اخلاق و زندگى (3)
از نقص تا كمال
سيدمهدى موسوى فاصله بين عالى ترن انسان و پست ترين فرد بقدرى زياد است كه حد نمى توان براى آن در نظر گرفت.گفته اند: در بين موجودات, هيچ نوعى مانند انسان اختلاف مراتب ندارد;(1) يعنى شما هر يك از انواع مختلف موجودات ـ از شريفترين آنها گرفته تا پست ترين آنهاـ را در نظر بگيريد, فاصله چندانى بين آنها وجود نداشته, تفاوت ميان آنها از نظر خصوصيتهاى فردى, كم و به آسانى قابل محاسبه و اندازه گيرى است, در حالى كه فاصله بين عاليترين فرد انسانى با پست ترين آن بقدرى زياد است كه حدى براى آن نمى توان در نظر گرفت.انسان براحتى مى تواند, ميزان تفاوت بين اصيلترين و نجيب ترين فرد يا صنف اسب را با كم ارزشترين آن معين كند يا بسادگى مى تواند زيباترين و خوشبوترين گلها را با بى رنگ ترين و بى بوترين آنها بسنجد, اما نمى تواند فاصله بين نبى گرامى اسلام صلى الله عليه وآله و على بن ابى طالب و فرزندان معصوم او كه اشرف مخلوقاتند را با قاتلان آنها يعنى پست ترين افراد نوع انسانى در نظر بگيرد و حدى براى آن مشخص كند.خداوند سبحان در قرآن مجيد, آنان را كه داراى قلب هستند, ولى با آن حقايق را كشف نمى كنند و چشم و گوش خود را بر هر چيز, بجز هوا و هوس و ارضاى تمايلات خود بسته اند, از چهارپايان بدتر مى داند(2) و در مقابل, كسانى را كه بر اثر مراقبت و همت, به مقام اطمينان بار يافته و به ((نفس مطمئنه)) رسيده اند, بطور مستقيم مخاطب قرار داده و از آنها براى ورود به جايگاه بلند بندگان خاص و بهشت خود دعوت مى كند.(3)در حديث قدسى چنين مى خوانيم: بنده من با ياد و ذكر من به جايى مى رسد كه محبوب من مى شود و آن گاه من خودم, چشم و گوش و دست او مى شوم و او را در كارها تاييد مى كنم;(4) يعنى اعضاى بدن او با هدايت خداوندى به كار مى افتد و از سيطره شيطان و دخالت وهم و خيال, رهايى يافته و در سايه حاكميت و اراده الهى از گمراهى و خطا در امان مى ماند.انسان و قابليت عروج
نكته قابل توجه اين است كه در بين اين همه موجودات, تنها انسان قابليت حركت از ((اسفل السافلين)) به ((احسن تقويم)) و از ((نقص)) به ((كمال)) را دارد و اين امر نيز در اختيار خود او نهاده شده است. در اين راستا, تمام عوامل و اسباب حركت براى او آماده شده و فرمان حركت و صعود به بلندترين و عاليترين قله هاى رستگارى و سعادت خطاب به او صادر شده است;(5) حتى نسبت به پيشى گرفتن از يكديگر در رسيدن به نهايى ترين نقطه كمال و رحمت و نعمت خداوندى مامور شده است.(6)ارزش عمر
بنابر آنچه گفته شد, براى انسان شرافتمند و هشيار, هيچ سرمايه اى گرانبهاتر از عمر نيست تا با استفاده از آن بتواند از ((ذلت مزبله نشين)) تا ((اوج اعلى عليين)), پرواز كند. در نظر چنين شخصى طلا و نقره, باغ و ملك و حساب بانكى كجا و لحظه هاى پرارزش وقت و گذشت زمان كجا؟رسول خدا(ص) به ابى ذر غفارى فرمود: نسبت به پاسدارى از فرصت عمر, از حفاظت درهم و دينارت كوشاتر باش.(7)ونيزآن حضرت فرمود: كسى كه لحظه هاىيك روزش باهم مساوى باشد, ضرركرده وآن كس كه فرداى او بدتر از روز قبلش باشد, نفرين شده است.(8)بيقين, شما خواننده محترم در طول زندگى, افراد بسيارى را ديده و مى شناسيد كه عمر گرانبهاى خود را به سرگرميهاى بى حاصل و مشغله هاى بيهوده, سپرى مى كنند و پس از گذشت چندين سال, رفتار آنها تغيير نكرده و آن گونه حرف مى زنند كه پيش از اين بوده اند; نه در اخلاق و معنويت آنان تغيير و بهبودى حاصل شده و نه در سطح دانش و معلوماتشان رشدى بهوجود آمده است; زندگى شان يكنواخت بوده و حركت آنها دورى است; يعنى كار مى كنند تا تغذيه كنند و تغذيه مى كنند تا كار كنند. حال, از اين زندگى بى حاصل چه هدفى را دنبال مى كنند, چيزى است كه براى خود آنان نيز مجهول است.چنين شخصى به فرموده پيامبر اكرم(ص) ((مغبون)) است, اما كسى كه ((نقدجان)) را نه تنها به ((كمال)) نرسانده, بلكه آن را بر اثر هوسرانيها و آلودگيهاى فكرى و عملى به تباهى و فساد كشانده و هر روز و هر لحظه بر گمراهى و شقاوت خويش افزوده است ملعون و از نفرين شدگان است.انسان با تامين شكم و شهوت رو به كمال نمى رود, بلكه از رشد و تكامل و صفات نيكو فاصله مى گيرد. ناگفته نماند كه استفاده بجا و عاقلانه از نعمتهاى خداوند در دستور كار مسلمانان قرار دارد,(9) ولى افراط و تجاوز از حدود الهى در اين زمينه, جز ناكامى و خسران, ميوه ديگرى نخواهد داد.دستورالعملى از رسول خدا(ص)
اكنون جاى اين پرسش است كه چه بايد كرد تا زيانكار نباشم و چگونه اوقات خويش را سپرى كنيم تا گذشت عمر, ما را به هدفهاى عالى زندگى نزديكتر كند و جمع بين دنيا و آخرت براى ما حاصل شود؟در پاسخ بدين سوال, بهتر است از قانونگذار اسلام يعنى پيامبر اكرم(ص) رهنمود بگيريم. آن حضرت فرمود: بر انسان هوشمند لازم است تا وقتى كه توانايى عقلى خود را از كف نداده, لحظه هاى شبانه روزى خود را در چهار مورد صرف كند:1ـ وقتى را معين كند تا با پروردگارش راز و نياز و مناجات كند. (نمازهاى روزانه, نماز شب, تلاوت قرآن, خواندن برخى از دعاها و حضور در نمازهاى جماعت و جمعه در اين بخش از تقسيم بندى پيامبر(ص) قرار مى گيرد.)2ـ زمانى را به تفكر در آفرينش خداوند و مخلوقات او اختصاص دهد. (فراگيرى رشته هاى مختلف علوم و دانشهايى كه به جهان شناسى و انسان شناسى فرد كمك مى كند, در اين بخش گنجانده مى شود.)3ـ ساعتى را به محاسبه نفس و بررسى اعمالى كه از او صادر شده است بپردازد. (تفكر در حالات روحى و عيوب نفس و كاوش در نقاط قوت و ضعف خويش كه خود مقدمه رسيدن به ((معرفه النفس)) و ((خودشناسى)) محسوب مى شود و مفيدترين دانش و گرانترين معرفت و پايه هر ((كمال انسانى)) است, در اين قسمت قرار مى گيرد.)4ـ فرصتى را به برآوردن نيازهاى مادى خود از راه حلال, اختصاص دهد.(10) (كسب و كار, تفريحات سالم, خوردن و آشاميدن و تامين ساير احتياجات و خواسته هاى طبيعى و مادى شخص, در اين قسم جاى مى گيرد.)در پايان, همه ما بايد هماره اين فراز از دعاى امام سجاد عليه السلام را به خاطر داشته باشيم و آن را از خدا بخواهيم كه فرمود:((... واستعملنى أ بما تسئلنى أ غدا عنه...(11)پروردگارا تو خود هر لحظه عمر مرا به آنچه در آينده در باره آن از من بازخواست خواهى كرد, به كار گير. الهى آمين.1ـ جامع السعادات, محمدمهدى نراقى, ج1, ص59.2ـ اعراف, آيه 179.3ـ فجر, آيه 27ـ30.4ـ الجواهر السنيه فى الاحاديث القدسيه, شيخ حر عاملى, ص123.5ـ رجوع كنيد به آيه 133 سوره آل عمران.6ـ رجوع كنيد به آيه 21 سوره حديد و آيه 48 سوره مائده.7ـ سفينه البحار, ج2, ص258.8ـ ارشادالقلوب, ديلمى, ص87.9ـ رجوع كنيد به آيه 32 سوره اعراف.10ـ ارشادالقلوب, ديلمى, ص140.11ـ صحيفه سجاديه, دعاى مكارم الاخلاق.