تفكر و آزادي بخش اول - تفکر و آزادی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفکر و آزادی (1) - نسخه متنی

علیرضا وزیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفكر و آزادي بخش اول

عليرضا وزيري

انديشه‏ورزى يكى از ويژگيهاى عمومى انسان و مايه امتياز او از ساير موجودات‏است. «سرچشمه كاميابى، فكر و انديشه است.» (1)

آدمى پيوسته بايد در تكاپوى فكرى و تحول كمال‏گرايانه روحى باشد تا هر لحظه،گامى به سوى مقصد والاى انسانى بردارد.

«هر لحظه و هر آن مى‏توان و بايد كارى را در جهت پيشبرد اهداف انجام‏داد.» (2) «هر لحظه و هر آن بايد از هر لحاظ بهتر و بهتر شويم.» (3) چه، ماانسانها «موجيم كه آسودگى ما عدم ماست‏» و «هستيم، اگر مى‏رويم، گر نرويم،نيستيم‏»، زندگى فصل درنگ نيست.

حركت در گرو تحول است؛ و تحول منشأ تكاپو و تكامل. در بازار دنيا تنها كساني سود مي‏برند كه هر روز «انسان‏تر» مي‏شوند.

ضرب‏المثلي است كه مي‏گويد: «مردي كه كوه را از جا برمي‏دارد، كسي است كه شروع به برداشتن سنگريزه‏ها مي‏كند.» تحول در بسياري از زمينه‏ها بايد تدريجي باشد.

«پيشرفتهاي بزرگ را مي‏توان حاصل تداوم قدمهاي كوچك دانست.»1

پيامبر گرامي اسلام(ص) كه حركت عظيم او منجر به تأسيس تمدن بزرگ اسلامي شد، كار خود را با كلمه كوتاه و جامعِ «قولوا لا اله الاّ اللّه‏ تفلحوا» آغاز كرد.

«تحولات ناگهاني معمولاً سريع و ناپايدارند؛ در حالي كه تحولات كوچك مداوم و به هم پيوسته اگر چه از سرعت كمي برخوردارند، ولي پايدار و مطمئن هستند.»2

بي‏ترديد، كسي كه آهنگ رفتن به قله دارد بايد پشتكار داشته باشد. حضرت علي(ع) در ستايش پشتكاري مي‏فرمايد:

«اندك كاري كه به آن ادامه دهي، اميدبخش‏تر است از كار بسياري كه از آن خسته و آزرده‏خاطر شوي.»3

«جوهر و عصاره كمال را بايد پيشرفت تدريجي، مداوم و لحظه به لحظه دانست كه در دراز مدت به تغييرات عظيم و بنيادي منجر خواهد شد. توجه دائمي به حركت و (تحول) در راه رشد و بهبود، انسان را در مسير كمال قرار مي‏دهد.»4

حضرت علي(ع) مي‏فرمايد:

«هر كس دو روزش مانند هم باشد، زيان ديده است.» و اين بيانگر ضرورت تحول است. «ژاپني‏ها اين نكته را به خوبي درك كرده‏اند. آن‏ها فرايند بهبود دائم و مستمر را به عنوان يك استراتژي برگزيدند و در تمام زمينه‏ها از آن بهره جستند ... . خود را مقيد كردند كه مرتّب پيشرفت كنند و دائما معيارهاي خود را، براي زندگي بهتر، بالاتر ببرند.»5

در تعليمات پيشوايان اسلامي نيز پيشرفت تدريجي و مداوم از جايگاه ويژه‏اي برخوردار بوده است.

در بازار دنيا تنها كساني سود مي‏برند كه هر روز «انسان‏تر» مي‏شوند.

زندگي تكراري و بي‏تحول، مردابي است عفن كه زلال انديشه در آن جاري نگشته و آب حيات در آن به سكون گراييده است.




  • گر به مردابي ز جريان مانَد آب
    جانش اقليم تباهيها شود
    ژرفنايش گور ماهيها شود6



  • از سكون خويش نقصان يابد آب
    ژرفنايش گور ماهيها شود6
    ژرفنايش گور ماهيها شود6



تفكر زينت‏بخش گلستان زندگي است كه عطر معنا را در تار و پود آن مي‏افشاند و به زندگي محتوا مي‏بخشد. زندگي بي‏تفكر پوسته‏اي است بي‏مغز و هياهويي پوچ و سكوني ملال‏آور و سكوتي مرگزا. اگر فكر نباشد بهار زندگي در كشور سبز آرزوها رو به خزان مي‏نهد و سايه‏هاي وهم‏انگيز شقاوت بر دلها مستولي مي‏شود و گرماي هدايت به سردي مي‏گرايد. آن كه نمي‏انديشد سرنوشت خود را به دست امواج مي‏سپارد و اسير دست حوادث و بازيچه دست شرايط مي‏شود.

انسان بي‏تفكر حيران‏زده‏اي است شناور در اقيانوس رويدادها كه همواره در رويارويي با رخدادهاي زمانه، انگشت حيرت به دندان مي‏گيرد و در گرداب حوادث، آماج اشتباهات و سرگردانيها مي‏شود. نه گذشته را چراغ راه آينده مي‏سازد و نه آينده را پر فروغ از نور انديشه.

او را حوادث پيش مي‏برند و شرايط مي‏سازند، و او همان ساخته دستِ حوادث و شرايط است نه ساخته دست خويش. در حالي كه آدمي مي‏تواند و بايد ساخته دست تواناي خويش باشد؛ و تنها اوست كه دست آفرينشگر هستي، قلمِ ترسيم چهره روحي‏اش را به دست خود او داده است. او بايد با فروغ انديشه‏اش

ديوار بلند ظلمت را فرو ريزد و افق آينده را باز كند و با رهنمود خرد خويش به ريسمان الهي چنگ زند و در كشتي نجات (اهل بيت پيغمبر اسلام(ص)) نشيند و خود را به ساحل سعادت برساند.

رودها در راه است

موج‏ها در پيش است

بايد از پهنه اين رود گذشت

اينك از «حال» به «آينده» پلي بايد زد

زلفِ فرداي شكوهنده ما

همچنان منتظر دست نوازشگر ماست

نبض تاريخ و زمان،

خفته در پنجه دست من و توست

بر سر و سينه تاريخ، گلي بايد زد.




  • «حافظ از دست مده كشتي اين دولت نوح
    ارنه طوفان حوادث ببرد بنيادت»



  • ارنه طوفان حوادث ببرد بنيادت»
    ارنه طوفان حوادث ببرد بنيادت»



استاد بزرگوار شهيد مطهري چه زيبا گفته است:

«براي اين كه انسان بر سرنوشت خود و نيز بر جامعه خود مسلط باشد، لااقل در اين حد كه صد در صد تسليم اوضاع و احوالي كه بر او احاطه كرده است نباشد، شرط اساسي، تفكر است ... . يعني انسان بايد در شبانه‏روز فرصتي براي خود قرار دهد كه فارغ از همه چيز، به اصطلاح نوعي درون‏گرايي نمايد؛ به ژرفاي وجود خود فرو رود و در باره خود و اوضاع خود و تصميماتي كه بايد بگيرد و كارهايي كه بايد انجام دهد و آنچه كه واقع شده، ارزيابي كارهاي خود در گذشته، ارزيابي رفقايي كه با آنها معاشرت مي‏كند، ارزيابي كتابهايي كه مطالعه كرده است، در باره همه اينها فكر كند بعد تصميم بگيرد. در صورتي كه غالبا تصميماتي كه ما مي‏گيريم، از حدّ لازم تفكر قبلي كم بهره است.»7

هماي همت

همت من دست اگر از آستين بيرون كند آسمان باشد كمانِ حلقه بر بازو مرا

اصل تسليم‏ناپذيري در برابر حوادث و رخدادهاي ناخوشايند يكي از اصولِ مهم و زيربناي سعادت آدمي است. «در فرهنگنامه افراد موفق، واژه شكست وجود ندارد.» اين كه انسان پنچه در پنچه مشكلات اندازد و از هيبتِ هراس‏انگيز مصايب نهراسد و خود را نبازد و شرايط را با اهداف خود همسو سازد، هنري است بس ارزنده اما همتي بلند و

زندگي تكراري و بي‏تحول، مردابي است عفن كه زلال انديشه در آن جاري نگشته و آب حيات در آن به سكون گراييده است.

معني توفيق غير از همت مردانه نيست.

روحيه‏اي سرشار و دلي بي‏پروا و نشاط و عشق و صفا مي‏خواهد.




  • ز توفان حوادث عاشقان را نيست پروايي
    نينديشد نهنگ پر دل از آشفتن دريا



  • نينديشد نهنگ پر دل از آشفتن دريا
    نينديشد نهنگ پر دل از آشفتن دريا



* * *

همت شرط اساسي در استفاده مطلوب از موقعيتهاي مناسبي است كه براي آدمي فراهم مي‏شود. تا آن‏جا كه گفته‏اند: «معني توفيق غير از همت مردانه نيست.» جاي بسي تأسف است كه گروهي كم‏همتي و كم‏كاري و كوتاهي و كم‏كوشيِ خود را كم‏توفيقي تفسير مي‏كنند! با پنجه پر صلابت همت، نهيب مهيب مصائب خاموش مي‏شود و آدمي با تبسم دلپذير و آغوش باز به استقبال ناملايمات مي‏رود. آغوش مشكلات پرورشگاه انسانهاي صبور و مقاوم است.

كساني هستند كه در ميدان نبرد با نفس و شيطان و رويارويي با حوادث بيروني، در محاصره وحشت قرار گرفته تسليم مي‏شوند. امام حسين(ع)، قهرمانِ حماسه كربلا مي‏فرمايد:

«مردم بندگان دنيايند، و دين لقلقه زبانِ آنان است، تا وقتي كه چرخ زندگيشان بدان مي‏چرخد گرد آن جمع مي‏شوند. و آنگاه كه براي آزمايش به بلايي گرفتار آيند، دينداران اندكند.»8

اينان در چنگ دنيا اسيرند، دنياست كه به آنان خط مي‏دهد و حكمراني مي‏كند و هواي نفسشان اينان را در بند كشيده «در محبسي بي‏در و پيكر كه در آن هر چه آزاد، اسير است.» تا هنگامي كه اوضاع بر وفق مرادشان باشد خود را به زيور دين و لباس آيين مي‏آرايند، و شادند.

«آري، آري، من از اين شاديِ پوچ

من از شوقِ دروغينِ اسيرانِ رها

خنده‏ام مي‏گيرد

خنده‏اي تلخ‏تر از گريه درد

در شگفتم كه چرا

زهر، در ذائقه‏شان شيرين است؟...

بردگيهاي «درون»

زير لفّافه‏اي از زرورق رنگارنگ

سخت بر گردنشان افتاده‏ست

باز مي‏پندارند

كه زِ هر بند و كمند آزادند»9


1 ـ يكي از نويسندگان بزرگ ايراني.

2 ـ كليدهاي طلايي موفقيت، حسين پورآقاسي، ص 255.

3 و 4 و 5 ـ همان.

6 ـ نهج‏البلاغه، فيض‏الاسلام، حكمت 27. (قليلٌ تدوم عليه أرحي مِن كثير مملولٍ منه)

7 ـ كليدهاي طلايي موفقيت، ص 256.

8 ـ همان، ص 255 و 256.

9 ـ شعر زمان(ع)، ص 339 و 340.

10 ـ تعليم و تربيت در اسلام، مرتضي مطهري. (با اندكي تصرف)

/ 1