مسائل زن و خانواده در محضر آيتاللّه اميني «قسمت ششم»
آية الله اميني پيام زن: در ادامه گفتگوهايي كه طي شمارههاي پيش در خدمتتان بوديم، بحث در باره حقوق انساني زن بود. در اينجا مناسب است در اين باره بحث كنيم كه زن به عنوان يك انسان و از جهت انسان بودن چه حقوقي دارد؟حضرت آيتاللّه اميني: با عرض سلام مجدد به خوانندگان محترم و عرض معذرت كه توفيق نصيب نشد در طي چند شماره گذشته مجله در خدمتتان باشيم. البته الحمداللّه تبديل به احسن شد و در اين فاصله از علماء بزرگوار استفاده كرديم.ما در بحثهاي گذشته اين مطلب را عرض كرديم كه اسلام بين زن و مرد از حيث انسان بودن هيچ تفاوتي قائل نيست و اين اصل را به حدي مسلم ميداند كه در آيات و روايات هيچ جايي لازم نميبيند بر اين موضوع صراحتا تأكيد كند. بنابراين هر جا كه در قرآن يا در احاديث خطاب به انسان ديده ميشود شامل زن و مرد هر دو است. در همان زمانها اين مسأله حتي براي جوامع متمدن هم مطرح بود كه آيا زن اصولاً انسان است يا نه؛ يا نيمه انسان است، اما براي اسلام اصلاً اين مسأله مطرح نيست و اين يك موضوع جانبي است.پيام زن: وقتي كه اين ديدگاه در اسلام اين قدر محرز و قطعي است، پس به چه دليل بعضي از افراد بخصوص معدودي از صاحبنظران بزرگ در اين مسأله تأمل و ترديد داشتهاند؟!حضرت آيتاللّه اميني: اين افكار گاهي مطالعه نكرده و تحت تأثير انديشههاي غير اسلامي و بيرون از دين قرار گرفتهاند و البته بسيار نادر است. لكن اين نكته نيز بيتأثير نيست كه مردهاي ما غالبا مردانه فكر ميكنند و شايد اگر بيطرفانه قضاوت ميكردند وضع ما خيلي با حالا فرق ميكرد. مردمحوري، خودمحوري و مرد را عاليتر دانستن، همه اينها از رسوماتي است كه از سابق باقي مانده است. الآن هم در همه جوامع افرادي هستند كه زن را عقبتر و پايينتر از مرد ميدانند. اسلام با اين افكار موافق نيست.پيام زن: به عبارتي ميتوان گفت كه وجود اين ديدگاههاي شاذّ و نادر منافاتي با قطعيت و بداهت مطلب ندارد. همان طور كه مثلاً برخي از سوفسطائيان و ايدهآليستها منكر يك امر بديهي، يعني اصل وجودند و همه چيز را ذهني و خيالي ميدانند در عين حالي كه وجود واقعيات متعدد خارج از ذهن به هيچ وجه قابل ترديد و انكار نيست. به هر حال از بحث اصلي دور نشويم. سؤال در باره حقوق انساني زن بود.حضرت آيتاللّه اميني: همان طور كه ميدانيد در حدود يك قرن ميباشد كه موضوع حقوق بشر در سطح جهان مطرح است. البته اسلام از ابتدا در اين قسمت بحث كرده و حقوقي را تعيين و امضا فرموده است. من مطلبي را كه در اين رابطه يعني در باره حقوقزن عرض ميكنم همان حقوقي است كه بعضا به عنوان حقوق بشر مطرح ميشود، و بين زن و مرد مشترك است و در اينجا به مهمترين آنها اشاره ميكنم؛1ـ حق حيات و زندگي:انسان به عنوان يك موجود زنده اين حق را دارد كه حياتش را ادامه دهد و كسي حق ندارد كه بدون مجوز قانوني و شرعي اين حق را از او سلب كند.2ـ حق آزادي:هر انساني، چه زن و چه مرد، آزاد آفريده شده است و اين آزادي در نهادش گذاشته شده است. كسي هم حق ندارد اين آزادي را از او سلب كند مگر اينكه مزاحم آزادي ديگران يا مزاحم مصلحت خودش و جامعه شود.3ـ حق استفاده از منابع طبيعي:انسان در يك جهاني زندگي ميكند كه نيازهاي خاصي دارد. نياز به آب دارد، نياز به هوا دارد، نياز به غذا و لباس دارد. بايد بتواند از غذا و آب و هوا و امثال اينها استفاده كند. منابعي مثل معادن، جنگلها و درياها متعلق به مردم است و انسان طبعا حق دارد از اينها استفاده كند. كسي هم حق ندارد مانع او بشود. مگر اينكه استفاده از اين حق، مزاحم حقوق ديگران شود. در مورد حق سكونت نيز همين طور است، از آنجا كه انسان نيازمند به مسكن است، طبعا براي تهيه مسكن مجاز است كه در محدوده كشور يا شهرش يا هر جاي ديگر براي خودش موطن و مسكني انتخاب كند. البته طبيعي است كه همه اين موارد بايد داراي نظام و ضوابط خاصي باشد كه ضرورت زندگي اجتماعي و لازمه تأمين مصالح عمومي است.مردهاي ما غالبا مردانه فكر ميكنند و شايد اگر بيطرفانه قضاوت ميكردند وضع ما خيلي با حالا فرق ميكرد. مردمحوري، خودمحوري و مرد را عاليتر دانستن، همه اينها از رسوماتي است كه از سابق باقي مانده است. الآن هم در همه جوامع افرادي هستند كه زن را عقبتر و پايينتر از مرد ميدانند. اسلام با اين افكار موافق نيست.پيام زن: در رابطه با حق آزادي و حق استفاده از منابع طبيعي به تزاحم حقوق اشاره فرموديد. ولي در حق اول يعني حق حيات به تزاحم حقوق فرد با افراد ديگر يا با جامعه اشاره نشد.حضرت آيتاللّه اميني: در همه اين موارد بحث در اين است كه انسان به طبع انساني خود و به عنوان اصول اوليه، داراي چنين حقوقي است و طبيعتا اگر بنا باشد كه استفاده از اين حقوق موجب تجاوز و تعدي به حقوق ديگران و جامعه باشد، قطعا محدود ميشود. مثلاً اگر كسي متعرض حيات ديگران شده باشد يا امنيت جامعه را در معرض خطر قرار داده باشد، نميتوان گفت كه باز هم حق حياتش محترم و محفوظ است، بلكه در واقع خودش اين حق را از خودش سلب كرده است و قوانين مدني كه رتبهاش بعد از حقوق انساني و حقوق اساسي است، تكليف او را روشن خواهد كرد.4ـ حق بهداشت و درمان:زن و مرد به عنوان انسان حق دارند كه براي صيانت از حيات و سلامتي خود، از محيط سالم و بهداشتي بهرهمند باشند و آنچه را كه براي درمان و رفع بيماري نيازمندند در اختيار داشته باشند و اين حق طبيعي هر انساني است كه هيچ كس نبايد مانع آن بشود.5ـ حق اشتغال:لازمه تأمين نيازهاي زندگي، كار كردن است. و لذا زن و مرد حق دارند كه براي رفع احتياجات خود به كار بپردازند و نتيجه كار هر كسي هم متعلق به خودش است. بنابراين هر كسي كه براي ديگري كار ميكند بايد مزد عادلانهاي دريافت كند. مزد عادلانه يعني مزدي كه به اندازه كار است، با قطع نظر از اينكه نيروي كار، زن است يا مرد، سياه است يا سفيد. چرا كه هر كسي در قبال كاري كه انجام ميدهد حق دريافت مزد دارد. نميشود به كسي گفت كه چون تو زن هستي بايد به ازاي كار مساوي، حقوق كمتري دريافت كني. اسلام كاملاً با اين امر مخالف است. از نظر اسلام اگر زن در خانه يا در هر جاي ديگر كار كند همان حقوقي به او تعلق ميگيرد كه به مرد تعلق ميگيرد. از اين جهت به نظر من در جهان ما، به زنها ظلم ميشود، براي اينكه غالبا از نياز زنها استفاده ميشود، آنها را به كار ميگيرند و به جاي مزد عادلانه حقوقي كمتر از مردها به آنها اختصاص ميدهند. در غرب هم متأسفانه اين مطلب كاملاً رواج دارد و از زن به عنوان كارگر ارزان و كارمند ارزان استفاده ميكنند. منظور از حقوق عادلانه كه عرض كردم حقوق مساوي نيست. هر كس بايد به اندازه ارزش كارش مزد بگيرد. يك كارگر زن ممكن است به اندازه يك كارگر مرد، يا بيشتر هم كار كند. بايد به همين نسبت حقوق بگيرد. يعني زن بودن نبايد يك معيار باشد، خودِ كار و شرايط و بازده آن است.مزد عادلانه يعني مزدي كه به اندازه كار است، با قطع نظر از اينكه نيروي كار، زن است يا مرد، سياه است يا سفيد. چرا كه هر كسي در قبال كاري كه انجام ميدهد حق دريافت مزد دارد.6ـ حق تملك و تصرف در اموال خود:هر انساني وقتي كه كار كرد، خودش مالك نتيجه كارش ميشود. اين نتيجه به كس ديگري تعلق ندارد. مثلاً اگر يك زن كار كند و نتيجه كارش را شوهرش يا پدرش بردارد، اين ستم است. البته اگر خودش بخواهد در زندگي مشترك خرج كند مسألهاي نيست، اما چون مال، متعلق به خودش است، از هر مجراي مشروعي كه به دست آورده باشد، چه از طريق كار يا ارث يا بخشش و امثال آن، به هر حال حق تصرف در آن هم در اختيار خودش است و زن بودن هيچ گونه محدوديتي در حق كمك و در حق تصرف در اموال ايجاد نميكند. اگر زن اموالي را پيدا كرد و خواست آن را به كسي ببخشد، خواست در تجارت بيندازد، خواست ذخيره كند يا در راه خدا بدهد در همه اينها، آزاد است. اما بعضي تصرفات را چه زن و چه مرد حق ندارند حتي در اموال خودشان انجام بدهند. مثل اينكه كسي بخواهد اموالش را آتش بزند يا در راه حرامي به كار بيندازد و در مسيري استفاده كند كه به حال جامعه مضر باشد، اين گونه تصرفات ممنوع است و فرقي بين زن و مرد نيست.7ـ حق امنيت:انساني كه ميخواهد در اجتماع زندگي كند، چه زن و چه مرد، نياز به امنيت دارد. يعني بايد محيطي باشد كه در آن جان و مال و عِرض و آبرويش در امان باشد و كسي متعرض حقوق و شؤون و آزاديهاي مشروع وي نشود. امنيت، مهمترين و بزرگترين خواستهاي است كه هر انساني دارد. اين نياز براي زن، بايد هم در خانه شوهر و هم در كل جامعه تأمين باشد و اگر امنيتش مورد تجاوز قرار بگيرد حق امنيت، مهمترين و بزرگترين خواستهاي است كه هر انساني دارد. اين نياز براي زن، بايد هم در خانه شوهر و هم در كل جامعه تأمين باشد.دارد براي گرفتن حقش به دادگاههاي صالحه مراجعه كند و اگر تزاحم و هرج و مرجي در جامعه پيش نميآيد ميتواند مستقيما از خودش دفاع كند و حقش را بگيرد. زن و مرد در اين جهت تفاوتي ندارند. زن هم ميتواند شكايت كند، ميتواند مراحل تعقيب قانوني شكايت را ادامه دهد، وكيل بگيرد، خودش در دادگاه صحبت كند، خودش دفاع كند و اگر مسافرت يا هر اقدام ديگري لازم دارد انجام حضرت فاطمه زهرا(س) براي گرفتن حق خودشان دفاع ميكنند، صحبت ميكنند، بحث و استدلال ميكنند، در مسجد پيغمبر در حضور اجتماع عظيم مردم سخن ميگويند و مسؤولين را استيضاح ميكنند؛ براي اينكه حق خود را بگيرند.دهد. و علاوه بر اينكه اين حق طبيعي را اسلام نفي نكرده است مشاهده ميكنيم كه سيره زنان صدر اسلام و بخصوص سيره حضرت فاطمه(س) هم آن را تأييد ميكند. حضرت فاطمه زهرا(س) براي گرفتن حق خودشان دفاع ميكنند، صحبت ميكنند، بحث و استدلال ميكنند، در مسجد پيغمبر در حضور اجتماع عظيم مردم سخن ميگويند و مسؤولين را استيضاح ميكنند؛ براي اينكه حق خود را بگيرند. اينها مسايل روشن و واضحي است كه در اسلام ديده ميشود، نه اينكه زن بگويد: خجالت ميكشم. يا اينكه مثلاً بگويند: قبيح و زشت است كه زن برود حق خودش را بگيرد! چرا زشت است؟! حتي ديگران بايد در اين قسمت كمك كنند تا زنها بهتر و راحتتر بتوانند براي احقاق حقشان قيام كنند.8ـ حق جعل قانون و در سايه قانون زيستن:وجود قانون از ضروريات زندگي اجتماعي انسان است. زن و مرد هر دو حق دارند كه در قانونگذاري سهيم باشند و طبعا حق دارند كه در سايه اين قانون زندگي كنند و از مزاياي آن بهرهمند شوند، كسي مجاز نيست كه در اين زمينه تبعيضي قايل شود و مثلاً زن را از دخالت در قانونگذاري منع كند يا كسي را به خاطر زن بودن از حمايت قانون محروم نمايد.9ـ حق دخالت و مشاركت در حكومت:اصل نيازمندي جامعه به حكومت يك امر قطعي و محرز است و لازمه اجراي قانون اين است كه حكومتي عهدهدار ساماندهي نظام جامعه باشد. زن و مرد هر دو به عنوان شهرونداني كه حق دخالت در تعيين سرنوشت خود را دارند ميتوانند در حكومت و در تعيين آن سهيم باشند. طبعا حضور در مقدمات اين كار نيز حق همه است، ايجاد تشكلهاي صنفي و سياسي، شركت در احزاب و گروهها، حضور در انتخابات و هر نوع فعاليت سياسي، جزء حقوق مردم و از جمله زنان است. خانمها ميتوانند تشكلهايي را به وجود بياورند و از حقوق خود دفاع كنند، از حقوق كشورشان دفاع كنند، از حقوق مرد و زن دفاع كنند. من در جاي ديگري هم عرض كردهام كه زنها نبايد فقط به فكر امور خودشان باشند؛ بايد به فكر حقوق مظلومين باشند. اگر به اين فكر باشند خيلي موفقتر خواهند بود. نبايد به تقابل و رمزبنديهاي بيهوده ميان زن و مرد دامن زد. خانمها بايد با حفظ موازين شرعي و ضوابط قانوني، براي كل جامعه و براي همه انسانها فعاليت كنند.زن و مرد هر دو حق دارند كه در قانونگذاري سهيم باشند و طبعا حق دارند كه در سايه اين قانون زندگي كنند و از مزاياي آن بهرهمند شوند، كسي مجاز نيست كه در اين زمينه تبعيضي قايل شود و مثلاً زن را از دخالت در قانونگذاري منع كند.10ـ حق اختيار همسر:همين طوري كه مرد وقتي به سن ازدواج رسيد حق دارد ازدواج كند و زن بگيرد، زن هم وقتي به سن ازدواج رسيد حق دارد كه شوهري را براي خودش انتخاب كند. زن در انتخاب شوهر آزاد است و كسي نميتواند او را به ازدواج يا ترك آن مجبور كند. هيچ كس نميتواند دختر يا زني را مجبور كند تو با اين فرد ازدواج كن، نه پدر، نه برادر، نه مادر، نه خانواده و نه هيچ كس ديگري حق ندارد او را به ازدواج تحميلي وادار كند. انسان در انتخاب همسر كاملاً آزاد آزاد است و كسي حق جبر و تحميل ندارد.11ـ حق داشتن و تربيت فرزند:داشتن فرزند يك نياز و يك حق طبيعي است و انسان وجود فرزند را ادامه بقاي خودش ميداند. همان طور كه مرد حق دارد فرزند داشته باشد زن هم حق دارد بچهدار شود. يعني اگر مردي به همسرش بگويد كه من اصلاً ايجاد تشكلهاي صنفي و سياسي، شركت در احزاب و گروهها، حضور در انتخابات و هر نوع فعاليت سياسي، جزء حقوق مردم و از جمله زنان است.نميخواهم بچه داشته باشم، از جهت خودش ميتواند بگويد اما حق زن در اينجا نبايد ناديده گرفته شود. بنابراين قوانين مدني بايد به نحوي حقوق هر دو را حفظ كنند، كه البته اين بحث مربوط به جاي ديگري است. در مورد تربيت نيز هر زن يا مردي حق دارد كه فرزندان خودش را بر طبق دلخواهش تربيت كند، اين يك خواسته طبيعي است و يك خواسته احساسي است كه در درون هر زن و مردي هست، كه اين هم باز در محدوده حقوق خانواده بحث واضحتري را ميطلبد.12ـ حق انديشيدن و عقيده داشتن:زن عاقل است، مرد هم عاقل است. يعني عقل داشتن و فكر كردن از خواص هر دو است. وقتي كه خدا اين نعمت را به كسي داده است او هم حق دارد كه آن را به كار بيندازد و فكر كند، و طبيعي است كه انسان در پي انديشههايش به يك عقيدهاي ميرسد، حالا اين عقيده يا نسبت به مسايل معنوي و اخروي و امثال اينهاست، يا در مورد مسايل اجتماعي و دنيوي. به هر حال عقيده انسان محترم است، از هر راهي كه كسب كرده باشد. بله ديگران ميتوانند به او توصيه كنند، و از او بخواهند كه در عقيدهاش تجديدنظر كند. با او بحث كنند و عقيدهاش را ابطال كنند اما نميتوانند بگويند كه چرا اين عقيده را داري؟ مثلاً كسي خدا را قبول دارد، يكي ديگر بگويد چرا تو خدا را قبول داري؟ يا يك كسي فكر كرده و هنوز نتوانسته به وجود خدا پي ببرد. نميشود توي سر كسي بزنند، محاكمهاش كنند، زندانياش كنند كه چرا تو نتوانستهاي يك عقيدهاي پيدا كني؟! خوب نتوانسته است پيدا كند. ميتوانند بيايند برايش استدلال كنند، راهنمايياش كنند. اقامه برهان كنند، بگويند اين جور فكر كن تا اينكه عقيدهات درست شود. اين كار را ميتوانند بكنند. اما اگر در نهايت گفت: من به حرفي كه شما ميگوييد نرسيدهام، نميشود به صرف اينكه به عقيدهاي نرسيده است يا در آن شك دارد او را مجازات كرد.پيام زن: بر همين اساس عدهاي نسبت به حكم اسلام در باره مرتدّ اعتراض دارند و آن را با آزادي عقيده به عنوان يكي از حقوق طبيعي انسان در تضاد ميدانند؛ بدين معنا كه اگر مسلماني به هر دليل حقانيت دين يا يكي از ضروريات آن برايش زير سؤال رفت و نتوانست آن را بپذيرد، شما چرا حق حيات را از او سلب ميكنيد؟ آيا اين نتيجهگيري درست است؟حضرت آيتاللّه اميني: بحث ارتداد يك مسأله عميقي است كه ابعاد متعدد آن احتياج به بحث جداگانه دارد، اما به طور اجمال عرض ميكنم كه اين موضوع مربوط به حقوق طبيعي نيست بلكه به حقوق اجتماعي و سياسي انسان برميگردد. همان طوري كه فرد حق دارد، جامعه هم حقوقي دارد كه بايد محفوظ بماند. مثلاً گاهي در صدر اسلام بعضي از كفار به دوستانشان دستور ميدادند كه ابتدا بياييد اسلام را قبول كنيد و پس از اينكه به عنوان مسلمان شناخته شديد از اسلام بيزاري بجوييد و آن را باطل وانمود كنيد. اين يك توطئهاي بود براي اينكه پايههاي ايمان مردم را متزلزل كنند و به اجتماع مسلمين ضربه بزنند. يكي از انگيزههاي اين حكم همين جهت است و البته ابعاد عميقتري هم دارد كه ان شاءاللّه در فرصتهاي ديگر بايد به آن پرداخت.زنها نبايد فقط به فكر امور خودشان باشند؛ بايد به فكر حقوق مظلومين باشند. اگر به اين فكر باشند خيلي موفقتر خواهند بود. نبايد به تقابل و رمزبنديهاي بيهوده ميان زن و مرد دامن زد.به هر حال عرض كردم كه كسي كه عقيدهاي پيدا كرده اين عقيده برايش محترم است. زن و مرد هم فرقي نميكند. اما اگر از حد داشتن اعتقاد فراتر رفته و به ابراز عقيده برسد، يعني اگر بنا باشد كسي با اظهار عقيده شخصياش به اعتقاد ديگران، كه آنها هم عقيدهشان محترم است، لطمهاي وارد كند، اينجا بايد حقوق و قوانين اجتماعي حد و مرز آزاديها را تعيين كند و طبعا محدوديتها و مقررات خاصي را ايجاب خواهد كرد. همه حقوق انساني اين خصوصيت را دارند كه وقتي به مرحله عينيت اجتماعي ميرسند، خواه ناخواه با تزاحمهايي روبهرو ميشوند كه اين تزاحمها اجازه نميدهند كه آنها به همين صورت بسيط تحقق پيدا كنند، بلكه به قالبها و مجاري خاصي نيازمندند و روح اين اصول بايد با حفظ مصالح عمومي در قالب قوانين اساسي و حقوق مدني دميده شود تا در سايه اين هيچ كس نميتواند دختر يا زني را مجبور كند تو با اين فرد ازدواج كن، نه پدر، نه برادر، نه مادر، نه خانواده و نه هيچ كس ديگري حق ندارد او را به ازدواج تحميلي وادار كند.قوانين همه بتوانند از حداكثر حقوق و آزاديهاي ممكن بهرهمند شوند و آزادي كسي موجب سلب آزادي ديگري نگردد.از لوازم آزادي عقيده اين است كه اگر كسي به مقتضاي عقيده دينياش، مراسم و مناسك خاصي را بايد انجام دهد، اين حق او است و كسي نبايد مانع و مزاحمش بشود.13ـ حق تحصيل علم:يكي از حقوق انساني حق تحصيل علم است كه اين را ما قبلاً به طور مفصل بحث كرديم و عرض كرديم كه زن در تحصيل علم آزاد است و ديگر نيازي به تكرار آن مباحث نيست.14ـ حق تكامل روحي و معنوي:از آنجا كه انسان داراي استعداد و ظرفيت تكامل روحاني و پيشرفت عقلي است براي زن و مرد اين حق وجود دارد كه براي نيل به مقامات عالي معنوي تلاش كنند و به تعالي روحي و كمالات نفساني نايل شوند و كسي حق ممانعت از اين امر را ندارد.اگر بنا باشد كسي با اظهار عقيده شخصياش به اعتقاد ديگران، كه آنها هم عقيدهشان محترم است، لطمهاي وارد كند، اينجا بايد حقوق و قوانين اجتماعي حد و مرز آزاديها را تعيين كند و طبعا محدوديتها و مقررات خاصي را ايجاب خواهد كرد.اينها اجمالي بود از حقوقي كه زن به عنوان انسان بودن دارد. همه ملزمند اين حقوق را بپذيرند و نه تنها كارشكني نكنند بلكه بايد براي استيفاي آن همراهي و كمك هم بكنند. يعني حكومت ضامن اين حق است، ديگران ضامن اين حقند و بايد وسيله رسيدن به اين حق را براي بانوان فراهم كنند.پيام زن: منشأ اين حقوق چيست؟ آيا اينها مبتني بر نظام خلقت است و به خاطر استعدادها و طبيعت انسان يا اينكه ناشي از اعتبار و قرارداد است؟حضرت آيتاللّه اميني: اسلام در واقع دو گونه حق براي انسانها قائل است. يكي حقوق طبيعي و ديگري حقوق اكتسابي. يك سلسله حقوقي براي انسان هست به اعتبار انسان بودن او با قطع نظر از اينكه در اجتماع زندگي ميكند. يك حقوقي هم هست كه به اعتبار اينكه انسان وارد اجتماع ميشود و استعدادهايش را كسب ميكند. اينها دو نوع حقوق متفاوتاند. قسم اول را ما حقوق طبيعي ميدانيم. حقوق طبيعي معنايش اين است كه انسان يك آفرينش مخصوصي دارد كه با ساير موجودات متفاوت است. در هر دو بعد جسمي و روحي يك استعدادها و يك نيازهايي دارد. مبناي اسلام در حقوق، اينها هستند؛ يعني همين انسان با فطرتش، با اين آفرينش ويژهاش، با احتياجات و استعدادهايش و با توجه به آن شرايطي كه در آن زندگي ميكند. فرض بفرماييد كه گفتيم انسان حق ازدواج دارد؛ براي اينكه مجهز به نيروي غريزه جنسي است و اين غريزه نياز به ارضا دارد. پس اين حق، حق طبيعي او است و قانوني لازم نيست كه بيايد و بگويد كه انسان نياز به ازدواج دارد.پيام زن: پس يعني اين حقوق، اعتباري و قراردادي نيست.حضرت آيتاللّه اميني: يعني قانوني لازم نيست كه بيايد بگويد انسان حق ازدواج دارد. دليل ازدواجش پيش خودش هست و ثابت است. اين حق طبيعي است. مثلاً در حقوق اجتماعي اگر انسان اجتماعي نبود ديگر حق حكومت هم نداشت چون نه نيازي داشت، نه امكان و نه استعدادش، همه اينها برگشتش به آن طبيعت و فطرت و خلقت انسان است. حتي انسانهاي اوليه هم كه كسي برايشان جعل نكرده بود، آنها هم خودشان ميدانستند يك حقي دارند. كسي هم حق ندارد بيايد خلاف اين را جعل كند. اما انسانها وقتي وارد اجتماع ميشوند و از حقوق طبيعي خود استفاده ميكنند، پس از آن، ديگر مساوي نيستند. براي اينكه انسانها وقتي ميآيند در اجتماع، همه حق كار كردن دارند ولي استعدادها يكسان نيست. يك كسي خيلي ميتواند كار كند، يك كسي كمتر. يك كسي مثلاً كارهايش بسيار ارزشمند است، يك كسي كارهايش ارزشمند نيست. در اينجا ما نميتوانيم بگوييم كه افراد چون استعداد كار كردن دارند پس بنابراين همه بايد مساوي هم بهره بگيرند. مرحله عمل، يك ميدان مسابقه است. در اين ميدان، افراد حقوق متفاوت پيدا ميكنند.پيام زن: علاقهمنديم اين بحث حقوق در محضر حضرتعالي ادامه پيدا كند و نيز توفيق بيابيم كه ديگر محورها و پرسشهاي مورد نظر را نيز پي بگيريم. از لطف و سعهصدر حضرتعالي صميمانه سپاسگزاريم.