بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
حقيقت اين است كه زني كه از موعظه و نصيحت و دوريگزيدن و تنبيه رواني، ادب نشود، ديگر امكان ندارد جز با زدن سر عقل بيايد زيرا زن عاقل و باوقار كسي است كه نسبت به نصيحت گوشي شنوا داشته باشد و در جهت ايجاد تفاهم با همسرش گام برميدارد و از دوريگزيدن شوهر از خود متأثر ميشود. اما زني كه چنين نباشد در حالت طبيعي نيست. بنابراين آخرين راهحل زدن اوست. و اين كار مانند عمل جراحياي است كه حيات زناشويي را نجات ميدهد.(1) در روايات چنين آمده است كه «زدن» براي تأديب باشد بيآنكه موجب ايراد زخم و شكستن استخوان يا از سر عقده رواني باشد. اين تنها حالت جواز «زدن» زن است، آن هم پس از بهكارگيري تمام راههاي صلحآميز.در حالت ديگر، مثلاً اگر زن از شيردادن فرزندش و پرورش او، يا معنايآشپزي در خانه خودداري كند، مرد حق ندارد همسرش را بزند. زيرا هيچكدام از اين امور از حقوق مرد بر زن نيست.برنامه اسلام براي اين مسأله، چنين است. بنابراين كساني كه خارج از اين محدوده همسرشان را كتك ميزنند، انسانهايي ستمگرند، و فرقي نيست بين اينكه همسران خود را بزنند يا خواهران خود را و يا ديگر زنان را.
معناي «شاوروهنّ و خالفوهن»
چهبسا اين حديث به پيامبر گرامي اسلام نسبت داده ميشود و مورد سوءاستفاده و بدفهمي قرار ميگيرد تا بهانهاي براي بدرفتاري با زن باشد. ما فكر ميكنيم مفهوم عميق اين حديث با آنچه كه مردم از آن تصور ميكنند متفاوت است. زيرا آنچه مردم ميفهمند با روح حقوق عمومي در اسلام همخواني ندارد. اگر بخواهيم با اين حديث معامله ظاهري بكنيم معني حديث اين خواهد بود كه لازم است انسان در هر چيزي با زن خود مشورت كند. سپس ببيند در موضوعي كه با زن مشورت كرده، حتي اگر زن درست گفته باشد، حق، در مخالفت با زن است.و از آنجا كه ما برخي زنان را متهم ميكنيم كه اينان در مسايل مربوط به عاطفه، تابع احساسات خود هستند يا همچنان در عقبماندگي خود باقي ماندهاند، اين عقبماندگي به آراي زنان نيز سرايت ميكند. مگر آنكه بگوييم همه زنان چنين نيستند كه در ارزيابي مسايل فكري و اجتماعي تابع احساسات خود باشند، ما نميتوانيم همه زنان را عقبمانده بپنداريم و در مقابل نميتوانيم همه مردان را خردمند به حساب آوريم. بسيارند مرداني كه در موضعگيري خود تابع احساسات و در برخي زمينهها در برخورد با امور از زنان عاطفيترند. حال بايد اين حديث را چگونه بفهميم؟ما اين حديث را چنين ميفهميم كه مرد نبايد صرفا به سبب پيوند طبيعي و عاطفي كه او و همسرش را به يكديگر متصل كرده و بر عنصر غريزي موجود بين آن دو، استوار است، تسليم زن شود. طبعا ما ميدانيم كه چنين علاقهاي كه جنبه عاطفي و جنبه جنسي آن با يكديگر در هم آميخته است تأثيرات بزرگي بر شخصيت مرد بهجاي ميگذارد و گاه او را چنان شيفته زن ميكند كه تسليم او شود، بهگونهاي كه زن به خاطر تسلط عاطفي و جنسياش بر مرد نظر خود را بر او تحميل كند و در موارد بسياري او را به موضعگيري نادرست وادار سازد. اين، همان چيزي است كه در دستگاههاي جاسوسي و اطلاعاتي هم ميبينيم كه براي دستيابي به اسرار نظامي، زناني را استخدام ميكنند تا براساس يك رابطه ويژه از سياستمداران و نظاميان بلندپايه اطلاعات به دست آورند.حديث منقول از پيامبر گرامي، چنانكه ما ميفهميم تأكيد دارد بر اينكه مرد، همسرش را به تسليمشدن در برابر او و پذيرش نظر او در همه امور، عادت ندهد، تا اين حالت زمينه تسلط همسرش را بر خود او فراهم نسازد و موجب سلب ارادهاش نگردد.بنابراين معني «شاوروهن و خالفوهن» اين است كه زنان را به مخالفت كردن با نظراتشان عادت دهيد. اين عادتدهي به مرد اين امكان را ميدهد تا در برابر خواست زن بايستد. چنانكه خود زن هم احساس ميكند كه شوهرش قدرت ايستادگي در برابر برخي از خواستههايش را دارد.اين مطلب با سخن امام علي(ع) در حديثي كه به آن بزرگوار نسبت داده شده است همخواني دارد كه:«لاتطيعوهن بالمعروف كي لايطمعن فيالمنكر». ايشان را در امر نيك اطاعت نكنيد تا براي امري ناپسند در شما طمع نكنند.مقصود از اين سخن آن است كه مرد، زن را به اطاعت مطلق در برابر او حتي در كار نيك عادت ندهد طوري كه اين كار، اطاعت از خود زن به شمار آيد نه به سبب نيكبودن آن كار.زيرا تسليمشدن در برابر زن و اطاعت مطلق از او گاه او را به طمع ميافكند تا با سوءاستفاده از اهرم عاطفي و جنسي، شوهرش را به كار ناپسندي وادار كند.بنابراين حديث پيامبراكرم، از ارزش رأي زن خبر نميدهد تا منظورش اين باشد كه رأي زن بيارزش است، بلكه از طبيعت رابطه زن و مرد سخن ميگويد. اين حديث به ما ميگويد كه رابطه زن و مرد بايد براساس احتياطي باشد كه به زن القا كند كه شوهر ميتواند با او مخالفت كند و نيز به مرد بفهماند كه تسليم [محض] زن نشود. بنابراين حديث «شاوروهن و خالفوهن» بر آن نيست كه رأي زن هنگام مشورت شوهرش با او، ضد حقيقت است. بلكه ميخواهد بگويد: زنان را در برخي شرايط به مخالفت ورزيدن عادت دهيد تا با سوءاستفاده از جنبه عاطفي درصدد سيطره بر مردان برنيايند و مردان بتوانند در اين شرايط مقاومت كنند.معناي «شاوروهن و خالفوهن» اين است كه زنان را به مخالفت كردن با نظراتشان عادت دهيد. اين عادتدهي به مرد اين امكان را ميدهد تا در برابر خواست زن بايستد. چنانكه خود زن هم احساس ميكند كه شوهرش قدرت ايستادگي در برابر برخي از خواستههايش را دارد.براين اساس، طبيعي است كه ممكن باشد، مرد با زن مشورت كند و آن دو اختلاف رأي داشته باشند تا با نقد نظرات خود از ابهام بيرون آيند به حقيقت مسأله دست بيابند.در آغاز گفتيم كه ما نميتوانيم معني ظاهري اين حديث را بگيريم. اگر چنين كنيم مفهوم حديث اين خواهد بود: اگر مردي بينماز با زن مؤمن خود مشورت كند آيا نماز بخوانم يا نه؟ و زن بگويد: بله، نماز بخوان، شايسته است كه مرد با نظر او مخالفت كند و نماز نخواند.درحالي كه معناي حديث اين نيست، بلكه چنين است كه با زنان در برخيازامورمشورت كنيد و در برخي از امور مخالفت كنيد تا زن احساس كند كه نميتواند شوهرش را زير سلطه خود بگيرد و مرد هم بفهمد كه نبايد تسليم زن باشد، بلكه بايد در اين زمينه جانب احتياط را رعايت نمايد تا علاقه به همسرش او را به نافرماني خداوند سبحان نكشاند.