بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
«قصد سفر به عراق را داشتم، عمر مرا تا صرار (موضعي نزديك مدينه) بدرقه كرد، سپس گفت: ميدانيد براي چه همراه شما آمدم؟ گفتم: قصد بدرقه و اكرام ما را داشتي. گفت: خواسته ديگري نيز داشتم، شما به شهري وارد ميشويد كه همه به زمزمه قرآن مشغولند آنها را به حديث مشغول نكنيد. قرآن را زيبا كنيد و روايت از رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم را كم كنيد. وقتي قرظه وارد عراق شد. مردم از وي درخواست حديث كردند و او جواب داد: عمر مرا از نقل حديث نهي كرده است».9عمر روزي به «ابن مسعود» و «ابو درداء» و «ابوذر» نسبت به نقل حديث اعتراض كرد و سپس آنان را زنداني كرد و آنان تا هنگام مرگ خليفه دوم در زندان بسر ميبردند.10 چنان جو خوف و وحشتي بر اصحاب حاكم بود كه اگر ناخودآگاه لفظ «قال رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم » از گسي صادر ميشد لرزه بر اندامش ميافتاد مثلاً عمرو بن ميمون ميگويد:«يك سال با ابن مسعود مراوده داشتم و هيچگاه نشنيدم كه حديثي از رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم نقل كند روزي صحبت ميكرد در ضمن كلام لفظ «قال رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم » بر زبانش جاري شد؛ غم وجودش را فرا گرفت به طوري كه عرق از پيشانيش سرازير شد».11بخاري از سائب بن زيد نقل ميكند كه گفت:«با طلحة بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، مقداد بن اسود و عبدالرحمن بن عوف مصاحبت داشتم از هيچكدام نشنيدم كه از رسول الله حديثي نقل كنند، مگر طلحه كه از جنگ احد سخن ميگفت».12اگر به زيد بن ارقم ميگفتند بر ما حديث بخوان ميگفت «كبرنا و نسينا» پير شديم، فراموش كرديم و بعضي مانند سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل كه يكي از عشرة مبشره است بسيار كم حديث نقل كرده است و ابي عبيده جراح هيچ حديثي در صحيح مسلم و بخاري ندارد.13البته فتح الباري في شرح البخاري ذيل قصه سائب بن يزيد مينويسد:«آنها از ترس زياد و كم كردن الفاظ حديث سخن نميگفتند و عمل آنان را احتياطآميز ميداند».به هر حال اين عمل اصحاب كه پيوسته مصاحب رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم بودند و در صداقت و درستكاري آنان شكي نيست كه به هر دليل ـ چه از ترس قيامت و چه از ترس جو حاكم ـ از نقل حديث خودداري كردند موجب از بين رفتن سنت پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم شد. و با توجه به تبليغات گوناگون و با وفات يافتن نسل اول حديث ثابت و مورد اعتمادي باقي نماند. حال به مثالهائي در همين مورد از احاديث صحاح ستة توجه كنيد:1. صيغههاي تشهد نماز: تشهد با اينكه يكي از واجبات نماز است و در هر روز چندين بار تكرار ميشود اما صيغه واحدي ندارد زيرا در صحيح مسلم و بخاري تشهد ابن مسعود عبارت است از:«التهيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته، السلام علينا و علي عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله».ولي تشهد ابن عباس اين چنين است:«التهيات المباركات و الصلوات الطيبات لله، السلام عليك ايها النبي و بركاته، السلام علينا و علي عبادالله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله».و با تشهد عمر بن خطاب كه روي منبر هم خوانده است:«التهيات الزاكيات لله الطيبات صلوات الله ...»و در روايت سرخسي:«التهيات الناميات الزاكيات المباركات الطيبات لله ...» وارد شده است.تشهد ابو سعيد خدري:«التهيات، الصلوات الطيبات السلام عليك...»سپس ابو سعيد ميگويد:«ما غير از قرآن و تشهد چيز ديگري را نمينوشتيم».142. صيغه عقد نكاح:«زني نزد پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم آمد و خواست كه خود را به آن حضرت ببخشد، شخصي جلو آمد و گفت او را به نكاح من درآور و آن شخص چيزي كه بتواند آن را مهريه قرار دهد نداشت مگر بعضي از قرآن را كه حفظ بود و ميتوانست تعليم دهد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم آن زن را به ازدواج او درآورد.»حال با چه جمله و صيغهاي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم اين عمل را انجام داد؟ بعضي نقل ميكنند كه حضرت فرمود:«انكحتكها بما معك من القرآن»گروهي ديگر:«قد زوجتكها بما معك من القرآن»گروه سوم:«زوجتكها علي ما معك» نقل ميكنند:و گروه چهارم:«قد ملكتها بما معك»و رواية پنجم:«قد ملكتها بما معك من القرآن»و در نقل ششم:«انكحتكها علي ان تقرئها و تعلمها»و باز در روايت هفتم:«امكنا كها...»و بالاخره در روايت هشتم:«خذها بما معك»وارد شده است.15بر هر يك از اين اختلافها حلالها و حرامهايي نيز مرتب ميشود و به هر حال اين يك اختلاف لفظي صرف نيست بلكه ثمرات فقهي خاص خود را دارد.
نتيجه گيري:
از آنجا كه احاديث پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم در طول ساليان متمادي نوشته نشده است، پس به هيچ لفظ و مضموني نميتوان اطمينان پيدا كرد كه از پيامبر اكرم صادر شده باشد با صرف نظر از احتمال جعل، تحريف و حب و بغض در احاديث. مرحله دوم: مرحله تكثير و جعل حديثخلفاي اول جهت جلوگيري از حديث و ترغيب به قرائت قرآن باعث فراموشي يك دسته احاديث شدند و از زمان عثمان كساني با انگيزههاي مختلف شروع به ساختن حديث كردند و هر فرقهاي براي پيروزي بر فرقه ديگر، خود را با حديثي به رسول الله منتسب ميكرد.16اسباب مختلف دست به دست هم داد و احاديث زياد جعل شد كه بعضي از آنها عبارتند از:1. احاديثي كه زنادقه وضع كردند؛2. گروههاي مختلف اسلامي احاديثي را براي پيروزي بر يكديگر وضع كردند مانند حديثي كه حنفيان بر ضد شافعيان جعل كردند؛«يكون في امتي رجل يقال له محمد بن ادريس اضر علي امتي من ابليس، و يكون في امتي رجل يقال له ابو حنيفه هو سراج امتي».17كه در اسناد اين حديث دو انسان وضاع به نامهاي مأمون بن احمد سلمي و احمد بن عبدالله خونباري وجود دارد. اين حديث را خطيب بغدادي مرفوعا از ابو هريره نقل كرده است. در مقابل شافعيها مجبور شدند حديث ديگري جعل كنند كه:«اكرموا قريشا فان عالمها يملا طباق الارض علما».183. از ديگر اسباب جعل، غفلت از حفظ است كه ناقل حديث قصد جعل ندارد ولي چون حافظهاش كم است يا كلام را غلط ميشنود نقل آن نوعي جعل به حساب ميآيد؛