امام علي (ع) و ياد ايام الله
ايّام اللّه چيست؟
از مجموع كلمات معصومين عليهمالسلام و سخنان مفسرين قرآن و نهج البلاغه در مورد معنا و تفسير واژه يوم اللّه بر مىآيد كه «يوم اللّه» به معناى روزى است كه سلطنت و قدرت خداوند به نحو خاصى، طبق مصلحت و حكمت ظهور مىكند و مخلوقات، اعم از انسان و غير انسان تحت سلطه خدا ومقهور قدرت او قرار مىگيرند. يوم اللّه روزى است كه نعمتى از نعمتهاى خداوند به خاطر شايستگى امتى، بر آن امت نازل مىشود. يوم اللّه روزى است كه عذابى از عذابهاى خداوند به خاطر تمرّد و عصيان امتى، بر آن امت نازل مىشود. يوم اللّه روزى است كه حق و عدالتى برپا و يا ظلم و بدعتى نابود مىشود. يوم اللّه روزى است كه سرنوشت انسانها در آن روز رقم مىخورد. «يوم اللّه» وقت تجلّى نعمتى از نعمتهاى الهى و يا نقمتى از نقمتهاى او مىباشد. يوم اللّه روز ظهور سلطنت خداوند در قالب انعام و انتقام الهى است1؛ خواه ظهور سلطنت خداوند در ايام گذشته باشد، مثل هلاك شدن اقوام ستمگر گذشته؛ خواه در آينده باشد، مثل وقت مرگ كه در آن روز سلطنت اخروى خداوند ظهور مىكند و اسباب دنيوى از تأثير مىافتند و يا مثل قيامت كه هيچ كس نسبت به ديگرى اختيارى ندارد و همه امور به دست خداوند است. خواه ظهور سلطنت الهى در قالب قهر و غضب و نقمت باشد، مثل عذاب اقوام ستمگر و خواه در قالب مهر و محبت و نعمت باشد، مثل روزى كه نوح عليهالسلام و ياران او از كشتى پياده شدند و يا روزى كه ابراهيم عليهالسلام از آتش نجات پيدا كرد. يوم اللّه به منزله يك سكه با دو روى متفاوت است كه يك روى آن، نعمت و روى ديگر آن، نقمت است. نعمت است براى مؤمنين و نقمت است براى متمرّدين. يك طرف آن رضاى الهى است و طرف ديگر خشم شيطان است، ولى يك طرف آن جلوه بيشترى دارد. گاهى جنبه نعمت آن جلوه بيشترى دارد؛ و گاهى جنبه نقمت آن. از اين رو يوم اللّهِ بعثت و نصرت مسلمانان در جنگها و نصب خلافت، يوم اللّهِ انعام الهى مىباشد؛ همان طور كه يوم اللّهِ عذاب فرعونيان و ستمگران، يوم اللّهِ انتقام الهى مىباشد. آثار بزرگداشت ايام اللّه
اولياى الهى در مواقع مختلف، ايام اللّه را يادآورى كردهاند كه از مهمترين اهداف و آثار اين يادآورى، عبرتگيرى مخاطبين در زمان ياد آورى و بزرگداشت مىباشد. على عليهالسلام مىفرمايد: «و شما را در روزگارهاى گذشته عبرتى است؛ كجايند عمالقه و فرزندانشان؟ كجايند فراعنه و فرزندانشان؟ كجايند مردم شهرهاى «رس» كه پيغمبران را كشتند و انوار فرستادگان خداوند را خاموش كردند و شيوههاى گردنكشان را زنده كردند؟ كجايند كسانى كه با لشكرها به هر طرف رفتند و هزاران لشكر را شكست دادند و سپاهها گرد آوردند و شهرها بناكردند؟»2 نيز مىفرمايد: «و به آنچه از تباه شدن مردم روزگارهاى پيش ديديد، عبرت بگيريد كه بندهاى ايشان از هم جدا شده و چشمها و گوشهايشان زايل شده و شرافت و بزرگوارى از كفشان رفته و شادىها و خوشگذرانىها از آنها جدا شده است.»3 و مىفرمايد: «از كيفر خدا و سختىها و عذابهاى او كه به گردنكشان پيش از شما رسيده است، عبرت بگيريد و به جاهايى (قبرهايى) كه چهره شان به خاك افكنده شده و پهلوهاشان افتاده است، پند پذيريد.»4 مخاطبان اولياى الهى در بزرگداشت و يادآورى ايّام اللّه، گاهى عصيانگران و متمرّدان از دستورهاى الهى هستند كه يادآورى ايام اللّه موجب تخويف و انذار آنها مىشود. تذكر و يادآورى ايام اللّه در اين صورت به معناى يادآورى نزول بلاها، عقوبات و عذابهاى شديد الهى برمردم عصيانگرى است كه به دين الهى پشت كرده و با پيام آوران الهى رفتارى غير معقول نمودهاند. و گاهى مخاطبان اولياى الهى در هنگام يادآورى ايام اللّه، مؤمنان و اهل تقوا هستند كه اين يادآورى باعث بشارت آنها به تحقق وعدههاى الهى و رسيدن به پاداش اعمال نيك آنها در دنيا و آخرت خواهد شد. كسب آگاهى و آگاهى دادن، ثمره ديگر يادآورى و بزرگداشت ايّام اللّه است؛ آگاهى به اين كه علل پيروزىها و شكستهاى ملتها، علل سلطه اشرار برخوبان، علل تبدّل نعمتها به نقمتها، علل ذليل شدن عزيزها و عزيز شدن ذليلها، علل نزول بلاها و عذابهاى الهى، علل نزول رحمتها و الطاف الهى، زمينههاى نصرت و امدادهاى الهى، علل مهلت دادن بر كفار و عصيانگران، عواقب تفرقه و كينه توزى و نافرمانى از اولياى دين، بىتفاوتى و عدم مواسات و يارى نكردن همنوعان چيست؟ آگاهى به اين كه نعمتهاى خاصّ خداوند مثل بعثت پيامبران، هدايت الهى، امدادهاى الهى و... چيست؟ آگاهى به اين كه نه ظلمى باقى مىماند و نه ظالمى5؛و آگاهى نسبت به اوقات نزول رحمتهاى خاصّ خداوند. يكى ديگر از آثار بزرگداشت ايّام اللّه، تداوم و بقاى نظام و حكومت اسلامى مىباشد، چون واژه «ايّام اللّه» قبل از آن كه ناظر به مسائل فردى باشد، ناظر به مسائل اجتماعى و عمومى مردم مىباشد. از اين رو على عليهالسلام در ضمن يادآورى ايّام اللّه، به مسأله عدم تفرقه و مواسات اجتماعى و مسأله مهم امر به معروف ونهى از منكر، كه فريضهاى الهى و در عين حال نظارتى عمومى است، اشاره مىكند.6 بنابراين براى تداوم و حفظ بقاى نظام اسلامى، تذكّر و يادآورى ايّام اللّه و مطالعه در موضوعات ومصاديق آن، لازم و ضرورى به نظر مىرسد؛ چون علل پيروزىها و شكستهاى امتها و سنّتهاى الهى در برخورد با عملكرد مردم نسبت به نعمتهاى خاصّ الهى مثل نبوت و امامت، در ايّام اللّه مطرح مىباشد. لذا توجه به اين علل مىتواند در جهت تقويت و تداوم حكومت ونظام اسلامى مؤثر باشد. ايّام اللّه در سخنان على عليهالسلام
حضرت على عليهالسلام در موارد متعدد، ايّام اللّه را متذكر مىشود و به بزرگداشت آنها مىپردازد و يادآورى ايّام اللّه را از اوصاف بندگان خداوند مىشمارد: «همواره براى خداوند در پارهاى از زمان، بعد از پاره ديگر و در روزگارى كه آثار شرايع در آنها گم گشته است، بندگانى است كه روزهاى خدا را (به مردم) يادآورى مىنمايند و (آنان را) از عظمت و بزرگوارى او مىترسانند.»7 آن حضرت به يادآورى ايّام اللّه دستور مىدهد و در نامهاى به قثم بن عباس، كه كارگزار وى در مكه بود، مىنويسد: «حج را با مردم برپادار و آنها را به روزهاى خداوند يادآورى نما.»8 آن حضرت در مواردى به يادآورى و بزرگداشت ايّام اللّه مىپردازد، كه اينك به نمونههايى از آنها اشاره مىگردد: 1. يوم اللّهِ بعثت انبيا
على عليهالسلام مىفرمايد: «خداى تعالى پيامبران خود را در بين مردم برانگيخت و ايشان را پى درپى فرستاد تا عهد و پيمان خداوند را كه فطرى آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده (توحيد فطرى) يادآورشان كنند و از راه تبليغ، با ايشان گفت و گو نمايند و عقلهاى پنهان شده در زير غبار كفر و ضلالت را بيرون آورند و به كار اندازند و آيات قدرت الهى را به ايشان نشان دهند.»9 2. يوم اللّهِ بعثت پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله 10
يوم اللّه بعثت پيامبر كه جلوه ديگر نزول نعمت الهى بر بندگان بود، در تاريخ بيست و هفتم ماه رجب سال چهلم «عامّ الفيل» اتفاق افتاد. على عليهالسلام مىفرمايد: «خداوند ـ عزّوجلّ ـ محمد صلىاللهعليهوآله را به حق و راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بتها بازدارد و به عبادت و بندگى او وادارد واز پيروى شيطان منع كند و به فرمانبردارى او سوق دهد، با قرآنى كه آن را (در همه آفاق) آشكار و محكم و استوار فرمود تا بندگان به پروردگارشان دانا شوند، در حالى كه نادان بودند، و به او اعتراف كنند پس از آن كه انكارش مىداشتند، و هستى او را اثبات نمايند بعد از آن كه او را باور نداشتند.»11 3. يوم اللّهِ نزول قرآن كريم
حقيقت قرآن كريم در «ليلةالقدر» يك دفعه بر قلب مبارك پيامبراسلام عليهماالسلام نازل شد و سپس به تدريج توسط آن حضرت بيان شد. على عليهالسلام ضمن بزرگداشت اين نعمت عظماى الهى، چنين مىفرمايند: «خداى تعالى كتاب هدايتگرى (قرآن كريم) را فرستاد كه در آن خير و شرّ را بيان فرموده است. پس راه خير را در پيش گيريد تا هدايت شده راه ببريد و از جانبِ شرّ دورى كنيد تا در ميان راه راست راه برويد.»12 4. يوم اللّهِ هجرت
پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله براى نشر و گسترش اسلام و تشكيل حكومت فاضله دينى، به امر الهى از مكه بهمدينه هجرت نمودند.13 على عليهالسلام به اين فضل الهى كه روز سرنوشت سازى براى اسلام و مسلمين بود، اشاره مىكند كه: «به دنيا آمدنش (پيامبر صلىاللهعليهوآله ) در مكه و هجرتش در مدينه است.»14 5. يوم اللّهِ غديرخم
پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله به فرمان خداوند، على عليهالسلام را در روز هجدهم ماه ذى حجه سال دهم هجرت، بعد از اتمام حج، در غديرخم ـ كه قسمتى از صحراى جُحْفه است ـ به جانشينى خود برگزيد. على عليهالسلام اين يوم اللّه عظيم را در موارد متعدد يادآورى كرده است. امام رضا عليهالسلام مىفرمايد: (على عليهالسلام ) در فضيلت روز غدير (كه به منبر رفته بودند) سخنان بسيارى گفتند. تا اين كه فرمود: «(انفاق يك) درهم در اين روز، معادل صدهزار درهم است... و روزه در اين روز، از جمله چيزهايى است كه خداوند تعالى آن را خواسته است و پاداشى بزرگ را جزاى آن قرارداده است، به طورى كه اگر بندهاى از بندگان خدا از ابتداى دنيا تا انقضاى آن، روزها را روزه و شبها را بيدار بماند (اگر روزهاش با اخلاص باشد)، هر آينه روزهاى دنيا از برابرى با آن (روزه روز عيد غدير) كوتاه خواهند بود. و كسى كه ابتداءً حاجت برادر (دينىاش) را برآورده و با اشتياق به او نيكى كند، هرآينه براى او اجر كسى است كه اين روز را روزه گرفته و شبش را اقامه كرده است.... وكسى كه مؤمنى را در شبش (شب عيد غدير) افطار دهد، مثل آن است كه «فيام» را افطار داده است.» در اين هنگام كسى بلند شد و عرض كرد: اى اميرمؤمنان! «فيام» چيست؟ فرمود: صدهزار نبى و صديق و شهيد. پس حالِ كسى كه تعدادى از مردان و زنان مؤمن را متكفل شود (و افطار دهد) چگونه خواهد بود؟ (كه ثواب افطار آنها بيشتر خواهد بود.)... و در هر وقت كه (در اين روز) با هم ملاقات كرديد، همراه با سلام دادن، باهم دست بدهيد و در اين روز نعمت را به يكديگر هبه كنيد...»15 6. يوم اللّهِ ميلاد رسول اكرم صلىاللهعليهوآله
ولادت آن حضرت در روز هفدهم ماه ربيع الاوّل سال عامّ الفيل درشهر مكه اتفاق افتاد. على عليهالسلام و ساير ائمه عليهمالسلام ضمن بزرگداشت اين روز، به شكرانه اين نعمت عظماى الهى مىفرمايند: «هركس روز هفدهم ماه ربيع الاوّل را كه زمان تولد آقاى ما، رسول خدا صلىاللهعليهوآله است، روزه بگيرد، خداوند (ثواب) روزه يك سال را براى او مىنويسد.»16 7. يوم اللّهِ 25 ذى قعده
روز بيست و پنجم ذى قعده، روزى است كه ابراهيم عليهالسلام (بنابر بعضى از روايات) و عيسى عليهالسلام در آن روز متولد شدهاند؛ روزى است كه خداوند كعبه را خانه خود قرار داد؛ روزى است كه آدم از بهشت به زمين هبوط كرد؛ روزى است كه زمين از زير كعبه گسترش پيدا كرد و روز نشر رحمت الهى است.17 على عليهالسلام در بزرگداشت اين روز، مىفرمايد: «اولين رحمتى كه از آسمان نازل شد، در روز بيست و پنجم ماه ذى قعده بود. بنابراين هركس آن روز را روزه بگيرد و شبش را اقامه كند (عبادت كند)، براى او عبادت يك سال نوشته مىشود؛ سالى كه روز هايش را روزه و شبهايش را بيدار مانده باشد.»18 8. يوم اللّهِ قيام قائم(عجّ)
على عليهالسلام مىفرمايد: «خدا گروهى را مىآورد كه خدا را دوست دارند و خداوند نيز آنان را دوست دارد و به سلطنت الهى مىرسد كسى كه ميان آنان غريب است، او همان مهدى موعود است... زمين را پر از عدل و داد مىسازد، بدون آن كه براى او مشكلى پيش آيد. در كودكى از مادر و پدرش دور مىگردد... و بلاد مسلمانان را با امان فتح مىكند، زمان براى او آماده و صاف مىشود، كلام او مسموع خواهد بود و پير و جوان از او اطاعت مىكنند و زمين را پر از عدل و داد مىسازد، چنان كه از ظلم و جور پرشده باشد. در اين هنگام است كه امامت او به حدّ كمال مىرسد و خلافت او مستقر مىگردد و خدا كسانى را كه در قبرها هستند، مبعوث مىگرداند. آنان صبح مىكنند، در حالى كه در قبرهاى خويش نيستند و زمين به وجود مهدى، آباد و خرّم مىشود و نهرها جارى مىگردد و فتنهها و آشوبها و غارتها از بين مىرود و خير و بركات فزونى مىيابد. و نيازى به آنچه در مورد بعد آن بگويم، ندارم واز من بر دنياى آن روز سلام باد.»19 9. يوم اللّهِ جمعه
على عليهالسلام مىفرمايد: «آگاه باشيد كه امروز، روزى است كه خداوند آن را براى شما عيد قرار داده است و آن، آقاىِ روزهاى شما و برترين عيدهاى شماست و خداوند در كتابش (قرآن) شما را به كوشش در ذكرش فرمان داده است. بنابراين بايد رغبت شما در آن زياد و نيّت شما در آن خالص باشد و در آن تضرّع و دعا و درخواست رحمت و مغفرت فراوان باشد، چون خداوند عزّوجلّ كسى كه او را بخواند، اجابتش مىكند و كسى كه عصيانش كند و از عبادتش استكبار ورزد، وارد آتش مىكند.»20 10. يوم اللّهِ عيد فطر
على عليهالسلام مىفرمايد: «اى مردم! به درستى كه اين روز، روزى است كه در آن نيكوكاران ثواب داده مىشوند و بدكاران خسران مىبينند و اين شبيهترين روز به قيامت شماست. بنابراين همراه با بيرون رفتن از خانهها، خروج خود از قبرها به سوى پروردگارتان را به ياد آوريد. و به وسيله وقوف خود در مصلّى، وقوف خود نزد پروردگار را به ياد آوريد و هنگام برگشت خود به سوى منازل (دنيوىتان) برگشت خود را به سوى منازل خود در بهشت و آتش به ياد آوريد.»21 11. يوم اللّهِ جنگ بدر
اولين جنگ رسمى مسلمانان با كفار و مشركينِ مكه بعد از هجرت پيامبر صلىاللهعليهوآله به مدينه، جنگ «بدر» بود كه در آن روز، خداوند رحمت و رأفت و نصرت خود را شامل مسلمانان نمود. على عليهالسلام در مواردى از آن ياد كرده است22 و آن را از افتخارات خود و مسلمانان مىشمارد. آن حضرت در نامهاى به معاويه، لشكريان خود را «فرزندان بدر» معرفى كردهاند؛ بدرى كه در آن، مسلمانان با شمشيرهايشان برادر معاويه (حنظله) و دايى او (وليد بن عتبه) و جدّ او (عتبه پدر هند) و بسيارى ديگر را كشتهاند.23 12. يوم اللّهِ وفات
يكى از مصاديق يوم اللّه، روز مرگ است. على عليهالسلام مىفرمايد: «به وسيله مرگ، دنيا خاتمه مىيابد.»24 آن حضرت به امام حسن عليهالسلام فرمود: «اى پسركوچكِ من! بسيار به ياد مرگ و پيشامدهاى بعد از مرگ باش كه ناگاه برآن وارد مىشوى؛ تا وقتى كه مرگ نزد تو آيد، خود را آماده كرده و (سلاح خويش را پوشيده) كمر بسته باشى و مبادا ناگاه مرگ تو را دريابد (ولى آماده آن نباشى و) برتو غلبه كند.»25 از نظر آن حضرت، «مرگ» واقعيتى دو چهره است: براى مؤمنين رضايت و بشارت به نعمتهاى ابدى است و براى كفار و عصيانگران، بشارت به عذاب هميشگى.26 13. يوم اللّهِ قيامت
على عليهالسلام مىفرمايد: «پس هرگاه (براثر مرگ خلايق) رشته كارها ازهم گسيخت و روزگار سپرى گرديد و برانگيختن مردم نزديك شد، (قيامت برپا مىشود) خداوند آنان را از ميان قبرها، آشيانه پرندگان (اگر آنها را خورده باشند)، لانه درندگان (اگر آنان را طعمه خود كرده باشند) و ميدانهاى جنگ (اگر كشته شده باشند) بيرون مىآورد، در حالى كه آماده انجام فرمان حق تعالى و به سوى معاد و جاى بازگشت ـ كه خداوند براى آنها قرار داده است ـ به سرعت و تندى مىروند. گروهى ساكت و خاموش وايستاده درصف مىباشند. بينايى خداوند به همه آنها احاطه دارد.... در آن روز مكر و حيله به كار نيايد و آرزو بريده گردد و (از ترس عذاب) دلها افسرده و غمگين باشد و صداها با خشوع و فروتنى مخفى و آهسته گردد و دهان پر از عرق شود و ترس (از كيفر گناهان) بىاندازه است و از هيبت صداى منادى براى تشخيص حق از باطل و جزاى خير و شر و عقاب و كيفر و بخشيدن ثواب و پاداش، گوشها به لرزه درآيد.»27 14. يوم اللّهِ عذاب اصحاب رس
«اصحاب رس، درخت صنوبر را مىپرستيدند و آن را شاه درخت مىگفتند... و آنها را از اين جهت اصحاب رس گفتهاند كه پيغمبر خود را به تعب انداختند و از ميان خود راندند. اين قوم پس از عصر سليمان بن داوود مىزيستند و 12 قريه داشتند كه در كنار رود ارس، در بلاد مشرق واقع بود... خداوند براى آنها پيغمبرى از بنىاسرائيل را مبعوث گردانيد... ولى آنها او را نپذيرفتند (و او را كشتند). خداوند به جبرئيل فرمود: مىبينى كه اين قوم از حلم و مداراى من سوء استفاده كردند و رسول مرا كشتند؟ من منتقم حقيقى هستم و از آنها انتقام خواهم گرفت و آنها را عبرت روزگار خواهم ساخت. سپس فرمان داد و در همان روزى كه عيد بزرگ داشتند و همه جمع بودند، باد تند و سرخ رنگى وزيدن گرفت و چنان آنها را بلند كرد و به يكديگر زد كه هلاك شدند و زمين زيرپاى آنها را چون آهنِ گداخته گرم كرده... و آن قدر آن قوم را فشرد وسوزاند كه مانند آتش زبانه مىكشيدند... تا به كلّى از بين رفتند.»28 15. يوم اللّهِ عذاب قوم ثمود
قوم ثمود، اهل «حجر» ـ كه مكانى است بين حجاز و شام تا وادى القرى ـ بودند. آنها بت پرست بودند. خداوند حضرت صالح را براى هدايت آنها فرستاد. ولى آنها دعوت او را نپذيرفته، به دشمنى با او پرداختند و معجزات روشن او را انكار كردند. خداوند آنها را به خاطر فسادشان عذاب كرد و هلاك نمود.29 امام على عليهالسلام به سرنوشت شوم آنان چنين اشاره مىكند: «اى مردم! همه افراد جامعه در خشنودى و خشم شريك مىباشند، چنانكه شتر ماده ثمود را يك نفر دست و پا بريد، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زيرا همگى آن را پسنديدند. خداوند سبحان مىفرمايد: «ماده شتر را پى كردند و سرانجام پشيمان شدند» سرزمين آنان چونان آهن گداختهاى كه در زمين نرم فرو رود، فريادى زد و فرو ريخت، اى مردم آن كس كه از راه آشكار برود به آب مىرسد و هر كس از راه راست منحرف شود سرگردان مىماند.»30 16. يوم اللّهِ بت شكنى ابراهيم عليهالسلام وپيامبراسلام صلىاللهعليهوآله
شخصى يهودى به على عليهالسلام عرض كرد: همانا ابراهيم عليهالسلام بتهاى قومش را به خاطر خشم براى خداوند شكست. على عليهالسلام به او فرمود: «حتماً همين طور است و محمد صلىاللهعليهوآله (نيز) 360 بت را در كعبه شكست و آنها را از جزيرةالعرب به دور كرد و كسى را كه آنها را پرستش مىكرد، با شمشير ذليل نمود.»31 17. يوم اللّهِ عذاب عمالقه
عمالقه از اولاد عمليق و نوادگان نوح عليهالسلام بودند. آنان پادشاه يمن و حجاز بودند و دولتى مقتدر داشتند. عمالقه به ظلم و فساد در روى زمين اشتغال داشتند. از جمله فسادهاى آنها، هتك حركت نوعروسان در شب اوّل عروسى بود. خداوند آنها را به وسيله ابرى عذاب آور عقوبت نمود.32 على عليهالسلام در نهج البلاغه مىفرمايد: «انّ لكم فى القرون السالفة لعبرة اين العمالقه و ابناء العمالقه33؛ شما را در روزگارهاى گذشته عبرتى است. كجايند عمالقه و فرزندان عمالقه؟» 18. يوم اللّهِ طوفان نوح عليهالسلام
امام على عليهالسلام فرمود: «نوح عليهالسلام از ساختن كشتى فراغت يافت و وعده او با پروردگارش براى هلاك ساختن قوم، فوران تنور بود و تنور (كه در خانه زنش بود) فوران كرد و زنش گفت: تنور فوران كرد. نوح برخاست و به طرف تنور رفت و آن را مهر كرد وآب ايستاد و آن گاه هركس رامىخواست داخل (كشتى) كند، داخل كرد. سپس آمد مهر را برداشت. خداوند مىفرمايد: «آن گاه درهاى آسمان را گشوديم و آب از آن ريزان شد و زمين را به صورت چشمهها در آورديم و آب طبق امر مقدر به هم رسيد و نوح را بر وسيلهاى كه تخته و ميخ داشت، سوار كرديم.»34 ـ 35 19. يوم اللّهِ نجات ابراهيم عليهالسلام وپيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم از آتش
شخصى يهودى به على عليهالسلام عرض كرد: قوم ابراهيم عليهالسلام ابراهيم را به سوى آتش افكندند و خداوند عزّوجلّ آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد. آيا براى محمد نيز چنين شده است؟ امام على عليهالسلام به او فرمود: «بلى. زنى خيبرى حضرت محمد صلىاللهعليهوآله را مسموم نمود و خداوند سم را در بدن آن حضرت سرد و سلامت نمود، تا به پايان عمر خود برسد. و سم (هم) وقتى در بدن قرار گيرد، مىسوزاند؛ همان طورى كه آتش مىسوزاند.»36 20. يوم اللّهِ چهار شنبه
منظور از چهارشنبه، آخرين چهارشنبه ماه قمرى است. امام على عليهالسلام مىفرمايد: «خداوند در روز چهار شنبه فرعون را غرق و قريه لوط را زير و رو كرد و باد (عذاب را) بر قوم عاد فرستاد... و پشه را بر نمرود مسلط نمود...و قارون را خوار نمود.»37 21. يوم اللّهِ انتقام از فراعنه
«فراعنه» به پادشاهان مصر مىگويند كه از جمله آنها، وليدبن مصعب، فرعون زمان حضرت موسى عليهالسلام است.38 على عليهالسلام مىفرمايد: «خداوند در روز چهارشنبه (آخر ماه قمرى) او را غرق نمود.»39 «فراعنه» به هركسى كه دين خدا را به تمسخر و استهزاء بگيرد، نيز اطلاق شده است. امام على عليهالسلام مىفرمايد: «خداوند ـ جلّ اسمه ـ در حمايت از پيامبر صلىاللهعليهوآله از فراعنه (زمان او) انتقام گرفت... (و آنها عبارتند از: وليد بن مغيرة، عاص بن وائل، اسود بن عبد يغوث، اسود بن عبدالمطلب و حارث بن طلاطله) و اما بقيه آنها از فراعنه، (مثل ابوجهل) در روز بدر به وسيله شمشير كشته شدند.»40 1. بحارالانوار، انتشارات مؤسسه الوفاء، بيروت، ج 2، ص 15؛ ج 9، ص 237؛ ج 9، ص 61، ج 13، ص 12؛ ج 70، ص 20؛ تفسير الميزان، ج 23، ص 30؛ شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 67، ص 1063؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 17، ص 31؛ منهاج البراعة، انتشارات مكتبة الاسلامية، ج 14، ص 255 و ج 12، ص 12 و ج 11، ص 372. 2. شرح نهج البلاغه فيض، خطبه 181، ص 594. 3. همان، خطبه 160، ص 515. 4. همان، خطبه 234، ص 786. 5. شرح نهج البلاغه فيض، خطبه 181، ص 594 و خطبه 234 به بعد. 6. همان، خطبه 234، ص 808. 7. همان، خطبه 213، ص 703. 8 . همان، نامه 67، ص 1063. 9. همان، خطبه 1، ص 33. 10. همان، خطبه، 2، ص 42، خطبه 33، ص 111، خطبه 103، ص 307، خطبه 104، ص 309، خطبه 26، ص 92، خطبه 189،ص640.خطبه168،ص548. 11. همان، خطبه 147، ص 446. 12. همان، خطبه 166، ص 544. 13. بحارالانوار، ج 19، ص 38. 14. شرح نهج البلاغه فيض، خطبه 160، ص 514. 15. وسائل الشيعه، ج 7، ص 327. 16. همان، ص 336. 17. همان، ص 331 و 332. 18. همان، ص 332. 19. ينابيع المودة، ج 5، ص 467. 20. وسائل الشيعه، ج 5، ص 65. 21. همان، ص 141. 22. شرحنهجالبلاغه،نامه9،ص745،نامه10،ص851. 23. شرح نهج البلاغه، نامه 28، ص 903. 24. همان، خطبه 155، ص 488. 25. همان، نامه 31، ص 926. 26. بحارالانوار، ج 6، ص 154. 27. شرح نهج البلاغه، خطبه 82، ص 184. 28. بحارالانوار، ج 14، ص 148. 29. شرح نهج البلاغه ابن ابىالحديد، ج 10، ص 75 و فيض، خطبه 180، ص 586. 30. نهجالبلاغه، ترجمه دشتى، خ201،ص423. 31. بحارالانوار، ج 10، ص 32. 32. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 10، ص 93 و ابن ميثم، ج 3، ص 390. 33. همان، فيض، خطبه 181، ص 594. 34. سوره قمر، آيه 11. 35. بحارالانوار، ج 11، ص 324. 36. همان، ج 10، ص 33. 37. وسائل الشيعه، ج 8، ص 256؛ بحارالانوار، ج 11، ص 362 و ج 12، ص 307. 38. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 10، ص94. 39. وسائل الشيعه، ج 8، ص 256. 40. بحارالانوار، ج 1، ص 35 و 36.