مقامات عرفانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقامات عرفانی - نسخه متنی

فاطمه طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 



مقامات
عرفاني: صبر





صبر در لغت‏به معناى خوددارى از
شكايت، دم فروبستن، سخن به شكوه نگشودن
و اظهار بى‏تابى نكردن است; اما در
اصطلاح عرفانى، مقامى است نفسانى كه
سالك الى الله با نيروى مجاهده و
رياضتهاى خاص بدان دست مى‏يابد.



خداوند در قرآن كريم كه كتاب
انسان‏سازى است، پيروان خود را امر به
صبر مى‏كند «واصبر و ما صبرك الا
بالله‏» (101) و اگر چه در ابتداى آيه از
مؤمنان مى‏خواهد كه صبر پيش گيرند; اما
در دنباله آن به نكته ديگرى اشاره
مى‏فرمايد كه صبر حاصل نمى‏شود مگر با
توفيق الهى. پس اگرچه «صبر» در اصطلاح
عرفانى «مقام‏» است و اكتسابى و خداوند
هم امر به آن مى‏كند اما دنباله آيه
تصريح دارد كه صبر مانند ديگر مقامات
بدون توفيق الهى حاصل شدنى نيست. پس
مى‏توان گفت رياضات و كوششهاى سالك،
زمينه بهره‏مندى از فيوضات الهى و
توفيقات ربوبى - از جمله مقام صبر - را
فراهم مى‏سازد. مولانا در اين رابطه
چنين مى‏گويد:



هفت‏سال ايوب
با صبر و رضا در بلا خوش بود با ضيف خدا



تا چو وا گردد بلاى سخت رو پيش
حق گويد به صد گون شكر او



گفت‏حق ايوب را در مكرمت من به هر
موى
تو صبرى دادمت



هين به صبر خود
مكن چندين نظر صبر ديدى صبردان (ده) را
هم نگر



اهميت صبر





بزرگان عرفان
گفته‏اند: «الايمان نصفان ، نصف صبر و
نصف شكر». (102) چرا كه به جاى آوردن طاعات
و ترك كردن مكروهات و منهيات احتياج به
صبر دارد. ائمه اطهار(ع) مفسران كتاب
هدايت صبر را صفت مؤمن مى‏دانند; زيرا
شخص به ايمان رسيده همه رويدادها را
نتيجه قضا و قدر الهى مى‏داند و هرگز
امرى را خارج از اراده خداوندى
نمى‏بيند پس اگر امرى مورد دلخواه او
شد شاكر مى‏شود و اگر مكروه او بود بر
آن صبر مى‏كند; بدين ترتيب مؤمن صابر و
شكور است، لذا در روايات آمده است:



الصبر من الايمان بمنزلة الراس من
الجسد فاذا ذهب الراس ذهب الجسد و كذلك
اذا ذهب الصبر ذهب الايمان. (103) يا «لا
ايمان لمن لا صبر له‏». (104)



صبر از ايمان به سر يابد كله حيث لا
صبر
فلا ايمان له



مولوى



تعريف صبر




خواجه عبدالله انصارى در تعريف
«صبر» مى‏گويد: «الصبر حبس النفس على
جزع كامن عن الشكوى‏» (105) از تعريف
خواجه دو نكته را مى‏توان دريافت:



الف) اگرچه شخص «صابر» در درون
احساس ناراحتى كرده است و سنگينى غم و
اندوه را با تمام وجود حس مى‏كند; اما
به خاطر حضرت محبوب بر غير حق شكوه و
شكايت نمى‏برد.



ب) هر چند صابر
به غير حق شكوه نمى‏كند اما به اين معنا
نيست كه با خداى خويش به درد دل و راز و
نياز نمى‏پردازد. چنان‏كه مى‏بينيم
حضرت ايوب(ع) پس از آنكه مشكلات و رنجهاى
فراوان بر او مستولى مى‏شود به خداوند
شكوه مى‏كند كه «انى مسنى الشيطان بنصب
و عذاب‏» (106) و در عين حال خداى مهربان
همچنان او را به صفات پسنديده «صابر» و
«اواب‏» (رجوع كننده به حق) مى‏ستايد و
مى‏فرمايد: «انا وجدناه صابرا نعم
العبد انه اواب‏». (107) حضرت يعقوب(ع) نيز
كه از صابرين است مى‏گويد: «انما اشكوا
بثى و حزنى الى الله‏». (108) حاصل سخن
آنكه شكوه و شكايت كردن در پيشگاه
خداوند منافاتى با مقام صبر ندارد و گاه
عدم اظهار دردمندى نزد خدا نوعى گستاخى
به حساب آيد. پس صبار كسى است كه صبرش
براى خداست و با قدرت اعطا شده از طرف
خداوند به چنين مقامى راه مى‏يابد.



پير هرات «صبر» را براى مبتديان
دشوار و براى سالكين وادى محبت امرى
وحشتناك و بالاخره براى موحدين امرى
ناپسند مى‏شمرد. (109) براى عامه از آن
جهت دشوارترين و سخت‏ترين منزل است كه
آنان در آغاز راهند و به رياضت عادت
نكرده و آزمودگى لازم را نيافته‏اند و
در برابر ناملايمات و حوادث بى‏تابى
مى‏كنند. اما براى كسانى كه در وادى
محبت‏سير مى‏كنند منزلى وحشتناك است;
زيرا اقتضاى مقام محبت مانوس شدن با
محبوب و راضى بودن از همه اعمال و افعال
اوست. سالك در اين منزل پسندد هر چه را
جانان پسندد و در هر بلا و مصيبتى دست
زيبا و نوازشگر فرستنده بلا را
مى‏بيند. او در مقامى سير مى‏كند كه
همواره خواسته محبوب را بر خواسته خود
ترجيح مى‏دهد. به عبارت ديگر،
خواسته‏اى در مقابل محبوب از خود
ندارد.



عاشقم بر لطف و بر قهرش
به جد اى عجب من عاشق اين هر دو ضد



حال سالك در اين وادى چنان است كه
شاعر عرب زبان گويد:



اريد
وصاله و يزيد هجرى



فاترك ما
اريد لما يريد



ميل من سوى وصال
و قصد او سوى فراق ترك كام خود گرفتم تا
برآيد كام او



حافظ



نهايتا خواجه براى سالكانى كه در
وادى
توحيد گام گذاشته‏اند صبر را ناپسند
مى‏داند زيرا صابر در حقيقت نوعى دعوى
پايدارى و مقاومت در برابر مصايب و
شدايد مى‏كند; گرچه آنها را از جانب
محبوب مى‏بيند و به جان مى‏خرد اما خود
اين دعوى مى‏تواند نوعى سركشى نفس
باشد;
حال آنكه مقتضاى حال توحيد فناى نفس
است.



امام خمينى(س) نيز در بيان صبر،
تعريف خواجه عبدالله و محقق طوسى را
پذيرفته و مى‏گويند:



صبر
متقوم به دو امر است: يكى آنكه از آن
ناملايم كه بر او وارد مى‏شود كراهت
داشته باشد در باطن و ديگر آنكه خوددارى
كند از اظهار شكايت و جزع. (110)



ايشان در جايى ديگر از حقيقت صبر سخن
مى‏گويند و آن را از جنود عقل و از
لوازم فطرت مخموره مى‏دانند و در
مقابل، جزع و بى‏تابى را از جنود جهل و
از لوازم فطرت محجوبه مى‏شمارند. (111) از
نظر امام خمينى(س) فطرت اصلى انسان، خدا
خواه و خدا بين است. او عاشق كمال و جمال
مطلق است. بنابراين، هر چه از جانب
خداوند بر او وارد شود، اگرچه به حسب
طبيعت او ناگوار است; اما هرگز اظهار
جزع نمى‏كند سالك طريق به تعبير امام
«جزع از واردات حق را عيب مى‏شمارد».
(112)



اما اگر اين فطرت خداجو و
خدابين در حجب نفسانى گرفتار آمد
ناشكيبا مى‏شود و اگر زنگار خودبينى و
خودخواهى مرآت قلب او را فراگرفت‏بر
واردات بى‏تابى و جزع كند و از فقدان
مطلوبات طبيعيه ناشكيبايى ورزد. (113)



امام خمينى(س) بعد از بيان اين
تعاريف اشاره مى‏كنند كه صبر مقامى
است‏براى متوسطان; يعنى كسانى كه هنوز
در راهند و به مقصد نرسيده‏اند. زيرا
مادامى كه نفس از واردات از جانب
حق‏تعالى كراهت دارد و در كمون و بطونش
از آنها جزع داشته باشد، مقام معارف و
كمالاتش ناقص است. (114)



درجات صبر




پير هرات صبر را بر سه درجه مى‏داند:



الدرجة الاولى: الصبر عن
المعصية بمطالعة الوعيد ايقاء على
الايمان و حذرا من الجزاء و احسن منها
الصبر عن المعصية حياء. (115)



درجه اول، صبر خوددارى از معصيت و
عدم
ارتكاب امورى است كه از آنها نهى شده
است. خواجه معتقد است‏سالك طريق
حقيقت‏بايد ايمان خود را با ملاحظه
وعيدهاى خداوند حفظ كند. البته ذكر اين
نكته نيز لازم است كه از نظر بزرگان
عرفان پرهيز از امور حرام به سبب وعيد
خداوند و ترس از عذاب الهى، نقص در سلوك
محسوب مى‏شود. از نظر اينان برترين
عامل عدم ارتكاب امور «منهى عنه‏» شرم
و حيا در برابر خالق هستى است، پس اگر
كسى در سير و سلوك به مقام «احسان‏»
«كانك تراه‏» راه يابد و خود را همواره
در محضر و منظر خدا بيند، حياى او موجب
مى‏شود كه هرگز خلاف اوامر محبوب خود
عمل نكند. البته ميان اين دو مرتبه،
فاصله بسيار است. از اين رو گفته‏اند:
شرمسارى در برابر خالق، خصلت آزادگان
است و شرم و حيا برتر از پرهيز و ترس است.



الدرجة الثانيه: الصبر على
الطاعة بالمحافظة عليها دواما، و
برعايتها اخلاصا و بتحسينها علما. (116)



درجه دوم، صبر بر طاعت است و
با اين انگيزه محقق مى‏شود كه: 1) سالك
طريق حقيقت‏بر اطاعت و بندگى حق‏تعالى
پايدار باشد، 2) همواره سعى كند عملش با
اخلاص زينت‏شود، 3) طاعت‏خود را با
علوم شريعت نيكو سازد; يعنى طاعتى
عالمانه و بر مبناى شريعت داشته باشد.



شارح منازل السائرين معتقد
است، صبر بر طاعت‏برتر از خوددارى كردن
از گناه و نافرمانى است. زيرا چنين
صبرى،
صبر در معصيت را نيز شامل مى‏شود ولى
عكس اين صادق نيست. به طور مثال كسى كه
به انجام فريضه‏اى مشغول مى‏شود همين
طاعت و فرمانبردارى، او را از فحشاء و
منكر بازمى‏دارد و او علاوه بر صبر در
طاعت، صبر بر معصيت نيز دارد; يعنى به
هنگام انجام تكليف - كه از آن به نوعى
صبر تعبير شده - صبر بر معاصى و اعمال
خلافى پيدا مى‏كند كه احيانا
مى‏توانسته است آنها را انجام دهد و از
آنها دورى جسته است. پس قول خداوند كه
مى‏فرمايد «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء
و المنكر». (نماز انسان را از زشتى و
گناه بازمى‏دارد) مى‏تواند ناظر به
اين حقيقت‏باشد. پس انسانى كه بر عبادت
و بندگى خداوند مداومت دارد اگر بتواند
شرايط لازم را در عمل به واجب حاصل كند و
آن عمل را از ريا، پاك نمايد و به زيور
اخلاص بيارايد طبيعى است كه انجام چنين
طاعتى او را از ارتكاب
معصيت‏بازمى‏دارد.



و الدرجة
الثالثة: الصبر فى البلاء بملاحظة حسن
الجزاء و انتظار روح الفرج و تهوين
البليه بعد ايادى المنن و تذكر سوالف
النعم. (117)



سالك در اين مرحله
به وعده‏اى كه خداوند در قرآن كريم به
صابران داده است توجه مى‏كند و به
انتظار گشايش از جانب حضرت دوست
مى‏نشيند. او گفته خالق خويش را
سخت‏باور دارد كه فرمود: «فان مع العسر
يسرا - ان مع العسر يسرا» (118) و مى‏داند
كه «الجنة حفه بالمكاره‏». «صابر» در
اين منزل به نعمتهايى كه خداوند او را
از آن بهره‏مند كرد، توجه مى‏كند و با
به يادآوردن نعمتها و عطاياى حضرت حق،
دردمندى خويش را تسكين مى‏دهد. (119)



امام نيز در بيان مراتب صبر به
حديث نبوى استناد كرده كه مى‏فرمايند:
«الصبر ثلاثة: صبر عند المصيبة; و صبر
على الطاعة، و صبر على المعصية‏». (120)



قسم اول، صبر بر بليات و
مصيبات است. همان‏گونه كه خواجه
عبدالله انصارى ذكر كرد، امام نيز توجه
مى‏دهند كه شكوه و شكايت كردن نزد
خداوند عيب نيست و آنچه نامطلوب است پيش
مخلوقات شكوه كردن است‏حال آنكه اظهار
عجز و نيازمندى به حضرت حق مطلوب است.



و يحسن اظهار التجلد للعدى و
يقبح الا العجز عند الاحبه (121)



در تعريف قسم دوم كه صبر بر طاعت است،
امام مى‏فرمايند:



انسان در
فرمانبرى حق‏تعالى خوددار باشد و نفس
اماره عنان از دست انسان نگيرد و افسار
گسيختگى نكند. (122)



به نظر امام
صبر در ترك طاعات آسانتر است از صبر بر
افسار گسيختگى پس از اتيان عمل و در
توضيح اين مطلب مى‏گويند:



صبر
در مقام اول (صبر در ترك طاعات)
مقاومت‏با نفس است در انجام دستورات
شرعى طبق دستورات شرع و متناسب با حدود
و احكام ظاهرى و باطنى شريعت اما صبر
مقام دوم، عبارت است از نگهدارى نفس از
اينكه مبادا به بليه كبر و عجب و ديگر
توابع آنها مبتلا شود.



چه بسا
كه شيطان و نفس اماره انسان را سالهايى
بس طولانى دعوت به اعمال صالحه و اخلاق
حميده و پيروى از شريعت مطهره كنند به
اميد آنكه او را مبتلا به اعجاب و
خودپسندى كنند و انسان را با همه مشقتها
و رياضات ساقط كنند. پس غرور علمى و عملى
و خودخواهى و خودپسندى يكى از مهلكات
است كه انسان را به شقاوت مى‏كشاند. (123)



امام در تعريف قسم سوم كه صبر
از معصيت است مى‏گويند: «صبرى است كه
انسان در جهاد با نفس و جنود ابليس
مى‏كند». (124) اين درجه از صبر، حقايق و
دقايق بسيار دارد. حضرت امام(س)
مى‏گويند: «صبر در اين مقام مشكلتر و
دقيقتر از صبر در طاعات است‏». (125)
تصريح مى‏كنند كه «مهمتر از هر چيز از
براى سالك الى الله صبر در معصيت است‏».
(126) امام معتقدند كه در اين مرحله سالك
بايد «قدم بر فرق خود گذارد و بت‏بزرگ
خودى و انانيت را از كعبه دل به دست
ولايت مآبى فرو ريزد و بشكند تا به
حقايق اخلاق قدم نهد و به سراير خلوص
باريابد و اين جز با دستگيرى خدايى و
توفيق يزدانى صورت نبندد». (127)



حضرت امام در فصل سوم همين بحث‏به
گونه ديگرى به بعضى مراتب صبر اشاره
مى‏كنند و حكايتى را از شبلى عارف
معروف قرن چهارم هجرى مى‏آورند. در
حكايت مذكور به شش نوع از صبر اشاره شده
است كه عبارتند از: 1) صبرلله; 2)
صبربالله; 3) صبر على الله; 4) صبر فى الله;
5) صبر مع الله; 6) صبر عن الله. امام در
زير
يكايك به شرح آنها پرداخته است.



1- صبر لله: از نظر امام اين مقام
نازلترين مقام سالك است. انسان در اين
مرحله از آمال و آرزوهاى نفسانى خود
منسلخ گشته و مهاجر الى الله مى‏شود. چه
در غير اين صورت در بيت نفس مقيم بوده و
در جلباب نفسانيات خويش گام برمى‏دارد
و مصداق مهاجر الى الله واقع نمى‏شود.
پس سفر الى الله با خروج از نفسانيات و
بيرون رفتن از انانيت‏حاصل مى‏شود و
به تعبير امام:



تا خروج از بيت
نفس و بيرون رفتن از انانيت نباشد سفر
الى الله و هجرت به سوى او محقق نشود و
پيش اهل معرفت تمام رياضاتش
رياضت‏باطل است و چون خروج از بيت محقق
شد سالك شود و صبر در اين مقام صبر لله
است.



پير هرات نيز اين نوع از
صبر را ضعيف‏ترين انواع صبر و خاص
مبتديان مى‏داند و مى‏گويد: «واضعف
الصبر الصبر لله و هو صبر العامه‏». (128)



2- صبر بالله: از منظر امام اين
نوع از صبر داراى دو مقام است: نخست صبرى
كه براى سالك ثابت است و مسافر كوى
حقيقت
پس از بيرون‏آمدن از منزل نفس و طبيعت
نفسانى خويش تمام حركات و افعال و قواى
خود را در اختيار خداوند مى‏بيند و خود
را مسلوب الاختيار مشاهده مى‏كند و صبر
خود را كه يكى از حالات و قواى
اوست‏بالله مى‏بيند و به عين‏اليقين
در مى‏يابد كه معطى اين صبر خداوند است.
به تعبير امام فهم اين حقيقت‏با برهان
عقلى حاصل نمى‏شود كه «برهان راجع به
اهل حجاب است‏».



دوم خاصه
كسانى است كه به صحو بعدالمحو (129)
رسيده‏اند; يعنى كسانى كه به فناء كلى
راه يافته و باقى به بقاء حق
گرديده‏اند. اين چنين سالكى وجودى
حقانى دارد و تمام حركات و رفتارش
«بالله‏» است. در اين صورت است كه مصداق
«قرب فرايض‏» مى‏گردد و چشم و گوش
خداوند مى‏شود كه خداى رحمان از طريق
او مى‏بيند و به بندگان و موجودات فيض
مى‏رساند. امام بر اين مدعا، گفتار و
كلام نورانى اميرالمؤمنين على بن
ابيطالب(ع) را گواه مى‏آورند كه فرمود
«انا عين الله و انا يدالله و انا جنب
الله و انا باب الله‏». (130) چنين كسى
براى دستگيرى افتادگان به‏پامى‏خيزد
و در كنار ديگر انسانها زندگى مى‏كند و
در راه هدايت آنان از سختيها و طعنه‏ها
خم به ابرو نمى‏آورد و خلعت رهبرى و
هدايت مردمان بر قامتش راست مى‏گردد.



خواجه عبدالله انصارى از اين
نوع صبر به صبر «مريد» تعبير مى‏كند;
يعنى كسى كه از فعل و قوه خود به كلى
منسلخ شده و به عين‏اليقين دريافته است
كه «لا حول و لاقوة الا بالله‏». (131)



3) صبر على الله: ويژه كسانى است كه
مستقر در مقام دوم گرديده‏اند; يعنى پس
از آنكه سالك طريق حق، متصرفى را در
عالم وجود جز خداوند نديد، طبيعتا تمام
رخدادها و بليات را جلوه اسماء و صفات
حق مى‏بيند و بر آنها شكيبا مى‏شود،
اوامر و نواهى خداوند را به جان و دل
مى‏پذيرد و بر همه احكام الهى صابر است.
صبر چنين سالكى را صبر على الله خوانند
و
به تعبير امام «اينان بر خدا و شئون
اسمائيه يا ذاتيه او صبر كنند». (132)



پير هرات اين نوع صبر را صبر
سالكين مى‏خواند و مى‏گويد: «و هو صبر
السالك‏». (133)



4) صبر فى الله:
صبر در مسير سير و سلوك است كه سالك طريق
دوست‏بايد متحمل شود و امام آن را ويژه
اهل حضور مى‏دانند; يعنى كسانى كه
مشاهده جمال اسمائى كرده‏اند، در آن
مشاهدات و جلوات هر چه صبر كنند و دل را
از استهلاك و اضمحلال نگه دارند صبر فى
الله است.



5) صبر مع الله: به
تعبير بزرگان ره يافته، صبر در اين
مرتبه به مراتب سخت‏تر از صبر در ساحت
غيبت است. زيرا لازمه مقام حضور، بسط و
انبساط است و خوددارى از اين حالت دشوار
است. لب نگشودن و سخن به شطح نگفتن و حفظ
مقام حضور داشتن از دشوارترين امور است.
به تعبير امام صبر مع الله «براى
مشاهدين جمال ذات است كه از مقام مشاهده
جمال اسمائى بيرون رفته و به مشاهده
ذاتى رسيده‏اند. آنها هرچه در اين
جلوات صبر كنند و خود نگهدار شوند صبر
مع الله است‏». (134) سپس امام در مورد
اين‏گونه صابرين مى‏گويند اينان به
مقام استهلاك و فناء مى‏رسند كه نه
اسمى از آنان به جاى مى‏ماند نه رسمى.



6) صبر عن الله: صبر عن الله صبر
مشتاق و محبى است كه به دليل رعايت
محبوب
بر خواسته او صبر مى‏كند. بنابراين،
صبر
اينان صبر بر فراق نيست‏بلكه صبر محبى
است كه در كنار محبوب است. صبر كسانى است
كه از رؤيت جمال جميل محبوب به خاطر
امتثال اوامر محبوب محجوب مى‏شوند و به
تعبير امام «اشق مراتب صبر است‏». (135)
از
منظر امام «هرچه محبت و عشق زيادتر باشد
صبر بر مفارقت‏بيشتر است‏». (136) از اين
رو مى‏گويند شايد معناى كلام حضرت ختمى
مرتبت كه فرمود: «ما اوذى نبى مثل ما
اوذيت‏» (137) ناظر به اين حقيقت‏باشد.
امام ناله دردمندانه مولاى متقيان
على(ع) را كه فرمود و «فهبنى يا الهى و
سيدى و مولاى و ربى صبرت على عذابك فكيف
اصبر على فراقك‏» (138) را صبر عن الله
مى‏دانند; يعنى صبرى كه محب در عين وصل
از محبوب حقيقى مى‏كشد و آن را از اصعب
امور مى‏دانند. (139)



مرا در
منزل جانان چه امن عيش چون هر دم جرس
فرياد مى‏دارد كه بربنديد محملها



نتايج صبر و جزع





از نظر امام «صبر
كليد ابواب سعادات و منشا نجات از مهالك
است‏» امام معتقدند صبر بر بليات،
انسان را آزموده و ورزيده مى‏كند،
اراده و عزم او را تقويت مى‏نمايد و
انسان را از عبوديت نفس خارج مى‏سازد.
به سخن خواجه نصيرالدين طوسى توجه
مى‏دهند كه فرمود:



الصبر يمنع
الباطن عن الاضطراب، و اللسان عن
الشكاية، و الاعضاء عن الحركات الغير
المعتاده. (140)



در جاى ديگر
حضرت امام به نتيجه انواع صبر كه قبلا
مطرح كرده‏اند مى‏پردازند و
مى‏گويند: «صبر در معاصى، منشا تقواى
نفس مى‏شود». (141) صبر در طاعت منشا انس
به حق و مانوس‏شدن با خداوند مى‏گردد و
صبر در بليات و مصيبتها انسان را به
وادى
«رضا» و پذيرفتارى قضاى الهى مى‏كشاند
كه از مقامات والاى به حقيقت رسيدگان
است. با رهنمودى از امام اين مقام را به
پايان مى‏برم.



پس اى عزيز،
مطلب بس مهم و راه خيلى خطرناك است. از
جان و دل بكوش و در پيش‏آمدهاى دنيا صبر
و بردبارى را پيشه خود كن، و در مقابل
بليات و مصيبات مردانه قيام[كن]، و به
نفس بفهمان كه جزع و بى‏تابى علاوه بر
آنكه خود ننگى بزرگ است، براى رفع بليات
و مصيبات فايده‏اى ندارد; و شكايت از
قضاى الهى و اراده نافذه حق پيش مخلوق
ضعيف بى‏قدرت و قوه مفيد فايده نخواهد
بود. (142)



پي
نوشتها


:



101) نحل
(16): 127.



102) عزالدين محمودبن على
كاشانى، همان، ص 379.



103) محمدبن
يعقوب الكلينى، همان، كتاب ايمان و كفر
باب صبر، جلد 2.



104) همان.



105) خواجه عبدالله انصارى، همان، ص
195، خوددارى از شكوه و شكايت در عين
دردمندى درونى است.



106) ص (38): 41.



107) ص (38): 44.



108) يوسف
(12): 86.



109) خواجه عبدالله
انصارى، همان، ص 196. و هو ايضا من اصعب
المنازل على العامه و اوحشها فى طريق
المحبة و انكرها فى طريق التوحيد.



110) روح‏الله موسوى خمينى، شرح حديث
جنود عقل و جهل، ص 410.



111) همان،
ص 420.



112) همان، ص 420.



113) همان، ص 420.



114) همان، ص 410.



115) خواجه عبدالله انصارى،
همان، ص 198.



116) همان، ص 199.



117) همان، ص 200.



118) انشراح
(94): 6 و 5.



119) ابوالحسن نورى در
شرح حال يكى از مردان خدا مى‏گويد:
«روزى پيرمرد ضعيف و بى‏قدرتى را ديدم
كه او را به سوى زندان مى‏بردند و بر
بدن نحيف او تازيانه مى‏زدند. ولى آن
مرد خدا همچنان صبر مى‏كرد و دم
نمى‏زد. پس از مدتى به زندان رفتم و از
او پرسيدم: «اى پيرمرد تو با چنين ضعف
چگونه توان صبر كردن دارى؟» در پاسخم
گفت: «اى فرزند به همت‏بلا مى‏توان
كشيد نه با جسم‏» پرسيدم: «صبر در نزد
تو چيست؟» گفت: «به بلا مبتلا شدن
همچنان بود كه از بلا بيرون آمدن‏». به
راستى مى‏توان گفت ره يافته‏گان به
حقيقت داراى همتى والا و قدرتى
لايوصف‏اند.



120) روح‏الله
موسوى خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل،
ص 412.



121) همان، ص 412. اظهار
توانمندى، نزد دشمنان نيكوست ولى نزد
دوستان هر چيزى غير از عجز، ناپسند به
شمار مى‏آيد.



122) همان، ص 413.



123) همان، ص 413 - 414.



124)
همان، ص 415.



125) همان.



126) همان، ص 415.



127) همان، ص 416.



128) خواجه عبدالله انصارى،
همان، ص 202.



129) رجوع كنيد به:
عزالدين محمودبن على كاشانى، همان، ص
136.



130) محمدبن يعقوب الكلينى،
جلد 1، باب 23 از كتاب التوحيد، حديث 8، ص
113.



131) خواجه عبدالله انصارى،
همان، ص 202.



132) روح‏الله موسوى
خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 219.



133) خواجه عبدالله انصارى،
همان، ص 202.



134) روح‏الله موسوى
خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 419.



135) همان، ص 420.



136)
همان.



137) هيچ پيامبرى مانند من
اذيت نشد. فخرالامة المولى،
بحارالانوار، بيروت: دارالرضا، جلد 39،
ص 56; جلد 15، باب 73.



138) دعاى
كميل.



139) روح‏الله موسوى
خمينى، چهل حديث، ص 262.



140)
همان، ص 262.



141) همان.



142) همان، ص 263.



/ 1