مسجد و تعليم و تربيت
نويسنده دكتر سيدمهدى سجادى عنوان مقاله: مسجد و تعليم و تربيت نويسنده: دكتر سيد مهدى سجادى شماره: 6 معاونت فرهنگي، آموزشى و پژوهشى سازمان برنامه و بودجه معاونت فرهنگى سازمان تبليغات اسلامى تأليف: دكتر سيد مهدى سجادي، عضو هيأت علمى دانشگاه تربيت مدرس فهرست مطالب
• مقدمه • پيشينه كاركرد مسجد • مكان (نقشها، هويت و مؤلفه هاى آن) • امكان تعليم و تربيت دينى (اسلامي9 • پيشنهادها و نتايج • توصيه هاى پژوهشى مقدمه
سخن گفتن پيرامون نقش مسجد در امر تعليم و تربيت و به ويژه تعليم و تربيت دينى و اسلامى و يا ارزشى و اخلاقى مستلزم توجه به چند نكته اساسى است: 1- توجه دقيق به نقش مسجد در تعليم و تربيت ابتدا مستلزم مطالعه كاركرد تاريخى و يا نگاه تاريخى به نقش مسجد در تعليم و تربيت و آموزش است. در اين مطالعه آنچه مي تواند مورد نظر باشد، بررسى پيشينه عملكرد مسجد به عنوان يك نهاد در كنار ديگر مكانها جهت بهبود و پيشرفت امر تعليم و تربيت مي پردازيم و همچنين كمكى را كه مسجد به تعليم و تربيت، هم از حيث روشهاى مورد استفاده در آن و هم از حيث ويژگي هاى آموزشي در مسجد، مورد توجه قرار مي دهيم. 2- صحبت پيرامون مسجد و تعليم و تربيت در واقع صحبت پيرامون نقش يك مكان در امر تعليم و تربيت است. مكان مند بودن (مكانى بودن) تعليم و تربيت مذهبى يا اسلامى نيز امري است كه مي بايست به آن توجه گردد. آنچه در اين قسمت مهم است، بحث پيرامون ماهيت و نقش ماهوى مكانها در امر آموزش، تعريف مكان، مؤلفه هاى مكان و اثراتى كه نوع مكان يا مؤلفه هاى ويژه مكانهاى خاص بر امر آموزش (از حيث برانگيختن توقعات و انتظارات خاص در مورد آموزش و تعليم و تربيت) دارند، مي باشد. مسجد نيز از اين منظر مورد توجه قرار مي گيرد. در اين قسمت از بحث روشن مي نماييم كه با عنايت به ويژگي هاي مكانى و ماهوى مسجد چه توقعات خاصى از آن مي رود. 3- وقتى كه مي خواهيم اثرپذيرى فرايند آموزش و تعليم و تربيت را از نوع، موقعيت و مؤلفه هاى مكانى مورد توجه قرار دهيم، خود به خود اين سؤال پيش مي آيد كه (حال كه ما قابل به مكانى بودن تعليم و تربيت هستيم) آيا تعليم و تربيت دينى يا اسلامي امكان دارد يا خير؟ چرا كه اثبات امكان تعليم و تربيت اسلامى و مذهبى مقدمه اي براى اثبات مكان مند بودن تعليم و تربيت مذهبى است. بنابراين در قسمت سوم مقاله، پيرامون امكان تعليم و تربيت مذهبى و دينى و اين سؤال كه آيا اساساً تعليم و تربيت مذهبى ممكن است يا خير، به بحث مي پردازيم. 4- در بخش چهارم با عنايت به نتايج حاصله از بحث پيرامون مورد سه گانه فوق الذكر، به ارائه راهكارهايى جهت تصميم گيرى پيرامون بهره گيرى هر چه بهتر و مطلوبتر از مسجد در امر تعليم و تربيت اشاره مي نماييم. به هر حال پيدا كردن راهكارهاى مناسب جهت بهبود نقش مسجد در تعليم و تربيت مستلزم توجه به چند نكته اساسى است: اولاً: بررسى نماييم كه كاركرد مسجد در امر تعليم و تربيت تاكنون چگونه بوده است. ثانياً: اثرپذيرى تعليم و تربيت دينى از موقعيت مكانى مسجد چگونه است. ثالثاً: اثبات مكانى بودن تعليم و تربيت (اثرپذيرى تعليم و تربيت از مكان مسجد) مستلزم اثبات امكان تعليم و تربيت مذهبى است. 1- پيشينه عملكرد مسجد :
گسترش اسلام بزرگترين نقش و تأثير را در پيشرفت و تحول علمى و آموزشى در جامعه عرب داراست. چرا كه اسلام مردم را به كسب دانش و فضيلت دعوت نمود و در اين زمينه آيات فراوانى نيز بر پيامبر گرامى اسلام نازل شده است. تا مقام انديشمندان، انديشيدن، علم و فضيلت را پاس بدارد. يكى از دلايل مهم بعثت پيامبر گرامى اسلام نيز تحقق مهم فوق بوده است. ربنا وابعث فيهم رسولاً منهم يتلو عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمة و .. . پروردگارا فرزندان ما را چنان شايسته گردان كه از ميان ايشان پيامبرى بر ايشان برگزينى كه آيات تو را بر آنان خواند و دانش كتاب و حكمت آموزد و... [1] . تعليم و تربيت در مجموع از مسايل واجب و ضرورى و اساسى جوامع انسانى و اسلامي شناخته شده است و آيين مقدس اسلام نيز به عنوان نظامى هدايتگر در تمام زندگى آدمي شناخته شده است و به همين خاطر تعليم و تربيت در اين نظام امرى واجب و ضرورى تلقي شده است. «انديشه آموزش در اسلام براى دعوت در رساندن پيام بر امور ديگر مقدم گرديده است. اين انديشه از همين مقطع با مسأله و عفا و ارشاد دينى در آميخت و به صورتى درآمد كه ما مي توانيم مسايل تعليماتى سده اول هجرى را نوعى از مواعظ دينى و تذكارهاى روحى در نظر گيريم كه هدفش آگاه ساختن مردم به احكام دين و بيان حلال و حرام و ايجاد بينش در بين مردم به احوال دنيا و آخرت و واجبات بوده است. بنابراين شگفت آور نيست كه آموزش اسلامى نخستين مرحله پيدايش فعاليت خود را از مسجد به عنوان يك پايگاه تعليماتى آغاز كرد و... چندان نپاييد كه مسجد به منزله پايگاه اساسى تعليم در جامعه اسلامى درآمد، نخستين هسته دانشگاه اسلامى براين اساس شكل گرفت». [2] پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام نيز پيروان و اصحاب او از سنت او پيروى كرده و امر تعليم و تربيت و آموزش را ادامه دادند. آنها در مسجد النبى گرد هم آمده و به آموزش ديني، اجتماعى مي پرداختند، و اين امر تا پايان سده اول هجرى ادامه يافت و مسجد نيز به تبع آن به منزله مكانى براى ارشاد و انجام واجبات دينى مثل نماز خواندن و توجه به مسايل و نيازهاى مردمى و اجتماعى شناخته شده بود. در نيمه دوم قرن هجري مسجد در حكم دانشگاهى وظيفه حراست از علوم عربى و خدمت به فرهنگ اسلامى را بر عهده گرفت و طلاب علوم دينى و اسلامى به فراگيرى فنون دانش در اين مراكز دينى و علمي پرداختند. فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پايان سده سوم هجرى را نيز مي توان از درخشانترين دوره هاى تعليمات مسجدى يا به عبارت ديگر عصر فعاليت آموزشى دانشگاههاي عمومى داشت. چرا كه دست آوردهاى مسلمانان در مسايل مختلف علمى و ترقيات فكرى در اين دوره از تاريخ اسلام و نيز آن قسمت از پيشرفتهاى اقتصادي، اجتماعى كه پس از استيلاى عباسيان به وجود آمد موجب تأثير قابل ملاحظه اى در ايجاد هوشيارى و جنبش علمى در مساجد گرديد. توجه به اجتماعات و تشكيل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان كه بوسيله دست اندكاران تعليم و تربيت در آن مراكز صورت مي گرفت، همه دال بر بارورى فكرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاريخ اسلام است. «در شهر مدينه علاوه بر مسجد النبي، نه مسجد ديگر نيز بود كه همه آنها با اذان بلال اقامه نماز مي شد... مسجد نبوى در شهر مدينه اولين پايگاه علمى يا دارالعلم اسلامى به شمار مي رفت... مسجد الحرام نيز پس از فتح مكه به سال هشتم هجرت در زمينه اهداف و اغراض اسلامي مورد استفاده قرار گرفت. فعاليتهاى آموزشى در اين مسجد بزرگ اسلامى از آن زمان تا به امروز همچنان ادامه دارد. .... مساجد ديگرى چون مسجد جامع بصره، مسجد جامع كوفه، مسجد جامع فسطاط، مسجد الاقصي، جامع اموى دمشق، جامع زيتونيه، جامع قيروان و... از جمله مساجدى هستند كه در بلاد اسلامى در امر تعليم و تربيت فعال هستند». [3] تأكيد بر واجب و فريضه بودن طلب علم « طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه » و تأكيدى كه به آموزش ديگر مسلمانان (بندگان خدا) توسط علماى اسلام شده است. « زكاة العلم ان يعلمه عبادلله » [4] و اين تأكيد كه « الحكمة ضالة المؤمن، فاطلبوها » [5] همه دال بر ضرورت وجود مكاني به نام مسجد براى امور فوق مي باشد. بر اين اساس مي توان به اين نكته نيز اشاره نمود كه اسلام ضمن تأكيد بر اصل آموزش و تعليم و تربيت، به آموزش خاص و ويژه اى كه با آموزشهاى متعارف موجود در جامعه اعراب متمايز بود، توجه و اشاره داشت. به عبارت ديگر مسجد مكانى براى آموزش آنچه كه اسلام مي پسنديد: «آموزش در مسجد با آنچه كه به صورت اجتماعات در ميان اعراب حاكم بود، تفاوت داشت. اعراب درروزگار جاهلى خويش با اجتماعاتى كه هدف آن فراگيرى دانش بود، آشنايى نداشتند و آگاهى آنان از پديده هاي فكرى و كوشش در اين زمينه به اجتماع در بازارهاى موسمى و ادبى محدود بود، آن هم براى فخرفروشي، استماع شعر، ايراد سخنان فصيح و قصايد دل انگيز.... [6] پيامبر گرامى اسلام (ص) نيز در توصيه به اباذر و در بيان ويژه بدون آموزش در مساجد مي فرمايد: «.... يا اباذر كل جلوس فى المسجد لغو الا ثلاثه: قراه مصل او ذاكرو الله تعالى او سايل من علم » [7] اى اباذر هرگونه توقفى در مسجد لغو و بيهوده است مگر براى سه گروه: كسى كه پس از نماز به تلاوت قرآن مي پردازد آنكه سرگرم ذكر و ياد خدمت و كسى كه به مباحثه علمى مشغول است. به هر حال مسجد به عنوان مكانى جهت اشاعه فرهنگ غنى اسلامى و تعليم و تربيت مكانى تلقى مي شد كه آموزشهاى خاص و ويژه در آن ارائه مي شده است. خاص از آن جهت كه ماهيت آنچه كه در مساجد آموزش داده مي شد، هم به لحاظ عقلانى و ماهوى و هم به لحاظ مشروعيت و مقبوليت متفاوت از آن چيزى بود كه خارج از مسجد آموزش داده مي شد. علاوه بر سواد آموزى در مسجد، آموزشهاى ديگر نيز در مساجد عرضه مي شد. يكى از اين آموزشها، آموزش علوم دينى و آموزش قرآن و احاديث بوده است. «اولين كتابى كه انديشه مسلمين را به خود جلب كرد و مسلمين در پى تحصيل آن بودند، قرآن بود و بعد از آن احاديث بوده است». [8] علوم غير دينى در مساجد آموزش داده مي شد از جمله عمومى چون شيمي، تاريخ و... «پيامبر شبها تا دير وقت پيرامون تاريخ بنى اسرائيل براى ما سخن مي گفت و...» [9] در زمينه علوم ديگر نيز همچون پزشكى آموزشهايى در مساجد انجام مي گرفت. «در زمينه تحصيل پزشكى هم گفته اند كه عبداللطيف بغدادى در الازهر روزها تدريس مي كرد و در نيم روز پزشكى مي گفت». [10] علاوه بر موضوعاتى كه به طور خاص و ويژه در مساجد آموزش داده مي شد (آموزشهايى كه از اختصاصات مساجد به شمار مي رفتند) مساجد به لحاظ روشهايى كه براى آموزش مورد استفاده قرار مي دادند نيز از ويژگى و اختصاصاتى برخوردار بودند. ما در اين قسمت به اختصار به روشهايى كه در مساجد مورد استفاده قرار مي گرفتند و همچنان نيز مورد استفاده اند اشاره مي نمائيم. 1- تلاوت و خواندن قرآن :
تلاوت و خواندن قرآن نخستين و ساده ترين روشى بود كه پيامبر اسلام از مسجد آغاز كرد. پيامبر اسلام از طريق تلاوت قدرت قرآن هم به ابلاغ رسالت مي پرداخت و هم به دعوت مشركين به اسلام توجه داشت. «نخستين و ساده ترين روشى كه پيامبر اسلام دنبال مي كرد همان خواندن آيات بود بدون اينكه به شرح مبسوط و تفسير آن بپردازد، تلاوت آيات الهى سخت شنونده را تحت تأثير قرار مي داد. اگر چه شنونده از مخالفان پيامبر بود. مشركان مكه به همين خاطر نقشه هاى متعددى كشيدند تا مردم را از شنيدن و استماع آيات الهى كه توسط پيامبر اسلام و همراهان او قرائت مي شد، باز دارند». [11] 2- خطابه و موعظه :
روش سخنرانى يا خطابه از قديم الايام حتى قبل از اسلام نيز به عنوان يكى از فنون و توانمندي هاى افراد به شمار مي رفت و حتى در بسيارى حالات شرط ارتقاء اجتماعى و سياسى شناخته مي شد. اين روش نيز در ظهور اسلام و نشر و گسترش آن نقش بسيارى ايفا كرده است. و بعد از ظهور اسلام و براى نشر تعاليم الهى و دينى بسيار مورد توجه بوده است. پيامبر گرامى اسلامى نيز براى اندرز مردم و براى موعظه آنها به مسجد مي رفت و از روش خطابه و موعظه مردم را پند و آگاهى مي داد. 3- پرسش و پاسخ :
پرسش و پاسخ نيز روشى خاص براى نشر تعاليم اسلامى در مسجد به شمار مي رفت. «... پيامبر اسلام در جلسه مسلمانان حاضر مي شد و آياتى را كه شبانگاه بر وى نازل مي شد، براي مردم تلاوت مي كرد و تا طلوع آفتاب با آنان به بحث و گفتگو و پرسش و پاسخ مي پرداخت». [12] به هر حال مساجد از آغاز شكل گيرى به صورت مراكزى براى آموزش دينى عمل كرده اند و اين آموزش هم نقش تعليمى (آموزشي) داشت و هم نقش تربيتى (پرورش شخصيت اخلاقى و اجتماعي و....) اين آموزشها صرف نظر از محتوا و شكل و روشى كه به خود اختصاص داده بودند، زمينه ايجاد نوعى هويت را در مسلمانان فراهم مي كردند. و به همين دليل مسجد به لحاظ جامعه شناختي، سياسي، نظامي، فرهنگى و دينى به عنوان نهادى بسيار مهم در خدمت بهبود شرايط مسلمين عمل كرده است. چنانچه در مقدمه نيز متذكر شده ايم بعد از ذكر پيشينه كاركرد مساجد از صدر اسلام تاكنون (البته به انحصار) مي خواهيم ماهيت آموزش در مساجد و يا ماهيت كاركرد و نقش مساجد در امر تعليم و تربيت را به اعتبار نوع، ماهيت و مؤلفه هاى خاص مكانى مساجد مورد بررسى قرار دهيم، كه در ادامه به آن مي پردازيم. 2- مكان (نقشها، هويت و مؤلفه هاى آن ):
در اين قسمت با عنايت به تذكرى كه در مقدمه داده ايم، پيرامون نقش مسجد به عنوان يك مكان در امر تعليم و تربيت صحبت خواهم رد و در اين راستا و قبل از ورود به نتيجه گيري جهت تبيين نقش مكانى مسجد در امر تعليم و تربيت كلان، لازم مي دانم نكات مهم و اساسى مربوط به ماهيت، نوع، ويژگي ها و مؤلفه هاى يك مكان را به طور كلى مطرح نمايم و پس از طرح مسايل فوق، به ويژگيهاى مسجد در امر تعليم و تربيت و توقعات خاصى كه از آن مي رود، اشاره مي نمايم. جامعه شناسان و روانشناسان براى مكان ويژگي ها، شاخصه ها و مؤلفه هايى را قايل هستند كه آن مكان را از ديگر مكانها متمايز مي سازد. به ديگر معنى هر مكانى به اعتبار نوع، ماهيت، مؤلفه ها و فعاليتهايى كه در آن انجام مي گيرد، از ديگر مكانها تمييز داده مي شود و بر همين اساس توقعات مربوط به آن مكان نيز نسبت به ديگر مكانها متمايز جلوه مي كند. يك مكان مركزى است براى كنش و واكنش و ابراز ظهور انگيزه هاى مختلف و موقعيتى است كه ما در آن و به واسطه آن معنايى را براى خود پيدا مي كنيم به لحاظ جامعه شناختى مكانها در معنى بخش و هويت بخشى به آدميان مؤثرند به ديگر عبارت يكى از كاركردهاى مكانها يعنى بخشى به زندگي و تجارت آدمى است. «.... يك مكان مركز كنش و انگيزه است كانونى است كه ما حوادث معني دار وجود خود را در آن تجربه مي كنيم. در واقع رخدادها و كنشها تنها در زمينه مكانهاى خاص با اهميت هستند متأثر از هويت اين مكانها هستند هر چند به نوبه خود نيز بر آن تأثير مي گذارند مكانها در ساختارهاى انگيزش، آگاهى و تجارب انسان ادغام مي شوند». [13] به نظر من لاكرمن (ررچذژحدس ذ) اين مكانها هستند كه رخدادها و كنشهاى آدميان را با معنى مي سازند و اگر براى مكانها اهميت را قايل نشويم، در واقع يكى از زمينه هاي مشروعيت بخشى به كنشهاى آدميان را ناديده گرفته ايم. اين به اين معنى است كه انسانها به خاطر قرار نگرفتن در بعضى موقعيتها از بعضى واكنشهاى سازنده و مؤثر بر زندگى خود محروم مي مانند. بنابراين وجود مكان يعنى وجود و ظهور واكنشى خاص در افراد به اين اعتبار ما براى مسجد به عنوان يك مكان خاص نيز مي توانيم اين فايده را قائل شويم كه با حضور در مسجد بسيارى از واكنشها و رفتارهاى مطلوب مي تواند متجلى شود. پس فايده مسجد به عنوان يك مكان در اصل ظهور يك واكنش و رفتار است نه در كيفيت آن لزوماً. بنابراين در تعليم و تربيت اسلامى به طور كامل ما به بعضي واكنشها و رفتارها در دانش آموزان نياز داريم كه نمي توانند تنها در مدارس رخ بدهند بلكه در مساجد است كه به اعتبار ماهيت و جوهر مكانى آنها، آن رفتارها (چه در حيطه عمل و چه حيطه فكر) ظاهر مي شوند. بنابراين نقش مسجد نقش تكميلى و ايجادى در بعد ايجاد و تقويت رفتارهاى مطلوب است، نه صرفاً نقش تثبيت رفتارهايى كه در مدرسه رخ مي دهند. رلف (خ ذ ر ت) در بيان جوهر و معناى اصلى مكان مي گويد: «جوهر و معناى اصلى مكان از كاركردهايى كه مكانها اعمال مي كنند، از اجتماعى كه آنرا اشغال مي كند، و از تجارب مصنوعى و پيش پا افتاده بدست نمي آيند. خود مكان در هدفدارى ناخودآگاهانه اي نهفته است كه مكانها را به مثابه مراكز بنيادى تجارب و آگاهى انسانى تعريف مي كند. براى هر كس پيوند و آگاهى عميق نسبت به مكانهايى كه در آن تولد يافته و رشد كرده است. يا هم اكنون در حال زندگى كردن است، وجود دارد. اين پيوند منبع اصلى هويت و امنيت فردى و فرهنگى است. به به زعم گابريل مارسل، يك فرد جدا از مكان نيست و او همان مكان است». [14] به هر حال به زغم رلف آنچه مهم است كاركرد، وظايف و فعاليتهايى كه در يك مكان انجام مي گيرد، نيست بلكه اصل وجود خود مكان است. مكانى كه افراد در آن متولد شده اند با آن روبرو مي شوند و زندگى مي كنند. هويت فردى با هويت مكانى مورد نظر پيوند مي خورد. افراد خود را در كنار مكانهاى خاص حس مي كنند هرگاه بخواهند از هويت خود سخن بگويند، ناخودآگاه از تجاربى صحبت مي كنند كه در يك مكان رخ داده است. بنابراين اصل وجود مكان نيز در كنار فعاليتهاى موجود در آن مهم مي نماياند. در زمينه تعليم و تربيت اسلامى نيز صرف نظر از كاركردهاى تكميلى و تثبيتى مساجد، اصل حضور و وجود فيزيكى و كالبدى به مكانى به نام مسجد مهم مي نماياند. مسجد در اين زمينه و معني در هويت بخشى به فرد و معنا بخشى به تجارب او مؤثر است. از ديگر ويژگي هايى كه براى مكان مسجد مي توانيم در نظر بگيريم اين است كه مسجد به عنوان يك مكان از دو جلوه و ناحيه متفاوت برخوردار است. به عبارت ديگر دو گونه رفتار مي تواند در اين مكان ويژه متجلى شود كه در امر تعليم و تربيت و جهت دهى رفتارهاى فردى و جمعي افراد بسيار مؤثر است. ناحيه جلويى و ظاهرى مسجد كه در آن رفتارها و اعمال و روابط پسنديده دينى و مذهبى و مقبول شرع و دين رخ مي نمايد و ناحيه عقبى و يا پنهان كه طى آن رفتارهاى شخصي، غير جمعى و كنترلى رخ مي دهد، هنگامى كه انسانها به صورت جمع در حال برگزارى مناسك و انجام فرايض هستند، رفتارهاى جمعى و مقبول و عمومى ظاهر مي شود و هنگامى كه انسانها به صورت غير جمعى و به صورت فردى در مسجد ظاهر مي شوند خود به خود به محاسبه كنترل و بررسى رفتارهاى مشخصى و فردى مي پردازند. ويژگى مسجد به عنوان يك مكان در مقابل ديگر مكانها اين است كه مسجد ماهيتاً علاوه بر اينكه محلي براى تجمع و همبستگى جمعى است و انسانها با حضور جمعى در آن به همبستگى رفتارهاي جمعى مي انديشند، همچنين ماهيتاً و به طور مكانى و موقعيتى و با عنايت به نگاه خاص فردى كه در آن مكان حاضر مي شود به آن مكان، خود به خود فرد را به درون خود ارجاع داد و آنچه را كه در جمع از طرح آن پرهيز مي كرد، در حالت انفرادى به طرح آن مي پردازد و اين طرح موضوعات و مسايل رفتارى و فكرى فردى بيشتر حالت اصلاح كنندگى و ترميمى و كنترلى دارد. بر اين اساس مي توانيم بپذيريم كه هم حضور جمعى در مسجد مي تواند رفتارهاى مطلوب جمعى را در ما برانگيزاند و هم حضور فردى مي تواند چنين تأثيرى را به جاى بگذارد. در حالى كه ديگر مكانها ممكن است يكى از اين حالات تأثيرى را به جاى بگذارند. حضور در مكان مدرسه، ماهيتاً و با لحاظ موقعيتى كه دارد، حضور جمعي است و اثرات احتمالى تنها با حضور جمعى معنادار مي شود در حالى كه مدرسه جايي نيست كه افراد بخواهند به طور انفرادى در آنجا حاضر شوند و به فعاليت بپردازند. بر همين اساس از اختصاصات مساجد در مقابل مدارس اين است كه مدارس بيشتر به رفتارهاي جمعى توجه دارد در حالى كه در مساجد امكان بروز رفتارهاى جمعى (موقع حضور در جمع) و فردى (حضور انفرادي) وجود دارد. كافمن (kafman) در اين رابطه مي گويد: «مكانها داراى ناحيه جلو و عقب هستند نواحي جلو (foront region) براى نمايش و تظاهر عمومى به كار مي آيد و ناحيه عقب (back region) براى دسترسى عمومى نيست. ناحيه جلو جايي است كه اجرا محقق مي شود. جايى كه قواعد رفتارى مقبول و درست و روابط رسمى برقرار است. مردم تا آنجا پيش مي روند كه مطمئن شوند كنشهاى آنها با استانداردهاى مورد قبول اجتماعى سازگار است. برعكس نواحى عقب جايى است كه مرزبندي هاى رسمى به طور موقت كنار مي روند و خود اظهارى يا (self- expressive) بدون ملاحظه هنجارهاى مسلط بر رفتار جمعى اعمال مي شود». [15] به هر حال براى مساجد نيز به عنوان يك مكان مي توانيم نقش دوگانه اى را قائل شويم و نقش اول كمك به اصلاح و انجام رفتارهاى جمعى افراد است كه در اينجا مشترك با مدرسه است. چرا كه افرادى كه در مساجد گرد هم مي آيند، از طريق دين و آيين ها و مناسك جمعى به هم متصل مي شوند. چرا كه عقايد مذهبى دروني اند و نياز به آيين ها و شركت در مناسك را ايجاد مي كنند. افراد با مشاركت در اين مراسم و انجام اين فعاليتها هويت جمعى خود را سامان مي دهند. «...افراد با شركت در مناسك جمعى عقايد مذهبى خود را درونى شده مي يابند و در اين مراسم و حضور حس همبستگى گروهى تثبيت و ارتقاء مي يابد». [16] البته نكته مهم اين است كه ما دين و مذهب را به ماهيت روابط و نهادهاى اجتماعي مربوط بدانيم. در اين صورت كاركرد اصلى دين تنظيم نيازها و كنشهاى انسانى از طريق اعتماد به امر مقدس و اتصال افراد از طريق آيين ها و مناسك جمعى به گروه است. به هر حال مسجد مي تواند به ايجاد و تقويت رفتارهاى مقبول كمك نمايد. رفتارهايى كه ممكن است انجام آن در مدارس معمول باشد، در مسجد ممكن است پسنديده نباشد. بنابراين كاركرد مهم مساجد، ايجاد تمايز بين رفتارهايى است كه در مدارس رخ مي دهند با رفتارهايى كه در مساجد قابل قبولند. به عبارت ديگر براى ظهور و تجلى بعضى رفتارها لاجرم به موقعيتى مكانى به نام مسجد نياز است. از ديگر ويژگيهاى مكان اين است كه مكانها احساس تعلق و احساس درونى بودن انسانها را به خود جلب مي كنند. مكانها به انسانها حص تعلق خاصى نسبت به خود مي دهند و اين حص تعلق خود به خود منجر به بروز رفتارها و واكنشهاى خاص مي شود كه مي توان در امر تعليم و تربيت و به خصوص تعليم و تربيت دينى و اسلامى (با عنايت به وجود مكانى به نام مسجد) از آنها بهره برد. پيتر برگر (peter berger) در اين ارتباط مي نويسد: «...مي توان به سه سطح از احساس تعلق و درونى بودن انسانها به مكان را برشمرد:1- رفتارى (behavioural) درونى بودن رفتارى به حضور فيزيكى در يك مكان مربوط است.2- عاطفي (emotive) درونى بودن عاطفى متضمن مشاركت عاطفى و احساس تعلق نسبت به آن مكان است.3- شناختى (cognitive) درونى بودن وجودي- شناختى به تعهد ناخودآگاه و كامل يك فرد به مكان مربوط مي شود». [17] البته اين نگاه از درون به مكان است. برعكس در نگاه از بيرون به مكانها، مكانها در بهترين حالت زمينه فعاليتهاى بدون احساس اند و تنها به وسيله صفات حضورشان قابل تفكيك هستند. بنابراين مكانها هم موجبات تعلق رفتارى افراد را فراهم مي كنند. يعنى افراد به واسطه حضور فيزيكى و مستمر در آن مكانها كم كم نسبت به انجام رفتاري خاص و سپس حضور در مراكز خاص احساس تعلق مي كنند. مساجد نيز مي توانند (بايد) اين حس را به افراد منتقل نمايند كه افراد براى انجام بعضى رفتارها و اعمال به حضور در مساجد راغب شوند. درونى بودن عاطفى نيز چنانچه گفته شد، تضمين مشاركت عاطفى و احساس تعلق به آن مكان است. اينكه مسجد مكانى براى ابراز احساسات و عواطف درست باشد خود موجب احساس تعلق عاطفى در افراد مي شود. چنانچه سينما به عنوان يك مكان احساس تعلق عاطفى افراد را به خود جلب مي كند، مسجد نيز مي بايست اينگونه باشند. تعلق شناختى نيز چنانچه گفته شد، يعنى درونى شدن شناخت فرد از وجود خودش. هرگاه فردى وارد مكان خاصى شود، به طور ناخودآگاه شناخت از خود را با ويژگيهاى آن مكان پيوند مي زند. آنگونه كه مكان را مي بيند، خود را مي بيند. اين نكته قابل توجه است كه از وظايف مكانهاى تربيتى و آموزشى از جمله مدارس، كمك به رشد و هدايت رفتاري، عاطفى و شناختى افراد است. همانگونه كه مدارس مي توانند به لحاظ رفتاري، عاطفى و شناختى احساس تعلق افراد را به خود پديد آورند، مساجد نيز مي توانند هم در تكميل اين رفتارها، عواطف و شناختها (در كنار مدارس) مؤثر باشند و هم در جهت تقويت رفتاري، عاطفى و شناختى افراد مؤثر باشند. تأكيد بر اين نكته نيز لازم است كه هويت هر مكانى به هر حال به سه عنصر مهم بستگى دارد. «1- استقرارگاه فيزيكى مكان، كه همان مؤلفه فيزيكى آن است و آن چيزى است كه ساخته دست بشر است. 2- فعاليتهاى مكان، كه مي توانند فعاليتهاى اجتماعي، فردي، طلاق، ديني، مخرب و .... باشند. 3- معناي مكان، كه خصلت انگيزه ها انساني اند و مي توانند تغيير يابند». [1 8] اينكه موقعيت فيزيكى مكانها از جمله مساجد چگونه باشد و چگونه ساخته شده باشند، حتى نماى ظاهرى و معمارى آن، اندازه و ابعاد آن، قدمت و اصالت آن و... مي توانند نقش مؤثرى در شكل گيرى رفتار خاص در افراد و احساس تعلق افراد به آن داشته باشد. انسانها به لحاظ زيبايى شناسى به جلوه هاى خاص كه حاوى معانى خاص اند و ريشه در سمبلها، نمادها، فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم قومى كه در آن زندگى مي كنند، دارند، تعلق خاصى نشان مي دهند. گاهى صداى يك ناقوس يا گلدسته هايى كه بر آن اذان گفته مي شود، حس خاصى را در فرد بر مي انگيزاند كه به لحاظ كالبدشناسى و معمارى مي توان به اثرات مثبت آن توجه خاصى نمود. از اختصاصات مساجد به عنوان يك مكان انجام فعاليتهاى خاص در اين مكان است. چنانچه در پيشينه مسجد گفته شده مساجد فعاليتهاي ويژه اى را مي طلبند كه بعضاً در ديگر مراكز و مكانها همچون مدارس جاى طرح و انجام آنها نيست. بنابراين مدارس بايد براى آن دسته از فعاليتهايى كه در خور مسجد است، موقعيتى خاص را فراهم نمايند تا فعاليتهاى مورد نظر در آن موقعيت انجام پذيرند. اين موقعيت همان مسجد است. به عبارت ديگر براى مساجد بايد فعاليتهاى انحصارى در نظر گرفت. فعاليتهايى كه در انحصار مساجد باشند. بر همين اساس مي توانيم بگوييم كه تجربياتى كه در مساجد رخ مي دهند، معناى ويژه و خاصى را دارند كه ديگر مكانها آن معانى را ندارند. چرا كه بعضى از فعاليتها منحصراً در مساجد انجام مي گيرند، ما بايد از بعضى فعاليتهاى تربيتي- آموزشى را به مساجد (با همان ويژگي هاى محلي- كالبدي) بكشانيم. نه اينكه صرفاً موقعيتى را به نام نمازخانه در مدارس ايجاد كنيم. لاكرمن (lukermann) به شش مؤلفه اصلى مكانها اشاره دارد كه در تبيين جايگاه خاص مسجد نيز مي تواند منظور ما را روشن تر نمايد. «.... براى مكان مي توان شش مؤلفه اصلي را در نظر گرفت: 1- مفهوم موقعيت نسبى (location) مكانها با ساير اشياء و مكانها مرتبط اند. موقعيت را بايد بر اساس ويژگيها درونى استقرارگاه و پيوند بيرونى آن با ساير موقعيتها توصيف كرد. مكانها برخوردار از يك گسترش فضايى و يك عنصر درونى و بيروني اند. 2- مكانها تركيبى از عناصر طبيعى و فرهنگي اند. هر مكانى نظم و منظر خود را داراست كه آن را از مكان ديگر متمايز مي سازد. اين بدان معناست كه هر مكانى وجود خاص خود را داراست. مكان تنها ناظر بر جايى خاص نيست. مكان عبارتست از موقعيت به اضافه محتوايى كه در آن جا گرفته است. 3- اگرچه هر مكانى منحصر به فرد است اما توسط نظامى از تعاملهاى فضايى به يكديگر مربوط مي شوند. 4- مكانها، استقرار مي يابند (localized) و جزيى از نواحي وسيعتر هستند. 5- مكانها در حال ظهور و شدن اند با تغييرات فرهنگى و تاريخى عناصر نو اضافه و عناصر قديمى محو مي شوند. مكانها واجد مؤلفه تاريخي اند. 6- مكانها داراى معنا بوده و به وسيله عقايد انسانى تشخيص مي يابند». [19] اينكه مكانها را برخوردار از يك گستره فضايى بيرونى و يك عنصر درونى بدانيم، و به ارتباط بين مكانها با هم اشاره مي نمايم، به اين معنى است كه مسجد نيز به عنوان يك مكان لاجرم از عنصر درونى (مختص به خود) و از فضايى بيرونى برخوردار است. يعنى هم مختصات مربوط به خود را دارد و هم ارتباط با ديگر عناصر بيرونى و ديگر مكانها دارد، كه خود دال بر نقش مسجد در ارتباط با ديگر مكانها از جمله مسجد است و گفته شده كه مكانها ناظر بر جايى خاص نيست بلكه عبارت است از موقعيت به علاوه محتوايي كه در آن جا گرفته است و مي توانيم براى مساجد نيز محتوايى را در نظر گيريم. به عبارت ديگر كمك مسجد به تعليم و تربيت كمك محتوايى مي تواند باشد نه صرفاً در اختيار گذاشتن جا يا فضاى كالبدى براى مدارس و يا انجام بعضى فعاليتهاى لازم براي مدارس. اينكه مكانها در حال ظهور و شدن اند و با تغييرات فرهنگى و تاريخى عوض مي شوند و عناصر قديمى محو مي شوند به اين معنى است كه مساجد نيز كاركرد تاريخى دارند و يا به عبارت ديگر كاركرد آنها جنبه تاريخى به خود مي گيرند. با بروز تحولات پيراموني و با عنايت به تعامل مكانها با يكديگر و از جمله تعامل مسجد با ديگر مكانها مي توان انتظار داشت كه با بروز تحولات نو در جامعه كاركرد مساجد نيز نو شود. با ايجاد تحول در ساختار ثابت و لايتغير كاركرد مساجد و جهت دهى آن به سمت فعاليتها و محتوايى نو ظهور و متنوع مي توان جايگاه مناسب ترى را براى مساجد در نظر گرفت. تنوع فعاليتها و محتواى فعاليتهاى مساجد يعنى در نظر گرفتن فعاليتهاى اجتماعي، سياسي، فرهنگي، علمى و آموزش آن هم به صورت متحول و متنوع و متغير. قبل از انقلاب اسلامى و پيروزى آن، مساجد با بروز تحولات و تغييرات در جامعه كاركرد متغيرى پيدا مي كند و اين خود دليل ارتقاء جايگاه مساجد بوده است. بنابراين نقش مسجد به عنوان يك مكان در امر تعليم و تربيت به ويژه تعليم و تربيت اسلامى را مي توان از زواياى مختلف مورد توجه قرار داد و آنچه كه در اين بررسى مهم است توجه به ماهيت، نوع، جوهر و كاركرد مكانها به خصوص مكان مسجد است. هر نقشى را كه براى مسجد در ارتباط با تعليم و تربيت و مدارس مي خواهيم متصور شويم لاجرم به ماهيت، جوهر، كاركرد محتوايى مكان مسجد مربوط است. چرا كه مكانها از هم متمايز هستند و اين تمايز را بايد ناشى از ماهيت و جوهر و كاركرد محتوايى آن مكانها داشت. مي توانيم اذعان داريم كه مساجد به عنوان يك مكان هم به لحاظ مؤلفه هاى خود (به عنوان موقعيت نسبي، تركيب عناصر طبيعي و فرهنگي، منحصر به فرد بودن، در حال ظهور و شدن بودن و معنادارى ويژه تجربيات موجود در آن) و هم به لحاظ كنش و واكنشى كه در آن انجام مي گيرد، و هم به خاطر نقش هويت بخشى به افراد حاضر شود نه در آن مكان و همچنين ايجاد حس تعلق رفتاري، عاطفي و شناختى افراد نسبت به خود (مسجد) و هم بر اساس استقرارگاه فيزيكى و كالبدى خود، مي توانند نقشهاى مفيدى را چه تكميلى و چه تثبيتى در رابطه با مدارس و تعليم و تربيت ايفاء نمايند. كه ما در بخش پيشنهادها به تفكيك به آنها اشاره مي كنيم. 3- امكان تعليم و تربيت دينى (اسلامي )
چنانچه در مقدمه متذكر شده ايم وقتى اثرپذيرى آموزش و تعليم و تربيت را از نوع، ماهيت و مؤلفه هاى مكانى مورد بحث قرار داديم و وقتى كه مسجد را به عنوان يك مكانى براي تعليم و تربيت آن هم تربيت اسلامى (كه بخشى از رسالت مدارس نيز مي باشد) در نظر مي گيريم، مي بايست خود به خود به اين سؤال نيز پاسخ دهيم كه آيا اساساً تعليم و تربيتى كه قرار است در مسجد انجام گيرد، كه آن را تعليم و تربيت مذهبى و اسلامى مي ناميم، به لحاظ فلسفي، منطقى و عملى امكان پذير است يا خير؟ به عبارت ديگر آيا امكان تعليم وتربيت دينى و اسلامى از نوع امكان فلسفى است يا منطقى و يا عملي؟ پاسخ به اين سؤال اساسى است كه ما را جهت تعيين جايگاه و اهميت و نقش مكانى مسجد در امر تعليم و تربيت رهنمون مي شود. چرا كه اثبات امكان تعليم و تربيت مذهبى و اسلامى مقدمه اي براى اثبات مكانمند بودند تعليم و تربيت اسلامى است. در واقع تبيين جايگاه مسجد به عنوان مكانى در عرض ديگر مكانهاى آموزشى مستلزم تبيين اصل امكان تعليم و تربيت اسلامى و نوع و ماهيت امكان فوق است. چرا كه بر اساس نتايجى كه از بحث امكان تعليم و تربيت به دست مي آوريم مي توانيم توقع و انتظار خاصى از مكانمندى تعليم و تربيت اسلامى و نقش مسجد در امر فوق داشته باشيم. بنابراين لازم مي دانيم در اين قسمت از بحث به امكان تعليم و تربيت مذهبى و دينى به طور كلى و با عنايت به تعليم و تربيت اسلامى بپردازيم. تعليم و تربيت مذهبى و دينى معمولاً به فعاليتهايى اشاره دارد كه موجبات پرورش ايمانى و دينى (falith nurturing) افراد را در يك اجتماع مؤمن و ديندار فراهم مي كند. به خصوص فعاليتهايى كه به وارد ساختن يا آشنا كردن (initation) كودكان و جوانان به هسته اصلى معرفت به ايمان و عقايد ايماني، سنتها، اعمال ديني، توجه به مسائل اخلاقي، درك چگونگى ارتباط آن با ديگر سنتهاي مذهبى و درك نحوه پاسخگويى آن به تعهدات قانونى و مدني، كمك مي نمايند. تعليم و تربيت مذهبى و دينى هم به عنوان ابراز ايمان (expression of faith) مورد توجه است و هم به عنوان وارد شدن در ايمان (initation into faith) هدف تعليم و تربيت دينى كمك به تحقق رابطه انسان و درك ماهيت الهى خود است. اينكه از ايمان اسلامى صحبت مي كنيم يعنى از رابطه انسان خاص با ماهيت و هويت الهى كه او به واسطه دين و مذهب احساس مي كند، سخن مي گوييم، و بر همين اساس نظام هاى تربيتي مختلف دنيا مي توانند الگوى خاصى را براى تعليم و تربيت دينى خود تدوين نمايند. يكى از وظايف اوليه تعليم و تربيت دينى و مذهبى صرفاً پرورش پيروان مذهبى نيست، بلكه كمك به دانش آموزان است تا آنها بتوانند سؤالاتى را درباره ماهيت خود، هويت خود، ارزشهاى زندگي، تعهدات خود، طرح نمايند و پاسخ دهند. ارزش مطالعه مذهب از نقطه نظر تربيتى همان ايجاد بصيرت و بينشى است كه مذهب در زندگى آدمى فراهم مي كند. كه همان ايجاد معنى (meaning- making) در زندگى افراد است. اين بينشها و بصيرتها البته قابل انتقال به زندگى ديگر دانش آموزان نيز مي باشد، آن هم در مواردى كه دانش آموزان بخواهند پيرامون معنى و هويت زندگى خود تحقيق كنند و بخواهند هوشياري انتقادى خود را بهبود بخشند، خودآگاه (self- awareness) خودشناس(self- knowledge) شوند و بخواهند مهارتهاى ضرورى براى تغيير مسائل و تجربه هاي شخصي، اجتماعي، اخلاقى و مذهبى و روحى را به دست آورند. به طور خاص اين بينشها مي توانند به ايجاد حساسيت در دانش آموزان نسبت به اهميت عقايدى كه آن را دارا هستند و همچنين ايجاد تعهد در آنها نسبت به تعيين شكل زندگى خويش كمك نمايد». [20] برقراري ارتباط بين تعليم و تربيت و مذهب (مدرسه و مسجد) به هر شكلى كه باشد، خود مسأله اي است كه امروزه در نظامهاى تربيتى عمومى يا دولتى مورد توجه قرار مي گيرد. سؤال اساسى اين است كه چگونه مي توانيم مذهب را در فرايند تربيتى ممكن سازيم و مطالعه نماييم و با تعليم و تربيت مذهبى و اسلامى را در مدارس تحقق بخشيم، در حالى كه ممكن است مفروضات ارزش شناختى دين و مذهب با مفروضات ارزش شناختى موجود در مدارس ناهمخوان باشند؟ و يا اينكه مفروضات معرفت شناختى حاكم بر مدارس با مفروضات معرفت شناختى حاكم بر مساجد يكى نباشند؟ و يا اينكه يك فرايند تربيتى غير معنوى كه اساساً در مدارس حاكم است چگونه مي تواند اهداف مذهبى يا تعليم و تربيت مذهبى و اسلامى را محقق سازد. بسيارى مطالعه ايمان مذهبى را در هر زمينه اى غير از زمينه مبتنى بر خودفهمى (self- understanding) را نوعى تخريب، تنزل يا رام كردن مذهب مي دانند و در بيان مذهبى در (نگاه به تعليم وتربيت مذهبي) ممكن است عباراتى را به كار گيرند از جمله مذهب به عنوان يك قلمرو يا حوزه مطالعه (field of atudy) يك رشته (adiscipline) شكلى از دانش (forms of knowledge) يك پديده اجتماعي (asocial phenomenon) يك نظام اعتقادى (belief system) و يا ايدئولوژى (idealogy) كه همه اين تعابير با درك ايمان به عنوان ابزارى براى كشف حقايق درونى منافات دارد. تعابير بالا به استفاده ابزارى از مذهب براى تحقق بعضى اهداف تربيتى اشاره دارد، نه اينكه خود دين و مذهب في نفسه را هدف قرار دهد. به هر حال مسأله اين است كه اگر جهت گيرى ايمانى تعليم و تربيت اسلامى و دينى «به عنوان يك فعاليت مذهبي» از تعليم و تربيت زدوده شود، چه چيزى مي تواند جايگزين آن گردد؟ وظيفه انجام تعليم و تربيت مذهبى به عنوان يك فعاليت تربيتي، با جايگاه مشروع و قانونى در برنامه درسى مدارس مستلزم توجه به يك مسأله بنيادى است و آن مشخص كردن سهم و كمك متمايز و ويژه اى است كه تعليم و تربيت اسلامى و دينى به يادگيرى دانش آموزان مي كند. بعضي ها اين تمايز (كمك متمايز تعليم و تربيت ديني) را در موضوع آن مي بينند (كه مذهب شكل خاص از دانش يا تفكر و يا هوشيارى است) و بعضي ها به اهميت فرهنگى و اجتماعى آن توجه دارند (كمك مذهب و تعليم و تربيت مذهبى به درك و فهم بين فرهنگى (inter cultural) در يك جامعه، و بعضي ها نيز به ابعاد اخلاقى آن تأكيد دارند (كمك تعليم و تربيت دينى به نمايش ارتباط بين عقايد و اعمال) و بعضى ديگر نيز به ارزش تاريخى و ادبى آن توجه دارند (كمك آن به هويت عقلاني). اين سؤال كه آيا تعليم و تربيت دينى و مذهبى ممكن است؟ مي تواند به اين صورت مطرح شود كه آيا تعليم و تربيت ديني واقعاً مي تواند محقق شود يا خير؟ البته هر كسى به طور طبيعى مي داند كه چيزى كه تعليم و تربيت مذهبى ناميده مي شود، نه فقط ممكن است بلكه واقعاً در مدارس و جاهاى ديگر نيز انجام مي گيرد. اما به هر حال بعضى از زمينه ها وجود دارند كه طرح سؤال به اين شكل را جلب مي نماياند از جمله اينكه پاسخ به اين سؤال به طور مستقيم و بي واسطه براى پرش كننده روشن نيست. براى مثال پدر و مادرى كه مي خواهند كودك آنها نوع خاصى از تعليم و تربيت مذهبى را آموزش ببيند (اسلامى يا غير اسلامي) ممكن است با مراجعه به مدرسه اين سؤال را بپرسد كه آيا امكان چنين آموزشى وجود دارد يا خير؟ يا مثلاً براى انجمن تعليم و تربيت كه خود به دنبال ارائه تعليم و تربيت ديني است، ممكن است في نفسه اين سؤال مطرح شود كه ايا امكان چنين چيزى وجود دارد يا خير؟ آنچه آنها در پى آن هستند اين است كه براى تحقق امر فوق چه مقدار هزينه لازم است، چگونه آن را ساماندهى كنند و به چه تعداد متخصص در اين زمينه نياز دارند و اينكه امكان خاصى براى آموزش فوق لازم است يا خير؟ لنگفورد (langford) در اين مورد مي گويد: «سؤال از امكان تعليم وتربيت دينى و مذهبى به چيزى مربوط مي شود كه من آن را امكان عملي(practical possibility) مي نامم. البته متفاوت از آنچه كه من آن را امكان فلسفى (philosophical possibility) ناميده ام. سؤال اساسى در بحث امكان عملي اين است كه آيا آنچه را كه فرد مي خواهد انجام دهد، در عمل انجام شدنى است يا خير...؟» [21] در زمينه تعليم و تربيت دينى نيز سؤالات بسيارى از اين نوع وجود دارد. هنگامى كه والدين، معلمان و رؤساى مدارس آنچه را كه در ذهن خود پيرامون تعليم و تربيت ديني، روشن نموده اند، مجبورند همه مسائل عملى را كه در تحقق تعليم و تربيت دينى مؤثرند، حل نمايند. در اين قسمت از بحث همچنين مفهوم تعليم و تربيت ديني، امكان آن و معني داري آن را مورد توجه قرار خواهيم داد. وقتى از امكان و توانستن (can) صحبت مي كنيم، آيا منظور ما توانستن منطقى است يا چيزى ديگر است. آيا توصيف فعاليتهايى كه ما آن را دينى مي ناميم، به عنوان تعليم و تربيت دينى في نفسه معني دار است؟ به هر حال فهم دقيق تعليم و تربيت دينى و ارائه پاسخ به سؤالات بالا مستلزم ارائه تحليل زبان شناختى از بيان تعليم و تربيت دينى (religious eduction) است. ارائه تحليل زبان شناختى از عبارت تعليم و تربيت دينى ارائه كننده سه خط سيرى است كه توجه به آن ما را در ارائه پاسخ به سؤالات فوق الذكر كمك مي نمايد: الف ) فهم درست تعليم و تربيت ديني مستلزم درك درست تعريف لغاتى چون «مذهبي» و «تعليم و تربيت» است. ب ) بيان مخالفتهاى موجود در زمينه تعليم و تربيت مذهبى و مغالطه هاى ممكن در آن و اينكه آيا تعليم و تربيت مذهبى با تلقين يكى است يا خير و اينكه آيا تعليم و تربيت مذهبى مستلزم تناقض نيست و....؟ ج ) زمينه هاى سوء استفاده از «بيان تعليم و تربيت» را بررسى نماييم و تنها در اين صورت است كه ما مي توانيم بگوييم كه آنچه كه ما تعليم و تربيت دينى و اسلامى در مدارس و يا مساجد مي ناميم به چه معنى است و اينكه آنچه در مدارس يا مساجد رخ مي دهد، آيا مي تواند توصيفى از تعليم و تربيت مذهبى باشد يا خير؟ بر اين اساس و براى پاسخ به سؤال اصلى اين بخش (آيا تعليم و تربيت دينى و اسلامى ممكن است يا خير؟) به سه مسأله زير توجه مي نماييم. الف ) « مذهبى بودن» و «تعليم و تربيت» به چه معنى است؟ مذهبي بودن (religious) به معنى سر و كار داشتن با عقايد مذهبى است. در اين رابطه دو نكته اصلى وجود دارد: يكى اينكه محاورات و گفتگوهاى مذهبى و دينى منطقاً به وسيله مفهوم خدا (god) شكل مي گيرند و نكته دوم اينكه زبانى كه عقايد مذهبى با آن بيان مي شوند از خصيصه پيچيده اى برخوردارند. ايجاد تصور روشن از تعليم و تربيت مذهبي مستلزم طرح اين دو نكته است: 1- محور اصلى بحثهاى مذهبى صحبت كردن پيرامون خداست. مفهوم خدا مشكله بحثهاى مذهبي است. چنانچه مفهوم عين object)) عنصر مشكله علم فيزيك و مفهوم ارزش اخلاقى (moral value) عنصر مشكله بحثهاى اخلاقى است. هر چيزى كه در مباحثات مذهبى گفته مي شود منطقاً بايد در ارتباط با مفاهيم يا مفهوم تشكيل دهنده آن چيز باشد. «.... مباحث مربوط به علم فيزيك بر اساس مفهوم عين شكل مي گيرد، خصيصه اى فضايى مادى (spatio- temporally) كه مي تواند به واسطه حواس فيزيكى قابل تشخيص باشد.... علم اخلاق نيز شبيه علم فيزيك براساس مباحثى كه منطقاً متشكل از يك مفهوم يا مجموعه مفاهيم است شكى مي گيرد، كه آن مفهوم همان ارزش اخلاقى است. ... به هر حال آنچه كه من از بيان اين نكته كه مباحث مربوط به علم فيزيك يا علم اخلاق.... به وسيله مفهوم يا مفاهيم شكل مي گيرند، در نظر دارم، اين است كه تمامى اين مباحث بايد منطقاً (logically) در جهت مفهوم يا مفاهيم خاص خود انجام شود. حال سؤال ما اين است كه مذهب از چه مفهومى شكل گرفته است؟.... مباحث مربوط به مذهب از مفهوم خدا شكل مي گيرند و وقتى مردم از تجربه مذهبى يا دينى يا رسيدن به تبيين دينى حرف مي زنند در واقع آنچه را كه از مفهوم خدا به آنها ظاهر شده است، تفسير مي كنند.... تجربه هايى كه مذهبي اند، منطقاً ناشى از درك مفهوم خدا هستند. وقتى مفهوم خدا حذف شود، بحث مذهبى با چيزى ديگر جابجا مي شود. درست همانگونه كه يك دانشمند بدون لحاظ ارزش اخلاقى به تبيين بپردازد». [22] 2- نكته دومى كه قصد بيان آن را دارم اين است كه زبانى كه عقايد مذهبى به وسيله آن بيان مي شوند، داراى خصيصه پيچيده اند. موقعى مي توانيم اين خصيصه را درك كنيم كه بدانيم بايدها و نبايدهاى عقايد دينى و مذهبى كدامند (عقيده مذهبى چه باشد و چه نباشد) آنچه ما از پيچيدگى در ذهن خودمان داريم اين است كه در مذهب موقعى از عقيده حرف مي زنيم، بيان اين عقيده از زبان خاصى برخوردار است. يك فرد معتقد كسى است كه از زبان مذهبى بهره مي گيرد و بي اعتقاد كسى است از اين زبان بهره نمي گيرد. رد استفاده از زبان همان رد مذهب يا عقيده مذهبى است. «... با كلمات و لغات استفاده مشخصى مي شود كلمات براى مثال مي توانند در عبارت سازي، طرح پرسش، دستور دادن و.... به كار آيند. فلاسفه جديد بيشتر خود را سرگرم واژگان مي كنند. چرا كه به نظر آنها يك واژه از يك حقيقت يا امر واقع خبر مي دهد. امورى كه فراتر از معناى ظاهري كلمه هستند. .... اوستين (austine) به اجرايى بودن (performative) زبان دينى تأكيد دارد. او بر اساس كارهايى كه فلاسفه به لحاظ زبان شناختى انجام مي دهند، زبان اجرايى يا عملكردى را به چند دسته زير تقسيم مي كند: 1- زبان داورى يا قضاوت (verdictives) اظهارات مبتنى بر رأى و قضاوت همچون رأى دادن يا داورى كردن. 2- زبان تكليفى يا اعمال كردن(exercitives) اظهارات جهت اعمال قدرت يا احقاق حقوق همچون دستور دادن و... 3- زبان الزام آور يا الزامى (commissives) اظهاراتى مبتني بر ايجاد الزام يا تعهدات در انجام بعضى چيزها. 4- زبان نگرشى و رفتارى (behabitives) اظهاراتى كه متوجه نگرشها و رفتار اجتماعي اند. همچون عذر خواستن، تبريك گفتن و.... 5- زبان تبيينى يا نمايشى (expositives) بيان اظهاراتى كه نماينده نوعى پاسخ است. [23] به هر حال متوجه شده ايم كه آموزش عقايد اسلامى و دينى مستلزم زبانى خاص و پيچيده (چند منظوره) است كه مي بايست در امر آموزش در مساجد و يا در مدارس به آن توجه نمود. بنابراين نتيجه بحث تا اينجا اين است كه مباحثات و آموزشهاى دينى و اسلامي متضمن طرح مفهوم خدا و درك اين مفهوم و همچنين مستلزم به كارگيرى زبانى خاص است تا بتواند به واسطه آن عقايد دينى را آموزش داد و نكته مهم اين است كه آيا اين زبان خاص را مي توان در مدارس هم به كار برد يا اينكه اين زبان مكانى خاص را اقتضاء مي كنند كه آن مسجد است. مسأله دومى كه در ادامه بايد به آن توجه نماييم، مفهوم خود تعليم و تربيت است. اگر مي خواهيم امكان تعليم و تربيت دينى را روشن نماييم، علاوه بر تبيين معنى «مذهبى بودن» تعليم و تربيت، مي بايست مفهوم خود تعليم و تربيت (education) را روشن نماييم. تعليم و تربيت فرايندى است كه افراد در آن وارد مي شوند و وارد شدن به اين فرايند يعنى وارد شدن به يك فعاليت يا يك عمل. اين عمل مي تواند تئوريك باشد و عملى و يا هر دو را شامل شود. عقيده مذهبى نيز شامل اين فعاليتها مي شود بر اين اساس تعليم و تربيت مذهبى يعنى وارد شدن در عقيده مذهبي. البته فعاليتهاى مختلفى وجود دارند كه ممكن است موضوع آن مذهب باشد، همچون تاريخ، روانشناسي، جامعه شناسي، فلسفه و... و يك فرد مي تواند درباره اينكه چگونه به طرق مختلف درباره عقيده مذهبى فكر كند، تربيت شود (آموزش ببيند كه چگونه درباره عقايد مذهبى فكر كند) اما اين فعاليتها از عقيده مذهبى في نفسه متمايز است. تعليم و تربيت مذهبى آيا اطلاع داشتن درباره (abaut religion) عقيده دينى است يا آموزش خود عقايد مذهبى است (in religion) . چنانچه قبلاً متذكر شده ايم، عقيده مذهبى با درك مفهوم خدا شكل مي گيرد و زبانى كه آن عقيده را بيان مي كند اجرايى يا عملكردى است. حال مي توانيم نتيجه بگيريم كه تعليم و تربيت دينى يا مذهبى يا وارد شدن (initiation) در عقيده مذهبي ضرورتاً به معنى وارد شدن به دو نكته يا حيطه است. اين دو حيطه را مي توانيم الهيات (theology) و يا علم دين و همچنين حيطه پرستش و عبادت (devotion) بدانيم. بنابراين تعليم و تربيت دينى و مذهبى (به تبع آن اسلامي) بر محور وارد شدن به الهيات و كمك به پرستش و عبادت است. علم الهيات مفهوم و معنى خدا را به طريق خاص خود و به اعتبار تجربياتى كه اين مفهوم را شكل مي دهند، مورد بررسى قرار مي گيرد. و به عبادت و پرستش نيز به طرقى كه تعهد فرد نسبت به باور و توكل بر خدا را منجر مي شوند، مربوط مي شود. «....اين نكته را بايد توجه كرد كه در بعضى جهات مي توان از تعليم و تربيت مذهبى سخن گفت، بدون اينكه از علم الهيات سخنى به ميان آورد. اگر اين به اين معنا است كه تعليم و تربيت مذهبى مي تواند بدون اينكه فرد تربيت شونده (متربي) درگير مباحث نظرى شود، وجود داشته باشد، من آن را مي پذيرم، اما اگر اين معنى را برساند كه تعليم و تربيت مذهبى مي تواند بدون وارد شدن به طرقى كه به واسطه آن خدا مطابق با عقيده مذهبى مورد پرستش قرار گيرد، وجود و معنى داشته باشد، من اعلام مي كنم كه اين منطقاً غير ممكن است. فرد نمي تواند بدون اينكه چگونگى در خدا را بياموزد، وارد تعليم و تربيت مذهبى شود. تعليم و تربيت دينى بدون اينكه فرد را در عبادت و پرستش وارد نمايد، منطقاً ممكن نيست». [24] ب ) به هر حال براى پاسخ به سؤال اصلى كه آيا تعليم و تربيت دينى ممكن است يا خير با يك سؤال ديگر نيز روبرو هستيم و آن اينكه آيا وارد شدن به الهيات و عبادت منطقاً ممكن است و يا اينكه آيا تعليم و تربيت مذهبى تناقض آميز نيست؟ در پاسخ به سؤال فوق مي توان گفت كه وارد شدن به الهيات و عبادت و پرستش شرط لازم تعليم و تربيت مذهبى است نه شرط كافي. چرا كه وارد شدن به هر جريان تربيتى مستلزم توجه به دو نكته اساسى است كه تعليم و تربيت ديني نيز بايد مشمول آن شود. 1- وارد شدن به تعليم و تربيت يعنى قرار گرفتن در يك روش عقلاني. 2- وارد شدن به تعليم و تربيت براى ايجاد استقلال ذهنى است. بنابراين هر جريانى كه تعليم و تربيت مذهبى نام مي گيرد، بايد كاملاً متوجه عقلانى بودن و موجب استفاده ذهنى فرد باشد. چه اين فعاليت در مدارس باشد و چه در مساجد. عقلاني بودن تعليم و تربيت مذهبى به معنى اين است كه فعاليتهايى كه در آن صورت مي گيرد بايد مبتنى بر قلمروى از استدلال باشد. يا به عبارت ديگر مستدل يا عقلانى (rational) باشد. علاوه بر اين دلايل خوبى براى انجام آن فعاليت نيز وجود داشته باشد. اگر ما به اين دو نكته يعنى استدلالى بودن شيوه تعليم و تربيت و مبتني بر دلايل خوب بودن آن توجه نكنيم، ممكن است در دام فرايندهايى بشويم كه ما را از تعليم و تربيت دينى خارج مي سازد. آنچه مورد توجه مكانهاى همچون مساجد در امر تعليم و تربيت اسلامى است اين است كه فرايندى كه در مساجد رخ مي دهند ماهيتاً عقلانى و مبتنى بر ارائه دلايل خوب باشد، نه متوجه اشكالى از تلقين يا شرطى سازي. چرا كه رفتارى كه در شرطى سازى و تلقين وجود دارد، متوجه علتها (causes) است. در حالى كه در تعليم و تربيت دينى و اسلامى فرد بايد مطابق با دلايل (reasons) تربيت شود. علتها امر خارجي اند و اگر تعليم و تربيت اسلامى براى خاطر وجود علتها (مثلاً وجود بهشت و جهنم، وجود نظم در جهان و...) صورت گيرد، در اين صورت تعليم و تربيت اسلامى يا ديندارى اسلامى ابزارى براى رسيدن به بعضى چيزهاى ديگر غير از خود دين خواهد بود. اما اگر به دلايل توجه شود، چون دلايل دروني اند، بنابراين به نفس خود دين و اسلام توجه مي شود، آنچه كه حضرت على (ع) عبادت خدا را نه به خاطر بهشت يا ترس از جهنم، بلكه براى خاطر خود دين (نفس دين) مي داند و اين به اين معنى است كه دين را به خاطر خود مي خواهد، نه براى چيزى ديگر. بنابراين ماهيت آموزشى كه در مساجد در زمينه تعليم و تربيت دينى ارائه مي شود، بايد متوجه دلايل باشد و نه فقط علتها. پرداختن به علتها بيشتر پرداختن و آموزش درباره دين (about) است و دلايل يعني پرداختن به خود دين و آموزش دين است (in) البته نقش آموزش درباره دين را نمي توانيم انكار كنيم ولى به هر حال آموزش درباره دين را نمي توانيم تعليم و تربيت ديني بدانيم. براى پرهيز از گرفتار شدن در دام تلقين بايد توجه كنيم كه تعليم و تربيت مذهبى بايد به استقلال ذهنى دانش آموز كمك نمايد. پروفسور هار (hare) در اين زمينه مي گويد: «حتى تعليم و تربيت اخلاقى نمي تواند به قصد تعقيب يك فرد براي پذيرش يك عقيده مذهبى خاص انجام گيرد، بلكه او را بايد به تفكر درباره واژه هاي اخلاقى (خوب و بد، درست و نادرست..... چه هستند) وادار كند به گونه اى كه به نتايجى برسد كه به وسيله خودش حاصل شده باشد. اين ايده استقلال ذهنى به عنوان هدف- نتيجه (end- product) فرايند تعليم و تربيت به نظر مي رسد سازنده مفهوم تعليم و تربيت باشد». [25] به هر حال در رابطه با آموزش عقايد مذهبى (يا تعليم و تربيت مذهبي) سه هدف را مي توانيم اشاره كنيم: دانش يا آگاهى (knowledge)، بهداشت و سلامت ذهنى و روانى (mental well- being) و اهداف خاص (practical goals) ما بايد در امر تعليم و تربيت دينى و اسلامى و انجام آن در مساجد معلوم كنيم كه آيا هدف ما از تعليم وتربيت اسلامى كداميك از موارد فوق مي باشد. آيا تعليم و تربيت دينى في نفسه و به طور درونى ارزشمند است و يا ابزارى مؤثر براى ديگر اهداف است، و يا هر دو مورد را شامل مي شود. اگر بپذيريم كه عقايد مذهبى نه به عنوان هدفى درونى و ارزشمند و نه به عنوان ابزارى براى ديگر اهداف است، بنابراين تعليم و تربيت مذهبي منطقاً غير ممكن خواهد بود. منظور ما از آگاهى همان آگاه شدن خداست اگر الهيات و پرستش ابزارى براى اين منظور تلقى شوند و اگر به هدف خود برسند، ممكن است مؤثر واقع شوند. اما بسيارى معتقدند كه دستيابى به اين هدف ممكن نيست، چون خدا را نمي توان به روش ايجاد آگاهى شناخت. به نظر آنها تعليم و تربيت مذهبى و يا عقايد مذهبي ابزارى براى ايجاد حالات مطلوب ذهنى همچون رهايى از اضطراب و تشويش و ايجاد سلامت روحى و روانى است و.... به هر حال اعتقاد به تعليم و تربيت دينى و اسلامى مستلزم اعتقاد به ارزشمندى في نفسه عقايد دينى و اسلامى است. به هر حال از آن جهت كه مردم مي توانند وارد الهيات و عبادت شوند و با تأكيد بر اين نكته كه تعليم و تربيت مذهبى متوجه شيوه هاى عقلانى و استقلال ذهنى افراد است، بنابراين با تأييد امكان منطقى وارد شدن به الهيات و پرستش، وجود تناقض درآيد. تعليم و تربيت مذهبى نيز رد مي شود. ج ) مسأله سومى كه مي بايست كه به آن اشاره نمايم اين است كه از بيان تعليم و تربيت مذهبى و دينى چه سوء استفاده هايي ممكن است صورت گيرد؟ در پاسخ به اين مسأله مي توانيم مطرح كنيم كه تعليم و تربيت ممكن است يا تعليم و تربيت در (in) عقيده مذهبى باشد و يا درباره (about) عقايد مذهبي. اما به نظر ما دومى تعليم و تربيت مذهبى است، البته بعضى مي گويند كه تعليم و تربيت مذهبى يعنى صحبت پيرامون ادبيات و تاريخ مذهب و براى اينكه دانش آموزان با آن آشنا شوند، بايد آموزشهايى در اين زمينه ارائه كرد. اما آنچه مهم است نه آموزش درباره مذهب بلكه آموزش مذهب و دين است. آنهايى كه معتقدند كه تعليم و تربيت مذهبي در مدارس بايد محدود به آموزش درباره عقايد مذهبى باشد، تقريباً به بي اعتقادى خود اقرار مي كنند. براى تعليم و تربيت مذهبى رويكردى نيز وجود دارد كه معمول و متداول است و آن رويكرد مذهب تلويحى با ضمنى (implicit approach) است. عقايد مذهبي بايد به طور ضمنى و تلويحى در تجربه كودك و در موضوعاتى كه مي خواند (علوم، جغرافيا، تاريخ و....) و در برنامه درسى او در مدرسه يا هر مكان ديگر نهفته و مستتر است. عده اى كه طرفدار اين رويكرد هستند معتقدند كه هر چيز در تعليم و تربيت مي تواند رنگ مذهبى و دينى داشته باشد. عقايد مذهبى در همه تجربه هاى ما جنبه تلويحى و ضمني دارد. البته اين نيز به نوبه خود زمينه سوء استفاده از بيان تعليم و تربيت مذهبي را فراهم مي نمايد. نقش مساجد به عنوان مكانى براى تعليم و تربيت دينى و اسلامي، آيا به معنى آموزش درباره دين است يا آموزش دين است؟ اين عقيده كه عقايد مذهبى و دينى در همه تجربه هاى ما نهفته است، نوعى انحراف از حقيقت است. تعليم و تربيت مذهبى نمي توانند منطقاً غير از وارد شدن به الهيات عبادات و پرستش باشد. البته ما نبايد انكار كنيم كه مي توانيم درباره مذهب نيز صحبت كنيم اما اين تعليم و تربيت مذهبى نيست. بلكه تعليم و تربيت مذهبى فقط شامل آموزش دين و مذهب است. خطر اين است كه ما بخواهيم با صحبت پيرامون جهان نتيجه اى براى اثبات خدا بگيريم. چرا كه منطقاً بين قضاياى غير دينى (مثلاً كهكشانها از نظم برخوردارند) و نتايج مذهبي (بنابراين خدا وجود دارد) فاصله وجود دارد و ما نمي توانيم از قضاياى غير مذهبي بگيريم. سوء استفاده ديگرى كه از اين بيان مي شود، استفاده از تلقين براى تعليم و تربيت مذهبى است. در حالى كه مي دانيم تلقين يعنى وارد شدن به يك محتوى خاص و تعليم و تربيت مذهبى يعنى وارد شدن در يك شكل خاصى از تفكر كه همان شكل منطقى فكر كردن است، كه خود مستلزم تفكر پيرامون مفهوم خدا و به كارگيرى زبان خاص در اين رابطه است. البته محتوى را نمي توان انكار كرد ولى آنچه مهم است، شيوه تفكر است. هدف تعليم و تربيت مذهبى و دينى ايجاد ثبات در عقيده نيست ولى در تلقين هدف آن ثبات عقيده است. به هر حال زندگى يك موجود انسانى فقط برخوردارى از يك سرشت فيزيكي نيست، بلكه شركت در جوامع انساني، درك داوري هاى اخلاقى و زيبايى شناختى است. انسان با مفاهيمى چون درست و نادرست، زشت و زيبا و... سر و كار دارد، و از آنها مي پرسد. به هر حال وارد شدن به الهيات و پرستش و عبادت براى انسانها ممكن است و بر اين اساس با طرح اثبات امكان تعليم و تربيت مذهبى مي توانيم ويژگي هاى مكانى تعليم و تربيت مذهبى را نيز بررسى نماييم. حال سؤال اساسى ديگر اين است كه براى بهره گيري بهتر از مكان مسجد در امر كمك به تعليم و تربيت چه راهكارهايى را مي توانيم در نظر بگيريم. اين راهكارها به هر حال مبتنى بر بحث پيشينه مسجد، ماهيت و جوهر مكانى آن و پذيرش اصل امكان تعليم و تربيت مذهبى و اسلامى است، كه ما در ادامه به آن اشاره مي كنيم. 4- نتيجه گيرى و پيشنهادهاى عملي :
آنچه را كه در پى مي آيد و به عنوان پيشنهادهاى عملى و رويكردهاى عملى و كاربردى مطرح مي شود، در واقع نتايج حاصله از بحثى است كه در سه قسمت با عناوين «پيشينه مسجد»، مكانمندى تعليم و تربيت دينى و امكان تعليم و تربيت دينى و اسلامى مورد بحث قرار گرفته است. بر اين اساس موارد پيشنهادى مورد نظر خود را به صورت زير مطرح مي كنيم: 1- قانونمند شدن فعاليتهاى مسجد :
از آن جهت كه مساجد مكانى داراى هويت، جوهر و موقعيت خاص خود است، طبيعى است فعاليتهاى آن نيز داراى سازكار مشخص و معين شده باشد. مساجد نيز همچون مدارس از رسميت و قانونمندى خاص برخوردار باشد. 2- ضرورت وجود مكانهايى به نام مسجد :
مساجد نقش هويت بخشى به تجارب آدمى دارند.بسيارى از واكنشها و رفتارها تنها ضمن حضور در مساجد متجلى مي شوند. در حالى كه مدارس قادر به متجلى ساختن آن رفتار و واكنش نيستند. بر اين اساس گسترش كالبدي- فعاليتى مساجد امرى لازم است. 3- عرضه آموزشهاى ويژه در مساجد :
چنانچه مي دانيم و اشاره كرده ايم بسيارى از آموزش ها خاص مساجد هستند از صدر اسلام نيز مسجد پايگاه خاص براى آموزشهاى خاص بوده است. آن دسته از آموزشهايى كه به نحوي مربوط به مكانى به نام مسجد (با هويت، جوهر و مؤلفه هاى خاص خود) مربوط مي شوند، به جاى اينكه در مدارس آموزش داده شوند، بايد در مساجد تحقق يابند. از جمله آموزشهاى مربوط به معارف دينى و انجام مناسك و آموزش خود دين (ايجاد تمايز بين مساجد و مدارس در عرضه نوع آموزشها). 4- توجه به نقش (كاركرد) تكميل كنندگى مساجد :
اگر بخواهيم مسجد را نهادى در عرض مدارس تلقى نماييم، به يك اعتبار مي توانيم بپذيريم كه مساجد مي توانند در تكميل بخشى از آموزشهايى كه در مدارس عرضه مي شوند، دخيل باشد. به عبارت ديگر مدارس بخشى از آموزشهاى خاص و مربوط به خود را با توجه به جنبه بين رشته اى موجود در محتواها و دروس (interdisciplinary) به مساجد محول نمايند. به عنوان مثال در دروس زيست شناسى دانش آموز درباره مثلاً نظريه هاي زيست شناختى خلقت موجودات، در كلاس درس مدرسه به يادگيرى مي پردازد و در زمينه نظريه هاى دينى مربوط به خلقت مي تواند به وسيله مساجد آموزش ببيند. 5- توجه به استقرارگاه فيزيكى مكان مسجد :
يكي از مؤلفه هاى مكان مسجد، استقرار فيزيكي- كالبدى آن است. چنانچه گفته شد موقعيت ظاهري، كالبدى و معمارى مساجد و محل استقرار آن نقش مؤثرى در احساس تعلق افراد نسبت به مسجد دارد. بنابراين جهت رعايت و توجه به حسن زيباى شناختى انسانها، مي بايست نسبت به بنا كردن مساجد از جهت جنبه هاى فيزيكى و ظاهرى آن نيز توجه خاص گردد. اگرچه متأسفانه مساجد ما در مدارس و با عنوان نمازخانه ها از اين مؤلفه بسيار مهم بي بهره اند. 6- كاركرد اطلاع رسانى مسجد :
مساجد مي بايست در فعاليتهاى خود جنبه اطلاع رساني، آگاهى بخشى و ايجاد بصيرت و بينش را در نظر گيرند. تنها به اداى فريضه خلاصه نشود. مساجد به لحاظ نوع آگاهى و اطلاعاتي كه عرضه مي كنند، از مدارس متمايز مي شوند. 7- كاركرد متنوع و تغيير مساجد :
مساجد بايد عملاً بر اساس تغيير و تحولات پيرامونى و اجتماعي، كاركرد و فعاليت خود را متحول و متغير نمايند. توجه به نيازسنجى و بررسى نيازهاى رايج مردم و كمك به رفع آن نيازها مي تواند موقعيت مسجد را بهبود ببخشد. 8- كاركرد تأييدي- انكارى مساجد :
بسياري از آموزشها در مدارس انجام مي گيرند كه مساجد نيز مي توانند براى تأييد يا رد آن آموزشها ابراز حضور نمايد. اگر مساجد به موازات آموزشهاى مدارس به خصوص آموزشهاي نظرى و مربوط به حيطه علوم انساني، موضع گيرى نمايند. موجب تقويت نقش مساجد در كمك به تعليم و تربيت مي شود. به همين خاطر مساجد مي توانند در تثبيت رفتارها و آموزشهايى كه در مدارس رخ مي دهند، مؤثر باشند. 9- كاركرد جبراني- ترميمى مساجد :
آموزش در مدارس به خاطر حاكميت فضايى غالباً غير دينى و معنوي، از نقايص و زيانهاي رفتاري، اخلاقى و فكرى نيز بي بهره نيست. به عبارت ديگر گاهى كاركرد قاعدتاً تربيتى مدارس به جنبه ضد تربيتى منجر مي شود. به ويژه رفتارهاى نابهنجارى كه در مدارس آموخته مي شوند، مي تواند دليلى روشن براى حضور مسجد جهت جبران نقايص پديد آمده باشد و اين مستلزم ارايه آموزشها و روشهاى خاصى است كه ممكن است در فضاى غير معنوى مدارس معنى نداشته باشد. 10- كاركرد زبان شناختى خاص مساجد :
چنانچه مي دانيم آموزش هر مفهومى و محتوايى مستلزم به كارگيرى زبان خاص خود است. نقش و كاركردهاى مساجد نيز مستلزم استفاده از زبان خاصى است. زبان حاكم بر فعاليتها و برنامه هاى مساجد (در كنار برنامه هاى مدارس) بايد واجد ويژگيهاى باشد. از جمله اينكه زبان حاكم بر فعاليتهاى مساجد، زبان داورى و قضاوت، زبان تكليف، زبان ترغيب، زبان تمثيل و زبان تبيين باشد. كه اين زبان در مدارس كمتر معنا دارد و اما البته مدارس غيرمستقيم به اثرات كمكى اين زبانها كه در مساجد معنا مي يابند، نياز دارند. 11- كاركرد روش شناختى خاص مساجد :
به كارگيرى روش و شيوه آموزش در فعاليتهاى آموزشى نقش تعيين كننده اى دارد. مساجد به جاى پرداختن صريح و مستقيم به موضوعات ديني، بهتر است رويكرد تلويحى و ضمنى (implicit) و يا غيرمستقيم را نيز تجربه كنند. اينكه مستقيماً به افراد حاضر در مسجد پيرامون مفاهيمى خاص آموزش دهيم به جاى آن مي توانيم با طرح موضوعاتي متنوع اما مرتبط با يك موضوع ديني، مفهوم خاصى را منتقل نماييم. 12- انطباق معرفت شناختى بين فعاليت هاى مساجد و مدارس :
اگر توقع داريم كه مساجد در امر تعليم و تربيت به مدارس كمك نمايند، لاجرم بايد به اين نكته نيز توجه نماييم كه معرفتهايى كه در مدارس آموخته و عرضه و تأكيد مي شوند، مي بايست در بعضى مواقع با معرفتى كه در مساجد عرضه مي شود، سازگارى و انطباق داشته باشند، نه اينكه معارض هم باشند. اگر در مدارس قرار است از مدلهاى رياضياتى رشد اقتصادي صحبت كنيم و از طريق آن بخواهيم مسأله «ربا» يا «بهره» را توجيه، تأييد و يا رد كنيم ، مساجد وقتى مي توانند در چنين مواقعى به كمك مدارس بيايند كه در بعد معرفت دينى نيز به تأييد يا رد آنچه را كه مدارس تأييد يا رد كرده است، بپردازد. و به ديگر معنى اينكه آموزشهاى معرفت شناختى مساجد در تقابل يا آموزشهاى مدارس نباشد. 13- انطباق ارزش شناختى فعاليت هاى مدارس و مساجد :
ارزشهايي را كه در مدارس ترويج مي شوند (در صورتى كه مساجد بخواهند به كمك مدارس بيايند) بايد با ارزش هايى كه در مساجد طرح و ترويج مي شوند، همگونى و همپوشى داشته باشند. اگر مدارس از مطلق بودن ارزشها، دينى بودن ارزشها، و علمى بودن ارزشها دفاع مي كند، مساجد نيز بايد از آن دفاع كند. 14- رويكرد عقلانى فعاليت هاى مساجد :
چنانچه مي دانيم، خطرى كه آموزشهاى دينى را تهديد مي كند، آلوده شدن آموزشهاى دينى به تلقين است. مساجد بايد به روشهاى عقلانى و استدلالى عرضه آموزش و فعاليتها توجه خاصى داشته باشند. 15- تغيير هويت مكانى مساجد :
فعاليتهاي مسجد نبايد صرفاً به آموزش مناسك و فرايض دين محدود شود، بلكه مسجد مي تواند به صورت نهادى علمي- تحقيقى به فعاليت بپردازد و مي بايست به گسترش مساجد به عنوان مكانهاى علمي- تحقيقى توجه نمود. اگر مساجد بخواهند به تعليم و تربيت و مدارس كمك نمايند بايد در امر تحقيق و پژوهش در زمينه هاى مرتبط با مدارس پيشتاز باشند و مسجد در آينده به عنوان نهادى قانونمند و داراى فعاليتهاى متنوع علمي، آموزشي، پژوهشي، معنوي، عاطفي، شناختى و.... مي بايست شناخته شوند. 5- توصيه هاى پژوهشي :
به طور كلى در ارتباط با هر يك از كاركردهاى پيشنهادى فوق مي توان به تحقيق و پژوهش پرداخت. [1] سوره بقره، آيه 28 [2] غنيمه، عبدالرحيم، تاريخ دانشگاههاى بزرگ اسلامي، نورالله كسايي، دانشگاه تهران، سال 1372، ص 52 [3] همان منبع، ص 70 [4] اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، ترجمه جواد مصطفوي، تهران، علميه اسلاميه، بي تا، ص 30 [5] بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، جلد 2، بيروت، مؤسسه الوفا، 1403، ص 99 [6] وسايل الشيعه، محمد بن حسن اكر عاملي، جلد4، قم، مؤسسه آل البيت، 1414، ص 118 [7] غنيمه، عبدالرحمن، تاريخ دانشگاههاى بزرگ اسلامي، نوراله كسايي، دانشگاه تهران، 1372، ص 52 [8] مطهرى مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، جلد 2، تهران، صدرا، 1362، ص 437 [9] نوبهار رحيم، سيماى مسجد، جلد 2، كوثر 1373، ص 105 [10] الهامى داود، تاريخ مراكز علمى و آموزش مسلمين، مسجد، 1375، ص 67 [11] الماسى على محمد، تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، نشر امروز، سال 1371، ص 200 [12] نوبهار رحيم، سيماى مسجد، جلد 2، كوثر 1373، ص 108 [13] ررچذژحدس ذ/ 42/ ز، 1964 / [14] ح خ ح آ/ ز/43 [15] ژرحدژخآ/ زر/ س خح/ ز/ 7 [16] ژرحححخاً، 1989/ ز/ 460 [17] افروغ، عماد، جدايى گزينى فضايى و فقر در محله هاى جنوبى تهران، (پايان نامه) 1376، ص 50 [18] همان منبع، ص 73 [19] همان منبع، ص 74 [20] encycbpedia of philosophy of education. michael. h. grimmitt.1998.p.482 [21] new essays in the philosophy of eduction (1973). c. langford and oconnor. london. p. 178 [22] langford and oconnor (1973).p. 169 [23] ibid.p.173 [24] ibid.p.177 [25] ibid.p.179