نتيجه گيري: - بررسی تطبیقی منابع حدیثی شیعه و اهل سنت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تطبیقی منابع حدیثی شیعه و اهل سنت - نسخه متنی

احمد عابدینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«قصد سفر به عراق را داشتم، عمر مرا تا صرار (موضعي نزديك مدينه) بدرقه كرد، سپس گفت: مي‏دانيد براي چه همراه شما آمدم؟ گفتم: قصد بدرقه و اكرام ما را داشتي. گفت: خواسته ديگري نيز داشتم، شما به شهري وارد مي‏شويد كه همه به زمزمه قرآن مشغولند آنها را به حديث مشغول نكنيد. قرآن را زيبا كنيد و روايت از رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را كم كنيد. وقتي قرظه وارد عراق شد. مردم از وي درخواست حديث كردند و او جواب داد: عمر مرا از نقل حديث نهي كرده است».9

عمر روزي به «ابن مسعود» و «ابو درداء» و «ابوذر» نسبت به نقل حديث اعتراض كرد و سپس آنان را زنداني كرد و آنان تا هنگام مرگ خليفه دوم در زندان بسر مي‏بردند.10 چنان جو خوف و وحشتي بر اصحاب حاكم بود كه اگر ناخودآگاه لفظ «قال رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم » از گسي صادر مي‏شد لرزه بر اندامش مي‏افتاد مثلاً عمرو بن ميمون مي‏گويد:

«يك سال با ابن مسعود مراوده داشتم و هيچگاه نشنيدم كه حديثي از رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل كند روزي صحبت مي‏كرد در ضمن كلام لفظ «قال رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم » بر زبانش جاري شد؛ غم وجودش را فرا گرفت به طوري كه عرق از پيشانيش سرازير شد».11

بخاري از سائب بن زيد نقل مي‏كند كه گفت:

«با طلحة بن عبيدالله، سعد بن ابي وقاص، مقداد بن اسود و عبدالرحمن بن عوف مصاحبت داشتم از هيچكدام نشنيدم كه از رسول الله حديثي نقل كنند، مگر طلحه كه از جنگ احد سخن مي‏گفت».12

اگر به زيد بن ارقم مي‏گفتند بر ما حديث بخوان مي‏گفت «كبرنا و نسينا» پير شديم، فراموش كرديم و بعضي مانند سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل كه يكي از عشرة مبشره است بسيار كم حديث نقل كرده است و ابي عبيده جراح هيچ حديثي در صحيح مسلم و بخاري ندارد.13

البته فتح الباري في شرح البخاري ذيل قصه سائب بن يزيد مي‏نويسد:

«آنها از ترس زياد و كم كردن الفاظ حديث سخن نمي‏گفتند و عمل آنان را احتياط‏آميز مي‏داند».

به هر حال اين عمل اصحاب كه پيوسته مصاحب رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بودند و در صداقت و درستكاري آنان شكي نيست كه به هر دليل ـ چه از ترس قيامت و چه از ترس جو حاكم ـ از نقل حديث خودداري كردند موجب از بين رفتن سنت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شد. و با توجه به تبليغات گوناگون و با وفات يافتن نسل اول حديث ثابت و مورد اعتمادي باقي نماند. حال به مثالهائي در همين مورد از احاديث صحاح ستة توجه كنيد:

1. صيغه‏هاي تشهد نماز: تشهد با اينكه يكي از واجبات نماز است و در هر روز چندين بار تكرار مي‏شود اما صيغه واحدي ندارد زيرا در صحيح مسلم و بخاري تشهد ابن مسعود عبارت است از:

«التهيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته، السلام علينا و علي عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله».

ولي تشهد ابن عباس اين چنين است:

«التهيات المباركات و الصلوات الطيبات لله، السلام عليك ايها النبي و بركاته، السلام علينا و علي عبادالله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله».

و با تشهد عمر بن خطاب كه روي منبر هم خوانده است:

«التهيات الزاكيات لله الطيبات صلوات الله ...»

و در روايت سرخسي:

«التهيات الناميات الزاكيات المباركات الطيبات لله ...» وارد شده است.

تشهد ابو سعيد خدري:

«التهيات، الصلوات الطيبات السلام عليك...»

سپس ابو سعيد مي‏گويد:

«ما غير از قرآن و تشهد چيز ديگري را نمي‏نوشتيم».14

2. صيغه عقد نكاح:

«زني نزد پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آمد و خواست كه خود را به آن حضرت ببخشد، شخصي جلو آمد و گفت او را به نكاح من درآور و آن شخص چيزي كه بتواند آن را مهريه قرار دهد نداشت مگر بعضي از قرآن را كه حفظ بود و مي‏توانست تعليم دهد. پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آن زن را به ازدواج او درآورد.»

حال با چه جمله و صيغه‏اي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اين عمل را انجام داد؟ بعضي نقل مي‏كنند كه حضرت فرمود:

«انكحتكها بما معك من القرآن»

گروهي ديگر:

«قد زوجتكها بما معك من القرآن»

گروه سوم:

«زوجتكها علي ما معك» نقل مي‏كنند:

و گروه چهارم:

«قد ملكتها بما معك»

و رواية پنجم:

«قد ملكتها بما معك من القرآن»

و در نقل ششم:

«انكحتكها علي ان تقرئها و تعلمها»

و باز در روايت هفتم:

«امكنا كها...»

و بالاخره در روايت هشتم:

«خذها بما معك»

وارد شده است.15

بر هر يك از اين اختلافها حلالها و حرامهايي نيز مرتب مي‏شود و به هر حال اين يك اختلاف لفظي صرف نيست بلكه ثمرات فقهي خاص خود را دارد.

نتيجه گيري:

از آنجا كه احاديث پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در طول ساليان متمادي نوشته نشده است، پس به هيچ لفظ و مضموني نمي‏توان اطمينان پيدا كرد كه از پيامبر اكرم صادر شده باشد با صرف نظر از احتمال جعل، تحريف و حب و بغض در احاديث.

مرحله دوم: مرحله تكثير و جعل حديث

خلفاي اول جهت جلوگيري از حديث و ترغيب به قرائت قرآن باعث فراموشي يك دسته احاديث شدند و از زمان عثمان كساني با انگيزه‏هاي مختلف شروع به ساختن حديث كردند و هر فرقه‏اي براي پيروزي بر فرقه ديگر، خود را با حديثي به رسول الله منتسب مي‏كرد.16

اسباب مختلف دست به دست هم داد و احاديث زياد جعل شد كه بعضي از آنها عبارتند از:

1. احاديثي كه زنادقه وضع كردند؛

2. گروههاي مختلف اسلامي احاديثي را براي پيروزي بر يكديگر وضع كردند مانند حديثي كه حنفيان بر ضد شافعيان جعل كردند؛

«يكون في امتي رجل يقال له محمد بن ادريس اضر علي امتي من ابليس، و يكون في امتي رجل يقال له ابو حنيفه هو سراج امتي».17

كه در اسناد اين حديث دو انسان وضاع به نامهاي مأمون بن احمد سلمي و احمد بن عبدالله خونباري وجود دارد. اين حديث را خطيب بغدادي مرفوعا از ابو هريره نقل كرده است. در مقابل شافعي‏ها مجبور شدند حديث ديگري جعل كنند كه:

«اكرموا قريشا فان عالمها يملا طباق الارض علما».18

3. از ديگر اسباب جعل، غفلت از حفظ است كه ناقل حديث قصد جعل ندارد ولي چون حافظه‏اش كم است يا كلام را غلط مي‏شنود نقل آن نوعي جعل به حساب مي‏آيد؛

/ 8