عنوان مقاله : نشان ولايت و جريان خاتم بخشى
نويسنده : محمد جواد طبسى منبع : مجله کوثر شماره 48 اشاره
روز بيست و چهارم ذى الحجه در تاريخ اسلام، روزى بسيار مهم و سرنوشت ساز است، روزى است كه بر اثر يك حادثه كوچك، ولى بسيار عظيم و داراى اهميت، يكى از آيات الهى بر پيامبر صلىالله عليه وآله نازل شد. در اثر نزول همين آيه، پيامبر صلىالله عليه وآله پرده از يك مسئله بسيار مهم برداشت و جريان خاتم بخشى على عليه السلام را به اطلاع مردم رساند. آيهاى كه نازل شد، آيه ولايت بود و خبر مهم، اعلام ولايت و جانشينى اميرمؤمنان عليه السلام بود، كه پيامبر صلىالله عليه وآله از سوى پروردگار، از اين واقعيت خبر داد و پرده برداشت. خاتم بخشى اميرمؤمنان عليه السلام
«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»(1)؛ ولىّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند ؛ همان كسانى كه نماز را بر پا مىدارند و در حال ركوع، زكات مىدهند. از سدّى، مجاهد، حسن، اعمش، عتبة بن ابى حكيم، غالب بن عبد الله، قيس بن الربيع، عباية بن الربعى، ابن عباس، ابوذر، عبيد الله بن عمر بن على بن ابى طالب، انس، عمار، عبد الله بن سلام و جابر بن عبد الله انصارى چنين روايت كردهاند كه: روزى گدايى به مسجد پيامبر آمد و از مردم تقاضاى كمك كرد، امّا هر چه درخواست كرد، كسى به او كمك نكرد. او كه از كمك مردم مايوس گشته بود، رو به سوى آسمان كرد و اظهار داشت: خدايا! من به مسجد پيامبرت آمدم و از مردم تقاضاى كمك كردم، امّا كسى به من كمك نكرد. اميرمؤمنان عليه السلام با دست خود به او اشاره نمود. او نيز به طرف على عليه السلام رفته و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد و از مسجد خارج شد. اين جا بود كه آيه ولايت توسط جبرئيل بر پيامبر صلىالله عليه وآله نازل شد. پيامبر صلىالله عليه وآله براى پيدا كردن مصداق واقعى آيه شريفه، با جمعى از ياران خود به مسجد آمد. آنها گدايى را ديدند كه از درب مسجد بيرون مىآيد. حضرت محمد صلىالله عليه وآله به او فرمود: آيا كسى چيزى به تو داد؟ گدا گفت: آرى. آن حضرت پرسيد: چه چيزى داد؟ فقير گفت: اين انگشتر را. آن حضرت فرمود: چه كسى اين را به تو داد؟ گدا گفت: آن كه در حال نماز است. و به اميرمؤمنان عليهالسلام اشاره كرد. آن حضرت فرمود: در چه حالتى بود؟ گدا گفت: در حال ركوع. پيامبر صلىالله عليه وآله كه مىديد نشانههاى آيه، به خوبى بر علىّ بن ابى طالب عليه السلام انطباق پيدا كرده است، بى درنگ تكبير گفت و اهل مسجد به دنبال تكبير پيامبر، تكبير گفتند. حسان بن ثابت (شاعر معروف زمان پيامبر) كه شاهد گفتار و خوشحالى پيامبر صلىالله عليه وآله بود، بلافاصله اين صحنه را در چند بيت به نظم در آورد. ترجمه اشعار او چنين است: اى ابا الحسن! جان من و جان هر آن كه دير يا زود به هدايت و ايمان روى مىآورد، به فداى تو باد! اين تويى كه در حال ركوع زكات خود را پرداختى. اى بهترين ركوع كننده! جانها فدايت باد. خداوند در باره تو بهترين نوع ولايت را نازل كرد و آن را در كتاب آسمانى ثبت گردانيد.(2) خاتم بخشى على عليه السلام به روايت جابر انصارى
جابر بن عبد الله انصارى مىگويد: در محضر پيامبر صلىالله عليه وآله نشسته بوديم كه مرد عربى با لباسهاى كهنه و با حالت پريشانى ـ كه فقر و بيچارگى از ميان دو چشمش كاملاً آشكار بود.ـ وارد شد. وقتى كه نگاه مرد به پيامبر صلىالله عليه وآله افتاد، گفت: به سوى تو آمدم، در حالى كه دختركم سخت به گريه افتاده و مادر كودك از اين حالت نگران كننده مات و حيران است. همچنين خواهر و دو دختر و مادر سال خورده اى را پشت سر گذارده ام؛ نزديك است از فقر و بيچارگى، عقل خود را از دست بدهم. بدان كه فقر و ذلت و پريشانى مرا فراگرفته است، به گونه اى كه نه چيز تلخى نزد من يافت مىشود و نه چيز شيرينى. هيچ منتهى و مقصودى نيست مگر به سوى تو. قرار بندگان به كجا خواهد بود، جز به سوى پيامبران. هنگامى كه پيامبر سخن مرد عرب را شنيد، به شدت گريست. سپس رو به ياران كرد و فرمود: اى گروه مسلمانان! خداوند پاداشى را به سوى شما فرستاده است. خداوند غرفه ها و منازلى را به عنوان پاداش قرار داده است همانند منزل حضرت ابراهيم خليل الرحمان. پس چه كسى از شما با اين فقير مواسات مىكند؟ كسى جواب پيامبر را نداد، امّا على عليهالسلام ـ كه طبق عادت هميشگى خود در گوشهاى از مسجد مشغول نماز نافله بود.ـ بادست به مرد فقير اشاره نمود تا به نزد او برود. مرد عرب همين كه به نزد حضرت على عليهالسلام رفت، وى دست خود را دراز كرد تا انگشتر را از دستش بيرون آورد. او نيز چنين كرد و پس از درود فرستادن بر پيامبر، گفت: تويى آن مولايى كه اميد مىرود از طرف خدا دين را در دنيا به پادارى... . در همان حال، جبرئيل برپيامبر صلىالله عليه وآله فرود آمد وگفت: سلام برتو اى محمد! خداى علىّ اعلى به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: اين آيه را بخوان: «انما وليكم الله و رسوله...»پيامبر صلىالله عليه وآله از جاى برخاست و فرمود: اى گروه مسلمانان! امروز چه كسى از شما كار خوبى انجام داده است كه خداوند او را ولىّ هر مؤمنى قرار داده است؟ گفتند: اى رسول خدا! كسى را جز عموزاده ات ـ على ـ سراغ نداريم كه كار خيرى انجام داده باشد. اين جا بود كه پيامبر آيه ولايت را بر آنها تلاوت كرد. باشنيدن اين آيه، حاضران نيز بر آن مرد عرب انفاق كردند. او كه از انفاق على عليه السلام به شدت خوشحال به نظر مىرسيد، در حالى كه از مسجد بيرون مىرفت، زير لب اين اشعار را زمزمه مىكرد: من بنده و غلام آن پنج تنى هستم كه سوره آل طه و هل أتى دربارهشان نازل گشت. پس به دقت بنگريد، تا خبر آن براى شما روشن گردد. همچنين سوره هاى طواسين و حواميم و زمر در مقام و منزلتشان نازل شده است. من غلام و بنده آنها و دشمن كسى هستم كه به آنها كفر بورزد.(3) فخر و مباهات خدا به اميرمؤمنان عليه السلام
در چند مورد، خداى متعال نزد فرشتگان به اميرمؤمنان عليهالسلام مباهات مىكند. ابن شهر آشوب از كتاب ابوبكر شيرازى نقل كرده است: وقتى كه سائل انگشتر را از دست على عليه السلام بيرون آورد، براى آن حضرت دعا كرد و رفت. خداوند در برابر اين اخلاص و ارادتى كه على عليه السلام نسبت به خداى خويش ابراز كرد، نزد فرشتگان به آن حضرت مباهات كرد و فرمود: «ملائكتى اما ترون عبدى جسده فى عبادتى و قلبه معلق عندى و هو يتصدق بماله طلبا لرضاى اشهدكم انى رضيت عنه و عن خلفه يعنى ذريّته»؛(4) فرشتگانم! آيا به بندهام نگاه نمىكنيد كه چگونه بدنش در عبادتم و قلبش در اختيار من مىباشد و در همان حال، براى خشنودى من با مال خود انفاق مىكند و صدقه مىدهد؟ شما را شاهد مىگيرم كه من از او و فرزندانش راضى هستم. خاتم بخشى و پرسشها:
اينك با طرح چند پرسش پيرامون همين ماجرا، به تبيين برخى ابهامات مىپردازيم. 1 ـ آيا آيه شريفه به فرد خاصى نظر دارد؟ آيا مراد از مؤمنين در آيه مباركه، فرد خاصىاست؟ پاسخ: فيض كاشانى مىنويسد: بنابر اخبار بسيار زيادى كه از عامه و خاصه نقل شده، آيه درباره على عليه السلام نازل شده است. بنابر نقل «مجمع البيان»، همه مفسران بر اين باورند كه آيه درباره حضرت على عليه السلام نازل شده است(5) 2 ـ آيا فقط حضرت على عليه السلام مصداق آيه است؟ پاسخ: فيض مىفرمايد: بين امت اسلامى خلافى نيست كه در آن روز، احدى در حال ركوع، زكات پرداخت نكرده بود؛ جز يك نفر(6) كه همان على بن ابى طالب عليه السلام است. 3 ـ آيا سنّىها به خاتم بخشى اشاره كرده اند؟ پاسخ: گفته شد كه همه مفسران برآنند كه على عليه السلام انگشتر خود را در حال نماز به گدا داد. از گفته ابن شهرآشوب برمىآيد كه همه مفسران، اعم از شيعه و سنى، بدان مسئله اشاره كردهاند. چنانچه فرمود: ثعلبى، ماوردى، قشيرى، قزوينى، رازى، نيشابورى، فلكى و طبرى در تفاسير خود آن را ذكر كردهاند. همچنين ابن البيع در كتاب معرفة اصول الحديث، سمعانى در فضايل الصحابه، سلمان بن احمد در معجم اوسط، ابو بكر بيهقى در مصنف، نظرى در خصايص(7) و دهها مفسّير و محدّث ديگر در كتابهاى خود به آن اشاره كردهاند. با اين بيان، گفته امثال ابن تيميه كه مدعى شدهاند: «علما اجماع دارند كه روايت ساختگى است.» سست و بى پايه است و به فرموده علامه طباطبائى، ادعاى ابن تيميه يكى از ادعاهاى عجيب است. (8) اى ابا الحسن! جان من و جان هر آن كه دير يا زود به هدايت و ايمان روى مىآورد، به فداى تو باد! اين تويى كه در حال ركوع زكات خود را پرداختى. اى بهترين ركوع كننده! جانها فدايت باد. 4 ـ انفاق اميرمؤمنان عليه السلام در چه حالى بود؟ پاسخ: آيه به صراحت بيان مىكند كه انفاق على عليه السلام در حال ركوع بود: «سرپرست و ولى شما تنها خداست و پيامبر و آنها كه ايمان آوردهاند، همانها كه نماز را برپا مىدارند و در حال ركوع، زكات مىدهند.»(9) تمام مفسران و راويان نيز اتفاق نظر دارند كه اين انفاق در وقتى صورت گرفت كه على عليه السلام در حال ركوع بود. 5 ـ اين انفاق در چه نمازى صورت گرفت؟ پاسخ: برخى از ابوذر نقل كردهاند كه جريان خاتم بخشى در نماز ظهر واقع شده بود.(10) نظر برخى اين است كه وقوع اين ماجرا در نافله ظهر بود.(11) 6 ـ آيا در آن زمان، پيامبر در مسجد حضور داشت؟ برخى بر آنند كه پيامبر در زمان انفاق، در مسجد نبود. استدلال آنان اين است: هنگامى كه عدهاى همراه عبد الله بن سلام به حضور پيامبر رسيدند و از دورى منزل خود به مسجد شكوه كردند، آيه ولايت بر پيامبر نازل گرديد.(12) امام محمد باقر عليه السلام فرمود: گروهى از يهوديان، از جمله عبد الله بن سلام، اسيد بن ثعلبه، بنيامين، سلام و ابن صوريا مسلمان شدند و خدمت پيامبر آمدند و عرضه داشتند: اى رسول خدا! حضرت موسى، يوشع بن نون را وصى خود قرار داد. پس وصى و جانشين شما كيست؟ در اين هنگام، اين آيه نازل شد. پيامبر فرمود: برخيزيد. همه از جاى برخاسته، به همراه پيامبر به مسجد رفتند و سائلى را ديدند كه از درب مسجد در حال خارج شدن بود. پيامبر به وى فرمود: اى سائل! كسى چيزى به تو نداد؟ گفت: اين انگشتر را به من داد. آن حضرت فرمود: چه كسى اين را به تو داد؟ گفت: آن مردى كه در حال نماز است. آن حضرت فرمود: در چه حالتى بود؟ گفت: در حال ركوع. اين جا بود كه پيامبر تكبير گفت. مسلمانان حاضر در مسجد نيز با شنيدن تكبير پيامبر، تكبير گفتند. در اين هنگام ، پيامبر فرمود: بدانيد كه پس از من، على بن الى طالب عليه السلام ولى شما است. آنان نيز در پاسخ پيامبر گفتند: ما نيز خدا را به عنوان پروردگار، اسلام را به عنوان دين، محمد صلىالله عليه وآله را به پيامبرى و على را به ولايت و جانشينى پيامبر قبول كرديم.(13) از برخى روايات چنين بر مىآيد كه پيامبر صلىالله عليه وآله زمان انفاق، در مسجد حضور داشت و در حال نماز بود. سائل از اين كه درخواست كمك از مسلمانان كرده بود و كسى به او كمك نكرده بود، رو به سوى آسمان برد و اظهار داشت: خدايا! تو شاهد باش كه من در مسجد پيامبر از مردم كمك خواستم امّا كسى چيزى به من نداد. على عليه السلام كه در حال ركوع بود، به دست راست خود اشاره نمود و سائل نزد على عليه السلام رفت و انگشتر را از دستش بيرون آورد. همين كه پيامبر از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بالا برد و فرمود: خدايا! برادرم، موسى بن عمران از تو درخواستى كرد و گفت: «رب اشرح لى صدرى»(14)، دعايش را مستجاب كردى و به او فرمودى: «سنشدّ عضدك باخيك و نجعل لكما سلطانا فلا يصلون اليكما»(15)؛ به زودى بازوان تو را به وسيله برادرت محكم و نيرومند مىكنيم و براى شما سلطه و برترى قرار مىدهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند. خدايا! من پيامبر و برگزيده تو هستم. خدايا! سينه مرا گشاده كن و كار مرا آسان گردان و وزيرى را از خاندانم براى من قرار ده كه پشتم را به وسيله او محكم كنم و نيرومند گردم. هنوز دعاى پيامبر تمام نشده بود كه جبرئيل بر آن حضرت نازل گشت و گفت: يا محمد! بخوان. پيامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: اين آيه را بخوان: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.»(16) بنابر روايت فوق، حضرت محمد صلىالله عليه وآله در زمان انفاق، در مسجد حضور داشت. از روايت استفاده نمىشود كه انفاق در نماز جماعت بوده است؛ زيرا ممكن است انفاق در نماز نافله رخ داده باشد و پيامبر پس از برگزارى نماز جماعت دست به دعا برداشته باشد. بسيار بعيد است كه فرد نيازمند در حالى كه تمام صفوف براى جماعت برپا شده بود، از بين صفوف حركت كند، از مردم كمك مالى بطلبد و انگشتر را از دست حضرت على عليه السلام خارج كند. پيامبر صلىالله عليه وآله و على عليه السلام در حال خواندن نماز نافله بودند و برخى مسلمانان نيز در انتظار به پاشدن نماز ظهر و برخى ديگر در حال خواندن نافله بودند كه سائل بين نماز گزاران رفته و درخواست كمك كرد. 7 ـ بهاى انگشتر! علامه طريحى مىنويسد: امام صادق روايت فرمود: وزن حلقه انگشترى كه على عليه السلام به سائل انفاق كرد، چهار مثقال بود و وزن نگين كه ياقوتى سرخ بود، پنج مثقال بود و بهاى آن با ماليات شام برابرى مىكرد. خراج شام برابر بود با ششصد بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا.(17) مگر ممكن است كه چنين انگشتر با قيمتى در آن زمان پيدا شود؟ حضرت على عليه السلام انگشتر را از كجا به دست آورده بود؟ آيا چنين انگشتر با قيمتى با زهد و بى رغبتى آن حضرت نسبت به دنيا تنافى ندارد؟ پاسخ: اولاً: بسيارى بر اين عقيده هستند كه انگشترى كه آن حضرت صدقه داد، انگشترى معمولى بود. ثانيا: انگشتر جزو وسايل شخصىِ طرار بن حران بود كه در جنگ به دست على بن ابى طالب عليه السلام كشته شد. اميرمؤمنان انگشتر را از دست او بيرون آورد و همراه غنايمى كه از آن جنگ به دست آورده بود، به محضر رسول الله صلىالله عليه وآله برد و پيامبر به عنوان تقدير و ارج نهادن به عمل خالصانه اش، انگشتر را به او هديه كرد.(18) خداوند نيز براى آزمايش على عليه السلام ونشان دادن روش زاهدانه او كه حاضر است گرانبهاترين چيز را در راه خدا بدهد، سائلى را به مسجد فرستاد و با يك زمينه سازى، آن حضرت را به عنوان رهبر و جانشين پس از پيامبر به جامعه اسلامى معرفى كرد. 8 ـ آيا اين گونه انفاق با حالات عرفانى على عليه السلام منافات ندارد؟ حضرت على عليه السلام هنگام نماز، غرق در عبادت بود و هيچ توجهى به غير از خدا نداشت. تيرى در جنگ صفين در پاى حضرت على عليه السلام فرو رفت و به دستور امام حسن عليه السلام ، تير را در زمانى كه حضرت على عليه السلام در حال عبادت و خلوت با خدا بود، از پاى وى بيرون آوردند.(19) پاسخ: اولاً: نماز و عبادت على عليه السلام و هم انفاق و تصدّق او براى خدا بود. چه مانعى دارد كه على عليه السلام غرق نماز باشد و صداى سائل به گوشش برسد و براى رضاى خدا، در وسط نماز انفاق كند. علاوه بر آن، خداوند مقدّر كرده بود كه چنين اتفاقى رخ دهد، تا آيه ولايت نازل شود و جانشينى حضرت على عليه السلام به خلافت، به گوش همه مردم برسد. ثانيا: حالات عرفانى معصومين عليهم السلام با هم فرق مىكند. آنها در نماز هميشه يك سان نبودهاند. گاهى معصومين عليهم السلام چنان غرق در عبادت بودند كه اصلاً توجهى به اين عالم نداشتند، همانند برخى حالات اميرمؤمنان عليه السلام و امام سجاد عليه السلام و گاهى هم با حفظ حضور قلب، به عالم ماده نيز توجه داشتهاند. روزى پيامبر صلىالله عليه وآله نماز جماعت را زودتر از ساير روزها به پايان رساند. برخى علت اين كار را جويا شدند. آن حضرت فرمود: آيا گريه كودك را نشنيديد؟ من نماز را زودتر از روزهاى ديگر به پايان رساندم تا (مادر) بچهاش را ساكت كند.(20) 9 ـ واكنش ياران در برابر جانشينى على عليه السلام ؟ عكس العمل ياران پيامبر اسلام صلىالله عليه وآله در برابر جانشينى حضرت على عليه السلام متفاوت بود. برخى از اصحاب پيامبر صلىالله عليه وآله اظهار خوشحالى كردند و رضايت كامل خودشان از اين جانشينى را اعلام داشتند.(21) عمر گفت: به خدا قسم! من چهل انگشتر را در حال ركوع صدقه دادم، تا چيزى كه درباره على عليه السلام نازل شد، درباره من هم نازل شود، امّا چيزى نيامد.(22) گروهى از نزول آيه ولايت و تعيين جانشينى
على عليهالسلام پس از پيامبر صلىالله عليه وآله سخت برآشفته و عصبانى شدند. آنها در مسجد پيامبر صلىالله عليه وآله جمع شدند و به گفت و گو با يك ديگر پرداختند. برخى اظهار داشتند: اگر نسبت به اين آيه كفر بورزيم، لازمه اش اين است كه به تمام آيات الهى كافر شويم و اگر ايمان بياوريم، ذلّتى بالاتر از اين نيست كه على بر ما مسلّط شود. ما مىدانيم كه محمد صلىالله عليه وآله در هر چه مىگويد، راستگو است. ما از او و گفتارش پيروى مىكنيم، ولى از دستورى كه درباره على داده است، هرگز اطاعت نخواهيم كرد.(23) 10 ـ آيا خاتم بخشى حضرت على عليه السلام فعل كثير ـ كه مبطل نماز است.ـ نيست؟ پاسخ: اولاً: اين مقدار از حركات (اشاره با دست و نشان دادن انگشتر به سائل) را كسى فعل كثير نمىگويد، تا جزو مبطلات نماز شمرده شود. ثانيا: فقيهان براى عدم بطلان فعل قليل در حال نماز، به خاتم بخشى على عليه السلام در نماز استناد جستهاند و گفتهاند: «فعل قليل در نماز مبطل نيست، به دليل كارى كه على عليه السلام انجام داد.» نيز با استناد به آن گفته اند: «پرداخت زكات در حال نماز، جايز است.»(24) ثالثا: خداوند به عنوان تقدير و ارج نهادن به كار ارزشمند بنده صالح خود، او را راكع و نمازگزار خطاب كرده است. چگونه خداوند به كسى كه نمازش باطل است، راكع خطاب مىكند و از او تشكر مىنمايد؟ 1 ـ سوره مائده، آيه 55. 2 ـ مجمع البيان، ج 3، ص 325 و تفسير الميزان، ج 6، ص 23. مرحوم شيخ عباس قمى در سفينة البحار، ج 1، ص 378، اشعار ديگرى از حسان در اين باره نقل كرده است. 3 ـ الدر الثمين، ص 20. 4 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 4. 5 و 6 ـ تفسير صافى، ج 1، ص 451. 7 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 3. 8 ـ تفسير الميزان، ج 6، ص 25. 9 ـ سوره مائده، آيه 55. 10 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 4. 11 ـ همان. 12 ـ همان. سفينة البحار، ج 1، ص 378. 13 ـ تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 647 و الدرالثمين، ص 17 . 14 ـ سوره طه، آيه 25. 15 ـ سوره قصص، آيه 35. 16 ـ سوره مائده، آيه 55. 17 و 18 ـ مجمع البحرين، ص 92. 19 ـ منتهى الامال، ج 1، ص 150. 20 ـ بحار الانوار، ج 88، ص 93. 21 ـ در روايتى آمده است كه عبد الله بن سلام گفت: يا رسول الله! من ديدم كه على(ع) انگشتر خود را در حال ركوع به فقير داد، پس ما از او تبعيت مىكنيم. (مجمع البيان، ص 3، ص 325.) 22 ـ طيبات، ص 12. 23 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص4. 24 ـ مجمع البيان، ج 3، ص 327.