مسجد و سياست
نويسنده حسين سينايى گردآورنده: حسين سينايى چكيده :
در اين مقاله نخست به نقش مساجد در جنبشهاى اسلامى معاصر اشاره مي شود. سپس رابطه مسجد و سياست در چارچوبهاى مقايسه اى (مقايسه با كليسا)، تاريخى (پي جويى نقش سياسى مسجد در تاريخ اسلام) و جغرافيايى (نقش سياسى مساجد در كشورهاى مختلف اسلامي و غير اسلامي) تبيين مي شود. پس از آن نيز به بحث از چگونگي، چرايى و نتايج سياسي مساجد خواهيم پرداخت.
1- مقدمه
در يك صد سال اخير جوامع اسلامى با انواع جنبشهاى اجتماعى و سياسى مواجه بوده اند. اين جنبشها نوعى برخاستن از خواب چندين صد ساله و بازگشت به گذشته باشكوه و توجه به احياى تمدن اسلامى در سده هاى چهارم تا هفتم هجري، اصلاح و پيرايش دين از آنچه در طول سيزده قرن به آن افزوده شده است، بسط، فراگيرى و ژرفش معنويت و اخلاق دينى و برخوردارى مسمانان از عزت و شرف گذشته بوده اند. چنين جنبشى با كيفيت و اهداف فوق الذكر طبيعتاً به عِده و عُده زيادى نياز دارد و پايگاههايى براى نفوذ در دل مسمانان مي خواهد. از همين حيث اصلاح گران دين و مؤمنانى كه دغدغه احياى عظمت گذشته مسلمانان را داشته اند به مساجد رو كرده اند. در اين جنبشها مساجد به عنوان يك مركز جدى براي فعاليتهاى اجتماعى و سياسى مطرح است، چرا كه از اين طريق پيشگامان اين جنبش مي توانند در هر رده به جذب نيروهاى فعال، آموزش نيروهاى بالقوه، تبليغ مرام و مسلك، دعوت به آرمانها و ارزشهاى مورد نظر و استفاده از ظرفيت باورهاى دينى براى مقابله با ظلم و هر گونه ضايع شدن حق بپردازند. علت اين مركزيت آنست كه مسجد، نماد عينى و فيزيكي اسلام است. از همين جهت مؤمنان در يك فرآيند طبيعى و با اندكى سرمايه گذارى مراحل گوناگون اجتماعى و سياسى شدن را طى مي كنند و مي توانند با ملاحظه آنها و ارزشهاي بنيادين به مبارزه يا رقابت سياسى بپردازند. سير جنبشهاى معاصر و نيز حركتهاى سياسى در قرون مختلف نشان دهنده اين واقعيت است كه مسجد، پايگاه بروز رفتارهاى سياسى مسلمانان بوده است. اين رفتارها ابتدائاً در چارچوب دعوت و تعاون اسلامى آغاز مي شده است (جلسات تفسير قرآن، بيان احكام اسلام، بزرگداشت اولياى دين، ذكر وقايع تاريخى مربوط به دين، ذكر مشكلات و مصائب مسلمانان در اقصى نقاط عالم و....) ولى به دليل عدم مجراها و نهادهاى سياسى براى ظهور دغدغه ها و تمايلات ديني، خود مسجد به نوعى پايگاه سياسى تبديل مي شده است. از همين جهت يكي از راههاى فهم جوامع اسلامي، يا رابطه دين و سياست در جهان اسلام، فهم نقشها و كاركردهاى مساجد موجود در آنها با در نظر گرفتن سير تحول آنهاست. همچنين براى فهم مبادلات دين و دولت يا نسبت دين و قدرت سياسى (مبانى مشروعيت، اسطوره ها، فرهنگ سياسى و نظريه هاى سياسى در جهان اسلام) مي توان به انواع كاركردهاى مؤسسات دينى و از جمله كاركردهاى سياسى آنها (و از جمله مسجد) پرداخت. 2- نقش سياسى مسجد
1-2- چارچوب مقايسه اى
فهم نقش سياسى مسجد در يك چارچوب مقايسه اى با ديگر مؤسسات و مراكز مذهبى در جهان (مثل كليسا، دير، معبد، كنيسه و....) بهتر فهميده مي شود. نقش سياسى مسجد در جنبشهاي اصلاحى در كشورهاى اسلامى با نقش كليسا در اصلاح گرايى مسيحى در قرون شانزدهم تا هجدهم قابل مقايسه نيست. كليسا چه در آن قرون و چه در دوران اخير در جوامع كاتوليك، پروتستان و ارتدكس از همان تأثير سياسى و اجتماعى كه مسجد در ميان مسلمانان داراست برخوردار نبوده اند. كليسا بيشتر بر كاركردهاى اجتماعى و مسجد بر كاركردهاى سياسى و اجتماعي، هر دو تمركز داشته است. علت اين امر را بايد در نگرشهاى مذهبى و شرايط اجتماعى وسياسى فاصله گرفته و به عنوان يك نهاد استقلال خود را حفظ كرده است. همچنين دين مسيحيت و سيره مسيح، در عين مقابله با پيامدهاى غير انسانى ثروت و قدرت، هيچگاه در پى تبديل دين به يك نگرش سياسى صرف نبوده است. در سده اخير علت اين فاصله گيرى دين مسيحيت از سياست در كشورهاى مختلف غربى آن بوده است كه در كشورهاى توسعه يافته، امور سياسى و مشاركت را نهادينه كرده و از حيث سياست داخلى كمتر با انقلابها و شورشها مواجه بوده اند، در حالى كه كشورهاى اسلامي علاوه بر پشت سر گذاشتن پديده استعمار، وضعيتى در حال گذار را تجربه مي كرده و كمتر روى ثبات را به خود ديده اند.
2-2- چارچوب تاريخى
ايده مسجد به عنوان پايه و بنيادى براى سياست مسلمانان يك ايده معاصر و تازه نيست. مسجد در تاريخ اسلام و از صدر اسلام مركزى براى فعاليت سياسى بوده است. پيامبر اسلام اولين مسجد را در مدينه (مسجد قبا) نزديك به خانه خويش ساخت [1] و آن را مركزى براى اداره سياسى امور و مباحث و جدالها قرار داد. [2] حاكمان مسلمان در قرون مختلف همواره در پى ساختن مساجد جامع براى شهرها و قصبات بوده اند و از طريق اين مراكز به بيان ايده هاى خويش و رتق و فتق امور مي پرداخته اند. همچنين در تاريخ اسلام، مسجد محلى براى خشونتهاى سياسى (مثل قتل دو خليفه از چهار خليفه صدر اسلام) بوده است. 3-2- چارچوب جغرافيايى
از حيث سياسى بودن مسجد، تفاوتى ميان جوامع اسلامى و غير اسلامى نيست. در جوامع اسلامي، مسجد نماد فعاليت فكرى و سياسى و عمدتاً پايگاهى براى درخواست مشاركت سياسى يا براندازى حكومت است. اما در جوامع غير اسلامي، مسجد محلى براى بحث پيرامون هويت اسلامى مسلمانان اقليت است. در كشور هند، مسجدى كه در آيوزيا قرار دارد و در اوايل قرن شانزدهم ميلادى شناخته شده است به مركز اصلى مبارزات حزب «بهاراتيا جاناتا» براى كسب قدرت تبديل شد. اين حزب جنبش ملى هند را رهبرى مي كرد. گفته مي شود كه خداى راماى هندوها در همان مكانى كه مسجد بنا شده متولد شده است. هندوها معتقدند كه اين مسجد بايد تخريب شود تا معبدي به يادبود «راما» در آن مكان ساخته شود. اين جدال بر سر مساجد بيشمارى در هند وجود دارد كه هر از چند گاه بحران زاست. آنچه در پس اين جدالها وجود دارد آنست كه هندوها بايد با تخريب مساجد نشان دهند كه فرهنگ غالب در هند هستند. در نزاعهايى كه بر سر تخريب مساجد روى مي دهد خشونتهاى بيشمارى رخ مي نمايد. هندوهاى افراطى به جرح و قتل مسلمانانى كه از مساجد دفاع مي كنند مي پردازند و به اين ترتيب تلاش مي كنند هويت اسلامى اقليت مسلمان را خدشه دار سازند. همين نزاع در كشور بوسنى نيز به چشم مي خورد. بر اساس برخى تخمينها، تا سال 1993 حدود هشتصد مسجد در اين كشور تخريب شده است. [ 3] روش معمول صربها آن بوده است كه با محاصره يك دهكده ، مسجد را از ميان برده و به جاى آن درختانى بكارند تا خاطره آن را از ذهنها بزدايند. اما در مقابل جوامعى كه مسلمانان در اقليت قرار دارند، مساجد در جوامعى كه مسلمانان اكثريت دارند از حرمت برخوردارند و انواع فعاليتها در آنها متمركز است. بواسطه همين حرمت است كه بسيارى از مسلمانان فعاليتهاى سياسى و ضد حكومتى خود را در مساجد متمركز مي كنند تا بواسطه حرمت مسجد از تعرض حكومت درامان بمانند. دولتهاي استبدادى در جوامع اسلامى بيشترين واهمه را از مساجد دارند چرا كه اين مراكز مي توانند نيروهاى بالقوه سياسى را در خود تمركز دهند. در الجزاير و مصر و ايران قبل از انقلاب، مساجد مراكزى براى مبارزه با فساد و عدم شايستگى حكومت بوده اند. به همين دليل حكومتها گاه براى مقابله با نيروهاى مخالف حريم مسجد را نيز شكسته و به آن حمله ور شده اند. به همين دليل است كه عموم حكومتها در جوامع اسلامى به دنبال آن هستند كه اداره مساجد را خود به دست گيرند. از اين جهت مي توان مساجد موجود در كشورهاى اسلامى را به دو گروه دولتى و خصوصى تقسيم بندى كرد. مساجد دولتى مساجدى هستند كه مستقيماً توسط وزارتخانه ها يا ادارات دولتى يا نهادهاى تحت نظر حكومت (اداره اوقاف) اداره مي شوند. اين مساجد هم توسط دولت تأسيس مي شوند و هم برنامه هاى آنها توسط دولت تنظيم مي شوند. امام جماعت و واعظان اين مساجد توسط دولت تعيين و تأييد مي شوند. برخى از اين كشورها وزارتخانه اى به نام «وزارت امور مذهبي» جهت اداره امور مذهبى ايجاد كرده و از اين طريق بر كار مساجد نظارت مي كنند. مسجد خصوصى در مقابل از كمك و نيز نظارت مستقيم دولتى محروم است. استقلال مسجد خصوصي ناشى از تأمين هزينه هاى آن توسط افراد داوطلب است. همين افراد داوطلب هستند كه به نحو جمعى امام جماعت و واعظان مسجد را تعيين مي كنند. به دليل همين استقلال است كه مساجد خصوصى اغلب كوچك هستند و از نظر اجتماعى در حاشيه مي مانند. بسيارى از انجمنهاى خيريه و صندوقهاى قرض الحسنه در همين مسجدهاى مستقل متمركز شده و خدمات اجتماعى گوناگونى به مردم عرضه مي كنند در صورتى كه وقف كاملاً در اختيار دولت قرار نگرفته باشد، موقوفات نيز مي توانند منابع مالى مناسبى براى اين گونه مساجد فراهم آورند. اين مساجد خصوصى و نهادها و انجمنهاى مستقر در آنها را مي توان واسطه هاى مناسبى ميان مردم و دولت به حساب آورد و از اين جهت به تقويت جامعه مدنى و تشكلهاى مستقل و داوطلبانه كمك مي كنند. در صورتى كه دولت، حاكميتى حد اكثرگرا را مدنظر داشته باشد، اين گونه مساجد و نهادهاى جامعه مدنى كه برخى از آنها در مساجد خصوصى متمركز مي شوند مي توانند رقيب پنداشته شده و با آنها مقابله شود. اما يك دولت حداقل كه وظيفه خود را صرفاً برنامه ريزي، نظارت و كارشناس در گستره عمومى مي داند از آنها استقبال مي كند. مساجد، حتى در جوامعى كه دولتها حد اكثرگرا هستند مي توانند با ايجاد توازن ميان فعاليتهاى عمومى و كاركردهاى نيايشى مي توانند استقلال خويش را حفظ كنند. در مصر بر اساس برخى تخصصها حدود 40 هزار مسجد خصوصى وجود دارد كه اغلب مراكزى براي فعاليتهاى ضد دولتى هستند. در مقابل، حكومت مصر تلاش مي كند كه اين مساجد را در اختيار بگيرد. در سال 1994 پنج هزار مسجد از اين مساجد تحت اختيار دولت قرار گرفتند. دولت مصر و ديگر دولتهاى موجود در كشورهاى اسلامى تلاش دارند از طريق نظارت كامل بر مراسم دينى در مساجد و حتى عرضه خطابه هاى از پيش نوشته شده به خطبا، ماهيت مباحث اسلامى در جامعه را تعيين كنند. اين دولتها و اعظان را تشويق مي كنند كه بر موضوعات نسبتاً خنثى از نظر سياسى تأكيد كنند، احترام به مراجع مذهبى مورد تأييد دولت را به مردم متذكر شوند و به امورى بپردازند كه ربط مستقيمى با نيازها و تقاضاهاى زندگى روزمره نداشته باشند. اين نوع خطبه ها در مقابل كامل با خطبه هايي است كه در مساجد خصوصى عرضه مي شوند. برخى از مشهورترين مساجد موجود در جهان اسلام مستقيماً تحت نظارت دولت هستند. يكى از نمونه هاى جالب توجه مسجد الازهر در قاهره است. دولت با مشاركت در ساخت اجرايى مسجد، آن را از تحريك سياسى به دور داشته است. 3- چراييها
اكنون پس از روشن شدن ظرفيت زياد مسجد براى سياسى شدن در برابر ديگر مؤسسات دينى در جهان امروز بايد به سه پرسش جدى پاسخ دهيم: مساجد چرا سياسى مي شوند؟ و چگونه سياسى مي شوند؟ و نتايج اين سياسى شدن براى مسجد چيست؟ نخست به علل سياسى شدن مساجد در سده اخير مي پردازيم: علت اول آنست كه اول عموم كشورهاى اسلامى اعتبار خويش را در ميان توده مردم از دست داده اند. در اين كشورها كه در حال گذار از سنت به تجدد به سر مي برند نه شرايط آن چنان سنتى است كه دولتها بتوانند از آن مشروعيت حاصل كنند و نه جامعه آن چنان متجدد شده است كه دولت مدرن را تحقق بخشد. بدين لحاظ دولتها با بحران مشروعيت و نفوذ مواجه هستند و توده مردم از طريق سنت (كه اغلب رنگ ايدئولوژى به خود مي گيرد) به مخالفت با حكومت اقدام مي كند. مساجد در اين كشورها تريبون آزادى براى مخالفت با فساد عدم كارايي، ظلم و استبداد حاكمان به شمار مي آيند. حتى در سركوب كننده ترين رژيمها، مساجد مي توانند از طريق نمادهايى خاص عليه ظلم حكومت به فعاليت بپردازند و استقلال خود را حفظ كنند. علت دوم احياى شعائر اسلامى از جمله نماز جمعه است. نماز جمعه كه خطيب آن در خطبه هايش بايد به امور جارى مسلمانان بپردازد امكان خوبى براى سياسى شدن توده مردم و مساجد فراهم مي آورد. نماز جمعه يك تريبون دائمى براى روحانيون محافظه كار، آزاديخواه، راديكال و اصلاح گراست. در نمازهاى جمعه نوعى احساس هويت فرهنگى و دينى جمعى توليد مي شود كه زمينه ساز فعاليتهاى جمعى (اجتماعى و سياسي) است. البته بسته به ميزان قدرت دينداران، پاداشها يا تنبيه هايى نيز براى شركت يا عدم شركت در نمازهاى جمعه در برخى كشورهاى اسلامى در نظر گرفته مي شود كه اين امر نيز بر رونق آنها مي افزايد. علت سوم تصور نوعى داعيه جهانى و عام گرايى در دعوت مسلمانان است. جهان گرايى غربى كه ضرورتاً سياسى شده است، به جهان گرايى مسلمانان نيز صبغه اى سياسى داده است. ارتباطات گسترده بين المللى نيز باعث شده است كه مسلمانان بتوانند به موضوعات مورد توجه خويش عكس العمل نشان دهند. تمركز اين عكس العملها و مراسم و شعائر دينى در مساجد باعث شده است كه مساجد صرفاً كاركرد نيايشى نداشته باشند. تلاش مسلمانان براى احداث مسجد در سراسر جهان تا حدى از اين جهان گرايى ناشى مي شود. مساجدى كه با اين انگيزه تأسيس مي شوند طبيعتاً نمي توانند به كاركرد نيايشى اكتفا كنند. علت چهارم و شايد مهم ترين علت سياسى شدن مساجد آنست كه گروههاى مختلف مذهبى در كشورهاي اسلامى از قشر مناسبى براى فعاليتهاى سياسى (حزب، روزنامه، راديو و تلويزيون، انواع تشكلهاى صنفى يا فرهنگي) برخوردار نيستند و مسجد در واقع جاى خالى بسيارى از اين نهادها را پر مي كند. بدين ترتيب در صورت توسعه سياسى اين كشورها، در هندسه كاركردهاى مساجد به عنوان صورت فيزيكى نهاد دين دست كاريها و تغييراتى صورت خواهد گرفت. در اين حال مساجد بر حسب مراجعه كنندگان به آنها حال و هواى (اجتماعى و سياسي) مختلفى پيدا خواهند كرد ولى هيچگاه به مراكز يا دفاتر يك حزب يا جناح سياسي خاص مبدل نخواهند شد چرا كه احزاب و جناحها چنين دفاترى را در جامعه خواهند داشت. 4- چگونگيها
و اما مساجد چگونگى سياسى مي شوند. سياسى شدن آشكار مساجد در كشورهاى اسلامى و غير اسلامى از بحرانهاى اجتماعي، فرهنگى و سياسى آغاز مي شود. به عنوان مثال مي توان به بحران مشاركت سياسى در كشورهاى اسلامى (مصر، الجزاير) و بحرانهايى مثل جنگ خليج فارس، موضوع سلمان رشدى و جنگ در بوسنى در دهه 1990 در سطح جهانى اشاره كرد. در بحران مشاركت سياسى طبيعتاً منافذى براى مشاركت (خواه رسمى يا غير رسمى و خواه شفاف يا غير شفاف) جستجو مي شود و مسجد جايى است كه به ابزار مشاركت خواهى براى مسلمانان تبديل مي گردد، همان طور كه سنديكا در يك جامعه غير دمكراتيك به ابزارى غير صنفى و سياسى براى مشاركت حرف گوناگون مبدل مي شود. در سطح بين المللى موضوعات اشاره شده موجب تنش و جدال و لذا بروز بحران هويت در ميان مسلمانان مي شوند. در اين حال مساجد و نيروهاى فعال تر آنها به سخنگويان افراد يا جامعه مذهبى تبديل شده و رهبرى سياسى افراد متدين به آنجا منتقل مي شود. به عنوان مثال «شوراى مساجد برادنورد» در بريتانيا در موضوع سلمان رشدى و جدالهاى مربوط به كتاب آيات شيطانى به سخنگوى رسمى مسلمانان در اين كشور تبديل شد. همچنين موضوعاتي بحران زا مثل كشمير و فلسطين كه چندين دهه ادامه پيدا كرده اند به طور مدام مورد توجه مسلمانان بوده اند و خطباى مساجد به دلخواه يا به ناچار به آنها پرداخته اند. «خطبه» در ميان مسلمانان و در تئورى دعوت اسلامى از هيچ محدوديتى برخوردار نيست. ضرورتي ندارد كه خطبه به مباحث كلامي، اخلاقى و فقهى محدود شود يا صرفاً در چارچوب مباحث دانشگاهى محدود بماند. خطيب مسجد مي تواند با بهره گيرى از سنتهاى مربوط به صدر اسلام به نوعى عامه گرايى راديكال كه در ميان جوانان مسلمانان خريدار دارد تمسك جويد. بواسطه مشكلات سياسى داخلى در هر كشور بحرانها و مشكلات بين المللى براي مسلمان، خطبه هايى كه در مساجد عرضه مي شوند (چه در مساجد كوچك و چه در مساجد جامع) شامل سه گونه مطلب هستند: (1) ايده هاى اسلامى كه عمدتاً با ذكر وقايع تاريخى در صدر اسلام بيان مي شوند و آيات قرآن، احاديث و سيره اولياء مقوم آنها هستند. ذكر اين ايده ها مي تواند در جهت رقابتهاى سياسى در كشورهاى اسلامى باشد. (2) مشكلات و بحرانهاى داخلى كه معمولاً تحت عنوان اصلاح طلبى و حفظ ارزشها قرار مي گيرند. (3) بحرانهاى بين المللى كه در ذيل تولى و تبري، دعوت جهانى اسلام و جهان گرايى مسلمانان مورد توجه قرار مي گيرند و نزاع ابدى ميان نيروهاى خير و شر و ضرورت جبهه گيرى مسلمانان در جناح خير. بخشي از محتواى خطبه ها آنجا كه به تحليل جهان امروز مي رسند به سلطه غرب و بالاخص ايالات متحده مربوط مي شود. [4] عموم خطبا انحطاط اخلاقى و معنوى جوامع اسلامى را به غرب نسبت مي دهند. از نگاه آنها مواد مخدر، خشونت و بي بند و بارى جنسى از غرب نشأت مي گيرد و به مسلمانان توجيه مي شود كه در برابر اين مشكلات از خود عكس العمل نشان دهند. اين عكس العملها گاه به خشونت نيز مي انجامد. 5- نتايج
ايفاي نقش سياسى باعث ايجاد تصور تازه اى به مسجد مي شود. ايفاى اين نقش طبيعتاً مسجد را به يك مركز حزبي، دارالندوه، پارلمان محله يا خانه شهروند و مانند آنها تبديل مي كند. البته كاركردهاى نيايشى آن همواره بر سر جاى خود باقى مي مانند. اكنون يك به يك مفاهيم فوق را توضيح مي دهيم و ارتباط آنها را با مسجد بررسى مي كنيم. الف ) مركز حزبي :
در صورت عدم وجود حزب در يك جامعه اسلامى و ضرورت وجود آن، ممكن است مساجد چنين شأني پيدا كنند. در دو صورت ممكن است به حزب تبديل شود: اول آنكه دولت يك حزب فراگير را ايجاد و تقويت كند و براى بسط آن، مقر و مركز آن را مسجد قرار دهد. و دوم آنكه همه مساجد تحت نظر يك جناح سياسى قرار گيرند و آن جناح بتواند از ظرفيت سياسى مساجد بهره بردارى كند. هر دو شكل مسئله در كشورهاى اسلامى منتفى است، چون اولاً دولتها توان ايجاد يك حزب فراگير را تا آن حد كه بتواند تمام مراكز دقيق را تحت اختيار بگيرد ندارد، ثانياً عموم مساجد در كشورهاى اسلامى توسط توده مردم تأسيس و اداره مي شوند و احتمال اينكه در يك محله يا منطقه همه دست اندكاران و مسجد رو ها يك گرايش سياسى واحد داشته و آن گرايش را عيناً به مسجد منتقل كنند بسيار اندك است. ثالثاً مساجد از حيث منابع مالى داراى تنوع بسيارى هستند و اين تنوع مانع از ايجاد يك مركزيت واحد و اعمال نظارت متمركز بر آنهاست.رابعاً سياست در اكثر كشورهاي اسلامى هنوز به يك پديده عمومى و مشاركت پذير تبديل نشده است تا توده مردمى كه در مساجد هنوز پيدا مي كنند نيز بتوانند از اين طريق به مشاركت بپردازند. و خامساً حتى مساجد دولتى (مساجدى كه توسط دولت تأسيس و اداره مي شوند) عمدتاً ابزارى براي توجيه مشروعيت سياسى نظام تلقى مي شوند و از آنها انتظار نمي رود كه كاركرد خوبي داشته باشند. ب)دارالندوه :
دارالندوه محلى براى مشورت عمومى است. مساجد از طريق مجالس گوناگونى كه در آنها براى مشورت حول و حوش امور عمومى (و از جمله سياسي) برگزار مي شود به مراكز سياسى تبديل مي شوند. اين امر بالاخص در جوامعى رخ مي دهد كه در آنها نهادهاى سياسى رشدى متناسب با تقاضاهاى سياسى نكرده اند و مسجد كاركرد آنها را بر عهده مي گيرد. تبديل مسجد به محل مشورت عمومى در صورتى مي تواند محقق پيدا كند كه اولاً مساجد از رونق برخوردار باشند، ثانياً نخبگان و نيروهاى مؤثر جامعه با مسجد ارتباط داشته باشند. ثالثاً حكومت، مسجد را مركزى براى تجمع رقيبان سياسى خويش تلقى نكند و رابعاً ساز و كارهايى براى انتقال نتايج اين مشورتها به مراكز تصميم گيرى در جامعه وجود داشته باشد يا اينكه خود مسجد محل نهايى تقسيم گيرى باشد. لوازم و پيامدهاى تبديل مسجد به دارالندوه يا انتقال كاركرد دارالندوه به مسجد آنست كه اولاً مسجد محلى براى حضور مسلمانان عوام خارج شده و خواص و نيروهاى مؤثر نيز باشد. ثانياً ممكن است كاركردهاى اجتماعى و سياسى تا حدى كاركردهاى ربانى و معنوي آن را تحت الشعاع قرار دهند. ثالثاً مسجد با نهادهاى ديگر جامعه پيوستگى بيشترى و داد و ستد بيشترى پيدا مي كند و از شكل يك مركز يا مؤسسه منفرد و منزوى خارج مي شود و رابعاً بحث از امور عمومى بواسطه انتقال به يك مركز دينى نقش صرفاً عرفى خود را از دست مي دهد و جنبه اى مقدس پيدا مي كند. همچنين غير از «بحث» خود آن امور نيز شأنى دينى پيدا مي كنند. ج)پارلمان محله :
غير از مساجد جامع، جمعه يا آدينه در سراسر جهان اسلام مساجدى در هر محله وجود دارند كه به خانه هاى افراد نزديك ترند و مراجعه بيشترى به آنها صورت مي گيرد. در جوامعى كه زير ساختهاى اجتماعى و سياسى قوت چندانى نداشته باشند و تمركز سياسى امكان حضور مردم در تصميم گيريها را به حداقل برسانند، مسجد مي تواند نوعى پارلمان براى محله ها باشد. در همين مساجد شوراهاى مردمى مي توانند شكل بگيرند و برنامه هاى اجتماعي، اقتصادي، عمراني، بهداشتي، فرهنگي، آموزشى و ساير امور رفاهى از طريق همكارى مردم با توجه به مقتضيات محلى پيش برده شوند. كار اصلى اين شوراها سياستگذارى است و در امور اجرايى دخالت نمي كنند. كاركرد اصلى اين شوراها تمركززدايى از دولت مركزي است. در چارچوب اين شوراها مي توان مفاهيمى مثل مشاركت، همزيستى و سازمان يابي داوطلبانه را مشاهده كرد. ولى به دليل تجليات عاطفى در چارچوب يك نهاد دينى اين شوراها نمي توانند تجلى «جامعه سود پيوند» با «قرارداد اجتماعي» باشند. شوراهاي محلى مستقر در مساجد نوعى دمكراسى مستقيم را دامن مي زنند كه موجب رشد سريع و پايدار برنامه هاى اجتماعى مي شوند. در اين شوراها عموم افراد از هر قشر و طبقه مي توانند حضور پيدا كنند واز اين جهت نهادى براى گذار از جامعه سنتى به جامعه توده وار و در مراحل نهايى توسعه اجتماعى و سياسي، نهادى براى گذار از جامعه توده وار به جامعه مدرن هستند. تبعات استقرار شوراهاى محلى در مساجد و تبديل مسجد به پارلمان محله غير از چهار موردى كه در قمست دارالندوه گفته شد (حضور نيروهاى مؤثر جامعه در مسجد، تحت الشعاع واقع شدن كاركردهاى نيايشي، پيوستگى مسجد با ديگرنهادهاى عرفى و وجه قدسى پيدا كردن امور عرفي) عبارتند از: عرفى كردن هر چه بيشتر نهادها و مراكز ديني، اغلال و هضم مساجد در ديوانسالارى حكومتى (بالاخص در شرايطى كه حكومت نقش حداكثرى دارد و به كوچك بودن خويش قانع نيست) و انتقال مسئوليت مشكلات و بحرانهاى اجتماعى به صورت تام و تمام آن به مراكز ديني. د ) خانه شهروند :
خانه شهروند محلى است براى ورود عناصر بي شكل شهرى يا روستايى به عرصه مدنيت. همچنين عناصر حاشيه اي، بي طبقه و توده وار از اين طريق مي توانند حيات مدنى پيدا كنند. بدين ترتيب خانه شهروند عمدتاً كاركرد اجتماعى دارد تا كاركرد سياسي. اما در جوامعى كه نهادهاى سياسى مستقر و با ثباتى وجود نداشته باشند كه عموم گرايشها نيروها و جناحها را تحت پوشش قرار دهند اين نهادها، اجتماعى نيز كاركرد سياسى پيدا مي كنند. مسجد به طور تاريخى چنين شأنى داشته است. مسلمانان براى بسط مدنيت جديد به تأسيس مساجد اقدام مي كردند و از اين طريق توده مسلمان را در يك چارچوب تازه سازمان مي دادند. در تاريخ آمده است كه مسلمانان صدر اسلام از مدينه تا تبوك در هفده نقطه به تأسيس مسجد اقدام كردند. [5] اين اقدام غير از دعوت اسلامي، نوعى نهادينه كردن مدنيت تازه نيز به شمار مي رود. تبديل مسجد به خانه شهروند تبعات بسيار كمترى از آنچه براى مسجد به عنوان پارلمان محله يا دارالندوه [6] شمرده شد در پى خواهد داشت. دليل آن هم اين است كه مسجد در اين حال ديگر محل حل مستقيم مشكلات و بحرانهاى اجتماعى نيست بلكه صرفاً به صورت بشرى براى گسترش مدنيت عمل مي كند و شأن آموزش و تربيتى آن افزايش مي يابد. از چهار شكل ارائه شده مساجد در طول تاريخ جهان اسلام و نيز در دوران معاصر كمتر از همه به صورت مراكز خوبى درآمده اند. همچنين غير از صدر اسلام به دليل شكل گيري دارالماره ها مساجد كمتر مركز تشكيل شوراهاى مسلمانان در امور عمومى خويش بوده اند. اما دو شكل ديگر يعنى خانه شهروند يا دارالندوه در مساجد جارى بوده و هستند. بدين ترتيب مساجد كمتر نقش سياسى مستقيم و بيشتر نقش سياسى غير مستقيم يا تمهيدى داشته اند. حتى در شرايط بحراني، مسجد محل شورش عليه حكومت بوده است و در دوران استقرار حكومتها، كمتر مركز سياسى حكومت يا جناحهاى رقيب در كار سياست بوده است. نقش سياسي مسجد را بايد عمدتاً درنقش اجتماعى و مدنى آنها جستجو كرد: آنجا كه نقش اجتماعى و مدنى مفهوم سياسى پيدا مي كرده مسجد، سياسى مي شده است و آنجا كه كاركردهاي اجتماعى مستقل از سياست جارى پنداشته مي شده، مسجد نيز كمتر سياسى تلقى مي شده است. [1] سيره ابن هشام، 2/121 [2] كريزوبل گفته است كه پيامبر مسجد را در مدينه براى محل نماز جماعت مسلمانان و مركز سياسى و اجتماعى بنا نكرد بلكه خانه اى براي خويش ساخت (به نقل از د.حسين مومش، المساجد، مجلس الوطنى للثقافه و الفنون و الادب. كويت. 1401 ه/1981 م./ص 52). كريزوبل با اين قول خود مي خواهد حيات پيامبر را صرفاً در چارچوب امور عبادى محدود كند اما سيره عملى پيامبر مخالف اين عقيده است . [3] ahmed akbor s. mosqne in polities. the onford encyclopedia of the modern islamic world.ed.in chife: john l. esposito london: oxford university press. 1995 [4] aotoun richard. mnslim preacher in the modern woeld: a jodnian case study in comparative perspective. princeton . 1989 [5] ahmed. akbar s. postmoderaism and islam: predicament and promise. london. 1992 [6] دارالندوه به مفهوم خاص آن محلى براى مجالس مشورتى در مكه بوده است. دارالندوه توسط قصى بن كلاب جد چهارم پيامبر اسلام ساخته شد. اين محل در دوران معاويه به دارالماره تبديل شد اما پس از آن به بخشى از مسجدالحرام تبديل گرديد (نگاه كنيد به محمد ابراهيم آبتي، تاريخ پيامبر اسلام . انتشارات دانشگاه تهران. 1361. ص 194 ).