ميلاد نور - شکوفه رسالت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوفه رسالت - نسخه متنی

عباس کوثری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ميلاد نور

امام صادق عليه‏السلام داستان ميلاد را چنين بيان مي‏فرمايد: خديجه احساس تنهايي مي‏كرد. قاصدي نزد زنان قريش فرستاد در آن لحظات از آنان خواست به خانه‏اش آيند و همنشين خلوتش شوند. آنان پيام دادند: حرف ما را نشنيدي و زن يتيم ابوطالب شدي كه از ثروت بهره‏اي نداشت. ما به خانه‏ات نمي‏آييم و انتظار همكاري نداشته باش. خديجه اندوهناك شد. ناگهان چهار زن گندمگون و بلند قامت، مانند زنان بني هاشم، مشاهده كرد. آنها وارد شدند. خديجه در هراس فرو رفت. يكي از آنها گفت: غمگين مباش، خداوند ما را به سوي تو فرستاده است، ما خواهرانت هستيم. من ساره‏ام، آن ديگري آسيه دختر مزاحم، سوّمي مريم دختر عمران و چهارمي كلثوم خواهر موسي است؛ خداوند ما را

فرستاده است تا هنگام زايمان ياري‏ات كنيم. سپس در چهار سمت خديجه قرار گرفتند و حضرت فاطمه پاك و پاكيزه به گيتي گام نهاد. در اين هنگام، نوري از وي برخاست كه به خانه‏هاي مكّه و شرق و غرب روشني بخشيد. از حوريان بهشتي، با آبريزي سرشار از آب كوثر و طشتي از بهشت، بدان سرا وارد شدند. زني كه پيش روي خديجه بود، فاطمه را در بر گرفت؛ در پارچه‏اي سپيدتر از شير و خوشبوتر از مُشك پيچيد؛ پارچه سفيد ديگري مقنعه‏اش ساخت و سپس او را به سخن گفتن واداشت. فاطمه عليها‏السلام به يگانگي خداوند و رسالت پيامبر و وصايت علي عليه‏السلام و فرزندان خويش گواهي داد. در پايان زنان به خديجه گفتند: اين دختر را بگير كه طاهره مطهّره و پاكيزه است و خداوند در او و فرزندانش بركت و خير فراوان قرار داده است.10

چنين امدادهاي غيبي، سنّتي است كه خداوند براي دوستانش مقرّر فرموده است. قرآن كريم درباره مريم مي‏فرمايد: پس مريم به آن پسر باردار شد و در جايي دور خلوت گزيد. وقتي درد زايش وي را فرا گرفت، زير شاخه خرمايي رفت. او از شدت اندوه با خود گفت: اي كاش پيش از اين مرده بودم و نامم فراموش شده بود. «فرزندش عيسي» به وي گفت: غمگين مباش كه خداي از زير گامهايت چشمه آبي روان كرده‏است. [سپس خداوند فرمود:] اي مريم، شاخه درخت را حركت ده، مااز آن برايت رطب تازه فرو مي‏ريزيم. از اين رطب تناول كن و «از اين چشمه» آب بياشام و چشم خويش به عيسي روشن دار.11 اين سنّت در خديجه نيز استمرار يافت تا با مشاهده عنايات الهي اطمينان و آرامش روحي‏اش فزوني يابد و پرتوي از انوار معنويّت خويش و جلوه‏اي از ايثارش را از ملكوت اين جهان دريافت دارد. پس از اين رويداد، خانه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم با وجود فاطمه عليها‏السلام روشن شد و قلب پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و خديجه شادابي و نشاطي ديگر يافت.

ميلاد فاطمه عليها‏السلام به همه دين باوران مي‏آموزد كه ذكر الهي و پاكي و عفاف پدر و مادر مي‏تواند در پيدايش فرزندي برومند و قدسي تأثير داشته باشد و توجّه روان پدر و مادر به عالم بالا در سازندگي و بالندگي فرزند مؤثر است. اين رخداد همچنين به زنان ايثارگر و مدافع حريم ولايت نويد مي‏دهد كه دستان پرمهر عنايت پروردگار در سختي‏ها و مشكلات به ياري‏شان مي‏شتابد و مددهاي غيبي ياورشان خواهد بود.

نامگذاري

نامگذاري در مكتب پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بر اساس بينشي خاصّ تحقّق مي‏يابد. نام، در اين عرصه، اهداف بلند پيامبر و ويژگيهاي شخصي فرزند را آشكار مي‏سازد. بر اين اساس، نام فاطمه را براي دخترش برگزيد تا همه دريابند كه او از همه بديها بركنار است.12 شيعيان راستين در پناه وي از آتش جهنّم باز داشته شده‏اند13، به سبب او طمع دشمنان اسلام از وراثت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم قطع شد14 و دانش همراه شير به او ارزاني شده است.15 و اينك تقدير الهي فاطمه عليها‏السلام را براي رسالت و مسؤوليتهاي بزرگ آماده مي‏كند. او بايد، چون ديگر رهبران الهي كه در تاريخ نقش آفرين بودند، تلخكامي روزگار را تجربه كند تا بتواند در مقابل انبوه مشكلات پيمانهاي الهي را پاس دارد و هنگام لزوم خود را فداي ارزشهاي الهي سازد.

بدين سبب، آغاز زندگي‏اش در شعب ابي‏طالب رقم مي‏خورد و از همان كودكي سخت‏ترين لحظات را در كنار پدر و مادرش تجربه مي‏كند. دشواري اين سالها چنان بود كه سعد وقاص مي‏گويد: شبي از درّه بيرون آمدم. در حالي كه نزديك بود تمام نيرويم را از دست بدهم، ناگهان پوست خشكيده شتري ديدم. آن را برداشتم، شستم، سوزاندم، كوبيدم، با آبي اندك خمير كردم و به ياري آن سه روز به سر بردم.16

اين محاصره سه سال تمام به درازا كشيد. در اين مدت ناله فرزندان خردسال و گرسنه بني‏هاشم بلند بود و فاطمه عليها‏السلام در سايه پدر گرانقدرش درس پايداري و ايثار آموخت. سرانجام اين مدت پايان پذيرفت و پيامبر و همراهان سربلند از شعب برون آمدند. هنوز مدتي از اين روزگار نگذشته بود، فاطمه عليها‏السلام مادرش را از دست داد. دختر به انس با مادر نيازمند است؛ ولي تقدير هدفي عظيم‏تر براي او در نظر گرفته بود. اينجاست كه همه دختران و زنان بايد از او درس مقاومت فرا گيرند و مشكلات را نردبان ترقّي و حركت به سوي كمال و پاكيها به شمار آورند. البته فاطمه عليها‏السلام گاه از مادر سراغ مي‏گرفت. در يكي از روزها كه فاطمه با اصرار بيشتر مادر را طلب كرد، جبرئيل فرود آمد و به پيامبر گفت: سلام الهي را به فاطمه برسان و به او بگو كه مادرت، در بهشت در كنار آسيه و مريم، است. فاطمه خوشحال شد و گفت: انّ اللّه‏ هو السّلام و منه السّلام و اليه السّلام.17

فاطمه امّ ابيها

يكي از مسائل مهمّ دوران كودكي فاطمه عليها‏السلام اين است كه توانست آرامش خاطر پدر را فراهم كند و موجب زدودن غم و اندوه از قلب پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شود؛ بويژه وقتي كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در مكّه بي ابوطالب و در خانه بي خديجه وارد شده بود. او چون مادري مهربان غم و تنهايي را از پدر دور ساخت، با شيرين زبانيهاي كودكانه‏اش زندگي پدر را رونقي ديگر مي‏بخشيد و چون شمع روشني بخش محفل انس او مي‏شد. بدين جهت، در روايات از آن حضرت با كنيه امّ ابيها ياد شده است.18 فاطمه عليها‏السلام در بيرون نيز نگران حال پدر بود! روزي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در مقابل كعبه در سجده بود. شتري از ابوجهل كشته بودند. بچّه‏دان شتر را آوردند و بر پشت حضرت افكندند.

/ 5