نراقیان: ستارگان درخشان سپهر نجوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نراقیان: ستارگان درخشان سپهر نجوم - نسخه متنی

علی زمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نراقيان: ستارگان درخشان سپهر نجوم

على زمانى

علامه مولى محمدمهدى نراقى (م 1209ق) و مولى احمد نراقى (1185- 1245ق) بدون شك از نوابغ و نادره‏هاى دوران به شمار مى‏روند آثار علمى اين دو بزرگوار انسان را با دريايى از فقه، اصول، اخلاق، عرفان، حكمت، كلام، تفسير، هيات، نجوم، رياضى، هندسه، موعظه، مقتل، معانى بيان، شعر و ادب و... رو به رو مى‏سازد، آثار گران‏سنگ و ارج‏مند آنان در زمينه‏هاى ياد شده گواه سخن است.

در اسلام فرهيخته‏گانى اين‏گونه دانشور، متخلق به اخلاق الله، سالك، مجاهد جامع علوم عقلى و نقلى، دريايى مواج از علوم و فنون، نادر الوجودند.

برگزارى يادمان و كنگره‏ها و احياى شخصيت و آثار آنان گامى بلند و خدمتى ارج‏مند به جهان دانش و پژوهش است، چنان كه جناب مولااحمد در طاقديس سروده است:

از راه وفا گاه زما ياد توان كرد گاهى به نگاهى دل ماشاد توان كرد مستم زمى عشق چنان كز پى مرگم صد ميكده از خاك من آباد توان كرد نگارنده تنها به يك بعد از ابعاد ياد شده اين دو شخصيت‏شاخص و برجسته، يعنى هيئت و نجوم بسنده مى‏كند; زيرا ساير رشته‏هاى دانش اين دو قله فرازمند مسلما مورد كاوش قرار گرفته است.

ملامحمدمهدى نراقى در زمينه هيئت و نجوم چند اثر با ارزش از خود به‏يادگار گذاشته است از جمله: «المستقصى‏» ، «محصل الهيئة‏» ، «معراج السماء» و... وى در «المستقصى‏» با الهام از آيات قرآن ضمن خطبه‏اى دل‏نشين، جذاب و زيبا اشاره مى‏كند كه نجوم چراغ‏هاى فروزان آسمان و مايه زينت آسمان دنيا شده‏اند، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم قطب فلك رسالت و مركز دايره جلالت است و خاندان او ستارگان سپهر ولايت و ماه كامل فلك هدايت‏اند.

در اين‏جا بر خود لازم مى‏دانم نگرش نراقى به آيات قرآن در زمينه هيئت و نجوم را باز كاويم و ره آورد شكوه‏مند آن را از منظر ساير منجمان مسلمان به نظاره بنشينم.

ديدگاه قرآن

1. قرآن با نگرشى خوش بينانه به «هيئت و نجوم‏» تلاش و كوشش همه سويه انسان به عظمت و گران مايگى اين دانش را دست آوردى بزرگ برشمرده و سوگند به جاى‏گاه ويژه و فواصل معين ستارگان ياد كرد و افزوده است: اگر بدانيد اين سوگندى خت‏بزرگ است

«فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظيم‏» . (1)

2. نجوم، نشانه‏هايى ارزنده و بسيار بزرگ برعظمت آفرينش، قدرت خداوند و خلقت روز به شب، آسمان، زمين، انسان، حيوان و جماد است و تدبر و پژوهش درآن نشانه شكوفايى عقل مى‏باشد:

«و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره، ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون‏» . (2)

3. نجوم، تقويم سال و روز شمار است «الشمس و القمر بحسبان‏» (3) خورشيد و ماه بر حسابى روانند «لتعلموا عدد السنين و الحساب‏» (4) تا شماره سال‏ها و حساب عمرها را بدانيد.

4. نجوم، وسيله هدايت و راه‏يابى در جغرافيا (خشكى و دريا) است «و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر..» . (5) او است كسى كه ستارگان را براى شما قرار داد تا به وسيله آن‏ها در تاريكى‏هاى خشكى و دريا راه يابيد، «و علامات و بالنجم هم يهتدون‏» (6) و نشانه‏هاى ديگر نيز قرار داد و آنان به وسيله ستاره (قطبى) راه‏يابى مى‏كنند.

5. نجوم، نشانه زيور زينت ناظران زمين هستند: «و لقد جعلنا فى السماء بروجا و زيناها للناظرين‏» (7) به يقين ما در آسمان برج‏هايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم.

6. نجوم و اجرام فضايى از مواد درسى و آموزشى كيهان‏شناسى به حساب مى‏آيند و دركنار آن‏ها نكات دقيق، سودمند و برجسته خاطر نشان شده مانند اشاره به حدود فضا طول و عرض آسمان، پيدايش فصول چهارگانه و... «تبارك الذى جعل فى السماء بروجا و جعل فيها سراجا و قمرا منيرا» (8) فرخنده و بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برج‏هايى برافراشت، و در آن چراغ (خورشيد) و ماهى نوربخش قرار داد.

امام صادق عليه السلام در تفسير آيه مى‏فرمايد: «بروج‏» همان اختران هستند برجهاى بهار و تابستانى عبارت‏اند از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله [برابر و مقارن با فروردين، اردى‏بهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور] برج‏هايى كه به پاييز و زمستان تعلق دارند عبارت‏اند از: «ميزان، عقرب، قوس، جدى، دلو و قوت (9) [برابر و مقارن با مهر، آبان، آذر، دى، بهمن، اسفند] .

خداوند، خلقت چو آغاز كرد خرد آفريد و جهان باز كرد زد و دو بخار و يكى در سبز جهان را پى افكند زيبا و نغز به شش روز خلقت‏به پايان رسيد ز ناهيد و تير و ز بهرام و شيد زبرجيس و كيوان و گردون سپهر ز گاو و بره، شير و ميزان و مهر هم عيوق و پروين پرديس چهر نشسته به تخت نو عروس سپهر شباهنگ و شعرى و دبران و ماه همه سر به سر شاه را چون سپاه.

7. در آيات نجومى قرآن، نشانه‏هايى است از گرانش عمومى (قانون جاذبه عمومى) كه اساس هيئت جديد يعنى مدل خورشيد مركزى را تشكيل داده است: «الله الذى رفع السماوات بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجرى لاجل مسمى‏» (10) خداوند همان كسى است كه آسمان‏ها را بدون ستون‏هايى كه آن‏ها را ببينيد برافراشت; آن‏گاه بر عرش استيلا يافت، و خورشيد و ماه را رام‏گردانيد، و هر كدام براى مدتى معين به سير خود ادامه مى‏دهند، «خلق السماوات بغير عمد ترونها» . (11)

گروهى از مفسران هم‏چون علامه طباطبايى‏قدس سره معتقداند اين آيات اشاره به قانون جاذبه عمومى دارند.

براين اساس، خورشيد ميليون‏ها بل ميلياردها سال است در مركز منظومه شمسى قرار گرفته و به نظر ما مى‏رسد هر روز از مشرق طلوع مى‏كند و در مغرب ناپديد مى‏شود; چنان‏كه ماه نيز در همين مدت گرد كره زمين مى‏گردد، و هر دو در پيرامون خورشيد مى‏گردند.

زمين با طول خط شعاع متوسط 150 ميليون كيلومتر فاصله گرفته و نيروى عظيم جاذبه ( F = G.Mm/1o2 ) سبب مى‏شود مدار زمين بيضوى و شتاب آن به جانب خورشيد 59% سانتى‏متر در ثانيه باشد، يعنى زمين در هر ثانيه با شتاب 59% سانتى‏متر به سوى خورشيد مى‏افتد» و نيروى گريز از مركز تجاوز بيش از اين رقم را جلوگيرى مى‏كند.

هم‏چنين ماه با شعاع متوسط 000/384 كيلومتر مسيرى تقريبا دايره شكل را طى مى‏كند و نيروى جاذبه زمين آن را به سوى خود مى‏كشد، و تعادلى دقيق بين نيروى گرانش زمين و بين فرار از مركز ماه برقرار است كه اين چنين گردش زيبا و منظم را در برابر ديد همگان قرار داده است «ذلك تقدير العزيز العليم‏» (12) اين اندازه‏گيرى خداوند تواناى دانا است.

به هر روى، در قرآن بيش از 150 آيه درباره هيئت و نجوم نازل شده كه اين رقم نسبت‏به كل آيات قرآن نسبتى بزرگ مى‏نمايد و عظمت اين دانش را خاطر نشان مى‏سازد.

براين پايه بسيارى از احكام عبادى و غير عبادى اسلام به هيئت و نجوم پيوند ناگسستنى دارند، از جمله، نماز، روزه، وقت‏شناسى (فلق، ظهر، عصر، مغرب، عشاء، شفق، نيمه شب) جهت‏يابى هنگام اوقات شرعى، قبله‏شناسى و دانستن جغرافياى زمين و فضا، هلال‏شناسى، هلال يابى (استهلال و استحباب آن) ذبح‏هاى شرعى، كسوف، خسوف، احكام محتضر، دفن اموات، شكل دهى قبرها، و... حرمت رو به قبله وپشت‏به قبله نشستن هنگام تخلى، و استحباب قرائت قرآن روبه قبله و...

نجوم از منظر روايات

علامه مجلسى رحمه الله بخش بزرگى از كتاب گران‏سنگ «بحارالانوار» را به اين امر اختصاص داده و صدها حديث و روايت و ديدگاه‏هاى فقيهان، محدثان، مكلمان، فيلسوفان و منجمان را خاطرنشان ساخته كه نكات سودمندى مخصوصا از پرتو احاديث‏به دست مى‏آيد مانند:

1. حضرت سجاد عليه السلام مى‏فرمايد: حركت‏خورشيد، ماه، نجوم و كواكب و گردش آن‏ها در مدار و فلك مشخص همه به تقدير خداوند و به كمك فرشتگان و ماموران الهى صورت مى‏پذيرد (13) ;

2. امام باقر عليه السلام: خورشيد داراى لايه‏هايى و طبقاتى است. (14) اين سخن امروزه ثابت‏شده است;

3. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم: اگر نور ماه هم‏چون نور خورشيد بود روز از شب تشخيص داده‏نمى‏شد، نماز و روزه مردم از بين مى‏رفت و مردم در شناخت‏سال‏ها در اشتباه مى‏افتادند; (15)

4. امام اميرالمؤمنين عليه السلام: تاريكى‏هايى كه روى كره ماه مشاهده مى‏شود. يك مسئله پيچيده و مشكلى است كه [امروزه زمان آن حضرت] فهم آن آسان نيست; (16)

5 . على‏بن ابى‏طالب عليه السلام: آسمان‏ها از دود و بخار آب آفريده شده‏اند; (17)

6. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم: در آسمان‏ها، آب فراوان وجود دارد، چنان‏كه در زمان حضرت نوح عليه السلام درهاى آسمان باز شد و باران قوم نوح را غرق كرد. (18) درياهايى به مراتب بيش از درياهاى كره زمين در آسمان‏ها وجود دارد، چنان كه ابزار و آلات نجومى كنونى از آن خبر داده است;

7. اميرالمؤمنين عليه السلام: نجوم، توسط يك عمود نورى به هم ديگر پيوسته و ارتباط دارد، (19) شايد مراد آن حضرت بيان جاذبه عمومى باشد و يا خبر از قانون يا قوانين ديگر داده است;

8 . امام صادق عليه السلام: آفريده‏هاى ديگرى نيز در آسمان‏ها وجود دارد; (20)

9. امام صادق عليه السلام: برخى از ستارگان از مركز فلك خود جدا نمى‏شوند و دسته جمعى حركت مى‏كنند [منظومه وار] و برخى از آن‏ها به تنهايى حركت دارند; (21)

10. افلاك و نجوم توسط اسمى از اسماء الله در حركتند; (22)

11. اجرام فلكى نخست‏بسته بودند، سپس باز شدند. (23) اين يك نظريه در كيهان‏شناختى امروزه به شمار مى‏رود;

12. سياراتى هستند كه حركت‏هاى بازگشتى (رجعى) دارند; چنان‏كه اميرالمؤمنين عليه السلام ذيل آيات

«فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس‏»

مى‏فرمايد منظور پنج‏سياره زحل، عطارد، مشترى، بهرام - مريخ، و زهره‏اند; (24)

13. سياره زحل (كيوان) در چند روايت‏به نام نجم اميرالمؤمنين عليه السلام ياد شده و جالب اين كه امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: خداوند جنس اين سياره را از يخ و آب سرد قرار داده است. (25) امروزه ثابت‏شده است كه جنس سياره كيوان از يخ منجمد و ساير گازهاى سبك است; بنابراين، اگر اين سياره به درياهاى كره زمين سقوط كند روى آب مى‏ماند.

در اين روايات و روايات ذكر نشده، نكات جالبى از فواصل سيارات و ستارگان، نورشناسى و... وجود دارد;

14. امام كاظم عليه السلام: حق تعالى نجوم را ستايش كرد و اگر دانش صحيحى نبود مدح نمى‏كرد پيامبران الهى همه به اين دانش عالم بودند حضرت ابراهيم عليه السلام عالم به نجوم بود; چنان كه قرآن مى‏فرمايد:

«فنظر نظرة فى النجوم فقال انى سقيم‏» (26) .

و اگر به اين دانش آگاه نبود در نجوم نظر نمى‏افكند و نمى‏گفت من بيمارم. هم‏چنين حضرت ادريس عليه السلام در زمان خود به دانش نجوم از همه مردم داناتر بود. هم‏چنين «ذوالقرنين‏» در اين علم ماهر بود. خداوند در قرآن به اين دانش قسم ياد كرده است: «فلا اقسم بمواقع النجوم‏» بعد از علم قرآن هيچ علمى شريف‏تر از نجوم نيست، اين دانش از علوم پيامبران، اوصيا، و وارثان پيامبران است; (27)

15. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم: اين علم را فراگيريد تا در تاريكى بيابان و دريا راه‏نمايتان باشد. نجوم، دانش حضرت آدم است «النجوم هى علم آدم‏» (28) ;

16. امام صادق عليه السلام: با منجم يمنى گفتارى زيبا پيرامون نورشناسى و تفاوت ميان درجه‏هاى نور مشترى، ماه، عطارد دارد، سپس به تاثير نورستارگان برموجودات زمين از جمله برشتران، گاوان، سگان و...; (29)

20. گفتمان شگفت‏انگيز اميرالمؤمنين و دهقان منجم درباره احكام نجوم و محاسبات نجومى، هم‏چون تاثير آن‏ها در نوزادان و مردن انسان‏ها و اشاره نمودن به جاسوسى كه در لشگر او بود، و در جا سكته كردن جاسوس به توهم لو رفتن خود; (30)

21. گفت‏و گوى امام صادق عليه السلام و زنديق درباره حركت دقيق و منظم نجوم در افلاك و مدارات خود بدون اين كه لحظه‏اى از مقدار حركت‏خود بكاهند و سستى كنند، و نهى از شنيدن و ترتيب اثر دادن به گفته منجمان يعنى آن دسته منجمانى كه تاثير كواكب را از خداوند ندانسته و همه را به فلك منسوب مى‏دانسته‏اند; از اين رو صدوق رحمه الله مى‏گويد: منجم ملعون كسى است كه فلك را قديم مى‏شمرد و خداوند فلك آفرين را قديم نمى‏داند «هو الذى يقول بقدم الفلك و لا يقول بمفلكه و خالقه - عز وجل - » (31) ;

22. مى‏دانيم خاندان «نوبخت‏» بيش‏ترين منجم و دانش‏مند را تربيت كرده است، دو نفر از اين خاندان به نام «محمد و هارون‏» فرزندان «ابوسهل‏» به حضرت صادق عليه السلام نامه‏اى نگاشته و در آن خاطرنشان ساخته‏اند: پدران و نياكان ما همه منجم بوده‏اند، آيا براى ما صحيح است در اين فن نظر داشته باشيم و كاوش به عمل آوريم؟ امام صادق عليه السلام در پاسخ مى‏نويسند: آرى صحيح است تا وقتى از توحيد خارج نگرديد; (32)

23. امام صادق عليه السلام: نجوم از دانش‏هاى پيامبران است و اميرالمؤمنين عليه السلام اعلم الناس به نجوم بوده است; (33)

24. امام باقر عليه السلام: نبوت حضرت نوح از طريق علم نجوم به دست آمد; (34)

25. امام صادق عليه السلام: آبستن شدن مادر حضرت موسى و به دنيا آمدن موسى را منجمان به فرعون خبر دادند; (35)

26. برخى از منجمان يهود بعثت‏حضرت محمد صلى الله عليه و آله وسلم را خبر دادند; (36)

27. امام صادق عليه السلام: خبر شكست لشگر يزدگرد و پيروزى مسلمان از راه نجوم بود; (37)

28. دلالت نجوم بر ولادت حضرت مهدى عليه السلام و امامت او; (38)

29. امام صادق عليه السلام به عبدالرحمان سيابه مى‏فرمايد: دانش نجوم به دين هيچ كس زيان وارد نمى‏سازد; (39)

30. امام صادق عليه السلام به «هشام خفاف‏» فرمود: اصل محاسبات نجومى و دانش نجوم حق است جز اين كه مردم از آن بهره چندانى ندارند; اما افرادى كه دستى در وحى و الهام دارند و ويژگى هاى مواد و استعداد و قابليت افراد را مى‏شناسند اين علم را دارا هستند. (40)

نجوم از ديدگاه فقيهان و متكلمان

1. شيخ مفيد رحمه الله

شيخ مفيد رحمه الله از چند سو به نجوم نظر افكنده است:

الف) خداوند، خورشيد، ماه و ساير ستارگان را آفريد تا بندگانش از آن‏ها سود ببرند و آن‏ها را مايه آرايش و زينت آسمان‏ها قرار داد، مانند آيه 5 سوره يونس; آيه 97 سوره انعام; آيه 16 سوره نحل; آيه 4 سوره فصلت.

ب) احكام نجوم را عقل و خرد منع نمى‏كند و ما نمى‏توانيم بگوييم: خداوند به برخى از پيامبرانش نياموخته و نشانه‏اى بر صدق پيامبرى او قرار نداده; گر چه ما فعلا به استمرار آن قطع نداريم و چه بسا آن احكامى كه منجمان خبر مى‏دهند و درست از آب در مى‏آيد تجربى باشد، گر چه احيانا خطا مى‏پذيرد، چون امور تجربى دليل عقلى قطعى ندارند و از نوع براهين كتاب و اخبار پيامبران نيستند.

اين نظر را جمهور متكلمان اهل عدل، و خاندان «نوبخت‏» از اماميه و ديگران پذيرفته‏اند. (41)

2. شيخ بهايى رحمه الله

شيخ بهايى به عنوان شخصيت ممتاز و ذوالفنون جهان اسلام به استادى تمام اين مسئله را مورد كنكاش قرار داده و نظر خود را طى بخش‏هايى، اين‏گونه ابراز داشته است:

الف) اگر رخدادهاى آينده را به ستارگان نسبت دهند و بگويند: اجرام فضايى مستقلا تاثير مى‏گذارند و يا شريك در تاثيراند، بدون اين كه آن‏ها را به خداوند استناد دهند، چنين اعتقادى باطل و كفر است. و رواياتى كه از علم نجوم نهى مى‏كند منظورش همين بخش است.

ب) اگر حركات افلاك و اجرام فضايى به عنوان نشانه و علامت‏بر رخدادهاى عالم قرار گيرند به گونه‏اى كه دست توان‏مند و قدرت و اراده خداوند متعال مؤثر واقعى باشد، چنين عقيده‏اى صحيح است، و هيچ مانعى ندارد، درست مانند حركات نبض انسان كه پزشك توسط آن، حال بيمار و يا صحت او را مى‏فهمد; بنابراين رواياتى كه به صحت علم نجوم دلالت دارند ناظر به همين بخش هستند; از اين رو:

1. رخدادها و حوادث آينده‏اى كه منجمان بدان‏ها حكم كرده‏اند، داراى اصولى است كه از اصحاب وحى گرفته شده است;

2. پاره‏اى از اصول آنان از امور تجربى است;

3. برخى از آن‏ها امورى هستند كه فهم و قوه بشر بدان‏ها دست نمى‏يازد، چنان كه امام صادق عليه السلام اين نكته را تذكر فرمود.

براين اساس اگر منجم برپايه اصول صحيح قدم بر دارد، كلام او صحيح است و احكام او درست‏شمرده مى‏شوند. (42)

3. علامه مجلسى رحمه الله

1. اگر اعتقاد به تاثير نجوم استقلالا و بدون استناد به اراده و قدرت خداوند باشد، چنين عقيده‏اى مخالف ضروريات دين است;

2. تاثير اجرام فضايى از قبيل علت ناقصه و معدبه شمار مى‏روند، و علت تامه آن‏ها خداوندى است كه آن‏ها را آفريده و تاثيرگذار كرده است;

3. هيچ بعيد نيست كه اجرام فضايى از قبيل علامت و نشانه باشند بر رخدادهاى زمينى; چنان كه بسيارى اخبار خاندان وحى براين مطلب دلالت دارند;

4. آن بخشى كه متعلق به پيش‏گويى‏ها است جايز به حساب نمى‏آيد، و نهى به آن تعلق گرفته است;

5. بخش‏هايى كه از علم هيئت محسوب مى‏گردند و فرآيند آن نظر و دقت در هيئت افلاك و حركات اجرام فضايى است جايز هست در صورتى كه با آيات و اخبار مخالف نباشد. براين اساس «شهيد» فرموده است مستحب است توجه و تلاش در علم يئت‏براى شناسايى كردن و يافتن كسوف، خسوف، هلال، محاق، معرفت و شناخت اوقات نماز، قبله‏شناسى و... . (43)

4. ملااحمد نراقى

نراقى دوم، با نگرشى همه سويه و با دقت در مسئله نجوم آن را شكافته و در «مستند الشيعه‏» مورد ارزيابى قرار داده كه ما در اين نوشته خلاصه آن را از قلم مى‏گذرانيم وى مى‏نويسد: فراگيرى نجوم را برخى حرام دانسته‏اند; ولى گروهى حرام نمى‏دانند.

اما آن كه حرام مى‏شمرد نه به‏خاطر خود نجوم است، بلكه به گفته «سيدبن طاووس‏» در «فرج المهموم‏» و علامه در دو كتاب «منتهى و تحرير» ، و محقق ثانى در «جامع المقاصد» به خاطر آن است كه بوده‏اند منجمانى كه نجوم را مؤثر مستقل در تاثير مى‏دانسته‏اند و يا بدين خاطر بوده كه سخنانشان براساس ظن، تخمينى و گفتار بدون علم صورت گرفته و يا براى آن است كه اخبار، بر نهى دلالت دارند، و يا براى آن است كه مانند سحر و كهانت عمل مى‏شود.

اما گروهى كه فراگيرى نجوم را جايز مى‏شمرند مانند «سيدبن طاووس‏» مى‏گويند: در صورتى جايز است كه با شرع انور منافات نداشته باشد.

نراقى مى‏گويد: حرام بودن نجوم اگر به خاطر فساد عقيده منجم باشد دليلى ندارد; زيرا اعتقاد منجم تاثيرى در نجوم ندارد، چون منجم مثلا در گزارش خود مى‏گويد: فلان پديده هنگام فلان وضع فلكى رخ مى‏دهد. اگر معتقد باشد كه فلان رخداد از تاثير ستاره است مستقلا، يا به اشتراك ستاره و شى‏ء ديگر هم‏چون خدا، فرشته و... اعتقاد به اين انديشه مسلما حرام است، اما اگر از باب نشانه و علامت‏باشد بدين معنا كه خداوند در پى فلان وضع فلكى فلان رخداد را عادتا پديد مى‏آورد. مسلما حرام نيست; اما اگر از قبيل اثر وضعى فلك باشد مانند گرما بخشى آتش، خورشيد و يا سرما بخشى آب.... اين بخش هم از قبيل مسائل نجوم و متفرعات آن شمرده نمى‏شود; بلكه از مسائل طبيعى است.

بنابراين، نجوم مانند طب است، با اين توضيح كه اساس دانش پزشكى براين نيست كه اثر فلان دارو آيا از خود داروست‏يا از خدا، نجوم نيز اين چنين است.

بنابراين، فساد مذهب برخى از منجمان سبب شده بعضى فكر كنند كه تنجيم حرام است، اگر گفته شود: علت تحريم آن است كه منجم گزارشى مى‏دهد كه بدان علم ندارد، مى‏گوييم: اين دليل مخصوص تنجيم نيست و سبب تحريم هم نمى‏شود; بلكه منجم سخن خود را برپايه ظن مى‏گويد. و در مواردى كه تجربه شده براساس قطع مى‏گويد، و در هر دو صورت سبب تحريم نمى‏گردد.

شايد گفته شود دليل تحريم نجوم روايات است از جمله:

1. در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم: برحذر باشيد از فراگيرى نجوم جز آن مقدارى كه در خشكى و دريا سبب راه‏نمايى شما مى‏شود; زيرا نجوم انسان را به سمت كهانت فرامى‏خواند. و در اين صورت منجم هم مانند كاهن است، و كاهن هم مانند ساحر است، و ساحر هم مثل كافر است و كافر هم داخل آتش است; (44)

2. امام صادق عليه السلام به كسى كه دست اندر كار علم نجوم بود، فرمود: آيا طبق نجوم حكم هم مى‏كنى؟ پاسخ داد: آرى. امام فرمود: كتاب‏هايت را بسوزان «احرق كتبك‏» ; (45)

3. امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از نظر در نجوم نهى فرموده است; (46)

4. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: هر كس كاهن منجم را تصديق نمايد، به آن‏چه خداوند بر محمد صلى الله عليه و آله وسلم نازل فرموده كافر گرديده است (47) و چند حديث ديگر.

اما ادله مزبور از چند طريق مخدوش است و مورد اشكال قرار مى‏گيرد و به تعبير ديگر از آن‏ها پاسخ مى‏دهيم:

اولا: به گفته شيخ صدوق منجم ملعون كسى است كه قائل به قديم بودن فلك باشد و اعتقادى به فلك آفرين (خداوند متعال) نداشته باشد.

ثانيا: دلالت اكثر اخبار ياد شده ضعيف است; زيرا ايمان به نجوم غير از تنجيم است. و اين كه امام صادق عليه السلام فرمود كتاب‏هايت را آتش بزن به خاطر حكم قطعى نمودن توسط نجوم است.

ثالثا: روايات مزبور معارض دارند، و معارض‏هاى آن‏ها در «حكم به جواز» صريح‏تر از اين دسته روايات است در «نهى‏» ، شاهد سخن ما اين دست روايات هستند:

1. عبدالرحمان سيابه به امام صادق عليه السلام عرض مى‏كند: فدايت گردم! مردم مى‏گويند: نظر در نجوم حلال نيست; ولى من دوست دارم در آن نظر كنم. اگر اين كار به دين من ضرر مى‏رساند نظر نيفكنم; زيرا به چيزى كه به دين من زيان آور است نيازى ندارم و اگر زيان وارد نمى‏كند به خدا خيلى خرسند مى‏شوم وقتى در آن نظر مى‏كنم. امام عليه السلام فرمود: اين گونه نيست كه مردم مى‏گويند، و به دين تو ضرر نمى‏زند «ليس كما يقولون، لا تضر بدينك‏» . (48)

2. امام كاظم عليه السلام به هارون الرشيد فرمود: خداوند نجوم را ستايش كرده و اگر دانش صحيحى نبود، مدح نمى‏كرد. پيامبران به اين علم آگاه بودند... «و بعد علم القرآن ما يكون اشرف من علم النجوم و هو علم الانبياء و الاوصياء و ورثة الانبيا» . (49) بعد از دانش قرآن هيچ دانشى شريف‏تر از علم نجوم نيست، علم نجوم، علم پيامبران، اوصيا و وارثان پيامبران است.

3. در فقه الرضا عليه السلام درباره ياد گرفتن انواع فنون و پيشه‏ها مى‏خوانيم: مانند كتاب [نوشتن، سواد آموزى و... ] حساب [رياضيات...] تجارت، نجوم و طب و همه اين‏ها آموزش دادن و آموزش گرفتنشان حلال است، و توسط اين‏ها كاركردن و اخذ اجرت نيز حلال است. (50)

4. امام رضا عليه السلام در «رساله ذهبيه‏» به برخى از احكام نجوم تصريح كرده مى‏فرمايد: آميزش در وقتى كه قمر در برج حمل يا دلو باشد، افضل است و بهتر از آن اين است كه هنگام آميزش، قمر در برج ثور باشد، چون شرف قمر است. (51)

5. روايات فراوانى وجود دارد كه مفاد آن‏ها اين است كه علم نجوم، علم پيامبران است، و على عليه السلام اعلم الناس به نجوم است و علم نجوم حق است و... مانند: روايت‏خقاف، و روايت معلى، و روايت جميل بن صالح و روايت ابن شهرآشوب. (52)

بنابراين، اخبارى كه بر نهى و منع از نجوم دلالت دارند بايد حمل شود بر وقتى كه منجم اعتقاد به تاثير مستقل آن‏ها دارد، و يا به وقتى كه برطبق آن‏ها حكم قطعى نمايد، و در غير اين صورت، هيچ دلالتى برمنع و نهى ندارند. (53)

5. شيخ انصارى

شيخ انصارى نيز مانند ساير فقيهان مسئله نجوم را طى بخش‏هايى بررسى كرده كه خلاصه آن چنين است:

1. خبر دادن از اوضاع فلك و حركات آن‏ها كه براساس سير كواكب است هم‏چون خسوف و كسوف حرام نيست; بنابراين، وقتى اساس گزارش او را برهان و ظن مستند به امارات تشكيل دهند، مى‏تواند حكم قطعى صادر كند و گزارش يقينى بدهد.

2. گزارش منجم درباره حكم فلان پديده هنگام فلان وضع فلكى اگر بر پايه ظن مستند به تجربه باشد - تجربه‏اى كه خود منجم تحصيل كرده و يا از ديگران نقل شده است - حرام به حساب نمى‏آيد.

3. اگر به پديده و رخدادى خبر دهد و حكم نمايد - طبق تاثيرى كه فلان وضع فلكى دارد - و تاثير آن را بالاستقلال بداند; يعنى از قبيل علت و معلول و بدون استناد و ارتباط به خداوند قادر، همه فتواها و نصوص و متون دينى كه دلالت‏بر حرمت دارند و همه رواياتى كه از تنجيم نهى مى‏كنند، اين بخش را نشانه رفته‏اند. و اعتقاد به آن كفر است.

4. اگر اعتقاد به ارتباط حركات فلكى با رخدادها از قبيل كاشف و مكشوف باشد. - يعنى علامت و نشانه‏هايى باشند كه خداوند متعال قرار داده - كفر نيست‏بلكه از قبيل حركت نبض است در دلالت‏برصحت‏يا بيمارى انسان، چنان كه شيخ بهايى نيز فرموده است. (54)

6. صاحب جواهر

صاحب جواهر پس از بررسى آيات قرآن، اخبار اهل‏بيت عليهم السلام و نظر فقيهان، متكلمان و منجمان مى‏گويد: تحقيق آن است كه آموزش، آموختن، پژوهش و نظر در اين علم هيچ اشكالى ندارد.

هم‏چنين پيش‏گويى و خبردادن از رخدادها اگر بر سبيل قطع نباشد، بلكه بدين معنا باشد كه جريان عادت خدا اين گونه قرار گرفته كه در فلان وضع فلكى فلان رخداد به وقوع مى‏پيوندد; بنابراين; انسان حتى در فتوا به كراهت داشتن نجوم متوقف مى‏گردد، چه رسد به اين كه بخواهد فتوا به حرمت دهد. بررسى نجوم چه بسا سبب ترقى معرفت، درجات ايمان و دين انسان گردد; بنابراين، اشكال‏هاى وارده همه ممنوع‏اند و نمى‏توانند سبب قول به حرمت گردند. براين اساس، نظر و توجه به نجوم همانند كنكاش و بحث در فن هيئت است كه اطلاع از آن مايه دانش و علم به قدرت عظيم خداوند و حكمت واراده او مى‏شود.

براين پايه «احتياط‏» آن است كه آن چه اهل اين فن (نجوم) مى‏گويند عمل شود، لذا بسيارى از دانش‏مندان و محدثان شيعه و غير شيعه در زمينه نجوم كار كرده و صاحب تاليف‏اند. (55)

منجمان مسلمان و مؤلفان نجوم

صاحب جواهر (به پيروى از سيدبن طاووس دركتاب فرج المهموم) تعداد فراوانى از منجمان مسلمان اعم از شيعه و سنى و تعدادى از مؤلفان نجوم از فريقين را ذكر كرده و احيانا اشاره‏اى به تاليف، پيش‏گويى‏ها، و به واقع اصابت كردن نظر و حكم آنان پرداخته است.

ما هم در اين نوشته به پيروى از اين دو بزرگوار آن‏چه را ذكر كرده‏اند به اختصار مى‏نگاريم; زيرا داراى نكات علمى فراوان و از تجربه‏هاى سودمند سرشار است.

1. «حسن بن موسى نوبختى‏» (م 302 يا 310ق) بزرگ‏ترين شخصيت‏شيعه در نجوم، فلسفه، كلام اماميه و از اركان ترقى فكرى و علمى عصر خود به شمار رفته است، به گفته سيدبن طاووس او عالم به دانش نجوم، و در اين علم امام و پيشوا بوده و كتاب «الرصد على بطليموس‏» را به نگارش آورده است. (56)

2. «موسى بن حسن نوبختى‏» كه چهره‏اى درخشان در نجوم است. (57)

3. ابراهيم بن حبيب بن سليمان فزارى‏» (م 161ق) «فزارى‏» از اصحاب امام صادق و كاظم عليهما السلام به عنوان منجم بزرگ شيعه نخستين دانش‏مند مسلمانى است كه دست‏به ساخت اسطرلاب زد و قبل از او در اسلام كسى به چنين توفيقى نايل نيامده بود او قصيده‏اى در اخترشناسى سروده و يكى از كتاب‏هاى او «تسطيح الكره‏» است كه به گفته «قفطى‏» همه دانش‏مندان اسلام از آن استفاده برده‏اند. (58)

4. «جابربن حيان‏» جابر يكى از برجسته‏ترين شاگردان امام صادق عليه السلام است كه امروزه او را «پدر شيمى‏» مى‏خوانند وى غير از تاليفات فراوان در علم شيمى كتاب‏هايى نيز در هيئت، نجوم و رياضى از خود به يادگار گذاشته‏است، از جمله كتاب‏هاى: «الشمس، القمر، السماء، روحانيت عطارد، المريخ، الزحل و عطارد» . جابر مقالات زيادى در زمينه تاثير كواكب و افلاك و بروج بر عالم ماده و طبيعت (كون و فساد) و تاثير ورود هر سياره به برج‏هاى فلكى را بر جهان ماده; همانند: ميوه‏ها، نوزادان، خشك‏سالى، آب‏سالى بادهاى سوزان، بادهاى سرخ و زرد، پيدايش معادن كبريت و ياقوت، داروها و عقاقير را ياد آور شده است. (59)

5. «محمدبن ابراهيم فزارى‏» (م 181ق) استاد نجوم بوده چنان كه جعفر بن يحيى بن خالد برمكى در حق او گفته است: وى كسى است كه تاكنون مانند او در نجوم يافت نشده. (60)

6. «احمدبن محمدبن خالد برقى‏» (م حدود 274) از موثقين معاصر امام جواد و هادى عليهما السلام بوده و مهارت شگفتى در عربيت داشته است. (61)

7. «احمد بن محمدبن طلحه‏» او را «عاصمى‏» نيز گفته‏اند. او كوفى بوده در حديث موثق به شمار آمده و در بغداد زيسته و از بهترين مؤلفات او كتاب نجوم و «مواليد ائمه عليهم السلام‏» است. (62)

8 . «جلورى بصرى‏» .

9. «محمدبن ابى عمير» (م 217ه.) موثق‏ترين راوى نزد عامه و خاصه، جليل القدر، يگانه عصر خود و از اصحاب امام موسى بن جعفر، امام رضا، و امام جواد عليهم السلام است. وى داراى 94 كتاب در رشته‏هاى مختلف علوم اسلامى و يكى از آن‏ها نجوم است. (63)

10. «فضل بن ابى‏سهل نوبختى‏» بنا به نوشته سيدبن طاووس و صاحب جواهر، «فضل‏» كسى بود كه خطاى اخترشناسان را به مامون عباسى خبر داد و گفت: ساعتى كه براى ولايتعهدى حضرت رضا عليه السلام انتخاب كرده‏اند، اشتباه است و اين كار به سامان نمى‏رسد مامون او را از اين سخن منع كرد و گفت: مبادا به كسى اين راز را فاش سازى و گرنه در امان نخواهى بود فضل فهميد كه منجمان به فرمان مامون اين ساعت را عمدا برگزيده‏اند. (64)

11. «حسن بن سهل نوبختى‏» وى در نجوم كتاب «الانواء» را نوشت. (65)

12. «محمدبن مسعود عياشى‏» وى مردى موثق، عادل و در دانش از چشم و چراغ‏هاى شيعه به شمار رفته است، وى تاليفاتى در علم رجال، نجوم، طب از خود به يادگار گذاشته است. (66)

13. «على بن حسن علوى‏» معروف به «ابن اعلم‏» (324- 375ق) وى از دانش‏مندان نامى فلك، نجوم و اخترشناسى است ابن اعلم در هندسه، سير كواكب، و موسيقى به روش «فيثاغورث‏» استاد مسلم است و زيج او در نجوم به زيج «ابن اعلم‏» شهرت يافت. (67)

14. «على بن حسين مسعودى‏» (م حدود 345ه) صاحب تاريخ معروف «مروج الذهب‏» و رساله‏اى به نام «اثبات الوصية لعلى بن ابيطالب‏» . (68)

15. «ابو خالد سجستانى‏» كسى بود كه علم نجوم او را به شهادت حضرت موسى‏بن جعفر عليه السلام راه‏نمايى كرد و او را واداشت از واقعيت دست‏برداشت. (69)

16. «فضل بن سهل نوبختى‏» فضل وزير مامون و اخترشناسى چيره‏دست‏بود، وى هنگام جنگ بين امين و مامون به مامون گفت: پيروزى از آن تواست در اثناى پيكار عرصه بر لشگر مامون تنگ آمد و مامون آهنگ فرار كرد، اما «فضل‏» او را دل‏دارى داد و گفت: پيروزى قطعا با تواست، و اندكى تامل كن. در اين وقت‏بود كه لشگر مامون به فرمان «طاهر» با يورشى همه جانبه تومار لشگر امين را در هم پيچيده پيروز شدند و پس از ساعتى سر فرمانده لشگر امين را نزد مامون آوردند. (70)

17. گروه ديگرى از منجمان و مؤلفان نجوم كه سيدبن طاووس و سپس صاحب جواهر از آنان نام به ميان آورده و تاليفاتشان را ذكر كرده عبارت‏اند از «يحيى برمكى‏» ، «جعفر برمكى‏» ، «پوران متيه‏» و... . (71)

18. «ابوريحان بيرونى‏» (362- 440) يكى از برجسته‏ترين دانش‏مندان فن هيئت و نجوم به شمار مى‏رود و تاليفات بسيار مهم و سودمندى از خود به يادگار گذاشت همانند: «مقاليد الهيئة‏» ، «اسطرلاب كرى‏» ، «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم‏» ، «قانون مسعودى‏» ، «استيعاب الوجوه الممكنه‏» ، «فى صنعة الاسطرلاب‏» او در اين كتاب اخير بيش‏تر اقسام و انواع اسطرلاب‏ها را نام مى‏برد و مخترع و كيفيت‏ساختن و عمل كردن هر يك از آن‏ها را با قواعد علمى و عملى بسيار دقيق شرح داده است.

از جمله در باب اسطرلاب «زورقى‏» كه مخترعش «ابو سعيد احمد بن عبدالجليل سجزى‏» ، معاصر عضدالدوله ديلمى است. او چون معتقد به حركت زمين بوده است، اين اسطرلاب را براساس حركت وضعى زمين ساخته است و مى‏گويد: «و قدرايت لابى سعيد السجزى اصطرلابا من نوع واحد بسيط غير مركب من شمالى و جنوبى سماه الزورقى فاستحسنته جدا لاختراعه اياه على اصل قائم بذاته مستخرج مما يعتقده بعض الناس من ان حركة الكلية المرئية الشرقيه هى للارض دون الفلك...» . (72)

گفتنى است، ابو ريحان به وزان و تقليد مجسطى (ترتيب، تصنيف حساب) تاليف بطلميوس، كتاب «قانون مسعودى‏» را به نگارش آورد مجسطى در توصيف آسمان، مدارات نجوم، تقويم شمسى، حركات آفتاب و ماهتاب و راه‏هاى حساب آن‏ها، مواضع نجوم، برهان بركروى بودن زمين و آسمان، ميل فلك البروج، اختلاف عرض شهرها و... گفت و گو مى‏كند. اين كتاب در زمان هارون الرشيد به عربى ترجمه شد، و در زمان مامون نيز دوباره ترجمه گشت و تعداد فراوانى از منجمان برآن شرح، حاشيه، تحرير، و نقد نوشتند شمارى از آنان در ذيل مى‏آيد: ابوالعباس فضل بن حاتم نيريزى، محمدجابر بتانى، محى‏الدين، حكيم مغربى (م‏680ه) و احمد بن كثير فرغانى، ليكن بهترين تحرير از خواجه نصيرالدين طوسى رحمه الله به نام «تحرير مجسطى‏» است.

19. «ابوسعيد، عبدالجليل سجزى‏» (م 414ه) او مدتى در دربار احمدبن محمدسيستانى از بقاياى امراى صفارى كه در سيستان حكومت داشت، زيست و مدتى در شيراز در دستگاه عضدالدوله ديلمى بود.

وى مخترع نوعى از اسطرلاب به نام «زورقى‏» است كه بر مبناى حركت وضعى زمين ساخته شد و ابوريحان بيرونى آن را بسيار تحسين و تمجيد نمود. (73)

سجزى با اين اسطرلاب عملا خط بطلان بر «هيئت‏بطلميوس‏» كشيد و زمين را از سكون و عدم حركت‏بيرون آورد و ديگر در مركز عالم ساكن نگه نداشت، آن‏سان كه بطلميوس و پيروان او مى‏پنداشتند. جالب اين كه بيرونى نيز او را در اين فكر و كار تشويق و تمجيد نموده است.

20. «ابن هيثم، ابوعلى، حسن بن حسن بصرى‏» از هم روزگاران ابوريحان و از نوابغ بزرگ و دانش‏مندان رياضى است كه مخصوصا در هندسه و مناظر و مرايا تاليفات بى‏نظير دارد و يكى از سرمايه‏هاى بزرگ علوم و معارف جديد همان تاليفات ابن هيثم است. ساخت و اختراع عدسى محدب ذره‏بين از جمله مخترعات ابن هيثم است وى مى‏گفت: خروج شعاع از جسم مبصر است (بفتح صاد جسم ديده شده) به مبصر (بكسر صاد بيننده) نه برعكس (چنان كه گروهى از حكماى طبيعى معتقد بودند) . و همين عقيده ابن هيثم مورد توجه علماى امروزى است. (74)

21. گروه بزرگ ديگرى از منجمان، مؤلفان نجوم و صاحبان رصد كه آثار آنان در سرتاسر جهان منتشر شد و برخى از آن‏ها به زبان‏هاى زنده دنيا ترجمه گرديد و تحولى شگرف در پيش‏برد نجوم پديد آورد، عبارت‏اند از: «يعقوب بن طارق‏» (م 178ه) وى از نجوميان دربار منصور بود و كتاب «سند هند» را از هندى به عربى ترجمه و كتاب‏هايى در تعيين وقت، جداول فلكى به نگارش آورد.

«على بن عيسى‏» ملقب به «اسطرلابى‏» . وى اسطرلاب را شرح و تفصيل كرد.

«خالد بن عبدالملك‏» او در دمشق خورشيد را رصد كرد.

«محمدبن خالد بن عبدالملك‏» وى كتابى به نام «اسطرلاب مسطح‏» و چند جدول فلكى تدوين كرد.

«ابو سعيد ضرير» كتابى در چگونگى رسم خط زوال، خط شمال و جنوب تاليف نمود.

«عباس بن سعيد جوهرى‏» ايشان از اصحاب رصد «شماسيه‏» بغداد بود، و «زيج جوهرى‏» را تاليف نمود ديگر هم‏كاران او به اين ترتيب بودند: سند بن على، خالدبن عبدالملك مروزى، يحيى بن ابى منصور، اين گروه نخستين افرادى هستند كه در جهان اسلام رصدخانه برپا كردند.

«ابو العباس، احمد بن محمد فرغانى‏» از زمان مامون تا زمان متوكل عباسى را درك كرد و تعداد زيادى تاليفات نجومى از خود به يادگار گذاشت، مانند «الحركات السماوية و جوامع علم النجوم‏» اين كتاب مهم در قرن دوازده ميلادى به لاتين ترجمه و در قرن 15 و 16 در اروپا چاپ گرديد و در شمار يكى از مراجع مهم كتاب‏هاى درسى فلكى نجومى اروپا در آمد.

«احمد بن عبدالله حبش مروزى‏» از فلكى‏هاى مشهور زمان مامون است. او داراى سه تاليف مهم «الزيج الدمشقى‏» ، «الزيج المامونى‏» و «العمل بالاسطرلاب‏» است.

«يحيى بن ابى منصور» (م 230ه) ايرانى تبار و از مشهورترين اصحاب رصد «شماسيه‏» و نخستين كسى است كه هر درجه را به شش صورت تقسيم نمود تا حساب‏ها كاملا دقيق باشند.

«محمدبن موسى خوارزمى‏» (م 235ه) از منجمان بسيار بزرگ و داراى چند زيج و كتاب‏هاى ديگر در زمينه‏هاى اسطرلاب، و صاحب كتاب رياضى مشهور «جبر و مقابله‏» ... است.

«بنوشاكر» فرزندان موسى شاكر - يعنى محمد، احمد و حسن - محمد در ميان اين سه برادر سر آمد بود.

«حسين كرمانى‏» او در زمان مامون دست‏به تاليف «الزيج المامونى‏» زد و جداول «تقريبات الميل‏» را تاليف نمود.

«بنو صباح‏» فرزندان صباح، محمد، ابراهيم و حسن، محمد كتابى به نام «صنعة الاسطرلاب‏» تاليف كرد; اما ابراهيم آن را به اتمام رسانيد، و حسن، دانش‏مند هيوى و هندسى بود و كتاب «العمل بذات الحلق‏» يا «الزيج المخترع‏» را به نگارش در آورد.

«ابوالفضل، فضل بن حاتم نيريزى‏» دانش‏مند بزرگ نجوم و هيئت و صاحب كتاب‏هاى متعدد از جمله «الزيج الكبير» ، «الزيج الصغير» ، «الاسطرلاب الكرى‏» و «الزيج معتضدى‏» است كه به نام معتضد عباسى تاليف نمود. (75)

25. «خواجه نصيرالدين طوسى‏» (597- 672ق) وى ملقب به «استاد البشر و عقل حادى عشر» از سرآمدان دانش‏مندان جامع معقول و منقول ايران به حساب مى‏آيد. وى نخست‏به دربار «ناصر الدين عبدالرحيم‏» ، حكم‏ران قهستان راه يافت و «اخلاق ناصرى‏» را به نام او تدوين كرد، ناصر چندى بعد او را به قلعه الموت نزد «علاءالدين محمد» هفتمين خليفه حسن صباح برد و چون هلاكوخان مغول عزم تسخير قلعه‏هاى اسماعيليه كرد خواجه به دربار هلاكو راه يافت و از مقربان و معتمدان وى گشت او در سال 657ق به بناى رصدخانه مراغه مشغول شد و به فرمان هلاكو جميع اوقاف ممالك ايلخانى تحت اختيار او قرار داده شد و بدين وسيله هزينه رصدخانه تامين گشت. او ابزار و آلات رصدخانه را تهيه كرد و خلاصه اعمال و رصدهاى خود و ياران خويش را در كتاب «زيج ايلخانى‏» تدوين نمود هم‏چنين كتاب‏خانه بزرگى برپا كرد و كتاب‏هاى فراوانى كه در معرض دستبرد تاتار و در شرف تلف شدن بود فراهم آورد بدين نحو حدود چهارصدهزار (000/400) كتاب در آن جا جمع كرد.

خواجه كتاب‏هاى فراوانى در زمينه‏هاى نجوم، ستاره‏شناسى، هيئت، تقويم، اسطرلاب، هندسه، رياضى، مناظر و مرايا، نورشناسى، قبله‏شناسى، معدن‏شناسى، اخلاق، فلسفه، كلام، فقه، عروض، عرفان و... به نگارش در آورد كه در اين ميان يكى از مهم‏ترين كارهاى خواجه «تحرير مجسطى‏» است. (76)

مكتب نجومى مراغه

نراقيان از پيروان مكتب مراغه به شمار مى‏روند; از اين رو، لازم است نخست مكتب نجومى مراغه كه بنيان‏گذار آن خواجه نصيرالدين طوسى است‏بازشناسى شود.

به گفته «ژرژصليبان‏» (77) از زمان كشف كتاب گران‏سنگ «نهاية السئول فى تصحيح الاصول‏» تاليف منجم و مهندس مشهور «ابن شاطر دمشقى‏» (م 777 ق / 1375م) و باز كاوى آن در سال 1957ميلادى، مهم‏ترين جنبه اخترشناسى دوره اسلامى در قرون وسطاى اسلامى به دست آمد كه به آن مكتب مراغه مى‏گويند.

مكتب مراغه نقدهاى اساسى بر اخترشناسى بطلميوس (مدل زمين مركزى) داشت كه در ميان ناقدين قبل از مكتب مراغه و بعد از آن از تعداد زير مى‏توان نام برد; بلكه بايد در راس همه امام صادق عليه السلام را قرار داد. (78)

1. «عبدالجليل سجزى‏» وى به مدل بطلميوس مبنى بر قرار داشتن زمين در وسط عالم زمين بدون حركت انتقاد داشت. و ست‏به ساخت اسطرلابى زد كه زمين را متحرك به حساب آورد و ابوريحان بيرونى او را در ارائه اين فكر تحسين كرد.

2، 3، 4. «ابن هيثم‏» (م 431) و «ابن رشد» (م 591) و «يحيى بن ابو شكر مغربى‏» (م‏682) اينان نيز بر مدل‏هاى بطلميوس انتقاد داشتند.

5، 6، 7. به نوشته ابن شاطر دانش‏مندانى چون «مجريطى‏» (م‏398ق) «جابربن افلج‏» و «مؤيد الدين غرضى‏» (م‏664) نيز به مدل‏هاى بطلميوس انتقاد و اشكال داشتند; لذا مدل‏هايى غير از مدل بطلميوسى پديد آوردند.

8. «خواجه نصير الدين طوسى‏» نيز در عين اين كه اصل مبناى هيئت زمين مركزى بطلميوسى را پذيرفته بود، انتقادهاى بزرگى بر مدل‏هاى بطلميوس وارد كرد و در پى او شاگرد برجسته او يعنى:

9. «قطب الدين شيرازى‏» (م 710 يا 716ق) به تكميل مدل‏هاى تازه ارائه شده خواجه پرداخت. بر اين پايه يكى از انتقادهاى بزرگ خواجه به هيئت‏بطلميوس عدم كار آمدى يك فلك داشتن «تدوير» بود; از اين رو «دو فلك تدوير» براى سياراتى چون عطارد، مريخ، مشترى، زحل و... در نظر گرفت. و هم‏چنين ارائه مدلى جديد براى «حركت قمر» پديد آورد، و شكل فهم حركت آن‏ها را آسان نمود.

دو فلكى كه خواجه پيش‏نهاد كرد و حركت‏هاى سيارات را با آن توجيه نمود، امروزه در مغرب زمين به نام «جفت طوسى‏» مشهور گشته است.

بارى قطب الدين شيرازى صاحب كتاب ارج‏مند «التحفه الشاهية‏» است و آقايان (غرضى و ابن شاطر) به شرح و تكميل آن همت گماردند.

10. «بطروجى‏» متن ديگرى كه مربوط به فعاليت‏هاى مكتب مراغه مى‏شود و انتقاد بر اخترشناسى بطلميوسى را در برمى‏گيرد، اثر «بطروجى‏» منجم و رياضى‏دان مشهور «شبيلى‏» است.

11. «غياث الدين جمشيد كاشى‏» (زاده حدود 790- 832 ق) نيز در تكميل مكتب مراغه سهم به سزا داشت وى از مردم كاشان بود و در آغاز عمر ذوق وافر و استعداد خارق‏العاده به آموختن دروس رياضى داشت، و از تعقيب دانش پزشكى كه پيشه خاندانى او بود، چشم پوشيد و در دوره فرمان‏روايى خاندان مغول كه كارستاره‏شناسى و آموختن رياضى و نجوم در ايران رواج فوق‏العاده داشت‏به دعوت «الغ بيك‏» به سمرقند رفت.

«غياث الدين‏» نخست‏به تكميل «زيج ايلخانى‏» كه توسط خواجه نصيرالدين طوسى تصنيف و نيمه‏كاره مانده بود پرداخت و سپس در سال 816 ق زيج ديگرى به نام «زيج‏خاقانى‏» تاليف و به الغ بيك تقديم كرد او در سمرقند پس از آزمون‏هاى متعدد به مرتبه استادى و برترى رسيد و زبر دستى‏اش بر همه دانش‏مندان دستگاه «الغ بيك‏» محرز شد و پيوسته موضوع‏هاى تازه و مسائل شگرف و رساله‏هاى بديع در هيئت و رياضى از ذهن او صادر گشت.

آن گاه در سال 830ق بناى رصدخانه و نقشه آن را به «الغ بيك‏» پيش‏نهاد كرد و پس از تصويب، ساختمان آن به دقت‏بالا رفت و سرپرستى آن را به عهده گرفت. وى پس از زيج‏خاقانى «زيج تسهيلات‏» را وضع كرد. (79)

12. «ملا على قوشچى‏» (م 879 ق / 1474م) از ديگر افرادى است كه در بالندگى مكتب مراغه و دست آوردهاى آن نقش داشته است، از قوشچى چند رساله و كتاب باقى ماده كه يكى از آن‏ها «حل اشكال القمر» است. وى در اين رساله از حل اشكالات وارد به مدل قمر نظام بطلميوسى بحث مى‏كند. و ديگرى رساله‏اى است كه از حل اشكال مدل عطارد سخن رانده است. قوشچى كتابى به نام «هيات فارسى‏» دارد اين كتاب در حوزه‏هاى علميه تدريس مى‏گرديد و در مدل بطلميوسى يكى از بهترين آثار به شمار مى‏رود. و تاليف ديگرى به نام «الرسالة الفتحية فى الهيئة‏» براى سلطان محمد فاتح (حك 855- 866 ق) به مناسبت فتح عراق نوشته است.

13. «محمدبن محمدبن قاضى‏زاده رومى‏» (م‏840 ق) از طرف مادر نواده قوشچى و از طرف پدر نواده قاضى‏زاده رومى است او نيز يكى از منتقدان هيئت‏بطلميوس و از پيروان مكتب مراغه به شمار مى‏رود او شرحى بر «زيج الغ بيك‏» و شرحى بر رساله فتحيه به نام «ذيج‏الفتحيه‏» نوشت كه درباره مشكلات مدل افلاك عطارد سخن مى‏گويد.

گفتنى است، يكى ديگر از تاليفات او به «شرح چغمينى‏» اشتهار دارد كه يكى از متون كلاسيك و درسى حوزه‏هاى علميه قرار داشت. و يكى از جمله كتاب‏هايى است كه نگارنده آن را از محضر حضرت علامه حسن زاده فراگرفت.

14. «غياث الدين منصور محمدحسينى دشتكى شيرازى‏» (م 949 ق) در رساله كوچكى به نام «السفير فى علم الهيئة‏» اخترشناسى بطلميوس را به چالش گرفته و خطاهاى آن را شرح مى‏دهد وى بسيارى از مشكلات هيئت‏بطلميوس را در كتاب «الهيئة المنصورية‏» و در كتاب «اللوامع و المعارج‏» تذكر داده و راه حل‏هاى تازه ارائه نموده است.

15. «غرس الدين خليل چلبى‏» (م 970) كتاب گران مايه‏اى درباره نقدهايى كه بر هيئت‏بطلميوس وارد شده‏است، جمع‏آورى و لغزش‏هاى آن را بيان كرده‏است.

16. «شيخ بهايى‏» (م 1031) مهندس، رياضى‏دان، منجم و فقيه كتابى به نام «تشريح الافلاك‏» و كتابى به نام «شرح الحديقة الهلاليه من حدائق الصالحين‏» دارد در اين نوشته‏ها متوجه اشكالات هيئت‏بطلميوس شده و گروهى از شارحان كتاب تشريح الافلاك هم‏چون عبدالله فخرى و محمد صدرالدين بن صادق حسينى متوجه اشكالات يادشده بوده و متعرض آن‏ها گرديده‏اند.

به هر روى، گسترش تحقيقات نشان مى‏دهد كه نه تنها در سراسر دنياى اسلامى سده‏هاى ميانه از اندلس گرفته تا آسياى مركزى، نظام بطلميوسى مورد انتقادهاى جدى واقع شده; بلكه اخترشناسان اسلامى خود واضع نظريات جديدى بوده‏اند كه بى‏ترديد بر تحولات علمى دوران تجديد حيات علمى تاثير گذاشته است.

در اين ميان حوزه اخترشناسى مكتب مراغه جاى‏گاه ويژه‏اى دارد تحقيقات اخير، تاثير آثار خواجه نصيرالدين طوسى بنيان‏گذار و برجسته‏ترين متفكر اين مكتب و ديگر پيروان آن را بر «كپرنيك‏» آشكار مى‏كند.

بنابراين، مى‏توان گفت: به استثناى نظريه «خورشيد مركزى‏» هر آن‏چه در اخترشناسى كپرنيكى بديع و تازه مى‏نمايد، در آثار طوسى و شاگردان و پيروان او وجود داشته است. (80)

شايان ذكر است، در اين‏جا گروه بزرگ ديگرى از پيروان مكتب مراغه كه هر كدام در پيش‏برد علم هيئت و اخترشناسى اثر داشته و صاحبان تاليفات گران‏بهاى ديگراند نيز وجود دارند كه ذكرشان در اين مختصر نمى‏گنجد.

17. «ملامحمد مهدى نراقى‏» مرحوم نراقى چنان كه از چند اثر نجومى و هيوى او نمايان است، ميراث‏دار فرهنگى مكتب مراغه است و از آثار گران‏بهاى مؤلفان نجوم اين مكتب بهره شايان گرفته و در جاى جاى تاليفات خود به‏ويژه در «المستقصى‏» به كرات از آن‏ها نام به ميان آورده و مطالب سودمندى را از آن برگرفته است.

وى كتاب «ممتع المستقصى‏» را در چند باب و چندين فصل ترتيب داده‏است، در باب اول به عنوان مقدمات مباحثى را مطرح ساخته، هم‏چون تعريف هيئت، موضوع، مبادى و مسائل و توضيح آن‏ها. او موضوع علم هيئت را اجرام فضايى و عناصر سفلى دانسته و سپس متوجه دايره‏ها، خط، سطح، نقطه، زاويه، قطر، شعاع، مماس، قاطع، مثلث، مربع، كره و دوايرى كه روى كره شكل مى‏گيرند مانند: معدل السماء، منطقه البروج، نصف النهار، و اثبات آن‏ها با ادله هندسى متقن از كتاب‏هاى تحرير مجسطى، اكر، التحفه، التذكره، و ساير كتب اين فن گرديده، آن‏گاه به اجرام فضايى پرداخته، و هر يك از آن‏ها را با فلك‏هاى ويژه، مختصرا تشريح نموده‏است آن‏گاه از نورهاى آن‏ها سخن به ميان آورده و به ساير ويژگى‏هاى آن‏ها از قبيل شكل و رنگشان پرداخته و پس از آن متوجه زمين، و اقليم‏هاى آن، طلوع و غروب كواكب و به نصف النهار رسيدن آن‏ها و حايل شدن زمين ميان خورشيد و مهتاب (خسوف مه گرفتگى) و حايل شدن مهتاب ميان زمين و آفتاب (كسوف خورشيد گرفتگى) و پيدايش حركات عناصر، وزش بادها، زلزله‏ها و ساير مسايل مربوطه گرديده است.

نراقى در بخشى ديگر از كتاب المستقصى به بيان هيئت اجرام بسيطه و اوضاع اجرام و كرويت آسمان و زمين و بيان اين كه حتى بلندترين كوه‏ها نمى‏توانند شكل زمين را از كرويت‏خارج سازند، و نسبت‏سنجى ميان زمين و ساير سيارات پرداخته و سپس طبقات هوا و تعداد افلاك نه‏گانه را بيان نموده‏است. در اين‏جا است كه به تفصيل بحث را حول دواير فلكى چون معدل السماء دايرة البروج دايره افق و تقسيم آن به افق حقيقى، حسى، و ترسيم، دايره نصف‏النهار و... و احكام آن‏ها متمركز ساخته و در پى آن به بيان افلاك كلى و جزئى پرداخته و در فلك هشتم همه ستارگان را جمع دانسته كه تعداد رصد شده آن‏ها را 1022 هزاروبيست و دو عدد و تعداد رصد نشده را بى‏عدد به حساب آورده‏است.

نراقى بنا به نقل عبدالرحمان صوفى [صاحب كتاب صور، مشهور به صور عبدالرحمان ] ستارگان رصد شده را 1025 عدد و آن‏ها را در شش قدر تقسيم كرده و هر يك از قدرها را در سه مرتبه ترتيب داده كه با ضرب 6 در 3 جمعا 18 مرتبه پديد مى‏آيد. آن گاه به شرح صورفلكى ستارگان روى آورده و جاى‏گاه مهم‏ترين آن‏ها را بر روى اسطرلاب مشخص نموده‏است.

ملامهدى نراقى در باب ديگر، يكى از مبسوطترين مباحث هيئت را تدوين و بيش‏ترين سخن را به حركات افلاك و كيفيت آن‏ها از قبيل حركت‏هاى متشابه و يك‏نواخت، غير يك‏نواخت، كند، تند و بحثى زيبا و كارشناسى در افلاك تداوير كرده و از آن‏چه در مكتب مراغه پديد آمده و به بار نشسته است‏بهره گرفته و حركت‏هاى قهقرايى (بازگشتى و رجعى) را با مقدار مكث مدت اقامت (مقيم بودن كوكب) حركت اوج‏ها، مقدار حركت اوجها را هر چه گسترده‏تر بيان كرده است.

اين است آن‏چه در المستقصى بيان شده; ليكن براى اتمام مباحث هيئت‏بايد به يكى ديگر از كتاب‏هاى هيوى نراقى يعنى «المحصل‏» مراجعه نمود.

نراقى در بخش سوم كتاب «المحصل‏» بحث را به كره زمين، شكل آن، تقسيم كره، و طول و عرض آن اختصاص داده، و مبدا عرض را خط استوا دانسته آن‏سان كه از قديم متداول بوده و امروزه نيز براين مبنا به حساب مى‏آيد، اما طول كره زمين را از مغرب به حساب آورده، سپس به بررسى روز و مقدار آن در نقاط استوايى، معتدله و قطب‏ها توجه كرده و طبق فصول چهارگانه طلوع و ارتفاع خورشيد و بلندى و كوتاهى روزها را شرح داده است.

نراقى در بخش ديگر به بررسى سايه، مماس، ظل (تانژانت و كتانژانت) و تقسيم سايه به 7، 12، 60 قدم و انگشت، به منظور تشكيل دايره هنديه براى تشخيص ظهر شرعى، سمت قبله، خط مشرق و مغرب اعتدال در سرتاسر كره زمين و كيفيت ايستادن نمازگزار به سمت قبله همت گمارده‏است وى در اين بحث كاوشى دقيق و همه‏جانبه به عمل آورده و اقوال فاسد و مخالف تحقيق را رد نموده سپس از طريق اسطرلاب با قرار گرفتن خورشيد در هشتم جوراء (8 خرداد) يا 22 سرطان (23 تير) به استخراج قبله پرداخته و كيفيت استخراج و فرمول‏هاى آن را خاطر نشان ساخته، آن گاه براى نقطه متقاطر مكه آيه «اينما تولوا فثم وجه الله‏» را (هر طرف روى گردانيد به جانب خدا است) از قلم گذرانده است.

نراقى براى تعيين قبله در عرض 90 درجه (مناطق قطب شمال و جنوب) متوقف شده است، ليكن امروزه اين مسئله به خوبى آسان گرديده است، چنان كه ما در كتاب هيئت و نجوم اسلامى آن را توضيح داده‏ايم.

مرحوم نراقى در بخش پايانى به پديده سپيده و شام‏گاه (فلق و شفق) و كيفيت پيدايش نور مخروطى آن پرداخته و سپس فرق ميان صبح كاذب و صادق را شرح داده و... . مدت سپيده را از صبح كاذب تا طلوع آفتاب و يا از غروب خورشيد تا پايان شفق 18 درجه قلمداد نموده است، ولى با توجه به اوضاع مختلف كره زمين خاطرنشان كرده كه در عرض 48 درجه وقتى خورشيد در نقطه منقلب صيفى و شتوى (اول تير و اول دى) باشد درجه آخر شفق به اول فلق (اول صبح كاذب) متصل مى‏شود و در غير اين صورت به تدريج آخر شفق و اول فلق از هم فاصله مى‏گيرند و به تدريج‏بر طول شب افزوده مى‏شود.

نراقى رحمه الله در همين بخش بنا به ضرورت بحث قلم را متوجه «تعديل الايام‏» ، و شب و روز حقيقى، شب و روز وسطى و مقايسه اين دو و مقايسه روز و شب استوايى با غير استوايى، و ساعت‏هاى معتدل و معوج كرده و با بيانى كوتاه و رسا تحرير نموده است.

نراقى سپس به تقسيم سال به شمسى و قمرى پرداخته مى‏گويد: سال شمسى عبارت است از:

يك دوره گردش خورشيد از يك نقطه [يك نقطه از منطقه البروج مانند اول حمل و يا...] مانند اول حمل تا رسيدن دوباره به محاذات همان نقطه چنان كه اين سخن را قبطيان، فارسيان جديد و قديم و روميان با اندكى تفاوت پذيرفته‏اند; اما سال قمرى از 12 ماه قمرى تشكيل يافته است. ماه قمرى به نوبه خود به حقيقى و اصطلاحى بخش مى‏پذيرد ماه قمرى اصطلاحى (وسطى) عبارت است از زمان متوسط ميان دو اجتماع ماه و خورشيد كه اين يعنى 5/29 روز و كسرى كه وقتى در 12 ضرب شود يك سال قمرى وسطى به دست مى‏آيد، و مدت آن برابر با 354 روز و يك پنجم (15) و يك ششم (16) روز در اين فرض بايد هر 2 يا 3 سال يك بار كبيسه شود يعنى ذى‏الحجه سى روز به حساب آيد; اما ماه قمرى حقيقى يعنى دو اقتران شمس و قمر كه از رؤيت هلال تا رؤيت هلال ديگر مشخص مى‏گردد.

به هر روى، يك سال قمرى وسطى از يك سال شمسى حقيقى به اندازه ده (10) روز و تقريبا و بيست و يك (21) ساعت كم‏تر است.

اما ماه شمسى حقيقى يعنى مدتى كه خورشيد طول يك برج را مى‏پيمايد چنان كه شاعر سروده است:

لا و لا، لب لا و لا و لا شش مه است.

ل، ل، كط و كط ل ل شهور كوته است‏بنابراين، خورشيد برج اول (حمل فروردين) را سى و يك روز (لا) مى‏پيمايد و برج دوم را نيز سى و يك روز و برج سوم را سى و دو روز (لب) برج چهارم را سى‏و يك روز و هر يك از برج‏هاى پنجم و ششم را سى و يك روز (لا) اما برج هفتم را سى (ل) روز و برج هشتم را نيز سى (ل) روز. و هر يك از برج‏هاى نهم و دهم را بيست و نه روز (كط) و هر يك از برج‏هاى يازده و دوازده را سى روز (ل) طى مى‏نمايد. مدت‏هاى ياد شده همه تقريبى محاسبه شده‏اند.

ولى تحقيق مدت مكث آفتاب در برج‏هاى دوازده‏گانه از حمل (فروردين) تاهوت (اسفند) عبارت‏اند از مدت مكث آفتاب در برج حمل 30 روز و 15 ساعت، در برج ثور (ارديبهشت) سى‏ويك روز و دو ساعت و نيم، در جوزا (خرداد) سى و يك روز و نه ساعت، در سرطان (تير) سى ويك روز و ده ساعت، در اسد (مرداد) سى و يك روز و پنج‏ساعت، در سنبله (شهريور) سى روز و نوزده (19) ساعت، در ميزان (مهر) سى روز و شش ساعت، در عقرب (آبان) (آذر) بيست و نه روز و دوازده ساعت درجدى (دى) بيست و نه روز و ده ساعت، در دلو (بهمن) بيست ونه روز و شانزده ساعت، در هوت سى روز و دو ساعت.

شايان ذكر است مدت مكث آفتاب در برج‏هاى ياد شده براساس هيئت قديم (بطلميوس زمين مركزى) ذكره شد. ليكن براساس هيئت جديد (خورشيد مركزى كپرنيكى) بايد گفت: زمين در برابر هر يك از برج‏هاى ياد شده (از حمل تاهوت) به مدت‏هاى مذكور طى مسير مى‏نمايد و يك سال را پشت‏سر مى‏گذارد.

و الحمدالله رب العالمين.

1. واقعه (56) آيه 75، 76.

2. نحل (16) آيه 12.

3. الرحمن آيه 5.

4. اسرا (17) آيه 12.

5. انعام (6) آيه 97.

6. نمل (27) آيه 16.

7. حجر (15) آيه 16.

8. فرقان (25) آيه 61.

9. سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 15، ص 237، به نقل از تفسير قمى.

10. رعد (13) آيه 2.

11. لقمان، (31) آيه 10.

12. انعام (6) آيه 96.

13. بحارالانوار، (چاپ، آخوندى) ج 58، ص 88، 90، 93، 104، 146، 155، 158، 159.

14. همان.

15. همان.

16. همان.

17. همان.

18. همان.

19. همان.

20. همان، ج 58، ص 97.

21. همان، ج 58، ص 99.

22. همان، ج 58، ص 102.

23. همان، ص 105.

24. همان، ص 108.

25. همان، ص 108.

26. صافات (37) آيه 89 و 90.

27. بحارالانوار، ج 58، ص 245، 253.

28. همان، ص 275.

29. همان، ص 219.

30. همان، ص 221، 229، 232.

31. همان، ص 226.

32. همان، ص 251.

33. همان، ص 235.

34. همان، ج 58، ص 235- 241.

35. همان.

36. همان.

37. همان.

38. همان.

39. همان.

40. همان، ص 244.

41. سيدبن طاووس، فرج المهموم، (نشر رضى، قم، 1363ش) ص 37.

42. بحارالانوار، ج 58، ص 291.

43. همان، ص 308 و بعد.

44. نهج البلاغه، ج 77 و وسائل الشيعه، ج 11، ص 373، ابواب آداب السفر.

45. همان، ج 11، ص 37.

46. همان، ج 17، ص 143- 144 ابواب «ما يكتسب به‏» .

47. همان.

48. كافى، ج 8، ص 195 و وسائل الشيعه، ج 17، ص 141.

49. بحارالانوار، ج 55، ص 252 و 360.

50. فقه الرضا، ص 301 و مستدرك الوسائل، ج 13، ص 64، ابواب «ما يكتسب به‏» .

51. بحارالانوار، ج 55، ص 52 و 268.

52. كافى، ج 8 ، ص 330 و 351; وسائل الشيعه، ج 17، ص 141 و 142، بحارالانوار، ج 55، ص 135 و 249.

53. ملااحمد نراقى، ، مستندالشيعه، (تحقيق مؤسسه آل البيت عليهم السلام مشهد، ط 1، 1418ه.ق) ج‏14، ص 118 به بعد.

54. مكاسب محرمه (چاپ، تبريز، 1375ق) ص 25.

55. محمدحسن نجفى، جواهر الكلام، (نشر داراحياء تراث عربى، 1981م) ج 22، ص 106 و بعد.

56. فرج المهموم، جواهر الكلام و فلاسفه شيعه، عبدالله نعمه، ترجمه غضبان‏ص 179 (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى 1367ش) .

57. همان.

58. همان، ص 109.

59. تاريخ التنجيم عند العرب (مؤسسه عزالدين 1414ه) ص 347.

60. همان، ص 177.

61. روضات الجنات (نشر اسماعيليان، قم) ج 1، ص 44.

62. موسى زنجانى، الجامع فى الرجال (چاپ پيروز، قم) ص 157; فلاسفه شيعه، ص 89 .

63. تسترى‏قاموس الرجال (نشر الكتاب 1387) ج 8، ص 8 .

64. جواهر الكلام، ج 22، ص 107 به بعد; سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 93.

65. فرج المهموم، ص 121 به بعد.

66. تسترى، قاموس الرجال، ج 8، ص 376.

67. فلاسفه شيعه، ص 311.

68. قاموس الرجال، ج 6، ص 469.

69. فرج المهموم، باب 5، ص 121.

70. همان، ص 133.

71. فرج المهموم، باب 5 و جواهرالكلام، ج 22، ص 106 به بعد.

72. التفهيم لاوائل صناعه التنجيم، به كوشش همايى (انتشارات بابك 1362ش) ص 297.

73. التفهيم، مقدمه، ص 78.

74. همان، ص 83، 97.

75. ر.ك: تاريخ التنجيم عند العرب، ص 176 به بعد و فرج المهموم، باب 5.

76. ر.ك: دهخدا، لغت نامه، ماده نصير.

77. ژرژصليبان (George Saliba) مجله تحقيقات اسلامى، سال هشتم، ص 62 به بعد.

78. ر.ك: الامام الصادق فى نظر علماء الغرب، به كوشش آل على (ط، 2 دارفاضل دمشق) ص‏85 به بعد.

79. ر.ك: دهخدا، لغت نامه و مجله تحقيقات اسلامى (سال دهم، شماره 1 و 2) ص 277 و غياث الدين جمشيد كاشانى، بررسى رساله شرح آلات رصد.

80. ر.ك: مجله تحقيقات اسلامى، ژرژصليبا، حالت كروى جفت طوسى، ص 103 به بعد.

/ 1