درآمدي بر مقوله شخصيت‏شناسي جوان قسمت هشتم - بازیافت خویش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازیافت خویش - نسخه متنی

سید ضیاء مرتضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درآمدي بر مقوله شخصيت‏شناسي جوان قسمت هشتم

سيدضياء مرتضوي

شخصيت‏شناسي جوان را با اين انگيزه آغاز كرديم كه «جوان» در شكل‏گيري صحيح شخصيت، نيازمند نگرشي صحيح به «خود» است. اين بحث را آميخته با رگه‏هاي اخلاقي، تربيتي نموديم تا بتواند حجمي از دانشهاي «كاربردي» را نيز در اختيار گذارد. به همين انگيزه عناويني چون «بازيافت خويش»، «دفتر دل»، «شاكله» و «توان» را شرح كرديم. بحث آفتهايي كه مي‏تواند مانع شكل‏گيري صحيح شخصيت جوان باشد را نيز گشوديم و تاكنون به عواملي چند پرداخته‏ايم. اينها و آنچه در آينده مي‏آيد هيچ‏گاه به انگيزه ارائه مباحثي در چارچوب و قالب معمول دانش «روانشناسي» نبوده و نيست؛ از اين رو عمده‏اي از بحثها و آگاهيهايي كه در بسياري موارد نيز كاملاً به صورت تخصصي، در دانش روانشناسيِ روز آمده است، در اين مقالات راه ندارد چنان كه حجم زيادي از بحثهايي كه در اين‏جا مي‏آيد آميخته‏اي از رگه‏هاي اخلاقي، تربيتي و حتي اعتقادي مي‏باشد كه به انگيزه رهيافتهايي لازم ارائه مي‏گردد. گزينش عنوان «درآمدي بر مقوله شخصيت‏شناسي» نيز مي‏تواند ناظر به همين چارچوب باشد.

آنچه‏تاكنون‏باعنوان«ناهنجاريهاي‏بازدارنده»گذشته است اينها بود:

«بي‏حزمي»، «فقدان جزم و عزم»، «ضعف بردباري و ثبات»، «سستي و تنبلي»، «خودپسندي»، «ترس»، «تلقينهاي منفي» و «ضعف عمل».اينك‏و در ادامه، ابتدا به يكي از عوامل كه بايد آن را آفت اصلي شمرد مي‏پردازيم و سپس آخرين مانع مورد نظر را شرح مي‏دهيم.

نهم:

حاكميت خوشيهاي مادي

اين‏بار به انگيزه تأكيد بر اهميت اين عامل شايسته است اين سخن اميرالمؤمنين(ع) را در ابتدا بازگو كنيم كه «سرآمد همه آفتها، شيفتگي و دلدادگي به لذات است».(1) دوران جواني كه از يك سو قواي آدمي توان و زمينه لازم براي بهره‏وري دارد و از سوي ديگر زمينه شكل‏گيري شخصيت و منش انساني او بخوبي فراهم است بيشترين فرصت را مي‏تواند در اختيار اين آفت بگذارد. تواناييهاي جسمي، فوران غرائز، تجربه‏هاي محدود، كششهاي اجتماعي، افزون بر برخي عوامل كه پيشتر برشمرديم زمينه بسيار مساعدي را براي بروز گسترش اين ناهنجاري به وجود مي‏آورد و براستي كه دوران دشواري است. در فرصتهاي جواني بيش از هر زماني ديگر به عزم و اراده، به تلاش و مسؤوليت، ازخودگذشتگي و مراقبت نياز است، ولي بيشترين موانع نيز وجود دارد. موانعي كه تنها با اراده‏اي استوار، معرفت لازم، ايمان به ارزشهاي

در فرصتهاي جواني بيش از هر زماني ديگر به عزم و اراده، به تلاش و مسؤوليت، ازخودگذشتگي و

مراقبت‏نيازاست، ولي بيشترين موانع نيز وجود دارد.

بايد بيشترين تأكيد را به دختران و پسران جوان نمود كه اگر فرصتهاي جواني محكوم خوشيها و خواستهاي نفساني شد و همه شخصيت و تمام خواست وجودي آدمي در آرزوهاي مادي و كامروايي حيواني و دستيابي به خواستهاي نفساني محدود شد چيزي كه بر جاي مي‏ماند شخصيتي وابسته، سرگردان، همراه با تشنگي‏هاي كاذب و همواره نگران خواهد بود.

انساني اسلامي، پذيرش تجربيات ارزنده ديگران، و فاصله گرفتن از وابستگي و شيفتگي به خوشيها و با توكل و پناه‏بري به خداي متعال، مي‏توان آنها را پشت سر گذاشت. بايد در پيشگاه انديشه و درك انساني خويش اعتراف‏كرد كه شخصيت آدمي بيشترين ضربه را از ناحيه عدم مواظبت بر غرائز و خواسته‏ها دريافت مي‏كند. «شهوت» به معناي عام آن كه مي‏تواند «خشم» را نيز دربرگيرد، اگر در مجراي صحيح و منطقي آن قرار نگيرد و اگر پيوسته بر آن نظارتي مسؤولانه نشود بيشترين و اساسي‏ترين آفت را به فراخور گسترش و عمق آن، در شخصيت آدمي جاي مي‏دهد، به گونه‏اي كه حتي مرزهاي اعتقادي او را نيز كه والاترين ارزشهاي وجودي اوست مورد تعرض قرار مي‏دهد و گاه كاملاً در كام خود فرو مي‏برد. اين است كه در بسياري از آيات و نيز سخنان اولياي هدايت و رحمت (صلوات اللّه‏ عليهم)، به اين موضوع از زواياي مختلف پرداخته شده است و به عنوان سرمنشأ سقوط آدمي از جايگاه رفيع انساني، به پست‏ترين مراتب كه «درك اسفل» ماديت است معرفي شده است. در آيه‏اي آمده است كه «چه كسي گمراه‏تر از آن فردي است كه از هواي خويش پيروي كرد بدون هدايتي از ناحيه خداوند».(2)

بايد بيشترين تأكيد را به دختران و پسران جوان نمود كه اگر فرصتهاي جواني محكوم خوشيها و خواستهاي نفساني شد و همه شخصيت و تمام خواست وجودي آدمي در آرزوهاي مادي و كامروايي

حيواني و دستيابي به خواستهاي نفساني محدود شد چيزي كه بر جاي مي‏ماند شخصيتي وابسته، سرگردان، همراه با تشنگي‏هاي كاذب و همواره نگران خواهد بود. آرامش دروني و نشاط حقيقي از ميان خواهد

رفت و ادامه اين وضع سرانجامي جز پوچي نخواهد داشت. چنانكه آدمي را از رسيدن به بسياري از اهداف و آرمانهاي ارزشمند اجتماعي و حضور سازنده در جامعه بازمي‏دارد. اراده‏اي كه در مواجهه با مشكلات و موانع زندگي بايد گره‏گشا باشد به سستي مي‏گرايد. و بسياري از اين آفتها كه به دنبال دارد. اين است كه در رهنمودي ديگر از اميرالمؤمنين(ع) به عنوان مثال و تأكيدي بر اهميت موضوع اين‏گونه آمده است:

«اراده استوار و سورچراني قابل جمع نيست. چقدر خواب شب، كه مانع و شكننده تصميمات روز است.»(3)

دهم:

عجز

هرچند در بررسي موانع شكل‏گيري صحيح شخصيت آدمي، به ويژه جوان، موانع و عوامل ديگري نيز رخ مي‏نمايد اما در اين مقالات عجز را به عنوان آخرين ناهنجاري ارائه مي‏دهيم.

ناتواني، كه طيف گسترده‏اي از عوامل را دربرمي‏گيرد، آفتي اساسي در رشد آدمي و به تبع آن، رشد جامعه به شمار مي‏رود. در مقاله «توان» به تفصيل و مستقلاً در اين‏باره سخن رفت اما اينك بايد با نگاهي ديگر دوباره ارزيابي نمود. عجز و احساس ناتواني و يا ترديد در توانايي در بسياري از موارد ناشي از عدم‏شناخت لازم از خود و جامعه است و در بسياري از موارد معلول تلقينهايي است كه‏صورت گرفته است. اين تلقينها گاه تا بدانجا پيش رفته است كه به صورت سنتهاي اجتماعي‏يا اصول پذيرفته شده تاريخي و حتي تكويني درآمده است. در مقاله «تلقينهاي منفي» به بخشي از اين آفت پرداختيم. در بسياري موارد پي‏آمد روابط اجتماعي غلط و تبعيض‏آميز و تربيتهاي عمومي است كه ناخودآگاه تواناييهاي گسترده ولي بالقوه آدمي را به فراموشي عملي مي‏سپارد و آنچه مي‏ماند، احساس ضعف و ترديد در پيشرفت و ترس از اقدام و مواجهه با صحنه‏هاي تجربه نشده است. حاصل سخن تا اينجا اين است كه بايد بيشترين حجم ناتوانيها را پي‏آمدهايي اكتسابي‏دانست و نه اموري قطعي و غير قابل تغيير.

در بسياري موارد پي‏آمد روابط اجتماعي غلط و تبعيض‏آميز و تربيتهاي عمومي است كه ناخودآگاه تواناييهاي گسترده ولي بالقوه آدمي را به فراموشي عملي مي‏سپارد و آنچه مي‏ماند، احساس ضعف و ترديد در پيشرفت و ترس از اقدام و مواجهه با صحنه‏هاي تجربه نشده است.

بايد بيشترين حجم ناتوانيها را پي‏آمدهايي اكتسابي‏دانست و نه اموري قطعي و غير قابل تغيير.

در آموزشهاي ديني «ناتواني» به عنوان يك «آفت» معرفي شده و نتيجه آن، عدم دستيابي به اهداف و خواستها برشمرده شده است. چنانكه اساس شجاعت را «توانايي» دانسته و ثمره آن را «پيروزي» ذكر نموده است. به اين فرازها كه همه از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است توجه فرماييد:

«ناتواني آفت است.»(4)

«نتيجه ناتواني، از دست دادن خواست است.»(5)

«اساس شجاعت، توانايي است و ثمره آن پيروزي مي‏باشد.»(6)

و پرواضح است اين توانايي محصور در توانايي جسمي نيست و چنانكه پيشتر نيز در مقاله «توان» خوانديم قوت و ضعف جسمي نيز تحت‏الشعاع توان روحي و انگيزه‏هاي دروني است. عمده‏ترين عامل ناتواني، ترديد در تواناييهاي خود و اهتمام نورزيدن به استعدادهاي موجود خويش است. جاي تأسف بسيار است كه عناصر ارزشمندي چون خودباوري، اعتماد به نفس، شجاعت روحي، قوت جسمي، باروري استعدادها، نااميدي از ديگران و توكل بر خداي توانا، جاي

خويش را به آفتهايي چون بيگانه‏پرستي، خودباختگي، ضعف روحي، سستي و تن‏پروري، سركوب استعدادها و وابستگي به ديگران بدهد. اسلام، انقلاب و امام توانست توجه ما را به اين عناصر ارزشمند جلب كند و آنها را در كف ما نهد. دست باكفايت دختران و پسران امت اسلامي است كه بايد از اينها به عنوان بالاترين سرمايه‏ها پاسداري كند و شجاعت مقابله با موانع كه عمده‏ترين آنها آفتهاي اخلاقي و ناهنجاريهاي نفساني است را همواره در خود تقويت كند تا در زندگي شخصي و اجتماعي خود «پيروز» و در پيشگاه نيكان عالم شخصيتي ارزشمند به شمار آيد. ان‏شاءاللّه‏. در اينجا موضوع ناهنجاريها پايان مي‏يابد. در قسمت بعد به ادامه محورهاي ديگر مي‏پردازيم. و باز هم ان‏شاءاللّه‏.







1 - رأس الآفات الوله باللذات، غررالحكم.

2 - سوره قصص، آيه 50.

3 - لاتجتمع عزيمة و وليمة، ما انقض النوم لعزائم اليوم، غررالحكم.

4 - العجز آفة، نهج‏البلاغه، حكمت 3.

5 - ثمرة‏العجز فوت الطلب، غررالحكم.

6 - اصل النجدة القوّة و ثمرتها الظفر، غررالحكم.

/ 1