بررسي عوامل انحطاط علمي و فرهنگي مسلمين طي قرون پنجم و ششم هجري - بررسی عوامل انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین طی قرون پنجم و ششم هجری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی عوامل انحطاط علمی و فرهنگی مسلمین طی قرون پنجم و ششم هجری - نسخه متنی

لطفعلی عابدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسي عوامل انحطاط علمي و فرهنگي مسلمين طي قرون پنجم و ششم هجري

لطفعلي عابدي

تعمق در تاريخ تمدن اسلامي نشان مي‏دهد كه اين تمدن در فاصله قرون دوم تا چهارم و پنجم هجري از نظر رشد و گسترش علوم، درخشش و بالندگي خاصي داشته و پرتوافكن علم و معرفت به اقصي نقاط جهان و بويژه دنياي ظلمت‏زده قرون وسطاي اروپا بوده است. اين درخشش و شكوفايي اگرچه از طريق ارتباطات علمي، تجاري و... و نيز جنگهاي صليبي موجبات پيدايش رنسانس يا تجديد حيات علم و ادب را در اروپا فراهم كرده، ليكن در جايگاه اصلي خود بتدريج راه افول و خاموشي را در پيش گرفته است.

اين نوشته در صدد بررسي برخي از مهمترين علل اين افول و خاموشي است و در اين راستا، ابتدا به اختصار عوامل موفقيت اوليه مسلمين را بررسي مي‏كند. چون شناسايي اين عوامل، شناخت كاملتري را از فرهنگ و جريانات حاكم بر جامعه اسلامي عرضه مي‏كند و راه كشف عوامل مزاحم را هموارتر خواهد كرد. عوامل دخيل در موفقيتهاي علمي و فرهنگي مسلمين عبارتند از: روح تساهل و عدم تعصب، روح كنجكاوي و تحقيق، استفاده از ميراث علمي ملل ديگر و تكيه بر تعقل و تدبر به جاي استناد صرف به نقل و حديث.

عوامل دخيل در انحطاط علمي و فرهنگي را مي‏توان به سه دسته كلي: عوامل منتسب به اسلام، عوامل مربوط به عملكرد مسلمين و عوامل خارجي تقسيم كرد. در ادامه مقاله، ضمن اشاره‏اي گذرا به عوامل منتسب به اسلام و تلاش در رفع سوء تفاهمهاي موجود در اين زمينه، عوامل مربوط به عملكرد مسلمين با تفصيل بيشتري مورد بررسي قرار مي‏گيرند؛ از جمله مهمترين اين عوامل مي‏توان به سختگيري مذهبي و تعصب و جمود فكري، ركود تعقل و اكتفا به نقل و حديث، فراموشي جنبه فريضه‏اي دانشپژوهي و توسعه و گسترش مدارس اهل سنت در سرتاسر بلاد اسلامي اشاره كرد.

در بررسي علل و عوامل انحطاط علمي و فرهنگي جامعه اسلامي ابتدا اين سؤال مطرح مي‏شود كه آيا مسلمين اصلاً تاريخ علمي افتخارآميزي داشته‏اند. اگر پاسخ به اين سؤال مثبت باشد، چه عامل يا مجموعه عواملي به وجود آورنده اين تاريخ افتخارآميز و يا موجب كمرنگ شدن يا نابودي آن شده است.

در پاسخ به بخش اول سؤال بايد گفت كه كمتر كسي است كه در وجود گذشته‏اي افتخارآميز و سرشار از فعاليتهاي علمي و تحقيقي براي مسلمين ترديد داشته باشد. همه كساني كه در اين زمينه مطالعه كرده و قلم زده‏اند، معتقدند كه مسلمين در طي قرون دوم تا پنجم هجري تحرّك چشمگيري داشته و توانسته‏اند در تمام رشته‏ها و قلمروهاي دانش عصر خويش، حرف اول را بزنند. همين اندوخته علمي بود كه از طريق جنگهاي صليبي و ساير ارتباطات، موجبات پيدايش رنسانس و پايان يافتن دوران تاريك قرون وسطي را براي اروپاييان فراهم آورده است. استاد شهيد مطهري در مقدمه كتاب "انسان و سرنوشت" چنين مي‏نويسند:

در اين مطلب جاي ترديد نيست كه مسلمين دوران عظمت و افتخار اعجاب‏آوري را پشت‏سر گذاشته‏اند، نه از آن جهت كه در برهه‏اي از زمان، حكمران جهان بوده‏اند و به قول اديب الممالك فراهاني "از پادشاهان باج و از درياها امواج گرفته‏اند"، زيرا جهان، حكمرانان و فاتحان بسياري را به خود ديده است كه ... بلكه از آن جهت كه نهضت و تحولي در پهنه گيتي به وجود آوردند و تمدني عظيم و با شكوه بنا كردند كه چندين قرن ادامه يافت و مشعلدار بشر بود. اكنون نيز يكي از حلقات تمدن بشر به شمار مي‏رود و تاريخ تمدن به داشتن آن به خود مي‏بالد.1

اگر پاسخ به سؤال نخست، مثبت باشد، كه به گواهي تاريخ نيز چنين است بايد به بخش دوم سؤال يعني عامل يا عوامل رواج نشاط علمي و روحيه ابتكار و اختراع مسلمين پرداخت. در اينكه ريشه و سرچشمه علوم و دانشهاي اسلامي در خود اسلام و مسلمين است و يا اينكه از يك منبع خارجي نشأت گرفته است، اختلاف نظرهايي وجود دارد؛ به گونه‏اي كه برخي مستشرقان بر اين باورند كه مسلمين ضمن ترجمه متون علمي يوناني، ايراني، سرياني، هندي و... اطلاعاتي را كسب، و سپس از طريق مبادلات فرهنگي، آنها را به اروپا منتقل كرده‏اند. آنان بويژه به اهميت ميراث تمدن يوناني تأكيد داشته، بر اين باورند كه مسلمين حامل اين ميراث بوده‏اند و تغيير چنداني در آن به‏وجود نياورده‏اند. "مهدي نخستين" (1367) در كتاب "تاريخ سرچشمه‏هاي اسلامي آموزش و پرورش غرب" علم و دانش را به مشعل فروزاني تشبيه كرده است كه مسلمانان آن را از يونان قديم تحويل گرفته و روشن نگه داشته و فروزانتر نيز كرده‏اند، امّا هنگامي كه روشنايي آن رو به خاموشي نهاده و جوهر آن در شرف فراموشي بوده، آن را به افراد ديگري (يعني اروپاييان) كه آمادگي احيا و ماهيت مجدّد بخشيدن بدان را داشتند، سپرده‏اند.2

مسلم است كه مسلمين صرفا ناقل علوم و دانشهاي ترجمه شده از يوناني به عربي نبوده و پس از ترجمه آن مطالب به پروراندن و تكميل و توسعه آنها نيز اقدام كرده‏اند. اگرچه صرف انتقال علوم و فراهم كردن يك موقعيت مساعد براي اين امر، خود خدمت بزرگي است و اگر سعه صدر مسلمين و فراهم‏سازي زمينه ترجمه و نيز اعطاي آزادي عمل به دانشمندان مذاهب مختلف نبود، امكان توسعه اين گنجينه دانش فراهم نمي‏شد. بعلاوه در اين جريان در بسياري از زمينه‏ها، مطالبي مطرح شده كه براي اولين‏بار توسط دانشمندان مسلمان عرضه شده و قبلاً نمونه‏اي از آنها در جاي ديگري مشاهده نشده است. "گوستاولوبون" مؤلف كتاب "تمدن اسلام و عرب" مي‏نويسد:

/ 9