مسئله زنان در گفتمان نوگراى اسلامى - هبة رئوف عزت ، محمدحسين مظفرى
چکيده:
در کنار دو ديدگاه سنتى و سکولار، فريادهايى نيز شنيده مىشود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامى درباره زن است . اين مقاله به تبيين آراى شيخ محمد غزالى و شيخ يوسف قرضاوى، دو نمونه بارز اين گفتمان اصلاحى، مىپردازد . شرايط فعلى جهان اسلام، شاهد جبههگيرى شديد و آشکار دو جريان اسلامى و سکولار در قملروى فکرى فرهنگى، و در موضوعات مختلف اجتماعى، اقتصادى و سياسى است . مسئله زن يکى از مسائلى به شمار مىرود که درگيرى اين دو جريان در آن متبلور شده است .
ويژگىهاى گفتمان اسلامى درباره زن
1 . سنتگرايى و التزام به نص: هرچند گفتمان اسلامى در موضوعاتى مانند اقتصاد و سياستبه دليل دلبستگى به قدرت و علاقهمندى به ايجاد تغيير در آن، به اجتهاداتى دستيازيده است، ولى در زمينه مسائل متعلق به زن، با شعار التزام به نص، از تلاش فکرى و اجتهادى باز مانده است . به عبارت ديگر، بهجاى آنکه با پذيرش نص، براى ترجمه و تطبيق آن با شرايط زندگى، به احياى آن بپردازد، با نگرش متحجرانه به واژههاى نص و ارتباط آن با مبناى آراى فقيهان سابق، از شناخت ثابت و متغير آن در فقه و فتوا باز مانده است . 2 . تاريخگرايى و سطحىنگرى: گفتمان اسلامى در محدوده تجربه تاريخى عصر نبوى گرفتار آمده و نتوانسته است از اين تجربه تاريخى و ريشههاى آن به عنوان منبعى براى زايش تجربههاى نوين استفاده کند تا اين تجربههاى جديد، در همان مسير حرکت کرده و نمونههاى تازهاى را متبلور سازد . اين جريان، تکريم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از زنان و يا مشارکت زنان صحابه را به عنوان نشانههاى توجه اسلام به حقوق زن مطرح مىسازد; بىآنکه بداند با چه شيوهاى قارد است وضعيت فعلى زنان را جهت دهد، يا اينکه چگونه مىتواند از اين تجربه به عنوان وسيلهاى براى تبيين زندگى روزمره در قرن پانزدهم هجرى بهره برد . اين سطحىنگرى در مواجهه با مسائل، و فقدان تعمق، ريشهيابى و تدوين آنها موجب اخلال در کار زن شده و به دو راه حل انجاميده است: محدود شدن کار زنان به زمينهها و مشاغل معين، و يا فراغت کامل براى خانواده .
تحجر متفکران سکولار
با گذشت چند دهه، طرحها و انديشههاى گفتمان سکولار تغيير نکرده است و همچنان گرد مفهوم مردسالارى دور مىزند; مفهومى که از ديدگاه اسلامى کاملا با قواميت مرد تفاوت دارد . منظور از مردسالارى، از نظر لغوى، حکومت مرد است و ريشه آن به عنوان يک مفهوم، به تمدن رم برمىگردد که پدر خانواده بر تمامى افرادى که تحتسرپرستى وى قرار داشتند، اعم از دختران، پسران، زنان و همسران فرزندان، حاکميت مطلق داشت . مفهوم مردسالارى در نوشتههاى دوران جديد براى نقد سيطره پدر در خانواده بهکار برده شد . بهکارگيرى مفهوم پدرسالارى نيز در غرب به دو جريان مربوط مىشود: جريان علمانيت که دين را پايه اساسى توجيهکننده اعمال پدرسالارى و ايجاد مبناى شرعى براى آن مىداند; زيرا خداوند نيز خود داراى ذاتى پدرمآبانه و سلطهگر است; جريان مارکسيستى که در انتقاد از نظام طبقاتى جامعه و دولت از اين مفهوم استفاده مىکند و اعتقاد دارد اين دو داراى بنيانهاى پدرسالارى هستند . مفهوم پدرسالارى در دوران معاصر، براى رد دين و قبض دولتبهکار رفته است . در نتيجه، با ديدگاه اسلامى که به وجود دولتبه عنوان چارچوبى براى اداره امور سياسى اعتقاد دارد، کاملا تعارض دارد . اختلاف ديدگاه اسلامى با ديدگاه غربى درباره خانواده، به تفاوت نگرش آنها به دين و رابطه زن و مرد مربوط مىشود و در واقع، معرفتشناسانه و سياسى است و بدون در نظرگرفتن نظريه سياسى، قابل درک نخواهد بود . جريان سکولار، در تلاشهاى علمى خود براى نزديکشدن به فهم متون دينى و شرعى، به راى و نظر جمهور ملتزم نمىباشد و با روش اجتهادى آنان، که بر پايه احترام به اصول تفسير و علم اصول مىباشد، مخالفت دارد; يا آنکه با هجوم بر راويان و طعن آنان و قراردادن نص در جايگاهى تاريخى، صلاحيت آن را به زمان نزول محدود مىنمايد . در اين شيوه، تعامل با نص دينى از طريق ابزارهاى اصول فقه انجام نمىشود; بلکه به شيوهاى صورت مىگيرد که به گفتمان نزديکتر است .
گفتمان اصلاحى
اما در مقابل اين جريان سکولار، فريادهايى نيز شنيده مىشود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامى درباره زن است . اينک به دو نمونه بارز اين گفتمان اصلاحى، يعنى شيخ محمد غزالى و شيخ يوسف قرضاوى، از انديشمندان معاصر، اشاره مىکنيم:
شيخ محمد غزالى و نگرانىهاى زنان
شيخ محمد غزالى از ابتداى فعاليت علمى خود، از شريعت اسلامى دفاع کرده استخواننده تاليفات وى، اين اخلاص در دفاع از اسلام را در آثار وى مىيابد . شيخ، خيلى زود، به وجود مشکلاتى در رابطه با مسائل زنان در جهان اسلام پى برد . وى در کتاب اسلام و نيروهاى بيکار، که در اوايل دهه شصت ميلادى انتشار يافت، به بررسى وضعيت نامطلوب زنان در دنياى اسلام پرداخت . وى در اين کتاب، همگان را به انجام اصلاحات و بازگشتبه اصول فرا مىخواند . با وجود اين، همچنان از رسوبات کهن «الازهر» متاثر است و از بيم الگوى مسلط و قدرتمند غربى، که در صدد است زن را از کانون خانواده جدا کند و بدون تعيين ضوابط، به مشارکت در زمينههاى عمومى فراخواند، همچنان موضع محافظهکارانه خود را حفظ مىکند . به عقيده او، جنس مرد از زن قوىتر است و برترى برخى از زنان در بعضى از زمينهها به اين حقيقت کلى خدشه نمىرساند . در نتيجه، نگرانى اخلاقى و «سد ذرايع» تنها دغدغهاى است که خواننده در دسته اول آثار شيخ مىيابد . شيخ در حقوق بشر بين تعليم اسلام و اعلاميه ملل متحد، از مشارکت زنان استقبال مىنمايد; اما مشارکت آنان را به شروطى از قبيل داشتن نياز مالى، يا به قلمروى حرفههايى معين که براى زن مناسبتر است، محدود مىگرداند . همچنين مطالبى را در دفاع از قواميت مرد بيان کرده، متعرض ممارستهاى سوء مردان در منع زن از مشارکت در امور عمومى نمىشود . شيخ، در سالهاى بعد، به اهميت موضوع پى برده، مسائل را در قلمروى گستردهترى مطرح مىکند و درمىيابد که به جاى تاکيد بر اصل مشارکت و نقش زن، بايد به تعيين ضوابط مشارکت پرداخت . در اوايل دهه هشتاد ميلادى، گفتمان و افکار وى در خصوص مسئله زن، در دامنه گستردهترى تکامل يافت . اين گفتمان جديد عبارت است از پاکسازى فرهنگهاى موروثى، و تاسيس روشى سالم براى مواجهه با اصول، يعنى قرآن و سنت، تا از اين طريق، فهم و درک خود را از نظر آلوده به هواى نفس يا متاثر از عادتها و سنتهاى موروثى تطهير کنيم . پس از آن، شيخ مىکوشد با پرداختن به واقعيتهاى موجود در جامعه، گسست فراوان ميان تعاليم اسلام و وضعيت زنان را روشن کند . در صد پرسش از اسلام مىگويد: «من اين سؤال را مطرح مىکنم که آيا در جهان اسلام با زنان مطابق تعاليم اسلام رفتار مىشود . گمان نمىکنم چنين رفتارى تحقق يافته باشد، مگر به صورت جزئى و بسيار اندک» . شيخ در پاسخ به پرسشهايى درباره مسائل مربوط به زنان و نقش آنان در جامعه، بر اهميت آموزش، و مشارکت زنان در فعاليتهاى مساجد تاکيد مىورزد و با اشاره به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و زنان صحابى به بيان حقوق زن در خانواده و جامعه مىپردازد . وى بر اين مطلب واقف است که «دينداران فاسد» - به تعبيرى - از همان دوران رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مانع شدند که زن مسلمان در مسير شکوفايى خود حرکت نمايد . ممکن است تصور شود که اين نظرات انديشههايى است که با تمدن جديد همسويى دارد . وى با رد اين گمانهزنى مىگويد: «مايل نيستم که از مطالب من استنباط شود که من خواستار انتقال آثار تمدن غربى به جوامع خودمان هستم ... مىخواهم نصوص مکتوب يا مفهوم از سيره و رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و سلف اول او اعمال شود» . او عقيده دارد که آينده اسلام بسته به اين است که ما نظر خود را درباره بسيارى از مسائل، از جمله موضوع زنان، اصلاح نماييم . در پايان دهه هشتاد ميلادى، کتاب مهم شيخ محمد غزالى، سنت نبوى بين اهلفقه و اهلحديث انتشار يافت . بخش دوم کتاب، که به مسئله زن اختصاص دارد، با بررسى مسئله حجاب شروع مىشود و در آن، جواز کشف قرص صورت بيان مىگردد . شيخ، با پرداختن به اين مسئله، موضوعى را که احتمالا مىتواند به وسيلهاى براى ممنوعيت کلى زن از ورود به امور عمومى تبديل گردد، از سر راه برمىدارد و هدفش بازگشتبه اصول و احياى فقه اعتدالى است در اينجا از زن مسلمان مىخواهد که در زندگى عمومى و حيات اجتماعى مشارکت کند . شيخ، در شرايطى که دشمن از جهات مختلف در جهان اسلام نفوذ کرده، به اين نکته پىبرده است که اين عصر به زنانى نياز دارد که از منزل خارج شده، در عرصههاى گوناگون جهاد کنند . بنابراين نظر سابق خود را صيقل داده و در کتاب اخير، ضمن تاکيد بر نقش خانواده، بر اهميت نقش زنان در فرصتهاى اجتماعى تاکيد مىکند . شيخ اذعان دارد که در بين زنان، افرادى هستند که به خوبى توان اداره امور جامعه اسلامى را در زمينههاى مختلف دارا مىباشند: «مؤنثيا مذکر بودن چه دخالتى در اين امر دارد؟ زن متدين از مرد کافر بهتر است» . تلاش فکرى و نظرات عالى شيخ درباره امور امت و وضعيت زنان در کتاب مسائل زن بين سنتهاى موروثى و وارداتى به اوج تعالى خود مىرسد . در مقدمه آن مىخوانيم که انسانيتبا دو بال زن و مرد پرواز مىکند و شکستن يک بال به معناى توقف و سقوط است . شيخ در اين کتاب، به مقايسه بين وضعيت زنان در جامعه اسلامى و جوامع ديگر مىپردازد و اندوه خود را از وضعيت زنان آشکار مىکند . همچنين صفحات مفصلى را به بيان تاريخ مشارکت و حضور زن در ايجاد نهضت و تمدن اسلام اختصاص داده است . سپس به بيان مفاهيمى مىپردازد که مىبايد درباره آنها اصلاح صورت گيرد و در نهايت، مردان و زنان را به آداب پاکيزه جامعه اسلامى تذکر مىدهد . شايد نقطه اوج تاليفات شيخ درباره زنان مطلبى است که او در کتاب ميراث فکرى ما در ميزان عقل و شرع بيان مىکند; زيرا در اين کتاب گامى فراتر نهاده و به بيان نقشى مىپردازد که زن در ايجاد «تمدن اسلام و ميراث فرهنگى آن» داشته است . سير دائمى تاليفات شيخ اين نکته را مىنماياند که او همواره بر اهميت و محوريتخانواده از نظر اسلام، و چالشهايى که در اين عصر با آن مواجه مىباشد، تاکيد ورزيده است . اين اهتمام، در ابتدا، صبغه و رنگى اخلاقى داشت و در آن، به رذايلى که به لتخروج از منزل مىتواند بروز نمايد، پرداخته مىشود . آنگاه که به حقوق بشر مىپردازد، قسمتى از گفتار خود را به خانواده اختصاص مىدهد و از اين طريق، مفهوم اسلامى حقوق را در قالب حقوق جمعى و دوجانبه - و در مواجهه با مفهوم سکولار و فردى - مطرح مىنمايد . وى تاکيد دارد که التزام به سلوک و اخلاق اسلامى ضرورت داشته و نمىتوان به اندازه تار مويى از آن کوتاه آمد: «نمىخواهيم که زن از دوران حريم خارج شده و به عصر حرام منتقل گردد» . با وجود آنکه شيخ در موضعگيرىهاى خود از مشارکت زنان در فعاليتهاى عمومى امت اسلامى حمايت مىکند، ولى همزمان بر اهميت کانون خانواده و نقش زن در آن تاکيد مىورزد و مىداند که با گفتار و حسن نيت نمىتوان به رفع اشکال پرداخت . بنابراين مىکوشد که يک راه حل عملى ارائه نمايد که بتواند بين اين دو وظيفه موازنه ايجاد کند . يکى از پيشنهادات وى اين است که مشاغل نيمهوقتبراى بانوان فراهم گردد، تا براى آنان جمع بين حضور در کانون خانواده و فعاليت در عرصه اجتماع ممکن گردد . همچنين، عالمان دينى را به مطالعه دقيق اين موضوع فرا مىخواند که چگونه در صدر اسلام، روابط بين زن و مرد تنظيم شده بود و چگونه تمامى افراد خانواده مىتوانستند در صحن مسجد اجتماع نمايند ... و چگونه تمامى فقها بر اين مطلب اجماع دارند که اگر ميهن اسلامى مورد هجوم همگانى واقع شود، هر مسلمانى وظيفه دارد که با مال و جان خود از سرزمين اسلامى خود دفاع کند . در پرتو اين روابط که توسط شرع تنظيم گرديده است مىتوان محيطى را تصور کرد که خانواده در آن شکل گرفته، شکوفايى و حمايتيافته و رسالتخود را ايفا نمايد . شيخ محمد غزالى از همان آغاز جهتسرزنش را متوجه داخل مجموعه اسلامى کرد و انتقاد از خود را بر نقد ديگران ترجيح داد و تاکيد داشت که در اين موضوع و مسائل آن «تهاجم فرهنگى در حيطههاى فراغ خودى امتداد مىيابد» . ازاينرو، اتباع جنبشهاى مربوط به آزادى زنان را به آرامش فرامىخواند و از آنان مىخواستحرکتخود را بر اساس روشهاى اسلامى تنظيم نمايند تا نهضت آنها با توفيق قرين گردد . وى عقيده داشت که جنبش بالنده زنان بايستى آن دسته از متجددان را که در قلمروى مسائل زنان، بردگى اروپا را پذيرفتهاند و در صدد ترويج فساد در سرزمين اسلامى هستند و به موضوع عفت و خانواده اهميت نمىدهند، از خود طرد نمايند .
زن در انديشه و فتاواى شيخ يوسف قرضاوى
در نظر قرضاوى، اسلام مؤنثبودن را حرمت مىنهد و آن را با ترکيبى از آداب اجتماعى و احکام شرعى حفظ مىکند . در واقع، هدف اسلام آن است که فعاليت زن را در جامعه تنظيم نمايد و او را در مواضعى که در معرض فتنه يا شبهه قرار مىگيرد، حمايت کند; نه آنکه از فعاليت و مشارکتبازدارد . شيخ در تاليفات خود، با استناد بر احاديث صحيح و وقايع سيره تابناک نبوى، نشان مىدهد که چگونه زن، در عصر رسالت، به تبليغ در مسجد و حضور در مجالس علم و حوادث عمومى، و حتى دفاع از دين و دولت مىپرداخت . وى با تاکيد بر نقش زن در خانواده، به عنوان نخستين واحد اجتماعى در بنيان امت اسلامى، براى مشارکت او در مشاغل عمومى يا ادارى شروط و حدودى تعيين مىکند و در هر حال، همچنان مرکز ثقل فعاليتش را خانواده مىداند . شيخ قرضاوى، با محکوم کردن ديدگاههاى افراطى و تفريطى درباره زن، دو گروه را به اعتدال فرا مىخواند: گروهى که در حق زن کوتاهى کرده، با نگاهى تحقيرآميز به او مىنگرد و در مقابل، دسته ديگرى با تجاوز به حدود الاهى و فطرت انسانى درباره شان و مقام زن به افراط افتادهاند . شيخ به ريشهيابى موضعسختگيرانه درباره زنان مىپردازد و سرچشمه آن را دو چيز مىداند: 1 . بسيارى از افراد، از نصوص شرعى، بهويژه نصوص صحيح سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، که متضمن آسانگيرى و مقاومت در برابر سختگيرى است، آگاهى ندارند; 2 . آن دسته از نصوص را هم که مىشناسند، درست نمىفهمند و آنها را در موضع صحيح خود قرار نمىدهند .
اهليت و ولايت زن
شيخ، با اشاره به حديث «زنان! من کسانى را چون شما نيافتم که در عقل و دين ناقص باشند و عقل مرد خردمند را بربايند» افرادى را که حديثسابق را به تنهايى به عنوان يک نص اساسى در خصوص برخورد با زن و ديدگاه اسلام درباره وى لحاظ کردهاند، سرزنش مىکند و عقيده دارد که اين يک خطاى آشکار و روشن است که با روش متعارف و معمول برخورد با قرآن و سنت مخالفت دارد . وى همچنين بر يک قاعده اصولى تاکيد دارد که بر اساس آن، بايد نص را در سياق مناسبت و شان نزول يا ورود آن مطالعه کرد و پس از آن، عام يا خاص بودن آن را بررسى کرد . فتواى شيخ درباره جواز يا عدم جواز داوطلبى زنان براى مجالس نمايندگى در چارچوب کلى مشارکت زنان در جامعه تعيين شده و در اين خصوص به تاسيس اصل معتبر اباحه مىپردازد: در مسئله داوطلبى زنان براى مجالس نمايندگى، برخى استدلال مىکنند که نمايندگى زنان موجب ولايت و سرپرستى زنان بر مردان مىشود، و اين ولايت در شرع ممنوع مىباشد . قرآنکريم اصلى را ايجاد کرده است که بر اساس آن، مردان بر زنان ولايت دارند (الرجال قوامون على النساء) ; پس چگونه مىتوان وضعيت را عکس کرده، زنان بر مردان ولايتيابند . در اينجا لازم است دو مسئله را مطرح نمايم: نخست آنکه تعداد زنانى که براى مجالس نمايندگى داوطلب مىشوند، بسيار محدود است; در نتيجه اکثريت قاطع با مردان خواهد بود و اتخاذ تصميم در اختيار اکثريت مىباشد ... از طرفى آيه کريمهاى که موضوع ولايت مردان را بر زنان مطرح کرده است، اين ولايت را تنها در زندگى خانوادگى مقرر داشته است ... اما سرپرستى بعضى از زنان بر بعضى از مردان - در خارج از کانون خانواده - مورد نهى و منع واقع نشده است; بلکه سرپرستى و ولايت کلى زن بر مرد ممنوع مىباشد .
زن مسلمان، فردا و آينده جنبش اسلامى
شيخ دستيابى به عزت و عظمت گذشته را تنها از طريق بازگشتبه اصول و سرمشق گرفتن از سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و مسير زنان صحابى امکانپذير مىداند: «انتظار اين است که زن مسلمان از دين و زندگى خود آگاه باشد، واجباتش را نسبتبه پروردگارش و تکاليفش را نسبتبه همسر و فرزندانش و تعهداتش را درباره جامعه، دين و امت اسلامى به انجام رساند . انتظار داريم که نهضت واقعى اسلامى را رهبرى کرده و مبلغى مسلمان، مربى و ارشادکنندهاى پر توان و معلم فرزندان همجنس خود باشد و نهضتى واقعى را رهبرى کند» . هنگامى که شيخ زن را به مشارکت فرا مىخواند، به خوبى از شيوه برخورد غرب با زن آگاه است و مىداند چگونه مادىگرايى، به فروپاشى بنيان اجتماعى انجاميده، و زن در معرض ستم، زورگويى، تجاوز و سوءاستفاده جنسى قرار گرفته است . اين وضعيت موجب اضمحلال خانواده و بنيان اجتماعى گرديده است . ازاينرو، از مسلمانان مىخواهد که از افراط و تفريط پرهيز کنند; زيرا اگر زنان در حرکت و عمل خود، از ضوابط و آداب شرعى تخطى نمايند، ممکن است اين کار به ازهمگسيختگى اجتماعى منجر گردد . همچنين هشدار مىدهد که راه حل جانشين اين نيست که با استناد به «سد ذرايع» زنان را در خانه محدود کرده و با سختگيرىهاى بىمورد، مشارکت آنان را در جامعه تضعيف نماييم . بنابراين از نظر شيخ، مسئوليت زن مسلمان معاصر، يک مسئوليت ايجابى، و رهايى از رسوبات و سنتهايى است که از دورههاى عقبماندگى و ارتجاع باقى مانده و نقش برجسته و بارز زن را در پيوستن به جنبش بيدارى، تضعيف کرده است .
به سوى حل منازعه
گفتمان اسلامى مبتنى بر يک تقسيم کار اجتماعى مىباشد: زن مسئوليت زندگى خصوصى را در خانواده بر عهده دارد و مرد براى طلب رزق و اعاده شريعت و ايجاد دولت در زمينههاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى تلاش مىکند . هرچند در اين امور هم ممکن است زن به صورت استثنايى و از باب ضرورت در زمينههايى چون تدريس، تبليغ، امور پزشکى و مشابه آنها مشارکت دادهشده باشد . اما گفتمان سکولار، فعاليت زن در خارج از خانه را شرط استقلال مالى و آگاهى از خويش، جامعه و ضمانت اجرايى مشارکت مىداند . در نظر اين گروه، خانواده عملا بنيانهاى مردسالارى را تقويت کرده و مرد در خانواده مىتواند قدرت خود را نسبتبه زن اعمال کند . پرداختن به وظايف مادرى که بر عهده زن نهاده شده، سبب گرديده است زن در امور زنانه و تربيت فرزندان محدود گردد و مردان زمينههاى فعاليتسياسى و فرهنگى را به قلمروى انحصارى خود تبديل نمايند . ارزشهاى متعلق به زن، مانند عفت و تعالى به مقام مادرى، در واقع ارزشهايى هستند که از نظر ايدئولوژيک به خودآگاهى زن لطمه مىزنند . بدينترتيب، وادار ساختن زن به مشارکت در عرصههاى اجتماعى به منظور تحقق آزادى وى، اساس و گوهر گفتمان سکولار درباره زن را تشکيل مىدهد . اين شيوه، فعاليت اجتماعى را همواره بر مسئوليتهاى زن در زندگى خصوصى و خانوادگى ترجيح مىدهد . از طرفى، مشارکت در قلمروى خانواده به فراموشى سپرده شده تا از ميان برود و يا دستکم اصل آن مورد نزاع قرار گيرد . ترديدى نيست که بايد به اين دوگانگى و تضاد بين وضعيتخانوادگى و اجتماعى خاتمه داد و با سياسى کردن کانون خانواده، راه آن را به سوى مسائل اجتماعى گشود و به تمامى نقشهاى آن، سمتوسويى سياسى داد . بدينگونه زن و مادر به لحاظ اينکه مشاهده مىکند مسائل اجتماعى بر وضعيتخانوادگى، اجتماعى و حرفهاى، آينده فرزندان و شرايط کارى همسرش تاثير دارد، به سوى مشارکت در امور جامعه کشيده مىشود . اگر ما همزمان با تاکيد بر نقش زن در درون خانواده، به تلاش و حرکتحرفهاى، داوطلبانه، فرهنگى و سياسى وى احترام نهاديم، تضمين کردهايم که مسائل زنان عملا از مرحله شعار گذشته و با مسائل مهم ملى درآميخته است . شايد يکى از کليدهاى گشاينده مشکلات اجتهاد اين باشد که به انفصال موجود بين علوم اجتماعى و علوم شرعى خاتمه داده شود . از آنجا که کوششهاى فکرى و اجتهادات علمى شيخ محمد غزالى و شيخ يوسف قرضاوى در درون قلمرو اصول، محصور گرديده بود، نتوانستبين نتايج علمى و مطالعات ميدانى و عمليات فقه و فتوا ارتباط مستحکمى ايجاد نمايد و به تحليل، مقايسه و تفکيک دو ديدگاه اسلامى و سکولار درباره طرحهاى مربوط به زنان بپردازد . شايد بتوان يکى از مسائل پيشنهادى براى اين مطالعه تطبيقى را به اين شکل مطرح کرد که ارتباط بين مفاهيم خلافت، ولايت و اهليت در ديدگاه اسلامى، از يک سو، و مفهوم قواميت، از سوى ديگر را با مطالعه دقيق و بررسى دلالتهاى گسترده آن در قرآنکريم بشناسيم و در نتيجه، مفهوم قواميت را به مسئوليتهاى مرد در خانواده محدود نکرده، به عنوان مفهومى مطرح کنيم که حاکى از يک واقعيت موجود در سطح مردم جهان مىباشد; زيرا اين مفهوم، به صورت مکرر، در زمينه مسئوليت هر دو جنس براى رسالت و تبليغ اسلام بهکار رفته است; ولى به صورت يکجانبه به عنوان حق مرد و تکليفى براى زن در محدوده زندگى خانوادگى مورد استفاده قرار گرفته است . پگاه حوزه، ش 66 و 67