باز مدار تا غم و اندوه به خانه تو راه نيابد و در آينده, پشيمانى نبرى)) (از نصايح آذر مهراسپندان به فرزندش).(7)

اين مطلب, نشان از روش آموزش زن ساسانى دارد. در كتاب ياد شده چنين آمده است:

و هزار به من گفت كه از آرتور برزگر داور شنيدم كه مى گفت: يك روز كه به دادگاه مى رفتم, در راه به پنج زن برخوردم. يكى از آنان به من گفت: خواهش دارم اين مساله قضايى را برايم حل كن و پرسش او درباره ضمانت بود. پاسخ دادم و راى خود را بيان كردم, اما ايرادى گرفت. آن را نيز پاسخ دادم. بار دوم ايرادى گرفت. من از پاسخ فرو ماندم و به فكر فرو رفتم. يكى از آنان گفت: اى استاد! پيش از اين خود را ميازار; بگو نمى دانم. از اين گذشته اين مساله را ((اندرز بدمغ)) حل كرده و منتشر ساخته, برو به آن رجوع كن.(8)

چكامگويى, خوانندگى, نوازندگى, فنون رزمى و نظامى, سواركارى و شكار از ديگر تعليمات زن در ايران پيش از اسلام مى باشد. در ((شاهنامه)) فردوسى و ((هفت پيكر)) نظامى دلايل اين سخن آمده است كه بخاطر رعايت اختصار از آن مى گذريم. همچنين در آثار باستانى آن روزگار مانند مجسمه ها, كاشيها و ظروف چينى دلايلى در اين زمينه يافت مى شود.

پيشينه آموزش زنان در يونان,روم وبرخى از كشورهاى پيشرفته

غرب:

آموزش زنان در قرون وسطى بسيار محدود و با كيفيتى پايين تر از مردان بوده است. يكى از محققان اين رشته مى نويسد:

شمار بسيارى از كتابها و آثارى كه براى آموزش زنان در سده هاى ميانه خوانده ام, مرا به اين دستاوردرساندند(9)كه زنان باخترزمين از فرصتهاى آموزشى كمترىنسبت به مردان برخورداربودند.(10)

آ. ابرامa.abram در باره آموزش زن انگليسى پس از سده هاى ميانه اين گونه نوشته است:

اهميت و توجه كمترى به آموزش زنان داده مى شد تا مردان, زنان به سطح دانش بسيار پايين ترى دست مى يافتند.(11)

اجازه تحصيل دختران تنها به موارد ويژه اى اختصاص داشته است. ((فرانچسكو دابار برينو)) به يك دختر اشرافى اجازه مى دهد كه خواندن و نوشتن بياموزد تا بتواند املاك و دارايى خود را ادره كند. اجازه تحصيل شامل دختران بزرگزاده دربارى, زميندارى, قاضيان, پزشكان و ديگر اشراف بود. با اين وصف, پس از مدتى ترديد, نتيجه آن شد كه دختران از آموزش ممنوع باشند, بخصوص دختران بازرگانان و پيشه وران. آموزش زنان اشرافى فقط در حدى بود كه بتوانند آواز ياد بگيرند يا بتوانند داستانهايى كه از دوره گردان و كوليان مى خريدند, بخوانند.(12)

وضع زن غربى روى هم رفته تا اواخر سده هجدهم به همين ترتيب مى گذشته است, زيرا متفكران جامعه غربى با آموزش زنان موافق نبوده اند.ازقول((ژان ژاك رسو))نقل شده كه گفته است:زن براى دانش و حكمت و همچنين براى فكر كردن و سياست و فنون آفريده نشده است. او مادرى است كه به بچه هاى خود شير مى دهد و از آنان كه ضعيفند, حمايت و سرپرستى مى كند.(13)

او زن را موجودى مى داند كه حامله مى شود, مى زايد و بچه مى پروراند و فقط به امور زندگى بچه ها مى پردازد, نه بيشتر از اين. همو گفته است:

زنى كه از فرهنگ و تعليم و تربيت برخوردار باشد, بلاى جان شوهر, فرزندان, خانواده و خدمتگزارانش و بطور كلى تمام افراد خواهد بود.

او در فصل پنجم كتاب خود به نام ((اميل)) كه در سال 1762 (1140 ه.ش) منتشر شده, وقتى به تعليم و تربيت دخترى به نام ((سوفى)) كه براى ازدواج با اميل آماده مى شود, اشاره مى كند, يكى از اصول فلسفى خودرانقض مى كندوتعليم و تربيت وى را به عنوان همسر آينده اميل اجازه مى دهد.(14)

براى فهم بهتر مطلب ناچاريم اندكى از وضع آموزش و پرورش باختر را به تفكيك مناطق فرهنگى جغرافيايى دوره گزارش ترسيم كنيم.

الف ـ اسپارت

تاريخ آموزش يونان, وضع آموزشى مردم اسپارت را بهتر از هر جاى يونان حتى آتن دانسته است. در اين شهر, دختران به ورزشهاى مختلف مى پرداخته و شعر و سرود مى خواندند. موسيقى نيز هنرى بوده كه دختران از آن بهره مند بوده و در مجالس و جشنها از آن استفاده مى كردند.(15)

ب ـ آتن

تعليم و تربيت رسمى در اين شهر از هفت سالگى آغاز مى شد و فقط پسران به مدرسه مى رفتند. در آتن سه نوع مدرسه براى پسران وجود داشت, يكى دبستانى بود كه در آن خواندن و نوشتن و حساب آموخته مى شد, ديگرى دبستان موسيقى ناميده مى شد و در آنجا اشعار موسيقى و سرودوتسلطبرآلاتآن تعليم داده مى شد و سومين نوع آن را دبستان ژيمناستيك مى ناميده اند.(16)

در آتن دختران به مدرسه نمى رفتند و در منزل تحت سرپرستى مادر از تعليمات خانگى بهره مند مى شدند.(17)

در دوره افلاطون, نظام تعليم و تربيت تغيير يافت و شرط جنسيت لغو شد. او معتقد بود كه مردان و زنان بطور مساوى از موهبتهاى طبيعى برخوردارند و بنابراين, هر دو بايد از تعليم و تربيت بهره مند باشند.(18)

با اين حال, پس از افلاطون گزارشى از وضع تحصيل دختران در دست نيست و سخن آن فرزانه به دست فراموشى سپرده شده است.

يكى از نويسندگان معاصر, اى. بى. كاستل مى نويسد:

مورخان كلاسيك قديم برآنند كه غير از زنان اسپارتى ديگر زنان يونانى مثل زنان شرق در انزوا بسر برده اند... .

عقيده هاى تازه ترى وجود دارد كه اين نظر را تاييد نمى كند... ليكن زنان و دختران آتنى علاوه بر مهارت در صنايع خانگى, ريسندگى, بافندگى و حاشيه دوزىبافرهنگ پرمايه مردم خود, آشنا بودند ودرجشنواره هاىملى وسرودهاسهم تمام داشتند.(19)

ج ـ روم

در روم, تعليم و تربيت ابتدا بيشتر براى پسران بود. مقصود آنان از آموزش و پرورش پسران, تربيت پدران و سربازان و شهروندانى لايق و بافضيلت بود.(20)

آنها مادران و دختران را براى انجام وظايف خانه دارى و مادرى بار مىآورند.(21)

با اين وصف, نويسنده ديگرى از غربيها سعى مى كند براى شهروندان خود سابقه ارزشى بسازد. او چنين نوشته است:

در اين خانواده سخت گير و سخت پيوند (روم باستان) پدر و مادر به يك اندازه در تربيت پسران و دختران روم قديم دخالت داشتند زيرا بانوى رومى هر چندمطيع شوهر خود بود, در خانه قدرتى واقعى شمرده مى شد.(22)

اين نويسنده, حدس خود را بيان داشته و چنان كه از سخن او نيز پيداست, سعى دارد در برابر گزارش همه مورخان يك نظر جديد ارائه دهد و براى غربيها سابقه آموزش جعل كند.

مدارس شهرى از قرن چهاردهم ميلادى آغاز شده و در شرايط آن قيد جنسيت گزارش نگرديده و همين طورازحضورزنان ودختران هم سخن نرفته است.

اما در قرن شانزدهم كه افكار لوترluther پراكنده شد, به موضوع آموزش زنان توجه شد. ((و مدارس عامه را كه در آن آموزش ابتدايى به دختران و پسران داده مى شد تقويت كرد. به نظر لوتر[ به تبع نظر افلاطون] تعليم و تربيت موهبتى است كه همگان از خرد و كلان, زن و مرد, غنى و فقير, شريف و وضيع بايد از آن بهره مند شوند.))(23)

نظام آموزش پيشنهادى لوتر در آلمان پياده شد و مدرسه ابتدايى با زبان عاميانه ايجاد گرديد. برنامه درسى اين مدرسه شامل خواندن ونوشتن,ورزش و موسيقى بوده است. در اين سيستم آموزشى مسايل مذهبى براى دختر و پسر اجبارى بود.(24)

آنچه مسلم است اينكه غربيها تا سده هاى شانزدهم به آموزش دختر اهميتى نمى دادند. در اين دوره پس از نهضت اصلاح مذهب, سهم زنان در آموزش تا حدودى خوب بوده و جايگاه روشنى داشته است.

آموزش و پرورش را يكى از وظايف اساسى كليسا مى دانستند, به رواج مدارس علاقه فراوان نشان مى دادند و معتقد بودند كه كليسا بايد به تربيت زنان ومردان و پسران و دختران مبادرت ورزد.(25)

در عين حال, فرقه يسوعى در سيستم آموزش خود در سطح متوسطه و عالى براى زن جايى در نظر نگرفته بود و تنها در موارد كمى توجه آنان به تعليم وتربيت دختران كوچك معطوف مى شد.(26)

در قرن هجدهم وضع آموزش زن عوض شده, اندك تكانى خورد. فرقه اورسلين ursolines)) كه انجمنى از زنان راهبه بود, براى توسعه آموزش بانوان اقدامات فراوانى به عمل آورد. در اين زمينه, فنلنfenilon) ) 1651 ـ 1715 (1029 ـ 1093) كتابى درباره تعليم و تربيت دوشيزگان به رشته تحرير درآورد.

اوعقيده داشت كه دوشيزگان بايدبراىكارهاى مربوطبه خانه دارىتربيت وآماده شوند و از موازين حقوقى واصول اقتصادوامورمالىآگاه باشند.(27)

وقتى كه در مغرب زمين, نهضت حقيقت جويى جريان يافت,وضعآموزش زن روشن شد. كمينوس كه يكى از متفكران اين نهضت است براى آموزش كشورش يك سيستم چهار مرحله اى(28) پيشنهاد كرد. در اين سيستم به آموزش دختران در فاصله بين شش تا دوازده سال تصريح شده است.

كشورهاى متمدن دنياى كنونى در آن روزگار از آموزش و پرورش همگانى برخوردار نبودند. در كشور فرانسه تا سال 1880 (1258 ه.ش) براى دختران تحصيلات متوسطه نبود و از اين سال به بعد دبيرستان دخترانه به وجود آمد. دو سال بعد براى دختران دانشسراى مقدماتى ايجاد شد.(29)

آموزشگاههاى بچگان (سيستم آموزش ابتدايى) اين كشور نيز سابقه زيادى ندارد و به اندكى قبل از دوره انقلاب فرانسه برمى گردد.

بيست سال پيش از انقلاب فرانسه, يك نفر كشيش مدرسه اى ايجاد كرد كه به مدرسه مادرانه موسوم شد. در سال 1799 (1257 ه.ش) ((روبرت اون)) انگليسى (1771 ـ 1858) در اسكاتلند يك مدرسه داير كرد. در سال 1818 (1196 ه.ش) يكى از شاگردان او به لندن آمد و به وسيله يكى از نويسندگان نوع پرور, آموزشگاه بچگان داير كرد.

در آلمان ملكه پروس و يكى از دانشمندان اين كشور به نام فيشتهfichte (1762 ـ 1824) را به عنوان بانى ايجاد مدارس (ابتدايى) بچگان معرفى كرده اند. در اين كشور در سال 1807 (1185 ه.ش) اداره كل معارف به وجود آمد.

درنيويورك(آمريكا) پيدايش مدارس بچگان (ابتدايى)ازسال1827(1205ه.ش)بوده است.(30)

آمار:

براى آنكه چشم اندازى بر آموزش و پرورش زنان در اواسط قرن بيستم (در كشورهاى پيشرفته) داشته باشيم, كشور فرانسه(31) را نمونه مىآوريم:

آمار دانشآموزان دوره متوسطه دولتى فرانسه درسال تحصيلى 1945 ـ 1946 (1324 ـ 1325) تعداد237697 نفر پسر و 160224 نفر دختر بوده است.در همين سال كلاسهاى آموزش عالى براى پسران دررشته هاىعلمى195كلاس وبراى دختران 9كلاس بوده است.دررشته ادبى52كلاس براىپسران و24 كلاس براى دختران داير بوده است.(32)

در همان سال آمار دانشجويان پسر در كلاسهاى عالى 62143 نفر و دانشجويان دختر 33209 نفر گزارش شده است.(33)

ادامه دارد.

1 ـ شناخت هويت زن ايرانى, ج 1, ص198.

2 ـ همان مدرك, ص224 ـ 228.

3 ـ همان مدرك, ص268 ـ 277.

4 ـ سير تمدن و تربيت در ايران باستان, ص 103 ـ 104, به نقل از دينكرد, ج5, كتاب 8, قسمت 21, ص97 و ج6, كتاب 8.

5 ـ همان مدرك, ص289.

6ـ همان مدرك , ص 288, به نقل از تاريخ هردوت, ج1, ص 236.

7 ـ زن در ايران باستان, ص111.

8ـ همان مدرك, ص111ـ زن در حقوق ساسانى, ص15ـ16.

9 ـ گوستاولوبون(1841 ـ 1931)دركتاب خود به نقل از مسيو دوواژينى مدير مدرسه قاهره[ گويا در مصر]نقل مى كند كه گفته است:

اينها (زنان مسلمان) در علم و دانش و تعليم بر زنان اروپايى مزيت دارند و از بسيارى از آنها حتى طبقات بالا برترند... موضوع تعليم و تربيت در ميان حرمها بطور عموم انتشارداردوزنان شوهرداروبى شوهر بسيارى هستند كه بخوبى به زبانهاى عربى, فرانسه, انگليسى و ترك تسلط داشته هم مى توانندبدان تكلم نموده وهم بنويسندوغالبا اتفاق مى افتد كه زنان اعيان مسلمان وقتى درخانه دورهم اجتماع مى كنندبه زبان فرانسوىصحبت مى كنند.تاريخ تمدن اسلام وعرب,ص515,

آقاى گوستاو لوبون پس از اين نوشته است:

((كسى نگويد: كه طرز زندگى زنان شرقى مانع از اين است كه بتوانند هر وقت به تعليم دانش بپردازند زيرا چنانچه پيش گذشت در دوران تمدن اعراب زنان بسيارى بوده اند كه به علم و ادب مشهور گشته اند و نويسندگانى كه از جهل و بى سوادى زنان شرقى بحث كرده اند آن كنيزانى را مقياس گرفته اند كه از نقاط دوردست به بازارهاى برده فروشى آورده و آنها را خريده اند و در برخى از حرمسراها ديده مى شوند.)) همان مدرك, ص 515 ـ 516.

ذكر اين توضيحات به دو منظور آورده شد:

1 ـ آنكه نويسنده كتاب تاريخ آموزش در اسلام, به موضوع آموزش زن توجه كافى نداشته است... ديگر آنكه:

بايد توجه داشت انديشه هاى اصولى سازنده واقعيتند. هرگاه انديشه تعليم و آموزش زن مطرح باشد معلول آن تحقق خواهد يافت. چون مسلمانان به پيروى از قرآن و سيره حضرت رسول(ص) به تعليم و آموزش زنان عقيده داشته اند و در طول تاريخ حيات اسلامى اين روش را پياده كرده اند و چنانكه ياد شد اگر توضيح بيشترى از گزارشات و اخبار زنان دانشمند و تحصيل بانوان و دختران نداريم نه به آن معنى است كه تحصيل نمى كردند بلكه بخشى به ظلم تاريخ نگارى مردان مربوط مى شود.

نكته ديگرى كه بايد در خصوص گزارشهاى غربيها مطرح كرد آنكه وجود افراد بى سواد در ميان زنان آن طور كه آقاى گوستاو لوبون اعتراف دارد به زنان برده آن هم نه بردگان شرقى بلكه بردگان غربى اختصاص داشته است.

چون آموزش زن در غرب ممنوع بوده است, زنان خريدارى شده يا به اسارت گرفته غربى بى سواد بوده اند با اين حال در دوره اسلامى ارقام نسبتا بالايى از آموزش كنيزكان (بردگان زن) وجود دارد.

10 ـ تاريخ آموزش در اسلام, ص 260.

11 ـ همان مدرك, ص 261.

12 ـ همان مدرك, ص 240 ـ 241.

13 ـ المراه فى ظل الاسلام, ص 32.

14 ـ تاريخ آموزش و پرورش باختر, ص 162 ـ 163.

15 ـ همان مدرك, ص 11 ـ 12.

16 ـ همان مدرك, ص 15 ـ 24.

17 ـ همان مدرك, ص 18.

18 ـ همان مدرك, ص 221.

19 ـ آموزش و پرورش كهن و نوين, ص 74 ـ 75.

20 ـ تاريخ آموزش و پرورش باختر, ص 38.

21 ـ همان مدرك.

22 ـ آموزش و پرورش كهن و نوين, ص 147.

23 ـ تاريخ آموزش و پرورش باختر, ص 100 ـ 103.

24 ـ همان مدرك, ص 106 ـ 107.

25 ـ همان مدرك, ص 112 و 121.

26 ـ همان مدرك, ص 115.

27 ـ همان مدرك, ص 119 ـ تاريخ مختصر تعليم و تربيت, ص 162.

28 ـ مرحله اول آموزشگاه مادر از بدو تولد تا سن شش سالگى ـ مرحله دوم مدرسه عاميانه از شش تا دوازده سالگى ـ مرحله سوم مدرسه لاتين از 12 تا 18 سالگى ـ مرحله چهارم سطح عالى از 18 تا 24 سالگى. تاريخ آموزش و پرورش باختر, ص 141 ـ 142.

29 ـ تاريخ مختصر تعليم و تربيت, ص 4 و 271.

30 ـ همان مدرك, ص 361.

31 ـ زيرا فرانسه پيش كسوت آموزش در ايران است و علاوه براين در ميان كشورهاى پيشرفته جهان سابقه آموزشهاى همگانى آن كشور بيشتر از ديگران است.

32 ـ تعليم و تربيت در فرانسه, ص 54 ـ 55.

33 ـ همان مدرك, ص 83 ـ 84.

/ 1