علي بروني مقدمهبا سلام و درود بي پايان به خاتم پيامبران محمد مصطفي - صلي اللّه عليه و آله - و جانشينان و ائمه بر حق آن حضرت و به ويژه، منجي عالم بشريت، ستاره درخشنده آسمان ولايت و امامت، امام زمان، مهدي موعود عجل اللّه تعالي فرجه الشريف.در روزگاري كه ابرهاي تيره ظلم و جنايت آسمان دنياي انساني را پر كرده و ناله مظلومان و بي كسان با فريادهاي پير مردان و بيوه زنان در هم پيچيده شده و چشمان بي رمق يتيمان در جستجوي ناجي و فرياد رسي بود تا شايد دست آنان را گرفته و از زير بار زورگوييها و تعديها بيرونشان آورد. ناگهان زمزمههايي از گوشه و كنار ايران به گوش رسيد. بارقهاي از اميد در دل آنان پديد آمد، از يكديگر ميپرسيدند، چه شده؟ چه اتفاقي افتاده؟ آيا آرزوي ديرينه تحقق يافته؟ آيا كسي كه انتظارش را ميكشيديم از سفر بازگشته! و صدها سؤال ديگر كه جواب كاملي نداشت. كمكم جنجال و هياهو بالا گرفت، هر روز خبرهاي تازهاي در شهر براي گفتن وجود داشت. عدهاي با شور و شوق از ظهور او سخن ميگفتند و عدهاي نيز تكذيب ميكردند و دستهاي نيز با شك و ترديد فقط به اين سخنان گوش ميدادند، كمكم جناح بنديها و موضعگيريهايي از طرف معتقدان و منكران رخ نمود و پس از مدت كوتاهي جنگهاي خونين وبرادر كشيهاي وحشيانهاي را در پي داشت. و اين آغازي بود براي خونريزيها و درگيريهاي بعدي كه سالها ادامه پيدا كرد. فرقه و دين جديدي پيدا شد و گروهي از شيعيان و مسلمانان را از كيش اصلي خويش دور كرده و تا جايي به پيش رفت كه از دست موءسسان اوليه اين دين جديد كه ايراني تبار بودند نيز خارج شد و سراز امريكا و انگلستان در آورده و موطن آن در اسرائيل و امريكا قرار داده شد.مؤسس اصلي اين آيين جديد، سيد عليمحمد شيرازي ملقب به باب با دعوي امام زماني عدهاي را به سوي خود كشيده، احكامي را صادر كرد و قوانيني را پايهگذاري نمود كه اندكي پس از او قسمتي از آنها توسط مريدانش نسخ شده و احكام ديگري جايگزين آن شد و اين سير نسخ و جايگزيني تا كنون ادامه پيدا كرده است و مبالغه نيست اگر بگوييم كه نسبت به كيشها و فرقههاي ديگر، بيشترين تغييرات و نزاعها را ميتوان در اين فرقه يافت، زيرا اصل اوليه آن بر پايه نسخ قوانين و مقررات اسلام بنا گذارده شد و هر كدام از رهبران آن در زمان خود قسمتي از احكامي را كه از طرف رهبر پيشين صادر شده بود بر هم ميزدند و احكام جديدي را ميآوردند. در اين ميان بيشترين سود را كساني بردند كه سالها چشم طمع به اين سرزمين حاصلخيز را داشتهاند و هر روز به هر بهانهاي سعي ميكردهاند سياست مخصوص خويش با نام تفرقه بينداز و حكومت كن را به اجرا گذارده و از آب گل آلود ماهي بگيرند. فرقه بابي و بهايي كه يك روز خود را به آغوش روس و روز ديگر به دامن انگلستان و روز ديگر به دامن آمريكا و اسراييل انداختهاند وسيله خوبي بودند تا سالها اغتشاش و نا آرامي را براي ايران به ارمغان بياورند و سود سرشاري به اين دولتهاي استعماري برسانند اگر چه در اين راستا كتابهاي زياد و مفصلي نوشته شده و ماهيت اين فرقه از لحاظ اعتقادي و سياسي و غيره مورد بررسي قرار گرفته است ولي هنوز كساني هستند كه ناآگاهانه و از روي بي اطلاعي فريب خورده و با شعارهاي پوچ اين فرقه از قبيل «ليس الفخر لمن يحب الوطن» و «تساوي حقوق زن و مرد» هويت اسلامي خويش را باخته و كوركورانه عقايد آنان را بازگو ميكنند.گفتار حاضر چكيده و خلاصه شده چندين كتاب است كه در رد عقايد اين فرقه نوشته شده كه به صورت اجمال در آمده و اطلاعاتي را به صورت محدود در اختيار خواننده ميگذارد. تا به گوشههايي از نيرنگها و فريبهاي مردماني جاه طلب و دغلباز كه جز فساد و فتنه در امت اسلام فكري ديگر نداشتهاند پيبرده و به برخي از نقشههايي كه پير استعمار هر روز براي كشورهاي اسلامي ميكشد آگاه شوند. اميد است مورد توجه خوانندگان محترم قرار گرفته و به لغزشها و خطاهايي كه در اين نوشته به چشم ميخورد با نظر لطف و اغماض بنگرند.
كودكي و نوجواني عليمحمد باب
سيد عليمحمد باب بنيانگذار فرقه بابي در روز اوّل ماه محرم سال 1235 هجري قمري مطابق با سوم يا بيستم اكتبر 1819 ميلادي در عصر سلطنت فتحعلي شاه به دنيا آمد. و چنانچه در ظهور الحق فاضل مازندراني كه از نويسندگان بابي است آمده:«پدرش سيد محمد رضا شيرازي كه به خاطر شغل بزازي او را سيد محمد رضا بزاز ميگفتند در ايام كودكي سيد علي محمد از دنيا رفت. از آن پس عليمحمد تحت كفالت و سرپرستي مادرش فاطمه بيگم و دايي خود بنام سيد علي در آمد. سيد علي در كودكي توسط دايي خود به مكتب شيخ محمد عابد كه در محله قهوه اولياء (بيت العباس) شيراز واقع بود فرستاده شد».اگرچه بابيان و بهاييان اعتقاد به علم لدني پيامبران و بالتبع باب دارند چنانچه كمال الدين بخت آور مبلِّغ بهايي در كتاب بحث در ماهيت دين و قانون اين گونه ميگويد:«... از اين لحاظ ميتوان گفت: پيامبران آسماني مربيان حقيقي عالم بشريتاند زيرا كه اولاً مربي كامل كسي است كه قائم به ذات بوده و محتاج به كسب كمالات از ديگري نباشد».ولي خود سيد عليمحمد در بيان عربي درباره رفتن به مكتب چنين به معلم خود خطاب ميكند:«يا محمّد (شيخ محمد عابد) فلاتضربني قبل ان يقضي عليّ خمسة سنة ... و اذا اردت ضرباً فلا تتجاوز عن الخمس و لا تضرب علي اللحم الاوان تحل بينهما سترا فان اديّت تحرم عليك زوجتك تسعة عشر يوما» يعني: «اي محمد آموزگارم، مرا قبل از آن كه پنج سال بر من (در مكتب تو) بگذرد نزن، و اگر خواستي بزني از پنج ضربه تجاوز نكن و بر گوشت مزن مگر اين كه بين گوشت و وسيله زدن پارچهاي قرار دهي. اگر چنين نكردي 19 روز همسر تو بر تو حرام است».و براي اصلاح كردن اين اعتراف و تبرئه كردن سيد عليمحمد باب يكي از بابيان در كتابي به نام مطالع الانوار. (تلخيص تاريخ نبيل زرندي) چنين مينگارد:«خال (دايي) حضرت باب، ايشان را براي درس خواندن نزد شيخ عابد بردند. هر چند حضرت باب به درس خواندن ميل نداشتند ولي براي اين كه به ميل خال بزرگوار رفتار كنند به مكتب شيخ عابد تشريف بردند. شيخ عابد مرد پرهيزكار محترمي بود و از شاگردان شيخ احمد احسايي و سيد كاظم رشتي بشمار ميرفت».