تعريف منطقى شرك در عبادت (1) - تعریف منطقی شرک در عبادت (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعریف منطقی شرک در عبادت (1) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعريف منطقى شرك در عبادت (1)

گروهى از طلاب رشته تخصصى كلام اسلامى

از آن‏جا كه شرك در عبادت از بحثهاى كليدى در فهم بسيارى از مسائل مربوط به توحيد و شرك است، در اين مقاله كوشش شده است كه واژه‏ى پرستش وحقيقت و مفهوم آن از ديدگاه قرآن به صورت منطقى تعريف و تحليل گردد. (×)

عبادت در لغت

دركتابهاى معروف لغت‏براى عبادت معانى مختلفى ذكر شده كه نمى‏توانند تفسيرى حقيقى از عبادت در اختيار ما قرار دهند.

1. لسان العرب: اصل العبودية: الخضوع و التذلل.

2. مفردات راغب: العبودية: اظهار التذلل وا لعبادة ابلغ منها لانها غاية التذلل.

3. قاموس المحيط: العبادة: الطاعة.

4. مقاييس اللغة: العبد له اصلان كانما متضادان و الاول من ذينك الاصلين يدل على لين و ذل‏والاخر على شدة و غلظ و من الباب الاول البعير المعبد المهنوء بالقطران و هذا ايضا يدل على ما قلناه لان ذلك يذله و يخفض منه....

5. مصباح المنير: العبادة هي الانقياد والخضوع.

6. صحاح اللغة: اصل العبودية الخضوع و الذل.

تعريفى كه صاحب قاموس المحيط از عبادت به دست داده العبادة الطاعة خالى از مناقشه نيست; زيرا طاعت‏به معنى موافقت امر است و بين عبادت و موافقت امر، نسبت تساوى برقرار نيست; زيرا گاهى چيزى موافق با امر بوده ولى عبادت شمرده نمى‏شود.

صاحب مجمع البيان آورده است:

«و قول من قال ان العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بان الطاعة موافقة الامر و قد يكون موافقا لامره ولا يكون عابدا له الا ترى ان الابن يوافق امر الاب ولا يكون عابدا له و كذلك العبد يطيع مولاه ولا يكون عابدا له بطاعته اياه و الكفار يعبدون الاصنام ولا يكونون مطيعين لهم اذ لا يتصور من جهتهم الامر». (1)

و اما آيا مطلق تكريم و خضوع و تذلل، عبادت مى‏باشد چنان‏كه در ساير كتب لغت آمده يا نه؟ ما در قسمت دوم همين نوشتار در ضمن بررسى آراى وهابيون عدم صحت اين كلام را روشن خواهيم كرد.

مفهوم عبادت در قرآن

براى عبادت،تعاريف متعددى شده است. در اين قسمت‏با ذكر مهمترين آنها، به بررسى آن از ديدگاه قرآن مى‏پردازيم:

1. تعرف اول:

«عبادت، عبارت است از: خضوع لفظى يا عملى كه ناشى از اعتقاد مخضوع له مى‏باشد».

فخر رازى ذيل قول خداوند: «لقد ارسلنا نوحا الى قومه يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره‏» (مؤمنون/23)مى‏گويد:

نوح ابتدا گفته:«خدا را عبادت كنيد» و سپس گفته «اله ديگر غير از او موجود نيست‏»، و عبارت دوم به منزله‏ى علت‏براى عبارت اول است; زيرا وقتى الهه‏ى ديگرى براى آنها نباشد هرچه از سود و نيكى و خوبى ولطف به آنها مى‏رسد از ناحيه‏ى خدا خواهد بود و نعمتهاى غير متناهى مستلزم نهايت تعظيم مى‏باشد وعبادت خدا به دليل علم به اين‏كه غير از او اله ديگرى موجود نيست، واجب شده است. (2)

و در ذيل آيه شريفه:«اني انا الله لا اله الا انا فاعبدني‏» (طه/14)مى‏گويد:

«فاء در «فاعبدني‏» دلالت مى‏كند بر اين‏كه عبادت خدا به دليل الوهيت او واجب شده است‏». (3)

علاوه بر اين دو آيه، آيات متعدد ديگرى دلالت‏بر صحت تفسير مذكور مى‏كند. از اين آيات، علاوه بر اين‏كه فهميده مى‏شود كه ملاك معتبر در عبادت، اعتقاد به الوهيت مخضوع له مى‏باشد، مطلب ديگرى نيز قابل استفاده است و آن اين كه عرب جاهلى در زمان نزول قرآن معتقد به الوهيت‏بت‏ها بوده‏اند و بر اين مطلب آيات ديگرى نيز شهادت مى‏دهند از جمله:

1.«الذين يجعلون مع الله الها آخر فسوف يعلمون‏» (حجر/99).

2. «واتخذوا من دون الله آلهة ليكونوا لهم عزا» (مريم/81).

3.«ائنكم لتشهدون ان مع الله آلهة اخرى‏» (انعام/19).

علامه طباطبايى ذيل آيه شريفه:«يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره‏» (اعراف/59)،مى‏گويد:

مفاد اين آيه‏ى شريفه دعوت به سوى پرستش خدا و ترك پرستش آلهه غير خداوند است. چون وثنى‏ها غير خدا از ملائكه و جن و مقدسين را مى‏پرستيدند و براى آنها دعوت الوهيت مى‏كردند يعنى آنها را معبود مى‏دانستند نه خدا را، و جمله‏ى: «ما لكم من اله غيره‏»، در معناى اين است كه فرموده باشد:«براى شما معبودى غير از خدا نيست چون غير خدا ربى كه مدبر عالم و امور شما باشد نيست تا او را به اميد خيرش و ترس از غضبش بپرستيد».

و در ذيل آيه شريفه:«لا اله الا انا فاعبدني‏» (طه/14)مى‏فرمايد:

«عبادت خداوند را متفرع بر وحدانيت‏خالق و مربى دانسته و مى‏فرمايد: چون خداى متعال كسى است كه هرچيزى از او آغاز و قايم به وجود او و منتهى به اوست پس ديگر جا ندارد كه كسى جز براى او خضوع عبادتى بكند پس اوست الله معبود به حق‏و اله ديگرى غير از او نيست، و لذا امر به عبادت را متفرع بر اين حقيقت نموده است و فرموده:«فاعبدني‏».

حاصل سخن آن‏كه بعضى از آيات قرآنى، وكلمات مفسران بر وجود رابطه ميان الوهيت و عبادتى دلالت دارند و اين‏كه تحقق عبادت بستگى به اين دارد كه مخضوع‏له را اله بدانيم.

و اما اين‏كه معناى اله و ملاك الوهيت چيست، در قسمت دوم مشروحا به آن پاسخ خواهيم داد.

2. تعريف دوم عبادت:

«عبادت، عبارت است از: خضوع در مقابل كسى كه معتقديم مالك شانى از شئون وجود وحيات مى‏باشد».

مقصود از مالكيت كه در تعريف اخذ شده است مطلق مالكيت نيست; زيرا اعتقاد به مالكيت قانونى و اعتبارى هرگز موجب نمى‏شود تا خضوع در مقابل آن، عبادت محسوب شود; زيرا بشر دوران بردگى فردى را كنار گذاشته و در عصر بردگى اجتماعى زمان حال، امتثال اوامر حاكمان را عبادت نمى‏شمرد. پس مقصود از اين مالكيت در اينجا حقيقى است كه منشا آن، امور زير مى‏باشد: (4)

1. گاهى فرد به خاطر خالق بودن متصف به مالك بودن مى‏شود و به دين جهت‏خداوند مالك حقيقى جهان است; چرا كه خالق جهان و انسان است و لذا قرآن تمام موجودات با شعور را عبد خداوند مى‏داند و خداوند را توصيف به مالك حقيقى مى‏كند; زيرا همه‏ى آنها را خداوند خلق كرده است:

«ان كل من في السماوات والارض الا آتى الرحمن عبدا» (مريم/93).

و به همين جهت‏بندگان را امر به عبادت مى‏كند و خالق بودن خويش و پروردگارى ذاتش را علت لزوم عبادت بندگان مى‏داند:

«يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم‏» (بقره/21).

«ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شي‏ء فاعبده‏» (انعام/102).

2. گاهى ذاتى متصف به مالكيت مى‏شود از جهت اين‏كه رازق و محيى و مميت است. قرآن كريم نظر بشر را جلب مى‏كند به مالكيت‏خدا نسبت‏به رزق انسانى و اين‏كه حيات و ممات او به دست‏خداست، تا اين نكته را بفهماند كه فقط خدا مستحق پرستش است: «الله الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم‏» (روم/40).

«هل لكم مما ملكت ايمانكم من شركاء فيما رزقناكم‏» (روم/28).

3. گاهى ذاتى متصف به مالكيت مى‏شود; زيرا مغفرت و شفاعت‏به دست اوست:«قل لله الشفاعة جميعا» (زمر/44)،«من يغفر الذنوب الا الله‏»(آل عمران/135).

در قرآن آيات متعددى وجود دارد كه دلالت‏بر صحت تفسير مذكور مى‏كند:

سيد قطب ذيل آيه:«يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم‏» (بقره/21)، آورده است:«اين آيه پيامى است‏به همه‏ى مردم براى اين‏كه عبادت كنند كسى را كه همه‏ى آنها و انسانهاى قبل از آنها را خلق كرده است. آن خدايى كه در القيت‏يكتاست واجب است كه در پرستش هم يكتا باشد». (5)

صاحب تفسير «كاشف‏» ذيل آيه شريفه:«ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شي‏ء فاعبدوه‏» (انعام/102)،مى‏گويد:

«خطاب، متوجه مشركان است و معناى آيه اين است كه خداوند مستجمع صفات وحدانيت مى‏باشد و خلقت عالم و تدبير همه‏ى امور به دست اوست; بنابر اين شايسته است كه جز او هيچ‏كس عبادت نشود». (6)

و صاحب تفسير «كشاف‏» ذيل همين آيه مى‏گويد:

«جمله‏ى «فاعبدوه‏» مسبب از جمله‏ى ماقبل است‏بدين بيان كه: هر آن‏كس كه اين صفات را دارد فقط او سزاوار پرستش است پس او را عبادت كنيد و غير از او را نپرستيد». (7)

/ 4