مصاحبه با - مصاحبه با آیه الله علی کریمی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مصاحبه با آیه الله علی کریمی - نسخه متنی

مصاحبه شونده: علی کریمی جهرمی؛ مصاحبه کننده: محمدمهدی عارفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مصاحبه با

محمدمهدي عارفي

اشاره:

آيت‏اللّه علي كريمي فرزند حاج فرج‏اللّه در سال 1320 ه··. ش، در جهرم ديده به جهان گشود. آيت‏اللّه كريمي در يازده سالگي به علوم اسلامي روي آورد و ادبيات و مقدمات را در جهرم، طي چهار سال فراگرفت. در شيراز به مدت دو سال از محضر آية اللّه سيّد محمدباقر آية‏اللهي بهره برد. جهت تكميل تحصيلات رهسپار شهر مقدس قم شد و از محضر استادان حوزه، به ويژه آيت‏اللّه سيد محمدباقر طباطبايي سلطاني (رحمة‏اللّه عليه) بهره گرفته، در نوزده سالگي سطح را به پايان رساند. استادانش عبارتنداز آيات عظام: امام خميني، گلپايگاني، ميرزاهاشم آملي، محقق داماد، اراكي، عباس علي شاهرودي و مرتضي حائري.

آيت‏اللّه كريمي به مدت 26 سال از محضر آيت‏اللّه العظمي گلپايگاني بهره برد و تقريرات دروس خارج ايشان را به روشي شايسته به نگارش درآورد.

يكي از ويژگيهاي وي تدريس پيوسته است، همزمان با گام نهادن به مقاطع بالاتر مدارج پايين‏تر را تدريس مي‏كرد. حدود 20 سال مكاسب و كفايه را درس گفت و پس از تعطيل شدن درس استادش آيت‏اللّه گلپايگاني، از سال 1412 قمري درس خارج فقه را در مدرسه حضرت آيت‏اللّه گلپايگاني آغاز كرد كه اكنون نيز ادامه دارد.

استاد كريمي جهت ترويج مذهب شيعه به كشورهايي مانند هلند، بحرين و قطر مسافرت كرده است.

سوابق مبارزاتي استاد

استاد سخنرانيهاي روشنگرانه و ضدّ طاغوت خويش را از زمان حضرت آيت‏اللّه بروجردي آغاز كرد و چندين بار در شهرهاي اهواز، ماهشهر، رامشير، بوشهر، جهرم، قم و تهران دستگير و ممنوع المنبر شد.

وي ـ كه اكنون نمازهاي صبح و ظهر و عصر را در مسجد رضوي (خيابان 19 دي) و نمازهاي مغرب و عشاء را در مسجد نو اقامه مي‏كند.ـ افزون برمقاله‏هاي گوناگون نزديك به 70 كتاب و رساله نگاشته كه 34 عنوان آن به زيور چاپ آراسته شده است. نام شماري از آثار وي عبارت است از:

ـ سيماي پرهيزگاران ـ الصيام و شهرالرمضان المبارك (عربي) ـ شهيد ربذه - تجلي انسان در قرآن (تفسير سوره انسان) ـ جاذبه قرآن ـ سيماي قرآن در نهج البلاغه ـ خطّ سرخ شهادت ـ سيماي عبادالرحمن در قرآن ـ آيت‏اللّه مؤسس ـ جهان اسلام ومسأله تحريف ـ الدّر المنضود (2 جلد)

آيت اللّه

كريمي جهرمي

(1)

1 ـ به نظر جنابعالي بهترين شيوه معرفي اهل بيت عليهم‏السلام و فرهنگ آنان كدام است؟

تصور مي‏كنيم كه براي نيل به اين هدف مقدس و دست يابي به اين مقصد عالي از اين طريق وارد شويم همراه با موفقيّت است:

1 ـ ذكر و بيان و تشريح آياتي از قرآن كريم در شأن والا و در تبيين مقام رفيع و اوج عظمت آن انوار طيّبه مي‏باشد.

مانند آيه مباركه تطهير كه بزرگترين پشتوانه خاندان پاك رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏باشد و سند محكم و خلل ناپذيري بر كمالات علمي و عملي آنان و بالاخره دليل روشن و برهان قاطعي بر علم و عصمت و نزاهت و قداست آن ذوات مقدّسه است چنان كه خود آن بزرگواران در بسياري از موارد، براي معرّفي شخصيت والاي خودشان به اين آيه كريمه، تمسك و استدلال كرده‏اند و كسي هم در مقام نقد و انتقاد و يا اعتراض بر نيامده و ورود آن را درباره آنان و نيز دلالت آن را بر مقصود، مورد ترديد و تشكيك قرار نداده‏اند و روي هم رفته همچنان كه اين آيه، بزرگترين افتخار آن عزيزان خداست همين طور شفّاف‏ترين آئينه براي ارائه چهره زيبا و ملكوتي و شخصيت والا و فوق العاده آنان است.

و مانند آيه شريفه «والراسخون في العلم» كه تفسير به اهل‏بيت شده و خداوند، آن بزرگواران را به عنوان انسانهاي ثابت قدم در علم و كساني كه استوار و سابقه‏دار در دانش مي‏باشند معرفي فرموده است. بر اساس تعبير افتخارآميز اين آيه كريمه، خاندان رسول اللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در اين محدوده توصيف نمي‏شوند كه داراي علم‏اند و يا اينكه از علم سرشاري برخوردارند، نه، مطلب فوق اينهاست آنان راسخان در علم‏اند ريشه‏هاي وجود پر فيض و بركتشان از منبت علم و دانش تغذيه كرده و درخت وجود پربارشان در سرزمين علم و كمالات معنوي رشد نموده و به بار نشسته است.

و مانند آيه شريفه ابرار: «انّ الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا...»(1) كه اهل‏بيت پيامبر خاتم و خاندان پر افتخار آن حضرت را با واژه پر شكوه «ابرار» و به عنوان مظاهر و مجسمه‏هاي نيكوكاري و احسان و بزرگواري ياد كرده و از مراتب ايثار بي‏نظير آنان در جريان سه روز روزه گرفتن آنان سخن گفته و بيان مي‏كند كه آنان به هنگام افطار غذاي خود را در هر سه روز به نيازمندان دادند و با آب خالص افطار كردند.

2 ـ از رهگذر اقرار دشمنان و مخالفان اهل‏بيت، بر فضائل بيشمار و مناقب و مكرمتهاي نوراني و انديشه‏هاي متعالي و شجاعت و دلاوري و ايثار و فداكاري و زهد و پارسايي شگفت‏انگيز آنان چنانكه عايشه، حضرت فاطمه عليها‏السلام دخت والا گهر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را ستايش كرده و صريحا اقرار مي‏كند كه كسي را در صدق لهجه و راستگويي در سخن بسان فاطمه نديده است. و عمروبن عاص كه دشمني و عداوتش نسبت به خاندان پيغمبر پوشيده نيست اهل‏بيت را كلاًّ مورد ثنا و ستايش بليغ خود قرار داده بويژه حضرت علي عليه‏السلام را در حدّ بالايي مدح و ثنا گفته آن قطعه اشعار نغز و بلند و پرمايه را درباره آنان گفته كه دو سه شعر آن اين است:




  • و في ابياتهم نُزِل الكتاب
    بهم و بجدّهم لايستراب
    له في الحرب مرتبة تهاب
    و باقي النّاس كلّهم تراب
    عليّ الدّرّ و الذّهب المصفّي



  • بآل محمد عُرِف الصواب
    و هم حجج الإلهِ علي البرايا
    و لا سيّما ابو حسن عليّ
    عليّ الدّرّ و الذّهب المصفّي
    عليّ الدّرّ و الذّهب المصفّي



راه نيكي به وسيله آل محمد شناخته شد و كتاب خدا قرآن در خانه آنان فرود آمد آنان حجتهاي خدا بر مردمند درباره آنان و جدّشان جاي هيچ گونه ريبي نيست به ويژه ابوالحسن عليّ كه براي او در ميدان نبرد مرتبه و مقامي مهابت زاست. علي، دُرّ است و طلاي ناب و پاكيزه، ومردم ديگر در مقابل او همچون خاك مي‏باشند.

و معاويه كه جرثومه بدي و ناپاكي و نقطه مقابل امام علي عليه‏السلام بود بالاخره در مواقعي زبان به مدح و ستايش آن حضرت گشود. و مروان بن حكم كه از دشمنان دست اول خاندان عصمت است در تشييع جنازه حضرت امام حسن مجتبي عليه‏السلام زبان به مدح و ستايش آن حضرت گشود و حلم و بردباري وي را با كوه‏هاي سر به بالا كشيده، مساوي و هم وزن شمرد.

3 ـ از طريق كلمات گهربار آن عزيزان خدا، زيرا سخنان متين و استوار آنان بر اثر آنكه حكيمانه‏ترين سخنان است و از عمق و بار علمي و معنوي لازم برخوردار مي‏باشد و با انگيزه صد در صد خدايي و براي دلسوزي جامعه و تربيت نفوس مستعده و آشنا ساختن بندگان خدا با خداي متعال گفته شده و از پاكترين قلبها و پاكيزه‏ترين دلها برخاسته، داراي جذبه خاص و كشش ويژه و مخصوصي است.

آري نهج البلاغه بهترين معرّف شخصيت والا و آسماني و وصف ناشدني مولاي ما حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام و خطبه‏هاي سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه‏السلام ارائه كننده شخصيت بلند پايه و فوق العاده آن حضرت و صحيفه مباركه سجاديه عاليترين معرّف شخصيّت درخشان و ملكوتي حضرت سيّد السّاجدين امام عليّ بن الحسين زين العابدين عليه‏السلام و بالاخره ادعيه و كلمات و روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام مبيّن عظمت و بزرگواري و عمق نظر و اوج انديشه آن عزيزان خدا و نيل و دستيابي آنان به عاليترين مراتب انساني و بالاترين مدارج قرب الهي است.

2 ـ به نظر شما بيان چه بعدي از زندگي اهل‏بيت عليهم‏السلام جالب و جاذب است؟

اجازه مي‏خواهم كه اندك تصرّفي در لفظ سؤال كرده و جالب و جاذب را به جالب‏تر و جاذب‏تر تبديل بنمايم زيرا همه ابعاد وجودي خاندان عصّمت و دودمان طيّبه رسالت و امامت ـ «صلوات‏اللّه عليهم اجمعين» قابل توجه و درخور بررسي است و هيچ بُعدي از زندگاني مشعشع خاندان وحي و تنزيل نيست كه حدّاقل در گروه يا گروه‏هايي مؤثّر نباشد و آنان را جذب نكند و دلداده آن عزيزان ننمايد. خاندان طيّبه‏اي كه به تعبير زيارت شريفه جامعه، اجسادشان در ميان همه اجساد و ارواحشان در ميان همه ارواح و نفوسشان در ميان همه نفوس و قبرهايشان در ميان همه قبور ممتاز است؛ از هر جهت و بُعدي بر همه جهانيان امتياز دارند و سرآمد همه اهل عالم در هر حال و در هر نقطه و مكان مي‏باشند و هر شريفي با همه شرف و مقامش در برابر شرف عالمگير آنان متواضع و سر به زير است.

و امّا در پاسخ به اين سؤال مي‏توان گفت در طبقات فاضله و پرمايه و دست يافتگان به مراتب عاليه علمي و عرفاني، بُعد علم بي پايان و عرفان عميق و خالص وجوشان علي و اولاد علي - صلوات‏اللّه عليهم اجمعين ـ براي آنان بيشترين جاذبه را دارد. بسياري از دانشمندان حتي از غير مسلمانان در برابر درياي علم امام اميرالمؤمنين و عرفان زلال آن بزرگوار سرتعظيم فرود آورده به عظمت آن بزرگوار اقرار كردند و بسياري از اهل معرفت و شناوران در امواج بندگي، در برابر عرفان ناب و بي مثال حضرت علي بن الحسين زين العابدين عليه‏السلام خويشتن را به حساب نياورده و از آن مثل اعلاي عرفان و مناجات استفاده كردند.

و بسياري از عالمان پر مايه و متفكّران و انديشمندان از مسلمان و غير مسلمان در برابر درياي بيكران علم و دانش حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق عليهما‏السلام تواضع كرده و زبان به مدح و ستايش آن بزرگواران و يا ساير امامان بزرگوار و عاليقدر شيعه گشودند و بليغ‏ترين مدح و ثناها و عميق‏ترين درود و سلام را نثار آستان با جلالت آن اولياء الهي نمودند.

عبداللّه بن عطاء مكّي ـ كه معاصر با امام باقر عليه‏السلام بوده‏ـ مي‏گويد: علما و دانشمندان چنان در نزد ابوجعفر محمّد بن علي كوچك بودند كه نديدم در نزد احدي آنگونه كوچك و حقير باشند و من خود حكم بن عتيبه را ديدم ـ با همه جلالتش در ميان مردم ـ در برابر او بسان كودكي پيش روي معلم و آموزگارش بود.(2)

بهترين و عاليترين و شكوهمندترين كلمات و سخنان،

كلمات‏اهل‏بيت‏عصمت و سخنان‏خاندان‏پيغمبر است

كه خردمندان و دانشمنــدان، در برابر آن كلمات

عاليه و حكمتهاي بالغه سر فرود آورده‏اند.

جابر بن يزيد جعفي هر زمان كه مي‏خواست از امام باقر عليه‏السلام روايت كند مي‏گفت: «حدّثني وصيّ الاوصياء و وارث علم الانبياء محمد بن علي بن الحسين:.»(3)

يعني وصيّ اوصيا و وارث علم پيامبران، محمد بن علي بن الحسين عليهم‏السلام براي من روايت كرد.

و در جريان مناظره ابن ابي العوجاء آمده كه او خود مي‏گويد: من ساكت ماندم حضرت فرمود: چه چيز تو را از سخن گفتن باز داشته؟ عرض كردم: به خاطر اجلال و مهابتي كه از شما احساس كردم زبان من پيش روي شما به سخن باز نمي‏شود من علما و دانشمندان را مشاهده كرده و با متكلّمين به مناظره نشسته‏ام و اين حالتي كه از هيبت شما بر من عارض شد از هيبت هيچ كس برايم دست نداد.(4)

باري اين راجع به طبقات متفكر و انديشمند و اهل دانش، و امّا در طبقات متوسّط جامعه حسن خلق و ايثار و كرامت نفس و دلسوزيهاي اهل‏بيت براي مردم و ساير صفات حسنه و كرامتهاي اخلاقي و آداب و اصول انساني و ضوابط اجتماعي، بيشتر كشش خواهد داشت و دلها را در هواي خاندان عصمت عليهم‏السلام به پرواز مي‏آورد.

3 ـ امروز مهمترين مسؤوليت حوزه و حوزويان در برابر مكتب اهل‏بيت و تلاش مخالفان چيست؟

از آنجا كه زير بناي حوزه‏هاي علميه شيعي از آغاز تا كنون بر اساس الهام گرفتن از خاندان جليل رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بوده و هدف اصلي آن حوزه‏هاي ارزشمند، ترويج مكتب آن عزيزان بوده و بر اين اساس در قلب‏ها نفوذ كرده و گسترش يافته است و در ادوار مختلف مرجعيت شيعي و اداره بنيه مالي و اقتصادي حوزه‏ها مستقيما مربوط به خاتم اهل البيت حضرت مهدي آل‏محمد (عليهم الصلاة والسلام) مي‏باشد و مردمان مؤمن و اهل ديانت، همواره وجوه خالص مربوط به حضرت بقية‏اللّه في الارضين را با با يك دنيا احترام و خلوص به حضور انسانهاي با تقوا ـ كه به نظر خودشان شايستگي نيابت از امام زمان (ارواحنا فداه) را دارند.ـ تقديم مي‏كنند، و بنا هم بر اين بوده كه آن وجوه در راه اعتلاء حوزه‏ها ـ بويژه حوزه مادر و اصلي و پرورش استعدادها و تعليم و تهذيب جوانان با استعداد و تربيت مجتهدين عادل و جامع الشرايط و مفسّرين و متكلّمين و... مصرف شود، با ذكر اين زمينه و توجّه به اين مطالب، مسؤوليت مهم و خطير حوزه و حوزويان روشن خواهد شد و آن عبارت از اين است كه با تمام وجود و همه امكانات و نيروهاي تحت اختيار بكوشند كه مكتب اهل‏بيت عليهم‏السلام را ـ پس از شناخت دقيق آن ـ به جوامع انساني از داخل‏مملكت و خارج آن برسانند و تفهيم كنند و همه فكر و انديشه و كلّ توان خود را براي پيشرفت و گسترش افكار و انديشه متعالي آنان به كار گيرند. زماني كه هدف اصلي حوزه، ترويج و تبليغ مكتب اهل‏بيت و احياء نام زيبا و فرهنگ درخشان و كلمات حياتبخش آنان نباشد، آن روز حوزه در حركت خود از مسير صحيح و شايسته خويش انحراف يافته و در مسيرهاي غير معقول و نادرست به حركت آمده و رسالت خطير خود را انجام نداده است. ما در اين قسمت از بحث، بهترين سخن را سخن دلنشين حضرت علي بن الحسين زين العابدين عليه‏السلام مي‏دانيم و آن كلام جالب و دلربا اين است: «ثم انتم ايتها العصابة عصابة بالعلم مشهورة و بالخير مذكورة و بالنصيحة معروفة و باللّه في انفس العباد مهابة فيهابكم الشريف و يكرمكم الضعيف و يؤثركم من لافضل لكم عليه و لايدلكم عنده تشفعون في الحوايج...»

شما اي جماعت! جماعتي كه به علم، شهرت يافته و به خير و خوبي ياد مي‏شويد و به نصيحت و خيرخواهي شناخته شده و به لطف و فضل الهي در نفوس بندگان خدا چنان مهابتي پيدا كرده‏ايد كه افراد شريف و محترم در تحت تأثير مهابت شما بوده و مردم ضعيف و ناتوان شما را گرامي داشته و محترم مي‏شمرند و كساني كه شما ـ در واقع ـ مزيت و برتري بر آنان نداشته و نعمتي از سويتان به كف نياورده‏اند، شما را ترجيح داده و مقامتان را ارج مي‏نهند، در حوايج و كارهاي پيچيده‏اي ـ كه از طالبان خود سرپيچي دارد.ـ وارد شده، شفاعت و وساطت مي‏كنيد و در راهها با هيئت و تجمّل ملوك و پادشاهان و با بزرگ منشي بزرگان، راه مي‏رويد.

«اليس كل ذلك انمّا نلتموه بما يرجي عندكم من القيام بحق اللّه و ان كنتم عن اكثر حقّه تقصرون فاستخفتم بحقّ الأئمة فامّا حقّ الضعفاء فضيّعتم و امّا حقكم بزعمكم فطلبتم فلا مالاً بذلتموه و لا نفسا خاطرتم بها للذي خلقها و لا عشيرة عاديتموها في ذات اللّه...»(5)

آيا اين چنين نيست كه شما به اين مقامات و احترامات بدان جهت دست يافتيد، كه مردم به شما اميد دوخته بودند كه براي اقامه حق الهي و دين پروردگار قيام مي‏كنيد؟ ـ اگر چه شما خودتان از بيشترين حقّ پروردگار كوتاه مي‏آييد.ـ پس درباره حق ائمه، استخفاف كرديد و آن را كوچك شمرديد حقّ ضعفا را ضايع كرده و چيزي را كه به گمان خودتان حق شما بود دنبال نموديد، نه مالي را بذل كرده و نه جانتان را براي كسي كه آن را خلق كرده بود در معرض خطر قرار داديد و نه در راه خدا و براي جانبداري دين، با عشيره و طائفه خود مخالفت كرديد!!!

به نظر ما اين جملات رعد آسا در مقام بيان وظيفه و مسؤوليت خطير حوزه و حوزويان است چنانكه مخاطب اين خطابات آتشين «ايتها العصابة عصابة بالعلم مشهورة» بود

خاندان رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله راسخان در علم‏اند ريشه‏هاي وجود پر فيض و بركتشان از منبت علم و دانش تغذيه كرده و درخت وجود پربارشان در سرزمين علم و كمالات معنوي رشد نموده و به بار نشسته است. و جان كلام اينكه بايد حوزه و اهل آن يكسره وقف ترويج دين و احياء اسم خدا و ائمه طاهرين و امام زمان شود و تمام نيروهاي عالي و انساني حوزه، صرف اقامه دين خدا گردد ترويج و تبليغ دين خدا منظور باشد نه ترويج خود و مطرح ساختن خويشتن و امثال آن نكند كه خداي نخواسته حوزه و حوزويان چونان اهل دنيا وجهه نظر خود را تأمين نام و نشان و شخصيت و زندگي و اشرافيت و تجمل گرايي قرار دهند. تجمل پرستي كه احيانا به حوزه‏ها راه پيدا مي‏كند و تشريفات و رسوم اهل قدرت كه احيانا در حوزه‏ها نفوذ مي‏نمايد گم كردن راه و انحراف از هدف است زيرا نيروگرفتن از خدا و آبرو يافتن به بركت دين و ائمه معصومين و مايه قرار دادن همان نيرو و آبرو براي رسيدن به دنيا و ذخاير فناپذير آن است و اين ضلال مبين و خيانت در حق اولياء دين است. و خداوند چنين روزي را براي حوزه و حوزويان پيش نياورد و خداوند تصميمي عطا كند كه ميراث بزرگان و يادگار عزيزاني كه براي حفظ و بقاء آن بدون اغراق خون دلها خوردند، به دست ما ضايع نشود و در برابر ارواح طيّبه انبياء و اولياء و علماي وارسته و دلداده ـ كه حوزه را به صورت آبرومندانه‏اي نگه داشتند و به دست ما سپردند.ـ شرمسار نگرديم بلكه آبرومندانه و با يك جهان وزانت و سنگيني و وقار و آبرومندي آن را به نسل بعد واگذاريم.

4 ـ چند ويژگي از مكتب اهل‏بيت را ـ كه همه آنان در آن ويژگي شريك بودند.ـ بيان كنيد.

خصوصيات شخصي مانند شكل، سمانت، لاغري، رنگ صورت، پوست بدن و امثال اينها و نيز بعضي از صفاتي كه ملحق به اين دست خصوصياتند در ائمه طاهرين مانند موارد ديگر غالبا ما به الافتراق است و آنان را با هم متفاوت مي‏سازد؛

وليكن صفات عاليه انساني و... كه موجب كمال نفس آدمي است مابه‏الاشتراك آن اولياي گرامي حضرت حق، به شمار مي‏رود.

الف ـ مثلاً علم وسيع از مزاياي عالي اهل‏بيت عصمت و طهارت (صلوات اللّه عليهم اجمعين) است كه همه آن ذوات مقدسه در حدّ بسيار بالايي از آن برخوردار بودند و به همين دليل هيچكدام از آنان هرگز از پاسخگويي به پرسشهاي فراواني كه از آنهاـ از ناحيه دوست و يا دشمن ـ مي‏شد، درمانده و عاجز نماندند بلكه به بهترين وجهي جواب پرسش كنندگان را داده آنان را قانع و ساكت مي‏كردند بلكه كودك خردسال و شش هفت ساله آنان در مجلسي كه علما و دانشمندان عصرش حاضر بودند، مشكل‏ترين مسائل را به سرعت و بدون نياز به مراجعه، حل مي‏كرد و پاسخ مي‏گفت و حتّي در يك مجلس يا يك سمينار هزاران مسأله از پيش طرح شده را بي سابقه جواب مي‏گفت.

ب ـ علاوه برآن، كلمات حكيمانه، حاكي از علم و عرفان انساني است و همه مي‏دانيم كه بهترين و عاليترين و شكوهمندترين كلمات و سخنان، كلمات اهل‏بيت عصمت و سخنان خاندان پيغمبر است كه خردمندان و دانشمندان، در برابر آن كلمات عاليه و حكمتهاي بالغه سر فرود آورده‏اند و اتفاقا هيچكدام از آن اولياي بزرگ الهي از داشتن چنين كلمات حكيمانه و استواري مستثني نيستند و همگي، در آن مشتركند.

ج ـ و نيز عصمت الهي در آن ذوات مقدسه، مشترك است و همگي از آن موهبت بزرگ آسماني بهره‏مند و برخوردارند و احدي از آنان از اين مزيّت افتخارآميز مستثني نيست.

د ـ مكرمتهاي اخلاقي ومَنِشهاي متعالي از مطالب مشترك آن عزيزان خداست و، احدي از آنان نبود كه از اين شرف و كرامت انساني محروم باشد بلكه هر كدام را مرتبه اعلاي مكرمتها و بزرگواريها قرار داشته و بزرگترين بهره و نصيب را از آن به خود اختصاص داده بودند.

ما تصوّر مي‏كنيم كه حديث شريف منقول از حضرت صادق عليه‏السلام : «اوّلنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله »(6) اشاره به همين مطلب دارد هر چند محتمل است كه مقصود امام عليه‏السلام اين باشد كه نام سر حلقه ما خاندان رسالت و امامت محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است كه خاتم‏النّبيّين بود و در وسط سلسله ما محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله قرار دارد كه امام باقر باشد و آخر ما هم م.ح.م.د است كه حضرت وليّ عصر(عج) باشد، ليكن ظاهر اين است كه اوّل و وسط و آخر همه ما «محمّد» است و از كانون فيض حضرت محمّد بن عبداللّه صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بهره‏منديم همه هماهنگيم و در صفات و مزايا متّحديم و يك هدف را دنبال مي‏كنيم چنانكه در پاسخي كه حضرت صادق عليه‏السلام به دو سؤالِ راوي اين روايت ـ يعني زيد شمام ـ داده‏اند نيز همين معني به دست مي‏آيد. علاوه كه در روايتي، اين جمله هم متعاقب آن سه جمله آمده‏است:«وكُلُّنا محمّد»(7)، همه ما محمّديم(صلوات اللّه عليهم اجمعين). چگونه امكان دارد كه همه ائمه طاهرين و خاندان عصمت عليهم‏السلام محمّد باشند؟ آنچه به اين كثرتها وحدت مي‏بخشد همان مكرمتها و فضائل و عرفان بي‏نظير و ظرافتهاي اخلاقي و علم آسماني است كه در همه آن بزرگواران در حدّ اعلا محقق بود.


1 ـ سوره انسان، آيه 5.

2 و 3 ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص160.

4 ـ الامام الصادق، اسد حيدر، ج 3، ص 335.

5 ـ تحف العقول، ص168 و 169.

6 ـ بحارالانوار، ج 25، ص 363، ح 23.

7 ـ همان، ج 26، ص 6.

/ 1