مقامات عرفانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقامات عرفانی - نسخه متنی

سیده فاطمه طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقامات عرفاني : رضا

رضا يكى ديگر از مقامات و منازل عرفانى است كه سالك پس از مقام توكل آن را كسب مى نمايد. (162)

تعريف رضا

رضا در لغت به معناى خشنودى، خوشدلى و تسليم شدن است و در اصطلاح عرفانى عبارت است از رفع كراهت قلب نسبت به مقدرات و شيرين شدن سختيهاى احكام قضا و قدر. سالك پس از واگذار كردن امور به دست حاكم عادل، از تصميمات و احكام صادره از ناحيه وكيل خود ناراضى و ناخشنود نمى گردد و زبان حالش همان دعاى پيامبر اكرم(ص) است كه: «اللهم انى اسئلك ايمانا تباشر قلبى و يقينا صادقا حتى اعلم انه لن يصيبنى الا ما كتبت لى والرضا بما قسمت لى ». (163)

مقام رضا نهايت مقام سالك است و سالكى كه در اين گام مى نهد بهشت و رضوان خداوند نصيبش خواهد شد. از اين رو بزرگان عرفان گفته اند، رضا مقام واصلان است نه مقام سالكان. زيرا سالك پس از طى منازل و مقامات به درجه اى از يقين مى رسد و متصف به صفت طمانينه مى گردد. در حقيقت واصل كوى دوست و صاحب مقام رضا، كسى است كه دلش به نور يقين روشن مى گردد و چشم بصيرتش با مشاهده و معاينه حسن تدبير الهى نورانى مى شود سپس به مقام رضا گام مى نهد.

امام على(ع) در مورد رضا مى فرمايند: «من جلس على بساط الرضا لم ينله مكروه ». صاحب چنين جايگاهى، اگر از هفت گردون براو مصيبت بارد او همچنان دلخوش است و جز لطف و محبت دوست چيزى نمى بيند.

بشر حافى در جواب سؤال فضيل عياض كه مى پرسد آيا مقام زهد بالاتر است يا مقام رضا، مى گويد: (164) رضا برتر است زيرا زاهد در راه است و «راضى »، «واصل ».

يحيى بن معاذ در اين باره مى گويد: (165) همه امور به دو اصل بازگشت دارند; فعل و عملى كه از طرف خداوند بر تو نازل مى شود (تقديرات الهى است كه بر تو رقم خورده است) و فعل و عملى كه از جانب تو به سوى خداوند روانه مى شود. پس صاحب مقام رضا كسى است كه در آنچه خدا و بر او رقم زده است راضى و خشنود است و در عملى كه خود انجام مى دهد اخلاص مى ورزد.

با اين تعبير شايد بتوان گفت كه شخص «راضى » به مقام قرب نوافل راه مى يابد. فرمود: «كنت سمعه الذى يسمع به وبصره الذى يبصر به » (166) كه به تعبير امام خمينى(س) مقام «بقاء بعد اللفناء» است. (167)

برخى اهل سلوك مقام رضا را مقام «ان لا اريد» دانسته اند. گويند از سالكى پرسيدند: «ما تريد؟ قال: اريد ان لااريد».

پير هرات منزل رضا را با آيه شريفه «ارجعى الى ربك راضية مرضية » (168) آغاز مى كند و نتيجه مى گيرد هركس از خداوند ناخشنود باشد راهى به سوى خداوند ندارد و حضرت حق شرط رجوع كامل بنده به خود را در مقام رضا قرار داده است. زيرا فرمود: اى نفس به اطمينان رسيده در حال رضا و خشنودى به سوى پروردگار خويش بازگرد. وى در تعريف رضا مى گويد:

و الرضاء اسم للوقوف الصادق، حيث ما وقف العبد، لا يلتمس متقدما و لا متاخرا، و لايستزيد مزيدا، و لايستبدل حالا - و هومن اوائل مسالك اهل الخصوص واشقها على العامة. (169)

توضيح اينكه، سالك در مقام رضا وقوفى صادقانه و حقيقى دارد. بدين گونه كه افزون بر چيزى كه خداوند بر او رقم زده است نمى خواهد. در هر شرايطى كه قرار گيرد، راضى و خشنود است. البته اين مقام براى خاصان - يعنى كسانى كه اراده خود را در اراده حق تعالى فانى ساخته اند - آسان و هموار است. اما براى مبتديان و عامه مردم بسيار سخت و دشوار است. زيرا فانى ساختن اراده و خواست و گذشتن از خواسته هاى خود امرى است صعب و دشوار.

حضرت امام در شرح حديث جنود عقل و جهل، رضا را از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره گرفته و سخط را در مقابل آن از جنود جهل و از لوازم فطرت محجوبه برشمرده اند. (170)

در توضيح اين مطلب مى فرمايند انسان فطرتا عاشق كمال مطلق است. گرچه متوجه و متذكر اين نكته نباشد. انسانى كه توانسته از حجب ظلمانى نجات يابد و وجودش به نور فطرت روشن گردد و معرفت حضورى نسبت به خالق خويش پيدا كند، تمام تجليات حق و مظاهر حق را كامل و زيبا مى بيند. جمال و كمال حق تعالى را در همه موجودات جارى و سارى مى يابد، افعال حق را كامل مى بيند زيرا به عين اليقين دريافته است كه «از جميل مطلق جز مطلق جميل نيايد» (171) نتيجه اين بينش آن است كه همان رضايت و شعفى كه نسبت به ذات مقدس ربوبى دارد آن را به كل نظام هستى سرايت مى دهد.

به گفته امام، زبان حال چنين سالكى اين خواهد بود:




  • به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست (172)



  • عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست (172)
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست (172)



از منظر حضرت امام لازمه عشق ذاتى و رضايت فطرى، سخط و ناخشنودى از غير حق است. امام معتقدند انسانى كه فطرتش در حجب ماديات و ظلمت نفسانى پنهان گشته، كمال را در امور ديگر مى بيند پس طبيعتا به آنان دلبستگى پيدا كرده و نسبت به كسى كه به آمال و آرزوهاى او خدشه وارد مى كند غضبناك و ناخشنود مى گردد.

حضرت امام نيز مقام رضا را خشنودى بنده از خداوند و مقدرات او مى دانند و معتقدند مقام رضا «فوق مقام تسليم و دون مقام فنا» مى باشد. (173) ايشان مى گويند: «رضا عبارت است از خشنودى و فرحناكى عبد از حق و مرادات او و قضا و قدر او». (174)

و در نقد نظر خواجه نصيرالدين طوسى در شرح اشارات كه معتقد است « رضا اسم است از براى وقوف صادق بنده با مرادات الهيه به طورى كه عبد را از خود اراده اى نباشد و اراده او و خواهشهاى او فانى در اراده حق باشد... مى گويند اگر مقصود از وقوف اراده عبد با مرادات حق، فناى اراده باشد، اين از اوايل مقامات فناء است و مربوط به مقام رضا نيست و اگر مقصود عدم اراده عبد باشد در مقابل اراده حق، اين مقام تسليم است و دون مقام رضا است ». (175)

از منظر امام، مقام رضا از آثار و شئون معارف الهيه است. بنابراين، به ذكر و شرح مبادى رضا مى پردازند:

1. علم به جميل بودن حضرت حق، در حقيقت ايشان مبدا و نقطه آغازين رضا را معرفت سالك به جميل بودن خدا مى دانند. بدين ترتيب سالك كوى حق به جميل بودن خداوند ذاتا و صفتا و فعلا شناخت پيدا مى كند و چنين معرفتى را مفتاح ابواب معارف مى داند مشروط به آنكه با طى كردن مقامات عرفانى همراه باشد. امام معتقدند فهم اين گونه مسائل از طريق برهان آن گونه كه شايسته اين مقام است براى سالك حاصل نخواهد شد. «و از اين علم برهانى كه حظ عقل است اخلاق نفسانيه - كه از توابع معارف است - حاصل نشود و لهذا چه بسا حكماى بزرگ مرتبه در علم بحثى كه داراى مقام رضا و تسليم و ديگر مقامات روحيه و اخلاق نفسانيه و معارف الهيه نيستند در همان حجب علميه تا ابد باقى مانند.» (176)

2. رساندن علم جميل بودن حضرت حق به قلب (177) به طورى كه قلب نيز ايمان آورد كه جميل مطلق خداوند است. نتيجه اين ايمان آن است كه حقيقت نوريه خشنودى و خوش بينى به خداوند متعال در دل او جلوه گر مى شود و در اينجاست كه سالك، اول مرتبه رضا را درك مى كند.

3. در مقام اطمينان به كمال رسد (178) و جميل بودن حضرت حق را با تمام وجود اذعان كند. در اين صورت مخاطب آيه شريفه «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية » قرار مى گيرد. پس در حقيقت راجعين حقيقى به خداوند كسانى هستند كه هم آنان از خداوند راضى اند و هم خداوند از آنها راضى و خشنود مى باشد.

4. مقام مشاهده است (179) اين حالت براى كسانى حاصل مى شود كه قلب خود را از عالم كثرت و ظلمت منصرف سازد و رفض غبار كثرت كرده اند. در اين صورت قلب آنان مستعد و آماده است تا خداوند با جلوه هاى مناسب بر قلوب آنان تجلى نمايد و دل آنها را به خود خوش كند و از ديگران منصرف نمايد. مقام مشاهده داراى سه درجه است: (180)

الف) مشاهده تجلى افعالى كه سالك در اين مقام از قضاء الهى راضى و خشنود است.

ب) مشاهده تجلى صفاتى و اسمائى كه سالك در اين شهود به مبدا و سرمنشا افعال و احكام خداوند آگاهى مى يابد.

ج) مشاهده تجلى ذاتى است. امام در توضيح اين مطلب مى نويسد كه اين دو نوع مشاهده اخير ارفع از اسم رضا و امثال آن است گرچه روح رضا كه حقيقت محبت و جذبه است در اين مقام موجود است به طور كمال.

ضمنا حضرت امام، رضا را يكى از اركان ايمان دانسته (181) و به پيام نورانى حضرت على(ع) استناد كرده اند كه فرموده است:

الايمان اربعة اركان: الرضا بقضاء الله و التوكل على الله و تفويض الامر الى الله; والتسليم لامرالله. (182)

درجات رضا

پير هرات سه درجه براى رضا برشمرده است:

الدرجة الاولى:

رضا العامة; و هو الرضاء بالله ربا، بسخط عبادة مادونه; و هذا قطب رحى الاسلام; و هو يطهر من الشرك الاكبر. و هو يصح بثلاث شرائط: ان يكون الله عزوجل احب الاشياء الى العبد، و اولى الاشياء بالتعظيم، و احق الاشياء بالطاعة. (183)

درجه نخست رضاى عامه است و آن خشنودى به ربوبيت خداوند است همراه با عدم خرسندى از بندگى و اسارت غيرخدا و اين محورى است كه اسلام حول آن مى چرخد. اين خشنودى و خرسندى، قلب بنده را از شرك اكبر پاك مى سازد و اين حقيقت با سه شرط تحقق پيدا مى كند:

نخست آنكه خداى عزوجل محبوب ترين اشياء نزد او باشد، دوم آنكه خداوند را از همه اشياء سزاوارتر به تعظيم و زرگداشت ببينيد، سوم آنكه خداوند را شايسته ترين اشياء در مقام اطاعت و فرمانبردارى بشناسد.

الدرجة الثانية:

الرضاء عن الله تعالى; و بهذا الرضاء نطقت آيات التنزيل، و هوالرضاء عنه فى كل ماقضى; و هذا من اوائل مسالك اهل الخصوص، و يصح ثلاث شرائط: باستواء الحالات عندالعبد، و بسقوط الخصومة مع الخلق، و بالخلاص من المسالة و الالحاح. (184)

توضيح آنكه، سالكى كه به مقام رضا راه مى يابد از خداوند و همه مقدراتش راضى و خشنود است، خواسته خود را در خواسته محبوب خويش فانى ساخته او را حاكم و خبير و عادل مى داند وبه همه قضاء و احكام او با ديده رضا مى نگرد. تحقق و رسيدن به اين مقام عالى به رعايت سه شرط بستگى دارد:

شرط اول آن است كه نسبت به امور مختلف حال او تغيير پيدا نكند; يعنى در مقابل احكام و قضاء الهى يكسان باشد چه در مقابل مواهب و عطايايى كه به او ارزانى مى شود، چه در مقابل نعمتهايى كه احيانا از كف او مى رود. حاصل آنكه نقمت و نعمت، خوش و ناخوش، صحت و كسالت را از دوست ببيند و به داده او خشنود و راضى باشد.

شرط دوم آن است كه اگر خصومت و بدبينى با مردمان داشته آن را ترك كند و جز به خوبى راجع به آنان نينديشد و عذر آنان را بپذيرد.

شرط سوم آن است كه هرگز بر خواستهاى خود اصرار و پافشارى نكند. زيرا بايد بداند خداوند آنچه را به مصلحت او باشد به او خواهد داد. با طيب خاطر از داده ها و نداده هاى خالق هستى سپاسگزار باشد.

والدرجة الثالثة:

الرضاء برضى الله تعالى; فلايرى العبد لنفسه سخطا و لا رضى; فيبعثه على ترك التحكم و حسم الاختيار واسقاط التمييز و لو ادخل النار. (185)

توضيح آنكه، سالكى كه به درجه سوم مقام رضا نايل مى شود نه خشم خود را از خود مى داند، نه خشنودى خويش را. چنان كه قبلا بيان شد او خود را فانى در اراده «محبوب و فاعل مايشاء» كرده است. بنابراين، خود را مالك وجود خويش نمى داند چه رسد كه مالك صفات و افعالش باشد. اگر شاد مى شود از شادى و خشنودى خداوند است و اگر خشمگين مى شود خود را مظهر خشم خدا مى داند. سالك در اين مقام مصداق اين آيه شريفه است است كه فرمود: «ماتشاؤون الا ان يشاء الله ». (186) بنابراين، اگر سالك در چنين موقعيتى قرار گيرد حكمش حكم خداوند خواهد بود زيرا او اختيار خويش را در اختيار مختار على الاطلاق فانى ساخته است. اختيار او خدايى است. پس بهشت و دوزخ و نعمت و نقمت در ديدگاه او زيبا و جميل است. كلام والاى حضرت زينب(س) به هنگام بروز شديدترين نقمت ها بيان كننده اين نوع مقام است كه فرمود: «ما رايت الا جميلا».

ابن سمعون نيز به سه درجه رضا قايل است و مى گويد:

الرضا بالحق و الرضا عنه و الرضا له فالرضا به مدبرا و مختارا و الرضا عنه قاسما و معطيا و الرضا له الها و ربا. (187)

مراتب و درجات رضا از منظر امام خمينى(س ) (188)

از نگاه امام، مقام رضا مانند ديگر كمالات نفسانيه داراى مراتب متكثره مى باشد: درجه اول رضاى بالله است ربا; (189) سالك در اين مقام خود را در تحت ربوبيت او قرار داده واز اين سلطه و سيطره خوشحال و راضى است. طبيعى است شيطان هيچ گونه سلطه چيرگى بر او ندارد و فقط چنين سالكى تحت تربيت و پرورش خالق خوبيهاست. روشن است چنين سالكى از تمام اوامر محبوب خشنود و راضى است.

درجه دوم رضا به قضا و قدر حق است; (190) يعنى خشنودى از پيش آمدهاى «گوارا و ناگوار»، سالكى كه به مقام رضا راه يافته، بليات و امراض و مقابل اينها نزد او يكسان است. زيرا هردو را عطيه حضرت دوست مى داند و به آن راضى خشنود است و معتقد است چه بسا كمال انسان در تنگدستى و تحمل مصايب و شدايد و بلايا باشد. حضرت امام به روايتى اشاره مى كنند: (191)

حضرت باقر(ع) از جابربن عبدالله انصارى مى پرسند: حال تو چگونه است؟ جابر در جواب مى گويد: من مرض را خوشتر دارم از صحت وفقر را خوشتر دارم از غنى و... امام باقر(ع) در جواب مى فرمايند: اما ما هرچه را خداوند عطا فرمايد مى خواهيم. اگر مرض را عنايت كند آن را مى خواهيم و اگر صحت را عنايت كند، صحت را دوست داريم. (192)

درجه سوم رضا به رضى الله است. (193) حضرت امام مقام محبت و جذبه را اوايل اين درجه مى دانند. سالك در اين وادى از خود خشنودى و رضايتى ندارد و رضايت و شادى او تابع رضايت حق است. بنابراين، مقام رضا با مقام محبت مناسبت و سنخيت پيدا مى كند و از آنجا كه گفته اند:«كل ما يفعل المحبوب محبوب » (194) هر فعل و حكمى كه از جانب محبوب باشد به جان مى خرد و از انجام و پذيرش آن خشنود است.

لازم به ذكر است بزرگان معرفت مقام رضا را مقامى دائمى براى سالك مى دانند; يعنى حالتى است كه در دنيا و آخرت از سالك جدا نمى شود. حال آنكه برخى از مقامات مخصوص دنيا و برخى مختص آخرت است. به طور مثال خوف و رجاء مقامى است عرفانى اما در آخرت از سالك جدا مى شود ولى رضا همواره مستمر است و با شخص سالك پيوندى ناگسستنى دارد. جنيد در اين باره گويد:

ليس الرضا و المحبة كالخوف و الرجاء فانهما حالان لا يفارقان العبد فى الدنيا و الآخرة لانه فى الجنة لا يستغنى عن الرضا و المحبة. (195)

تفاوت مقام رضا، توكل و تفويض

در پايان اين مقال بى مناسبت نيست به تفاوت سه مقام رضا، توكل و تفويص بپردازيم. چنانچه گذشت توكل از باب تفعل به معناى نماينده گرفتن يا وكيل گرفتن در انجام كارى است. تفويض از باب تفعيل به معناى سپردن و واگذارنمودن امرى است و رضا به معناى خشنودى و رفع كراهت است.

در تمايز و اختلاف توكل و تفويض مى توان چنين گفت:

1) توكل در مصالح امور است ولى تفويض در همه امور - چه مصلحت باشد و چه مصلحت نباشد - بنابراين، دامنه تفويض وسيع تر است.

2) در توكل اصالت با موكل است كه وكيل را انتخاب مى كند; اما در تفويض، اصالت با كسى است كه كار به او سپرده مى شود زيرا مفوض او را متصرف حقيقى مى داند.

3) توكل پس از رخداد امرى حاصل مى شود; يعنى پس از آنكه سالك ضرورتى احساس كرد و در شرايط خاص قرار گرفت بر خدا توكل مى كند. اما در تفويض چنين نيست، شخص مفوض هم قبل از وقوع فعل و رخداد بر خداوند تكيه دارد و هم بعد از وقوع امور آنها را به خدا وامى گذارد و شخص راضى نيز در هر شرايطى خشنود و فرحناك است.

امام خمينى(س) در بيان تفاوت توكل و رضا مى نويسند كه مقام رضا غير از مقام توكل است; بلكه از آن شامخ تر و عالى تر است، زيرا كه متوكل طالب خير و صلاح خويش است، و حق تعالى را چون فاعل خير مى داند او را وكيل خويش انتخاب مى كند در بهبود بخشيدن امورات خويش. اما فرد «راضى » اين چنين نيست زيرا او پسندد هرچه را جانان پسندد; بنابراين مقام رضا برتر از مقام توكل است. (196)

درباره تفاوت توكل و تفويض، خواجه عبدالله انصارى معتقد است تفويض لطيف تر و از لحاظ معنى وسيع تر از توكل است زيرا توكل بعد از وقوع رخداد است، ولى تفويض هم قبل و هم بعد از رخ دادن امرى حاصل مى شود كه عين تسليم و رضامندى است و توكل شعبه اى از مقام تفويض است. (197)

اما حضرت امام نظر خواجه را نمى پذيرند و مى نويسند كه وليكن در بودن توكل شعبه اى از تفويض، نظر است و در اعم شمردن تفويض از توكل، مسامحه واضحه است و نيز دليلى نيست بر آنكه توكل فقط بعد از وقوع سبب است بلكه در هر دو مورد جاى توكل هست و اما در حديث شريف كه فرمود: «فتوكل على الله بتفويض ذلك اليه » تواند كه چون توكل نيست مگر با رؤيت تصرف خويش، لهذا براى خود وكيل اتخاذ نمود در امرى كه راجع به خود مى داند حضرت خواسته است او را ترقى دهد از مقام توكل به تفويض و به او بفهماند كه حق تعالى قائم مقام تو نيست در تصرف، بلكه خود متصرف ملك خويش و مالك مملكت خود است. (198)

در پايان اين مقام و اين مقال، سخن حضرت امام را يادآور مى شويم «... مشتبه شود و خودش نيز نداند كه مرد ميدان اين دعوى نيست، ولى اتصاف به حقايق و وصول به مقامات با اين دعويها نشود خصوصا مقام رضا كه از اشق مقامات است.» (199)

162) عزالدين محمود بن على كاشانى، همان، ص 399.

163) همان.

164) همان، الرضاء افضل لان الزاهد فى الطريق و الراضى وصل، ص 402.

165) همان، يرجع الامر كله الى هذين الاصلين فعل منه بك و فعل منك فترضى فيما عمل و تخلص فيما تعمل، ص 403.

166) محمدبن يعقوب الكلينى، همان، جلد 2، صص 262، 263 (گوش او خواهم بود كه با آن مى شنود و چشم آن خواهم بود كه با آن مى بيند) قسمتى از حديث قرب نوافل است كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است.

167) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 170.

168) فجر، (89): 28. به سوى پروردگارت باز گرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.

169) خواجه عبدالله انصارى، همان، باب الرضا، ص 204.

170) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 164.

171) همان.

172) شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى، كليات سعدى، تهران: موسسه علمى، ص 564.

173) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 161.

174) همان.

175) همان، ص 162.

176) همان، ص 170.

177) همان.

178) همان، ص 171.

179) همان.

180) همان، ص 172.

181) همان، ص 171.

182) محمدبن يعقوب الكلينى، همان، جلد 2، ص 7; كتاب الايمان و الكفر باب 29، حديث 5.

183) خواجه عبدالله انصارى، همان، ص 206 و 207.

184) همان، ص 207.

185) همان، ص 209.

186) انسان (76): 30.

187) عزالدين كاشانى، همان، ص 403.

188) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 166.

189) محمد بن يعقوب الكلينى، فروع كافى، جلد 3، ص 196; كتاب الخبائر، باب سل الميت و مياقال عند دخول القبر، حديث 7، «رضيت بالله ربا».

190) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 168.

191) همان.

192) محمد مهدى نراقى، جامع السماوات، جلد 3، ص 285.

193) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 169.

194) عزالدين محمودبن كاشانى، همان، ص 403. (مصراع شعرى است)

195) همان.

196) روح الله موسوى خمينى، چهل حديث، ص 215.

197) همان، ص 218.

198) همان، ص 216.

199) روح الله موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 168.

گردآوري : rahpooo@yahoo.com


/ 1