فرهنگ گريه
على كرجى گريه همانند خنده يكى از نعمتهاى بزرگ الهى به انسان است. حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: «بكاء العيون و خشية القلوب من رحمة الله تعالى ذكره فاذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء (1) ;گريه چشمها و خشيت قلبها ناشى از رحمت الهى است، پس هر وقت آن را يافتيد، دعا كردن را غنيمتشماريد.» در روايت آمده است: «لما مات ابراهيم بكى النبى حتى جرت دموعه على لحيته، فقيل له: يا رسول الله تنهى عن البكاء و انت تبكى؟ فقال: ليس هذا بكاء، و انما هى رحمة (2) ; وقتى ابراهيم [پسر پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله] وفات كرد، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله گريه كرد تا جايى كه اشكش بر ريش مباركش جارى شد. به آن حضرت عرض شد: اى رسول خدا! از گريه كردن نهى مىكنى، ولى خود گريه مىكنى؟ فرمود: اين گريه نيست، بلكه رحمت است.» گريه، سرمايه انسان در جنگ با دشمن درون; اظهار زبونى و زارى در برابر لطف بىكران الهى; اظهار نيازمندى و ابراز فقر در برابر غنى مطلق و رحمت واسعه حق تعالى; خصلت و شيوه جويندگان كمال مطلق و نشانه زنده بودن قلب آدمى است. فرهنگ گريه چشمى كه گريه ندارد، مهر و سوز ندارد و كسى كه مهر و سوز ندارد قلبش مرده است. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «من علامة الشقاء جمود العين (3) ; از جمله علامتهاى شقاوت [قلب]، خشكى چشم است.» گريه، زبان گوياى دل است و ريزش اشك از چشمان، گوياى احساسات، علايق و تمايلات درونى گريه كننده مىباشد. گريه، مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است. اقسام گريه
1 - گريه عاطفى
در مرگ عزيزان گريستن يا براى مظلوميت و بيچارگى كسى اشك ريختن، ناشى از احساس انساندوستى و نوع گرايى انسانهاست. انبياء و اوصياى الهى براى مرگ عزيزان خود گريه مىكردند و آن را رحمت الهى مىدانستند كه خداوند در قلب مخلوقات خاص خود قرار داده است. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، در مرگ نزديكان خود گريه مىكرد (4) . از علىعليه السلام نقل شده است كه فرمود: «رخص رسول الله صلى الله عليه وآله فى البكاء عند المصيبة (5) ; پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله گريه هنگام مصيبت را رخصت داد.» 2 - گريه پيوند و عهد
گريه پيوند و عهد، اعلان آمادگى درونى براى فرمانبرى و اطاعت از ديگرى است. ريختن اشك، اعلان وفادارى نسبتبه اهداف مقدس و اعلان پيوند جان با پيام مكتب است. گريه براى شهدا، ائمهعليهم السلام و بزرگان، از اين قبيل است. گريه براى آنها، اعلان تعهد به پيام آن هاست. لازمه اين نوع از گريه شناخت هدف، مكتب و مكتبدار است. از اين روست كه گريه كننده با كسى يا چيزى كه براى آن گريه كرده، در قيامت محشور خواهد شد. قال الصادق عليه السلام لابى ولاد الكاهلى: رايت عمى زيدا؟ قال: نعم رايته مصلوبا و رايت الناس بين شامتحنق و بين محزون محترق. فقال: اما الباكى فمعه فى الجنة و اما الشامت فشريك فى دمه (6) ; امام صادقعليه السلام به ابى ولاد كاهلى فرمود: آيا عمويم زيد [شهيد] را ديدى؟ عرض كرد: بله، او را به صليب كشيده ديدم و ديدم مردم [دو گروه بودند] گروهى شماتتگر و خشمگين و گروهى غمگين و ناراحت. حضرت فرمود: اما گريه كننده [براى شهادت زيد]، پس با او در بهشت است و اما شماتتكننده، در خون او شريك است.» 3 - گريه شوق
از جمله گريههاى مثبت، گريه شوق و خوشحالى است كه بهخاطر برخورد با نعمتها، پيروزىها، دوستان، شنيدن اخبار حماسى و امثال آنها، انجام مىشود و نوعى رضايت و آرامش درونى براى گريه كننده ايجاد مىكند. 4 - گريه خوف
يكى ديگر از اقسام گريه، گريه ترس از قدرت و عظمتخداوند است. منشا اين نوع از گريه، در واقع ترس از اعمال خود انسان است و يكى از بهترين انواع گريه مىباشد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: «طوبى لصورة نظر الله اليها تبكى على ذنب من خشية الله لم يطلع على ذلك الذنب غيره (7) ; خوشا به حال صورتى كه خداوند به آن نظر كند. از خشيتخداوند برگناهى گريه مىكند كه غير از خداوند كسى از آن اطلاع ندارد.» در حالات امام كاظمعليه السلام آمده است كه: «كان يبكى من خشية الله حتى تخضل لحيته بدموعه (8) ; هميشه از شيتخداوند گريه مىكرد تا ريش آن حضرت از اشكش تر شود.» 5 - گريه فراق
اين نوع از گريه ناشى از جدايى دوستان و نزديكان از يكديگر است. امام على عليه السلام فرمود: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم و ان عشتم حنوا اليكم (9) ; با مردم چنان رفتار كنيد كه اگر درآن حال مرديد، بر شما بگريند و اگر زنده مانديد، خواهان معاشرت با شما باشند.» 6 - گريه نفاق
گريه نفاق، گريه مصنوعى و مصلحتى است. منافق براى رسيدن به منافع و مقاصد شوم خود، گاهى متوسل به گريه مىشود. على عليه السلام در وصف منافقين مىفرمايد: «و الى كل قلب شفيع و لكل شجو دموع (10) ; نزد هر دلى وسيلهاى دارند [كه مىتوانند با هركسى به ميل و خواست او سخن گويند] و براى هر غم و اندوهى اشكها ريزند [تا به وسيله آن به مقصود خود برسند.] گروهى از مردم، همانطور كه زبان آنها با دلشان همراه نيست، اشكهايشان نيز با احساسات و نيات درونى آنها هماهنگ نيست. از اين رو اين گريه، منحرف كننده اذهان است. 7 - گريه ذلت و شكست
اين نوع از گريه، گريه افراد ناتوان از دستيابى به اهداف و وامانده از مقصود است. افرادى كه در راه هدف كوشش نكرده و گرفتار شكست و ذلتشدهاند، براى اين بدبختى خود گريه مىكنند كه سودى هم به حال آنها ندارد. 8 - گريه عقوبتى
گاه خداوند به خاطر گناهان بندگان، آنها را به وسيله گريه عقوبت مىكند كه نه تنها اجر و ثوابى ندارد; بلكه اثرى از نظر يارىرسانى به او در دنيا و آخرت نخواهد داشت. امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند پيامبرى را به نام ارميا به سوى بنى اسرائيل فرستاد ولى آنها او را با خنده و استهزاء [آزار دادند. خداوند آنها را گرفتار گريه كرد] و حال آن كه كسى به گريه آنها اعتنا نمىكرد.» (11) نافرمانى از مقام ولايت، يكى از عوامل و زمينههاى اين گريه است كه با عدم پذيرش آن، مردم تحت ولايت طاغوت در مىآيند و آن وقتبراى حال خود گريه مىكنند و سودى هم نخواهد داشت; همانطورى كه مردم نسبتبه ولايت على عليه السلام كوتاهى كردند و گرفتار ظلم بنى اميه شدند. در نتيجه، گروهى براى دينشان گريه كردندو گروهى براى دنياى بغارت رفتهشان. امام على عليه السلام فرمود: «والله لايزالون حتى لايدعوا لله محرما الااستملوه و لا عقدا الا حلوه و حتى لايبقى بيت مدر و لا وبر الا دخله ظلمهم و نزل به عيثهم و نبا به سوء رعيهم و حتى يقوم الباكيان يبكيان: باك يبكى لدينه و باك يبكى لدنياه (12) ; سوگند به خداوند [كه بنى اميه در آينده سلطه پيدا كرده و] همواره ستم مىكنند تا اين كه هيچ حرام خدا را باقى نگذارند مگر آن كه آن را حلال گردانند و عهد و پيمانى [كه با مسلمانان مىبندند] رها نكنند مگر آن كه آن را [با ظلم] مىشكنند و تا اين كه باقى نماند خانه از گل ساختهشدهاى و نه خيمه از پشم بافتهشدهاى مگر آن كه ظلم و ستم آنان در آن داخل شده و تباهكاريشان آن را فرا گرفته و بدى رفتارشان اهل آن را پراكنده مىسازد و تا اينكه مردم [از شدت ظلم و ستم آنان،] دو دسته گريان مىشوند: يكى براى دينش گريه مىكند [كه از ترس ايشان نمىتواند آن را اظهار كند] و ديگرى براى دنيايش گريان است [كه مىبيند مالش را به غارت مىبرند].» 9 - گريه نياز
گاه گريه، زبان گوياى نياز كسى مىشود. گناهكاران با گريه خود، نياز خود را به مغفرت و رحمت الهى نشان مىدهند. و سالكان الهى با گريه خود، نياز خود را به لطف خاصه الهى ابراز مىكنند همانطور كه گريه، زبان گوياى كودكان است كه با آن با والدين خود ارتباط برقرار مىكنند. معصومينعليهم السلام در برابر اين گريه عكس العمل سريع نشان مىدادند. امام صادق عليه السلام فرمود: «صلى رسول اللهصلى الله عليه وآله بالناس الظهر فخفف فى الركعتين الاخيرتين فلما انصرف قال الناس: هل حدث فى الصلاة شىء؟ قال و ما ذاك؟ قالوا: خففت فى الركعتين الاخيرتين، فقال لهم: او ما سمعتم صراخ الصبى (13) ; رسول خداصلى الله عليه وآله همراه مردم نماز ظهر را بجا آورد و دو ركعت آخر آن را كوتاه كرد، وقتى نماز تمام شد، مردم عرض كردند: آيا حادثهاى در نماز رخ داده است؟ فرمود: به چه علت؟ عرض كردند: دو ركعت آخرى [نماز] را كوتاه نموديد. به آنها فرمود: آيا شما گريه كودك را نشنيديد؟» نمونههاى فراوانى از گريه نياز را در سيره عملى پيامبران الهى و اولياء براى درخواست توفيقات بيشتر از خداوند از يك سو و گناهكارانى كه توبه كردهاند و به سوى خدا با گريه بازگشتهاند از سوى ديگر مىتوان يافت. آثار گريه
1 - قرب به خداوند
قال الرضاعليه السلام: «كان فيما ناجى الله به موسىعليه السلام انه ما تقرب الى المتقربون بمثل البكاء من خشيتى (14) ; در آن چيزهايى كه خداوند با موسىعليه السلام مناجات كرد [آمده است كه]: متقربان به سوى من به چيزى همانند گريه از خوف من، به من قرب پيدا نمىكنند.» قال الصادق عليه السلام: «اوحى الله عز و جل الى موسى عليه السلام: ان عبادى لم يتقربوا الى بشىء احب الى من ثلاث خصال، قال موسى: يا رب و ما هن؟ قال: يا موسى الزهد فى الدنيا و الورع عن المعاصى و البكاء من خشيتى (15) ; خداى عز وجل به موسىعليه السلام فرمود: همانا بندگان من به من تقرب نجستند به چيزى كه نزد من از سه خصلت محبوبتر باشد. موسىعليه السلام عرض كرد: پروردگارا آنها كدامند؟ فرمود: اى موسى! زهد در دنيا و ورع از نافرمانىها و گريه از ترس من.» 2 - جلب رحمتبر امت
قال الصادقعليه السلام: «و لو ان باكيا بكى فى امة لرحموا (16) ; اگر در ميان امتيك نفر گريان باشد، همه آنها مورد رحمت قرار مىگيرند.» قال على عليه السلام: «و لو ان عبدا بكى فى امة لرحم الله تعالى ذكره تلك الامة لبكاء ذلك العبد (17) ; اگر يك بنده در ميان امتى گريه كند، خداوند متعال همه آن امت را به خاطر گريه آن عبد رحم مىكند.» 3 - جلب محبتخداوند
قال الباقرعليه السلام: «ما من قطرة احب الى الله عز و جل من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لايراد بها غيره (18) ; هيچ قطرهاى نزد خداوند متعال محبوبتر از قطره اشكى كه در تاريكى شب از ترس خدا بريزد و جز خداوند چيز ديگرى در آن منظور نباشد، نيست.» 4 - سلامتى جسم
فيزيولوژيستها و دانشمندان علم تشريح، فوايد زيادى براى گريه و ريختن اشك براى صحتبدن ذكر كردهاند كه نمونهاى از آن نقل مىشود: «بزرگترين فايده اشك را علماى ابدان، مرطوب نگاه داشتن پرده رويين چشم مىدانند، زيرا اگر اين پرده خشك شود، شفافى آن از دست رفته و آدمى را كور مىكند. اشك عمل ديگرى هم مىكند: آلات تنفس را تر مىكند و به اصطلاح «روغن مىزند» و در مقابل عمل خشك كننده هوا مقاومت كرده، آن را مرطوب نگه مىدارد. روى همين اصل حيواناتى كه [در] هواى مرطوب نفس مىكشند «مانند نهنگ» غدد اشكى ندارند.» (19) دانشمندان معتقدند اشك، چشمها را مىشويد و ضد عفونى مىكند، مجارى بينى را شسته و از عفونت محفوظ مىدارد. آنان براى گريستن فايدههاى فراوانى قائلند; گريه از هيجانات و نارحتىهاى درونى جلوگيرى مىكند كه اگر جلو آنها گرفته نشود باعث امراض قلبى، زخم معده و امثال آن مىشود. به همين جهت روانشناسان مىگويند: گريستن براى بشر امرى است لازم; زيرا هم تسكين دهنده است و هم سلامتبخش. 5 - نورانيت قلب
قال على عليه السلام: «البكاء من خشية الله ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب (20) ; گريه از ترس خداوند، قلب را روشن مىگرداند و از بازگشتن به گناه باز مىدارد.» 6 - پاك شدن از گناهان
قال على عليه السلام: «بالبكاء من خشية الله تمحص الذنوب (21) ; به وسيله گريستن از ترس خدا، گناهان پاك كرده مىشوند.» 7 - رفع عذاب از ساير اجزاى بدن
قال الصادقعليه السلام: «ما اعز و رقت عين بمائها من خشية الله عز و جل الا حرم الله سائر جسده على النار (22) ; هيچ چشمى از خوف خداوند به اشك خود تر نشد، مگر آن كه خداوند، ساير اجزاى بدن او را بر آتش حرام مىكند.» 8 - گريان نبودن در قيامت
قال الصادقعليه السلام: «كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة: عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله (23) ; هرچشمى در روز قيامت گريان است، جز سه چشم: چشمى كه از ديدن آن چه خداوند حرام كرده، بر هم نهاده شده باشد و چشمى كه در راه طاعتخداوند، بيدارى كشيده و چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.» 9 - دورى از جهنم
قال الصادقعليه السلام: «ما من شىء الا و له كيل و وزن الا الدموع، فان القطرة تطفى بحارا من نار فاذا اعز و رقت العين بمائها لم يرهق وجهه قتر و لا ذلة فاذا فاضتحرمها الله على النار (24) ; هيچ چيزى نيست جز آن كه پيمانه و وزنى دارد، مگر گريه كه يك قطرهاش درياهايى از آتش را خاموش مىسازد و چون چشم با اشك خود پر شود، آن چهره پريشانى و خوارى نبيند و چون اشك بريزد، خداوند آن را بر آتش دوزخ حرام مىكند.» 10 - بهشت
قال النبىصلى الله عليه وآله: «و من زرفت عيناه من خشية الله كان له بكل قطرة قطرت من دموعه قصر فى الجنة مكلل بالدر والجوهر، فيه ما لا عين رات و لا اذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر (25) ; هركس چشمهايش از ترس خداوند اشك بريزد، به اندازه هر قطره از آن، كاخى در بهشتبراى او مهيا مىشود. كاخى كه به مرواريد و گوهر آراسته است، در آن كاخ چيزهايى است كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ بشرى خطور نكرده است.» 11 - رضوان الهى
قال الباقرعليه السلام: «ان ابراهيم النبىعليه السلام قال: الهى ما لعبد بل وجهه بالدموع من مخافتك؟ قال: جزاؤه مغفرتى و رضوانى يوم القيامة (26) ; ابراهيم نبىعليه السلام عرض كرد: خداوندا، جزاى بندهاى كه صورتش را با اشكش از ترس تو تر كند چيست؟ فرمود: جزايش مغفرت و رضوان من در روز قيامت است.» آثار گريه براى امام حسين عليه السلام
گريه براى مصائب وارده بر امام حسينعليه السلام داراى آثار فردى، اجتماعى، دنيايى و آخرتى است، چرا كه گريه براى آن حضرت، نوعى پيوند با حركت، راه و روش و هدف آن حضرت است. از اين رو گريه براى او، باعث آمادگى براى مبارزه و جهاد با فساد و سبب اميدوارى و رسيدن به هدف نهايى است. مرثيه، شوق و محبت را به حدى بالا مىبرد كه گريه كنندگان براى ايصال به مطلوب خود، زمينه هرگونه فداكارى و از خود گذشتگى را در خود احساس مىكنند. گريه براى امام حسينعليه السلام نيروى ايمان را از هر جهتبسيج كرده ضعف و نااميدى را از انسان دور مىكند و محرك احساسات پاك مردم است. در روايات نيز آثارى براى گريه براى امام حسينعليه السلام ذكر شده است كه به نمونههايى اشاره مىشود: 1 - بخشش گناهان
قال الرضاعليه السلام: «فعلى مثل الحسينعليه السلام فليبك الباكون فان البكاء عليه يحط الذنوب العظام (27) ; براى مثل حسينعليه السلام بايد گريه كنندگان گريه كنند. چرا كه گريه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را محو مىكند.» 2 - درود خداوند
قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «الا و صلى الله على الباكين على الحسين رحمة و شفقة (28) ; آگاه باشيد كه خداوند بر گريه كنندگان براى حسين عليه السلام، از روى رحمت و مهربانى درود مىفرستد.» 3 - طلب مغفرت از ناحيه امام حسينعليه السلام
قال الصادقعليه السلام: «انهعليه السلام ليرى من يبكيه فيستغفر له رحمة له (29) ; حقا كه [حسينعليه السلام] كسى را كه براى او گريه مىكند، مىبيند و بهخاطر رحمتبراو برايش استغفار مىكند.» 4 - دورى از جهنم
قال الله سبحانه لموسىعليه السلام: «يا موسى اعلم انه من بكى عليه او ابكى او تباكى حرمت جسده على النار (30) ; اى موسى! بدان كه هركس براى حسينعليه السلام گريه كند يا بگرياند يا وانمود به گريه كردن كند، بدنش را بر آتش حرام كردم.» 5 - شادمانى در بهشت
قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة، الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة (31) ; اى فاطمهعليها السلام! هر چشمى در روز قيامت گريان است، مگر چشمى كه براى مصيبتحسينعليه السلام گريه كرده باشد كه به وسيله نعمتهاى بهشتخندان و شادمان خواهد بود.» اوقات گريه
گريه مثبتبهخاطر آثار فراوان دنيوى و اخروى، هميشه مطلوب بوده و وقتخاصى ندارد، از اين رو خداوند متعال به موسىعليه السلام فرمود: «ابك على نفسك ما دمت فى الدنيا (32) ; مادامى كه در دنيا هستى بر خودت گريه كن.» با اين حال در روايات، اوقاتى را براى گريه كردن سفارش كردهاند: 1 - وقت زيارت معصومينعليهم السلام
در آداب زيارت وارد شده است كه: «واخشع لربك و ابك فان خشع قلبك و دمعت عيناك فهو علامة القبول والاذن (33) ; براى پروردگارت خشوع و گريه كن. پس اگر قلبتخاشع و چشمانت اشكبار گرديد، پس آن علامت قبول و اذن است.» 2 - هنگام سحر
قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «مع جبرئيل لواء من نور يضرب فى السماء السابعة، مكتوب على ذلك اللواء لا اله الا الله، محمد رسولاللهصلى الله عليه وآله طوبى لامة محمد ينادون بالاسحار بالبكاء و التضرع اولئك هم الامنون يوم القيامة (34) ; همراه با جبرئيل پرچمى از نور است كه در آسمان هفتم نصب مىكند [و] بر آن پرچم نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسول اللهصلى الله عليه وآله خوشا به حال امت محمدصلى الله عليه وآله كه در سحرهابه وسيله گريه و تضرع [خداوند را] مىخوانند. آنها در قيامت در امانند.» 3 - وقت نماز
قال الله تعالى: «يا عيسى! ابك على نفسك فى الصلاة (35) ; اى عيسى! در نماز بر نفست گريه كن.» ابو حنيفه [راوى] مىگويد: «سالت ابا عبداللهعليه السلام عن البكاء فى الصلاة ايقطع الصلاة؟ فقال: ان بكى لذكر جنة او نار فذلك هو افضل الاعمال فى الصلاة و ان كان ذكر ميتا له فصلاته فاسدة (36) ; از امام صادقعليه السلام درباره گريه كردن در نماز سؤال كردم كه آيا نماز را باطل مىكند؟ فرمود: اگر براى ياد بهشتيا جهنم گريه كند پس آن از بهترين اعمال در نماز است و اگر مردهاش را ياد كرده [و گريه كند، ]نمازش فاسد است. 4 - هنگام توبه
قال الصادقعليه السلام: «فاما توبة العام فان يغسل باطنه بماء الحسرة و الاعتراف بالجناية دائما واعتقاد الندم على ما مضى و الخوف على ما بقى من عمره ... و يديم البكاء و الاسف على ما فاته من طاعة الله (37) ; توبه عام آن است كه باطنش را با آب حسرت بشويد و هميشه اعتراف به جنايت كند و از گذشتهاش پشيمان باشد و از مابقى عمرش خائف باشد ... و گريه و تاسف بر آن چيزهايى كه از طاعتخداوند از او فوت شده است را ادامه دهد.» گريه براى كى و براى چه؟
گريه براى چند كس و چند چيز مطلوب است، كه نمونه هايى از آنها ذكر مىگردد: 1 - براى فراق دوستان
قال الحسن بن علىعليه السلام: «انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة (38) ; من براى دو حالت گريه مىكنم: براى هول و شدت اطلاع دهنده قيامت و براى فراق دوستان.» 2 - براى شهيد
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در شهادت حضرت حمزه گريست و امر فرمود براى او گريه كنند (39) . و براى شهادت حضرت علىعليه السلام گريه كردند، (40) همان طور كه براى شهادت امام حسينعليه السلام گريه كردند. 3 - براى مردگان
قال الصادق عليه السلام: «ان ابراهيم خليل الرحمن سال ربه ان يرزقه ابنة تبكيه بعد موته (41) ; ابراهيم خليلعليه السلام از خداوند خواست كه به او دخترى روزى نمايد تا بعد از مرگش براى آن حضرت گريه كند.» 4 - براى ائمهعليهم السلام
در دعاى ندبه چنين آمده است: «فعلى الاطائب من اهل بيت محمد و على صلى الله عليهما و الهما فليبك الباكون و اياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع وليصرخ الصارخون و يضج الضاجون و يعج العاجون (42) ; بايد گريه كنندهها بر پاكان خاندان محمد و على كه صلوات خدا بر آندو و اهل آندو باد بگريند و براى آنان بلند گريه كنند و براى امثال آنها اشكها روان شوند و شيون كنندگان شيون كنند و زارى كنندگان زارى كنند و ناله كنندگان ناله جانسوز كشند.» 5 - براى گناهان
قال الباقرعليه السلام: «قال الخضر ... وابك على خطيئتك (43) ; خضر به موسى گفت: بر خطاهايت گريه كن.» قال الصادقعليه السلام: «فيما وعظ الله به عيسى بن مريم ان قال له: ابك على السيئة فانها لى سخط (44) ; از جمله چيزهايى كه خداوند به وسيله آن عيسىعليه السلام را موعظه فرمود اين بود كه به او فرمود: برگناه گريه كن، چرا كه گناه مايه خشم من است.» 6 - براى مرگ و حوادث بعد از آن
قال السجادعليه السلام: «ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى، ابكى لضيق لحدى، ابكى لسؤال منكر و نكير اياى، ابكى لخروجى عن قبرى عريانا ذليلا حاملا ثقلى على ظهرى (45) ; مىگريم براى جان دادنم، مىگريم براى تاريكى قبرم، مىگريم براى تنگى لحدم، مىگريم براى پرسش نكير و منكر از من و مىگريم براى بيرون شدن از قبرم در حالى كه برهنه و خوار [بوده] بار اعمال سنگينم را بر دوش دارم.» آداب گريه
گريه داراى شرايط و آداب خاصى است كه رعايت آنها موجب تاثير گريه بر جان انسان خواهد شد.بعضى از اين آداب عبارتست از: 1 - همراهى گريه با ورع
قال السجادعليه السلام: «ليس الخوف، خوف من بكى و جرت دموعه، ما لم يكن له ورع يحجزه عن معاصى الله و انما ذلك خوف كاذب (46) ; خوف [از خداوند] آن نيست كه كسى گريه كند و اشكهايش جارى شود، مادامى كه ورعى براى او نباشد كه او را از معاصى خداوند منع كند و اين [گريه بى ورع] همان ترس دروغين است.» 2 - زياد گريه كردن و طول دادن آن
قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «و عودوا قلوبكم الرقة و اكثروا التفكر والبكاء; قلبهايتان را به رقت عادت دهيد و زياد تفكر و گريه كنيد.» قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «ثلاث منجيات للمؤمن: كف لسانه عن الناس واغتيابهم و اشغاله نفسه بما ينفعه لاخرته و دنياه و طول البكاء على خطيئته (47) ; سه چيز براى مؤمن مايه نجات است: حفظ زبانش از اذيت مردم و غيبت كردن آنها، و مشغول نمودن خود به چيزهايى كه براى آخرت و دنيايش منفعت دارد، و گريه طولانى بر خطاهايش.» 3 - لطمه نزدن به صورت و پاره نكردن لباس
قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: «ليس منا من ضرب الخدود، و شق الجيوب (48) ; از ما نيست كسى كه [در هنگام گريه و زارى بر مردگان] به صورت بزند و لباس پاره كند.» 4 - همراه با سوزدل :
قال النبىصلى الله عليه وآله: «اوحى الله الى عيسى يا عيسى بن البكر البتول ابك على نفسك بكاء من قد ودع الاهل و قلى الدنيا و تركها لاهلها و صارت رغبته فيما عند الهه (49) ; خداوند به عيسى عليه السلام وحى فرمود: اى عيسى! بر نفست گريه كن; گريه كسى كه اهلش را ترك كرده و دنيا را كوچك نموده و آن را براى اهلش واگذاشته است و رغبت او فقط در آنچه كه نزد خدايش مىباشد، گرديده است.»علل محروميت از گريه
1 - قساوت قلب
قال على عليه السلام: « ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب و ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب (50) ; اشكها خشك نمىشوند، مگر به خاطر قساوت قلبها و قلبها قساوت پيدا نمىكنند، مگر بهخاطر زيادى گناهان.» 2 - غفلت
در قرآن كريم آمده است: «ازفت الازفة. ليس لها من دون الله كاشفة. افمن هذا الحديث تعجبون. و تضحكون و لاتبكون. و انتم سامدون» (51) ; «روز قيامت نزديك است و هيچ كس غير از خداوند نمىتواند آن روز را آشكار كند. آيا از اين سخن تعجب مىكنيد و مىخنديد و [به روزگار سختخود] نمىگرييد و حال آن كه شما سخت غافليد.» زمينههاى كسب نعمت گريه
1 - ياد از مردگان
قال اسحاق بن عمار: «قلت لابى عبداللهعليه السلام: اكون ادعو و اشتهى البكاء فلايجيئنى و ربما ذكرت من مات من بعض اهلى فارق و ابكى فهل يجوز ذلك؟ فقال: نعم تذكرهم فاذا رققت فابك وادع ربك تبارك و تعالى (52) ; اسحاق بن عمار مىگويد: به امام صادقعليه السلام عرض كردم: من دعا مىكنم و [در آن حال] دوست دارم گريه كنم ولى گريهام نمىآيد و چه بسا بعضى از كسانى كه از اهلم هستند و مردهاند را بياد مىآورم، در اين حال دلم رقت پيدا كرده و گريه مىكنم. آيا اين كار جايز است؟ فرمود: بله، آنها را به ياد آور و هر وقت رقت پيدا كردى، گريه كن و پروردگارت را بخوان.» 2 - تباكى
قال الصادقعليه السلام: «ان لم يجئك البكاء فتباك، فان خرج منك مثل راس الذباب فبخ بخ (53) ; اگر گريهات نمىآيد، پس تباكى كن (يعنى وانمود به گريه كردن كن) كه اگر مثل سر پشهاى از تو [اشك] خارج شد، به به [به تو]. 3 - خوردن بعضى از غذاها
قال النبى صلى الله عليه وآله: «عليكم بالعدس فانه مبارك مقدس يرقق القلب و يكثر الدمعة (54) ; بر شما باد [خوردن] عدس، چراكه عدس مبارك [و] مقدس است [و] قلب را رقت مىدهد و اشك را زياد مىكند.» گريه كودك
همان طورى كه گريه براى بزرگسالان نعمت است و در جسم و روح آنها مؤثر مىباشد، براى كودكان نيز چنين است. از اين رو معصومينعليهم السلام از اينكه جلو گريه كودكان را بگيرند منع كردهاند. قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «عوذة للصبى اذا كثر بكاؤه (55) ; هر وقتبچه زياد گريه كند، براى او [مايه] محافظت است.» قال الصادقعليه السلام: «اعرف يا مفضل ما للاطفال فى البكاء من المنفعة واعلم ان فى ادمغة الاطفال رطوبة ان بقيت فيها احدثت عليهم احداثا جليلة و عللا عظيمة من ذهاب البصر و غيره فالبكاء يسيل تلك الرطوبة من رؤوسهم فيعقبهم ذلك الصحة فى ابدانهم والسلامة فى ابصارهم افليس قد جاز ان يكون الطفل ينتفع بالبكاء و والداه لايعرفان ذلك فهما دائبان ليسكتانه و يتوخيان فى الامور مرضاته لئلا يبكى و هما لايعلمان ان البكاء اصلح له و اجمل عاقبة (56) ; اى مفضل! منفعتى را كه در گريه، براى اطفال وجود دارد بشناس. بدان كه در مغز اطفال رطوبتى است كه اگر در آن همچنان بر جاى ماند، موجب زيانهاى بسيار و امراض سخت مثل كورى و غيره مىگردد. گريه آن رطوبت را از سر آنها جارى مىكند و در نتيجه صحتبدن و سلامت چشم در آنها حاصل مىشود. آيا مىشود كه طفل نفعى از گريه برد و پدر و مادر از آن غافل باشند؟ [بلى، چرا كه] ايشان در صدد ساكت كردن اويند و مىكوشند رضاى خاطرش را فراهم كنند كه گريه نكند، در صورتى كه نمىدانند گريه كردن براى او سودمندتر است و عاقبت نيكوترى دارد.» قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «لاتضربوا اطفالكم على بكائهم فان بكاءهم اربعة اشهر شهادة ان لا اله الا الله و اربعة اشهر الصلاة على النبى صلى الله عليه وآله و آلهعليهم السلام و اربعة اشهر الدعاء لوالديه (57) ; بچههايتان را به خاطر گريه كردنشان نزنيد. چراكه گريه آنها تا چهارماهگى شهادت به «لا اله الا الله» است و چهار ماه [دوم] صلوات بر پيامبرصلى الله عليه وآله و آل اوعليهم السلام است و در چهار ماه [سوم] دعا براى والدين او مىباشد.» 1) بحار الانوار، ج 90، ص 336. 2) همان، ج 79، ص 76. 3) همان، ج 72، ص 107. 4) همان، ج 82، ص 101. 5) همان. 6) همان، ج 46، ص 193. 7) وسائل الشيعه، ج 11، ص 177. 8) بحار الانوار، ج 90، ص 336. 9) نهج البلاغه فيض، كلمات قصار، ش 9، ص 1092. 10) همان، خ 185، ص 261. 11) بحارالانوار، ج 100، ص 87. 12) نهج البلاغه فيض، خ 97، ص 290. 13) وسائل الشيعه، ج 15، ص 198. 14) همان، ج 11، ص 177. 15) اصول كافى، ج 4، ص 234. 16) وسائل الشيعه، ج 11، ص 178. 17) بحار الانوار، ج 90، ص 336. 18) وسائل الشيعه، ج 11، ص 179. 19) اسلام و علم امروز، ص 49. 20) شرح غررالحكم، ج 2، ص 111. 21) همان، ج 3، ص 240. 22) وسائل الشيعه، ج 11، ص 179. 23) اصول كافى، ج 4، ص 234. 24) وسائل الشيعه، ج 11، ص 178. 25) همان، ص 175. 26) بحار الانوار، ج 90، ص 334. 27) همان، ج 44، ص 284. 28) همان، ص 304. 29) همان، ج 25، ص 376. 30) همان، ج 44، ص 308. 31) همان، ص 293. 32) همان، ج 90، ص 333. 33) همان، ج 100، ص 211. 34) همان، ج 96، ص 344. 35) همان، ج 14، ص 290. 36) وسائل الشيعه، ج 4، ص 1251. 37) بحار الانوار، ج 6، ص 31. 38) همان، ص 160. 39) همان، ج 82، ص 92. 40) همان، ج 42، ص 190. 41) همان، ج 82، ص 92. 42) دعاى ندبه. 43) بحار الانوار، ج 13، ص 302. 44) همان، ج 14، ص 295. 45) همان، ج 98، ص 89. 46) همان، ج 90، ص 335. 47) همان، ج 78، ص 140. 48) همان، ج 82، ص 93. 49) همان، ج 90، ص 333. 50) وسائل الشيعه، ج 11، ص 337. 51) نجم/ 57 تا61. 52) بحار الانوار، ج 90، ص 334. 53) همان. 54) همان، ج 14، ص 254. 55) همان، ج 76، ص 194. 56) همان، ج 60، ص 380. 57) وسائل الشيعه، ج 15، ص 171.