در آستان امامان (علیهم السلام): آداب زیارت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آستان امامان (علیهم السلام): آداب زیارت - نسخه متنی

سید احمد خاتمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در آستان امامان عليهم السلام (2)

آداب زيارت

حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمى

در مقاله گذشته گفتيم كه جامع‏ترين متن امام‏شناسى، زيارت جامعه است كه در آن به بيش از دويست و پنجاه ويژگى از ويژگى‏هاى برجسته امامان (ع) اشاره شده است.

كوتاه سخنى پيرامون زيارت و نقش آن در مقاله ذكر شد. اينك در اين مقاله به شرح مدخل زيارت جامعه كه پيرامون «آداب زيارت‏» است مى‏پردازيم:

آداب زيارت

موسى بن عبدالله نخعى گويد: به امام هادى عليه السلام عرض كردم زيارتى به من ياد دهيد كه جامع بوده و براى زيارت هر كدام از شما از آن استفاده كنم.

امام هادى (ع) قبل از آن كه متن زيارت را تبيين كند نكاتى را متذكر شدند كه همان آداب زيارت است:

1- توقف و تامل

اولين نكته در باب آداب زيارت آن است كه به هنگام رسيدن به حرم معصوم (ع) بايد توقف و درنگ كرد:

فقال عليه السلام: «اذا سرت الى الباب فقف... هنگامى كه به درگاه مرقد رسيدى توقف كن‏» .

راز اين توقف چيست؟

توقف براى فهميدن آن جايگاه ويژه است، براى آن است كه زائر بداند كجا آمده است؟ و به زيارت چه شخصيتى بزرگ نائل شده است؟ توقف كردن براى آن است كه زائر بداند اينجا نه خانه‏اى معمولى و نه قبرى معمولى است. اينجا وادى مقدس است «فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى‏» (1) كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس «طوى‏» هستى. بايد حريم سرزمين مقدس را حفظ كرد. بايد با نهايت‏خضوع در سرزمين مقدس وارد شد و در آوردن كفش از پا جلوه‏اى از اين خضوع است. بايد در وادى مقدس تمام تعلقات را كنارى گذاشت و تنها به عظمت صاحب آن انديشيد. در برخى روايات آمده است:

«فاخلع نعليك اى خوفيك: خوفك من ضياع اهلك و خوفك من فرعون‏» منظور از فاخلع نعليك اين است كه دو ترس و وحشت را از خود دور كن خوف از اين كه خانواده ات كه مورد علاقه تو است در اين بيابان از بين برود و خوف از فرعون. (2)

و چه وادى مقدس‏تر از جائى كه پيكر معصوم را در خود جاى داده است. جعبه‏اى چند ساعتى پيامبر خدا موسى (ع) را در خود جاى داده بود آن چنان قداست‏يافته بود كه سمبل آرامش بنى‏اسرائيل شده بود. «و قال لهم نبيهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم‏» (3) و پيامبر آنها به آنها گفت نشانه حكومت او اين است كه «صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد كه مايه آرامش شما از سوى ذات مقدس بارى تعالى خواهد شد...

در روايتى از ابن عباس آمده است كه:

«تابوت همان صندوقى بود كه مادر موسى او را در آن گذاشت و به دريا افكند و به هنگامى كه به وسيله عمال فرعون از دريا گرفته شد و موسى را از آن بيرون آوردند. همچنان در دستگاه فرعون نگاهدارى مى‏شد و سپس به دست‏بنى‏اسرائيل افتاد، بنى‏اسرائيل اين صندوق خاطره‏انگيز را محترم مى‏شمردند و به آن تبرك مى‏جستند.» (4)

وقتى كه يك صندوقى كه ساعاتى پيامبر خدا موسى (ع) را در خود جاى داده چنين جايگاهى مى‏يابد، بى‏ترديد مكانى كه معصوم (ع) را در خود جاى داده است از قداستى ويژه برخوردار است و بايد حريم آن حفظ گردد.

بايد به هنگام زيارت درنگ كرد با تامل وارد شد تا اين باور در جان انسان بشكفد كه اينجا خانه‏اى است كه خداوند اراده كرده است كه عظيم بماند.

در روايتى از ابوه حمزه ثمالى (كه از ياران خوب چهار امام معصوم عليهم السلام بوده و مورد ستايش فراوان آن حضرات قرار گرفته است) (5) روايت‏شده است كه سالى امام باقر عليه السلام به حج مشرف شدند. همان سال هشام بن عبدالملك هم آمده بود. مردم براى عرض ادب، خدمت امام باقر (ع) هجوم مى‏آوردند، عكرمه كه از تابعين بوده و خود را فقيه مى‏دانست گفت: «من هذا عليه سيماء زهرة العلم؟ لاجربنه؟»

اين كيست كه از چهره‏اش نور علم تابش دارد من او را مورد آزمايش قرار خواهم داد.

«فلما مثل بين يديه ارتعدت فرائصه واسقط فى يد ابى جعفر (ع) و قال يابن رسول الله لقد جلست مجالس كثيرة بين يدى ابن عباس و غيره فما ادركنى ما ادركنى آنفا فقال له ابوجعفر (ع) ويلك يا عبيد اهل الشام انك بين يدى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه‏» (6)

هنگامى كه مقابل امام باقر عليه السلام قرار گرفت تمام بدنش به لرزه افتاد و در مقابل امام (ع) به زمين افتاد و گفت پسر پيغمبر! من در مجالس فراوان در خدمت‏بزرگانى چون ابن عباس و ديگران بودم، آنچه اينجا برايم پيش آمد هيچ جاى ديگرى پيش نيامده بود. امام باقر (ع) فرمودند: واى بر تو اى بنده كوچك اهل شام! تو در خانه‏اى هستى كه خداوند به رفعتش و ذكر اسم الهى در آن اجازه داده است. اين روايت گوياى آن است كه گرچه قدرت و حكومت و اقتدار در دست‏حكام جور بود و اهل بيت مظلوم و مقهور بودند ولى ائمه (ع) در سويداى دلها جاى داشتند. در زمان امام سجاد (ع) هم سالى هشام به حج آمده بود و مشاهده كرد كه با تمام تشريفات و تعلقاتش مورد توجه كسى نيست اما ناگهان شخصى با پيكر ضعيف ولى با دنيائى از عظمت وارد شد و مورد توجه و احترام همه قرار گرفت. هشام با اينكه امام سجاد (ع) را مى‏شناخت‏براى تحقير امام پرسيد: اين كيست؟ فرزدق شاعر متعهد اهل بيت (ع) به خروش آمد و فى البداهه شعرى بلند در نهايت فصاحت و بلاغت، در مدح امام سجاد و خاندانش سلام الله عليهم سرود كه اشاره به ابياتى از آن خالى از لطف نيست:




  • هذا الذى تعرف البطحاء وطاته
    هذا ابن فاطمة ان كنت جاهله
    لولا التشهد كانت لاءه نعم
    ان عد اهل التقى كانوا ائمتهم
    او قيل من خير اهل الارض قيل هم (7)



  • ما قال لا قط الا فى تشهده
    والبيت‏يعرفه والحل والحرم
    بجده انبياء الله قد ختموا
    او قيل من خير اهل الارض قيل هم (7)
    او قيل من خير اهل الارض قيل هم (7)



اين كسى است كه سرزمين بطحاء جاى پايش را مى‏شناسد، خانه خدا او را مى‏شناسد، و نيز حل و حرم، هرگز در برابر محرومى «لا» نگفته است. تنها «لا» او در تشهد است «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له‏» و اگر تشهد نبود اين لا را هم نمى‏گفت. اگر اهل تقوا شمرده شوند اهل بيت امامان آنها هستند و اگر پرسيده شود بهترين اهل زمين چه كسانى هستند گفته مى‏شود ايشان.

و در روايتى ديگر آمده است كه قتاده كه او نيز از تابعين محسوب مى‏شود شرفياب حضور امام باقر (ع) شد، بين حضرت و قتاده سخنانى رد و بدل شد تا آنكه قتاده گفت :

«اصلحك الله والله لقد جلست‏بين يدى الفقهاء و قدامهم فما اضطرب قلبى قدام واحد منهم ما اضطرب قدامك. فقال ابوجعفر عليه‏السلام: اتدرى اين انت؟ بين يدى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه.» (8)

قتاده در خطاب به امام عليه السلام گفت: به خدا قسم من در مقابل فقهاى زيادى قرار گرفتم ولى هيچ گاه به شكلى كه اينجا مضطرب شدم مضطرب نشده بودم.

امام عليه السلام در پاسخ فرمودند: آيا مى‏فهمى كجا ايستاده‏اى؟

در خانه‏اى ايستاده‏اى كه خداوند اجازه رفعت آن و يادآورى اسمش را در آن خانه داده است. بنابراين اولين وجه توقف در درگاه امامان به هنگام زيارت حرم آنها تامل و درنگ در عظمت موقف است.

از ديگر وجوه درنگ و تامل، توجه به اين نكته است كه اين جايگاهها، مزار ملائكة الله هستند. در اين مورد روايات فراوانى هست كه آنها را در فراز مختلف الملائكة بررسى خواهيم كرد و در اين جا تنها يك حديث را مى‏آوريم:

«عن داود الرقى قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: ما خلق الله خلقا اكثر من الملائكة و انه لينزل من السماء كل مساء سبعون الف ملك يطوفون بالبيت ليلتهم حتى اذا طلع الفجر انصرفوا الى قبر النبى (ص) فسلموا عليه ثم ياتون قبر اميرالمؤمنين (ع) فيسلمون عليه ثم ياتون قبر الحسن بن على (ع) فيسلمون عليه ثم ياتون قبر الحسين (ع) فيسلمون عليه ثم يرجعون الى السماء قبل ان تطلع الشمس...» (9)

«داود رقى‏» از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه ايشان مى‏فرمودند: خداوند مخلوقى را بيش از فرشته‏ها خلق نكرده است و همانا هر روز عصر هفتاد هزار فرشته از آسمان نازل مى‏شود كه شب را به طواف كعبه مى‏گذرانند، هنگام طلوع فجر به سمت قبر پيامبر مى‏روند و بر او سلام و تحيت مى‏فرستند، سپس در بارگاه اميرالمؤمنين (ع) حاضر شده و بر او تحيت مى‏فرستند. سپس بر مزار امام حسن (ع) و امام حسين (ع) حاضر شده و بر آنان سلام مى‏فرستند، سپس قبل از طلوع آفتاب به آسمان مى‏روند...»

از ديگر وجوه توقف و تامل، كسب اجازه براى داخل شدن است. چرا كه در قرآن آمده است: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤذن لكم...; (10) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد داخل خانه‏هاى پيامبر نشويد مگر اين كه به شما اجازه داده شود.»

در برخى روايات هست اگر هنگام ورود به حرم معصوم، قلب به طپش بيفتد، اشك جارى شود و عظمت معصوم به چشم آيد، اذن ورود داده شده است.

از اين بيان معلوم مى‏شود كليد اذن دخول در حريم الهى و حريم ملكوت، اشك است. اگر به كسى توفيق اشك داده شود، اگر كسى در دعا و مناجات اشك چشمش جارى شد، معلوم است ذات مقدس ربوبى، عنايت ويژه‏اى به او كرده و به او اذن ورود داده شده است.

2- گفتن شهادتين

دومين ادب به هنگام ورود در مزار امامان (ع) گفتن شهادتين است.

«و اشهد الشهادتين‏» و شهادتين را (يعنى اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله «ص‏») را بگو، علت گفتن شهادتين چيست؟

شايد وجهش اين باشد كه مبادا به وادى غلو بيفتيم و امامان (ع) را از حريم بندگى به حريم ربوبيت‏يا نبوت ببريم كه اين خلاف شان ائمه (ع) است، كه بحث مفصل غلو خواهد آمد.

3- غسل

سومين ادب زيارت، «غسل‏» قبل از زيارت است:

«و انت على غسل; در حالى كه تو براى زيارت غسل كرده‏اى‏»

از آداب زيارت، غسل است. از مجموع روايات اين نكته را مى‏توانيم استفاده كنيم كه طهارت ظاهر در طهارت باطن تاثير دارد و طهارت ظاهر در حقيقت زمينه طهارت باطن است. منتهى نه صرف شستن و صابون زدن و... بلكه به قصد قربت‏خود را طاهر كردن مى‏تواند زمينه تاثير روحى و معنوى باشد.

4- ذكر تكبير

ديگر ادب زيارت گفتن الله اكبر قبل از ورود در زيارت است «فاذا دخلت و رايت القبر فقف و قل الله اكبر الله اكبر ثلاثين مرة‏»

وقتى وارد حرم شدى و چشمت‏به قبر معصوم افتاد بايست (تامل كن تا آمادگى بيشتر براى عرض ادب پيدا كنى) و سى مرتبه ذكر الله اكبر را تكرار كن.

نكته قابل توجه اين است كه صد مرتبه تكبيرى كه قبل از زيارت گفته مى‏شود بايد به تدريج و در سه مرحله گفته شود.

راز گفتن تكبير و شهادتين قبل از زيارت چيست؟ پاسخ آن است همان طور كه قبلا اشاره شد در اين زيارت مقامات بلندى براى حضرات معصومين (ع) ذكر شده است و چه بسا زائر به علت‏سطحى نگرى در وادى هولناك غلو بيفتد. اين اذكار در حقيقت جهت آمادگى زائر و پيشگيرى از افتادن در آن وادى خطرناك است.

غلو چيست؟

اين مسئله بسيار مهم از جهتى مربوط به كلام است و از جهتى ديگر مربوط به فقه. آن چه مربوط به فقه است آن است كه مرحوم سيد در عروه گويد: «لا اشكال فى نجاسة الغلاة والخوارج والنواصب; جاى هيچ گونه شبهه و اشكالى در نجاست غلاة و خوارج و نواصب نيست‏» . سيد اين سخن را از صاحب جواهر برگرفته است.

اين روش اعتدالى مكتب تشيع است. اعتدال يعنى اين! به همان ميزانى كه نواصب يعنى دشنام دهندگان به اهلبيت محكومند آنان هم كه امامان را در حد خدايى و پيامبرى بالا مى‏برند آنها هم محكومند، هر دو كافر و نجس‏اند. شيعه در همه عصرها در اعتقادات، اخلاق، اعمال از افراط و تفريط به دور است.

اما جهتى كه مربوط به علم كلام است اين است كه غلو چيست؟ غلو عبارت است از اعتقاد به ربوبيت پيامبر (ص) يا ائمه (ع) و اعتقاد به اين كه آنان مستقلا خالق و رازق‏اند و يا اعتقاد به نبوت امامان. اينگونه اعتقاد در حقيقت نفى الوهيت رب يا شريك قائل شدن براى او و نفى نبوت و خاتميت نبى اكرم (ص) است.

البته اين نكته را نبايد ناگفته گذاشت كه اين اعتقاد كه خالق هستى خداوند است و او اختيارات ويژه‏اى در اين جهان و آن جهان به پيامبر (ص) و امامان (ع) واگذار كرده است، اين نه تنها غلو و شرك نيست‏بلكه عين توحيد است، آن چنان كه درباره حضرت عيسى (ع) مى‏خوانيم كه او فرمود: «اني اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن الله وابرى‏ء الاكمه والابرص واحيي الموتى باذن الله‏» (11) من از گل، مجسمه پرنده‏اى ساخته و بر آن نفس قدسى بدمم تا به امر خدا مرغى گردد و كور مادرزاد و مبتلاى به پيسى را به امر خدا شفا دهم و مردگان را به امر خدا زنده كنم‏»

اين اعتقاد نه تنها غلو نيست كه عين اعتدال است. ما خالق جهان هستى را ذات مقدس ربوبى مى‏دانيم و معتقديم كه خداوند آن چنان كه ملائكه را مدبرات امر قرار داده «والمدبرات امرا» (12) به معصومين (ع) هم مرحله‏اى از اين تدبير را به اذن خودش تفويض كرده است.

بنابراين اعتقاد به مقامات فوق العاده براى امامان (ع) غلو نيست. اعتقاد به اين كه خداوند اين گلهاى معطر جهان هستى را برگزيده و از هرگونه نقصى مبرا كرده است، غلو نيست چرا كه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم‏تطهيرا» (13) خداوند چنين مى‏خواهد كه هرگونه پلشتى و زشتى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند.» اعتقاد به عصمت از اشتباه و خطا، گناه و عصيان، عين اعتدال در اعتقاد است نه غلو.

5- حفظ متانت و وقار

ديگر ادب زيارت ورود به حرم معصوم (ع) با متانت و وقار است «ثم امش قليلا و عليك بالسكينة والوقار...»

سپس در حالت آرامش و وقار كمى راه برو.

فرق بين سكينه و وقار را چنين نقل كرده‏اند كه سكينه آرامش و طمانينه قلبى است و وقار آرامش بدنى. در حرم معصوم (ع) هر دو لازم است هم آرامش قلبى، هم وقار.

وقار نشانه ادب و احترام است وقتى كسى بر بزرگى وارد مى‏شود سعى مى‏كند حريمش را حفظ كرده با وقار باشد. بايد باور كنيم كه زيارت امام معصوم همان زيارت امام زنده است و همان رفتارى كه در زمان حيات امام انسان بايد داشته باشد، بايد همان را به هنگام زيارت آنها داشته باشد.

براين اساس رفتارهاى غير مؤدبانه در حرم معصوم (ع) مثل فرياد زدن، دويدن، سيگار كشيدن و... در شان آن برگزيدگان جهان هستى نيست. «يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى‏» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صداى خود را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد. اين ادب را بايد در هر جهت رعايت كرد.

6- نزديك شدن به قبر معصوم (ع)

ديگر ادب زيارت نزديك شدن به قبر معصوم است «و قارب بين خطاك...» و گامهايت را كوتاه بردار.

شايد راز آن اين باشد كه براى هر قدمى كه در اين مسير برداشته مى‏شود ثوابهاى فراوان نوشته مى‏شود، همانند همان كه در نماز جماعت داريم.

در شان نزول آيه 12 سوره يس «انا نحن نحيي الموتى ونكتب ما قدموا وآثارهم وكل شى‏ء احصيناه في امام مبين‏» ما مردگان را زنده مى‏كنيم و آنچه را پيش فرستاده‏اند و تمام آثار آنها را مى‏نويسيم و همه چيز را در كتاب مبين احصاء كرده‏ايم، آمده است كه قبيله بنوسلمه در نقطه دوردستى از شهر مدينه قرار داشتند، تصميم گرفتند به نزديكى مسجد پيامبر (ص) نقل مكان كنند، آيه فوق نازل شد... پيامبر به آنان فرمود «ان آثاركم تكتب‏» آثار شما «گامهاى شما به سوى مسجد» در نامه اعمالتان نوشته خواهد شد (و پاداش خواهيد گرفت) هنگامى كه بنوسلمه اين سخن را شنيدند صرف نظر كردند و در جاى خود ماندند. (14)

بنابراين گام‏هاى كوتاه سبب مى‏شود تا زائر از فيض و ثواب بيشترى بهره‏مند گردد. گام‏هاى كوتاه و حركت آرام از لحاظ روانى نيز مؤثر بوده و باعث تمركز حواس و توجه و دقت نظر بيشتر مى‏شود.

نكته دوم اين كه مى‏فرمايد: «سپس به قبر نزديك شو» ، از اين فراز استفاده مى‏شود كه انسان در حرم معصوم (ع) هرچه به قبر نزديك‏تر شود زمينه جذب توفيقات و بركات الهى برايش آماده‏تر مى‏شود.

با الهام از اين فراز مى‏توان گفت كه در زيارت هرچه ممكن است‏بايد به مرقد مطهر معصوم (ع) نزديك شد چرا كه آنجا تاثير و گيرندگى بيشتر وجود دارد.

1. طه، 12.

2. تفسير نورالثقلين، ج‏3، ص‏373.

3. بقره، 248.

4. تفسير نمونه، ج‏2، ص‏174

5. در روايتى از امام رضا (ع) رسيده است كه ابوحمزه ثمالى در زمان خودش مانند لقمان در زمان خود بود.

در روايت ديگر آمده است همانند سلمان در زمان خود بود نام او ثابت‏بن دينار است در سال 150 هجرى از دنيا رفته است. (منتهى المقال ج‏2، ص‏191 تا ص‏197)

6. مناقب ابن شهر آشوب، ج‏4، ص‏182; بحارالانوار، ج‏41، ص‏258.

7. مناقب ابن شهر آشوب، ج‏4، ص‏167.

8. تفسير نورالثقلين، ج‏3، ص‏609.

9. بحارالانوار، ج‏97، ص‏117، ص‏17.

10. احزاب، 53.

11. آل عمران، 49.

12. نازعات، 5.

13. احزاب 23.

14. الميزان، ج‏17، ص‏20; تفسير نمونه ج‏18، ص‏335.

/ 1