برخي در استدلال برهان شبه لمي توهم کرده اند که استدلال آن به برهان اني متکي است؛ زيرا در آن يک معلول فرض ميشود که از طريق علم به آن علت ثابت ميشود و آن همان برهان انّي است. به نظر ميرسد به لحاظ منطقي، اگر بنا باشد وجود خداوند توسط برهان شبه لمّ ثابت شود، بايد پذيرفته شود وجود خداوند و يک امر ديگر، دو معلول يک علت ثالث هستند که ابتدا به وسيله آن امر ديگر، وجود آن علت ثالث ثابت ميشود (برهان اني) و سپس وجود آن علت ثالث بر وجود معلول دوم که همان وجود ذات حق باشد دلالت ميکند (برهان لمي)، (فرامرز قراملکي، همان: ص 123)؛ اما اين شبهه از عدم دقت در وجه استدلال برهان شبه لمي سرچشمه ميگيرد؛ زيرا همان طور که گفته شد، در آن حد وسط برهان، نه معلول است تا به برهان انّي ملحق شود و نه حد وسط، علت خارجي است تا گفته شود خداوند علت بردار نيست؛ بلکه حد وسط خود واجب الوجود، اما مرتبه ضعيف آن است. نکته قابل اشاره اين که اصل وجود ممکن و مادي با وجود واجب الوجود تفاوتي ندارد که در فلسفه از آن به اشتراک معنوي و اصل تشکيک وجود تعبير ميشود؛ اما آن چه سبب تفاوت وجود ممکن با واجب ميشود، نه در حقيقت وجود آن دو، بلکه از حدود و محدوديت هاي وجود ممکن سرچشمه ميگيرد که آن نيز امر عدمي است که باعث ميشود مرتبه وجود از مرتبه واجب، به مراتب ضعيف و مادون تنزل يابد؛ بدين جهت صدرالمتألهين تأکيد ميکند که در اين برهان، استدلال از خود واجب الوجود است (ر.ک: صدرالمتألهين، 1360: ص 57)، و در واقع طريق به مقصود، همان مقصود است (ر.ک: همان، 1419ق: ج 6، ص 13). چنان که گفته شد، اين برهان که در اصطلاح فيلسوفان به برهان صديقين ناميده ميشود، نه از قسم برهان انّي و نه برهان لمي است؛ اما با وجود اين از جهت افاده يقين مشابه برهان انّي است که از اين لحاظ به شبه لمي تعبير ميشود. به نظر ميرسد جعل و کاربرد اين تعبير به بوعلي سينا تعلق دارد: فالاول ليس عليه برهان محض لانه لاسبب له بل کان قياساً شبيهاً بالبرهان»، (همان، 1363: 33). محقق لاهيجي نيز تعبير به شبه لمّ ميکند و ميافزايد: چون اين برهان از جهت آثار نيست، مشابه لمّ است؛ اما چون از علت به معلول نيست، لمي نيست. (ر.ک: شوارق الالهام، اول بحث الهيات). استعمال شبه لم در عبارت هاي صدرالمتألهين نيز ديده شده است (ر.ک: همان، 1419ق، ج 6، 28 و 29). از اين جا روشن ميشود برهان شبه لمي با برهان اني و لمّي تفاوت دارد و داخل يکي از آن دو نيست؛ هر چند برخي خواستند آن را داخل در برهان انّي و شبه لمّ بودن را انکار کنند (ر.ک: جوادي آملي، 1372: ص 130، و نيز ر.ک: تعليقات علامه طباطبايي بر اسفار، ج 6، ص 27)؛ البته مهم نه نزاع لفظي، بلکه افاده يقين به وسيلة برهان صديقين است که مورد تأکيد قرار گرفته (ر .ک: طباطبايي، همان).