منزلت زن در کلام امیر المومنین علیه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منزلت زن در کلام امیر المومنین علیه السلام - نسخه متنی

عباس علی شاملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منزلت زن در كلام امير المؤمنين (ع)

اقشار اجتماعي

ميزگردومصاحبه شونده:شاملي، عباسعلي

شخصيت و كلمات حضرت علي (ع)، گوياي عظمت و شرافت روحي و نورانيت وي مي باشد، علي(ع) شخصيتي فراتر از زمان خويش است، افق نگاه او مرزها و تنگناهاي نگرش مادي را در مي نوردد و كلام وزين و فرا زماني او با پيشرفتهاي علمي درخشنده تر مي گردد. حضرت علي (ع) به عنوان شخصيتي بزرگ در اسلام، جايگاه متعالي را براي زن مسلمان ترسيم نموده اند. در كلمات گهربار و زندگي عملي ايشان با سيده نساء العالمين مي توان عمق مكانت و منزلت زن را در انديشه والاي آن حضرت دريافت، البته وقايع اجتماعي مختلف در طول تاريخ نگرش حضرت علي(ع) نسبت به جايگاه زنان را در هاله اي از ابهام فرو برده و ناگفته ها و سوالات بسياري بر جاي گذاشته است . جهت پاسخگويي به اين شبهات و تبيين برخي از زواياي انديشه آن حضرت گفتگويي با دكتر شاملي ترتيب داده ايم.

دكتر عباسعلي شاملي عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني (ره)، داراي تحصيلات سطح خارج فقه، مدارك كارشناسي در رشته هاي فقه و حقوق و مطالعات اسلامي و كارشناسي ارشد روانشناسي رشد شخصيت و فلسفه اسلامي و دكتراي فلسفه تعليم و تربيت با درجه ( DeanA s honor list ) از دانشگاه مك گيل كانادا مي باشند. از تأليفات ايشان مي توان به دو جلد كتاب در موضوع روانشناسي و 29 مقاله تحقيقي اشاره نمود.

از جمله موضوعات مورد ابهام در شرايط كنوني، اهميت نقش زن و مرد در زندگي خانوادگي است. در ديدگاه حضرت علي(ع)، نقش همسرداري و خانه داري چه جايگاهي دارد؟

امام (ع) مهمترين ويژگي زن را كه همرديف ويژگي مردان مي باشد، مسئله جهاد مي دانند. در فرهنگ اسلام، جهاد اوج حضور و قابليت يابي شخصيت يك فرد مسلمان است. اما بنا به مفاد اين فرمايش امام (ع) جهاد تنها ويژه مردان نيست، زن هم براي خودش جهاد دارد و مي تواند نقشي ايفا كند كه همسطح جهاد مردان باشد، البته زمينه بروز اين نقش در درون خانواده است. حضرت مي فرمايد: «جهاد المراة حسن التبعل » «جهاد زن برخورد متناسب با همسر است». اين پيام مربوط به نحوة برخورد زن با شوهر مي باشد، اما ارتباط زن فقط محدود به همسرش نيست، بلكه در درون خانواده با فرزندان و نزديكان و فاميل نيز رابطه دارد. ولي ارزش و جايگاه مدارا و برخورد كريمانه زن با همسر، مانند آن است كه در صحنه جهاد حضور يابد. معمولاً ساير نقشهاي زن مربوط به امور عادي زندگي است. البته شايد با ملاحظه ظاهر اين كلام، چنين به ذهن متبادر شود كه اين نحو اطاعت، موجب گم شدن شخصيت زن مي شود و روح انفعالي و تسليم را در وي مي پروراند، اما معناي خوب شوهر داري كردن و مصاديق خوشرفتاري در كلمات و وصيت حضرت زهرا(س) به حضرت علي (ع) بيان شده است، وصيتي كه در واقع توضيح «حسن التبعل» مي باشد. حضرت زهرا (س) خطاب به همسرشان مي فرمايند: «يابن عمّ ماعهدتني كاذبة ولا خائنة و لا خالفتك منذ عاشرتني» «اي پسر عمو در اين مدتي كه در كنار هم زندگي كرديم، آيا تو از من دروغ يا خيانت و يا مخالفت ديده اي؟! نه! در طول زندگي مشتركمان، جايي سراغ نداري كه به شما دروغ گفته باشم، يا در موردي خائنانه رفتار كرده باشم و يا با درخواست و گفتارت مخالفت نموده باشم».

اين كلمات نشان مي دهد كه محورهاي اصلي حسن تبعل يك زن در سه محور ذيل متمركز است:

1. در رفتار و گفتار با شوهرش صادق باشد و دروغ نگويد.

2. در برخوردهاي خود در مورد مال، عفت و ناموس خيانت نكرده و وفادار بماند و صداقت و وفاداري خود را در اموال و عفت نشان دهد.

3. با مخالفت و ناسازگاري زندگي را براي خود و شوهرش تلخ نكند.

جالب اينجاست كه به دنبال برشمردن اين محورهاي سه گانه حضرت علي (ع) فرمودند: «معاذ الله»! به خدا پناه مي برم. همسرم تو بالاتر از اين سخنان هستي، تو به وظايف الهي داناتر، نيكوكارتر و متقي تر و كريم تر هستي و ترس تو از خدا شديدتر از آن است كه درگير اين گونه بحرانهاي شخصيتي شوي.

اگر هر دو طرف اين روايت با هم مقايسه شوند، در مي يابيد كه: كسي مي تواند دروغ نگويد، خيانت و مخالفت نكند كه دانش به خدا دارد، دانش به خدا، همان معرفت به احكام و دين الهي است، در مرحله بالاتر نسبت به خدا و دين خدا شناخت دارد. چنين شخصيتي از نظر تقوا و كنترل رفتار از عدالت خدا و از برخورد عادلانه او، خوف دارد.

وقتي از حضرت علي (ع) نيز پرسيده شد كه تجربه شما در زندگي نه ساله با حضرت زهرا (س) چگونه است؟ فرمودند:« و الله لا اغضبتني اذلتني و لا عصت لي امراً» هيچ گاه مرا خشمگين نكردند و عصيان امر مرا ننمودند.حضرت زهرا (س) چنان معرفتي نسبت به شخصيت حضرت علي (ع) داشتند كه جانشان را فداي تثبيت ولايت ايشان كردند. اما گاه مغلطه مي شود كه ايشان جانشان را فداي همسرشان كردند. البته ممكن است دو همسر چنان به همديگر پيوند بخورند كه مجنون وار و ليلي گونه همه چيز را به پاي هم بريزند، اما در يك نگاه عادي اينها پاسخ دارد، درست است كه «لاعصت لي امراً ولا اغضبتني » «هيچوقت نافرماني مرا نكردي». خود حضرت فاطمه (س) هم مي فرمايد: «ما عهدتني كاذبة. . . » واقعيت آن است كه اگر بخواهيم تصوير درستي از كلمات ائمه اطهار(ع) داشته باشيم، نبايد بر حسب خواسته ها و سود و زيان خود قضاوت كنيم. اگر نكاتي در مورد شخصيت زن مطرح است، در مورد مرد هم نكاتي گفته شده است. در اسلام هر تكليف و حكمي، اولين مخاطبش حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه (س) هستند. گاه وظايفي كه بر دوش آنها گذاشته شده، سنگين تر از وظايف سايرين است. نبي اكرم (ص) نيز همين گونه بودند زماني كه «من الليل فتهجد نافلة لك» نازل شد، اولين مكلف اين امر الهي پيامبر (ص) بودند، زيرا اينها الگو و مدل هستند. از اين روي حضرت علي(ع) در توصيف عصمت به عنوان ويژگي هاي خاص خود مي فرمايد: « انكم لا تقدرون علي ذلك ولكن اعينوني بورع» «شما نمي توانيد چون من باشيد لكن مرا با ورع و پرهيزكاري كمك دهيد.»

برخي مي گويند كه آنها امام هستند و معرفت ويژه دارند و برخي نيز بيان مي كنند كه در كلام امام علي (ع) تصوير ارائه شده از زن، ويژه يك چهره ايده آل است و شايد نتوان در واقعيت زندگي به آن دست يافت. ولي بايد توجه داشته باشيم كه آنها حجت خدا هستند، الگو و سندي هستند كه فرداي قيامت شهادت مي دهند. متأسفانه در بحثهاي مربوط به شخصيت زن گفته مي شود، زن بايد اينطور باشد، عصيان نكند، . . . ولي آن طرف سكه را نمي بينند. البته برخي از افراد در شناخت وظايف زن و شوهر طلبكارانه برخورد مي كنند و در صدد هستند از لابلاي احكام اسلام آنچه منافع آنها ايجاب مي كند، اثبات شود.

از ديگر صفات زيبنده زن مسلمان، مديريت داخلي خانواده و نظارت مسئولانه وي بر فضاي داخلي خانواده مي باشد. حضرت امير المؤمنين علي (ع) به نقل از پيامبر (ص) مي فرمايند: يكي از جلوه هاي «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» با نقش و وظيفه زن در درون خانه آغاز مي شود. حضرت در اين باره مي فرمايد: «والمراة راعية علي بيت زوجها و هي مسئوله» زن ناظر و مسئول فضاي داخلي خانه و خانواده و همسرش است، لذا از مصاديق روشن و مبرهن نظارت عمومي، نظارتي است كه در فضاي خانواده بر عهده همسر (زن) گذارده شده است. با اين نظارت، چالشهاي درون خانواده رنگ مي بازد و زمينه يك زندگي سالم فراهم مي شود.

شخصيت ايده آل زن مسلمان در ديدگاه حضرت علي (ع) با تعريف شخصيت بهنجار زن در شرايط كنوني متفاوت است. محاسن صفات شخصيتي زن در نگرش اسلام چيست؟

در بيان حضرت علي (ع) بهترين ويژگيهاي شخصيتي زن مسلمان كه اتفاقاً بدترين ويژگي مردان است چنين مي باشد:

«خيار خصال النساء شرار خصال الرجال، الزهو و الجبن و البخل، فاذا كانت المرأة مزهوةً لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخيله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانة فرقت من كل شيئ يعرض لها».

زهو يعني حريم گرفتن، يعني زن بايد در فعاليتهاي اجتماعي خود حريم بگيرد و حالت تكبر او بر حالت تمايل او بچربد.

وقتي زن حريم بگيرد، خود را در اختيار بيگانه نمي گذارد، چنانچه بخيل باشد، مراعات اقتصاد خانواده را مي كند و اگر ترسو باشد، خود را در مسير تند جريانات عفت شكن قرار نمي دهد. ولي در نظام تعليم و تربيت گفته مي شود كه فرد بايد برون گرا باشد و ارتباطات اجتماعي داشته باشد و هم مسلك خود را بيابد و ترسو نباشد. اگر اين سه ويژگي زن از نظر امام علي (ع) به نظر غير عادي مي رسد نيازمند تفسير و توضيح مي باشد. صفات و ويژگيهايي كه زن را به خطر مي اندازد و به بحران مي كشد، مطلق و مقيد دارد كه اين جا حالت مقيد آن مطرح است. اين صفات بحران آفرين در هيچ يك از زن و مرد به طور مطلق پسنديده نيست، زيرا اسلام مي كوشد انسانهايي تربيت شوند كه از تكبر، ترس و غرور نجات يافته باشند. اين كه زن در برابر شوهر، پدر، مادر، . . . تكبر داشته باشد، اسلام آن را نمي پذيرد. بنابراين صفت تكبر و حريم گيري به طور مطلق مورد توجه امام (ع) نمي باشد، ولي تعريف زهو با تكبر متفاوت است. زهو يعني اسلام چارچوب شخصيتي را براي زنان تعريف كرده است. مطابق معيارهاي تعليم و تربيت غرب، زن بايد برون گرا باشد و بتواند با ديگران سريع ارتباط برقرار كند و اگر نتواند با جنس مخالف ارتباط داشته باشد، ترس مرضي از جنس مخالف دارد، در حالي كه مطابق اسلام زن بايد در مسئوليت هاي اجتماعي حريم داشته باشد. در مورد بخل نيز اين صفت به صورت مقيد مورد نظر مي باشد. وقتي قرآن كريم مي فرمايد: « و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون» يعني فلاح و رستگاري از آن كسي است كه تنگ نظري و تنگدستي در مسائل مادي را در فضاي رواني خود حفظ كند. پس زيبندگي اين صفات در قلمرو خاص مطرح است. استاد شهيد مطهري، در مورد اشكال برخي افراد، به اين سه ويژگي براي زنان مي فرمايند: آيا ويژگي هاي اخلاقي نسبي است و براي مرد به يك گونه است و براي زن به گونه ديگر؟! آيا اين موضوع، نسبي بودن اين صفات را نشان مي دهد يا بيانگر آن است كه در كلام امام (ع) نقش زن و مرد در زندگي از هم تفكيك شده است؟!

در واقع منظور امام بيان صفات شخصيتي نيست، بلكه رفتارهاي ناشي از آن صفات مطرح است. به عنوان مثال آنجا كه خداوند مي فرمايد: «الله يستهزء بهم» استهزاء صفت ناشايست است. چطور به خودش نسبت مي دهد. يا آنجا كه مي فرمايد: « اگر بنده اي سه بار از خداوند درخواست بكند، بار سوم خطاب مي آيد كه من از بنده خود حيا مي كنم». اگر اين موارد و ويژگيها انفعالي يا مذموم در شخصيت باشد، چگونه در مورد خداوند متعال درست است؟ پس در اين موارد منظور شيوه تدبير و ربوبيت خداوند است. حضرت علي (ع) نيز براي از بين بردن اين ذهنيت غلط، در تحليل و تفسير كلام خود مي فرمايند: «فاذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها» اگر زني در روابط اجتماعي خود همواره حريم و خط قرمزهايي را رعايت كند، به راحتي در دسترس قرار نمي گيرد و مورد آسيب پذيري نخواهد بود. «لم تمكن نفساً» خودش را در اختيار نخواهد گذاشت «فاذا كانت بخيله» اگر صفت بخل داشته باشد «حفظت مالها و مال بعلها» از ثروت خود، ثروت زندگي مشترك و ثروت شوهر محافظت مي كند. «فاذا كانت جبانة فرقت شيئ يعرض لها» اگر بترسد، در برخورد اجتماعي، ترس همراه با احتياط و اضطراب خواهد داشت كه دافع بسياري از آفات و درگيري ها مي باشد.

اما اينكه امام(ع) بهترين ويژگي زن را بدترين ويژگي مرد مي دانند، نشان دهنده آن است كه از ديدگاه اسلام نقش و منزلت زن و مرد در زندگي مشترك كاملاً متفاوت است، بافت وجودي و شخصيتي زن به گونه اي است كه تصحيح رفتار و روابط وي، اين سنخ صفات را مي طلبد.

شهيد مطهري(ره) مي فرمايند: دليل اينكه ويژگيهاي مطرح شده در اين روايت بطور مطلق منظور نيست و شامل موارد خاصي مي باشد، آن است كه در مورد بخل هم اگر مطلق آن مطرح باشد، با مسلمات قرآن در تضاد است. آيه «و من يوق شح نفسه» نقطه مقابل بخل را عامل رستگاري مي داند. تكبر زن هم در برابر بيگانگان خواسته شده است و نه در برابر شوهر، زنان ديگر و يا محارم خود. بلكه تكبر جهت حفظ عفاف و انجام مسئوليتهاي اجتماعي مدنظر است.

مطابق آيه «و من يوق شح نفسه»، دنيازدگي مذموم است و كسي كه بتواند خود را از اين پول پرستي نجات دهد، در مرحله رستگاري قرار مي گيرد. بنابراين بهترين ويژگي زن آن نيست كه مال خود را مصرف نكند. حضرت زهرا (س) به عنوان الگو اينطور نبودند كه بخل را به طور مطلق داشته باشند. بخل به خاطر اين است كه «المرأة راعية علي بيت اهلها».

همانطور كه گفتم اسلام صفاتي را براي زن مطلوب مي داند كه در مرد مطلوب و زيبنده نيست. البته مطلق اين صفات مطلوب نمي باشد، چون با مسلمات اسلام سازگار نيست. ترجيح و تشويق صفت تكبر، ترس و بخل به دليل آسيب پذيري زن است. بخل و امساك در مورد اموال مشترك است. امام مي فرمايد: «اذا كانت بخيلة حفظت مالها و مال بعلها» البته در حفظ اموال مشترك چه زن و چه مرد هر دو مسئوليت دارند.

زن گوهري به نام عفاف دارد كه در برخوردهاي اجتماعي اين عفاف آسيب پذير است، از اين رو وي بايد صفت لازم جهت مرزبندي اين آسيب پذيري را داشته باشد. در طول تاريخ گفته نشده است كه زني به حريم عفاف مردي تجاوز كرد، اما برعكس موارد فراواني وجود دارد كه به عفاف زن تعرض شده است. لذا ترس براي حفظ شرف ديني زن است و تشويق اين صفت، تشويق يك مشي احتياط آميز است. عفاف يك امانت الهي براي زن است كه براي مرد نيست. مرد متجاوز به عفت زن است، ولي زن چنين نيست. لذا نگهداري و حساسيت در حفظ عفت به عنوان اساس شخصيت و مكمل شرافت زن، به او توصيه شده است.

علامه شهيد مطهري(ره) مي فرمايد: «در مقام امر به معروف و نهي از منكر، ترس زن مذموم است» آيه «المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعرو ف و ينهون عن المنكر» مرد و زن را در امر به معروف و نهي از منكر شريك مي داند و همسنگ قرار مي دهد. در مقام حفظ ارزشها بيان مي كند كه اموال و جان خود را هزينه كنيد، مگر زماني كه به هزينه عفاف شما باشد. لذا ترس فقط در اين جا معنا دارد. آنجا كه امر به معروف را بيان مي كند مي فرمايد: «المومنون و المومنات. . . » يا مي فرمايد: « الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض» نمي فرمايد: «بما فضل الله الرجال علي النساء» در واقع در آنجا حقوق متقابل مطرح است نه برتري. معناي سرپرستي مطرح است و سرپرستي، خاص مردان نيست، بلكه زن هم حافظ ارزشها و اصول است، اما از آن جا كه خداوند به ويژگيهاي زن و مرد توجه دارد، بر همين اساس وظيفه قواميت را به مرد سپرده است البته در كلام اميرالمؤمنين مطلق ترس منظور نيست، بطور نمونه حركت حضرت زهرا(س) در مورد باز پس گيري فدك، يك الگو است و آن حضرت در جريان فدك و بازپس گيري حق خويش شجاعت داشتند و اين عمل ايشان براي امور مادي نبود، زيرا ايشان شخصيتي است كه به قول مرحوم علامه اقبال:




  • بهر محتاجي دلش آنگونه سوخت
    به يهودي چادر خود را فروخت



  • به يهودي چادر خود را فروخت
    به يهودي چادر خود را فروخت



كسي كه اين چنين روحيه بي اعتنايي به دنيا دارد، اين گونه به صحنه مي آيد و مشكلات را تحمل مي كند و هرگز نمي ترسد، حضرت علي (ع) تمام اينها را مي ديدند، ولي هرگز نفرمودند كه كارهاي حضرت زهرا(س) بر خلاف محورهاي اصلي اسلام است و يا هنگام غصب خلافت، ايشان براي اثبات حقانيت ولايت اميرالمومنين (ع)، با جمعي از زنان قريش كه گرد ايشان حلقه زده بودند، داخل مسجد شدند و براي حفظ اصول و دفاع از ولايت ايستادند. «علي حشد من نسائها» اين سيره نشان مي دهد كه منظور از ترس، ترس معقول و به جاست و در هر شرايطي ارزنده نيست و تنها كاربرد آن در صيانت و حفاظت از زن است.

آيا در كلام و سيره حضرت علي (ع) زن موظف به اطاعت تام از شوهر است يا خير؟

در آيه مباركه «و قضي ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً» خداوند احسان و خضوع در برابر پدر و مادر را همرديف عبوديت خودش قرار مي دهد. يا آنجا كه مي فرمايد: «و ان جاهداك علي ان لاتشرك بي ما ليس لك به علم فلا تطعهما» حتي آنها كه در كرامت همرديف من هستند، اگر امري بيرون از مسير عبوديت خدا باشد، آنجا «لاتطعهما» اطاعتشان نكن. طبيعتاً مشابه آن هم در مورد شوهر مطرح است كه به رغم بزرگي حق او، اين حقوق مرزي دارد.

البته ما در فهم روايات، به ويژه رواياتي كه به نظر متشابه هستند يا فهم آنها سنگين و ثقيل است، بايد به معيارها و مسلمات توجه كنيم. ممكن است روايتي پيامي داشته باشد ولي ما زماني اين پيام را به خوبي در مي يابيم كه آن را بر موازين و اصول معيارهاي اصلي و مسلمات عرضه كنيم. آنجا كه حضرت زهرا (س) مي فرمايد:«و لاخالفتك عاشرتني» در اين مدت هيچ مخالفت تو را نكردم. اين مخالفت، مخالفتي است كه در مسير تداخل حقوق و تكاليف زوجين است نه بيرون از آن، لذا بايد مرزها حفظ شود. اما مواردي كه جزء اختيارات زن مي باشد، مشمول اين حكم و موضوع نمي شود. بسياري از اشكالات كه بر گفتار ائمه (ع) وارد مي شود، به خاطر يكسونگري است كه يك آيه و روايت بدون جامع نگري و ارتباطش با ساير روايات و يا با مسلمات دين مورد بررسي قرار مي گيرد.

در مورد نهي امام در مشورت با زن كه در نهج البلاغه آمده است، توضيح بفرماييد.

نهي امام (ع) مصداق خاصي دارد. كسي نمي تواند موردي از كلمات امام(ع) بيابد كه به طور مطلق مشورت با زن را نهي كرده باشد. البته ما در فهم يك روايت بايد ابعاد مختلفي را در نظر بگيريم.

1. متن روايت و فهميدن محتواي آن

2. سند روايت و سلسله روات

3. جهت صدور روايت (اين مسئله را شهيد صدر (ره) تأكيد داشتند).

گاهي دو مؤلفه اول حاصل است، ولي موضع گيري امام(ع) مطلق نيست، لذا نمي تواند الگوي هميشگي باشد. در واقع منع مشاوره با زنان به خاطر رفتار و واكنش زني در آن برهه تاريخ بوده است كه در كيان اسلامي بحران ايجاد كرده بود. جهت صدور روايت مي تواند يك بحران سياسي يا بحران اجتماعي يا بحران فكري باشد. دليل اينكه نمي توانيم يك تلقي عمومي داشته باشيم، همان سيره امام (ع) است. اگر ايشان اين ويژگي ها را برترين ويژگي زن در همه شرايط مي داند، چرا در برابر زينب كبري(س) سكوت مي كند؟ يا در برابر حضرت زهرا(س) و دفاعهاي ايشان واكنش نشان نمي دهد؟

در روايت هست كه پيامبر به حضرت علي فرمودند كه: علي جان وقتي كه از دنيا رفتم اگر در موضوعي خواستي با دخترم حضرت فاطمه(س) مشورت كني به سخن او عمل كن، چون طرف گفتگوي او جبرئيل است و او از خود چيزي نمي گويد.

از نكات ديگر در استفاده از مضمون روايات اين است كه به ذهنيت مخاطبين و فضاي فرهنگي زمان نقل حديث توجه شود. در زماني كه روحيه اشرافي گري، تحقير زن، و . . . در جزيرة العرب حاكم است و اين فرهنگ طي يك شب يا حتي بيست سال قابل تغيير نيست و رسوبات فرهنگي آن باقي مي ماند و در قضاوتها و داوري ها نفوذ مي كند، مسلماً بخشي از كلمات امام(ع) كه ضبط شده، با اين ذهنيت ها همراه خواهد بود. گاهي نيز صدر و يا ذيل كلام حضرت و يا قسمتي كه مورد تأييد انديشه شنوندگان بوده، ضبط و نگارش شده است. لذا در اجتهاد، فقط فهم ظاهر روايت كفايت نمي كند و بايد به شرايط آن زمان و جهت صدور نيز توجه شود. گاهي حديث در زمان تقيه نقل شده و حكم، ظاهري است و مؤيد جنبة ذهني روايتگر مي باشد.

سنت امام (ع) منحصر در قول و فعل نمي باشد. سنت امام(ع) رفتار و گفتار و موضع گيري ايشان است. برخورد ائمه معصومين(ع) با همسر، دختر و فرزندشان بر اساس قابليت و شخصيت آنها بود. برخورد حضرت علي(ع) با حضرت زهرا (س) در مقايسه با ساير همسرانشان فرق داشت، نحوة برخورد هم يك وجه است كه بايد در كنار مفاد گفتار آنان قرار گيرد.

در كلام اميرالمؤمنين (ع) عوامل اوليه و پيشگيري كننده اي كه ثبات زندگي مشترك را تضمين مي كند، چه عواملي هستند؟

از ديدگاه حضرت علي (ع) عوامل ثبات و استحكام خانواده در دو قسمت است:

1. عوامل مربوط به همسرگزيني.

2. عوامل مربوط به پس از شروع زندگي.

يعني در بسياري از مواقع بايد علاج واقعه را قبل از وقوع نمود. زن و شوهر بايد هم رتبه و هم كفو يكديگر باشند. اولين شرط زن و شوهر همسطح بودن آنها است، يعني «همسر» باشند. اينطور نيست كه گزينش هاي اتفاقي ما بتواند زندگي مشترك را تداوم بخشد. زن و شوهر بايد دقت كنند كه آيا عنصر موافق و مرافقي براي طرف مقابل خود هستند يا خير.

روانشناسان معتقدند تفاوتهاي فردي فراواني بين افراد وجود دارد، اينطور نيست كه بتوانيم معيارهاي عام و فراگير را برشماريم و بگوييم چنانچه در اين موارد، همسطح بوديد بنابراين، هم كفو هستيد. با توجه به اصل تفاوتهاي فردي، همسطح هر كسي به طور موردي فرق مي كند. لذا حساسيت هاي نبي مكرم اسلام(ص) در مورد حضرت فاطمه(س) زياد بود و در مورد ساير خواهرهاي ايشان حساسيتي نداشتند. ايشان در مورد ازدواج حضرت فاطمه مي فرمودند كه : «تصميم ازدواج ايشان با من نيست» امام صادق(ع) مي فرمايند: « اگر علي (ع) نبودند از حضرت آدم تا هنگام قيامت، همسري هم شان و هم رتبه حضرت فاطمه (س) پيد ا نمي شد».

يكي از شرايط هم كفوي اين است كه «المسلم كفو المسلمة»، دختر و پسر مسلمان همسري را كه هم كيش و هم آيين خود باشند، انتخاب كنند كه اين معيار متأسفانه امروز كمرنگ شده است.

دقت حضرت اميرالمومنين (ع) در انتخاب ام البنين و آن نكته اي كه به محمد بن حنفيه فرمودند بيانگر آن است كه بخش عظيمي از شخصيت فرزند از طريق ژنتيك (ژنها - كروموزومها) منتقل مي شود. البته كروموزومها تمام صفات را به طور كامل منتقل نمي كنند. اين صفات در مرحله تجزيه و تركيب شيميايي و در فرآيند رشد فيزيولوژيك زمينه بروز بعضي از صفات شخصيتي را فراهم مي كنند.

آيا در اسلام بيشتر بر ويژگيهاي شخصيتي مادر تأكيد شده است يا ويژگيهاي پدر هم حائز اهميت مي باشد؟

همانطور كه رواياتي در مورد دقت در گزينش مادر وجود دارد، در مورد ويژگي هاي پدر هم توصيه هايي شده است. اما در اسلام صفات مادر داراي اهميت بيشتري مي باشد، به خاطر اينكه در اسلام، ازدواج فرهنگ خاصي دارد، برخلاف بعضي از كشورها كه انتخاب و گزينش دو طرفه است يا زن، مرد را مي يابد يا مرد، زن را مي يابد، در اسلام مرد همسرش را برمي گزيند. چون مقيد است كه حريم و آن حالت خودنگهداري و حرمت و شأن زن ارج نهاده شود.

امام(ع) مي فرمايد: اگر به حالتي رسيديد كه نمي دانيد در مورد ويژگيهاي اخلاقي زن حساس باشيد يا مرد، بيشتر درمرد دقت كنيد، زيرا درنظام خانوادگي اسلام معمولاً سرپرستي و قيموميت با مرد است و كسي كه شيرازه اصلي خانواده در دست او مي باشد، تأثير بيشتري دارد و اگر از مسير عادي نتواند خواسته اش را تحميل كند، به شيوه ديگري متوسل مي شود. البته اين امر مقبول اسلام نمي باشد، بلكه مرد در دراز مدت به علت قيموميتش بر زن وفرزندان تأثير مي گذارد. زيرا مي فرمايد: «لان المرأة تاخذ من ادب زوجها و يقهرها علي دينه». زن متأثر از ويژگي اخلاقي همسرش است، «و يقهرها علي دينه» يعني اگر شما دخترتان را به فردي داديد كه هم رتبه ديني نبود، در دراز مدت اين مرد است كه زن را به ارزشهاي خود پايبند مي كند. البته اينها موارد خلاف هم دارد و قانون كلي ندارد. ولي اگر روال عادي باشد و مديريت عمومي به دست مرد باشد، او درجنبه هاي اخلاقي و ديني تأثير مي گذارد. به تجربه ديده ايم اگر زني از يك خانواده متدين وارد خانواده اي با تفكر مغاير گردد، كم كم به آن سمت كشيده مي شود.

امام صادق (ع) مي فرمايد: «العارفه لا توزع الا عند العارف».

العارفه در عرفان به معني زني است كه صاحب معرفت و بصيرت خاصي مي باشد و از نقطه نظر فكري و فرهنگي در حد بالايي است. اگر او را به ازدواج كسي دربياوريم كه همرتبه او نيست، دچار مشكل مي شود. جمع اين نكات چيزي است كه در آيه 26 سوره مباركه نور ذكر شده است و با دو واژه خبيث و طيب طبقه بندي شده است كه تمام آن محورها در آن قرار مي گيرد.

در ديدگاه اسلام مهمترين عوامل همرتبگي زن و شوهر چيست؟

مرحوم طبرسي در كتاب مكارم الاخلاق از قول پيامبر(ص) مي گويد: دختران و پسران علي(ع) و جعفر هر دو، هم شان يكديگر هستند، به همين دليل حضرت زينب(س) را به عبدالله بن جعفر دادند و به سادگي از ميان افرادي كه در محيط بودند، همسري را براي دختر خود انتخاب كردند، اما حساسيت خاصي به حضرت زهرا (س) داشتند. اين يك درس است كه بايد به موضوع هم رتبگي به فراخور ظرفيتها و توانها و قابليتها دقت شود. وقتي كسي «سيدة النساء العالمين» است، مسلماً همسرش هم بايد «سيد الرّجال العالمين» باشد. حضرت زهرا(س) خواهران ديگري داشتند كه در دامان نبوت تربيت شده بودند، اما به علل خاص، آنچنان شكوفايي و برجستگي پيدا نكردند و پيامبر در مورد آنها حساسيت نداشتند. در روايات، متغيرهاي مختلفي براي هم رتبه بودن ذكر شده است:

1. همرتبگي در دين و ديانت؛

2. همرتبگي در شخصيت و اخلاق؛

3. همسطحي ژنتيكي و ارثي.

اسلام توصيه مي كند كه در انتخاب همسر دقت كنيد كه اين ويژگيها در نسل بعدي نمود مي يابد. بطور نمونه حضرت علي (ع) در انتخاب ام البنين با راهنمايي عقيل كه حسب و نسب شناس بود، دانستند كه كدام يك از تيره هاي عرب شجاع هستند تا حضرت عباس با آن شجاعت رشد كرد. اما حضرت علي (ع) وقتي حضرت محمد بن حنفيه را به صف دشمن مي فرستادند، او عقب مي نشست. باز حضرت او را كمك مي كرد، او دوباره بازمي گشت. حضرت به ايشان فرمودند: پسرم تو فرزند من هستي، ولي در برخورد با دشمن مانند من نيستي، بلكه تو در بحران شكني ناتواني و به مادرت رفته اي. لذا آدم ترسو و بزدل از لحاظ شخصيت و بافت ژنيتيكي فرزندي مانند خود مي پروراند. هر چند گفته مي شود بسياري از خصوصيات با تربيت و آموزش تصحيح مي شود، اما اگر پايه و مباني صفر باشد، با تلاش فراوان هم، اثر كمي عايد خواهد شد. به هر حال بايد دستمايه اوليه باشد تا در محيط شكوفا شود.

از اين روي جنبه هاي ارثي و ژنتيكي به طور مستقيم و غير مستقيم در هم كفوي مؤثر است. در مورد سطح هوشي توصيه شده كه همسري انتخاب كنيد كه توان عقلاني و شناختي زياد داشته باشد. در روايات هست كه براي پسرانتان حمقاء (مؤنث احمق) كه توان شناختي آنها نرمال نيست و بهره هوشي كمي دارند، انتخاب نكنيد. البته حمقاء چند گونه هستند. اول كساني كه بهره هوشي كمي دارند، گاه ممكن است كسي هوش معمولي داشته باشد، ولي قدرت تجزيه و تحليل و قدرت حل مشكل و تفكر نداشته باشد. دوم كساني كه قدرت بحران شكني ندارند و بعد عاطفي آنها معمولاً بر توانهاي شناختي آنها غلبه دارد و تصميمات شتابزده و اضطراب انگيز مي گيرند، بنابراين شايسته انتخاب همسري نيستند.

گفتيم اولين مسئله در هم كفوي، مسئله ايمان و ديانت است. ايمان و اسلام با يكديگر متفاوت است. در مفهوم شناسي روايات، ايمان و اسلام دو گونه تعريف شده است. بعضي ايمان را تشيع و مسلماني را اسلام مي دانند. بعضي ايمان را در رديف اسلام مي دانند و برخي ايمان را مرتبه بالاتر و برتر مسلماني مي دانند. اسلام يعني تسليم در برابر فرامين الهي، ولي كسي كه به ايمان برسد، به باور قلبي رسيده است. يعني باورهاي ديني در دلش تثبيت شده است. در فقه، تفاوت ايمان با اسلام، به تشيع باز مي گردد، ولي مطابق سوره حجرات، ايمان، عقبه دوم و قوي تر از اسلام است.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «المومن كفواً للمومنة و المسلم كفو للمسلمة» «مرد مؤمن همتا و همپايه زن مؤمن است و مسلمان نيز همتا و همپايه زن مسلمان است.» پس ايمان و اسلام با يكديگر فرق دارد. البته اينگونه نيست كه هر مسلماني در هر مرتبه اي همپايه فرد مسلمان مي باشد. چه بسا زن و شوهر مسلمانند و در حوزه دين هستند، ولي يكي مومن است. رتبه ديني فرق مي كند. اگر كسي برد ديانت يا التزام عملي او زياد باشد با فردي كه از اين نظر در سطح پايين است ازدواج نمايد، در آينده مشكل خواهد داشت.

مرحوم طبرسي در مكارم الاخلاق مي فرمايند: «عن يونس بن ظبيان قال، قال ابو عبدالله: أتدري اي شي تفسير فاطمه». مي داني اسم فاطمه كه نام مادر ماست، چه معنايي دارد؟ «قلت اخبرني يا سيدي». شما بفرماييد كه چه معنايي دارد. «قال (ع): فطمت من الشر». فاطمه يعني بريده شده از هر گونه شر و پليدي. «ثم قال (ع): لولا ان اميرالمومنين (ع) تزوجها لما كان لها كفواً الي يوم القيامه» «اگر اميرالمؤمنين (ع) نبودند تا همسر حضرت زهرا(س) باشند، براي فاطمه همتا و همرتبه اي تا روز قيامت در زمين نبود.» امام صادق (ع) مي فرمايد: «المومنون بعضهم اكفاء بعض».

اگر فردي در دايره ايمان به معني خاص آن وارد شد، مي تواند همرتبه زني با همين سطح باشد. تأكيد بر همپايگي ايماني به اين خاطر است كه جلوه هاي ايمان درشخصيت و رفتار فرد ظاهر مي شود و زندگي رنگ و روي تازه اي مي يابد.

قال (ع) : «الكفو ان يكون عفيفاً عنده يسار» «همرتبه و هم شأن، فردي است عفيف كه از نظر مسائل جنسي آلوده نباشد و وسعت مالي داشته و بتواند بار زندگي را بر دوش بكشد.» مفهوم واژة «يسار» يعني توانايي مديريت و چرخاندن زندگي. حال اين توانايي مي تواند پس انداز باشد يا يك مهارت يا هنر يا توانايي كه بتواند با آن خرج زندگي را تأمين كند. برخي افراد همتايي و هم شأني را، غير از جنبه هاي اخلاقي وعفت و پاكدامني مي دانند وبيشتر به مسائل اقتصادي تأكيد مي كنند، در حالي كه ميزان خاصي از مسائل اقتصادي مورد نظر اسلام است، در واقع مطابق اين حديث نبوي: «كاد الفقر ان يكون كفراً»، مسكنت مي تواند انسان را از ايمان بازدارد؛ اين امر طبيعي است و بسياري از مسائلي كه درامور تربيت بيان مي شود، در دايره دين مفهوم خاصي دارد. باتقوا بودن از جمله ويژگيهاي مهم در انتخاب همسر است. البته «ايمان» با «تقوا» متفاوت است. ايمان جرقه اوليه مي باشد، ولي تقوا بروز ايمان در اعضاء و جوارح و رفتارهاي ظاهري است.

فردي به امام صادق(ع) بيان داشت كه شما در يك جمله بفرماييد: از كجا بدانيم فردي باتقواست؟ حضرت فرمودند: تقوا يعني در جايي كه خداوند به تو امر كرده است، حضور يابي وهرجا كه خداي نهي كرده است، ديده نشوي. بنابراين اولين مرز تقوا واجبات و محرمات است. وقتي فردي با امام حسن مجتبي (ع) مشورت مي كند كه دخترم را به عقد چه كسي دربياورم، ايشان مي فرمايد: «زوجها من رجل تقي». يعني سعي كن فردي كه به خواستگاري دخترت مي آيد، آدم با تقوايي باشد. در مورد تقوا، ذهن بيشتر به جنبه عبادي معطوف مي شود، در حالي كه جايگاه تطابق اوامر و نواهي خداوند در گسترة زندگي است و تنها بخشي از آن به جنبه هاي فردي برمي گردد. درحالي كه تقوا در جنبه هاي رفتاري، رعايت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و ساير افراد خانواده و نحوه اداره و تدبير زندگي نمود مي يابد. حضرت مي فرمايد: «فانه ان احبها اكرمها و ان ابغضها لم يظلم». «اگر فرد متقي باشد، از دو حالت بيرون نيست، يا همسرش را دوست دارد و يا از او ناراحت است. اگر وي را دوست نداشته باشد، به او ظلم نمي كند واگر او را دوست داشته باشد با او كريمانه برخورد مي كند و احترامش را نگه مي دارد». پس تقوا عامل مهار كننده دروني است كه از مرحله «امساك بمعروف او تسريح باحسان» فراتر نمي رود، يا همسرش را درست نگه مي دارد و يا با روال قانوني او را آزاد كرده و به او ظلم نمي كند. اكثر مشكلات وقتي پيش مي آيد كه فرد احساس كند همسرش را دوست ندارد، نهايت بدرفتاري را با او مي كند، لذا تقوا در ديدگاه امام حسن مجتبي (ع) عامل موثري در ايجاد عدالت درخانواده است.

در موضوع همسر گزيني، ائمه معصومين (ع) بر مباحث تربيتي هم تأكيد نموده اند. از جمله سفارش كرده اند كه از ايده آل نگري اجتناب شود. والدين وقتي مي خواهند به عنوان افرادي باتجربه، فرزندشان را در گزينش همسر ياري كنند، بايد از ايده آل نگري بپرهيزند و به دنبال اين نباشند كه همسر و فرزند آنها تمام شرايط و جزئيات را داشته باشد. امام(ع) مي فرمايد: آيا شماخود اينگونه هستيد كه حال دنبال همسري اينگونه ايد؟! شرايط نسبي است و نبايد وسواس داشت، اما اين موضوع به معني بي دقتي نيست.

در روايتي آمده است كه روزي فردي به نام علي بن اسباط از ياران امام باقر(ع) كه امام (ع) به عنوان يك شخصيت خوب به او نگاه مي كردند، نامه اي به امام(ع) نوشت كه: من چند دختر دارم كه در خانه مانده اند و نمي خواهم به خواستگاراني كه تاكنون آمده اند، تزويج كنم. البته من ملاك بالايي را درنظر نگرفته ام، ملاكم اين است كه از نقطه نظر ديانت شبيه خودم باشد. امام(ع) درجواب نوشتند: من تمام آن چيزهائي را كه تو در مورد دخترانت نوشته بودي، خواندم. گفته بودي كه معيار را ديانت خود قرار داده اي و تاكنون فردي را با اين شرايط نيافته اي. اينگونه نبايد عمل كني، اگر بخواهي معيار را خود قرار بدهي، نه تنها به دخترانت ضربه مي زني، بلكه از نظر اجتماعي اين وسواس تو عامل رواج بزهكاري است و يك موج اجتماعي را ايجاد مي كند. اگر معيار تو رسول اكرم(ص) و دين او مي باشد، او چنين نگفته است. از نظر رسول اكرم(ص) هرگاه فردي به خواستگاري دخترتان آمد كه از نقطه نظر اخلاقي فرد قابل قبولي بود و از اخلاق او رضايت داشتيد، دخترتان را به ازدواج او در آوريد. اگر اينكار را نكنيد، فتنه و فساد همه عالم را مي گيرد. اگر همه فكر كنند كه بايد همسر دخترشان مانند خودشان باشد، اين نوع برخورد، مانع ازدواج فرزندشان از مسير عادي و مشروع مي گردد، لذا راهها و كانالهاي بزهكاري باز مي شود.

اين ديدگاه اسلام است، ولي متأسفانه مردم كمتر اطلاع دارند. بايد حجت را براي مردم تمام كرد تا آنها بدانند كه عملشان با اصولي كه توسط پيشوايان معصوم (ع) ترسيم شده است، فاصله دارد. مردم از نحوه زندگي و ازدواج افراد و گروههاي مرجع الگو مي گيرند. اگر گروههاي مرجع مردم تغيير كند كه البته تا حدودي به سمت ماديات رفته است، رفتار و نگرش مردم هم تغيير خواهد كرد.




  • شاهي كه از باغي سيبي برآرد
    سپاهيان او درخت از بن برآرند



  • سپاهيان او درخت از بن برآرند
    سپاهيان او درخت از بن برآرند



اگر شخصيتهاي سياسي، ديني، فرهنگي كه گروه مرجع مردم هستند، درعينيت زندگي خود الگو نباشند، گمراهي ها و انحرافات دامان جامعه را فرا مي گيرد و اين برگردن آنها است. مانند آنكه پيامبر (ص) فرمودند: كسي كه در جامعه الگوي نادرستي را رواج دهد، او هم گناه خودش را دارد وهم وزر وبال تمام كساني كه با ديدن الگوي عملي او به گمراهي كشيده مي شوند برگردن اوست. لذا بايد بر بصيرت مردم نسبت به اسلام و آموزه هاي اسلامي افزود. بسياري از افراد تشنه و كنجكاو حقيقت اسلام هستند. گام اول اصلاحات فرهنگي ارائه حقيقت و اسلام ناب است. مانند نماز كه درشبانه روز 5 بار جهت تذكر و تكرار مي خوانيم، بايد مسائل اسلامي را متذكر شد و امر به معروف و نهي از منكر نمود. حضرت علي (ع) مي فرمايد: از حقوق والي جامعه بر مردم لطف و خيرخواهي است. اگرافراد در برابر رگه هاي انحراف در جامعه بي تفاوت باشند و عكس العمل نشان ندهند، به تدريج اين مسائل عادي مي شود. لذا رسانه هاي گروهي بايد ارزشهاي ديني و اسلامي را حفظ كنند.

حضرت علي (ع) در جايي مي فرمايند: اگر درجامعه وظيفه امر به معروف و نهي ازمنكر سلب شود، به تدريج حلال خدا حرام و حرام او، حلال مي شود. حالت بي تفاوتي خطرناكترين حالت براي ثبات ارزشها است، به حدي كه گاهي ارزشها، ضد ارزش مي شود. اولين قدم در حفظ ارزشها امر به معروف و نهي از منكر است.

توجه و دقت در زمينه ها و ويژگيهاي خانوادگي در انتخاب همسر تا چه حد حائز اهميت است؟

در زبان روايات اين زمينه هم مهم است، ولي در اولويت اول و دوم نيست، اگر نجابت و شرافت خانوادگي وزمينه هاي تربيتي، فرهنگي و اخلاقي مورد بي توجهي قرار گيرد، اين ازدواج مانند چيدن يك گل خوشبو از ميان باتلاق است. تصور كنيد كه فردي از ميان باتلاقي بخواهد گل بچيند. شايد اين فرد با خود مي انديشد كه فقط مي خواهد همان گل را بچيند، ولي وقتي به باتلاق مي رود، آرام آرام در آن فرو مي رود و آلوده مي شود. پيامبراكرم (ص) فرمودند: «ايها الناس اياكم و خضراء الدمن» مردم بپرهيزيد از گلهاي زيبايي كه در باتلاق مي رويند. پرسيدند: خضراء الدمن چيست؟ حضرت(ع) فرمودند: «المراه الحسني في منبت السوء» زني كه حسن باشد ( البته اين حسن مي تواند به معني زيبايي ظاهري يا شخصيت خوب باشد كه در مرتبه حسني است)، از آن بپرهيزيد. زيرا خانواده خوبي ندارد (در باتلاق است) و اين امر زمينه تربيتي و ثبات آن را برهم مي زند و در دراز مدت فرد را دچار مشكل مي نمايد. در روايات بيشتر به همرتبگي مرد تأكيد شده است تا زن.




  • نوريان مر نوريان را طالبند
    ناريان مر ناريان را جاذبند



  • ناريان مر ناريان را جاذبند
    ناريان مر ناريان را جاذبند



در ازدواج حضرت زهرا (س) به دليل توصيه هاي حضرت جبرئيل، پيامبر(ص) دقت نمودند، ولي حضرت مي فرمايد: «انكحت زيد بن حارثه زينب بنت جحش» من زيد بن حارثه را با زينب بن جحش وصلت دادم «وانكحت المقداد ضباعه بنت الزبير» دختر زبير را با مقداد وصلت دادم و فرمود: من اين كارها را انجام دادم تا ذهينت هايي كه در عرف وجود دارد، روشن شود و بدانند كه برترين شرفها، اسلام است « ليعلموا ان اشرف الشرف الاسلام».

البته هم شأني يك جنبه عرفي و يك جنبه ديني دارد. در عرف، ملاك، قدرت اقتصادي ـ اجتماعي، شرافت و مقبوليت عمومي مي باشد. حضرت مي فرمايند: «افراد بايد در گوهر اسلام و ايمان هم رتبه باشند ، هيچ برجستگي اجتماعي به اسلام و ايمان نمي رسد». متغير ايمان واسلام نسبت به ساير محورها اهميت دارد.

محور ديگر حسن خلق است. حسين بشار از امام ابوالحسن(ع) پرسيد كه: «ان لي قرابه قد خطب الي و في خلقه سوء» من قوم و خويشي دارم كه مدتي است به خواستگاري دخترم آمده است. آيا چون قوم و خويش من است، بپذيرم، در حالي كه تا حدي بداخلاق است. امام مي فرمايد : «لا تزوجه ان كان سيّئي الخلق» اگر اخلاقش سوء است نپذير. يعني بعد از ايمان، فرد بايد داراي اخلاق اسلامي و اجتماعي باشد. قوم وخويش بودن، دليلي براي پذيرفتن چنين فردي نمي باشد. لذا اخلاق و معاشرت مطلوب اجتماعي از جمله فاكتورهايي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.

همرتبگي اقتصادي در ازدواج دو مسلمان تا چه حدي بايد ملاك انتخاب باشد؟

همانطور كه قبلاً هم اشاره كردم در اسلام مكنت و توان اقتصادي در حدي بيان شده است كه فرد بتواند بار زندگي را بر دوش بكشد. ولي دقت در همرتبگي اقتصادي بدين معني نيست كه روايت خاصي در اين مورد نداشته باشيم، در سيره ائمه معصومين(ع) اين روايت وجود دارد. مثلاً ابوبكر، عمر و عبدالرحمان بن عوف و حضرت علي(ع) از حضرت زهرا (س) خواستگاري كردند. عوف از شخصيتهاي اشرافي و متمول بود و از همان كساني كه ثروت هنگفت داشت. وقتي به خواستگاري حضرت زهرا(س) آمد ، انتظار داشت كه پيامبر اكرم(ص) با وجود شخصيت برتر اجتماعي، دخترش را به كسي دهد كه ثروتمند است. زيرا در ذهنش چنين بود كه پيامبر(ص) خود نيز وقتي مي خواست همسر انتخاب كند، به سراغ حضرت خديجه(س) رفت، در حالي كه حضرت خديجه(س) پول و تمام هستي خود را به پاي اهداف پيامبر ريخت. عبدالرحمان بن عوف در زمان خواستگاري از حضرت زهرا نرخي را جهت مهريه پيشنهاد كرد كه هيچكس به پاي آن نمي رسيد. سه الي چهار بار ميزان مهريه را افزود. شتر، گوسفند، سيم، زر و در حالي كه در يك روايتي آمده است حضرت زهرا(س) سنگريزه اي را در دست گرفتند و بلافاصله تبديل به درّ و مرجان شد. (فمد النبي يده المباركة الي الحصي و تناوله فاذا درّ و مرجان).

قال صلي الله عليه و آله: «ان من يقدر علي هذا لايهمه كثرة المهر» كسي كه قدرت چنين كاري را دارد ، براي او نرخ مهر مهم نيست. بعد از اين جريان جبرئيل نزد پيامبر(ص) آمد و فرمود: خدا در عرش فاطمه(س) را به همسري حضرت علي(ع) برگزيده و مهر او را پانصد درهم قرار داده است. همان مهري كه الان از آن به عنوان مهرالسنة ياد مي شود. ولي متأسفانه كسي به آن وفادار نيست. البته با شرايط زمان تغيير مي كند و منظور آن است كه اگر بنيه و سطح اقتصادي مورد توجه بود ، پيامبر(ص) مي بايست دخترشان را بي درنگ به عقد عبدالرحمان عوف در مي آوردند.

آيا در اسلام توجه به تفاوت فرهنگها و مليتها و خرده فرهنگها جهت گزينش همسر مهم است؟

سيره عملي پيامبر اكرم (ص) چنين بود كه اصحاب خود را با مليت و تيره غير عرب، ترغيب به ازدواج با عرب مي كردند و اينطور نبود كه آنان بدون همسر بمانند و بخواهند كه با قوم خودشان (غير عرب) ازدواج كنند. بسياري از مادران ائمه اطهار(ع) در سطح پايين اجتماعي بودند، ولي چون دوره تربيتي آنها مقارن با دوره ائمه(ع) بود، قابليتهاي ويژه اي داشتند. مادرحضرت صاحب الزمان(عج) از طايفه مسيحي ها بود، ولي قابليت لازم را داشت. چون شخصيت ديني يعني ايمان، تقوا و اخلاق را داشتند. دين به روابط فردي و اجتماعي ما رنگ مي دهد، البته اگر بپذيريم كه دين مجموعه مقرراتي براي رفتارهاي اختياري انسان است كه به نحوي در سعادت فرد و جامعه مؤثر است.

آيا در اسلام به همرتبگي دختر و پسر در مسئله سني، هم توجه شده است؟

بله، قرابت سني از مظاهر همسنگي زن وشوهر است. البته به طور طبيعي رشد و بلوغ دختران چهار سال زودتر از پسران است. اين تفاوت، بين زن و مرد طبيعي و فيزيولوژيك مي باشد. به همين دليل در اسلام تأكيد شده است كه زوجين يا همسن باشند يا تفاوت سني آنها از 4 سال تجاوز نكند و از آن جا كه درگيرودار زندگي ، پريشاني و شكستگي زن بيشتر مي باشد، بهتر است سن زن كمتر باشد.

امام علي (ع) مي فرمايد: « و لتنكح المرأة لمتها من الرجال و لينكح الرجال منكم لمة من النساء قال(ع): لمة الرجال من النساء مثله في السن» «هر مردي همسنگ و همترازش را از بين زنان برگزيند. زن هم در گزينش همسر، مردي را انتخاب كند كه همسنگ او باشد. فردي از حضرت پرسيد: منظور از لمه چيست؟ ايشان فرمودند: لمه، يعني همسنگ و همتراز در مسئله سن.»

البته همسنگي در سن، به معني هم سنّي يا نداشتن فاصله سني زياد است، زيرا تفاوت سني زياد معمولاً اصطكاك ايجاد مي كند، به حدي كه زوجين نمي توانند يكديگر را تحمل كنند.

ناديده انگاري و بي تفاوتي نسبت به اين ملاكها مشكل زاست. در برآيند متغيرها، گاه مي بينيم كه برخي از شرايط كه ما دقت مي كنيم، يا مورد توصيه شرع است، در فرد وجود ندارد. به طور طبيعي دقت روي عامل سن مهم است. اگر فاصله سني دختر و پسر 15 سال باشد، در واقع در دو دنياي متفاوت زندگي مي كنند. البته در انتخاب همسر بايد آرمانگرايي و ايده آل نگري را كنار نهاد. در انتخاب همسر بايد نيازها برطرف شود. فردي كه مي خواهد همسري را انتخاب كند، بايد بداند كه خودش در چه حدي است؟ آيا بهترين است؟ آيا فلان ويژگي را به طور ايده آل دارد كه مي خواهد همسرش آنرا به طور كامل داشته باشد؟

زيبايي تا چه حد مي تواند ملاك صحيحي در انتخاب همسر باشد؟

يكي از ملاكها مي تواند حسني باشد. «يا من ترضون خلقه و خلقة».

فردي به خدمت امام (ع) رفت و ديد كه ايشان مو و قيافه خود را مي آرايند. پرسيد: چطور شده است كه خودتان را مي آرائيد؟ حضرت(ع) فرمودند: مردي كه در آراستگي ظاهري خود دقت كند، زنش را از فحشاء نجات مي دهد. مطابق اين حديث، آراستگي و زيبايي ظاهري براي مرد هم هست. اين يك پيش نياز است. اگر آرمانگرا نباشيم و هم سطح بودن را با توجه به ويژگي خود در نظر بگيريم، در اسلام غير از دين ، اخلاق و مسائل تربيتي، به ظاهر هم توجه شده است، اما متأسفانه برخي فقط به اين بعد توجه مي كنند و افراط گرا هستند و وسواس دارند كه رتبه همسرشان در اين ملاك بالا باشد. در حالي كه تمام محاسن در يك فرد جمع نمي شود. اصولاً ايده آل نگري در تمام زمينه ها، عامل شكست است. امام حسن عسگري (ع) مي فرمايند: همزيستي و تعامل هاي اجتماعي، حدي از دقتها و ارزيابي ها و سنجش ها را مي طلبد و افراط و تفريط در آن، شخصيت را نابهنجار مي نمايد. برخي موارد را به طور سمعي و بصري مي توان دريافت، ولي در برخي موارد مانند همسر گزيني، همه آنچه ما انتظار داريم، قابل رويت نيست و بسياري از مسائل بعدها معلوم مي شود. در واقع دوسوم يك ظرف مدرج را در برخوردها، تيزبيني ها، برانداز كردن ها، حساس بودن ها مي توان دريافت و يك سوم آن پنهان است و معلوم نيست. زيرا در غير اينصورت سنگ روي سنگ بند نمي شود. زيرا از آن جايي كه ما نسبي هستيم، انتخاب ما هم نسبي است. آنهايي كه خيلي حساسيت به خرج مي دهند، دچار مشكل مي شوند و انتخاب آنها احسن نيست.

در زمينه استحكام و ثبات زندگي زناشويي بخشي مربوط به عوامل داخل زندگي مشترك است. دراين خصوص توضيح دهيد؟

در طول 9 سال زندگي اميرالمؤمنين (ع) با فاطمه(س)، روزي از زندگي مشترك آنها سئوال شد. علي (ع) فرمودند: «والله ما اغضبتها و لا اكرهتها علي امراً» خدارا گواه مي گيرم كه در هيچ موردي خشم فاطمه(س) را درنياوردم و او را به هيچ كاري به صورت تحميلي وادار نكردم و فاطمه(س) نيز چنين بود كه در هيچ موردي خشم مرا برنيانگيخت و در هيچ امري از من سركشي نكرد. « ولا اغضبتني و لا عصت لي امراً» من بعد از ناراحتي ها وقتي به چهره فاطمه(س) نگاه مي كردم، حزن و اندوه از دلم برداشته مي شد. «لقد كنت انظر اليها فيكشف عني الهموم و الاحزان»

لذا شوهرنبايد زن را به خشم آورد. بسياري از گرفتاري هاي خانوادگي به تحميل هايي مربوط مي شود كه از سوي يكي به ديگري وارد مي شود. حضرت مي فرمايد: در هيچ كاري فاطمه را مجبور نكردم و اورا به خشم درنياوردم و او نيز عصيان امر مرا نكرد.

از ديگر عوامل ثبات توجه به وضع ظاهري است، به نحوي كه زن و شوهر با ديدن يكديگر ناراحتي ها و تنش هايشان كم شود و مشكلات و سختي ها را فراموش كنند. در اين صورت همسري كه بناي سازگاري دارد، هيچگاه به درگيري و جدال نمي افتد.

سيستم همسر گزيني و ادارة امور منزل و سرپرستي خانواده در اسلام براي بعضي از مردان اين توهم را ايجاد نموده كه زن را بايد تحت اختيار و كنترل خود بگيرند و زن در برابر مرد انقياد و اطاعت محض داشته باشد. در كلام مولا علي (ع) چه فرمايشي مانع از اين سوء تعبير است؟

حضرت اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: «من اساءها الي اهله لم يتصل به تأميل» «هر كه به اهل خود بدي نمايد از او اميد احساني نسبت به ديگران نمي باشد»، بنابراين چنين فردي براي مسئوليت جامعه و در سطح وسيعتر براي اداره زندگي، فرد مناسبي نيست. توصيه مي شود در اعطاي مسئوليت اجتماعي افرادي انتخاب شوند كه بحران آفرين نباشند.

به دليل عاطفي بودن زن ، مرد بايد در شكستها تكيه گاه زن باشد و در عين حال، مرد هم بايد احساس اميد و آرامش در خانواده نمايد.

در روايات، سخني از اطاعت نيست. بلكه روايت هست كه «لا تعصيها امراً» يعني عصيان امر نكن. خوب شوهرداري(حسن التبعل) يعني حالت تسليم وجود داشته باشد و شوهر پناهگاه عاطفي زن باشد و از لغزشهاي اجتماعي در زندگي مشترك چشم پوشي كند. البته در اسلام دو نوع پيام تربيتي براي ثبات خانواده داريم. در حالت اول فرد كاملاً در مرز وظايف حركت مي كند، يعني به وظايف خود نسبت به همسرش وقوف دارد و به آنها عمل مي كند، البته ثبات اين خانواده ها، ثبات مقتضي نيست، اينجا همسران حالت مشتري و خريدار دارند. در حالت دوم، زن و شوهر به پاي يكديگر مي نشينند و اين مصداق «جعل بينكم مودة و رحمة» مي باشد كه در بسياري از مشكلات خانوادگي، عمل به حقوق و وظايف زناشويي مشكل گشا نمي باشد و بايد مودت و رحمت دستمايه زندگي قرار گيرد.

از ديگر عوامل ثبات خانواده، تقسيم وظايف و آگاهي از حدود وظايف و اختيارات است. در زندگي حضرت زهرا (س) و حضرت علي (ع) اين موضوع چگونه بوده است؟

در سومين روز از زندگي مشترك، حضرت فاطمه (س) از پيامبر اسلام (ص) مي خواهند كه دايره حقوق و وظايف هر يك از آنها را مشخص نمايند و در مورد خدماتي كه زن و شوهر بايد در داخل خانواده ارائه دهند، با پيامبر(ص) مشورت مي كنند. امام صادق(ع) در اين باره از پدرشان نقل مي كنند كه «تقضي علي و فاطمه الي رسول الله في الحداقه» و در ادامه مي فرمايد:«تقضي علي فاطمه بخدمة مادون الباب» پيامبر نيز در پاسخ مي فرمايند: خدماتي كه در چارچوب خانواده است، برعهدة حضرت فاطمه (س) باشد و امور بيرون از چارچوب خانواده بر عهدة اميرالمؤمنين (ع). امام صادق (ع) در ادامه مي فرمايد: فقال فاطمه: «فلا يعلم ما داخلني من السرور الا الله باكفائي رسول الله تحمل رقاب الرجال»، «هيچ كسي از سروري كه در دل من ايجاد شده آگاه نيست، مگر خداوند متعال، چرا كه پيامبر(ص) با اين تقسيم وظيفه، مرا از قبول مسئوليتهايي كه منجر به درگيري با مردان مي شود، آزاد كرد.»

در اسلام ثبات خانواده به انجام وظايف و از سويي به ايثار اعضاي خانواده وابسته است. وظايف يعني عمل در چارچوب هاي تعيين شده، اما ايثار فراتر از آن است.

با اين تقسيم كار، بهترين زن كسي است كه خود را داخل درگيري ها و مسئوليتهايي نكند كه از حريم عفت خارج است. البته گاهي به اقتضاي زمان و مكان خود مجبور است بيرون از وظيفه عمل كند، البته حضرت علي (ع) در زمان فراغتشان به حضرت فاطمه(س) در كارهاي داخل خانه ياري مي رساندند و نيز هرگاه حضرت علي (ع) در جهاد بودند زهرا(س) كارهاي بيرون منزل را خودشان انجام مي دادند.

آيا اين تقسيم وظايف به معناي محروميت زن از حقوق اجتماعي و پيشرفتهاي بيروني نمي باشد؟

خير، درحقيقت زن در ديدگاه اسلامي اگر بخواهد يك زن ايده آل باشد، نبايد در چالشهاي بيرون از خانواده قرارگيرد. البته در مواردي مثل قضاوت كردن نبايد فقط به روايات بسنده كنيم، بلكه مي توانيم زندگي عملي ائمه معصومين (ع) و سيرة حاكم بر جامعه اسلامي و نيز عملكرد كساني كه به عصر و زمان تشريع نزديك بودند را محور قرار دهيم و ضميمه اين روايات كنيم تا يك چارچوب كلي براي مسئوليت هاي زن و مرد بيابيم. استاد شهيد مطهري مي نويسد: آقاي بغدادي در 250 هجري قمري (مقارن با زمان امام حسن عسكري (ع) ) كتابي را تحت عنوان «بلاغات النساء» تأليف كرده اند، اين كتاب بر خلاف اكثر كتابها كه راجع به مسايل اجتماعي و اطلاعات مردان مي باشد، تمام خطابه ها و سخنرانيهاي زنان عالمة جهان اسلام و تمام خطابه هاي حضرت زهرا (س) و حضرت زينب (س) را به قلم كشيده است. اين نشان مي دهد زناني كه به اين درجه علمي رسيده اند و آثار علمي از خود بر جاي گذارده اند، در چارچوب خانه محدود نبوده اند. بعد از شهادت امام حسن عسكري (ع) به دليل اينكه حضرت صاحب (عج) كوچك بودند، امام حسن (ع) به حكيمه دختر امام جواد (ع) توصيه كردند كه در مشكلات ديني پناهگاه شيعه باشند، فردي با شنيدن اين سخن شك كرد و گفت كه توصيه كردن به زن جهت پاسخگويي به سوالات ديني در جايي است كه امام نباشد. امام حسن عسكري (ع) فرمودند: پسر من ولو اينكه كوچك باشد، بعد از من امام (ع) است. يعني با حضور امام هم، مردم مي توانند در باره مشكلات ديني خود به يك زن عالمه مراجعه كنند.

امام سجاد (ع)، عالمة غير معلمه زينب (س) را مسئول كارها و مجري مأموريت هايي كردند كه به ظاهر امام سجاد (ع) مسئول انجام آن بودند، در حالي كه شديدترين بحرانها را حضرت زينب (س) تحمل كرد. واقعاً فرهنگ عاشورا، فرهنگي است كه مشاركت زنان و مردان در آن علني مي باشد و اصولاً راز اين مسئله كه حضرت سيدالشهدا (ع) در برابر پرسش بسياري از مردم كه مي گفتند چرا عليرغم آنكه مي دانيد در نبرد با لشكر يزيد موفقيتي نداريد، زنان را به همراه خود مي بريد؟ ايشان مي فرمودند: «شاء ان يريهنَّ سبايا» خداوند خواسته است آنها را اسير ببيند، اين است كه اين اسرا در حقيقت مكمل عاشورا مي باشند و جنسيت و زن و مرد بودن آنها مطرح نيست.

حركت فاطمه (س) در كنار علي (ع) كه اولين فدايي راه ولايت و امامت بودند و يا حركت حضرت زينب (س) يا حضرت خديجه(س) همه بيانگر حضور اجتماعي زنان است. در زيارتنامه حضرت معصومه (س) آمده است كه: فاطمه! شما در نزد خداوند يك منزلت و شأن ديگري داريد. لازم به ذكر است وقتي در زبان عربي از نكره استفاده مي شود، اشاره به تعظيم است. يعني شعاع وجودي و برتري شخصيت اين فرد به گونه اي است كه در كلام عادي نمي گنجد. امام صادق (ع) در مورد حضرت فاطمه معصومه (س) مي فرمايند: خداوند حرمي دارد و آن بيت الله الحرام است. پيامبر حرمي دارد و آن مسجدالنبي است. اميرالمؤمنين حرمي دارد و آن كوفه است. ما اهل بيت حرمي داريم و آن قم است كه حرم فاطمه معصومه (س) است. بين اين شخصيت با حضرت زهرا (س) در برخي كارها شباهتهايي وجود دارد. از جمله فعاليت در تثبيت امامت. حضرت زهرا (س) نه فقط از اين جهت كه همسر اميرالمؤمنين (ع) هستند، بلكه مأموم يك امام بودند و در راه تثبيت حقانيت ولايت ايشان تلاش مي كردند و شهادتشان رمز تثبيت ولايت حضرت علي (ع) بود و حضرت معصومه (س) هم از زنان عالمة خانواده امام كاظم(ع) هستند كه براي تداوم و استمرار ولايت تلاش مي كردند. حتي روايتي به نام روايت فواطم وجود دارد كه از چند فاطمه نقل مي كنند، تا به حضرت زهرا (س) مي رسد كه در مورد حقانيت حضرت علي (ع) است. وجه تشابه ديگر، همانگونه كه پيامبر به دخترشان حضرت فاطمه(س) مي فرمودند: «فداها ابوها»، در روايتي هست شيعيان مشكلات و سوالات خود را نوشتند و به مدينه رفتند تا به نزد امام موسي (ع) بروند، حضرت در منزل نبودند، امام رضا (ع) هم نبودند. حضرت معصومه(س) مي گويند فردا پاسخ سئوالات را بگيريد ولي مي توانيد جهت اطمينان پاسخها، سئوالات را در بازگشت از سفر حج به امام موسي (ع) نشان دهيد، وقتي پاسخها را به امام نشان دادند ايشان فرمودند: «فداها ابوها». اين تنها ابراز عاطفي نيست، بلكه حاكي از منزلت علمي فاطمه معصومه(س) است.

حضرت زهرا(س) نشست هايي را در منزل براي زنان قريش و بني هاشم داشتند، ولي متأسفانه به دليل فضاي سياسي متن خطابه ايشان در دسترس نيست. ولي خطابه حضرت زهرا (س) در مسجد مدينه در دفاع از ولايت علي (ع) موجود مي باشد. در اين خطبه ضمن بيان توحيد ذاتي و صفاتي و بيان فلسفه احكام، فرهنگ قبل و بعد از اسلام را مقايسه مي كنند. در واقع ايشان ضمن پذيرفتن تقسيم وظايف، حضور اجتماعي و علمي دارند و اين مانع پيشرفتهاي ايشان نيست يا حضرت زينب (س) كه در شهر كوفه در برابر صداي هلهله كوفيان، فرمان سكوت دادند و خطبه اي تكان دهنده خواندند تا اين كه امام سجاد (ع) به ايشان فرمودند: «اسكتي يا عمه، انت الحمدالله، عالمه غير معلمه، و غير مفهمه»، «عمه جان سكوت كنيد كه در موقعيت حساسي هستيد. شما به حمد خدا دانشمندي هستيد كه دانش خود را از كسي نياموخته ايد، فرهيخته اي هستيد كه كسي به جز از راه امداد غيبي به شما چيزي نياموخته است».

البته شايد گفته شود كه بخش زيادي از دانش آنها الهي است، ولي آنها از لحاظ علمي هم، خود تلاش مي كردند. حضرت زينب (س) خود در راه دانش ديني تلاش هايي داشتند. در واقع قيام كربلا، قيام مشترك بين زن و مرد است.

شهيد مطهري مي فرمايند: در مورد شناسايي روايت و سند روايات، هم راوي زن و هم راوي مرد هست. به طور مسلم اگر اين راويان در خانه خود بودند، نمي توانستند اين معارف را منتقل كنند. لذا با حفظ مرزها و ارزشهاي اسلامي و پرهيز از درگيري بين زن و مرد مي توان به اقتضاي زمان و مكان عمل كرد و سنت عملي دختران و زنان ائمه معصومين (ع) التزام آنها را به پيشرفت علمي و فرهنگي نشان مي دهد.

1-مرحوم محدث قمي، شيخ عباس، بيت الاحزان ، ص 148 .

2-ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 19، باب 231، ص 65.

3-فقال (ع): معاذالله انت اعلم و ابرّ و اتقي و اكرم و اشد خوفاً من الله ان او بخك بمخالفتي.

4-شهيد صدر، كتاب حلقه الاصول، حلقه هاي اول و دوم.

5-كلمات قصار، شماره136، «جهاد المراة حسن التبعل».

6-محدث قمي،شيخ عباس، (1404هـ . ق). بيت الاحزان في ذكر احوالات سيدة نساء العالمين فاطمة الزهراء(س)، اصفهان: منشورات حسينيه عمادزاده، ص 148.

7- عبدالرزاق الموسوي المقوم، وفات الصديقه، ص 58، قم:مكتبه بصيرتي،1406.

8 - شيخ كليني، فروع كافي، ج 5.

9- Problem solving & making decision .

10 - علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 22 ، ص 119، روايت 89..

11 - همان، ج 43، ص 10، روايت 1.

12- مرحوم طبرسي، مكارم الاخلاق، ص 233.

13 - در كتاب تهذيب الاحكام نوشته مرحوم شيخ طوسي و كتاب مكارم الاخلاق نوشته طبرسي و كتاب الزواج اين مسئله تأكيد شده است.

14 - مرحوم طبرسي، مكارم الاخلاق، ص 233.

15- همان، ص 234.

16- حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 84، ص 29.

17- مرحوم المقوم، وفات الصديقه، ص 23.

18- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 163.

19- آمدي، غرر الحكم درر الكلم، ج 5، ص 234.

20- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 43 ، ص 81، ح 1.





/ 1