(حِصار) نام شعبه اى است از جمله بيست و چهار شعبه موسيقى و آن بلندى حِجاز است و پستيِ آن سه گاه باشد و نام شهرى است حُسن خيز و به معنى قلعه و بارو كه از دشمن بدان پناهنده شوند.عربى است (برهان قاطع, با تلخيص و تصرف)حِصار, فهرستى است به قامت رساله اى مختصر در شناسايى و ارزيابى موسيقيها در اقسام و انواع گونه گون آن به ضميمه اجراى هر قِسم و نوع, تا تعريفها و مفاهيم را فارغ از نمونه ها و مَصاديق در ميان نياورده باشيم. بَسا كسان كه در عُمر و زندگانى خود از فن موسيقى مطلبى نخوانده اند و اگر خوانده باشند, انواع آن را نشنيده اند و اگر شنيده باشند, تطبيق مفهوم و مِصْداق نمى كنند و اگر مى كنند, جايگاه و ارزش آن را به حَسْب طبقه بندى فرهنگى و عملى (كاربُردى) نمى دانند; پس اين همه را با اِجمال و اِختصار هر چه تمامتر كتابتاً و صوتاً در (حِصار) گنجانيديم و آخر نمونه پرسشها و مسائل پرسندگان را به تفكيك وتجزيه در شش عنوان افزوديم, تا پاسخ شرعى اَهل فِقاهت و فَتوى به آن جمله رهنمودى باشد سلسله مديران و مُدَبِّران مؤسسات فرهنگى و رسانه ها را و مجريان و مباشران فن موسيقى و ساير مردمان را در پيمودن راه صِلاح و سِداد. بِعونِ اللّهِ تعالى.و امّا در تَسْميه اين رساله به (حِصار) وجوهى را مُقَدَّم داشته ايم كه از آن جمله جان پناهيِ حِصار است, چنانكه از آن به حِصن و قلعه اى كه از دشمن بدان پناهنده شوند تعبير كرده اند و اين قِلاع را در روزگار ماضى از آبْ گِل مى ساخته اند و در روزگار ما كه عصر ماهواره و موشك و طياره است, البتّه از جان و دل بايد ساخت تا حافظ وحارِس ناموس و كيان مردمان از حَمله و هُمه نامردمان باشد. پس مراد از حِصار در اين جا فرهنگ و عاطفه ملّت است كه بايستى انگيخته وعمارت شود, تا از يغماى خَصْم و غارت دشمن زيان نبيند, بلكه پاى دارد و بِستيزَد تا تأييد خداى تعالى وى را چيره گرداند. و اين موسيقى در زمان ما از خطيرترين و باتأثيرترين مُهِمّات فرهنگ است; چرا كه در قالب مَحْمِل پيام و مقوّى پيام و حَشو پيام و حتّى عين پيام, ايفاى نقش مى كند و حضور آن در شؤون فرهنگى آن چنان است كه ناديده گرفتن آن مقدور نمى نمايد. بويژه كه دشمن استفاده از آن را به عنوان سلاحى مؤثر از دست نخواهد گذاشت. بنابراين بهره مندى از انواع شريف واصيل آن بر ورود و حضور اقسام خسيس و دخيل آن ترجيح دارد. يعنى كه حتى در صورت وجود نَصّ بر حُرمَت موسيقى و امتناع حلال بودن آن, باز دفع اَفسَد به فاسِد كردن, بر عكس آن مُرَجَّحْ است.در وجه ديگر, كلمه حِصار به معنى شعبه و گوشه اى از موسيقى است كه به قول صاحبِ بُرهان (و آن بلندى (حجاز) است و پستى آن سه گاه باشد) و ما اين تَعَلُّق را به فال نيك گرفته ايم, باشد كه (حِصار) ما بر چَكاد آيين حجازى اسلام دل و دين مار ا از وسوسه شيطان نگهدارد; چنانكه اگر فى المثل موسيقى اوهَن البيوت تلقّى شود, از رحمت او دور نيست كه تار عنكبوت را سدِّ عَصْمَتِ دين و دوستان خودكند. و وجه ديگر آن است كه حِصارْ نام شهرى است حُسن خيز و اين حِصارنيز مصرِ جمال نغمه هاى جميل است و حُسن به هر حالى و درهر مقامى از اوست; باشد كه حُسنِ تَسميه و حُسنِ مُسَمّى حُسن مآب را روزى جمله ما گرداند.