نگاهي گذرا به مباني تعليم و تربيت در رئاليسم اسلامي - نگاهی گذرا به مبانی تعلیم و تربیت در رئالیسم اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی گذرا به مبانی تعلیم و تربیت در رئالیسم اسلامی - نسخه متنی

هاشم ندایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهي گذرا به مباني تعليم و تربيت در رئاليسم اسلامي

دكتر هاشم ندايي

مقدمه

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و تأسيس حكومتي ديني و اسلامي بر اساس تعاليم قرآني، ضرورت تغييري بنيادين در تمام نظامات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي، بويژه در نظام تعليم و تربيت كشور، احساس مي‏شد. اين ضرورت هم به لحاظ ماهيت فرهنگي، و معنوي انقلاب و هم به لحاظ تأثيرپذيري ساير نظامات از نظام تربيتي بود. اين در حالي بود كه نظام آموزش و پرورش بجا مانده از دوران قاجاريه بويژه دوران پهلوي، روساخت و تقليدي از نظام تعليم و تربيت كشورهاي غربي بود كه با اعتقادات و فرهنگ اصيل مردم مسلمان هماهنگي نداشت، زيرا نظام تربيتي غرب بر اساس نوعي جهان‏بيني و فلسفه خاص شكل گرفته است و نمي‏تواند با اصول و مباني جامعه اسلامي هماهنگي داشته باشد. در راستاي همين امر اقداماتي از قبيل تشكيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي، جهاد دانشگاهي و دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و... صورت گرفت. اين نكته بسيار آشكار است كه اگر بنا باشد در مورد نظام تعليم و تربيت كشور، كاري اساسي صورت گيرد، قبل از هر چيز لازم است فلسفه تربيتي مناسب با جهان‏بيني انقلاب اسلامي به وجود آيد و ساير جنبه‏هاي تعليم و تربيت (هدفها، روش و...) مبتني بر آن شكل بگيرد تا بدين وسيله از استحكام و انسجام لازم برخوردار گردد و گرنه هر كاري كه بدون توجه به اين نكته مهم و اساسي صورت گيرد، كاري سطحي، غير منسجم و بي‏بنيان خواهد بود؛ بر همين اساس، تبيين مباني و اصول اساسي نظام تعليم و تربيت اسلامي با استفاده از منابع اسلامي بسيار لازم و ضروري است، امّا با توجه به اينكه هر كسي نمي‏تواند مسائل اساسي جهان‏بيني اسلامي را از منابع و متون ديني به آساني استخراج كند و نظامي فلسفي و تربيتي پديد آورد، پس لازم است به نظر عالمان ديني و حكماي الهي و مسلمان، كه مقبوليت لازم را دارا باشند، مراجعه كرد.

براي تحقق اين امر در اين مقاله سعي شده است تا نظريات دو تن از فيلسوفان و متكلمان بزرگ معاصراسلامي، يعني مرحوم علامه طباطبايي و استاد شهيد مطهري(ره) تحت عنوان رئاليسم در فلسفه اسلامي مورد بحث قرار گيرد. به اين نكته بايد توجه كرد كه نه تنها اين دو فيلسوف بزرگ اسلامي، رئاليست هستند، بلكه تقريبا مي‏توان گفت همه فيلسوفان مسلمان نيز رئاليست هستند و معتقدند اشيا مستقل از ما وجود دارند كه بعضي از طريق حواس در ذهن تأثير مي‏كند و ذهن به درك آنها نائل مي‏شود و بعضي هم توسط عقل شناخته مي‏شود. علاوه بر اين، آنان معتقدند غير از جهان مادي نيز حقايقي وجود دارد كه بهره آنها از واقعيت كمتر از ماديات نيست، بلكه بيشتر و والاتر است و از همه بالاتر، وجود حق تعالي است كه در عين مادي نبودن، واقعيت‏بخش هر واقعيت‏داري است. چون در مكتب رئاليسم اسلامي، تعليم و تربيت از نوع حكمت عملي (ايدئولوژي) و مقولات فلسفي (جهان‏شناسي، انسانشناسي، شناخت‏شناسي و...) از نوع حكمت نظري (جهان بيني) است، لذا قبل از بحث از چگونگي اين ارتباط، لازم است ارتباط بين جهان‏بيني و ايدئولوژي از ديدگاه اين مكتب مورد اشاره قرار گيرد.

در مقدمه مقاله به ضرورت بحث فلسفه تعليم و تربيت در كشور اسلامي ايران و ارتباط منطقي بين جهان‏بيني و ايدئولوژي بطور كلي اشاره، و سپس در ادامه مقاله تلاش شده است ارتباط منطقي بين جهان‏بيني يا مقولات فلسفي (هستي‏شناسي، خداشناسي، انسانشناسي، شناخت‏شناسي و ارزش شناسي) با جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت (اهداف، محتوي، روش و...) نشان داده شود.

در پايان مقاله نيز به عنوان نتيجه‏گيري به اين سه مطلب اشاره گرديده است:

1ـ رئاليسم اسلامي يك نظام تعليم و تربيت ويژه دارد.

2ـ مقولات فلسفي رئاليسم اسلامي بر جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت تأثير مستقيم دارد.

3ـ بين هستي‏شناسي رئاليسم اسلامي و علومي كه در فرهنگ اسلامي به‏وجود آمده است، ارتباط آشكاري وجود دارد.

ارتباط منطقي جهان‏بيني و ايدئولوژي

از ديدگاه رئاليسم اسلامي يك رابطه كاملاً منطقي بين جهان‏بيني (ديدگاه‏هاي كلي نسبت به هستي) و ايدئولوژي برقرار است؛ چنانكه استاد شهيد مطهري در بحث از جهان‏بيني اين مطلب را بخوبي بيان مي‏كند:

... مي‏دانيم كه هر مكتب و ايدئولوژي براي نجات و رهايي بشر يك سلسله ارزشها و بايدها و نبايدها در سطح فرد يا جامعه مي‏آورد... ولي اين بايدها و نبايدها بر فلسفه خاصي متكي است كه آنها را توجيه مي‏نمايد؛ يعني اگر مكتبي، يك سلسله دستورها و فرمانها مقرّر مي‏دارد ناچار بر نوعي فلسفه و جهان‏بيني در باره هستي، جهان، جامعه و انسان متكي است.

... كه چون هستي چنين است و جامعه چنان است، پس بايد اين چنين و آن چنان بود... ايدئولوژي بر پايه جهان‏بيني استوار است... چراي ايدئولوژي در جهان‏بيني كه آن ايدئولوژي بر آن استوار است، نهفته است و به اصطلاح ايدئولوژي از نوع حكمت عملي است و جهان‏بيني از نوع حكمت نظري. هر نوع خاصي از حكمت عملي بر نوعي خاص از حكمت نظري مبتني است.

توضيح و تعريف مباني تعليم و تربيت

آنچه در اينجا به عنوان مباني تعليم و تربيت، مورد نظر است، در واقع همان مقولات فلسفي است. (مقولات هستي‏شناسي،خداشناسي،انسانشناسي،ارزش شناسي و شناخت‏شناسي، به عبارت ديگر جهان‏بيني يا حكمت نظري رئاليسم اسلامي، اساس مسائل تربيتي در اين ديدگاه است و اين ارتباط يك ارتباط منطقي است كه مي‏تواند بر انسجام و هماهنگي نظام تربيتي آن تأثير بسزايي داشته، آن را به عنوان يك نظام خاص تعليم و تربيت مطرح كند؛ يعني حكمت عملي كه شامل اخلاق، تعليم و تربيت، حقوق و... است بر حكمت نظري (مقولات و مسائل نظري و فلسفي) مبتني است ـ بعدا به چگونگي اين ارتباط اشاره خواهد شد ـ با توجه به اين مقدمه، مباني تعليم و تربيت رئاليسم اسلامي را مي‏توان بطور كلي به شرح زير تعريف كرد:

ديدگاه‏هاي كلي رئاليسم اسلامي در باره هستي، خدا، انسان، ابعاد وجود او، شناخت و دانش (نگرشهاي كلي، مقبولات و پيش‏فرضها نسبت به جهان هستي) است كه پايه و اساس تعليم و تربيت را تشكيل مي‏دهد.

اگر بخواهيم تعريف خلاصه‏تري را بيان كنيم، مي‏توان گفت مباني تعليم و تربيت، ديدگاه‏هاي رئاليسم اسلامي، نسبت به انسان، حقيقت و ابعاد وجودي، هدف از آفرينش كمال‏نهايي و كيفيّت حركت او به سوي مقصد نهايي (قرب الي‏ا...) است.

ارتباط بين مقولات فلسفي و جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت

از ديدگاه رئاليسم اسلامي چون بين جهان‏بيني (مقولات فلسفي) و ايدئولوژي يك رابطه منطقي وجود دارد، در تعليم و تربيت (كه از نوع ايدئولوژي است) نيز مي‏توان چنين ارتباطي را بخوبي نشان داد.

همان‏گونه كه در تعريف مباني مشاهده شد، جهان‏بيني يك مكتب بويژه نوع نگرش آن به "انسان" تأثير بسيار عميقي در جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت دارد، زيرا انسان موضوع تعليم و تربيت است؛ پس در آغاز بايد به اين پرسش، پاسخ گفت كه انسان چيست؛ داراي چه ويژگيهايي است؛ شئون و استعدادهاي او كدام است؟ هدف نهايي وي چيست؟ اصولاً چه تيپ انساني مي‏خواهيم تربيت كنيم؟ لذا پس از روشن شدن اين مسائل و سؤالات است كه مي‏توان به سراغ تعليم و تربيت رفت و نظام تربيتي مناسبي را تأسيس كرد.

اصولاً مرحوم علامه طباطبايي و استاد شهيد مطهري قبل از طرح مباحث اخلاقي و تربيتي و در آغاز به بحث در باره جهان‏بيني خود پرداخته و بويژه بحث از انسان را به عنوان مركز مباحث خويش قرار داده‏اند.

تحليل مطلب

در مورد ارتباط بين مقولات فلسفي و جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت بطور كلي (در جهان‏بيني‏هاي گوناگون) بحث در باره اين مسأله به تفصيلصورت مي‏گيرد (چنانكه در كتابهاي فلسفه تعليم و تربيت در باره آن بحث مي‏شود) امّا در اين مقاله به جهت رعايت اختصار، تنها به تحليل برخي موارد از ديدگاه رئاليسم اسلامي خواهيم پرداخت:

بر اساس حركت جوهري در رئاليسم اسلامي، انسان و جهان دائما در حركت و شدن به سوي تكامل خود، و وسيله اين تكامل نيز تعليم و تربيت است؛ بنابراين، روابط انسان و كنش و واكنش متقابل او نيز دائما دستخوش تغيير است.

تأثير هستي‏شناسي بر تعليم و تربيت

مي‏توان گفت مقوله هستي‏شناسي (جهان‏شناسي و خداشناسي) رئاليسم اسلامي بر همه جنبه‏هاي تعليم و تربيت تأثير دارد امّا تأثير مستقيم آن بر هدفها و در مرتبه بعدي بر محتواست. در باره هدف به اين نكته بايد اشاره كرد كه هدف غايي و نهايي تعليم و تربيت در اين مكتب بر اساس هستي‏شناسي خاص آن، كه هدف كلي همه آفرينش را قرب الي‏ا... مي‏داند، تعيين مي‏شود؛ يعني هدف تعليم و تربيت نيز قرب الي‏ا... و پرورش عبدصالح است و اين هدف والا و مهم، جهت هدفهاي كلي (متوسط يا مرحله‏اي) و جزيي (اجرايي) تعليم و تربيت را تعيين مي‏كند؛ لذا مي‏توان گفت نظام تربيتي رئاليسم اسلامي "خدا محور" است و توحيد (خدا محوري) بر كل دستگاه تربيتي و جنبه‏هاي مختلف آن حاكم است.

درباره تأثير مقوله هستي شناسي بر محتوي نيز مي‏توان گفت اصولاً محتواي تربيتي و آموزشي به آساني از هدفهاي تربيت قابل تفكيك نيست؛ به همين جهت محتوي نيز بعد از اهداف، بيشترين و مستقيمترين تأثير را از هستي‏شناسي مي‏پذيرد. منع و تحريم آموزش مسائلي مانند جادو و طلسم، صورت سازي و تكيه بر رشد عقلاني و اخلاقي و... مثالهايي است كه مي‏توان بدانها اشاره نمود كه از ديدگاه متافيزيكي مكتب رئاليسم اسلامي متأثر است.

تأثير انسانشناسي بر تعليم و تربيت

چنانكه قبلاً اشاره شد، انسان به عنوان موضوع تعليم و تربيت، نقش بسيار اساسي و تعيين كننده‏اي در نظام تربيتي دارد و هر نوع نگرشي به آن مي‏تواند تأثير خاص و مستقيم و انكارناپذيري داشته باشد.

چون در ديدگاه رئاليسم اسلامي، انسان موجودي با دو ويژگي مهم و اساسي عقل(علم) و ايمان است، لذا بر آموزشهاي معنوي و اخلاقي و رشد قدرت عقلاني و قوه تفكّر انسان تأكيد فراواني شده است.

همچنين از آنجا كه مسأله فطرت انساني در نظر رئاليسم اسلامي ام‏المعارف ناميده شده است، در نظام تربيتي نيز احياي فطرت انساني را آرمان تربيت دانسته، آن را يكي از اصول اساسي تعليم و تربيت مي‏داند.

چون در انسانشناسي اين مكتب نوع انسان در انسانيت يكسان است و تفاوتي ندارد و هرآنچه مي‏تواند رشد استعدادها و تواناييهاي نوع انسان را فراهم آورد، به همه نوع تعلق دارد و هيچ فردي از افراد انساني نبايد از آن محروم گردد، و يكي از اين موارد مشترك، عموميّت و همگاني بودن حق تعليم و تربيت است كه به نوع انسان بر مي‏گردد و متعلق به نوع انسان است، لذا همگان بايد حق بهره‏مندي از اين نعمت عظماي الهي را داشته باشند. در اين ديدگاه نه تنها همه انسانها حق بهره‏مندشدن از آموزش و پرورش را دارند، بلكه بالاتر از اين فراگيري علم و دانش مورد نياز جامعه، يك فريضه است.

مرحوم علامه طباطبايي در همگاني بودن كسب علم و دانش براي همه انسانها به جهت اشتراك در نوع (يعني اينكه نوع انسان ويژگي خاصي دارد) بطور اساسي و جوهري هرگونه تفكر تبعيض‏آميز را در اين باره طرد مي‏كند، زيرا از نظر نوع بين هيچ گروهي از انسانها (زنان، مردان، بردگان و...) تفاوتي وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن اين حق را از آنان سلب كرد.

طبق اين نظريه هرگونه محروم كردن و روا داشتن تبعيض (در امر تعليم و تربيت) كاري غير اصولي و طبعا با طبيعت انساني مخالف است.

تأثير شناخت‏شناسي بر تعليم و تربيت

در زمينه تأثير شناخت‏شناسي بر تعليم و تربيت، مي‏توان گفت اين مقوله تقريبا بر همه جنبه‏هاي تربيتي اثر مي‏گذارد؛ بويژه تأثير مستقيمي بر روش و متد دارد. اين مطلب مبرهن است كه مسأله يادگيري و چگونگي آن به چگونگي حصول علم، ابزار و منابع علم بر مي‏گردد و نهايتا اينكه ماهيت شناخت چيست، و ظرفيتهاي شناختي انسان چيست و... رئاليسم اسلامي در بحث معرفت بر شناختهاي فطري و علم حضوري تأكيد دارد و حصول علم و ادراك را درونداد حسي (كه از حس آغاز مي‏شود) و سازماندهي عقل (حالت ابداعي نفس)، توأمان مي‏داند، لذا هم بر روش تجربي و هم استدلال در يادگيري تأكيد مي‏ورزد. از طرفي چون ادراك در ديدگاه رئاليسم اسلامي، از خواص روح است و روح نيز شامل قواي ادراكي و تحريكي است، لذا در اين مكتب به پرورش عقل و تفكر اهميّت خاصي داده شده است، چون علم را ارتجالي نمي‏داند بلكه معتقد است بايد از طريق تعليم و تربيت حاصل گردد.

تأثير ارزش‏شناسي بر تعليم و تربيت

مقوله ارزش شناسي نيز بر همه جنبه‏هاي تعليم و تربيت اثر دارد. اصولاً ارزشهاي اخلاقي، روح نظام تربيتي در رئاليسم اسلامي را تشكيل مي‏دهد و مانند خوني در تمام پيكره دستگاه تعليم و تربيت جاري است. كمال انسان در اين ديدگاه در گرو كسب فضايل اخلاقي و دوري از رذايل و تقويت گرايشهاي فطري است (گرايش به زيبايي، خير و...) لذا در تربيت نيز كمال انسان را قرب خداوندي مي‏دانند و اين است كه به آموزشهاي اخلاقي بسيار اهميت مي‏دهند و اصولاً تهذيب و تزكيه و پرورش اخلاقي را بر آموزش و فراگيري دانش مقدم مي‏دانند (اين تقدّم، تقدّم رتبي است).

نتيجه‏گيري

از مطالبي كه در اين قسمت بيان شد مي‏توان چنين نتيجه گرفت كه:

اولاً: مقولات فلسفي رئاليسم اسلامي (هستي‏شناسي، خداشناسي و...) بر تعليم و تربيت آن تأثير مستقيم دارد؛ به عبارت ديگر بين مقولات فلسفي (حكمت نظري) و جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت (حكمت عملي) ارتباط منطقي وجود دارد (البته برخي از مقولات بر بعضي از جنبه‏هاي تعليم و تربيت تأثير مستقيمتر و بيشتري دارد).

ثانيا: با توجه به نظريات بررسي شده به اين مطلب نيز مي‏توان اشاره كرد كه رئاليسم اسلامي داراي يك نظام ويژه تربيتي است؛ چنانكه استاد شهيد مطهري نيز به اين مسأله اشاره دارند: "يك مكتب كه داراي هدفهاي مشخص است و مقرّرات همه جانبه‏اي دارد و به اصطلاح سيستم حقوقي و اقتصادي و سياسي دارد نمي‏تواند يك سيستم خاص آموزشي نداشته باشد" لذا رئاليسم اسلامي داراي يك نظام تربيتي خاص است كه بر جهان‏بيني آن مبتني است و كمال اين نظام تربيتي نيز به كمال و برتري نظام فلسفي (جهان‏بيني) آن بر مي‏گردد كه نظامي است همه جانبه و عالي (حكمت متعاليه).

ثالثا: از مباحثي كه گذشت به نكته بسيار مهمي در تاريخ و فلسفه علم مي‏توان دست يافت و آن ارتباط بين هستي‏شناسيِ رئاليسم اسلامي و علومي است كه در دنياي اسلام به وجود آمده كه بخوبي نمايان است.

طبق نظريه هستي‏شناسي مرحوم علامه طباطبايي و استادشهيد مطهري كه آن را جهان‏بيني "خدامحوري" ناميديم، رابطه نزديكي بين نظريات كلي در باره هستي با علومي كه در جامعه به‏وجود آمده است، وجود دارد. اصولاً در اين ديدگاه، تحقيق در باره علوم بدون توجه به مباني تفكر رئاليسم اسلامي درباره جهان و چگونگي خلقت و تكوين آن امكان ندارد. وحدت طبيعت (كه خاستگاه قسمتي از علوم است) نتيجه مستقيم وحدت مبدأ عالم است و آن چنان كه از بررسي ديدگاه‏هاي مرحوم علامه طباطبايي و استاد شهيد مطهري استفاده مي‏شود، هدف نهايي جهان‏شناسي رئاليسم‏اسلامي در واقع نمايان ساختن وحدت و پيوستگي جميع كائنات و تمام مراتب وجود است.

اين مسأله بسيار مهم و اساسي است و مي‏تواند راهگشاي علوم باشد؛ زيرا توحيد، اساس و پايه جهان‏بيني رئاليسم‏اسلامي است كه در هر شأني از شئون و مرحله‏اي از مراتب، فرهنگ آن به صورتهاي مختلف ظهور و بروز داشته و دارد.


1- در باره مقبوليت اين دو متفكر بزرگ (علاوه بر آثار مكتوبشان) مطالب فراواني را مي‏توان ارائه كرد كه در اينجا فقط به دو مورد اشاره مي‏شود: استاد محمدتقي مصباح، مرحوم علامه را نقطه عطف فرهنگ اسلامي مي‏داند:
همه مي‏دانيم كه مرحوم علامه طباطبايي(ره) در فرهنگ اسلامي نقطه عطفي رسم كردند و بعد از ايشان فرهنگ اسلامي در ابعاد اسلامي وارد مرحله جديدي شد كه از جمله اين ابعاد، بُعد فلسفي فرهنگ اسلامي بود.. (دومين يادنامه علامه طباطبايي، 1363، ص258.)

2- به اين علت فلسفه اين دو فيلسوف، رئاليسم اسلامي ناميده شد كه خود مرحوم علامه و استاد مطهري، روش خويش را روش رئاليسم ناميده‏اند تا وجه تمايزي با مكتب ايده‏آليسم داشته باشد و از طرفي چون فلسفه اين دو فيلسوف با مكتب معروف به رئاليسم نيز تفاوتها و ويژگيهاي منحصر بفردي دارد، لذا مي‏توان آن را تحت عنوان رئاليسم اسلامي يا رئاليسم در فلسفه اسلامي (حكمت متعاليه به معني عام آن) ناميد.

3- استاد شهيد مطهري(ره)، مجموعه آثار، جلد2، ص226.

4- بر همين اساس بحث تعليم و تربيت در اين ديدگاه، بحث ساختن انسان و به كمال رساندن اوست يعني پرورش عبد صالح كه در اثر نزديكي به خداوند حاصل مي‏شود و همين امر هدف اساسي فرستادن پيامبران و كتاب و وحي از جانب پروردگار است چنانكه قرآن مي‏فرمايد: هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين (سوره جمعه، آيه2)

5- اين مسائل در بحث انسانشناسي مورد بررسي قرار مي‏گيرد و مقوله‏اي بسيار اساسي و بنيادي است كه بايد در بحث از علوم انساني بطور جدي و قبل از هر مطلبي در نظر باشد.

6- بايد اذعان كرد صاحبنظران غربي تعليم و تربيت در باره فلسفه تربيتي كتابهاي فراواني نوشته و به تفصيل مطالب را بحث كرده‏اند، امّا متأسفانه در كشور ما تاكنون كاري در خور و شايسته صورت نگرفته است.

7- براي تعليم و تربيت سه نوع هدف مي‏توان در نظر گرفت 1ـ هدف غايي (نهايي) 2ـ اهداف متوسط يا مرحله‏اي يا مقطعي 3ـ هدف جزئي (اجرايي)

8- استاد مطهري پس از نقد و بررسي تعريفهاي ارائه شده از انسان، اين تعريف را ارائه مي‏نمايد:
انسان موجودي است داراي علم (عقل) و ايمان.

9- استاد شهيد مطهري مي‏گويد: موضوع فطرت تنها ارزش نظري ندارد، يعني فقط مربوط به ذهن باشد و در عمل به‏كار نيايد بلكه مطلبي است كه بدون شناخت دقيق آن، بينش اسلام در باره انسان مجهول خواهد بود در جزءجزء ايدئولوژي اسلامي ردپايي از فطرت باقي است و بدون توجه به آن ايدئولوژي اسلامي تبيين نمي‏گردد. (اهتزاز روح، نشر حوزه هنري سازمان تبليغات، 1369، ص29).

10- مرحوم علامه طباطبايي در ذيل تفسير آيه 32 سوره مائده .... (من قتل نفسا ...) اين مطلب را بحث مي‏كند (تفسير الميزان، جلد5، نشر رجاء، ص482.

11- استاد مطهري، تعليم و تربيت اسلامي، انتشارات صدرا، 1371، ص16.

/ 1