معناي «شاوروهنّ و خالفوهن» - اسلام، زن و کنکاشی نوین (10) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام، زن و کنکاشی نوین (10) - نسخه متنی

سیدمحمدحسین فضل الله؛ ترجمه: مجید مرادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت اين است كه زني كه از موعظه و نصيحت و دوري‏گزيدن و تنبيه رواني، ادب نشود، ديگر امكان ندارد جز با زدن سر عقل بيايد زيرا زن عاقل و باوقار كسي است كه نسبت به نصيحت گوشي شنوا داشته باشد و در جهت ايجاد تفاهم با همسرش گام برمي‏دارد و از دوري‏گزيدن شوهر از خود متأثر مي‏شود. اما زني كه چنين نباشد در حالت طبيعي نيست. بنابراين آخرين راه‏حل زدن اوست. و اين كار مانند عمل جراحي‏اي است كه حيات زناشويي را نجات مي‏دهد.(1) در روايات چنين آمده است كه «زدن» براي تأديب باشد بي‏آنكه موجب ايراد زخم و شكستن استخوان يا از سر عقده رواني باشد. اين تنها حالت جواز «زدن» زن است، آن هم پس از به‏كارگيري تمام راههاي صلح‏آميز.

در حالت ديگر، مثلاً اگر زن از شيردادن فرزندش و پرورش او، يا

معناي

آشپزي در خانه خودداري كند، مرد حق ندارد همسرش را بزند. زيرا هيچ‏كدام از اين امور از حقوق مرد بر زن نيست.

برنامه اسلام براي اين مسأله، چنين است. بنابراين كساني كه خارج از اين محدوده همسرشان را كتك مي‏زنند، انسانهايي ستمگرند، و فرقي نيست بين اينكه همسران خود را بزنند يا خواهران خود را و يا ديگر زنان را.

معناي «شاوروهنّ و خالفوهن»

چه‏بسا اين حديث به پيامبر گرامي اسلام نسبت داده مي‏شود و مورد سوءاستفاده و بدفهمي قرار مي‏گيرد تا بهانه‏اي براي بدرفتاري با زن باشد. ما فكر مي‏كنيم مفهوم عميق اين حديث با آنچه كه مردم از آن تصور مي‏كنند متفاوت است. زيرا آنچه مردم مي‏فهمند با روح حقوق عمومي در اسلام همخواني ندارد. اگر بخواهيم با اين حديث معامله ظاهري بكنيم معني حديث اين خواهد بود كه لازم است انسان در هر چيزي با زن خود مشورت كند. سپس ببيند در موضوعي كه با زن مشورت كرده، حتي اگر زن درست گفته باشد، حق، در مخالفت با زن است.

و از آنجا كه ما برخي زنان را متهم مي‏كنيم كه اينان در مسايل مربوط به عاطفه، تابع احساسات خود هستند يا همچنان در عقب‏ماندگي خود باقي مانده‏اند، اين عقب‏ماندگي به آراي زنان نيز سرايت مي‏كند. مگر آنكه بگوييم همه زنان چنين نيستند كه در ارزيابي مسايل فكري و اجتماعي تابع احساسات خود باشند، ما نمي‏توانيم همه زنان را عقب‏مانده بپنداريم و در مقابل نمي‏توانيم همه مردان را خردمند به حساب آوريم. بسيارند مرداني كه در موضعگيري خود تابع احساسات و در برخي زمينه‏ها در برخورد با امور از زنان عاطفي‏ترند. حال بايد اين حديث را چگونه بفهميم؟

ما اين حديث را چنين مي‏فهميم كه مرد نبايد صرفا به سبب پيوند طبيعي و عاطفي كه او و همسرش را به يكديگر متصل كرده و بر عنصر غريزي موجود بين آن دو، استوار است، تسليم زن شود. طبعا ما مي‏دانيم كه چنين علاقه‏اي كه جنبه عاطفي و جنبه جنسي آن با يكديگر در هم آميخته است تأثيرات بزرگي بر شخصيت مرد به‏جاي مي‏گذارد و گاه او را چنان شيفته زن مي‏كند كه تسليم او شود، به‏گونه‏اي كه زن به خاطر تسلط عاطفي و جنسي‏اش بر مرد نظر خود را بر او تحميل كند و در موارد بسياري او را به موضعگيري نادرست وادار سازد. اين، همان چيزي است كه در دستگاههاي جاسوسي و اطلاعاتي هم مي‏بينيم كه براي دست‏يابي به اسرار نظامي، زناني را استخدام مي‏كنند تا براساس يك رابطه ويژه از سياستمداران و نظاميان بلندپايه اطلاعات به دست آورند.

حديث منقول از پيامبر گرامي، چنانكه ما مي‏فهميم تأكيد دارد بر اينكه مرد، همسرش را به تسليم‏شدن در برابر او و پذيرش نظر او در همه

امور، عادت ندهد، تا اين حالت زمينه تسلط همسرش را بر خود او فراهم نسازد و موجب سلب اراده‏اش نگردد.

بنابراين معني «شاوروهن و خالفوهن» اين است كه زنان را به مخالفت كردن با نظراتشان عادت دهيد. اين عادت‏دهي به مرد اين امكان را مي‏دهد تا در برابر خواست زن بايستد. چنانكه خود زن هم احساس مي‏كند كه شوهرش قدرت ايستادگي در برابر برخي از خواسته‏هايش را دارد.

اين مطلب با سخن امام علي(ع) در حديثي كه به آن بزرگوار نسبت داده شده است همخواني دارد كه:

«لاتطيعوهن بالمعروف كي لايطمعن في‏المنكر». ايشان را در امر نيك اطاعت نكنيد تا براي امري ناپسند در شما طمع نكنند.

مقصود از اين سخن آن است كه مرد، زن را به اطاعت مطلق در برابر او حتي در كار نيك عادت ندهد طوري كه اين كار، اطاعت از خود زن به شمار آيد نه به سبب نيك‏بودن آن كار.

زيرا تسليم‏شدن در برابر زن و اطاعت مطلق از او گاه او را به طمع مي‏افكند تا با سوءاستفاده از اهرم عاطفي و جنسي، شوهرش را به كار ناپسندي وادار كند.

بنابراين حديث پيامبراكرم، از ارزش رأي زن خبر نمي‏دهد تا منظورش اين باشد كه رأي زن بي‏ارزش است، بلكه از طبيعت رابطه زن و مرد سخن مي‏گويد. اين حديث به ما مي‏گويد كه رابطه زن و مرد بايد براساس احتياطي باشد كه به زن القا كند كه شوهر مي‏تواند با او مخالفت كند و نيز به مرد بفهماند كه تسليم [محض] زن نشود. بنابراين حديث «شاوروهن و خالفوهن» بر آن نيست كه رأي زن هنگام مشورت شوهرش با او، ضد حقيقت است. بلكه مي‏خواهد بگويد: زنان را در برخي شرايط به مخالفت ورزيدن عادت دهيد تا با سوءاستفاده از جنبه

عاطفي درصدد سيطره بر مردان برنيايند و مردان بتوانند در اين شرايط مقاومت كنند.

معناي «شاوروهن و خالفوهن» اين است كه زنان را به مخالفت كردن با نظراتشان عادت دهيد. اين عادت‏دهي به مرد اين امكان را مي‏دهد تا در برابر خواست زن بايستد. چنانكه خود زن هم احساس مي‏كند كه شوهرش قدرت ايستادگي در برابر برخي از خواسته‏هايش را دارد.

براين اساس، طبيعي است كه ممكن باشد، مرد با زن مشورت كند و آن دو اختلاف رأي داشته باشند تا با نقد نظرات خود از ابهام بيرون آيند به حقيقت مسأله دست بيابند.

در آغاز گفتيم كه ما نمي‏توانيم معني ظاهري اين حديث را بگيريم. اگر چنين كنيم مفهوم حديث اين خواهد بود: اگر مردي بي‏نماز با زن مؤمن خود مشورت كند آيا نماز بخوانم يا نه؟ و زن بگويد: بله، نماز بخوان، شايسته است كه مرد با نظر او مخالفت كند و نماز نخواند.

درحالي كه معناي حديث اين نيست، بلكه چنين است كه با زنان در برخي‏ازامورمشورت كنيد و در برخي از امور مخالفت كنيد تا زن احساس كند كه نمي‏تواند شوهرش را زير سلطه خود بگيرد و مرد هم بفهمد كه نبايد تسليم زن باشد، بلكه بايد در اين زمينه جانب احتياط را رعايت نمايد تا علاقه به همسرش او را به نافرماني خداوند سبحان نكشاند.

/ 6