بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
امـام و انقلاب; دگـرگـونـى در وضع فـرهنگـى اجتمـاعى بـانوان احمد حيدرى دفتر اول: مبارزه با بينشهاى منحرف بررسى وضعيت بانـوان از نقطه نظر فرهنگى اجتماعى در دو مقطع يكى در دوره هاى گذشته, پيش از ظهور ديـن نجاتبخش اسلام و پس از آن و نيز دوره هاى بعد كه على رغم احكام روشـن و شريعت متعالـى اسلامى, انحرافهايى رخ نمود, و ديگرى تحـولى كه از هميـن نقطه نظر, حضرت امام خمينـى و نهضت اصلاحـى و حـركت انقلابـى ايشان پـديـد آورد, مـوضـوع عمـده و قابل تـوجهى است كه تاكنـون بارها مـورد تـوجه صاحب نظران و محافل علمـى, فـرهنگـى قـرار گرفته است. به انگيزه بررسى ايـن موضوع در چارچوب انديشه اصلاحى امام خمينى و نقشى كه آن بزرگـوار در زدودن ديـدگاهها و ذهنيتهاى انحـرافـى و سـامان دادن جايگاه و حضـور سـازنـده زن مسلمان در جـامعه رقـم زدنـد, پژوهشى كه در پيـش روى داريد با عنوان ((امام و انقلاب; دگرگونى در وضع فرهنگى اجتماعى بانـوان)) تهيه گرديد. گستردگـى مـوضـوع منـاسب مـى نمـود ايـن مقـاله در دو بخـش امـا هـر دو در هميــن ويژه نامه, ارائه گردد, آنچه اينك مـى خـوانيـد دفتر نخست است با عنوان ((مبارزه با بينشهاى منحرف)). دفتر دوم با عنـوان ((مرور بر دستاوردها و جايگاه زنان در جمهورى اسلامـى ايران)) در صفحات بعد آمده است. زن در جـوامع اوليه انسانى منزلتى نداشت و با او, مانند بردگان رفتار مى شد. زن از نظر آنان, حيـوانى بـود كه مى تـوانست روزانه ساعات زيادى به انجام كارهاى دشـوار بپردازد. زن هماننـد غلام و كنيز, خريد و فروش مى شد. هنگام فـوت شـوهر, در رديف ديگر اموال او به ارث گرفته مى شد. در بعضـى از مناطق, زن را خفه مـى كردند, و همراه شوهر در گور مى گذاشتند, يا از او مى خواستند كه خـود را بكشـد تـا در حيـات آن جهان, به خـدمت شـوهـر در آيـد. مرد خانـواده, حق داشت با زن و فرزند خود, هر طـور كه مى خـواهد رفتـار كنـد; آنـان را بفـروشـد يـا كـرايه دهـد; حتـى در دوره مادرسـالارى نيز زن مطيع و فـرمانبـردار مـرد بـود.(1) بـا گذشت زمان, گرچه آداب و رسـوم تفاوت كرد, ولى منزلت زن به همان پستى باقى بـود, حتـى در كشـورهاى متمدنى مثل ايران قبل از اسلام, در دوره هـاى مختلف, زن داراى قـدر و مـرتبه اى نبـــوده است. البته ناگفته نماند كه در طـول زمان, موارد استثنايى به ندرت به چشـم مى خـورد. به طور مثال در بعضى كشـورها, در دوره اى خاص, زنى نيز به حكـومت رسيـده است ولـى در همان زمـان, غالب زنان آن جـامعه گـرفتـار هميـن وضع فلاكت بـار بـوده انـد. ((ژوستـن)) مـورخ سـده دوم ميلادى مـى نـويسـد: ((به دنبال حكـومت امپـراطـورى هخامنشـى و تسلط اشكانيان, زنان وضع بهتـرى از گذشته نـداشتنـد. با آغاز استيلاى ساسانيان, زنان بازيچه لهو و لعب و محفل گرم كـن بزرگان و گرداننـدگان حكـومتـى شـدند و تعدد زوجات و تشكيل حرمسرا معمـول گرديد و حق مالكيت و حقـوق اقتصادى به زنان داده نمى شد.))(2) در امپراطـورى ساسانى, زن بنا بر قوانيـن جارى, داراى شخصيت حقوقى نبود و به جاى آنكه جزو اشخـاص به حسـاب آيـد, در رديف اشيإ قـرار داشت.(3) زن در جامعه عرب جاهلـى نيز مانند ديگر جـوامع, از منزلتـى برخـوردار نبـود. در دوره اى حتى غالبا از بيـم قحطى, ترس از آلـودگى و يا اسير شدن در جنگها, دختران خـود را روز اول تـولد, زنده به گور مـى كردند.(4) زن, از هر گـونه حقـوق اجتماعى و فردى حتـى از حق ارث, محروم بود. مـردان عرب, زن را در رديف حيـوانات و اشيإ قـرار داده و آنان را جزئى از دارايى زندگى خـود محسوب مى كردند. نظام ازدواج بدون هيچ اساسـى, دستخـوش ميل و اراده مردان بـود و حـد و مرزى براى تعداد همسران قايل نبـودند. به خاطر شانه خالـى كردن از پرداخت مهريه, زنان را اذيت مى كردند و چنانچه زنى, خلافـى انجام مى داد, مهر او از بين مى رفت. ازدواج بـا مادر, در صـورت طلاق, يا مـرگ پـدر, اشكالـى نـداشت. يكى از ازدواجهاى مشهور ((نكاح شغار)) بـود. در ايـن نكاح, ولى دختر, او را به ازدواج كسـى در مىآورد و مهر او را نكاح زنى كه تحت ولايت فرد مقابل بـود, براى خـود قرار مى داد; به قسمى كه هر يك از زنها, صـداق ديگـرى بـود ماننـد عوض كـردن جنسى با جنسـى ديگر.(5) اسلام آمد اسلام كه آخرين ديـن آسمانى است, مقام و موقعيت انسانى زن را به او برگردانيد و زمينه رشد و تعالى او را فراهـم كرد. قرآن زن و مرد را به طور يكسان مورد خطاب قرار داده, خـود را چنيـن معرفى مى كند: ((ايـن كتابـى است كه هيچ شك و شبهه اى در آن نيست و هـدايت است براى باتقوايان. ))(6) باتقـوايان, زنان و مردانـى هستند كه با گـوش جان سپردن به قرآن و عمل به احكام آن, به رستگارى مى رسند. آيات شريفه زير تصريح مـى كنـد كه زن و مرد از نظر كرامت و حرمت يكسانند. ((و من يعمل من الصالحات من ذكر او انثى و هـو مـومـن فاولئك يـدخلـون الجنه));(7) هر كـس, چه مرد و چه زن, از اعمال صـالح انجـام دهـد و ايمان داشته بـاشـد به بهشت داخل مـى شـود. ((من عمل صالحا مـن ذكـر او انثـى و هـو مـومـن فلنحيينه حيـوه طيبه));(8) هـر كـس, چه زن و چه مـرد, عمل صالح انجـام دهـد در حـالـى كه ايمـان داشته بـاشـد, او را به حيـات پـاكيزه زنــده گردانيم. ((انى لا اضيع عمل عامل منكـم من ذكر او انثى));(9) مـن اجر هيچ يك از عمل كننـدگـان شمـا را, زن يـا مـرد, ضـايع نمـى كنم. ((ان المسلمين و المسلمات و المومنين و المومنات و القانتيـن و القانتـات و الصادقيـن و الصادقات و الصابـريـن و الصـابـرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصـدقيـن و المتصـدقات و الصائميـن و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكريـن الله كثيرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفره و اجرا عظيما));(10) بـدرستـى كه مردان و زنان مسلمان, مردان و زنان مومـن, مردان و زنان مطيع و خاضع, مـردان و زنان صادق, مـردان و زنان صابـر, مـردان و زنان خاشع, مردان و زنان صـدقه دهنـده و زكات دهنـده, مـردان و زنان روزه گيـر, مردان و زنان حافظ عفت و پاكـدامنـى و مـردان و زنان زياد ياد خدا كننده, خـداونـد برايشان آمرزش و اجر عظيـم آماده كـرده است. علامه طباطبايـى ذيل آيه 124 سـوره نسإ مـى نـويسـد: خـدا مـى فرمايـد ((زن و مرد)) و با ايـن بيان, بر خلاف هنـديان, مصـريان, يهود, نصـارا و عرب قـديـم, حكـم (جزاى اخـروى و نعمت بهشت) را شامل مرد و زن كرده و هيچ فرقـى نگذاشته است. اهل ملل و نحل قديـم, هر دسته اى در باره زن عقيده اى داشتند. مردم هند و مصر و ساير بت پرستان خيال مـى كردند زن عمل نـدارد و بـر كارهاى نيك زن هيچ گـونه ثـوابـى متـرتب نيست. از عقيـده يهود و نصارا چنيـن برمىآيـد كه كرامت و عزت را مخصـوص مرد مـى دانستنـد و در باره زنان معتقد بـودند كه نزد خـدا ذليل و در خلقت, ناقص و از نظر اجر و ثـواب خاسر و زيانكارنـد. اعراب هـم در باره زنان از هميـن عقايد تجاوز نمـى كردند. خـدا با گفتـن جمله ((مـن ذكر او انثـى)) بيـن زن و مرد (از نظر جزا و عمل) مساوات بـرقرار كرده است.(11) امـام خمينـى در ايـن زمينه مـى فـرمـايد: زنان از نظر اسلام نقـش حساسى در بناى جامعه اسلامى دارند و اسلام زن را تا حدى ارتقا مى دهد كه او بتـواند مقام انسانى خود را در جامعه باز يابد و از حد ((شىء بـودن)) بيرون بيايد و متناسب با چنيـن رشدى مى تـواند در ساختمان حكـومت اسلامـى مسـووليتهايى به عهده گيرد.(12) اسلام نمـى خـواهـد كه زن به عنـوان يك شـىء و يك عروسك در دست مردان باشد; اسلام مى خـواهد شخصيت زن را حفظ كند و از او انسانـى جـدى و كارآمـد بسازد.(13) اسلام بـا آزادى زن نه تنها مـوافق است بلكه خـود پـايه گذار آزادى زن در تمــام ابعاد وجـودى زن است.(14) اسلام زنها را نجات داده است از آن چيزهايـى كه در ((جاهليت)) بـود. آن قدرى كه اسلام به زن خدمت كرده است ـ خـدا مـى دانـد ـ به مـرد خـدمت نكـرده است.(15) و در پيامـى به مناسبت روز زن فرمودند: روز ولادت سر تا سـر سعادت صـديقه طاهره كه والاتـريـن روز بـراى انتخـاب روز زن است, به ملت شـريف ايـران, خصـوصـا زنان محتـرم تبريك و تهنيت عرض مى كنـم. ايـن ولادت باسعادت در زمان و محيطـى واقع شد كه زن به عنـوان يك انسان مطرح نبـود و وجـود او مـوجب سرافكندگى خاندانـش در نزد اقـوام مختلف جاهليت به شمار مى رفت. در چنيـن محيط فـاسـد و وحشتزايـى پيامبـر بزرگ اسلام دست زن را گـرفت و از منجلاب عادات جاهليت نجات بخشيـد و تاريخ اسلام گـواه احترامات بى حد رسـول اكرم به ايـن مولـود شريف است تا نشان دهد كه زن, بزرگـى ويژه در جامعه دارد كه اگر بـرتر از مرد نباشـد, كمتر نيست. پس ايـن روز, روز حيات زن و روز پايه گذارى افتخار و نقـش بزرگ او در جامعه است. اينجـانب به زنان پـرافتخار ايـران مباهات مى كنـم كه تحولى آنچنان در آنان پيدا شد كه نقـش شيطانى بيـش از پنجاه سال نقاشان خارجـى و وابستگان بـى شـرافت آنان از شعراى هرزه گرفته تا نـويسندگان و دستگاههاى تبليغاتى مزدور را نقـش بر آب نمـودند و اثبات كردند كه زنان ارزشمند مسلمان دچار گمـراهـى نشـده و بـا ايـن تـوطئه هاى شـوم غرب و غربزدگان آسيب نخـواهند پذيرفت.(16) گرچه در طـول تاريخ اسلام, زنان نقـش مهمى در پيشرفت و تمدن اسلامـى داشتند, ولـى با تـوجه خانه نشينـى باب علـم پيامبر(ص) و فرزندان معصومـش و حاكميت كسانى كه شناخت ناب و كاملى از اسلام نداشتنـد, دوباره افكار جاهلـى و انحـرافـى در حوزه اسلامى نفوذ كرد. بعضـى از متشرعيـن سختگيريهاى اضافـى را بر زنان لازم دانستند و آنـان را از فعاليتهاى اجتمـاعى منع نمـودنـد و به خـانه نشينـى مإمـور ساختنـد و ... و در مقابل ايـن تفكـر سخت و خشـن, گروه ديگـرى همه قيـد و بندها را بـرداشتنـد و زن را به همان جاهليت نخستيـن, شـىء بـودن و ملعبه دست مـردان بـودن, سـوق دادند. امام خمينـى و ياران بزرگـوار آن حضرت در دوران انقلاب و پـس از انقلاب با ايـن دو جريان مـواجه بـودنـد. شهيد مطهرى از سربازان گـرانقـدر امام در صحنه بيان و تبليغ مـرام انقلاب, دو كتـاب در زمينه مسـايل زنـان نـوشت: ((نظام حقـوق زن در اسلام)) بــــراى جـوابگـويى به شبهات و انحرافاتى كه مخالفان فرهنگ انسانى اسلام در مـورد زن مطرح مـى كردنـد; و كتاب ((مسإله حجاب)) براى بيان نظر صحيح و متيـن و معتـدل اسلام در قبـال نظريه افـراطـى سخت و خشن. اولين برخورد با نظام نظام شاهنشاهـى به تقليـد از غرب بنا داشت تسـاوى زن و مـرد را اجـرا كنـد و بـدون در نظر گـرفتـن تفاوتهاى طبيعى و فطـرى بـا گذرانـدن قـانـونهايـى, بـا اهـدافـى استعمارى زنها را به صحنه بكشاند و تساوى حقـوق غربى را حاكـم كند لذا در قانون انجمنهاى ايالتى و ولايتى آن زمان بر خلاف نفى صريح قانـون اساسى آن وقت و بـدون نظرخـواهـى از علماى اسلام به زنها اجـازه انتخاب كـردن و انتخاب شدن داد. امام ايـن اقدام رژيـم را نه اقدامى جهت احقاق حقـوق زنان بلكه اقـدامـى جهت گستـردن فرهنگ فساد و فحشا تشخيص داد. گـرچه در آن زمان مطابق قانون اساسـى بانـوان حق شـركت در انتخابات نـداشتنـد و ايـن مطلب بايـد مـورد تجـديـد نظر قـرار مى گرفت, ولى رژيـم در پى احقاق حقوق انسانى زنان نبود زيرا اگر چنين مقصـدى داشت بايـد در ايـن زمينه و در تمام زمينه هاى ديگر با عالمان دلسـوز و آگاه مشـورت مـى كرد و به كمك آنان زمينه هاى لازم را فراهـم مىآورد و از طريق صحيح و قانـونى اقدام مـى كرد و بـا اصلاح قانـون اسـاسـى از مجـارى صحيح به احقـاق حقـوق زنـان مى پرداخت, يعنى امرى كه رژيـم اساسا مشروعيت پرداختـن به آن را نداشت ولى رژيم كه هيچ همسويى با اسلام نداشت, ايـن اقدام را در راستاى اهداف پليد خـود سامان داده بـود و امام از ايـن جهت به شـدت بـا آن مخالفت كـرد. ايـن مطلب از مطاوى سخنان امام در آن زمان, به خوبى مشهود است. امام در بيانات خـود چنيـن فرمـودند: حق رإى دادن به زنها و انتخـاب آنها در همه مـراحل مخــالف نص اصل دوم از متمـم قانـون اساسـى است.(17) علما با استقلال مخالف نيستنـد. شما ببينيـد بيست و چنـد سال از ايـن كشف حجـاب مفتضح گذشته است. حساب كنيد چه كـرده ايـد, زنها را وارد كـرده ايـد در ادارات, ببينيد در هر اداره اى كه وارد شدنـد آن اداره فلج شـد. فعلا محـدود است, علما مـى گـوينـد: تـوسعه نـدهيـد, به استـانها نفـرستيـد, زن اگـر وارد دستگـاهـى شـد اوضـاع را بهم مـى زنـد, مـى خـواهيد استقلالتان را زنها تإميـن كننـد. كسانـى كه شما از آنها تقليد مى كنيـد دارند به آسمانها مـى پرنـد و شما ...!؟(18) دستگاه جـابـره در نظر دارد تساوى حقـوق زن و مـرد را تصـويب و اجـرا كنـد, بعضـى احكام ضـروريه اسلام و قـرآن كريـم را زير پا بگذارد. يعنـى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سـربازخانه ها بكشـد. يعنـى با زور سـرنيزه دختـرهاى عفيف جـوان مسلمان را به مـراكز فحشا ببـرد.(19) روحانيت ملاحظه مـى كنـد كه دولت مذهب رسمـى كشـور را ملعبه خـود قرار داده و در كنفرانسها اجازه مـى دهد كه گفته شـود قدمهايـى براى تساوى حقـوق زن و مرد برداشته شده در صـورتى كه هر كـس به تساوى حقوق در ارث و طلاق و مثل اينها كه جزء احكـام ضـرورى اسلام است معتقـد بـاشــد و لغو نمايد اسلام تكليفـش را تعييـن كرده است. (20) آقايان نمـى دانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهتها بيـش از هر كس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از ايـن نحـو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند. نه آنكه خداى نخـواسته آنان را ماننـد محجـورين و محكـوميـن قـرار داده.(21) كـرارا در نطقهاى مبتذلشان تصـريح به تساوى حقـوق زن و مـرد در تمام جهات سياسـى اجتماعى كرده انـد كه لازمه اش تغيير احكامـى از قـرآن مجيـد است ... دختـرها را به سپـاه دانـش دعوت يا تشـويق مى كنند و خـودشان تصريح مـى كنند كه بايد قبلا به سربازى بروند و چـون مواجهه با نفرت عمـومى مى شـوند به انكار برمـى خيزنـد و در مطبوعات تصريح مى شود كه تصويب نامه سربازى دخترها در دست تنظيـم است با ايـن وصف آن را انكار مى كنند.(22) از تساوى حقـوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زنها در اجتماعى كه مستلزم مفاسـد بيشمار است ابراز انزجار و ديـن خدا را يارى كنيد.(23) مگر با چهار تا زن فـرستـادن به مجلـس تـرقـى حـاصل مـى شـود؟ مگـر مـردهاكه تا حالا بـودند تـرقـى بـراى شما درست كـردنـد تا زنهايتان ترقى؟ ما مى گوييـم اينها را فرستادن در ايـن مراكز جز فساد چيزى نيست. شما بعد تجـربه كنيـد, ببينيـد بعد از ده سال, بيست سال, سـى سـال ديگـر اينها را بفـرستيـد به خيال خـودتـان ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگـرى ديـديـد. ما با تـرقـى زنان مخالف نيستيـم با ايـن فحشـا مخـالفيـم. بـا ايـن كـارهـاى غلط مخالفيـم. مگـر مـردها آزادند كه زنها مـى خـواهند آزاد باشنـد؟ ...(24) #ببانات فـوق تصريح دارد كه اقدام رژيـم نه اقدامـى جهت احقاق حقـوق انسانى زن, بلكه اقدامـى جهت گستراندن فساد و فحشا بـود و سـردمـداران رژيـم دلشان بـراى اسلام, انسـانيت, فضيلت و كرامت انسانى نسوخته بود بلكه آنان سرسپردگان فرهنگ غرب بـودند و مى خـواستند آن فرهنگ حيـوانى را بر ايـن كشـور حاكـم سازند و اقـدامات آنان در مـورد زنان جز گستـرش فساد, بـى بنـد و بـارى, گسيختـن شيـرازه خانـواده ها و ... نتيجه نـداد; به طـورى كه در سالهاى آخر عمر رژيـم پهلـوى اكثريت قريب به اتفاق زنان ايرانى از ايـن اصلاحات رژيـم اظهار نارضايتـى و ابراز تنفر كردند و به فرهنگ ناب اسلامى رو آوردند و به اجابت دعوت امام, خيزش عمـومـى صـورت گـرفت و بنيـان شـاهنشـاهـى را در هـم ريخت. مقابله با غرب گرايان با تـوجه به اينكه يكـى از محـورهاى مهم مخالفت امام بـا رژيـم شاهنشاهـى در سال 41 و 42 دخالت دادن زنان در انتخـابـات بـود, رژيـم ضـد اسلامـى و ايادى آن, بـا عوامفـريبـى مخـالفت امام را مخالفت با شإن انسانـى زن اعلام كرد. آنان مطرح كردنـد كه اسلام زن را انسان پست, محجور و درجه دوم مى داند و احكام اسلام متضمـن خـانه نشينـى زن است. از ديگـاه اسلام زنـان حق حضـور اجتمـــاعى نـدارنـد! با مـردان از لحاظ انسانـى يكسان نمـى باشنـد به دليل اينكه سهم ارث آنـان, نصف ارث مـردان است و يــــا شهادت دو زن مسـاوى شهادت يك مـرد است و احكامـى ماننـد ازدواج مـوقت, تعدد زوجات و ... نشان از بـى ارزش بودن و كالا بـودن زن در نگاه اسلام دارد! و زنان براى يافتن شإن انسانى خـود, اجازه حضـور يافتـن در اجتماع و سهيـم شدن در فعاليتهاى اجتماعى بايد عليه قوانيـن اسلام قيام كنند و با رها ساختـن خود از اين قيد و بندها, آزادى را به دست آورنـد!! امام و ياران متعهد او مـى بايد اسلام ناب را به جامعه معرفـى مى كردند, حقـوق انسانى زن را اثبات مى نمـودند, شبهه ها را جـواب مى دادند و احكام متيـن, معقول و منطقى اسلام را تشريح مى كردند تا تبليغات شيطانى رژيـم از فرهنگ غرب خنثى گردد و ارباب حكـومت از رسيدن به آمال شيطانـى خـود ناكام شـوند. در چنيـن زمينه اى بـود كه ياران امام بـا هـدايت آن بزرگـوار وارد صحنه شدند و با كلام, قلـم و عمل خـود ثابت كردند كه اسلام زن را محجـور, انسان درجه دوم, پرده نشيـن و بريده از اجتماع, مختص به مـردان بـراى كـامجـويـى و ... نمـى داند. شهيد مطهرى از بزرگتريـن مدافعان جبهه فرهنگى انقلاب براى جـواب دادن به ايـن شبهه ها وارد ميدان شد و ماحصل دفاع آن بزرگوار در ايـن ميدان كتاب ((نظام حقوق زن در اسلام)) شد كه ابتدا به صورت سلسله مقالاتـى در مجله ((زن روز)) منتشر گرديد. شهيـد مطهرى در زمينه تدوين اين كتاب مى نويسد: در سال 45 تب تعويض قوانيـن مـدنـى (كه منبعث از قـوانيـن اسلام بـود) در مورد حقـوق خانوادگى, در سطح مجلات خصـوصا مجلات زنانه, سخت بالا گرفت و نظر به اينكه بسيارى از پيشنهادهايـى كه مـى شد, بر ضد نصوص مسلـم قرآن بود, طبعا ناراحتيهايى در ميان مسلمانان ايران به وجـود آورد. در ايـن ميان قاضـى فقيـد ابراهيـم مهدوى زنجانى, ـ عفـى الله عنه ـ بيـش از همه گرد و خاك مى كرد و حرارت به خـرج مـى داد. مشـاراليه لايحه اى در چهل مـاده به هميـن منظور تهيه كـرد و در مجله فـوق الذكـر چـاپ نمـود (در متـــن مجله از خـواننـدگـان خـود در بـاره چهل مـاده پيشنهادى نظر خـــواست.) مشاراليه ضمنا وعده داد طـى يك سلسله مقالات در مجله فـوق الذكر, به طـور مستـدل از چهل مـاده پيشنهادى خـود دفـاع نمـايـــــد. بنده نامه اى به آن مجله نـوشتـم و آمادگى خـود را براى دفاع از قـوانيـن مدنـى تا آن حد كه با فقه اسلام منطبق است اعلام كردم و درخـواست نمـودم كه مقالات اينجـانب در صفحه مقابل مقـالات آقـاى مهدوى چاپ شـود تا هر دو منطق در معرض افكار عمـومى قرار گيرد. ضمنا يادآورى كـردم كه اگـر آن مجله با پيشنهاد مـن مـوافق است عين نامه مرا به علامت موافقت چاپ كند. مجله مـوافقت كرد و عيـن نامه در شماره 87 مـورخه 45/8/7 آن مجله چاپ شد و اوليـن مقاله در شماره 88 درج گرديد. ... بـا اينكه ايـن قضيه (چـاپ مقالات مـن در مقابل مقالات آقـاى مهدوى) شـش هفته بيشتر طول نكشيد كه ايشان با سكته قلبى درگذشت و براى هميشه از پاسخگـويى راحت شد, در آن شـش هفته ايـن سلسله مقالات جاى خـود را باز كرد. علاقه مندان هم از مـن و هـم از مجله تقاضا كـردنـد كه ايـن سلسله مقالات مستقلا ادامه يابـد. با ايـن تقاضـاها مـوافقت شـد و تـا 33 مقـاله ادامه يافت)).(25) شهيـد مطهرى در ايـن مقالات با مطـرح كـردن مبـاحث تعدد زوجات, ازدواج مـوقت, استقلال اجتماعى زن, مبـانـى طبيعى و حقـوق خـانـوادگـى, تفاوتهاى زن و مـرد, مهر و نفقه و ارث و حق طلاق به تبييـن دقيق نظر اسلام در ايـن زمينه پرداخت و برترى فرهنگ اسلام را بر فرهنگ غربـى مطلـوب رژيـم و هـواداران غرب زده اش به اثبـات رسـانـــد. تبيين اسلام ناب دفاع در ميدان فـوق به تنهايى كافـى نبـود. متإسفانه در زمينه معرفـى اسلام و بيان احكام آن در مـورد زنان نيز بايـد اقـدامـى درخـور صـورت مى گرفت. افكارى به نام اسلام تبليغ مى شد كه طرفدار پـرده نشينـى زنان بـود. آنان را از حضـور در اجتماع و شـركت در فعاليتهايـى اجتماعى محـروم مـى كـرد. آنان را ناقص العقل و ضعيف مى دانست و هميـن افكار زمينه حضور و بهانه گروه اول بـود. شهيد مطهرى بـراى دفع بـرداشتهاى ناصحيح, خشك و خشـن ايـن گـروه نيز وارد ميدان شد. در ابتـدا كتاب ((مسإله حجاب)) را نـوشت و در ايـن كتـاب ثابت كرد كه اسلام طرفـدار ((پـرده نشينـى)) و ((محبـوسيت)) زنان نيست بلكه طرفـدار ((پـوشـش)), ((عدم اختلاط)) و ((حفظ حـريـم عفاف)) است.(26) زن مى تواند با رعايت پوشش و حريـم عفاف و بدون اختلاط, در فعاليتهاى اجتماعى حضـور پيدا كند و نقـش ايفا نمايد. ايشان در مقدمه كتاب مى نويسد: هـدف نـويسنـده از طرح بحث و نشـر ((مسإله حجاب)) ايـن است كه احساس شد گذشته از انحرافات عملـى فراوانى كه در زمينه حجاب به وجود آمده, ايـن مسإله و ساير مسايل مربـوط به زن وسيله اى شده است در دست يك عده افـراد ناپاك و مزدورصفت كه از ايـن پـايگاه عليه ديـن مقدس اسلام جار و جنجال تبليغاتى راه بيندازند. بديهى است در شرايط مـوجود كه نسل جـوان از جنبه مذهبـى به قدر كافـى راهنمايى نمى شود, ايـن تبليغات آثار شوم خـود را مى بخشد ... تا آنجا كه اين بنـده اطلاع دارد نشر ايـن كتاب تإثير فراوانـى در اصلاح عقـايـد و افكار ايـن نسل داشته است.(27) كتـاب ((مسـإله حجاب)) شهيـد مطهرى از طـرف طـرفـداران نظريه خشك و سختگيـرانه مـورد انكارهاى شديد قرار گرفت. يكى از طرفداران نظريه افراطـى بعد از مطـالعه ايـن كتـاب بـر آن حـاشيه هـايــى زده است كه به نمـونه هايى از آن و جـوابهاى استاد تـوجه مى دهيـم. او مى نويسد: اسلام همان طـورى كه مـولف در فصل تـوصيه هاى اخلاقـى اعتراف كرده است, طرفدار ستر (پـوشـش) تنها نيست بلكه لااقل در حد يك تـوصيه اخلاقـى دستـور پـرده نشينـى هـم داده است و مـولف در طرح بحث در اينجا چنيـن ايهام فرمـوده كه اسلام فقط طرفـدار ستر است و بـس. استاد در جواب ايشان مى نويسد: آنچه در بحث تـوصيه هاى اخلاقـى آمده و (آنچه) ما از مجمـوع ادله استنباط كـرده ايـم, حـريـم و عدم اختلاط است نه پـرده نشينـى ((و بينهما بـون بعيد)). (بين ايـن دو فاصله بسيار است.)(28) استاد در كتاب مذكور نظر ((جـواهر لعل نهرو)) مبنى بر ((سرايت حجاب از ملل غيـر مسلمـان به مسلمـانـان)) را رد مـى كنـد و مـى نـويسـد: (ايـن) سخـن درستـى نيست. فقط بعدهـا بـر اثـر معاشـــرت اعراب مسلمانان بـا تـازه مسلمانان غيـر عرب, حجـاب از آنچه در زمـان رسول اكرم وجود داشت, شديدتر شد نه اينكه اسلام اساسا به پـوشـش زن هيچ عنـايتـى نـداشته است. اشكـال كننـده مـى نـويسد: اسناد ايـن شـدت به معاشـرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب صحيح نيست و اساسا دوره اى را نمى تـوان نشان داد كه به طـور عمومى شدت حجاب بيـش از زمان رسـول اكرم (صلى الله عليه و آله) بوده است. ... اساسا ايـن حـرف غلط است كه زمـانـى در اسلام مسـإله حجـاب اشتداد يافته باشد. آنچه هست ايـن است كه در همه زمانهاى اسلام, از همان بدو امر تا امروز مردمى پيدا مـى شده اند كه در امر عفاف و حجاب عنايت بيشترى داشته اند و ايـن خود مطلوب انسان بوده است و دستورهاى كلى غيرت و عفاف منشإ آن بـوده است. به عبارت ديگر آنچه را كه مـولف به عنـوان تـوصيه هاى اخلاقـى ذكر كرده است, از همان ا ول در اسلام به وسيله اولياى ديـن بيان شـده بـود و همان مـوجب بـوده است كه كسانـى كه با دقت بيشترى به دستـورهاى اسلام عمل مـى كرده اند در امر حجاب بيشتر شـدت عمل به خرج بـدهند چنان كه امروز هم همين طور است. استاد در جواب مى نويسد: آنچه بعدها حتـى در ميان متشـرعيـن تحت تـإثيـر عادات و عرفها پيدا شـد مافـوق تـوصيه هاى اخلاقـى اسلامـى مسلـم است. در عرفهاى متإخر حتـى ذكر نام همسر, نـوعى كشف عورت تلقى مى شـود. پيغمبر اكـرم و اميرالمـومنيـن و ساير ائمه اطهار در محاورات خـود نام همسرشان را مى بردند كه خديجه يا فاطمه يا ام حميده چنيـن و چنان كـرد ولـى امروز اگـر يك مـرجع تقليـد نام همسـر خـود را بـدون تعبيراتـى مانند ((اهل بيت)) يا ((والده فلانى)) يا ((خانـواده)) و امثـال اينها ببـرد كـارى زشت تلقـى مـى شود. بعد استاد در ادامه مى نويسد: شيخ انصـارى در كتـاب النكـاح راجع به سيـره هـاى امـروز كه ارزش چندانى ندارد, به موضوع نظر بر محاسـن مخطوبه (نگاه كردن به مو و تركيب هيإت زنى كه مى خـواهد با او ازدواج كند) مثال مى زند و مى گـويد با اينكه قطعا از نظر شرعى جايز است ولـى امروز اگر به شخص محترمى ايـن پيشنهاد شود كه دخترت را مى خواهـم براى ازدواج ببينـم فـوق العاده مستنكـر تلقـى مـى شود. پـس آنچه بعدها رخ داده است بالاتر است از حدود تـوصيه هاى اخلاقى اسلامـى. البته خـود اعراب ـ نه اوليـاى ديـن ـ در ايـــــن جهت بـى تإثير نبـوده انـد. خشـونت خاص عمرى و حلـول روح او حتـى در مدعيان دشمنيـش سهم بسزايى در ايـن موضوع داشته است.(29) استاد در قسمتـى ديگـر از كتـاب در بـاره ايـن روحيه عمـر مـى گـويـد: آن چنان كه مجمـوعا از تـواريخ و نقلهاى حديثى برمىآيد در ميان صحابه رسول خدا, عمر بـن الخطاب هم چنان كه مقتضاى طبيعتهاى خشك و خشـن از طراز او است در مورد زنان فوق العاده سخت گير و طرفدار خانه نشينـى كلـى آنها بـوده است. جاحظ از عمر نقل مـى كند كه به زنها بيشتـر ((نه)) بگـوييـد زيرا ((بلـى)) آنان را در خـواهـش جرىتر مى كند. در تفسير كشاف مى نـويسد: عمر خيلـى علاقه مند بـود كه زنان رسـول خـدا در پرده باشند و بيرون نرونـد. زياد ايـن مطلب را به ميان مى گذاشت. به زنان پيغمبـر مى گفت: اگر اختيار با مـن بـود چشمـى شما را نمى ديد ... زينب همسر رسـول خدا گفت: پسر خطاب! وحـى در خانه ما نازل مـى شـود و آن گاه تـو نسبت به ما غيـرت مـى ورزى و تكليف معيـن مى كنـى؟ ...(30) اشكال كننـده در اينجا مـى نـويسـد: ايـن فصل نـوعى تشـويق ورود زنان در ميان اجتمـاع مـردان است و مسلما چنين چيزى از نظر اسلام ممدوح نمى باشد و گمان ايـن است كه خود استاد مولف هم بعد از ايـن تصريح مى كند كه جدا ساختـن محيط زن از مـرد در اسلام ممـدوح است. استـاد در جـواب مـى نـويسـد: تشـويق نيست, عدم منع است و آنچه در فصلهاى آخـر كتــــاب (تحت عنوان تـوصيه ها) گفته شده است و همواره مـورد تإييد است حريـم است نه پرده نشينى. رسـول اكرم اجازه شركت در مساجد و احيانا در تشييع جنازه و بالاتر حضور در ميدان جنگ را مى داد و در عيـن حال مانع اختلاط بـود, مـى گفت: زنان و مـردان بـا يكـديگـر و در حال اختلاط از يك در خارج نشـونـد و حتـى در كـوچه و خيابان خط ممـر (محل عبـور) مردان از زنان جـدا باشد. صلـى الله عليه و آله كه چقدر او بزرگ و عظيـم و معتـدل بـود و چقـدر ما كـوچك و حقير و مفـرط يا مفـرط هستيـم.(31) اشكـال كننـده خطـاب به آقـاى مطهرى مى نويسد: اولا مردم بى اعتقادى كه بر دستورهاى اسلام اعتراض مى كنند به ايـن مقـدار از بيانها كه از آقاى مطهرى صادر مى شود قانع نمـى شـوند; ((لـن تـرضـى عنك اليهود و لا النصـارى حتـى تتبع ملتهم: يهود و نصارا از تـو راضى نمى شـوند تا اينكه ديـن و ملت آنان را پيروى كنـى)) شما براى جلب آنان به اسلام مـى گـوييد اسلام مانع ورود زن در اجتماع و رانندگى كردن و فروشندگى كردن نمى شـود و دستـورهاى خانه نشينى زن را به عنوان تـوصيه هاى اخلاقى و امـور غير لازم, از اسلام حذف مى كنيد ولـى آنها به ايـن قدر قانع نمـى شـوند; از شما تـوقع دارند كه تمتعات جنسـى غير از زنا را نيز حلال كنيد و اگر در ايـن مرحله هـم تسليم آنها شويد پيشنهاد مى كنند كه چه مانعى دارد كه زنـا بـا قـرص جلـوگيـرى تجـويز شـود و هلـم جـرا. استاد در جواب مى نويسد: مردم از مادر بى اعتقاد نزاييده اند, بالعكـس متمايل و علاقه مند و به نـوعى معتقد زاييده شده اند; ((كل مـولـود يـولد علـى الفطره ...)) آنچه مردم را بى اعتقاد كرده و مى كند ايـن است كه تا خـود مستند به سائقه فطـرت و مطابق دستـور قـرآن تعقل كننـد و بصيرت يابند فـورا آنها را مصداق ((لـن ترضـى عنك اليهود و لا النصارى ...)) و مصداق ((سإصرف عن آياتـى الذيـن يتكبرون فى الارض)) (و به زودى مستكبـران و سـركشان در زميـن را از آيتهاى خـود منصرف مـى كنـم)) قـرار داديـم.(32) استـاد در قسمت ديگـرى از كتـــاب مى فرمايد: مسإله پوشـش بر حسب اينكه پـوشانيدن وجه و كفيـن (دستها از مچ به پـاييـن) واجب باشـد يا نبـاشـد, در فلسفه كاملا تفاوت پيـدا مى كند. اگر پـوشـش وجه و كفيـن را لازم بدانيـم در حقيقت طرفدار فلسفه پـرده نشينـى زن و ممنوعيت او از هر نـوع كارى جز در محيط خاص خانه و يا محيطهاى صد در صد اختصاصـى زنان هستيـم ولـى اگر پـوشـش ساير بدن را لازم بدانيـم و هر نوع عمل محرك و تهييجآميز را حرام بشماريـم و بـر مردان نيز نگاه كردن از روى لذت و ريبه را حرام بدانيـم, اما تنها پوشيدن گردى چهره و پوشيدن دستها تا مچ را واجب ندانيـم, آن هـم به شرط اينكه خالى از هر نوع آرايش جالب تـوجه و محرك و مهيج باشد بلكه ساده و عادى باشـد, آن وقت مسإله صـورت ديگرى پيدا مـى كند و طرفدار فلسفه ديگرى هستيـم و آن فلسفه ايـن است كه لزومـى نـدارد زن الزامـا به درون خــانه رانـده شـود و پرده نشين باشـد بلكه بايد صرفا ايـن فلسفه رعايت گردد كه هر نوع لذت جنسى اختصاص داشته باشد به محيط خانـواده و كانون اجتماع بايد پاك و منزه باشد و هيچ گـونه كامجـويى خـواه بصرى و خواه لمسـى و خـواه سمعى نبايـد در خارج از كادر همسـرى صـورت بگيرد. بنابـرايـن زن مـى تـوانـد هـر نـوع كار از كارهاى اجتمـاعى را عهده دار شـود. اشكـال كننـده مـى نـويسـد: رعايت ايـن فلسفه (فلسفه دوم كه منظور استـاد است) وقتـى امكان دارد كه زن محصـور در خانه باشـد و الا هـر چه پاى زن به اجتماع بيشتـر بـاز شـود زمينه بـراى تمتعات عمـومـى و زنا فـراهـم تـر مى گردد.(33) استاد در قسمت ديگرى از كتاب مـى فرمايد: بسيارى از كارهاست كه از نظر فقهى و شرعى اولا و بالذات بـر زن حـرام نيست ولى اگر پوشش وجه و كفيـن را لازم بشماريم ثانيا و بالعرض بر زن حرام است يعنى از آنجهت حرام است كه مستلزم باز گذاشتـن چهره و دو دست است. بنابرايـن جواز و عدم جواز آن كارها براى زن بستگى به اين دارد كه پـوشـش وجه و كفيـن واجب باشد يا نباشد. ما ذيلا چنـد نمـونه از ايـن كـارهـا را مطـرح مـى كنيم: 1ـ آيا براى زن رانندگـى جايز است؟ ... اگر پـوشـش وجه و كفيـن لازم بـاشـد بـايـد گفت زن نمـى تـوانـد راننـدگـى كنـد. 2ـ آيا كار فـروشنـدگـى در خارج از منزل بـراى زن جـايز است يا نه؟(34) و ... افكـار تنـد, خشـن و نـاصحيح در مـورد زنــان از ديدگاه اسلام, متإسفانه در بسيارى از متـدينان وجـود داشت و به تبليغ آن مـى پرداختند و با انتشار ايـن نظريه ها به دست مخالفان بهانه مى افتاد. در آن زمان كتابى تحت عنوان ((فوارق بيـن الرجل و المـرإه)) (تفاوتهاى زن و مـرد) منتشـر شـد تا جايگاه زن از نظر اسلام معرفى شود. با تـوجه به عنوانها و متـن ايـن كتاب, از ديـدگاه نـويسنـده, زن به عنـوان يك انسـان درجه دوم و مـرد يك انسان درجه اول است. قياس ايـن دو انسان با هـم باطل است و هـر كـدام بايد پايـش را در حـد گليـم خـود دراز كنـد. به بعضـى از عنـوانهاى ايـن كتـاب تـوجه فـرمـاييـد. ـ هم از نظر عقل و هـم از نظر شرع مرد از زن برتر است (بـرتـرى مطلق) ـ زن نقص بيشترى دارد و در حـواس پنجگانه از مرد ضعيف تـر است. ـ زن مـورد مشـورت قـرار نمـى گيـرد و به نظرش تـوجهى نمـى شـود. ـ زن بـراى خـوردن غذا دعوت نمـى شـود. ـ به زن, خـوانـدن و نـوشتـن آمـوخته نمـى شـود. ـ زن بـدون اجازه شـوهر نمـى تـواند در امـوال خـودش تصرف نمايد (محجور و سفيه بودن زن) ـ زن نبـايـد در نمـازجمعه شـركت كند. ـ اختيـار طلاق در دست مـردان است و زن چنيـن اختيـارى نــدارد. و ... اينها نمـونه هاى افكار تنـدى بـود كه شهيد مطهرى براى طرد آنها كتـاب ((مسإله حجـاب)) را نـوشت و بحثهاى مهم ديگـرى را آماده طرح كرد, گرچه فرصت تنظيـم و چاپ آنان را نيافت. بخشى از مباحث استاد كه هنـوز در قالب كتاب ارائه نشـده بعدا در مجله پيام زن طى سلسله مقالاتـى با عنـوان ((زن و جامعه در نگرش شهيد مطهرى)) انتشـار يـافت كه هنـوز هـم حـاوى نكـات مهم و مفيدى است. اقدامات عملى نـوشته هايـى مانند ((نظام حقـوق زن در اسلام)) و ((مساله حجاب)) توانست فكر متيـن, منطقى و مقبول انقلاب را در مرحله نظرى ارائه دهد و افكار تند و خشـن را كنار بزند اما علاوه بر اين در مرحله عملى نيز مى بايد ايـن فكر پياده مى شد و زنان مومـن و انقلابى با رعايت ضوابط دينـى و رعايت حـريـم عفاف در صحنه هاى مختلف حضـور پيدا مى كردند و بديـن وسيله هـم تبليغات گمراه كننده رژيم خنثى مى شد و هـم اشكالات متعصبان و مقدس نماها بى مورد مى نمـود. امام و ياران آن بزرگـوار قبل از پيـروزى اينها را نيز ايجاد كـردنـد. رفتار امام و شخصيتهايـى ماننـد شهيد بهشتـى, شهيد مطهرى, علامه طباطبايـى و ... با همسران خود به خـوبـى بيانگر نظر اسلام نسبت به زنان بـود.(35) امام در دوران مبارزه, زنان جامعه اسلامـى را به شـركت در صحنه هاى مبـارزه دعوت كـرد و اقـدامـات آنان را در مبارزه تإييـد نمـود. بعد از پيروزى انقلاب نيز مشاركت آنان را از عوامل اصلى پيشبرد نهضت برشمرد. به عنـوان نمـونه نگاه كنيد به خاطرات خانـم مرضيه حديدچى (دباغ) كه با شهيد آيت الله سعيدى آشنا شـد و به واسطه ايشان وارد صحنه هاى مبارزه گرديد. نامبرده مـى گـويد: در سال 1346 (حدود 25 سالگـى) شهيد سعيدى بعد از چند امتحـان در خصـوص نتـرس بـودن, مسايل ساواك, تحمل شكنجه, ميزان وابستگى دنيايـى و زنـدگـى و بچه ها ... مرا مستقيما وارد قضايا (مبـارزه) كـردنـد.(36) نـامبـرده مـى گـويد: وقتـى سـال 53 در نجف خـدمت امام رسيـدم و گفتـم: دبـاغ هستـم, فـرمـودنـد: همـان دبـاغى كه شهيـد سعيـدى در نـامه هـايـش اسـم مى برد؟(37) معلـوم مـى شـود شهيد سعيدى با اجازه امام, ايشان را به صحنه مبارزه وارد كرده بود. در سال 1347 به مناسبت آغاز پانزدهميـن قرن بعثت پيامبـر اكرم, مراسـم بزرگداشت و جشنى به مدت يك هفته در حسينيه ارشاد برگزار شـد. در آن زمان بـرنامه هاى حسينيه ارشـاد تحت هـدايت و رهبـرى آيت الله شهيـد مطهرى بـرگزار مـى شـد و به ابتكار ايشان و ديگـر برگزاركنندگان اين جشنها, يك روز از ايـن جشنها به زنها اختصاص داشت كه آنان خـود اداره كننـده بـرنامه بـودنـد و اجـراى ايـن برنامه در يك مجموعه مذهبى و زير نظر يك عالـم و روحانى انقلابى در آن زمان بـازتـاب وسيع و اثـر مانـدگارى داشت. مجله سپيـد و سيـاه در شمـاره 786 خـود در آبـان 1347 در مـورد ايـن اجتمـاع اختصاصى چنين گزارش داد: در روز يك شنبه تـالار اصلـى حسينيه ارشـاد در اختيـار بـانــوان گذاشته شده بود. در حدود پنج هزار نفر از خانمها در ايـن مراسم شركت داشتنـد و در تمام ساعات جلسه چه از نظر پذيرايـى و چه از لحاظ مـراسـم مذهبـى و سخنرانيها و ساير امـور, كليه بـرنامه ها عموما به وسيله خانمها اداره مى شد و ايـن امر تا آن روز به كلى بـى سابقه بـود.(38) يكـى از خانمهاى روزنامه نگار مى گـويد كه در سال 57 در فرانسه به ملاقات امام رفتيم. اوليـن چيزى كه به ذهنم رسيد ايـن بـود كه از امام بپرسـم آيا يك دختر مسلمان مى تـواند خبرنگار باشد؟ امـام بـا خط خـودشـان بـرايـم نـوشتنـد: اصل رشته اشكالاتـى ندارد مگر اينكه حجاب رعايت نشـود.(39) دفع اتهامات در مصـاحبه هـا بيانـات امـام در دوران انقلاب و قبل ازپيروزى در دفــع اتهامات رژيـم مبنى بر مخالفت احكام اسلام با زن! اهميت و سهم بسيار داشت. تبليغات رژيـم نسبت به مخالفت اسلام با حضور اجتماعى زنان آن قدر وسيع بـود كه در مصاحبه هاى خبرنگاران با امام در طليعه پيروزى انقلاب, يكى از سـوالهاى ثابت در مـورد نقش زنان در آينده انقلاب بود. به بعضـى از ايـن سـوال و جـوابها تـوجه فـرمـاييـد: سـوال ـ زنان تـوده عظيمـى از مسلمـانان را تشكيل مـى دهنـد, چه نقشـى, چه حقـى شمـا بـراى زنـان در نظام اسلامـى قـايل هستيـد؟ جواب ـ هـم اكنون زنان مسلمان ايران در مبارزات سياسى و تظاهرات بر ضد شاه شركت دارند. به مـن اطلاع داده اند كه در شهرهاى ايران زنان جلسات سياسـى دارنـد. در نظام اسلامـى, زن همان حقـوقـى را دارد كه مـرد دارد, حق تحصيل, حق كـار, حق مــــالكيت, حق رإى دادن, حق رإى گرفتـن. در تمام جهاتى كه مرد حق دارد, زن هم حق دارد ليكـن هـم در مرد مـواردى است كه چيزهايى به دليل پيدايـش مفاسد بر او حرام است و هـم در زن مواردى هست كه به دليل اينكه مفسده مىآفريند حرام است.(40) سـوال ـ شما را مخالف با تمدن قلمـداد مـى كنند و شما نيز هميـن اتهام را به شاه بـرمـى گـردانيـد و ايـن مطلب لزوما قانع كننـده نيست. لطفا ممكـن است موضع و مـوقع خـود را راجع به سه مـوضـوع اصلى در ايران بيان بفرماييد: اصلاحات ارضـى, صنعتـى كردن مملكت و زنان. امام ـ در خصـوص زنان, اسلام هيچ گـاه مخـالف آزادى آنها نبـوده است بر عكـس اسلام با مفهوم زن به عنـوان شىء مخالفت كرده است و شـرافت و حيثيت او را به وى بـاز داده است. زن مساوى مـرد است. زن ماننـد مرد آزاد است كه سرنـوشت و فعاليتهاى خـود را انتخاب كنـد اما رژيـم شاه است كه با غرق كردن آنها در امـور خلاف اخلاق مى كـوشد تا مانع آن شـود كه زنان آزاد باشند. اسلام شديدا معترض به ايـن امر است. رژيـم آزادى زن را البته نظيـر آزادى مـرد از ميان بـرده و پـايمال كـرده است. زنان ماننـد مـردان زنـدانهاى ايران را پر كرده انـد, در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و در خطر قرار گرفته است. ما مى خواهيـم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهديـد مـى كنـد آزاد بسـازيـم.(41) سـوال ـ بـازگشت به قـوانيـن قرآن براى زنان يعنى چه؟ امام ـ در نظام اسلامـى زن به عنـوان يك انسان مـى تـواند مشاركت فعال با مردان در بناى جامعه اسلامى داشته باشد ولى نه به صـورت يك شـىء, نه او حق دارد خـود را به چنين حـدى تنزل دهد و نه مردان حق دارنـد كه به او چنيـن بينديشند.(42) سـوال ـ مشـاركت فعال زنـان در انقلاب چه معنـايـى دارد؟ جـواب - زنـدانهاى شـاه از زنـان شيـردل و شجـاع مملـو است. در تظاهرات خيابانـى زنان ما بچه هاى خردسال خـود را به سينه فشرده بدون ترس از تانك و تـوپ و مسلسل به ميدان مبارزه آمدند. جلسات سياسـى كه زنان در شهرهاى مختلف ايـران بپا مـى كننـد كـم نيست. آنان نقـش بسيار ارزنـده اى را در مبـارزات ما ايفـا كـرده انـد. مادران شجاع فرزنـدان اسلام, خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طـول تاريخ, زنده كرده اند. در چه تاريخـى اينچنيـن زنانى را سـراغ داريـد, در چه كشـورى؟(43) امـام در بيـانـات ديگــرى مى فرمايد: تبليغات سـوء شاه و كسانـى كه با پـول شاه خريده شـده انـد چنان مـوضـوع آزادى زن را براى مردم مشتبه كرده اند كه خيال مـى كننـد اسلام آمـده است كه فقط زنـان را خـانه نشيـن كنـد. چـرا بـا درس خـواندن زن مخالف باشيم؟ چرا با كار كردن او مخالف باشيـم؟ چرا زن نتـوانـد كارهاى دولتـى انجام دهـد؟ چـرا با مسافرت كردن زن مخالفت كنيـم؟ زن چـون مرد در تمام اينها آزاد است. زن هرگز با مرد فرقـى ندارد. آرى در اسلام زن بايد حجاب داشته باشد ولى لازم نيست كه چادر باشد, بلكه زن مى تـواند هر لباسى را كه حجابـش را به وجـود مـىآورد, اختيار كنـد.(44) ايـن تبليغات كه اگـر اسلام پيدا شـد اصلا ديگر زنها بايـد بـروند تـو خانه ها بنشيننـد و يك قفلى هم درش بزنند و بيرون نيايند, ايـن چه حرف غلطى است كه به اسلام نسبت مـى دهند. صـدر اسلام زنها تو لشكرها هـم بـودند, تـوى ميدانهاى جنگ هم مى رفتند.(45) تداوم مقابله بعد از انقلاب گرچه سخـن و رفتار امام و يارانـش سبب ناكام شدن تبليغات منفـى رژيـم و غرب گرايان شـد و بينـش ناب امام بـر بينشهاى ديگر غلبه كرد و انقلاب پيروز شـد ولـى متإسفانه ايـن افكار بعد از انقلاب نيز ادامه داشت كه به نمونه هايى از آن تـوجه مى دهيـم. به هنگام تدوين قانون اساسى در تبييـن حقـوق زنان و وظيفه حكومت نسبت به آنان بحثهاى مختلفى در گرفت. مثلا آيا زنان مى تـوانند به عنـوان نماينده به مجلس راه يابند؟ گـروهـى با راهيابـى زنان به مجلـس مخالف بـودنـد و يكـى از آن بزرگان ـ كه شخصيت محترمى بود ـ با نوشتـن كتابى در ايـن زمينه به طـور مفصل بحث كرد و مطرح كرد كه نمايندگـى مجلـس از مصاديق ((ولايت)) و ((قيمـوميت و سـرپـرستـى)) است و نه تنها زنان بلكه همه مردها هـم نمى تـوانند عضـو مجلـس شورا شـوند زيرا نمايندگى مجلـس ولايت و قيمـوميت است كه به افراد صلاحيت دار داده مـى شـود: اعضاى شـورا اگر فقهايـى باشند جامع الشرايط (حافظ نفـس, نگهبان دين خـود) در ايـن صورت براى آنان ولايت شرعى ثابت است نه وكالت ولـى اگـر فقيه نباشـد يا ديگـر شـرايط (عدالت و ...) را واجـد نباشد حق دخول در اين منصب را شرعا ندارند زيرا ايـن مقام براى فاقد شرايط, دخالت در امر ولـى است بـدون استحقاق و شايستگـى و تصرف در امـور اوست بى اجازه وى. پـس با تـوجه به مطالب مذكـور, عمل شورا بايـد منحصـر به مشـورت باشـد نه هيچ چيز ديگر (تا از مصاديق ولايت شمرده نشود). بر مبناى ايـن مرام (در صـورت مشـورت محض بودن هـم) مانع از دخول زنان در مجلـس شورا, اخبارى است كه دلالت دارند زن نبايد در امور سياسـى, ولايى و غيره مـورد مشـورت قـرار گيـرد خصـوصا در محافل مـردان, اگـر نگـوييـم آيه شـريفه ((الرجال قوامون على النسإ ...)) اطلاق دارد و امثال ايـن امور را در بر مـى گيرد.(46) بزرگـوار ديگرى هنگام تصـويب اصل يكصد و پنجاهـم كه دولت را موظف به تهيه امكانات آموزش نظامى براى همه افراد مى داند گفت: آمـوزش نظامى براى زنان و بانوان سابقه قبلى نـدارد و اگـر ايـن امر, امر مستحسـن و لازمـى بـود حضـرت رسـول اكرم(ص) هم حضرت زهرا(س) را آموزش نظامى مى دادند. ايـن يك بدعت تازه اى بـود كه در زمان طاغوت بـراى از بيـن بـردن و هتك صيانت زنان اين مملكت به وجـود آمد. خواهـش مـن ايـن است كه شما كارى نكنيد كه ايـن بدعت به وسيله شما تإييد شود.(47) در بند پنجـم اصل بيست و يك پيـش نـويـس قـانـون اسـاسـى آمـده بـود: ((اعطاى قيمـوميت فـرزنـدان به مادران شايسته در جهت غبطه آنها در صـورت نبـودن ولى شرعى)) هنگام بحث در باره ايـن بند يكى از بزرگان گفت: در بند پنجـم هـم هميـن طـور است (مبناى شرعى ندارد) اولا وظيفه دولت نيست. ايـن وظيفه مجتهد است و نايب مجتهد يا دادستـان است كه براى صغارى كه آنها ولى ندارند, قيم معيـن كند و اگر به طور مستمر ايـن را بخواهيم در اينجا ذكر كنيم آن هم باز مبناى شرعى ندارد. و به نظر مـن ايـن دو بند (بنـد 4 و 5) خلاف ضـوابط شرعى است.(48) يكـى ديگـر از بزرگـان مـى گـويـد: لازم نيست قيمـوميت به مـادران شـايسته داده شـود, ممكـن است در بعضـى مـواقع به عللـى و جهاتـى غير مادر را انسب بـدانند براى اينكه كـارهـاى بيشتـرى را مـى تـوانـد تقبل كنـــــد و به عهده بگيـرد.(49) متـإسفانه هنـوز هـم نگاه اينچنيـن به زنان وجـود دارد. يك نويسنده محترم تحت عنوان ((دفاع از حديث)) باز هـم با جمعآورى احاديث ضعيف و انبـان كـردن آنان, در مقابل كثـرت ايـن احـاديث خـاضع مـى شـود! و بـا تـوجه به آنها زنها را ناقص العقل مى شمرد. شايسته مشـورت نمـى پندارد, آمـوختـن كتابت, راننـدگـى, تعليـم سوره يوسف را به آنان شايسته نمى داند, محبـوسيت آنان را پيشنهاد مى دهد و ...(50) نگـاه غرب گـرايـانه به زن و حقـوق زن نيز بعد از انقلاب سعى بـر خـودنمايـى داشت. تظاهرات زنان بدحجاب و بـى حجاب طرفدارى آزادى بـى قيـد و بنـد زنـان بعد از پيـروزى انقلاب و در اوج فعاليتهاى گروههاى وابسته و منحرف نمـونه آن بـود. گرچه سالهاى اول انقلاب به خاطر شـور انقلاب و عشق و علاقه وافر مردم به آرمانهاى انقلاب, غرب گرايان جرإت اظهار وجـود نداشتند ولى متإسفانه باز هـم در گـوشه و كنار همان دفاعهاى جاهلانه از آزادى و تساوى حقـوق زن و مرد به سبك غربى به گـوش مى خـورد. ناديده گرفتـن تفاوتهاى ذاتى زن و مرد, دفاعهاى زن گرايانه (فمنيستـى) از حقـوق و آزادى زن و ايـرادهاى نابجـا به احكـام فطـرى اسلام از همان نمـونه است. در حالـى كه غرب كه سـردمـدار تساوى كامل حقـوق زن و مـرد و انكار تفاوتهاى فطرى و طبيعى است, مدتهاى مـديدى است به بـن بست رسيده است. شهيـد مطهرى در مقـدمه كتاب ((نظام حقـوق زن)) مطرح مـى كنـد كه نهضت آزادى و تسـاوى حقـوق زنـان فقط يك غفلت فلسفـى نـاشـى از شتابزدگى نبود بلكه مطامع سرمايه گذاران و كارخانه داران در ايـن جـريان دخيل بـود. كارخانه داران بـراى اينكه زن را از خـانه به كارخانه بكشند و از نيروهاى اقتصادى او بهره كشـى كنند, حقـوق و استقلال اقتصادى زن و آزادى و تسـاوى حقـوق زن و مـرد را عنـوان كردنـد. آنگاه ايشان نمـونه هايـى از درد دل زنان غربـى از ايـن تساوى حقوق را مطرح مـى نمايد. تساوى حقـوقـى كه گرچه بهره هايـى براى زنان داشت ولـى ضـربه هاى جبران ناپذيـرى نيز بـر آنان وارد كرد.(51) امروز بايد با دفاع منطقى از نظام حقـوق زن در اسلام و ارائه وضعيت مطلـوبى از وضعيت زنان هـم در مقابل مخالفان داخلى و هـم در برابـر تهاجـم بيگانگان, به مقابله بپردازيـم. در آخر مناسب است ايـن بخش از بحث را با سخنى از امام به پايان ببريم: ما مفتخـريـم كه بـانـوان و زنان پيـر و جـوان و خـرد و كلان در صحنه هاى فرهنگـى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه اسلام و مقاصـد قرآن كريـم فعاليت دارنـد و آنان كه تـوان جنگ دارنـد در آمـوزش نظامـى كه بـراى دفاع از اسلام و كشـور اسلامـى از ((واجبات مهم)) است, شركت و از محروميتهايى كه تـوطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بـر اسلام و مسلمانان تحميل نمـودنـد, شجـاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتـى كه دشمنان براى منافع خـود به دست نادانان و بعضـى از آخـوندهاى بـى اطلاع از مصالح مسلميـن به وجـود آورده بـودند, خارج نموده اند و آنان كه تـوان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحـو ارزشمندى كه دل ملت را از شـوق و شعف به لرزه در مـىآورد و دل دشمنان و جاهلان بـدتر از دشمنان را از خشـم و غضب مـى لـرزانـد, اشتغال دارنـد.(52) ادامه ايـن بحث را مـى تـوانيـد در بخـش دوم در صفحـات بعدى ملاحظه كنيد. -------------------------------------------------------------------------------- پىنوشتها: 1ـ تاريخ تمـدن, ويل دورانت, تـرجمه احمـد آرام, ج1, ص48 ـ 54. 2ـ زن در آيينه تـاريخ, علـى اكبـر علـويقـى, ص73. 3ـ زن از ديـدگـاه اسلام, علـى ربـانـى خلخـالى, ص31. 4ـ قرآن مجيد در آيات 58 و 59 سـوره نحل ايـن عمل زشت را محكوم كرده و مى فرمايد: هرگاه, يكـى از آنان را به فرزند دختر مژده مى دادند, از شدت غم و حسرت رخسارش سياه شده, سخت دلتنگ مـى شـد. و از ايـن عار, روى از قـوم خـود پنهان مى ساخت و به فكر مى افتاد كه آيا آن دختر را با خـوارى و ذلت نگهدارى كنـد يا او را زنـده به گـور گـردانـد 5ـ چهره زن در آيينه اسلام و قـرآن, مرتضـى فهيـم كرمانـى, ص10. 6ـ ترجمه آيه اول سوره بقره. 7ـ نسإ, آيه 124. 8ـ نحل, آيه 97. 9ـ آل عمران, آيه 195. 10ـ احزاب, آيه 35. 11ـ ترجمه الميزان, ج5, ص113, چاپ بنياد علمـى علامه طباطبايـى. 12ـ كلمات قصار, ص210. 13ـ همان, ص211. 14ـ همان, ص210. 15ـ همـان. #16ـ صحيفه نـور (چـاپ جـديـد), ج8, ص382. (60/2/4). 17ـ همـان, ح1, ص38. (41/7/28) تلگـراف به علم. 18ـ همان, ص47. (41/9/11). 19ـ همان, ص53. (اسفند 41). 20ـ همان, ص57. 21ـ همان. 22ـ همان, ص58. (42/2/12). 23ـ همان, ص90. (42/3/5). 24ـ همان, ص115. (42/3/5). 25ـ نظام حقـوق زن در اسلام, مقـدمه, ص16, چـاپ دفتـر انتشـارات اسلامى. 26ـ مسـإله حجـاب, شهيـد مطهرى, ص2, انتشـارات صـدرا. 27ـ همان, مقدمه ص11. 28ـ پـاسخهاى استـاد به اشكـالات كتـاب مسـإله حجاب, ص7. 29ـ همان, ص10 ـ 13. 30ـ مسإله حجاب, ص211. 31ـ پاسخهاى استاد, ص22 ـ 23. 32ـ همان, ص38 ـ 39. 33ـ همان, ص46 ـ 47. 34ـ مسـإله حجـاب, ص169, چـاپ صـدرا قطع جيبــى. 35ـ رجـوع كنيـد به پيـام زن شماره 70, ص38 به بعد, شمـاره 72, ص16 به بعد, شمـاره 51, ص56 به بعد, شماره 41, ص14 به بعد. 36ـ مجله پيـام زن, شمـاره 12, مصـاحبه بـا خـانـم دباغ. 37ـ همان, شماره 15, ص9. 38ـ به نقل از مجله پيـام زن, شمـاره 62, ص34 و 35. 39ـ همان, شماره 55, ص5. 40ـ صحيفه نور, ج2 جديد, ص515. 41ـ همان, ج1, ص500, مصـاحبه بـا لـومـونـد در عراق. (57/2/4). 42ـ همـان, ج2, ص298, مصـاحبه بـا مجله نيـورو آمستردام. (57/8/18). 43ـ همـان, ج2, ص310, مصـاحبه بـا مجله القـومـى العربـى. 44ـ همان, ج3, ص3. (57/10/7). 45ـ همان, ج2, ص540, (57/9/20). 46ـ رسـاله بـديعه, محمـدحسيـن حسينـى طهرانـى, ص215 ـ 217. 47ـ صـورت مشـروح مذاكـرات قـانـون اسـاسى, ج3, ص1402. 48ـ همان, ج3, ص1738. 49ـ همان, ج3, ص1740. 50ـ ر.ك. مجله علـوم حديث, سلسله مقالات ((دفاع از حديث)), ش10. 51ـ نظام حقـوق زن در اسلام, ص10 ـ 13. 52ـ صحيفه نور, ج21, ص172. ماهنامه پيام زن ـ شماره 91 ـ مهر 78