بانوان سرزمين توحيد، نقش ايمان و انقلاب زدند «قسمت اول»
غلامرضا گليزواره پروردگار متعال براي آنكه انسانها به پويايي و پرورشهاي پرمايه و جهتدار نايل گردند و به مقاصد عالي و سعادت كامل برسند توسط برگزيدگان خود، قوانين استوار و دقيقي را وضع نمود تا نيازهاي دروني و علايق فطري آنان تأمين گردد و گام نهادن به سوي هدايت و صراط مستقيم براي تمامي آدميان اعم از زن و مرد ميسر گردد، گرچه خداوند اين شرايط و امكانات را به نحو احسن و كامل فراهم ساخت و در اختيار بشر قرار داد ولي بسياري از انسانها به جاي آنكه به سوي چشمه پاكي و صداقت و جويبار حقيقت روي آورند در مردابهاي نفساني و شهواني غوطهور شدند و با تعدي بر يكديگر، علم طغيان برافراشتند و از رشد و شكوفايي راستين باز ماندند. در اين ميان زنان كه نيمي از پيكره جامعه بودند بيش از ديگران مورد تعدي و ايذاء قرار گرفتند و با فشارهاي شديد و رفتارهاي خشن كه در مورد اين افراد اعمال گرديد به ناچار به ظلم و تبعيض تن داده و بدين سان سرنوشت بشريت در معرض آسيبها و تهديدهاي وافر قرار گرفت.نمونه بارز جامعهاي كه وضع مرارتباري داشت و در آتش جهل و خرافات ميسوخت و انحطاط و تيرگي اخلاقي سايه شوم خود را بر آن افكنده بود و در آن از نشاط روحي و شادابي رواني و امنيت فكري و فرهنگي اثري ديده نميشد، جوامع انساني در آستانه عصر بعثت ميباشد كه بيش از همه زنان در شعلههاي اين فساد و ستم فشارهاي سختي را تحمل ميكردند و از آن مقام شرافت و عزتي كه داشتند تنزل داده شده بودند، كه ناگهان وعدههاي الهي تحقق پذيرفت و بعثت حضرت رسول اكرم(ص) چون آذرخشي كوير منحط و خفقان گرفته انسانيت را پرتوافشاني كرد و طليعه وحي با فرمان فروزان «اقراء» نمودار گشت و چشمه جوشان و زلال حاكميت توحيد جاري گشت و با طلوع خورشيد بيغروب و پرفروغ اسلام زنان هويت راستين خويش را باز يافتند و به مقامي والا از كرامت و عزت رسيدند. قرآن كريم بر هويت انساني زن تأكيد نمود و از يكسان بودن جوهره انساني زن و مرد و تساوي آن دو در بهرهگيري از حقوق انساني سخن گفت و با لفظ خلقنا در آيه «انا خلقناكم من ذكر و انثي»1 خلقت اين دو موجود را يكسان دانست و زن را همچون مرد، داراي سرشتي ملكوتي، نفخه الهي، فطرت پاك و مسيري روشن براي ترقي معرفي كرد و به او حق حيات اجتماعي، مالكيت و مناصب متناسب با مقتضيات زيستي و عاطفي داد. قرآن كريم به قدري زن و مرد را نزديك به هم و داراي تأثير متقابل بر يكديگر ميداند كه از آنان به «لباس» يكديگر تعبير ميكند و اين پوشش است كه به آدمي آبرو ميدهد و او را از نارواييها حفظ ميكند و از شر زشتيها ايمن ميدارد از ديدگاه قرآن وقتي نوزاد در رحم مادر است پس از آنكه به رشد جسمي رسيد روح در بدنش دميده ميشود.قرآن و عترت زن را همچون مرد به عنوان انسان ميشناسد و انسانيت آدمي هم به جان او وابسته است و روح و روان هر كسي منزه از آن است كه مرد باشد يا زن، در امور زندگي براي هر كدام از زنان و مردان وظايفي است كه وقتي آنها را انجام دهند مكمل و معاون يكديگر خواهند بود، همچنين اسلام باب مشورت و همفكري در راه اداره خانواده، سلامتي زندگي و تربيت فرزندان را در پيش روي زن و مرد گشوده است. نكته جالب اينكه وقتي قرآن زني شايسته و صالح را به عنوان الگو معرفي ميكند، آن بانوي برجسته را اسوه تمام مردم ميداند نه سرمشقي براي زنان صالح: «ضرب اللّه مثلاً للذين آمنوا امرأة فرعون»2 يعني خداوند همسر فرعون را الگوي مردم باايمان قرار داد. در قرآن هر جا از «حيات طيب» سخن گفته شده در نيل به آن بين زن و مرد تفاوتي نميباشد و سهم اساسي در اين مسير دو ركن ايمان و عمل صالح ميباشد: «من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة ...».3 اين كتاب شريف آسماني وقتي ميخواهد به افراد توصيه كند كه والدين خود را گرامي بداريد و بعد براي اين برنامه به ارائه دليل و توضيحات ميپردازد، آنچه را شرح ميدهد همهاش از مادر سخن ميگويد4 و زحمات او را در دوران بارداري، نگهداري كودك در رحم و زمان شيردهي شرح ميدهد و در مسؤوليت خانه اگر مديريت را به مردها واگذار ميكند به خاطر وقتي قرآن زني شايسته و صالح را به عنوان الگو معرفي ميكند، آن بانوي برجسته را اسوه تمام مردم ميداند نه سرمشقي براي زنان صالح.برتري آنان نيست بلكه شرايط جسمي و زيستي مرد تحصيل و تحمل همه هزينهها و مشكلات را ميپذيرد.* كوثر بابركت
بدون شك الگوي زنان از صدر اسلام تا كنون آن كوثر بابركتي است كه چون موهبتي بزرگ خداوند به انسانها ارزاني داشت و همانند درّي گرانبها و مرواريدي گرانسنگ در بحر نبوت و صدف عصمت پروريده شد و داناي رازها گرديد و چشمهسار حكمت را جاري ساخت، يكتابانوي دو سراي يعني حضرت فاطمه زهرا(س) كه همتاي نخستين امام شيعيان بود و روح بزرگش شريك دردها و رنجهاي آن امام گشت، بانوي وارسته و باعظمتي كه فرزنداني چون امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و شيرزن قهرماني به نام زينب(س) را در دامان خود پرورش داد، همو كه زينت پدر بود و برادر حسن(ع) و حسين(ع) و با حماسهآفريني و صبر قهرمانانهاش، سخنان گيرا و افشاگرانهاش و زبان حقگوي صريحش نهضت عاشورا را زنده نگه داشت و خروش حسيني را پرجوشش نمود.آري خداوند براي آنكه ارزش زن را در عرصه عيني و عملي به جهانيان نشان دهد، ذريه و نسل واپسين پيامبرش را در وجود دخترش قرار داد و چنين مقدر كرد كه ستارگان درخشان آسمان امامت از نسل زهراي اطهر به وجود آيند و بدين وسيله بر دهان جاهلاني كه دختر را در زمره اولاد خويش به حساب نميآوردند مهر زد.وجود مبارك حضرت زهراي مرضيه كه نمونه عالي و منحصر به فرد زن پارسا و پرهيزگار است، بدين جهت بود كه آن نگرش نفرتآور جاهليت را از وجود زن زايل سازند زيرا آنان نه تنها براي زن هيچ گونه منزلتي قايل نبودند بلكه به عكس وي را مظهر و جلوهاي از نگونبختي و تيرهروزي ميپنداشتند.ولادت اين بانوي نمونه، همه ارزشهاي انساني را تجسم بخشيد، حيات بابركتش با آن خانه محقرش عطر ايمان، تقوا، فداكاري و صبر را در مشام ذهن و روان آدميان پراكنده ساخت.فاطمه(س) به توصيه پدرش تلخي دنيا را ميخرد تا حلاوت آخرت را به دست آورد و از تنعمات مادي اعراض مينمايد تا معنويت را در يابد و چون با نهايت ايثار به همراه همسر و دو فرزندش طعام سه روز خويش را به فقير، يتيم و در راه مانده ميبخشند در حالي كه خود براي خوردن به آن شديدا محتاجند، خداوند از آفرينش و خلق بندگان خود راضي ميشود و سوره دهر را در شأن آن بزرگواران نازل ميكند. از اين جهت حضرت امام خميني در مورد جدهاش حضرت صديقه كبرا(س) ميفرمايد: «عنصر تابناكي كه زيربناي فضيلتهاي انساني و ارزشهاي والاي خليفة اللّه در جهان است».1در آن روزهايي كه جاهليت مقام والاي زن را به استهزاء گرفته بود كسي باور نميكرد رسول اكرم(ص) بانويي چون حضرت زهرا(س) را به صحنهاي چون مباهله فرا بخواند و حضورش را در اين امر خطير و سرنوشتساز لازم بداند و براي اثبات حقيقت به مدعي خويش او را گواه بگيرد: «نساءنا و نساءكم».2امام خميني: «... زن يك همچو موجودي است كه ميتواند با يك قدرت لايزال، يك قدرت شيطاني را بشكند. چنان كه زينب(س) ... در مقابل حكومتهاي جبار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد.»رسول اكرم(ص) به رغم رسم موهوم كه طوايف عرب دچار آن بودند و فرزندان دختر را از آن خويش نميدانستند، فرزندان حضرت فاطمه(س) را فرزند خود خواند و فرمود: «حسين منّي و انا من حسين». در برنامههاي عملي و عبادي اسلام اعمالي گنجانيده شده كه نشانگر مقام زن در نظام توحيدي است، از جمله در مراسم حج نه تنها بانوان بلكه مردان پا به جاي پاي هاجر، آن اسوه استقامت، ميگذارند و هفت بار در نقش آن بانو سعي بين صفا و مروه را انجام ميدهند و در اين تلاش توأم باشوق و ايمان بر او تأسي ميجويند. به احترام مادر و دامن پرمهر او، حجر اسماعيل به خانه خدا پيوسته و جزو طواف قرار دارد و به فتواي اكثر علما از جمله حضرت امام خميني طواف بر گرد خانه خدا بدون حجر اسماعيل مورد قبول نميباشد و باطل است.3 در صدر اسلام زنان در جبهههاي جنگ نقش حساسي داشتند و برخي به مداواي مجروحين ميپرداختند، در حماسه پرشور حسيني بانوان سهمي مهم را عهدهدار بودند. آنان گاهي در پس خيمهها و در مواقعي درون پرده و زماني در عرصه ميدان، رزمنده و نستوه، شجاعتهاي قابل تحسيني را از خود بروز دادهاند و تاريخ آن نهضت عظيم نشان داد كه زن هم ميتواند همپاي مردان و فداكارانِ صحنه نبرد، گام بردارد و به پيش رود و براي حفظ اسلام و صيانت از موازين قرآني و روايي مجاهدتي چشمگير و ثمربخش داشته باشد. امام خميني فرمودهاند: «... زن يك همچو موجودي است كه ميتواند با يك قدرت لايزال، يك قدرت شيطاني را بشكند. چنان كه زينب(س) ... در مقابل حكومتهاي جبار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد. زني كه در مقابل جباري ايستاد كه اگر مردها در برابرش نفس ميكشيدند همه را ميكشت، نترسيد و حكومت يزيد را محكوم كرد و به او گفت: تو آدم نيستي زن بايد يك چنين مقامي داشته باشد و زنهاي عصر ما بحمداللّه شبيه به همانها هستند ...».1حضرت سكينه دختر امام حسين(ع) ضمن خودسازي و حضور فعال در عرصههاي اجتماعي به مقامات علمي و ادبي دست يافت. از بانوان كربلا بايد به همسر زهير بنقين اشاره كرد كه چون قاصد امام حسين(ع) وي را براي ياري فرا خواند و او از رفتن امتناع كرد و گفت: بنا دارم با امام روبهرو نشوم، همسرش او را از سرگرداني و دو دلي بيرون آورد و به وي گفت: چرا خاموش نشستهاي و پاسخ فرزند رسول خدا(ص) را نميدهي و سرانجام او را براي لبيكگويي به نداي امام تشويق كرد و زهير را جزو فداكاران كربلا نمود و اين فرد با شهادت خويش در روز عاشورا به فيض بزرگي نايل گرديد.2به همين دليل حضرت امام خميني كه ديدگاههاي اصولي او همان برنامههايي است كه قرآن و عترت مطرح كردهاند، تأكيد داشتند «از دامن زن مرد به معراج ميرود» و سرّ اين نكته در آن است كه عواطف بانوان جاذبههاي خوبي به همراه دارد و در قويتر نمودن روحيه مردان و تشويق آنان براي برنامههاي حماسي و فرهنگي مؤثر است و پيشرفتهاي گوناگون جامعه با آن جاذبههاي عاطفي زن هم تقويت ميگردد و نيز حالت تعديل شدهاي را به خود خواهد داد، شدت و خشونتهايي كه مردان در برنامههاي اجتماعي از خود بروز ميدهند به وسيله رأفت زن كه جلوهاي از رحمت الهي است ملايم ميگردد و نيز هر گونه ركود و كندي در كارها ميتواند با حمايتهاي تشويقي و ايجاد انگيزه توسط زنان، به تحرك و پويايي و توسعه هدايتشده، تبديل گردد. عقلهاي آدميان چون دانههاي آجر بايد توسط اين ملاتهاي نرم، منسجم و متحد شوند تا بتوانند گره از مشكلات باز گشايند و در تسريع عمران و آباداني فكري و فرهنگي جامعه كوشا باشند. پس اسلام نه تنها زن را از صحنه اجتماع حذف نميكند بلكه او را براي فعاليتهاي زيربنايي و سازندگيهاي بنيادين به متن جامعه فرا ميخواند. يك خبرنگار آلماني از حضرت امام خميني پرسيد: تشيع در نظر كشورهاي غربي به عنوان عنصري محافظهكار در پيشرفت قلمداد شده است و زنان بر اساس قوانين آن از صحنه زندگي اجتماعي حذف ميشوند، امام خميني در جواب فرمودند: «تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگي اجتماعي طرد نميكند بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انساني خود قرار ميدهد ...»3* مرداب و سراب!؟
در طول قرون متمادي همان گونه كه بسياري از توصيهها و دستورات ديني توسط حكومتهاي غاصب، به بوته فراموشي سپرده شد يا آنكه به نفع افراد و گروهها آماج تحريف قرار گرفت، احكام مربوط به احياي ارزش زن و توجه به كرامتها و استعدادهاي ذاتي وي در معرض نسيان و غفلت و حتي برنامههاي تعمدي حذف و انحراف واقع شد و اين گونه آفات و علفهاي هرز به مرور ايام و با يك حركت خزنده صورت پذيرفت اما در قرون اخير به اسفانگيزترين وضع خود رسيد و مكاتب و جوامع گوناگون به حقوق راستين و جايگاه واقعي بانوان وقعي ننهادند و با حيلهها و مكايد عوامل جور و ستم اين قشر مؤثر و كارآمد از پايگاه ارشادي و تربيتي خود، به آن شكلي كه اسلام خواهان آن بود و موازين شرعي اجازه ميداد، كنار رفته و دچار پژمردگي و حرمان گشتند. و عزت كريمانه و گوهر گرانمايه به همراه آن تواناييها و لياقتهاي دروني كه ثمرات و بركات ارزنده و آموزندهاي به دنبال داشت از زنان سلب گرديد و ترديد و تزلزل در ذهن و روحشان رسوخ نمود. گرچه در مواردي با وجود چنين ضايعاتي آتش انقلاب و عصيان عليه چنين افكار موهوم و پوسيدهاي را زير خاكستر مظلوميتش مشتعل ميداشت. وقتي ناقوس ناهنجار دعوت غرب در جوامع اسلامي به صدا در آمد و آزادي و تساوق زنان را فرياد نمود، برخي از آنان كه تشنه فضايل و مكارم بودند به تصور آنكه چشمهاي شفابخش و جويباري جانبخش جاري گرديد اين سراب فناپذير و نجواي شيطاني فريبنده را، فريادي گوشنواز و مسيري براي رهايي خويش از آن همه رنج، نكبت و تحقير تلقي كرده و متأسفانه قليلي بدان دل سپردند اما در عمل و در عرصه آزمايش مشخص گرديد كه اين حركت چيزي جز محو ارزشهاي والا و به تحليل بردن گوهر عفاف نميباشد و پيامد و ارمغان آن خودباختگي و از خود تهي شدن ميباشد. در واقع حيلهگران در صدد آن بودند تا وظيفه انسانسازي را از بانوان گرفته و با اين ترفند جوامع را به انحطاط سوق دهند.زماني كه حركتهايي براي احقاق حقوق زنان در جهان پديد آمد، زورمداران به مقاومت برخاسته و با به انحراف كشيدن قيامهاي مزبور به اسم اعطاي آزادي زن او را بيشتر و سختتر به بند كشيدند و با بيرون كشانيدن او از محفل پرانس و صفاي خانواده و جدا كردن وي در فضاي آشفتهاي كه خود پديد آوردند، منافع اقتصادي و مطامع حيواني خويش را عملي ساختند. متأسفانه اين آزادي دروغين و ويرانساز در سرزمينهايي كه اكثريت آنان مسلمان بودند، اشاعه يافت و برخي زنهاي مسلمان به دام اين نيرنگ در غلطيدند و هويت اصيل و راستين خود را با غبار ابتذال پوشانيدند و آن مربيان جامعه و مادر مؤمنان كه مظهر تحقق آمال بشريت بوده و سنگ زيرين تمامي تكاملها و ارزشها هستند از اوج به حضيض رسيدند. زناني كه در موقعيت عطرآگين شكوفايي اسلامي به موقعيتي بالا دست يافتند و علاوه بر تدبير منزل و تربيت اولاد در امور سياسي و اجتماعي شركت ميكردند و در مراسم بيعت و تعيين رهبر در كنار مردان بودند و احقاق حق مينمودند، از منزلت عالي خود فاصله گرفتند و اندك اندك عادات و رسومات اجتماعي اقوام مختلف با شريعت درآميخت و زنان به زاويههاي تاريك رانده شدند و از رشد فرهنگي باز ماندند. در واقع بانوان، در كشورهاي اسلامي از يك سو مورد يورش افكار غربي قرار گرفتند و از سوي ديگر رسوم موهوم آنان را تحت فشار قرار داد و در اين برزخ پرزحمت، زخم زيادي بر روح و روان آنان وارد آمد كه به آساني التيامپذير نبود.* احياي هويت
امام خميني، آن روح قدسي و وارث راستين اجداد طاهرينش به احياي شخصيت و كرامت زن مسلمان همت گماشت. امام نيك ميدانست كه پيرايههاي بسته شده بر اسلام در خصوص حقوق زن و بياطلاعي برخي بانوان از مسايل اسلامي، موجب آن گرديد تا آنان تحت تأثير القائات فاسد و افكار مخرب قرار گيرند. ايشان نخست كوشيدند بينش اسلام ناب را در مورد زن بازگو كنند. مصاحبهها، سخنرانيها، پيامها، نامهها و رفتار عملي ايشان بيانگر توجه عميق و جدي امام به اين موضوع حياتي است. آن عالم عامل و امام خميني: تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگي اجتماعي طرد نميكند بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انساني خود قرار ميدهد.فقيه عارف در يكي از مصاحبههاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي فرمودند: «... در نظام اسلامي زن همان حقوقي را دارد كه مرد دارد. حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق رأي دادن، حق رأي گرفتن، در تمام جهاتي كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد ليكن هم در مرد مواردي است كه چيزهايي به دليل پيدايش مفسده بر او حرام است و هم در زن مواردي است كه به دليل اينكه مفسده ميآفريند حرام است. اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انسانيشان محفوظ باشد. اسلام خواسته است كه زن ملعبه دست مرد نباشد.»1در همان زمان تأكيد نمودند: «... زنان از نظر اسلام نقش حساسي در بناي جامعه اسلامي دارند و اسلام زن را تا حدي ارتقا ميدهد كه او بتواند مقام انساني خود را در جامعه باز يابد و از حد شيء بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدي است كه ميتواند در ساختمان حكومت اسلامي مسؤوليتهايي را به عهده بگيرد ...»2توجه حضرت امام به بانوان به دليل استفادههاي سياسي، كسب وجهه مردمي و برخي ملاحظات مقطعي و جلب نيرو نبود و از روي اعتقاد قلبي كه به نقش اين قشر در معماري جامعه داشت و با توجه و آگاهي عميق و عالي و همه جانبه از معارف ديني و بينش اسلام نسبت به زن سخن ميگفت و اينكه ميفرمود: «نقش زنان در عالم از ويژگيهاي خاصي برخوردار است. صلاح و فساد يك جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه ميگيرد، زن يكتا موجودي است كه ميتواند از دامن خود افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه بلكه جامعهها به استقامت و ارزشهاي والاي انساني كشيده شوند و ميتواند به عكس آن باشد ...»3 دقيقا نشأت گرفته از همين اعتقاد قلبي و عميق است. از جمله ميراث گرانبهايي كه از امام بازمانده اين است كه زن از حالت مصرفزدگي و بردگي بيرون آمد و هر نكتهاي كه در باره بانوان در جنبههاي اخلاقي، تربيتي و حقوقي بيان ميكردند، در كردار و اخلاق ايشان قابل مشاهده بود. امام به زن با نظر روشنبينانه و واقعگرايانه نگريست و البته بيانات ايشان در اين باره جداي از آنچه در اسلام و سنت پيامبر(ص) و معصومين(ع) آمده نيست، امام اختلاف زن و مرد را در شؤونات فرعي و عرضي ميديد و از اينكه اين قدر بر زن ضرباتي وارد شده كه در مواقعي نميتواند ماهيت واقعي خودش را بروز دهد، رنج ميبرد. آن حصر و تقسيم موهومي را كه بين زن و مرد حاكم بود، از ميان برداشت. تا آنجا كه حتي آنان را پيشرو شمرد: «زنان جلوتر از مردان هستند چون هم مسؤوليت بيرون از خانواده را به عهده داشتند كه بايد در تظاهرات شركت ميكردند و هم مسؤوليت داخل خانواده را.»4امام در صدد آن بودند كه بر اساس سنت رسول اكرم(ص) به زن هويت اصيلي بدهند. به اين صورت كه در عين حال كه به عنوان همسر و مادر عامل اصلي تشكيل خانواده است، از ديگر تواناييهايش نيز استفاده شود. تأكيدشان بر اين بود كه زنان هم بايد چون مردان به اسلام خدمت كنند و به اندازه وسعشان در صحنه باشند. خانم مرضيه حديدچي (دباغ) ميگويد وقتي در نجف خدمت امام رسيدم و تكليف خودم را پرسيدم، فرمودند: بمانيد تا انقلاب پيروز شود، همه با هم برميگرديم. چون سؤال كردم كه آيا اجازه ميدهند در كنار خواهران و برادران فلسطين با غاصبان بجنگم، فرمودند: هر كجا كه ببينيد براي اسلام مفيد است و ميتوانيد خدمت كنيد، تكليف است.برخورد امام با همسرش حفظ كرامت زن را به خوبي نشان ميداد، احترام خاصي بر او قايل بود و ايشان را در اموراتشان آزاد امام خميني: در نظام اسلامي زن همان حقوقي را دارد كه مرد دارد. حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق رأي دادن، حق رأي گرفتن، در تمام جهاتي كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد. اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انسانيشان محفوظ باشد. اسلام خواسته است كه زن ملعبه دست مرد نباشد.ميگذاشت. روزي كه همسر امام مهمان خصوصي داشت، ميآمد از ايشان اجازه ميگرفت و ميگفت: امروز ميتوانم به اين قسمت بيايم و غذا بخورم؟ يا اينكه: ميتوانم بيايم و داخل حياط قدم بزنم؟ و به اين ترتيب نظر اسلام را در برخورد با زن عملاً به اطرافيان آموزش ميداد.1در انديشه امام خميني حقوق فراموش شده زن احيا ميگردد اما با وجود آنكه ايشان از ديانت سخن ميگويد، زن صاحب حق تعيين سرنوشت ميشود نه آنكه مكلفي باشد كه از بالا دستوراتي را برايش تعيين كنند و او مجبور به اطاعت محض و بدون بصيرت باشد. در واقع امام تأكيد مينمايد كه زن حق دخالت در عرصه زندگي را دارد. در رساله حقوق امام سجاد(ع) از جمله حقوق بيان شده، حق همسر است كه آن فروغ فروزان امامت فرمودهاند: زن نعمتي از جانب خداست و حفظ و احترامش لازم و نيز او آرامبخش، انيس و نگهدار است و هر يك از مرد و زن نعمتي براي ديگري ميباشد كه بايد خداوند را به خاطر آن سپاس گفت. امام هم در وصيتنامه الهي سياسي خويش خاطرنشان ساخته است: «ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنههاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آن در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند ...1ـ سوره حجرات، آيه 13.
1 ـ جزوه مظلوميت زن در طول تاريخ، ص17.
1 ـ روزنامه جمهوري اسلامي، 24 آذر 1371.
1 ـ مجله پانزده خرداد، خرداد ـ تير1370، شماره دوم، ص33 ـ 34.
2 ـ در اين مورد به كتاب «نقش زنان در تاريخ عاشورا» از دكتر علي قائمي مراجعه فرماييد.
2 ـ همان، ص35.
2 ـ سوره
2 ـ سوره تحريم، آيه 11.
3 ـ همان.
3 ـ نك: تحريرالوسيله امام خميني(ره)، ج اول، ص423.
3 ـ مجله راه زينب، ش38، اول ارديبهشت 1360، ص5.
3 ـ سوره نحل، آيه 97.
4 ـ پا به پاي آفتاب، ج اول، ص203، 204.
4 ـ سوره احقاف، آيه 14.