آشنایی با عرصه ها و فرصت های تبلیغی در آسیای جنوب شرقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با عرصه ها و فرصت های تبلیغی در آسیای جنوب شرقی - نسخه متنی

محمد تقی شاهرخی خرم آبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آشنايي با عرصه ها و فرصت هاي تبليغي در آسياي جنوب شرقي

از اينكه وقت ارزشمندتان را در اختيار ما قرار داديد، از جنابعالي تشكر مي كنيم. ابتدا، درباره ي حوزه ي مأموريت حضرت عالي (آسياي جنوب شرقي) كه سالهاست در آنجا فعاليت داريد؛ ديدگاه هايي كه نسبت به اسلام، شيعه و انقلاب اسلامي، وجود دارد توضيحاتي بفرماييد.

حوزه مأموريت اوليه اينجانب، بنگلادش بود بعد از آن به تدريج ميانمار، تايلند و سري لانكا به اين حوزه مأموريت اضافه شد؛ گاهي نيز به بنگال غربي سفر مي كنيم. كشورهاي ديگري نيز از اينجانب دعوت كردند كه، نتوانستم بروم. در اين كشورها فرهنگ، شرايط و اوضاع خاصي حاكم است. كه فقط به كليات آن اشاره مي كنم.

جمعيت بنگلادش حدود 140 ميليون نفر است كه 130 ميليون نفر آن مسلمان و 10 ميليون نفر ديگر غير مسلمان هستند. اوايل مأموريت من در آنجا در كل كشور سر شماري شد، جمعيت شيعيان 5 تا 6 هزار نفر بود. طبق آمار جديد، در حال حاضر جمعيت آنها 12 هزار نفر است.

متأسفانه، مسلمان ها از نظر مادي و معنوي ضعيف هستند و شيعيان در بين «اهل سنت» اقليتي محض هستند كه در فقر شديد مادي و فرهنگي به سر مي برند.لذا، معمولاً مورد توجه نيستند و تحقير مي شوند. هنگامي كه در بنگلادش، اين وضعيت را ديديم؛ براي اصلاح آن برنامه ريزي كرديم كه نتيجه آن حالا ظاهر شده است. هر كس به آنجا برود و با آنها تماس بگيرد مي گويند: وضعيت ما دگرگون شده است و سربلند شده و هويت پيدا كرده ايم، قبلاً كسي به ما اعتنا نمي كرد، ولي الان براي ما ارزش قايل هستند و ما احساس شخصيت مي كنيم. از عنايات رهبري خيلي خوشحال هستند، و رابطه ي اهل سنت تقريباً با شيعيان خيلي خوب است؛ مسائلي كه در بعضي از كشورها وجود دارد، در بنگلادش مطرح نيست با آنكه وهابيون خيلي فعالّيت مي كنند. سعي كرده ايم، جلوي تندروي هاي هر دو فرقه را بگيريم. مثلاً شيعيان تندرو از پاكستان مي آمدند و سعي مي كردند شيعيان بنگلادش را به اين جهت سوق دهند و تحريك كنند. (آن ها نهايت و كمال شيعه گري را در لعن و طعن و امثال اين كارها مي دانند و بدون اين كارها، براي شيعه بودن معنايي قايل نيستند.)

از طرف ديگر، تندرو هاي اهل سنّت (وهابيان) كه اكثراً از عربستان و پاكستان مي آمدند تا، «اهل سنت» آنجا را به تشكيل سپاه صحابه و گروه ضربت وادار كنند.

با علماي بزرگ اهل سنت كه شيعيان را تكفير مي كردند و با مفتي آنجا (كه سعي كردند وي را به تكفير شيعه وادار كنند تا شيعيان را قلع و قمع كنند) دوست شده ايم. و آن ها را قانع كرديم كه شيعه كافر نيست كه الان گاهي اوقات نيز از شيعه حمايت مي كنند. آن ها را از اين كه به كفر شيعه فتوا بدهند، منصرف كرديم، و اكنون اين ها (شيعه و سني) به حدّي به يكديگر نزديك شده اند كه پيشنهاد وهابيون پاكستان را براي تشكيل «سپاه صحابه»، ردّ كردند و خود اين ها اعلام كردند كه ما، با شيعيان مسئله اي نداريم. ولي با سماجت سپاه صحابه تشكيل شد، البته سعي شده با تعديل هاي بوجود آمده، بهانه اي براي ايجاد مشكل به دست آنها داده نشود. حتي يك بار، مي خواستند من را در «سمينار جهاني ختم نبوت» ترور كنند. از ايران به كسي ويزا ندادند كه بيايد، فقط من شركت كردم.

علماي اهل سنّت مي گفتند: براي اوّلين بار است يك روحاني شيعه آمده و در كنار ما در جايگاه قرار گرفته است، شيعيان، از نظر مادّي و فرهنگي خيلي ضعيف هستند. آنها را به درس خواندن وادار مي كنيم و كمك هزينه ي تحصيلي به آنها مي دهيم براي اينكه به مقامات علمي برسند و دكتر، مهندس و دانشمند بشوند و يا معارف قرآن را ياد بگيرند، آن ها نيز كوشش مي كنند. براي آن ها كتابخانه و نوارخانه تأسيس كرده و كلاس كامپيوتر براي دختران و پسران تشكيل داده ايم كه مطالب را فرا گيرند و وارد بازار كار شوند، فعاليت هاي مختلفي داريم. در مجموع بنگلادش، وضعيت شيعيان نسبت به گذشته بهتر شده است.

در تايلند وضعيت شيعيان از بنگلادش بهتر است، فعاليت هايي انجام شده و مي شود. امّا شيعيان در ميانمار به شدت ضعيف و محروم هستند؛ بخصوص از لحاظ فرهنگي؛ شايد از نظر مادّي كمي بهتر از بنگلادش بودند؛ ولي از نظر فرهنگي خيلي ضعيف هستند؛ اين ها بعد از سال ها فعاليت هاي فرهنگي و تبليغي و فرستادن طلاب و روحانيون به عنوان مبلغ، امام جماعت و ائمه جمعه وضعيتشان بهتر شده است.

در آنجا به گونه اي رفتار كرده ايم كه حكومت، نسبت به فعاليت هاي ما و طلبه هاي اعزامي حساسيت و مسئله اي ندارند. آن ها از پنهان كاري و مخفي كاري ناراحت مي شوند و هدف از آمدن بعضي از افراد را مي پرسند. مي دانند ما به فعاليت ها و امور داخلي كشورشان كاري نداريم و دخالت نمي كنيم؛ به همين خاطر، از جانب ما مطمئن هستند. اگر كسي با شيوه پنهان كاري به آنجا برود، جلوي فعاليت او را مي گيرند و برنامه هاي ما نيز لطمه خواهد خورد.

در سري لانكا، وضعيت مسلمانان خيلي خوب است و پست هاي حساس، در اختيار دارند؛ اما شيعيان در اقليت محض هستند، ولي آزادي وجود دارد، و فعاليت ها نتيجه بخش است.

امّا مسئله انقلاب، در اكثر اين كشورها بخصوص بنگلادش، مسلمان ها حتّي اهل سنّت، به حكومت اسلامي علاقه ي عجيبي دارند؛ و از آرزوهاي اوليّه ي آنان، حاكم شدن قرآن و اسلام است آن ها مي بينند كه در دنيا انقلاب اسلامي وجود دارد، و توانسته است، قرآن را حاكم و دست دشمنان را كوتاه كند. به همين خاطر به ايران، انقلاب، نظام جمهوري اسلامي، امام امت و رهبر انقلاب (مدظله) علاقمند هستند.

مدّتي در زمان صدام عليه «شيعه»، «ايران»، «انقلاب» و مسئولان نظام، تبليغات مي شد؛ صدام در آنجا مسجد بزرگي ساخت، و پايگاهي عليه ما درست كرد، به گونه اي كه به خاطر تبليغات سوء آنان، اعضاي سفارت ايران نمي توانستند به راحتي رفت و آمد كنند. ولي مردم با ديدن فيلمي كوتاه ]كه از تلويزيون آنجا پخش شد [از تشييع جنازه امام خميني «رض» دگرگون شدند، و ديدند كه چگونه ميليون ها نفر به دنبال جنازه ايشان، بر سر و سينه مي كوبند، اين فيلم تأثير عميقي، بر جاي گذاشت، مردم مي گفتند اگر تبليغات عليه ايران و امام درست بود و مردم از ايشان ناراضي بودند، اكنون كه ديگر زمان حيات ايشان نيست كه مردم از ترس ديكتاتوري ايشان، چنين بكنند، پس چرا اينگونه بر سروسينه مي زنند، و جنازه ايشان را تشييع و گريه مي كنند، پس آن تبليغات دروغ بوده است. يك فيلم كوتاه از تشييع جنازه امام باعث شد نظر مردم نسبت به نظام و انقلاب اسلامي تغييركند. و آن مسجدي كه عراقي ها ساختند الآن در اختيار ماست و خطيب آنجا با ما خيلي دوست است، و از ما براي سخنراني دعوت مي كند.

«سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور» و «مركز جهاني علوم اسلامي» دو مركزي هستند كه فعاليت حوزوي براي خارجيان در داخل يا در خارج از كشور دارند، به نظر شما چقدر ضرورت دارد، حوزه علميّه قم به عنوان مركز حوزه هاي علميه ي تشيع، فعاليت بين المللي داشته باشد؟ و چه نيازهايي را مي تواند، پاسخگو باشد؟

- من در اين زمينه و ديگر زمينه ها، نظراتي داشته و دارم و گاهي اوقات در بعضي از مصاحبه ها نظراتم را بيان كرده ام، اميدوارم اين نظرات، مورد توجّه قرار گيرد. چون من سال ها در حوزه حضور داشته و از شاگردان مرحوم «آيت اللَّه بروجردي» بوده ام.سال ها در خارج از كشور فعاليت حوزوي داشته ام، معتقدم تشتت و تفرقه در تصميم گيري ها، تمام برنامه ها را خنثي مي كند.

ائمه جماعات اهل سنت، در امور مختلفي تسلط دارند و كاربردي درس خوانده اند و كار كرده اند در نتيجه كه مردم آن ها را مي خواهند. مثلاً حافظ قرآن هستند. طبيعي است مردم حافظ قرآن را دوست داشته باشند؛ تفسير، حديث، تاريخ اسلام و معارفي اسلامي را مي دانند بنابراين مردم، خواهان آن ها هستند و مقداري هم به كلام و مسائل جهاني تسلط دارند، زبان [خارجي]مي دانند، و بعضي از ائمه جماعات اهل سنّت 3 تا 5 زبان را مي دانند و در سمينارها، به عنوان مترجم عمل مي كنند و معلوماتشان خيلي كاربرد دارد.

ولي افرادي كه از ايران مي آيند، متأسفانه گاهچون برنامه ها و معلومات آن ها منطبق با نيازهاي خارج از كشور و منطقه در نظر گرفته نشده است؛ در آنجا كاربردي، ندارند؛

درباره مشكلات، موانع و محدوديت ها در حوزه مأموريت حضرت عالي، توضيح بفرماييد.

- در بنگلادش عنوان دفتر ما «دفتر نمايندگي ولي فقيه» است. تجربياتي از دوستان و جاهاي ديگر داشتم. در بنگلادش هر قدر درخواست ملاقات مي كردند، مي گفتم: به اين مسائل كار ندارم. مسئوليت من فقط رسيدگي به امور مساجد، حسينيه ها و ارتباط با مردم، شيعيان، اهل سنت و علما است. در جلسه اي با هم سفير و رايزن فرهنگي نشستيم و وظايف را تفكيك كرده و امضا كرديم كه مسايل سياسي به سفارت مربوط است و ما دخالتي نمي كنيم و اگر سياستمداران و ديپلمات ها خواستند با ما تماس بگيرند، بايد از طريق سفارت اقدام كنند. و اگر از ما سوءال شد كه از چه طريقي با اين فرد ملاقات داشتيد؟ خواهيم گفت: از سفارت بپرسيد؛ ما مسئول نيستيم. از برخي جاها كه [افراد سياسي براي ملاقات [نزد من مي آمدند، مي گفتم به سفارت برويد، كه آنها به من بگويند اين ملاقات لازم است.

تمام مسائل فرهنگي، به «خانه فرهنگ» مربوط است، ما به آن ها كمك مي كنيم، اما دخالتي در كار آن ها نخواهيم داشت. و كارهاي آخوندي (تبليغ دين و مسائل شرعي) به ما (نمايندگي ولي فقيه) مربوط است. كسي نمي آيد با آن ها درباره شيعه و سني و امثال آن بحث بكند، اين وظيفه ما است امّا اگر خواستند مي توانند كمك كنند (و كمك هم مي كنند) و اكثراً، مركز فعاليت ها و ملاقات هايمان در تايلند و بنگلادش، خانه فرهنگ ايران در آن كشورهاست.

در حال حاضر «دارالقرآن» در سراسر بنگلادش مشهور است و مي دانند كه به «مقام معظم رهبري» تعلق دارد. و تحت عنوان «دارالقرآن» فعاليت هاي گوناگوني داريم و دفتر نماينده ولي فقيه داريم كه مدير آن دكتر «كاظم مير سعادت»، فرزند، آيت اللَّه تبريزي هستند.

فعاليت ها، ملاقات ها و برنامه ريزي هاي ما، در «خانه فرهنگ» انجام مي شود و دفتر خودمان، در آنجا قرار دارد.

در ميانمار به مسلمانان حساسيت زيادي دارند. گفته مي شد، مي خواهند مسلمانان را از ميانمار بيرون بكنند، آن ها را قطع نسل بكنند و امثال آن. خيلي ها را قلع و قمع كردند و كشتند. مردانشان را به قتل مي رساندند و دختران و زنانشان را مي ربودند و برخورد آن ها تند و عجيب بود.

من در تايلند بودم كه، قرار شد به آنجا هم برويم گفتند: اينجا نمي توان سخنراني كرد زيرا حساسيت وجود دارد، نمي شود به منبر رفت و فقط بين دو نماز، آن هم بايد نشسته سخنراني كرد. گفتم: شما با اين مسائل كاري نداشته باشيد، من نمازم را مي خوانم و به منبر مي روم و از همين ابتدا تكليفم را با اين ها روشن مي كنم، منبر رفتم و سخنراني كردم. اين ها ما را كاملا تحت كنترل داشتند و نوار سخنراني را برده و گوش داده بودند روزهاي بعد هم به همين صورت گذشت و در نهايت، خودشان مانع نشدند كه صحبت كنيم و به خاطر اينكه با ما اين برخورد را داشتند؛ فعاليت شيعيان نيز آزاد شد و توانستند، عزاداري، سخنراني و برنامه ريزي بكنند (افرادي را براي اين كار تعيين كرديم) و براي جلسات در گوشه و كنار افرادي را مي فرستاديم. در نهايت روزنه اي براي اين فعاليت ها گشوده شد.

متأسفانه گاهي حركاتي، ايجاد مشكل مي كند. و ملاحظات ديگري پيش مي آيد.مثلاً؛ از طلبه هايي كه از ايران مي آمدند كتاب جهاد را گرفته بودند و تصور مي كردند: اين ها به ايران مي روند، تا آموزش دوره جنگ هاي چريكي را ببينند تا در آنجا عمليّات انجام دهند، مطالب كتاب جهاد را نمي دانستند.

برنامه هاي مختلفي در آنجا داريم، اساس برنامه هاي ما بررسي نيازهاي منطقه و مشورت با كارشناسان محلي است و بعد از مطالعاتي كه داريم، حركات و فعاليت هايي را انجام مي دهيم. و سعي مي كنيم در سخنراني ها اين ها به صحبت هاي ما حساسيت پيدا نكنند. از اين ها تعريف هم نمي كنيم كه از «كفر» تعريف شده باشد.

در صحبت هايم، اظهار خرسندي مي كنم كه «شيعيان» در كشور آن ها مراسم عبادي و مذهبي شان را در «آزادي كامل» انجام مي دهند. از اينكه بگوييد در كشور آن ها آزادي وجود دارد، خوشحال مي شوند. در واقع تشويق آن ها براي دادن آزادي بيشتر است. لذا از شيوه هايي كه از آنها تعريف نكرده و ضمناً آن ها را تشويق كرده باشيم تا با ما همراهي كنند، استفاده مي كنيم. گاهي اوقات از آن ها سركشي (بازديد) و به آن ها كمك مي كنيم. (در سفر اخير) به يك يتيم خانه ي اهل سنت رفتيم (تا نگويند فقط به شيعيان توجه دارند) و با آن ها ارتباطي داشتيم به محصلان و مدرسه شان كمك كرديم.

روز بعد، به مركز «سالمندان بودايي» رفتم و سالمندان بودايي اظهار خوشحالي و تعجب مي كردند، و چقدر لذت مي برند كه ما به ديدن آنها مي رويم. مي دانستند دين و مذهب ديگري داريم. آنها دست به طرف آسمان مي بردند و روي سينه مي گذاشتند به عنوان احترام و اينكه براي ما دعا كنند. بعد مسئولين آنجا در دفتر جمع شدند، وقتي مي خواستيم هديه بدهيم گفتند: بايد با حضور عكاس و انجام تشريفات باشد. كه عكاس آوردند و فيلم تهيه كردند و ما هديه را داديم گفتند: مي خواهيم عكس را اينجا نصب كنيم. در روزنامه ها بنويسيم و پخش كنيم. اين كارها باعث خوشحالي آنها مي شود.

تايلند: در «بانكوك» مبلغاني از ايران رفت و آمد مي كنند؛ امّا از همه جا مهم تر، جنوب تايلند است؛ زيرا در آنجا شيعيان زيادي وجود دارد و مقداري محروم هستند. آن ها به حدي علاقمند هستند كه از 400 تا 500 كيلومتري براي شنيدن سخنان ما مي آيند. اين ها تشنه هستند؛ تشنه من نيستند. بلكه تشنه ي اسلام، انقلاب، نظام، امام(رض) و مقام معظم رهبري «مد ظله» هستند.

اگر يك روحاني براي سخنراني به آنجا برود تا مسافت 400 تا 500 كيلومتري به استقبال وي مي روند.

سري لانكا: در سري لانكا، زمينه فعاليت خيلي خوب است؛ ولي چون رفت و آمد و تشريفات زيادي دارد و دفتر روابط بين الملل، تشخيص داده و گفته بودند كه چون وقتي به «سري لانكا» مي رويد نماينده و وزير و... مي آيند و تشريفات زياد است؛ با چنين تشريفاتي بهتر است، سالي يك سفر انجام بشود.

آنجا كه رفتيم ديديم، براي برنامه هاي مذهبي خيلي آمادگي دارند. و خوشبختانه با آنكه حكومت، حكومتي «بودايي» است، اما مسلمانان در خيلي از پست هاي حساس و كليدي كشور حضور دارند، در نمايندگي، وزارت و... با يكديگر و علما هماهنگي خوبي دارند.

شخصيت ها و گروه هاي مختلف، از كشورهاي مختلف براي ديدن مراكز علمي و اماكن زيارتي و آثار باستاني ايران مي آيند. خيلي از اين مراكز و گروه ها در ايران دوست دارند از اين ديدارها استفاده كنند، متأسفانه آمدن آنها، اطلاع داده نمي شود. براي ساماندهي و سازماندهي اين امور چه بايد كرد؟

البته گاهي اوقات براي ما مشكل درست كرده اند؛ در بعضي موارد آقايان و شخصيت هايي را كه دعوت كرده اند كه ما با آن آقايان كار كرده تا به ايشان ثابت كرده ايم كه شيعيان مشرك نيستند و ايرادهاي آنان به عقايد شيعيان به دلايل مختلف، قابل پذيرش نيست. آن ها را در مواقع نامناسب به ايران دعوت كرده و باعث شده اند كه چيزهايي در اينجا بينند كه به افكار گذشته خود، باز گردند.

يكي از خطباي معروف كه در اينجا موقعيتي مانند مانند مرحوم فلسفي در ايران داشت.

چند وقت پيش از ايشان دعوت مي كنند و او را به ايران و به حرم امام خميني(رض) برند و آنجا را كاملاً به ايشان نشان مي دهند وقتي ايشان برگشته بودند در جلسات و مراسم هاي بزرگ كشورش، عليه شيعه، صريح سخنراني مي كرد و مي گفت: اينها اهل اسراف و تبذير هستند؛ «ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين».

زيرا براي آن ها شخصيت، هر چقدر هم بزرگ باشد فرقي نمي كند كه در كجا و با چه تشكيلاتي دفن كنند. اينها با قبر و امثال آن به شدت مخالف هستند؟ و آن را شرك مي دانند.

«آقاي عبيدالحق» خطيب بزرگ و امين الاسلام مفسر معروف كشور را براي سميناري به ايران دعوت مي كنند براي «آقاي عبيد الحق» (با افكار ضد شيعه)، برنامه زيارت حضرت معصومه(س) در نظر گرفته بودند، گفتم: اين برنامه اصلا درست نيست، گفتند: ديدار از كتابخانه ي آيت اللَّه مرعشي نجفي(ره) گفتم: خيلي خوب است. بايد با هر كس مطابق روحيات و احوال او، برخورد شود.

ايشان مي رود و در آنجا، مسائلي را كه در ايران ديده است، بيان مي كند و مي گويد اينها قبر را مي بوسند و به آن سجده مي كنند و اين كار را بدتر مي كند، لزومي ندارد امثال اين دعوت صورت بگيرد.

و بايد اين دعوت ها و افراد دعوت شده، با حساب، در موقعيت و زمان خاص و كارشناسانه باشد تا موقعي كه از اينجا بر مي گردند، عليه ما حرف نزنند.

گاهي اوقات لازم است، متقابلاً برخي از طلاب و فضلاي ما، براي آشنايي با منطقه به صورت سفر كارشناسي يا اردو بروند آيا زمينه براي انجام اين كار وجود دارد؟

- اگر به شكل اردو باشد؛ سفارت موافقت نمي كند و معتقد است كه اين اردوها حساسيت زا است امّا كساني كه به منطقه اي علاقه دارند و دوست دارند با آن منطقه آشنا شوند و آمادگي دارند، بيايند. ما ترتيبي براي

آن ها مي دهيم كه به عنوان كارشناس بيايند، ببينند و بررسي هايي را انجام بدهند و جزوه اي بنويسند، چند مرتبه بيايند و بمانند تا وقتي برگشتند، كارشناس آن منطقه بشوند. اما به صورت اردو مشكل است.

اگر مي خواهيد هر منطقه يك كارشناس داشته باشد بايد به صورت فردي، افرادي به مناطقي كه ما هستيم، (بنگلادش، ميانمار، تايلند و حتي سري لانكا) بيايند، در اين صورت ما همكاري مي كنيم كه مدتي در آنجا بمانند و با آنجا آشنا شوند و به عنوان كارشناس باز گردند.

از اينكه وقت ارزشمندتان را در اختيار ما قرار داديد از جناب عالي متشكريم. بيانات شما زيبا، دلنشين و جذاب بود، اگر نكته اي خاص در نظر داريد، بيان بفرمائيد.

- تجارب زيادي وجود دارد كه با وقت كم و مختصر نمي شود اين تجارب را بيان كرد. بهتر است زمينه آن تجارب را مشخص نماييد كه بتوانيم مطالب بيشتري را بيان نمائيم. ان شاء اللَّه قدم هاي شما مثبت و كارساز باشد كه بتوانيد به انقلاب، اسلام، اهداف رهبر معظم خدمت كنيد.

/ 1