بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
1. خطيب بغدادي در تاريخ بغداد نقل ميكند كه بخاري گفته است:«رب حديث سمعته بالبصرة كتبته بالشام و رب حديث سمعته بالشام كتبته بمصر فقيل له: يا اباعبدالله بكما له؟ فسكت»29احيدربن ابي جعفر فرمانرواي بخارا نيز همين مطلب را از او نقل كرده است30 و ابن حجر عسقلاني نقل ميكند:«من نوادر ما وقع في البخاري، انه يخرج الحديث تاما باسناد واحد بلفظين»31خلاصه اشكال اول اين است كه او حديثهاي شنيده شده را در يكجا جمع ميكرد و اين عمل به طور معمول موجب حذف بعضي كلمات يا تغيير بعضي ديگر ميشده و گاهي اسناد يك حديث با حديث ديگر خلط ميشود و شخص بخاري نيز هم عملاً و هم لفظا به اين اشكالات معترف است.2. از قرائن مختلفي ميتوان به دست آورد كه صحيح بخاري در زمان حيات مؤلفش پاك نويس نشده بوده است و از جمله آن قرائن تقديم و تأخير در روايات ابي اسحاق المستملي، ابي محمد سرخسي، ابي هيثم كشميهني و ابي زيد مروزي و ذكر نكردن شرح حال عبدالرحمن بن عوف و سعيدبن زياد (با اينكه اين هر دو از عشره ميشره هستند) ميباشد.3. احاديث زيادي را از افراد ضعيف، كذاب، متهم و مجهول نقل كرده است كه در فتح الباري حدود 65 صفحه به ذكر اسماء اين افراد و اشكالاتشان پرداخته است.32اينها همه اشكالاتي است كه برادران اهل سنت مطرح كردهاند اگر به اين اشكالات، مطالب مطرح شده در مرحله اول و اشكالات وارد شده بر موطأ مالك نيز افزوده شود ديگر هيچ اطميناني به هيچ لفظ و مضموني باقي نميماند. و شايد بخاطر همين اشكالات است كه رشيد رضا در المنار ميگويد:«فاذا تأملتم هذا و ذاك علمتم انه ليس من اصول الايمان و لا من اركان الاسلام ان يومن المسلم بكل حديث رواه البخاري مهما يكن موضوعه، بل لم يشترط احد في صحة الاسلام و لا في معرفته التفصيليه الاطلاع علي صحيح البخاري و الاقرار بكل ما فيه»33ميتوان گفت نه تنها اعتقاد به صحت آن احاديث جزء اسلام نيست بلكه چه بسا اعتقاد به صحت همه آن احاديث، به اسلام شخص ضربه بزند. اساسا اسناد غيرواقع به رسول الله صلياللهعليهوآلهوسلم حرام است. البته نميتوان حكم كرد كه هر چه در آن است باطل است بلكه بايد گفت دليلي به عنوان حجت در آن وجود ندارد.
صحيح مسلم
سومين شخص ابوالحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيشابوري صاحب كتاب صحيح مسلم متولد 204 و متوفاي 268 است. اشكالاتي كه به كتابهاي قبلي به جهت كثرت واسطه، تغيير الفاظ و امثال آن وارد بود بر اين كتاب هم وارد است.34 از روي نوشتهها احاديث را جمع ميكرد و به لفظ حديث پايبند بود ولي واسطه بين او و پيامبر اكرم حدودا به ده نفر ميرسيد و لذا از بررسي بيشتر صحيح مسلم خودداري ميكنيم، حال صرفا جهت توجه به تساهل نقل و عدم دقت در اساتيد و حفظ كتاب در طول اعصار مختلف، سند نووي (شارح صحيح مسلم) را نقل و بررسي ميكنيم. نووي كه در سال 767 وفات يافته و در 631 متولد شده است35 ميگويد:«اخبرنا بجميع صحيح الامام مسلم بن الحجاج، شيخ الامين ابو اسحاق ابراهيم بن ابي حفص»پس استاد نووي كه صحيح مسلم را براي او نقل كرده، ابراهيم بن ابي حفص متوفاي 664 است.او هم كتاب مسلم را از استادش منصوربن عبد المنعم (متولد 522 و متوفاي 608) نقل ميكند و منصور هم كتاب را از محمد بن فضل افراوي (متولد 441 متوفاي 530) فرا ميگيرد. و محمد هم كتاب را از عبد الغافر فارسي (متولد 353 و متوفاي 448) فرا ميگيرد.36قبل از اينكه سند نووي به كتاب مسلم را ادامه دهيم توجه شما را به اين نكته جلب ميكنم كه به اعتراف خود نووي، منصوربن عبدالمنعم فراوي متولد 522 است و منصور ميگويد: اخبرنا ابوجدي ابو عبدالله محمد بن فضل الفراوي كه او متوفاي 530 است يعني بايد منصور قبل از هشت سالگي كتاب حديثي مهم را كه صحيح هم است و حجت بين خدا و خلق محسوب ميشود، فرا گرفته باشد باز همين محمد كه متولد 441 است كتاب را از كسي فرا ميگيرد كه در سال 448 از دنيا رفته است يعني بايد قبل از هفت سالگي صحيح مسلم را ياد گرفته باشد تا بتواند براي ما نقل كند! مگر اينكه گفته شود ذكر اسناد فقط جنبه تشريفاتي داشته است ولي اثبات اين توجيه مشكل است. و يا ممكن است گفته شود استناد صحيح مسلم به مسلم متواتر است و به همين جهت نووي سعي نكرده سند درستي براي كتاب ارائه دهد در حاليكه در آن زمانها چاپ نبوده و كتابها به صورت استنساخ بوده است و امكان جعل و تحريف در احاديث زياد بوده، پس تنها احاديث و كتبي را ميتوان قبول كرد كه شاگرد كاملاً از استاد خود فرا گرفته و نوشته خود را حفظ كرده باشد تا بتوان تمام مطالب موجود در كتاب را به مؤلف آن نسبت داد.به هر حال نظير اين اشكالات به ساير مسانيد، صحاح و كتب حديثي اهل سنت نيز وارد است. پس بايد فاصله بين صحاح و سنن تا زمان اولين تأليف يعني زمان نوشته شدن موطأ را مورد بررسي قرار داد تا معلوم شود كه آيا اولين احاديث نوشته شده، به طور صحيح به دست صاحبان صحاح و مسانيد رسيده است و مستند بودهاند و سند صحيحي دارند يا خير؟ خصوصا با توجه به اينكه گاهي صحابه از تابعين و اكابر از اصاغر و گاهي صحابه از امثال كعب بن احبار نقل كرده و گاهي احاديث از ابوهريره كه اواخر عمر پيامبر اكرم مسلمان شده و ابن عباس كه در زمان پيامبر اكرم نابالغ بوده نقل كردهاند كه همگي شك انسان را برميانگيزد.37«مراحل تدوين حديث در تشيّع»احاديث شيعه بر خلاف احاديث اهل سنت از ابتدا به كتابت درميآمدند. زيرا افراد به طور معمول در حضور ائمه اطهار عليهمالسلام و يا پس از برگشتن به خانه فورا احاديث را مينوشته و گاهي نيز پس از نوشتن، آنها را به ائمه عرضه ميكردند خصوصا اگر احتمال دسّ و تدليس در احاديث ميدادند تا از صحت آن احاديث اطمينان يابند.احاديث شيعه را در چند فصل بايد بررسي كرد: از زمان پيامبر اكرم تا زمان حضرت صادق، از زمان حضرت صادق تا عصر ائمه متأخر و عصر غيبت صغري، زمان تدوين كتب اربعه و بالاخره از زمان تدوين كتب اربعه تا به امروز.مرحله نخست: از زمان پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم تا زمان امام صادق عليهالسلام حضرت علي عليهالسلام ضمن اينكه از كتّاب وحي بود، اصرار داشت كه موردي از علوم از شأن نزول، زمان نزول، اشخاصي كه قرآن راجع به آنان نازل شد، ناسخ، منسوخ و ديگر امور را به ثبت رساند و نوشتههاي حضرت با عناوين مختلف: «صحيفه علي»، «كتاب علي»، كتاب «سنتها، قضاوتها و حكمها»، كتاب «جامعه» شناخته شده است.صحيفه علي عليهالسلام مورد اتفاق نظر فريقين است. احمد، شيخان و اصحاب سنن با الفاظ مختلفي در ابواب علم، جهاد، ديات، حرم مدينه، ذمه مسلمين و بابهاي ديگر ذكري از اين صحيفه به ميان آوردهاند.38 از احاديث شيعه روشن ميشود كه كتاب علي عليهالسلام غير از صحيفه حضرت علي عليهالسلام بوده و هر دو نزد حضرت امام باقر و امام صادق عليهمالسلام موجود بوده است و بر طبق آن براي اصحاب مطالبي را نقل كردند.39از طرفي در مورد صحيفه علي عليهالسلام و تفاوت آن با كتاب علي عليهالسلام بحثهاي مفصلي وجود دارد و از جمله كساني كه «صحيفه» را غير از «كتاب» ميدانند و مستدلاً وارد بحث شدهاند علامه سيد حسن صدر رحمهمالله و سيد محمد رضا جلالي حسيني هستند.نكته مهم: