فرهنگ گریه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ گریه - نسخه متنی

علی کرجی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ گريه

على كرجى

گريه همانند خنده يكى از نعمت‏هاى بزرگ الهى به انسان است. حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى ذكره فاذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء (1) ;گريه چشم‏ها و خشيت قلب‏ها ناشى از رحمت الهى است، پس هر وقت آن را يافتيد، دعا كردن را غنيمت‏شماريد.»

در روايت آمده است: «لما مات ابراهيم بكى النبى حتى جرت دموعه على لحيته، فقيل له: يا رسول الله تنهى عن البكاء و انت تبكى؟ فقال: ليس هذا بكاء، و انما هى رحمة (2) ; وقتى ابراهيم [پسر پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله] وفات كرد، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله گريه كرد تا جايى كه اشكش بر ريش مباركش جارى شد. به آن حضرت عرض شد: اى رسول خدا! از گريه كردن نهى مى‏كنى، ولى خود گريه مى‏كنى؟ فرمود: اين گريه نيست، بلكه رحمت است.»

گريه، سرمايه انسان در جنگ با دشمن درون; اظهار زبونى و زارى در برابر لطف بى‏كران الهى; اظهار نيازمندى و ابراز فقر در برابر غنى مطلق و رحمت واسعه حق تعالى; خصلت و شيوه جويندگان كمال مطلق و نشانه زنده بودن قلب آدمى است. فرهنگ گريه

چشمى كه گريه ندارد، مهر و سوز ندارد و كسى كه مهر و سوز ندارد قلبش مرده است. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «من علامة الشقاء جمود العين (3) ; از جمله علامت‏هاى شقاوت [قلب]، خشكى چشم است.»

گريه، زبان گوياى دل است و ريزش اشك از چشمان، گوياى احساسات، علايق و تمايلات درونى گريه كننده مى‏باشد. گريه، مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است.

اقسام گريه

1 - گريه عاطفى

در مرگ عزيزان گريستن يا براى مظلوميت و بيچارگى كسى اشك ريختن، ناشى از احساس انسان‏دوستى و نوع گرايى انسان‏هاست. انبياء و اوصياى الهى براى مرگ عزيزان خود گريه مى‏كردند و آن را رحمت الهى مى‏دانستند كه خداوند در قلب مخلوقات خاص خود قرار داده است. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، در مرگ نزديكان خود گريه مى‏كرد (4) . از على‏عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «رخص رسول الله صلى الله عليه وآله فى البكاء عند المصيبة (5) ; پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله گريه هنگام مصيبت را رخصت داد.»

2 - گريه پيوند و عهد

گريه پيوند و عهد، اعلان آمادگى درونى براى فرمانبرى و اطاعت از ديگرى است. ريختن اشك، اعلان وفادارى نسبت‏به اهداف مقدس و اعلان پيوند جان با پيام مكتب است. گريه براى شهدا، ائمه‏عليهم السلام و بزرگان، از اين قبيل است. گريه براى آن‏ها، اعلان تعهد به پيام آن هاست. لازمه اين نوع از گريه شناخت هدف، مكتب و مكتب‏دار است. از اين روست كه گريه كننده با كسى يا چيزى كه براى آن گريه كرده، در قيامت محشور خواهد شد.

قال الصادق عليه السلام لابى ولاد الكاهلى: رايت عمى زيدا؟ قال: نعم رايته مصلوبا و رايت الناس بين شامت‏حنق و بين محزون محترق. فقال: اما الباكى فمعه فى الجنة و اما الشامت فشريك فى دمه (6) ; امام صادق‏عليه السلام به ابى ولاد كاهلى فرمود: آيا عمويم زيد [شهيد] را ديدى؟ عرض كرد: بله، او را به صليب كشيده ديدم و ديدم مردم [دو گروه بودند] گروهى شماتت‏گر و خشمگين و گروهى غمگين و ناراحت. حضرت فرمود: اما گريه كننده [براى شهادت زيد]، پس با او در بهشت است و اما شماتت‏كننده، در خون او شريك است.»

3 - گريه شوق

از جمله گريه‏هاى مثبت، گريه شوق و خوشحالى است كه به‏خاطر برخورد با نعمت‏ها، پيروزى‏ها، دوستان، شنيدن اخبار حماسى و امثال آن‏ها، انجام مى‏شود و نوعى رضايت و آرامش درونى براى گريه كننده ايجاد مى‏كند.

4 - گريه خوف

يكى ديگر از اقسام گريه، گريه ترس از قدرت و عظمت‏خداوند است. منشا اين نوع از گريه، در واقع ترس از اعمال خود انسان است و يكى از بهترين انواع گريه مى‏باشد. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: «طوبى لصورة نظر الله اليها تبكى على ذنب من خشية الله لم يطلع على ذلك الذنب غيره (7) ; خوشا به حال صورتى كه خداوند به آن نظر كند. از خشيت‏خداوند برگناهى گريه مى‏كند كه غير از خداوند كسى از آن اطلاع ندارد.»

در حالات امام كاظم‏عليه السلام آمده است كه: «كان يبكى من خشية الله حتى تخضل لحيته بدموعه (8) ; هميشه از شيت‏خداوند گريه مى‏كرد تا ريش آن حضرت از اشكش تر شود.»

5 - گريه فراق

اين نوع از گريه ناشى از جدايى دوستان و نزديكان از يكديگر است.

امام على عليه السلام فرمود: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم و ان عشتم حنوا اليكم (9) ; با مردم چنان رفتار كنيد كه اگر درآن حال مرديد، بر شما بگريند و اگر زنده مانديد، خواهان معاشرت با شما باشند.»

6 - گريه نفاق

گريه نفاق، گريه مصنوعى و مصلحتى است. منافق براى رسيدن به منافع و مقاصد شوم خود، گاهى متوسل به گريه مى‏شود. على عليه السلام در وصف منافقين مى‏فرمايد: «و الى كل قلب شفيع و لكل شجو دموع (10) ; نزد هر دلى وسيله‏اى دارند [كه مى‏توانند با هركسى به ميل و خواست او سخن گويند] و براى هر غم و اندوهى اشك‏ها ريزند [تا به وسيله آن به مقصود خود برسند.]

گروهى از مردم، همانطور كه زبان آن‏ها با دلشان همراه نيست، اشك‏هايشان نيز با احساسات و نيات درونى آن‏ها هماهنگ نيست. از اين رو اين گريه، منحرف كننده اذهان است.

7 - گريه ذلت و شكست

اين نوع از گريه، گريه افراد ناتوان از دستيابى به اهداف و وامانده از مقصود است. افرادى كه در راه هدف كوشش نكرده و گرفتار شكست و ذلت‏شده‏اند، براى اين بدبختى خود گريه مى‏كنند كه سودى هم به حال آن‏ها ندارد.

8 - گريه عقوبتى

گاه خداوند به خاطر گناهان بندگان، آن‏ها را به وسيله گريه عقوبت مى‏كند كه نه تنها اجر و ثوابى ندارد; بلكه اثرى از نظر يارى‏رسانى به او در دنيا و آخرت نخواهد داشت.

امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند پيامبرى را به نام ارميا به سوى بنى اسرائيل فرستاد ولى آن‏ها او را با خنده و استهزاء [آزار دادند. خداوند آن‏ها را گرفتار گريه كرد] و حال آن كه كسى به گريه آن‏ها اعتنا نمى‏كرد.» (11) نافرمانى از مقام ولايت، يكى از عوامل و زمينه‏هاى اين گريه است كه با عدم پذيرش آن، مردم تحت ولايت طاغوت در مى‏آيند و آن وقت‏براى حال خود گريه مى‏كنند و سودى هم نخواهد داشت; همان‏طورى كه مردم نسبت‏به ولايت على عليه السلام كوتاهى كردند و گرفتار ظلم بنى اميه شدند. در نتيجه، گروهى براى دينشان گريه كردندو گروهى براى دنياى بغارت رفته‏شان.

امام على عليه السلام فرمود: «والله لايزالون حتى لايدعوا لله محرما الااستملوه و لا عقدا الا حلوه و حتى لايبقى بيت مدر و لا وبر الا دخله ظلمهم و نزل به عيثهم و نبا به سوء رعيهم و حتى يقوم الباكيان يبكيان: باك يبكى لدينه و باك يبكى لدنياه (12) ; سوگند به خداوند [كه بنى اميه در آينده سلطه پيدا كرده و] همواره ستم مى‏كنند تا اين كه هيچ حرام خدا را باقى نگذارند مگر آن كه آن را حلال گردانند و عهد و پيمانى [كه با مسلمانان مى‏بندند] رها نكنند مگر آن كه آن را [با ظلم] مى‏شكنند و تا اين كه باقى نماند خانه از گل ساخته‏شده‏اى و نه خيمه از پشم بافته‏شده‏اى مگر آن كه ظلم و ستم آنان در آن داخل شده و تباهكاريشان آن را فرا گرفته و بدى رفتارشان اهل آن را پراكنده مى‏سازد و تا اينكه مردم [از شدت ظلم و ستم آنان،] دو دسته گريان مى‏شوند: يكى براى دينش گريه مى‏كند [كه از ترس ايشان نمى‏تواند آن را اظهار كند] و ديگرى براى دنيايش گريان است [كه مى‏بيند مالش را به غارت مى‏برند].»

9 - گريه نياز

گاه گريه، زبان گوياى نياز كسى مى‏شود. گناهكاران با گريه خود، نياز خود را به مغفرت و رحمت الهى نشان مى‏دهند. و سالكان الهى با گريه خود، نياز خود را به لطف خاصه الهى ابراز مى‏كنند همان‏طور كه گريه، زبان گوياى كودكان است كه با آن با والدين خود ارتباط برقرار مى‏كنند. معصومين‏عليهم السلام در برابر اين گريه عكس العمل سريع نشان مى‏دادند.

امام صادق عليه السلام فرمود: «صلى رسول الله‏صلى الله عليه وآله بالناس الظهر فخفف فى الركعتين الاخيرتين فلما انصرف قال الناس: هل حدث فى الصلاة شى‏ء؟ قال و ما ذاك؟ قالوا: خففت فى الركعتين الاخيرتين، فقال لهم: او ما سمعتم صراخ الصبى (13) ; رسول خداصلى الله عليه وآله همراه مردم نماز ظهر را بجا آورد و دو ركعت آخر آن را كوتاه كرد، وقتى نماز تمام شد، مردم عرض كردند: آيا حادثه‏اى در نماز رخ داده است؟ فرمود: به چه علت؟ عرض كردند: دو ركعت آخرى [نماز] را كوتاه نموديد. به آن‏ها فرمود: آيا شما گريه كودك را نشنيديد؟»

نمونه‏هاى فراوانى از گريه نياز را در سيره عملى پيامبران الهى و اولياء براى درخواست توفيقات بيشتر از خداوند از يك سو و گناهكارانى كه توبه كرده‏اند و به سوى خدا با گريه بازگشته‏اند از سوى ديگر مى‏توان يافت.

آثار گريه

1 - قرب به خداوند

قال الرضاعليه السلام: «كان فيما ناجى الله به موسى‏عليه السلام انه ما تقرب الى المتقربون بمثل البكاء من خشيتى (14) ; در آن چيزهايى كه خداوند با موسى‏عليه السلام مناجات كرد [آمده است كه]: متقربان به سوى من به چيزى همانند گريه از خوف من، به من قرب پيدا نمى‏كنند.»

قال الصادق عليه السلام: «اوحى الله عز و جل الى موسى عليه السلام: ان عبادى لم يتقربوا الى بشى‏ء احب الى من ثلاث خصال، قال موسى: يا رب و ما هن؟ قال: يا موسى الزهد فى الدنيا و الورع عن المعاصى و البكاء من خشيتى (15) ; خداى عز وجل به موسى‏عليه السلام فرمود: همانا بندگان من به من تقرب نجستند به چيزى كه نزد من از سه خصلت محبوب‏تر باشد. موسى‏عليه السلام عرض كرد: پروردگارا آن‏ها كدامند؟ فرمود: اى موسى! زهد در دنيا و ورع از نافرمانى‏ها و گريه از ترس من.»

2 - جلب رحمت‏بر امت

قال الصادق‏عليه السلام: «و لو ان باكيا بكى فى امة لرحموا (16) ; اگر در ميان امت‏يك نفر گريان باشد، همه آن‏ها مورد رحمت قرار مى‏گيرند.»

قال على عليه السلام: «و لو ان عبدا بكى فى امة لرحم الله تعالى ذكره تلك الامة لبكاء ذلك العبد (17) ; اگر يك بنده در ميان امتى گريه كند، خداوند متعال همه آن امت را به خاطر گريه آن عبد رحم مى‏كند.»

3 - جلب محبت‏خداوند

قال الباقرعليه السلام: «ما من قطرة احب الى الله عز و جل من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لايراد بها غيره (18) ; هيچ قطره‏اى نزد خداوند متعال محبوب‏تر از قطره اشكى كه در تاريكى شب از ترس خدا بريزد و جز خداوند چيز ديگرى در آن منظور نباشد، نيست.»

4 - سلامتى جسم

فيزيولوژيست‏ها و دانشمندان علم تشريح، فوايد زيادى براى گريه و ريختن اشك براى صحت‏بدن ذكر كرده‏اند كه نمونه‏اى از آن نقل مى‏شود: «بزرگترين فايده اشك را علماى ابدان، مرطوب نگاه داشتن پرده رويين چشم مى‏دانند، زيرا اگر اين پرده خشك شود، شفافى آن از دست رفته و آدمى را كور مى‏كند. اشك عمل ديگرى هم مى‏كند: آلات تنفس را تر مى‏كند و به اصطلاح «روغن مى‏زند» و در مقابل عمل خشك كننده هوا مقاومت كرده، آن را مرطوب نگه مى‏دارد. روى همين اصل حيواناتى كه [در] هواى مرطوب نفس مى‏كشند «مانند نهنگ‏» غدد اشكى ندارند.» (19)

دانشمندان معتقدند اشك، چشم‏ها را مى‏شويد و ضد عفونى مى‏كند، مجارى بينى را شسته و از عفونت محفوظ مى‏دارد. آنان براى گريستن فايده‏هاى فراوانى قائلند; گريه از هيجانات و نارحتى‏هاى درونى جلوگيرى مى‏كند كه اگر جلو آن‏ها گرفته نشود باعث امراض قلبى، زخم معده و امثال آن مى‏شود. به همين جهت روانشناسان مى‏گويند: گريستن براى بشر امرى است لازم; زيرا هم تسكين دهنده است و هم سلامت‏بخش.

5 - نورانيت قلب

قال على عليه السلام: «البكاء من خشية الله ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب (20) ; گريه از ترس خداوند، قلب را روشن مى‏گرداند و از بازگشتن به گناه باز مى‏دارد.»

6 - پاك شدن از گناهان

قال على عليه السلام: «بالبكاء من خشية الله تمحص الذنوب (21) ; به وسيله گريستن از ترس خدا، گناهان پاك كرده مى‏شوند.»

7 - رفع عذاب از ساير اجزاى بدن

قال الصادق‏عليه السلام: «ما اعز و رقت عين بمائها من خشية الله عز و جل الا حرم الله سائر جسده على النار (22) ; هيچ چشمى از خوف خداوند به اشك خود تر نشد، مگر آن كه خداوند، ساير اجزاى بدن او را بر آتش حرام مى‏كند.»

8 - گريان نبودن در قيامت

قال الصادق‏عليه السلام: «كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة: عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله (23) ; هرچشمى در روز قيامت گريان است، جز سه چشم: چشمى كه از ديدن آن چه خداوند حرام كرده، بر هم نهاده شده باشد و چشمى كه در راه طاعت‏خداوند، بيدارى كشيده و چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.»

9 - دورى از جهنم

قال الصادق‏عليه السلام: «ما من شى‏ء الا و له كيل و وزن الا الدموع، فان القطرة تطفى بحارا من نار فاذا اعز و رقت العين بمائها لم يرهق وجهه قتر و لا ذلة فاذا فاضت‏حرمها الله على النار (24) ; هيچ چيزى نيست جز آن كه پيمانه و وزنى دارد، مگر گريه كه يك قطره‏اش درياهايى از آتش را خاموش مى‏سازد و چون چشم با اشك خود پر شود، آن چهره پريشانى و خوارى نبيند و چون اشك بريزد، خداوند آن را بر آتش دوزخ حرام مى‏كند.»

10 - بهشت

قال النبى‏صلى الله عليه وآله: «و من زرفت عيناه من خشية الله كان له بكل قطرة قطرت من دموعه قصر فى الجنة مكلل بالدر والجوهر، فيه ما لا عين رات و لا اذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر (25) ; هركس چشم‏هايش از ترس خداوند اشك بريزد، به اندازه هر قطره از آن، كاخى در بهشت‏براى او مهيا مى‏شود. كاخى كه به مرواريد و گوهر آراسته است، در آن كاخ چيزهايى است كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ بشرى خطور نكرده است.»

11 - رضوان الهى

قال الباقرعليه السلام: «ان ابراهيم النبى‏عليه السلام قال: الهى ما لعبد بل وجهه بالدموع من مخافتك؟ قال: جزاؤه مغفرتى و رضوانى يوم القيامة (26) ; ابراهيم نبى‏عليه السلام عرض كرد: خداوندا، جزاى بنده‏اى كه صورتش را با اشكش از ترس تو تر كند چيست؟ فرمود: جزايش مغفرت و رضوان من در روز قيامت است.»

آثار گريه براى امام حسين عليه السلام

گريه براى مصائب وارده بر امام حسين‏عليه السلام داراى آثار فردى، اجتماعى، دنيايى و آخرتى است، چرا كه گريه براى آن حضرت، نوعى پيوند با حركت، راه و روش و هدف آن حضرت است. از اين رو گريه براى او، باعث آمادگى براى مبارزه و جهاد با فساد و سبب اميدوارى و رسيدن به هدف نهايى است. مرثيه، شوق و محبت را به حدى بالا مى‏برد كه گريه كنندگان براى ايصال به مطلوب خود، زمينه هرگونه فداكارى و از خود گذشتگى را در خود احساس مى‏كنند. گريه براى امام حسين‏عليه السلام نيروى ايمان را از هر جهت‏بسيج كرده ضعف و نااميدى را از انسان دور مى‏كند و محرك احساسات پاك مردم است. در روايات نيز آثارى براى گريه براى امام حسين‏عليه السلام ذكر شده است كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود:

1 - بخشش گناهان

قال الرضاعليه السلام: «فعلى مثل الحسين‏عليه السلام فليبك الباكون فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام (27) ; براى مثل حسين‏عليه السلام بايد گريه كنندگان گريه كنند. چرا كه گريه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را محو مى‏كند.»

2 - درود خداوند

قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «الا و صلى الله على الباكين على الحسين رحمة و شفقة (28) ; آگاه باشيد كه خداوند بر گريه كنندگان براى حسين عليه السلام، از روى رحمت و مهربانى درود مى‏فرستد.»

3 - طلب مغفرت از ناحيه امام حسين‏عليه السلام

قال الصادق‏عليه السلام: «انه‏عليه السلام ليرى من يبكيه فيستغفر له رحمة له (29) ; حقا كه [حسين‏عليه السلام] كسى را كه براى او گريه مى‏كند، مى‏بيند و به‏خاطر رحمت‏براو برايش استغفار مى‏كند.»

4 - دورى از جهنم

قال الله سبحانه لموسى‏عليه السلام: «يا موسى اعلم انه من بكى عليه او ابكى او تباكى حرمت جسده على النار (30) ; اى موسى! بدان كه هركس براى حسين‏عليه السلام گريه كند يا بگرياند يا وانمود به گريه كردن كند، بدنش را بر آتش حرام كردم.»

5 - شادمانى در بهشت

قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة، الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة (31) ; اى فاطمه‏عليها السلام! هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه براى مصيبت‏حسين‏عليه السلام گريه كرده باشد كه به وسيله نعمت‏هاى بهشت‏خندان و شادمان خواهد بود.»

اوقات گريه

گريه مثبت‏به‏خاطر آثار فراوان دنيوى و اخروى، هميشه مطلوب بوده و وقت‏خاصى ندارد، از اين رو خداوند متعال به موسى‏عليه السلام فرمود: «ابك على نفسك ما دمت فى الدنيا (32) ; مادامى كه در دنيا هستى بر خودت گريه كن.» با اين حال در روايات، اوقاتى را براى گريه كردن سفارش كرده‏اند:

1 - وقت زيارت معصومين‏عليهم السلام

در آداب زيارت وارد شده است كه:

«واخشع لربك و ابك فان خشع قلبك و دمعت عيناك فهو علامة القبول والاذن (33) ; براى پروردگارت خشوع و گريه كن. پس اگر قلبت‏خاشع و چشمانت اشكبار گرديد، پس آن علامت قبول و اذن است.»

2 - هنگام سحر

قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «مع جبرئيل لواء من نور يضرب فى السماء السابعة، مكتوب على ذلك اللواء لا اله الا الله، محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله طوبى لامة محمد ينادون بالاسحار بالبكاء و التضرع اولئك هم الامنون يوم القيامة (34) ; همراه با جبرئيل پرچمى از نور است كه در آسمان هفتم نصب مى‏كند [و] بر آن پرچم نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسول الله‏صلى الله عليه وآله خوشا به حال امت محمدصلى الله عليه وآله كه در سحرهابه وسيله گريه و تضرع [خداوند را] مى‏خوانند. آن‏ها در قيامت در امانند.»

3 - وقت نماز

قال الله تعالى: «يا عيسى! ابك على نفسك فى الصلاة (35) ; اى عيسى! در نماز بر نفست گريه كن.»

ابو حنيفه [راوى] مى‏گويد: «سالت ابا عبدالله‏عليه السلام عن البكاء فى الصلاة ايقطع الصلاة؟ فقال: ان بكى لذكر جنة او نار فذلك هو افضل الاعمال فى الصلاة و ان كان ذكر ميتا له فصلاته فاسدة (36) ; از امام صادق‏عليه السلام درباره گريه كردن در نماز سؤال كردم كه آيا نماز را باطل مى‏كند؟ فرمود: اگر براى ياد بهشت‏يا جهنم گريه كند پس آن از بهترين اعمال در نماز است و اگر مرده‏اش را ياد كرده [و گريه كند، ]نمازش فاسد است.

4 - هنگام توبه

قال الصادق‏عليه السلام: «فاما توبة العام فان يغسل باطنه بماء الحسرة و الاعتراف بالجناية دائما واعتقاد الندم على ما مضى و الخوف على ما بقى من عمره ... و يديم البكاء و الاسف على ما فاته من طاعة الله (37) ; توبه عام آن است كه باطنش را با آب حسرت بشويد و هميشه اعتراف به جنايت كند و از گذشته‏اش پشيمان باشد و از مابقى عمرش خائف باشد ... و گريه و تاسف بر آن چيزهايى كه از طاعت‏خداوند از او فوت شده است را ادامه دهد.»

گريه براى كى و براى چه؟

گريه براى چند كس و چند چيز مطلوب است، كه نمونه هايى از آن‏ها ذكر مى‏گردد:

1 - براى فراق دوستان

قال الحسن بن على‏عليه السلام: «انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة (38) ; من براى دو حالت گريه مى‏كنم: براى هول و شدت اطلاع دهنده قيامت و براى فراق دوستان.»

2 - براى شهيد

پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در شهادت حضرت حمزه گريست و امر فرمود براى او گريه كنند (39) . و براى شهادت حضرت على‏عليه السلام گريه كردند، (40) همان طور كه براى شهادت امام حسين‏عليه السلام گريه كردند.

3 - براى مردگان

قال الصادق عليه السلام: «ان ابراهيم خليل الرحمن سال ربه ان يرزقه ابنة تبكيه بعد موته (41) ; ابراهيم خليل‏عليه السلام از خداوند خواست كه به او دخترى روزى نمايد تا بعد از مرگش براى آن حضرت گريه كند.»

4 - براى ائمه‏عليهم السلام

در دعاى ندبه چنين آمده است: «فعلى الاطائب من اهل بيت محمد و على صلى الله عليهما و الهما فليبك الباكون و اياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع وليصرخ الصارخون و يضج الضاجون و يعج العاجون (42) ; بايد گريه كننده‏ها بر پاكان خاندان محمد و على كه صلوات خدا بر آندو و اهل آندو باد بگريند و براى آنان بلند گريه كنند و براى امثال آن‏ها اشك‏ها روان شوند و شيون كنندگان شيون كنند و زارى كنندگان زارى كنند و ناله كنندگان ناله جانسوز كشند.»

5 - براى گناهان

قال الباقرعليه السلام: «قال الخضر ... وابك على خطيئتك (43) ; خضر به موسى گفت: بر خطاهايت گريه كن.»

قال الصادق‏عليه السلام: «فيما وعظ الله به عيسى بن مريم ان قال له: ابك على السيئة فانها لى سخط (44) ; از جمله چيزهايى كه خداوند به وسيله آن عيسى‏عليه السلام را موعظه فرمود اين بود كه به او فرمود: برگناه گريه كن، چرا كه گناه مايه خشم من است.»

6 - براى مرگ و حوادث بعد از آن

قال السجادعليه السلام: «ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى، ابكى لضيق لحدى، ابكى لسؤال منكر و نكير اياى، ابكى لخروجى عن قبرى عريانا ذليلا حاملا ثقلى على ظهرى (45) ; مى‏گريم براى جان دادنم، مى‏گريم براى تاريكى قبرم، مى‏گريم براى تنگى لحدم، مى‏گريم براى پرسش نكير و منكر از من و مى‏گريم براى بيرون شدن از قبرم در حالى كه برهنه و خوار [بوده] بار اعمال سنگينم را بر دوش دارم.»

آداب گريه

گريه داراى شرايط و آداب خاصى است كه رعايت آن‏ها موجب تاثير گريه بر جان انسان خواهد شد.بعضى از اين آداب عبارتست از:

1 - همراهى گريه با ورع

قال السجادعليه السلام: «ليس الخوف، خوف من بكى و جرت دموعه، ما لم يكن له ورع يحجزه عن معاصى الله و انما ذلك خوف كاذب (46) ; خوف [از خداوند] آن نيست كه كسى گريه كند و اشك‏هايش جارى شود، مادامى كه ورعى براى او نباشد كه او را از معاصى خداوند منع كند و اين [گريه بى ورع] همان ترس دروغين است.»

2 - زياد گريه كردن و طول دادن آن

قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «و عودوا قلوبكم الرقة و اكثروا التفكر والبكاء; قلب‏هايتان را به رقت عادت دهيد و زياد تفكر و گريه كنيد.»

قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «ثلاث منجيات للمؤمن: كف لسانه عن الناس واغتيابهم و اشغاله نفسه بما ينفعه لاخرته و دنياه و طول البكاء على خطيئته (47) ; سه چيز براى مؤمن مايه نجات است: حفظ زبانش از اذيت مردم و غيبت كردن آن‏ها، و مشغول نمودن خود به چيزهايى كه براى آخرت و دنيايش منفعت دارد، و گريه طولانى بر خطاهايش.»

3 - لطمه نزدن به صورت و پاره نكردن لباس

قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: «ليس منا من ضرب الخدود، و شق الجيوب (48) ; از ما نيست كسى كه [در هنگام گريه و زارى بر مردگان] به صورت بزند و لباس پاره كند.»

4 - همراه با سوزدل :

قال النبى‏صلى الله عليه وآله: «اوحى الله الى عيسى يا عيسى بن البكر البتول ابك على نفسك بكاء من قد ودع الاهل و قلى الدنيا و تركها لاهلها و صارت رغبته فيما عند الهه (49) ; خداوند به عيسى عليه السلام وحى فرمود: اى عيسى! بر نفست گريه كن; گريه كسى كه اهلش را ترك كرده و دنيا را كوچك نموده و آن را براى اهلش واگذاشته است و رغبت او فقط در آنچه كه نزد خدايش مى‏باشد، گرديده است.»

علل محروميت از گريه

1 - قساوت قلب

قال على عليه السلام: « ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب (50) ; اشك‏ها خشك نمى‏شوند، مگر به خاطر قساوت قلب‏ها و قلب‏ها قساوت پيدا نمى‏كنند، مگر به‏خاطر زيادى گناهان.»

2 - غفلت

در قرآن كريم آمده است: «ازفت الازفة. ليس لها من دون الله كاشفة. افمن هذا الحديث تعجبون. و تضحكون و لاتبكون. و انتم سامدون‏» (51) ; «روز قيامت نزديك است و هيچ كس غير از خداوند نمى‏تواند آن روز را آشكار كند. آيا از اين سخن تعجب مى‏كنيد و مى‏خنديد و [به روزگار سخت‏خود] نمى‏گرييد و حال آن كه شما سخت غافليد.»

زمينه‏هاى كسب نعمت گريه

1 - ياد از مردگان

قال اسحاق بن عمار: «قلت لابى عبدالله‏عليه السلام: اكون ادعو و اشتهى البكاء فلايجيئنى و ربما ذكرت من مات من بعض اهلى فارق و ابكى فهل يجوز ذلك؟ فقال: نعم تذكرهم فاذا رققت فابك وادع ربك تبارك و تعالى (52) ; اسحاق بن عمار مى‏گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض كردم: من دعا مى‏كنم و [در آن حال] دوست دارم گريه كنم ولى گريه‏ام نمى‏آيد و چه بسا بعضى از كسانى كه از اهلم هستند و مرده‏اند را بياد مى‏آورم، در اين حال دلم رقت پيدا كرده و گريه مى‏كنم. آيا اين كار جايز است؟ فرمود: بله، آن‏ها را به ياد آور و هر وقت رقت پيدا كردى، گريه كن و پروردگارت را بخوان.»

2 - تباكى

قال الصادق‏عليه السلام: «ان لم يجئك البكاء فتباك، فان خرج منك مثل راس الذباب فبخ بخ (53) ; اگر گريه‏ات نمى‏آيد، پس تباكى كن (يعنى وانمود به گريه كردن كن) كه اگر مثل سر پشه‏اى از تو [اشك] خارج شد، به به [به تو].

3 - خوردن بعضى از غذاها

قال النبى صلى الله عليه وآله: «عليكم بالعدس فانه مبارك مقدس يرقق القلب و يكثر الدمعة (54) ; بر شما باد [خوردن] عدس، چراكه عدس مبارك [و] مقدس است [و] قلب را رقت مى‏دهد و اشك را زياد مى‏كند.»

گريه كودك

همان طورى كه گريه براى بزرگسالان نعمت است و در جسم و روح آن‏ها مؤثر مى‏باشد، براى كودكان نيز چنين است. از اين رو معصومين‏عليهم السلام از اينكه جلو گريه كودكان را بگيرند منع كرده‏اند.

قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «عوذة للصبى اذا كثر بكاؤه (55) ; هر وقت‏بچه زياد گريه كند، براى او [مايه] محافظت است.»

قال الصادق‏عليه السلام: «اعرف يا مفضل ما للاطفال فى البكاء من المنفعة واعلم ان فى ادمغة الاطفال رطوبة ان بقيت فيها احدثت عليهم احداثا جليلة و عللا عظيمة من ذهاب البصر و غيره فالبكاء يسيل تلك الرطوبة من رؤوسهم فيعقبهم ذلك الصحة فى ابدانهم والسلامة فى ابصارهم افليس قد جاز ان يكون الطفل ينتفع بالبكاء و والداه لايعرفان ذلك فهما دائبان ليسكتانه و يتوخيان فى الامور مرضاته لئلا يبكى و هما لايعلمان ان البكاء اصلح له و اجمل عاقبة (56) ; اى مفضل! منفعتى را كه در گريه، براى اطفال وجود دارد بشناس. بدان كه در مغز اطفال رطوبتى است كه اگر در آن همچنان بر جاى ماند، موجب زيان‏هاى بسيار و امراض سخت مثل كورى و غيره مى‏گردد. گريه آن رطوبت را از سر آن‏ها جارى مى‏كند و در نتيجه صحت‏بدن و سلامت چشم در آن‏ها حاصل مى‏شود. آيا مى‏شود كه طفل نفعى از گريه برد و پدر و مادر از آن غافل باشند؟ [بلى، چرا كه] ايشان در صدد ساكت كردن اويند و مى‏كوشند رضاى خاطرش را فراهم كنند كه گريه نكند، در صورتى كه نمى‏دانند گريه كردن براى او سودمندتر است و عاقبت نيكوترى دارد.»

قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «لاتضربوا اطفالكم على بكائهم فان بكاءهم اربعة اشهر شهادة ان لا اله الا الله و اربعة اشهر الصلاة على النبى صلى الله عليه وآله و آله‏عليهم السلام و اربعة اشهر الدعاء لوالديه (57) ; بچه‏هايتان را به خاطر گريه كردنشان نزنيد. چراكه گريه آن‏ها تا چهارماهگى شهادت به «لا اله الا الله‏» است و چهار ماه [دوم] صلوات بر پيامبرصلى الله عليه وآله و آل اوعليهم السلام است و در چهار ماه [سوم] دعا براى والدين او مى‏باشد.»

1) بحار الانوار، ج 90، ص 336.

2) همان، ج 79، ص 76.

3) همان، ج 72، ص 107.

4) همان، ج 82، ص 101.

5) همان.

6) همان، ج 46، ص 193.

7) وسائل الشيعه، ج 11، ص 177.

8) بحار الانوار، ج 90، ص 336.

9) نهج البلاغه فيض، كلمات قصار، ش 9، ص 1092.

10) همان، خ 185، ص 261.

11) بحارالانوار، ج 100، ص 87.

12) نهج البلاغه فيض، خ 97، ص 290.

13) وسائل الشيعه، ج 15، ص 198.

14) همان، ج 11، ص 177.

15) اصول كافى، ج 4، ص 234.

16) وسائل الشيعه، ج 11، ص 178.

17) بحار الانوار، ج 90، ص 336.

18) وسائل الشيعه، ج 11، ص 179.

19) اسلام و علم امروز، ص 49.

20) شرح غررالحكم، ج 2، ص 111.

21) همان، ج 3، ص 240.

22) وسائل الشيعه، ج 11، ص 179.

23) اصول كافى، ج 4، ص 234.

24) وسائل الشيعه، ج 11، ص 178.

25) همان، ص 175.

26) بحار الانوار، ج 90، ص 334.

27) همان، ج 44، ص 284.

28) همان، ص 304.

29) همان، ج 25، ص 376.

30) همان، ج 44، ص 308.

31) همان، ص 293.

32) همان، ج 90، ص 333.

33) همان، ج 100، ص 211.

34) همان، ج 96، ص 344.

35) همان، ج 14، ص 290.

36) وسائل الشيعه، ج 4، ص 1251.

37) بحار الانوار، ج 6، ص 31.

38) همان، ص 160.

39) همان، ج 82، ص 92.

40) همان، ج 42، ص 190.

41) همان، ج 82، ص 92.

42) دعاى ندبه.

43) بحار الانوار، ج 13، ص 302.

44) همان، ج 14، ص 295.

45) همان، ج 98، ص 89.

46) همان، ج 90، ص 335.

47) همان، ج 78، ص 140.

48) همان، ج 82، ص 93.

49) همان، ج 90، ص 333.

50) وسائل الشيعه، ج 11، ص 337.

51) نجم/ 57 تا61.

52) بحار الانوار، ج 90، ص 334.

53) همان.

54) همان، ج 14، ص 254.

55) همان، ج 76، ص 194.

56) همان، ج 60، ص 380.

57) وسائل الشيعه، ج 15، ص 171.

/ 1