موضع الرسالة
حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمى از ويژگيهايى كه در زيارت معتبر جامعه، امامان را به آن مىخوانيم «موضع الرسالة» است. بايد ديد معناى اين جمله كه در بسيارى از زيارتها آمده است چيست؟ كلمه موضع به معناى جايگاه و كلمه «رسالة» اسم است از باب ارسال و نوعا به پيام پيامبران الهى گفته مىشود. امامان (ع) جايگاه پيام رسالتاند. يك معناى تركيب فوق آن است كه رسالت پيامبر (ص) و تبليغ از آئين او بعد از وفاتش بر دوش امامان (ع) قرار گرفته است. به عبارت ديگر تداوم نعمت رسالتبه بركت وجود اهل بيت عليهم السلام است و اين نور از رهگذر و مصباح ولايت اهل بيت (ع) است كه در دسترس همگان قرار گرفته است و بىترديد بدون وجود اين انوار تابناك رسالت و تداوم آن عقيم مىماند. بقاء رسالتبه بركت تلاش گسترده اهل بيت (ع) بوده است لذا در فراز ديگرى از زيارت جامعه مىخوانيم: «بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا» خداوند معارف دينى را به بركت ولايتشما به ما آموزش داد. اين واقعيت مهم تاريخ است كه اگر تلاش گسترده اميرمؤمنان على (ع) و فرزندانش نبود، معلوم نبود امروز اسلام چه وضعيتى داشت؟ بىترديد اگر تلاش آنها نبود امروز از اسلام چيزى جز خرافات و مطالب سست همانند برخى از مطالب بىپايه و اساس تورات و انجيل تحريفى كنونى باقى نمىماند. نقش اهل بيت در پاسدارى از قرآن
درست است كه قرآن اساسىترين مصدر تشريع است و خداوند وعده حفظ آن را داده است «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» (1) ليكن از اساسىترين محورهاى حفظ آن از تحريف، اهل بيت (ع) بودند، آنها بودند كه پاسدار كتاب خداوند، اين جلوه برجسته ربوبى بودند و نگذاشتند اين يادگار ارزشمند رسالت تحريف شود. و تحريف ناشدن قرآن نظريه شيعه است. عالم بزرگ شيعه مرحوم سيد على بن طاوس حلى متوفى سال 664 هجرى گويد: ان راى الامامية هو عدم التحريف. راى علماى شيعه عدم تحريف قرآن است. (2) مرحوم قاضى نورالله تسترى گويد: «ما نسب الى الشيعة الامامية من وقوع التحريف فى القرآن ليس مما يقول به جمهور الامامية انما قال به شرذمة قليلة منهم لا اعتداد لهم فيما بينهم» (3) وقوع تحريف درقرآن كه نسبتبه شيعه داده شده است اين نظريه اكثريت عالمان شيعه نيستبلكه اين نظريه اندكى غير قابل اعتناء بين آنهاست. صيانت و سلامت قرآن از تحريف مديون تلاش اهل بيت (ع) است و اگر ذرهاى تحريف در قرآن راه مىيافتبدون ترديد ائمه فرياد زده در مقابل آن مىايستادند. امام خمينى در نقد نظريه مرحوم ميرزا حسين نورى در مورد تحريف قرآن مىفرمايند... اگر اين چنين است كه ايشان ادعاء مىكند كه كتاب خداوند پر بوده از نام اهل بيت (ع) و منقبت آنان و نام اميرالمؤمنين و وصايت و امامتحضرت پس چرا نه اميرالمؤمنين و نه فاطمه و نه امام حسن و امام حسين (ع) و از صحابه همانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار كه پيوسته دفاع از ولايتحضرت مىكردند به آن استدلال نكردند! در پايان مىفرمايند «ففساد هذا القول الفظيع و الراى الشنيع اوضح من ان يخفى على ذى مسكة» پس فساد اين قول زشت و راى غلط (نظريه تحريف قرآن) واضحتر از آن است كه از عاقلى مخفى بماند. (4) امامان (ع) تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا اين كتاب ارزشمند الهى در جامعه محور و پيوسته مورد مراجعه باشد تا آنجا كه قرآن را محور صحت و سقم روايات قرار دادند. ايوب بن حر گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: «كل شى مردود الى الكتاب والسنة و كل حديث لايوافق كتاب الله فهو زخرف» (5) همه چيز را عرضه بر كتاب و سنت (قطعى) نمائيد و هر حديثى كه موافق با كتاب خدا نباشد باطل و بىاساس است. نقش اهل بيت در پاسدارى از سنت
دومين مصدر اساسى تشريع سنت نبوى است. سنت نبوى هم با تلاش اهل بيت (ع) محفوظ مانده است. بعد از پيامبر (ص) با انگيزهاى كاملا سياسى و به منظور محو و از يادها بردن رواياتى كه در مدح و منقبت اميرمؤمنان على (ع) و اهل بيت (ع) و به بهانه دفاع و مطرح بودن قرآن، نوشتن حديث ممنوع شد. (6) و متاسفانه تا سال 143 هجرى اين فاجعه ادامه يافت تا آن كه در اين سال مجددا تدوين حديث آغاز گرديد ولى اين تنها اميرمؤمنان على (ع) و اولاد معصومش بودند كه ارزشى براى دستور منع كتابتحديث قائل نبوده هم خود مىنوشتند و هم دوستان خود را امر به كتابت مىكردند. (7) به اين ترتيب بايد گفتحفظ سيره نبوى هم مديون تلاش اهل بيت (ع) بوده است. آرى «بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا» اگر اهل بيت (ع) نبودند و تلاش خستگى ناپذيرشان نبود، امروز چيزى از معارف دينى به دست ما نبود. آنان زجرها را تحمل كردند، خون جگرها خوردند تا معارف اسلام ناب محمدى (ص) به دست نسلهاى بعد برسد. اين حقيقت مرجعيت علمى اهل بيت (ع) است كه اين تنها پيروان مكتب تشيع نيستند كه بر سر سفره اهل بيت نشستهاند بلكه جهان اسلام ريزه خوار اين سفرهاند . اصولا مرجعيت علمى اهل بيت (ع) بعد از پيامبر مطلبى نيست كه جاى ترديد براى كسى باشد: اولا اين سفارش مسلم پيامبر (ص) در حديث متواتر ثقلين است كه دو يادگار گرانبها پس از حضرت، قرآن و عترت اند. ثانيا واقعيتهاى تاريخى گوياى آن است كه اهل بيت (ع) در هر دورهاى كه زندگى مىكردهاند سمت مرجعيت داشته و در زمينههاى علمى به آنان مراجعه مىشده است. علوم اسلامى مديون اميرمؤمنان (ع) است. ابن ابى الحديد معتزلى گويد: برترين علوم علم الهى استيعنى علم اعتقادات هر آنچه اهل اين علم از شيعه و سنى دارند از امام على (ع) دارند. از جمله علوم فقه است و امام على (ع) اصل و اساس آن است «و كل فقيه فى الاسلام فهو عيال عليه» هر فقيهى در اسلام بر سر اين سفره نشسته است. اصحاب ابوحنيفه مثل ابويوسف، و محمد بن حسن شيبانى از او بهره گرفتهاند و او از امام صادق (ع) و حضرت هم از پدرش تا مىرسد به اميرمؤمنان على (ع) مالك بن انس ديگر امام فقهى اهل سنت، شاگرد ربيعه است و او شاگرد عكرمه و او شاگرد ابن عباس و او شاگرد امام على (ع) است. شافعى ديگر امام فقهى اهل سنت، شاگرد محمد بن شيبانى شاگرد ابوحنيفه است. پس شافعى هم با واسطه از امام صادق (ع) و اميرمؤمنان على (ع) بهره برده است. احمد حنبل هم شاگرد شافعى است پس او هم با واسطه بر سر سفره امام على (ع) نشسته است. اين مساله فقيهان اهل سنت، اما رجوع فقه شيعه به امام على (ع) نيز بديهى است. در قضاوت نيز امام على (ع) فقيهترين است... از جمله علوم علم تفسير است. هر كس هرچه در تفسير دارد از امام است، هر كس يك نگاه به تفاسير بياندازد اين واقعيت را به صورتى كاملا شفاف مىيابد. از جمله علوم علم نحو و عربيت است اين را همه مىدانند كه بنيانگذار اين علم اميرمؤمنان على (ع) بوده است او بود كه كليات اين علوم را به ابوالاسود دؤلى آموخت...» (8) كسان زيادى از اهل فتوا از اميرمؤمنان على (ع) بهرهمند شدند مانند عبدالله بن عباس، عبيدالله بن ابى رافع، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصارى و... مرجعيت علمى امام حسن (ع) و امام حسين (ع)
بعد از اميرمؤمنان اين مرجعيتبه دو فرزند بزرگوارش امام حسن (ع) و امام حسين منتقل شد. اين دو گل معطر بهشتى بعد از حضرت، انسان ها را از عطر معارف الهى بهرهمند ساختند و كسانى همانند «عمروبن دينار» عبدالرحمن بن ابى ليلى، مسروق بن اجدع، عطاء ابن ابى رباح شعبى و... كه مورد احترام اهل سنت نيز هستند و نيز چهرههاى بزرگ اهل فتواى شيعه همانند ابن عباس و... از اين دو امام بهرهمند شدند. مرجعيت علمى امام سجاد (ع)
با اين كه دوره امام سجاد (ع) از خفقانىترين دورهها، در ادوار حضور امامان (ع) در جامعه محسوب مىشوند اما در همين دوره امام سجاد (ع) مرجعيت علمى داشت و كسان زيادى از صاحبان فتوى از محضر حضرت بهره گرفتند. از شيعه بزرگانى هم چون ابوحمزه ثمالى، ثابتبن دينار، ابان بن تغلب و... و از اهل سنت كسانى مانند محمد بن مسلم شهاب زهرى، حكم بن عتيبة و... از امام (ع) بهرهها گرفتند. مرجعيت علمى امام باقر (ع) و امام صادق (ع)
بخشى از دوره امام باقر (ع) و امام صادق (ع) از درخشانترين دورهها در تاريخ اسلام است. در اين دوره به جهت درگيرى كه بين بنىاميه و بنىالعباس بوجود آمد اين دو امام فرصت مناسبى جهت تبيين ابعاد مختلف اسلام ناب محمدى (ص) پرداختند و كسان زيادى از صاحبان فتوى از شيعه و اهل سنت از اين مكتب بهرهها گرفتند مورخان تعداد كسانى كه از امام صادق (ع) روايت نقل كردهاند 4000 نفر ذكر كردهاند كه با آراء و اعتقادات گوناگون بودند. (9) كسانى هم چون «زرارة بن اعين» ، «محمد بن مسلم ثقفى» ، «بريد بن معاويه» ، «فضيل بن يسار» و... از فقيهان شيعه و كسانى همانند ربيعة الراى، ابن جريح، حجاج بن ارطاة اعمش و... از صاحبان فتواى اهل سنت از مكتب اين امامان بهرهها بردند. بزرگان از اهل سنتبه اعتراف خودشان از امام صادق (ع) بهرهها بردهاند . ابوحنيفه نعمان بن ثابت زوطى م 150 از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بهرهها برده است. اين جمله از او معروف است كه: «لولا السنتان لهلك النعمان» (10) اگر دو سالى كه از محضر امام صادق (ع) استفاده كردم نبود بيچاره بودم. او گرچه در موارد زيادى در مبانى فقهى با امام صادق (ع) مخالفت مىكرده و اين نقطه ضعف در زندگى او نه پوشيده است و نه قابل دفاع اما مورخان تجليلهاى او را از امام صادق (ع) نيز آوردهاند. گفتهاند: او وقتى امام صادق را مخاطب قرار مىداده مىگفته است «جعلت فداك يابن رسول الله» (11) فدايت گردم اى پسر پيغمبر. او به درخواست منصور دوانيقى چهل مسئله از امام صادق (ع) پرسيد، پس از آنكه پاسخ مستدل همه آنها را شنيد گفت: «ما رايت افقه من جعفر بن محمد (ص)» (12) من فقيهتر از امام صادق (ع) نديدم. (13) ديگر امام فقهى اهل سنت مالك بن انس (متولد 93 هجرى درگذشته سال 179 ه) است او نيز از امام صادق (ع) بهره گرفته است. او مىگويد: «ما رات عين و لا سمعت اذن و لا حظر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد علما و عبادة و ورعا» (14) كسى را همانند امام صادق (ع) در علم و عبادت و ورع، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ انسانى خطور نكرده است. نيز گفته است: «اختلفت اليه زمانا فما كنت اراه الا على ثلاث خصال اما مصل و اما صائم و اما يقرا القرآن و ما رايته يحدث الا على طهارة» (15) در مدتى كه با امام صادق (ع) آمد رفت داشتم حضرت را در يكى از سه حالت ديدم يا نماز مىخواند و يا روزه بود و يا قرآن مىخواند و نديدم سخنى بگويد جز با طهارت» (16) ديگر فقيه اهل سنت «سفيان بن سعيد بن مسروق ثورى» است (متولد سال97 درگذشتسال 161) او نيز از امام صادق (ع) بهره برد و از اصحاب آن حضرت محسوب مىشده است. (17) «سفيان بن عيينه» (متولد سال 107 درگذشتسال 198) كه از فقها و محدثان اهل سنت محسوب است از امام صادق (ع) بهره گرفته و بيست و دو روايت از او در كتابهاى كافى، تهذيب، استبصار و من لايحضره الفقيه آمده است. (18) «يحيى بن سعيد انصارى» ، «عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريح كلى» ، «ابوسعيد يحى بن سعيد قطان بصرى» ، «محمد بن اسحق صاحب مغازى» ، «شعبة بن حجاج» ، «ايوب بن ابى عثيمه سجستانى» ، و... از عالمان اهل سنت اند كه از محضر امام صادق (ع) بهرهها بردهاند. مرجعيت علمى ديگر امامان
ديگر امامان نيز همين مرجعيت را داشتند ليكن فشارها بسيار زياد بود و دشمنان كارى كرده بودند كه دسترسى به اين امامان كار بسيار پرزحمتى بود. در عين حال شيفتگان علوم و معارف الهى با به جان خريدن تمام خطرها و تهديدات از سفره معارف اين انوار تابناك الهى بهرهمند مىشدند. بزرگان صاحب نظر و اهل فتوى همانند محمد بن ابى عمير، عبدالرحمن بن حجاج، عبدالله بن سنان و... از خوشه چينان خرمن معارف امام كاظم (ع) بودند. فقيهانى هم چون حسن بن محبوب، حسين بن سعيد اهوازى، زكريا ابن آدم، احمد بن محمد بن نصر بزنطى، و... از سفره غنى معارف امام رضا (ع) بهره گرفتند. صاحبان فتوا هم چون احمد بن محمد بن عيسى اشعرى، ابوهاشم جعفرى، عبدالرحمن بن ابى نجران و... از محضر امام جواد (ع) بهره بردند. فقيهانى همانند ايوب بن نوح بن دراج، على بن مهزيار اهوازى، ابوعلى حسن بن راشد بغدادى و... از مكتب امام هادى (ع) استفاده كردند. بزرگانى هم چون فضل بن شاذان ازدى، محمد بن حسن صفار، احمد بن اسحق بن عبدالله بن سعد اشعرى و... از سفره معارف امام عسكرى (ع) بهرهمند شدند. و فقيهانى هم چون ابوعمرو عثمان بن سعيد عمروى و فرزندش محمد و ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى و ابوالحسن على بن محمد سمرى نواب خاص حضرت بقية الله الاعظم افتخار استفاده از محضر حضرت را داشتهاند و ما هم چنان بر سر سفره احسان و لطف اين يوسف گمشده فاطمه نشستهايم «عجل الله تعالى فرجه و جعلنا الله فداه» . اين يك معنا از جمله «موضع الرسالة» كه مقصود آن باشد كه رسالت پيامبر (ص) از طريق امامان (ع) تداوم يافت اين معنا را عالم بزرگ مرحوم ملاصالح مازندرانى در شرح اصول كافى (19) برگزيده است. معناى ديگر جمله موضع الرسالة
مرحوم ملامحمد تقى مجلسى اين عالم بزرگ و خدمتگزار فرهنگ تشيع در شرح زيارت جامعه معناى ديگرى را براى جمله فوق برگزيده است و آن اينكه: «اهل بيتحامل اسرار رسالت اند، اسرارى كه همگان قابليتحمل آن را ندارند» .
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
مهر كردند و دهانش دوختند
مهر كردند و دهانش دوختند
1. سوره حجر، آيه9. 2. سعد السعود، ص144. 3. آلاء الرحمن، ج1، ص25. 4. انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، ج2، ص247- 244. 5. وسائل الشيعة، ج27، ص111، چاپ آل البيت، ابواب صفات قاضى، باب 9، حديث14. 6. در اين رجوع كنيد به: 1- منع تدوين الحديث اسباب و نتائج تاليف على شهرستانى 2- تدوين السنة الشريفة تاليف سيد محمد رضا جلالى. 7. ر. ك به كتاب عوالم العلوم و المعارف كتاب العقل والعلم ص454 تا 458، ابواب فضل كتابة الحديث و روايته و آدابهما. 8. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد معتزلى، ج1، ص17، تا ص20 (چاپ دار احياء التراث العربى) . 9. مناقب ابن شهر آشوب ج4، ص247، روضة الواعظين ص177، ارشاد مفيد، ص288، يك جلدى. 10. الامام الصادق تاليف محمد حسين مظفر ج2، ص133 به نقل از آلوسى در مختصر التحفة الاثنى عشرية، ص8. 11. الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج2- 1، ص317. 12. سير اعلام النبلاء ج6، ص586. 13. در رابطه با زندگينامه ابوحنيفة و مصادر زندگىاش ر.ك موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص585 تا 587. 14. الامام الصادق والمذاهب الاربعة ج 2- 1، ص53. 15. تهذيب التهذيب، ج2، ص104. 16. جهت زندگينامه با مصادر «مالك بن انس» ر.ك موسوعة طبقات الفقهاء ج2، ص 476- 474. 17. جهت زندگينامه «سفيان ثورى» و مصادر زندگى او ر.ك موسوعة طبقات الفقهاء، ج2، ص243- 241. 18. موسوعة طبقات الفقهاء ج2، ص245، جهتيافتن زندگينامه وى به همين مصدر مراجعه كنيد. 19. شرح اصول كافى ج5، ص343. 20. روضة المتقين، ج5، ص454. 21. خصال شيخ صدوق، ج1، ص572، نيز ر.ك موسوعة الامام على بن ابىطالب، ج10، از ص16 تا ص20.